مطالب مرتبط با کلیدواژه

مطالعات فرهنگی


۶۱.

از مرکز تا حاشیه: دگردیسی معنا در فرش محرابی

کلیدواژه‌ها: مطالعات فرهنگی فرش محرابی محراب دگردیسی معنا درخت زندگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰ تعداد دانلود : ۲۰
مطالعه نمادها و کشف مسیر بازنمایی آن ها یکی از مشخصه های اصلی در مطالعات فرهنگی است. در سالیان اخیر توجه به این حوزه مطالعاتی در هنرهای سنتی و فرش به عنوان یکی از بسترهای مطالعات بینارشته ای مطرح شده است. از میان انواع فرش ها در ادوار تاریخی و فرهنگی، فرش های محرابی یکی از محمل های ظهور و بروز نمادها و تصویرهای مختلف بوده است. اوج ظهور فرش های محرابی با نمادها و طرح های گوناگون در دوره صفویه است که در طراحی فرش منجر به شکل گیری دسته های متنوعی از جمله محرابی گلدانی، گیاهی، ستون دار و درختی شد. در طراحی فرش محرابی دوره صفویه، طرح فرش به دلیل سیر حرکت معنا به واسطه حرکت نقش از مرکز به حاشیه اهمیت ویژه ای می یابد. در پژوهش حاضر با تمرکز بر فرش محرابی ستون دار دوره قاجار، روایت دگردیسی طرح درخت زندگی و فرایند مرکز زدایی در آن موردبحث قرارگرفته است. بر همین اساس می توان گفت که در طرح های محرابی درختی، به ویژه از نوع ستون دار، به سبب طراحی کامل محل محراب و نزدیکی به هنر واقع گرایی که در طراحی های قاجار مورد توجه بوده است، مرکز فرش فاقد هرگونه طرح و نقش است و تمامی نقوش به لچک بالایی فرش و حاشیه های داخلی، اصلی و بیرونی منتقل شده است. این مرکز زدایی در طراحی فرش تلاش دارد از مسیر دگردیسی طرح به دگردیسی معنا برسد؛ به بیانی واضح تر با کنارزده شدن نقش درخت زندگی از میان محراب و جایگزین شدن نمازگزار به عنوان بخشی از کلیت فرش، حس آرامش و سکون را در محراب نماز نیز دریافت می کند.
۶۲.

حافظه تاریخی شهر در رمان سماء قریبه من بیتنا

کلیدواژه‌ها: مطالعات فرهنگی رمان عربی والتر بنیامین شهلا عجیلی سماء قریبه من بیتنا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳ تعداد دانلود : ۲۵
حافظه جان مایه هنر و ادبیات است. نویسندگان و هنرمندان با استفاده از زبان، ذهنیت متخیل خویش را برای مخاطبانشان بازنمایی یا به عبارتی ترجمه می کنند و مخاطبان در فرایند خوانش، دائما در حال بازتولید دنیای ذهنی نویسنده و هنرمند در ذهن و خیال خویش اند. بدین ترتیب می توان ادعا کرد که آثار هنری و ادبی چیزی جز بازآفرینی مکرر حافظه نیست. انسجام تنگاتنگ اکنون و دیروز از طریق بازنمایی خاطرات، تکنیکی است که رمان نویس سوری، شهلا عجیلی، از آن در رمان سماء قریبه من بیتنا استفاده نمود تا جغرافیای منطقه ای را که دستخوش ویرانی گسترده شد، احیا کند. عجیلی در این رمان تصویری روشن از سوریه در دوران پیش و پس از جنگ ارائه نموده است. رمان اشارات تاریخی زیادی دارد و تلفیقی میان تاریخ و جغرافی، مردمشناسی و در جاهایی روانشناسی است و خردهداستان های فراوانی درباره مکانها، شخصیتها و خانوادههای سرشناس این شهر دارد. پژوهش حاضر با استفاده از اندیشه های والتر بنیامین، که شهر را به مثابه متنی بی آغاز و بی پایان می بیند که فرد می تواند در هر جایی از آن متن قرار گیرد، به این نتیجه رسیده است که راوی/نویسنده همان سوژه پرسه زنِ بنیامین است که با بازآفرینیِ شهر تاریخی جنگ زده اش از لابه لای تخیلاتی مبتنی بر واقعیت؛ خواننده را به سطحی از ادراک درباره تجربه زیسته خود در شهر رسانده است که آن را نه صرفا محلی برای سکونت شخصیت ها و مکانی برای وقوع رخدادها که کالبدی زنده و پویا و شخصیتی پایدار بداند که همواره در ذهن مردمان آن ماندگار خواهد بود.