مطالب مرتبط با کلیدواژه

مرگ


۱۶۱.

تأملی بر چیستی مرگ در فلسفه شوپنهاور و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: شوپنهاور ملاصدرا مرگ اراده نفس معنای زندگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۶۶ تعداد دانلود : ۵۵۷
مرگ به عنوان واقعیتی اجتناب ناپذیر موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی است. پیوند عمیق فلسفه ورزی و مرگ اندیشی سبب شده است که فیلسوفانی مانند شوپنهاور و صدرا به این امر به تفصیل بپردازند. این مقاله در پی پاسخ گویی به این سؤال است که آیا می توان در تفکر شوپنهاور و ملاصدرا نوعی دیالوگ در باب چیستی و ماهیت مرگ انسان برقرار کرد؟ از نظر شوپنهاور، مرگ از بین رفتن هویت فردی و وجود پدیداری انسان است؛ اما وجود فی نفسه و راستین وی جاودانه خواهد بود. ملاصدرا معتقد است، مرگ اشتداد وجودی و تقویت جنبه ی تجرد نفس است که باعث تضعیف تعلق نفس به بدن و ترک بدن می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که به رغم تفاوت در مبانی، تفکر بدبینانه، انکار حیات و تجویز خودکشی و عرفان برهمنی شوپنهاور، می توان در روش هستی شناسانه، رویکرد عرفانی، اشتراک در برخی مؤلفه ها و نتایج مرگ اندیشی، میان دو فیلسوف، مشابهت ها و هم زبانی هایی را نیز یافت. هر دو فیلسوف سرشت و ذات فناناپذیر انسان و تقسیم دوگانه در باب جهان را می پذیرند و به وجود رنج در جهان، زهدمحوری و وجود عشق در هستی باور داشته و در جستجوی عوامل مرگ هراسی و راهکاری برای برون رفت از آن بوده اند.
۱۶۲.

منشأ قرآنی استعاره های مفهومی مرگ در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: استعاره مفهومی مرگ قرآن کریم مثنوی مولوی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۱ تعداد دانلود : ۵۱۸
منشأ قرآنی استعاره های مفهومی مرگ در مثنوی مولوی چکیده کسی نیست که به حادثه مهم مرگ نیندیشده و تصاویر اغلب دهشتناک در مغز خود از آن نساخته باشد. برخی از تصاویر مرگ در ادبیات عرفانی بویژه در مثنوی مولوی، بازتابی از تصاویر و اندیشه های قرآنی است. در این مقاله، استعاره های مرگ در مثنوی مولوی را در چارچوب نظریه استعاره مفهومی با روش تحلیلی توصیفی بررسی کردیم. مشخص شد که از سه نوع مرگ (ذاتی، اختیاری، اضطراری) که مولوی بدان ها قائل است، مرگ ذاتی و اختیاری در قرآن کریم نیست و تنها به مرگ اضطراری اشاره شده است که به صورت گرداب، زندگی، خزان، خواب، نوشیدنی، مأمور و سفر بازتاب یافته است. امّا مولوی به دلیل تبحر و توغل در قرآن کریم، بهره وافر از کلام الله برده و سیمای مرگ را با تنوع بیشتر به صورت آبِ نیل، سیل، دریا، قاضی، سرهنگ، گرگ، خزان، کاشتن دانه و رویش آن، زادن، بلوغ، رهایی از زندان و جَستن از جو ترسیم کرده است که همگی مفهوم حرکت را در خود دارند و در ذیل کلان استعاره «مرگ، سفرِ بازگشت است» می گنجند. کلید واژه ها: استعاره مفهومی، مرگ، قرآن کریم، مثنوی مولوی.
۱۶۳.

بررسی تطبیقی مفهوم مرگ و نمودهای آن در عرفان اسلامی و مکتب اصالت وجود( با تکیه بر مصیبت نامه عطار و رمان تهوع سارتر)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: مرگ عرفان اسلامی مکتب اصالت وجود عطار سارتر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۳ تعداد دانلود : ۴۱۶
عرفان اسلامی به عنوان نمود دینیِ معرفت باطنی، ساحتِ حیات مادی، پدیده مرگ و در نهایت، حیات آن جهانیِ او را مورد توجه قرار داده است. مکتب اصالتِ وجود یا اگزیستانسیالیسم(Existentialism) نیز با این دو ویژگی که وجود را بر ماهیت مقدم می داند و دیگر آنکه موضوعِ اندیشه را انسان می داند و نه موضوعاتِ فلسفیِ صرف، تحقق امکان های موجود انسانی را در این جهان مورد توجه قرار داده و مرگ را نیز همچون یک امکانِ وجودی به تصویر کشیده است. این پژوهش، مفهومِ مرگ و نمودهای آن در دو جهان بینی مزبور را بر اساس منظومه «مصیبت نامه» و رمانِ «تهوع» بررسی کرده و به یافته هایی از این دست نایل آمده است که با وجود تفاوت های بنیادین؛ هر دو مکتب فکری، جهانِ مادی را گذرگاهی محدود و فاقد ارزشی وجودی دانسته اند که مرگ همچون سرآغاز حیاتِ ابدی و یا امکانی وجودی می تواند انسان را در جهت آفریدن مفهومی متعالی تر برای حیات این جهانی اش یاری نماید. از منظرِ عطار، مرگ سرآغاز اتصال به ابدیت و پیوستنِ سیر الی الله به فی الله است و از دید سارتر ، مرگ امکانی وجودی است که با تشدید حسِ زندگی، می تواند در جهتِ اعتلای مفهومِ آن به کار گرفته شود.
۱۶۴.

تحلیل تطبیقی تصاویر بلاغی عشق، غم و مرگ در اشعار سهراب سپهری و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مولوی سهراب سپهری مثنوی تشبیه عشق غم مرگ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۸۸ تعداد دانلود : ۷۵۰
از میان شاعران صاحب سبک معاصر، سهراب سپهری شاعری است که شعرهایی با رنگ و بو و نگرش عرفانی دارد. با توجّه به عرفانی بودن برخی از این اشعار و نیز سرآمد بودن سپهری در میان شاعران عصر خود، بررسی مقایسه ای میان عناصری چون عشق، غم و مرگ در اشعار سپهری و مولوی می تواند نشان دهد چه شباهت ها و تفاوتهایی در نگاه این دو شاعر وجود دارد. این سه عنصر از عناصر اصلی و مفاهیم مشترک انسانی است که نوع نگاه شاعران به این مفاهیم می تواند بیانگر تفاوت ها و تشابه های اندیشگانی آن ها باشد به خصوص که هر دو شاعر نیز گرایش و تمایلات عرفانی دارند. این پژوهش به دلیل تفاوت در حجم آثار دو شاعر کیفی است و استفاده از جدول، تنها به دلیل سامان دادن و ایجاد نظم در بررسی و تحلیل داده هاست. در این پژوهش، از تمام اشعار سپهری و سه دفتر اول مثنوی استفاده شده است. همچنین، برای رسیدن به این هدف از ابزار «تشبیه» استفاده شده است؛ زیرا تصاویر بلاغی و به ویژه تشبیه، نشان دهنده تصوّرات هنرمند از خود و هستی است و نسبت به بیان مستقیم این مزیّت را دارد که با ناخودآگاه شاعر نیز در ارتباط است. بررسی ها در این پژوهش نشان می دهد که سپهری نسبت به مولوی، از طبیعت، به عنوان مشبه به بیشتر استفاده کرده و عالی ترین پدیده ها و عناصر را به طبیعت و عناصر آن تشبیه کرده است. این نکته، نشان می دهد که خداوند و طبیعت در تصوّرات سپهری و عرفان طبیعت گرای او همدوش و برابرند. درحالی که مولوی در تشبیهات خود از مشبّه به های مربوط به طبیعت به گونه ای استفاده کرده است، که نشان می دهد طبیعت، بالاترین پدیده نیست و در تصوّرات او امری متعالی که فراتر از طبیعت و نیروهای آن است، وجود دارد. همچنین، این پژوهش نشان می دهد که نگرش مولوی و سپهری به سه بن مایه «عشق»، «غم» و «مرگ»، به هم شبیه و نزدیک است. هر دو شاعر، به غم و مرگ، نگاهی مثبت دارند.
۱۶۵.

بازتاب مفهوم مرگ در اندیشه آلبر کامو و صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آلبر کامو صادق هدایت پوچی مرگ خودکشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۸۳ تعداد دانلود : ۸۰۶
آلبر کامو، نویسنده و متفکر فرانسوی که در سال 1957 به دریافت جایزه نوبل ادبی فائق آمد، از جمله نویسندگانی است که تأثیر قابل توجهی بر جریان روشنفکری و نویسندگی ایرانی داشته است. کامو را جزء نویسندگان پوچ گرا بر می شمارند که در آثارش به مفاهیمی همچون بیهودگی، مرگ، خودکشی و طغیان می پردازد. صادق هدایت نیز یکی از نویسندگان و روشنفکران ایرانی است که مفهوم مرگ به طور ویژه بر آثارش سایه انداخته است. از آن جایی که برخی صادق هدایت را دنباله رو کامو در فلسفه پوچی می دانند، بررسی تطبیقی مفهوم مرگ که یکی از اساسی ترین مفاهیم در آثار هر دو نویسنده است، ارزشمند می نماید. هر یک از دو نویسنده مورد بحث با توجه به اعتبار بالای خود در مقیاس ملی و بین المللی، مورد بررسی های ادبی و فلسفی قرار گرفته اند. این تحقیق نیز خواهد کوشید تا به نوبه خود با رویکردی تطبیقی، از ورای اندیشه کامو و هدایت به بررسی و بحث مفهوم مرگ بپردازد و به دنبال پاسخی برای این سؤال باشد که این دو نویسنده در مسیر پوچ گرایی به کدام مقصد می اندیشند و نقاط مشترک یا اختلاف این مقاصد چیست.
۱۶۶.

معرفی زباهنگ مرگ محوری و شادی گریزی از طریق تفحص در گفتمان شناسی «مرگ» در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فرهنگ کاوی کالبد شکافی زبان زباهنگ مدل SPEAKING هایمز مرگ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۷ تعداد دانلود : ۵۲۱
نظر به اهمیت زبان و واژگان در منعکس نمودن باورهای فرهنگی حاکم بر جوامع و در نهایت، شناخت بهتر و کامل تر این باورها، جستار حاضر که در زمره پژوهش های جامعه شناسی زبان قرار دارد، بر آن شده است تا در پرتوی الگوی هایمز (1967)، به بررسی کارکردهای مختلف قطعه زبانی «مرگ» و عبارات مرتبط با آن، در پیکره ای نمونه از زبان فارسی بپردازد. «مرگ» و عبارات وابسته به آن از جمله مضامینی هستند که از زوایای مختلف فرهنگی، اجتماعی و نیز زبانی قابل تفحص و بررسی بوده و به خوبی می توانند باورهای فرهنگی جوامع را به تصویر کشند. به منظور نیل به هدف مورد نظر، نخست تعداد 673 بافت طبیعی که در آنها گفتمان مرتبط با «مرگ» بکار رفته بود، ضبط شد و پس از بررسی داده های گردآوری شده براساس بخش های هشتگانه مدل هایمز (1967)، موارد کاربرد این قطعه زبانی از منظر اجتماعی و زباهنگ های مرتبطِ حاکم در جامعه فارسی زبان استخراج گردید. یافته های حاصل از پژوهش، حاکی از آن بود که دلیل نهفته در پس کاربرد گسترده قطعه زبانی مذکور در میان فارسی زبانان، حاکمیت زباهنگ های مرگ اندیش و مرگ طلب بودن، مرده پرستی، غم ستایی و شادی گریزی در جامعه ایرانی است.
۱۶۷.

تالستوی و معنای زندگی

نویسنده: مترجم:

کلیدواژه‌ها: تالستوی توقف زندگی معنا رنج مرگ ویتگنشتاین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۴۳ تعداد دانلود : ۵۴۰
در مقاله زیر آنتونی فلو (۱۱ فوریه ۱۹۲۳ - ۸ آوریل ۲۰۱۰) فیلسوف تحلیلی انگلیسی و صاحب آرای مهم در مباحث فلسفه دین، به تحلیل مواجهه تالستوی با ابعاد گوناگون مسئله معنای زندگی می پردازد. فلو که خود حیات فکری پر فراز و نشیبی داشت و در اواخر زندگی، از خداناباوری به دئیسم یا خداباوری طبیعی گرایید، از دریچه تحلیل حالات و بیانات شخصیت های گوناگونی از رمان های معروف تالستوی، آنها را بازتابِ ستیز و آویز خود تالستوی با معنای زندگی در مواجهه با رنج و مرگ می داند. این مواجهات در دوره های گوناگونی از زندگی تالستوی، آنگاه که به تعبیر او زندگی دچار «درنگ و توقف می شد»، روی می داد و ذهن او را از پرسش های استفهامی می آکَنْد که ظاهراً پاسخی «عقلی» برای آنها وجود نداشت. فلو همچنین به پاره هایی از حدیث نفس های خود تالستوی نظر دارد و مقایسه ای در خور تأمل میان نگرش های وی و برخی از آرای ویتگنشتاین انجام می دهد. با آنکه نقدهایی بر آرای فلو در این مقاله وارد است، تأمل او بر اندیشه ورزی تالستوی درباره معنای زندگی، خواندنی است.
۱۶۸.

بررسی تأثیرجاودانگی درشکست ترس از مرگ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: مرگ عوالم پس از مرگ ترس جاودانگی و معاد قرآن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۹ تعداد دانلود : ۴۷۶
هدف این تحقیق بیان ماهیت مرگ و کاهش مفهوم پیچیده ترس از آنست، چراکه هر چه آگاهی فرد نسبت به مرگ بیشتر باشد ترس او از مرگ کمتر است. در این مقاله ابتدا به روش کتابخانه ای مطالب گردآوری شده، نظر فلاسفه و دانشمندان اسلامی و غیراسلامی در خصوص مرگ بیان شده است. سپس با روش تحلیل محتوا و تطبیق این نظریه ها با قرآن و روایات معلوم گردیده که ترس از مرگ موجب تمایل انسان به جاودانگی است و به همین جهت واکنش های افراد در مواجهه با مرگ با توجه به اعتقاد یا عدم اعتقاد آنها به حیات پس از مرگ متفاوت است. میل به جاودانگی در نهاد انسان وجود حیات ابدی را تداعی می نماید و نشان می دهد که یک زندگی جاوید و مصون از مرگ در جهان آفرینش وجود دارد. کتب آسمانی و در رأس آنها قرآن، روایات؛ داستانهای معراج، آثار فیلسوفان و عارفان، شاعران و نویسندگان، در متون اسلامی و غیراسلامی هر کدام به شکلی بیان کننده این جاودانگی است. مرگ امری وجودی و انتقال از عالمی به عالم دیگر می باشد. عدم ترس از مرگ به این معنا نیست که این ترس هرگز وجود نداشته باشد. این ترس اگر در حد اعتدال باشد، ضامن سلامتی فرد و دورکننده از خطراتی است که روزانه با آن مواجه می گردد. کاهش دادن تعلقات دنیایی و پذیرش جاودانگی و جهان های پس از مرگ از سوی دانشمندان و الهام از قرآن، مسأله ترس از مرگ را تا حدود زیادی حل نموده، به اصلاح نگرش انسان در مورد مرگ کمک شایانی می نماید.
۱۶۹.

بررسی پیوند اسب با پری و باروری، دیو و جادو و مرگ در حماسه های منظوم، منثور و ادب عامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اسب حماسه فولکلور آب باد مرگ شیطان و پری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۰۷ تعداد دانلود : ۶۹۴
اسب یکی از رازآمیزترین بن مایه ها در ادب حماسی است که همواره در کنار قهرمان نقش آفرینی کرده و گاه حتی با قهرمانان یکی پنداشته شده است و در گذر زمان، خویشکاری های متنوعی را به خود گرفته است. در این جستار بر اساس روش تحلیل محتوایی، آثاری چون شاهنامه فردوسی، طومارهای نقالی ، زرین قبانامه ، اسکندرنامه ، داراب نامه ، فیروزشاه نامه ، حمزه نامه و ا بومسلم نامه بررسی شد تا روشن شود که اسب چه خویشکاری های خاصی در این متون دارد. پس از واکاوی متون یاد شده روشن شد که اسب علاوه بر پیوند با پهلوان و باد و آب که در پژوهش های پیشین به آن اشاره شده، ارتباطی معنادار با پری و باروری، دیو و جادو و مرگ دارد؛ به این ترتیب که گاه اسب در هیئتی پری وار، با باروری پیوند می یابد، گاه سویه ای منفی به خود می گیرد و با دیو و جادو این همانی پیدا می کند و گاه به شکلی رازآلود، نماد مرگ واقع می شود.
۱۷۰.

فرجام شناسیِ انسان با توجه به مهابهاراتا و ارداویراف نامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ارداویراف نامه بهشت دوزخ مرگ مهابهاراتا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۶ تعداد دانلود : ۴۸۴
«باور به حیات پس از مرگ» یکی از واکنش های نظری انسان به عطش جاودانگی است و برجسته ترین تجلّیگاه آن، ادبیات دینی می باشد. مهابهاراتا و ارداویراف نامه دو متن کلاسیک دینی هستند که به ترتیب به فرهنگ دینی هندویی و زرتشتی تعلق دارند. یودیشتیرا و ویراف، که اساساً وجود انسانی را در دو سنّت دینی متفاوت نمادپردازی می کنند، در قالب نوعی سفر روحانی، وضعیت انسان ها را در دنیای دیگر تجربه و توصیف می نمایند. جُستار پیش رو با تطبیق این دو متن دینی درمی یابد که در هر دو متن، مرگ امری محتوم، اما نامطلوب است؛ هرچند نه به معنای نابودی، بلکه به معنای گذر از یک نشئه وجودی به مرتبه وجودی دیگر. در این دو متن دینی، کردار صحیح، دوشادوش پندار نیک و گفتار نیک، اهمیت بسزایی در سعادت آدمی دارد و نسیان جوهر الهی و اسارت مادی، ناشی از عدم بصیرت است. با وجود این، برخلاف مهابهاراتا که فرجام انسان را بر اساس هم آموزه سمساره (بازتولد) و هم انگاره بهشت و دوزخ تبیین می کند، ارداویراف نامه فقط از استقرار در بهشت یا دوزخ پس از مفارقت روح از بدن و عبور از پل چینود سخن می گوید.
۱۷۱.

مقایسه تطبیقی بررسی تاثیر مرگ آگاهی بر شخصیت های صاحب قدرت، در نمایشنامه کالیگولا نوشته آلبر کامو و داستان ضحاک شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کالیگولا آلبر کامو ضحّاک شاهنامه فردوسی مرگ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۷ تعداد دانلود : ۸۳۹
"مرگ" حادثه گریزناپذیر و ناگزیر غایی تمام انسانهاست. بعضی آن را به دست فراموشی می سپارند و برخی معرفت اندیشانه با پذیرش آن، وقوعش را حتمی و حقیقی می دانند. بررسی و تحلیل روایت دو شخصیت مستبد، قدرتمند و خونریز داستان های فردوسی و آلبر کامو و نحوه مواجهه آن دو با مرگ خود و دیگران، مساله اصلی این پژوهش است. کالیگولا و ضحاک که خود را فرمانده مطلق و صاحب اختیار جان و مال آدمیان می دانستند، بر این باور بودند که می توانند بر مرگ نیز تسلط یابند، آنان می کوشیدند با کشتن دیگران، از هراس مرگ خود رهایی یابند؛ اما ناموس طبیعت و حوادث روزگار آنان را با پدیده مرگ رویاروی ساخت. چگونگی پرداخت حوادث داستان از دیدگاه فردوسی طوسی (به نمایندگی از حکمای اسلامی) و آلبر کامو (از نمایندگان مکتب اگزیستانسیالیزم) فلسفه حیات و مرگ را از نظرگاه دو جهان اندیشگانی در شرق و غرب عالم بر ما روشن می کند. هر دو صاحب منصب پس از کسب قدرت دست به ظلم و ستم و کشتار بی سابقه اطرافیان می زنند. مانند تمام آدمهای دنیا از مرگ خود می هراسند و می خواهند با قتل آدمها، قدرت طبیعت در کشتن انسانها را در دست بگیرند. کشتن برای مبارزه با هراس مرگ، تنها راهکار آنهاست. سرنوشت هر دو شخصیت شبیه هم است و در نهایت به دلیل قتل و خونخواری علیه هر دو شورشی به پا می شود و از صحنه قدرت کنار گذاشته می شوند.
۱۷۲.

مرگ و زندگی در شعر بلند الحیدری و سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادبیات تطبیقی بلند الحیدری سیاوش کسرایی مرگ زندگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۱۵ تعداد دانلود : ۷۹۹
بلند الحیدری، از معروف ترین شاعران نوگرای عراق و سیاوش کسرایی نیز از مشهورترین شاعران نیمایی معاصر ایران است که هردو در دوران پرآشوبی می زیستند؛ از یک سو فضای سنگین استبداد ایران که زیر سلطه حکومتی خودکامه اداره می شد، بر اندیشه سیاوش کسرایی و از سوی دیگر وقوع جنگ جهانی دوم و حاکمیت رژیم دیکتاتوری بعثی، بر جان بلند الحیدری تأثیر نهاد. این وقایع همراه با حوادث تلخ دیگر، زندگی شخصی و اجتماعی و به ویژه نگرش این دو شاعر به مفهوم مرگ و زندگی را تحت شعاع خود قرار داد. الحیدری در سروده های خود به زندگی نگرشی منفی دارد، به گونه ای که ناخشنودی او از زندگی و گرایش شدیدش به مرگ، در شعر او هویداست. این درحالی است که کسرایی، هنگام بیان نابسامانی های زندگی، در سروده های خود، به زیستن امیدوار است و به آن نگاهی مثبت دارد. هرچند گاهی اوقات، فشارها و مشکلات جامعه، او را نیز چون الحیدری به گلایه و تنفّر از آن وامی دارد، با این همه، کسرایی در سنجش با الحیدری، نگاهی امیدوارانه به زندگی دارد. هردو شاعر، زندگی را ناپایدار تلقّی کرده و مرگ را به مثابه سرنوشت حتمی همه انسان ها پنداشته اند و آسایش خود را در استقبال از آن یافته اند. هرچند گاه به گاهی تصویر ترسناکی از آن نیز ارائه داده اند. پژوهش پیش رو، کوشیده است تا نقاط مشترک و همچنین اختلاف اندیشه این دو شاعر معاصر درزمینه دو مفهوم پرکاربردِ مرگ و زندگی را با ذکر شواهد شعری آن ها بررسی کند.
۱۷۳.

بررسی و نقد کتاب وضعیت پست مدرن: گزارشی درباره دانش(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۹۶ تعداد دانلود : ۶۴۹
ژای فرانسوا لیوتار در دهه ۱۹۷۰ کتاب وضعیت پست مدرن: گزارشی درباره دانش را، به سفارش شورای دانشگاه های حکومت ایالتی کبک، نگاشت. وی به دنبال اثبات این ادعا بود که شرایط و موقعیت جوامع دست خوش تغییر شده اند و دانش و اطلاعاتْ تحت سلطه تکنولوژی به طور عام و کامپیوترها به طور خاص قرار گرفته است. پایان عصر صنعتی و تولید های انبوه به هم راه این تغییر وضعیت دانش را لیوتار عصر پست مدرن می نامد و بر همین مبنا دانشی را که تحت سلطه و کنترل تکنولوژی قرار دارد نقد می کند. در همین رابطه وی درباب پایان فراروایت ها، مرگ عصر استاد، مشروعیت بخشی به دانش، دانش روایی، و دانش علمی مباحثی را مطرح می کند. کتاب وضعیت پست مدرنْ یکی از پیش روان تفکر پست مدرن بوده است. این کتاب به جای آغاز از دغدغه قدرت برای حفظ نظام سرمایه داری جهانی از تکنولوژی شروع می کند و همین به نقطه ضعفی برای نظریه پرداخته شده در این کتاب تلقی می شود. درطول زمان، نقدهای بسیاری بر این اثر وارد آمده که به رشد اندیشه های پست مدرن کمک کرده است، اما درک این نکته، که خواندن این کتاب به چه مخاطبانی پیش نهاد می شود، به شناخت بیش تر نویسنده و محتوای آن نیاز دارد.
۱۷۴.

تاملاتی درباره مرگ مغزی براساس تغییرات شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مرگ مرگ مغزی آگاهی روانشناختی آگاهی در دسترس فعالیت های شناختی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۹ تعداد دانلود : ۳۵۵
انسان همواره به دنبال تعریفی از مرگ بوده تا راهکارهایی برای حفظ بقا بیابد. او همواره با انواع سؤالات مانند مرگ چیست؟ یا چه زمانی می توانیم بگوییم مرگ اتفاق افتاده است؟ مواجه بوده است. دو رویکرد غالب درباره تعریف مرگ در پزشکی رویکرد قلبی -ریوی به معنای توقف بدون بازگشت جریان خون و تنفس و رویکرد مرگ مغزی است که به معنای از دست دادن بدون بازگشت کارکرد مغز تعریف می شود. رویکرد دوم با به وجود آمدن ونتیلاتورها و احیا کننده ها مد نظر قرار گرفت. در نتیجه کارکردهای مغزی مهم ترین معیار جهت تعیین و تعریف مرگ در نظر گرفته شده و قطع یا عدم قطع عملکرد آنها ملاک تمیز زندگی از مرگ شد. حال سوال این است روند بدون بازگشت فعالیت های شناختی در مغز ملاک تعیین مرگ است، یا روند قطع مراکز مربوط به تنفس و ضربان قلب و اگر روند بدون بازگشت فعالیت های شناختی ملاک تعیین مرگ باشد، کدام خاصیت یا ویژگی یا کارکردی می تواند ملاک مشخص فعالیت شناختی باشد؟ در این مقاله استدلال می شود که روند بدون بازگشت فعالیت های شناختی ملاک تعیین مرگ مغز است و در این میان استدلال می شود «آگاهی» می تواند ملاک دقیق تری برای انجام فعالیت شناختی باشد.
۱۷۵.

منشأ قرآنی استعاره های مفهومی مرگ در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: استعاره مفهومی مرگ قرآن کریم مثنوی مولوی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۳ تعداد دانلود : ۲۷۳
منشأ قرآنی استعاره های مفهومی مرگ در مثنوی مولوی چکیده کسی نیست که به حادثة مهم مرگ نیندیشده و تصاویر اغلب دهشتناک در مغز خود از آن نساخته باشد. برخی از تصاویر مرگ در ادبیات عرفانی بویژه در مثنوی مولوی، بازتابی از تصاویر و اندیشه های قرآنی است. در این مقاله، استعاره های مرگ در مثنوی مولوی را در چارچوب نظریة استعاره مفهومی با روش تحلیلی توصیفی بررسی کردیم. مشخص شد که از سه نوع مرگ (ذاتی، اختیاری، اضطراری) که مولوی بدان ها قائل است، مرگ ذاتی و اختیاری در قرآن کریم نیست و تنها به مرگ اضطراری اشاره شده است که به صورت گرداب، زندگی، خزان، خواب، نوشیدنی، مأمور و سفر بازتاب یافته است. امّا مولوی به دلیل تبحر و توغل در قرآن کریم، بهره وافر از کلام الله برده و سیمای مرگ را با تنوع بیشتر به صورت آبِ نیل، سیل، دریا، قاضی، سرهنگ، گرگ، خزان، کاشتن دانه و رویش آن، زادن، بلوغ، رهایی از زندان و جَستن از جو ترسیم کرده است که همگی مفهوم حرکت را در خود دارند و در ذیل کلان استعارة «مرگ، سفرِ بازگشت است» می گنجند. کلید واژه ها: استعاره مفهومی، مرگ، قرآن کریم، مثنوی مولوی.
۱۷۶.

بررسی آثار تربیتی و جسمی- روانی مرگ در مثنوی مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: مرگ فنا اجل جسم روان انسان خواب

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۲ تعداد دانلود : ۲۶۴
یکی از مسائلی که همواره، بشر را رنج داده، مسئله مرگ و پایان یافتن زندگی است. خداوند در قرآن کریم، مرگ را همچون زندگی، خلقت و آفرینش می خواند . و پیامبر اسلام(ص) مرگ را انتقال از عالمی به عالم دیگر می داند. و مولا علی(ع) انس و اشتیاقش را به مرگ، بیش از علاقه کودک به پستان مادر دانسته اس ت و به همین سبب وقتی پس از شصت و سه سال مجاهدت و عبودیت و تلاش بی وقفه و تحمّل رنج ها در راه حق در مسجد کوفه، شمشیر خوارج، فرقش را می شکافد ؛ فریاد بر می آورد که «فزت وربّ الکعبه». امام حسین(ع) در واپسین لحظات عمر در روز عاشورا، مرگ را پلی دانست که مؤمنان را از کناره سختی ها و دشواری ها به ساحل سعادت ها و نعمت های جاوید منتقل می کند وعبور دهنده کافران به سوی جهنّم و عذاب است. اصحاب این بزرگواران نیز مرگ را واقعیّت با عظمتی می پندارند که آنان را از زندان طبیعت و محدودیت های جهان حس و رنگ، رها ساخته در عالم ملکوت به جوار رحمت حق می رساند. لغت شناسان، «مرگ» [در پهلوی marg و اوستا mahrka، … از ریشه mar] را باطل شدن قوّت حیوانی وحرارت غریزی، فنای حیات ونیست شدن زندگانی، موت، وفات، اجل و از گیتی رفتن معنی کرده و برای آن مترادف های فراوانی بیان کرده اند. جلال الدین محمد معروف به مولوی، شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم هجری، مرگ و مترادفّات آن را صدها بار در مثنوی بیست و شش هزار بیتی اش به کار برده است. در این پژوهش از روش توصیفی با جستجوی کتابخانه ای در مثنوی بخصوص شرح های شارحانی همچون فروزانفر، شهیدی، استعلامی، محمد تقی جعفری و ...، استفاده کرده ام تا واژه هایی همچون مرگ، موت، فنا، اجل، جسم، روان، انسان، خواب، مشتقّات و هم خانواده های آنها را بیابم و با توجّه به ویژگی های مشترک به پنج گروه: الف: چگونگی و حقیقت مرگ ب: شباهت خواب ومرگ ج: شیوه های بی نهایت مرگ د: اجتناب ناپذیری مرگ ه)وضعیت انسان بعد از مرگ؛ دسته بندی نمایم و در باره هر یک توضیح دهم.
۱۷۷.

الصور الإشاریه (التناصیه) للموت عند خلیل حاوی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۸۲۸ تعداد دانلود : ۶۳۳
إنّ الصور الإشاریه هی الصور التی استقاها الشاعر من مصادر نصیه أخری واستخدم تجاربه الأدبیه لإیصال المعنی المراد. ویتمثل هذا المفهوم فی الأنظمه المفاهیمیه للمقاربات النقدیه المعاصره ضمن عناوین مثل التناص، واستدعاء الشخصیات، وتوظیف التراث، والقناع و یشملها جمیعاً. تحاول هذه الدراسه - قدر المستطاع - ضمن المنهج الوصفی- التحلیلی تبیین ما استقاه الشاعر اللبنانی المعاصر خلیل حاوی من المصادر التراثیه العربیه والعالمیه لخلق صوره الإشاریه لتصویر ظاهره الموت وما یدور حولها من مفاهیم وقضایا. سیری القارئ فی نهایه المطاف أن هذا الشاعر الفذ یتمتع بقدر کبیر من المعلومات والثقافه الأدبیه إذ یدخل فی دائره معارفه الکثیر من النصوص والمعارف الأدبیه تراثاً عربیاً کان (مثل المتنبی، و المعری، و جبران خلیل جبران ) أو عالمیاً (مثل إلیوت، ولورکا) أو النصوص الدینیه (مثل الإنجیل والقرآن الکریم )، وکیف یحور ویدمج هذه النصوص فی ثنایا شعره.
۱۷۸.

کرونا ویروس به مثابه «موت اصغر»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کرونا موت اصغر مرگ امکانات

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۶ تعداد دانلود : ۴۷۲
در این مقاله کوتاه سعی کردیم نشان دهیم که امروز ویروس کرونا به صورت ملموس و انضمامی ولی در نسبتی ضعیف و محدود به ما می فهماند که مرگ چیست. او امکان بیرون رفتن از خانه را از دست ما گرفته است؛ همچنین امکان کار و خدمت کردن در اجتماع را نیز تا حد بسیار زیادی از ما سلب نموده است. ما نمی توانیم به مسافرت برویم، آزادانه و بالصرافه قادر نیستیم به کوهها، به بوستان ها، به مساجد، به سینماها... برویم، حتی نمی توانیم با خویشاوندان رفت و آمد داشته باشیم و با دلی خالی از دلهره به خارج از خانه برویم و خریدهای ضروری خود را انجام دهیم. از شرکت در محافل دوستان نیز محروم مانده ایم. من این نقش محروم کننده و آگاهی دهنده کرونا را «موت اصغر» می نامم زیرا قسمت مهمی از امکانات ما را ربوده است. باری کرونا به ما یادآوری می کند که ارزش های موجود را مورد نقد قرار دهیم، در نگرش های خود تجدیدنظر کنیم و به فراسوی نیک و بد برویم. در معیارهای خود در باب صحت و سقم احکام خود و درباب خیر و شر، زیبا و زشت متحجر نشویم و دیدگاه های تازه بیابیم.
۱۷۹.

در آمدی پدیدارشناختی بربحران کووید۱۹ با تاکید بر موقعیت های مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بحران کرونا موقعیت مرزی تعارض رنج جدال مرگ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۸ تعداد دانلود : ۴۳۲
این نوشته تلاش کرده است وجوهی از پدیدار کرونا که در دام مستوری افتاده اند را مورد مطالعه قرار دهد و به آنها مجال دهد تا خود را بنمایانند . در چنین جهتی ، مقاله بحث کوتاهی عرضه کرده است درباره ابعاد وضعیت بحرانی ناشی از بیماری های همه گیر با تاکید بر کرونا و نشان داده است که بحران مذکور سبب شده است که بحران های ناشی از کنش انسانی از پستوی خود خارج شوند و انسان را مجبور سازند تا وضعیت بحرانی خود را دریابد و درگیر آن شود . مقاله بحث کرده است که پاندمی کووید ۱۹ ، شش سطح بحران رابطه انسان با خود ، با فرهنگ ملی ، با طبیعت ، با دیگری ، با خدا ، و با علم را از پستو درآورده است و انسان را مجبور کرده است که در خود و در رابطه خود با غیر خود توقف کند . گرچه پدیدارشناسی پاندومی کووید ۱۹ زمانی به سرانجامی می رسد که سطوح شش گانه بحران مذکور به ترتیب از طریق وام گیری مفاهیم فلسفی«موقعیت های مرزی» ، «نزاع برای ارج شناسی» ، «گشتل» ، «دیگری» ، «نام خدا» و «بحران علم» مورد مطالعه قرار گیرند ، مقاله به دلایل روش شناختی ترجیح داده است ، درآمد آن را برگزار کند و به کمک واضع اصطلاح موقعیت های مرزی ، کارل یاسپرس ، منحصرا بر سطح نخست بحران توقف کند و به ایضاح آن بپردازد . مقاله بدین ترتیب با برشمردن دو خصلت اصلی موقعیت های مرزی یعنی تعارض و شکست ، و چهار موقعیت مشخص مرزی یعنی رنج ، جدال ، گناه و مرگ تلاش کرده است شرحی از بحران های ناشی از کرونا فراهم آورد و نشان دهد که بحران مذکور ، نقش های موقعیت های کلی و موقعیت های مرزی را جا به جا کرده است . اگر موقعیت های مرزی در شرایط عادی حاشیه ای بر متن موقعیت های کلی بوده است ، در شرایط کرونایی جاری این موقعیت های کلی مبتنی بر آگاهی است که حاشیه ای بر متن درگیری های وجودی در موقعیت های مرزی شده است و چون چنین است ضرورت دارد که نحوه مواجهه با آن از سطح اگزیستانسیل به سطح اگزیستانسیال و از خاستگاهی ناشی از اگزیستانس آدمی به موقعیت های کلی رودرروی دازاین تغییر جهت دهد .
۱۸۰.

بررسی نسبت بین جامعه شناسی مردم مدار و مطالعات فرهنگی (با نگاهی به رابطهٔ آن ها در ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معنا و کارکرد فرزند دوران کودکی ناباروری مادری و پدری مرگ نامیرایی و گسترش خود

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۹۹ تعداد دانلود : ۳۱۴
مطالعات فرهنگی رشته ای نسبتاً جدید درمیان رشته ها و گرایش های گوناگون علوم اجتماعی است که در دنیا مطرح شده است و این رشته در ایران پس از ورود به دانشگاه چالش های بسیاری را ایجاد کرده است تا جایی که برخی از جامعه شناسان آن را جایگزین جامعه شناسی دانسته اند وسخن از مرگ جامعه شناسی به میان می آورند. جامعه شناسی مردم مدار هم نوع جدیدی از جامعه شناسی است و می خواهد فاصلهٔ ایجاد شده بین جامعه شناسی و مردم را پر کند. به بیان دیگر آن چه که در جامعه شناسی مردم مدار و مطالعات فرهنگی دارای اهمیت می باشد، توجه به مردم و زندگی و فرهنگ آن ها است هر دو گرایش مدعی هستند که مردم و فرهنگ مورد بی توجهی جامعه شناسی رسمی و رایج قرار گرفته است. بر اساس یافته های این پژوهش، مهم ترین نقاط اشتراک مطالعات فرهنگی و و جامعه شناسی مردم مداردر بحث رهایی بخشی، توجه به فرهنگ، عدم نظریه پردازی، داشتن روش کیفی، نداشتن هنجار ذاتی، انتقادی بودن است واین دو در زمینهٔ فرادانشگاهی بودن، توجه به همه طبقات مردم تا حدودی با هم تفاوت دارند. از این رو ضمن توضیح نوع نگاه مطالعات فرهنگی و جامعه شناسی مردم مدار به مقولات ذکر شده، به وجوه اشتراک و افتراق نگاه آن ها پرداخته شده است. همچنین به لحاظ هستی شناختی و معرفت شناختی نیز مورد بررسی قرار گرفته اند.