مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
مرگ
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی و شناخت ارتباط تعاملی رجعت، تناسخ و معاد می باشد. روش پژوهش توصیفی –تحلیلی بوده و نتایج حاکی از آن است که رجعت، تناسخ و معاد از جمله واژگان متداول در زبان مفسّران، متکلّمان و فلاسفه اسلامی می باشد. مسائل کلامی همیشه از سوال برانگیزترین و جنجالی ترین مسائل مورد بحث در میان اندیشمندانِ سایر نحله های فکری بوده و اختلاف نظرهای اساسی نیز از قِبل این بحث ها به وجود آمده است. رجعت از نظر عالمان تفسیر قرآن مورد قبول است، چون یک حقیقت قرآنی بوده و نیز رجعت برخی انسان ها با شرایط ویژه در زمان ظهور مهدی(عج) مورد تأیید عالمان شیعی می باشد. در رجعت سخن از تعلّق مجدّد روح به بدن خود بعد از قطع علاقه به میان می آید، در حالی که تناسخ یعنی انتقال نفس ناطقه از بدنی به بدنی دیگر به منظور تحمّل کیفر یا برخورداری از پاداش در برابر اعمال گذشته و رسیدن به کمال در همین دنیا، و این بنا به دلایلی پذیرفتنی نیست.
عروسی ابد «بررسی مرگ اختیاری یا تولدی دیگر در شعر تعلیمی مولانا»
حوزههای تخصصی:
مرگ و مرگ اختیاری از مبانی عمیق عرفان و ادب تعلیمی است. مولانا نگاهش به مرگ از نوع نگاه سنایی است. امّا ظرافت ها و باریک اندیشی های مولانا و اشاراتی از آیین بودایی و یونانی و ایران باستان، به نگاه مولانا لطافت و معنویتی خاص عطا فرموده است. این مقاله برآن است تا با روش تحلیلی توصیفی نگرش مولانا را نسبت به مرگ به طوراعم، و به مرگ ارادی به طور اخص، باز نماید؛ و نشان دهد که مولانا چگونگی تجلّی از مرگ را در ترکیباتی از قبیل: «افشارش مرگ، بحر بی پایان مرگ، بیخ مرگ، تب مرگ، تلخی مرگ، جان مرگ اندیش، خدنگ مرگ، خمار مرگ، دود مرگ، سراب مرگ، شراب مرگ، شربت مرگ، گردن مرگ، مرغ مرگ اندیش و...» در اشعارش نمایان ساخته تا بتواند با آرامش قلبی، جلوه های وصال حق را ارائه نماید.
آیین تعلیمی کفن و دفن و سوگواری در هشت اثر حماسی (شاه نامه، گرشاسب نامه، اسکندرنامه، ظفرنامه، مهابهارات، اودیسه، ایلیاد و انه اید)
حوزههای تخصصی:
سایه سیاه و سنگین مرگ، این دغدغه همیشگی ذهن بشر، همگام با زندگی همواره با انسان بوده و این راز مخوف پیوسته ذهن او را به خود مشغول داشته است. بشر راه های بسیاری را برای مقابله با مرگ یا فرار از آن آزموده ولی راه به جایی نبرده، لذا تلخی حضورش را پذیرفته و بدان تن داده است. با قبول واقعیت مرگ، هر ملّتی به فکر افتاد تا این بخش از زندگی را بنا بر مذهب و فرهنگ و سنّت خویش با آداب خاصی پاس دارد. رفتگان را بزرگ بشمارد و خود را در برابرش آماده کند. شاید وصیّت کردن، نمایش آمادگی در برابر مرگ باشد. در این مقاله سعی شده تا حدّ امکان به آداب سوگواری در چند اثر حماسی پرداخته شود.
اندیشه مرگ و زوال در شعر فروغ فرخزاد
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۴ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۱۳
149 - 164
حوزههای تخصصی:
مرگ حقیقتی احساس برانگیز و انکارناپذیر است از آن جهت که دغدغه ی انسان ها در ادوار و شرایط مختلف زندگی است و هر کس فراخور حال خود به آن پرداخته است. شاعران با احساس لطیف خود، این ذهنیت و اندیشه را به صور گوناگون منعکس کرده اند. در شعر فروغ فرخزاد مرگ و زوال از بن مایه های اصلی است. این ذهنیت در ارتباط با ادوار مختلف زندگی فروغ و تحولات فکری او شکل می گیرد، چنان که قبل و بعد از تولدی دیگر نگرش او به مرگ از یک امر فردی به امری اجتماعی متحول می شود و بیم و هراس او از مرگ تبدیل به پذیرش و البته ایستادگی در برابر آن و تلاش برای زنده ماندن پس از مرگ می شود.
به طور کلی از آنجا که شعر شاعر، تجلی گاه زندگی و شخصیت اوست اندیشه ی مرگ نیز در شعر فروغ فرخزاد در ارتباط با این دو عامل شکل گرفته، بنابراین پویا و متحول است .
تصویر دوگانه مرگ در نگاه وحشیِ بافقی و تناسبِ آن با مرگ وی در گزاره های تذکره نویسان
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۶ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۹
117 - 132
حوزههای تخصصی:
وحشی بافقی، در بافق یزد بالیده و پرورش یافته و حضور دو پادشاه صفوی را در مسندِ قدرت درک کرده است. درگذشتِ مؤسس این سلسله؛ یعنی شاه اسماعیل صفوی، با تولد وی در سال930 ه .ق اتفاق افتاده است. چند روایت گوناگون از مرگ وحشی وجود دارد و با تأسف باید گفت که هیچ پژوهشی درباره چیستی و چگونگی مرگ در نگاه وی صورت نگرفته است. چنین پژوهشی مشخصاً می تواند برخی از ابهامات را راجع به چراییِ «چندگزاره» بودنِ مرگ وحشی، برطرف کند. به عبارت روشن تر، چرایی و چگونگی مرگ در نگاه وحشی، در هاله ای از ابهام فرو رفته و سبب شده تا چند گزاره درباره مرگ وحشی مطرح شود. چنین به نظر می رسد که در بررسی این «چگونگی» و «چرایی»، از توجه به برخی از اشعار و یا روابط وحشی غفلت شده است. این نوشتار، در تلاش است تا به شکلی مشخص، گزارش های متفاوتی را که از چرایی و چگونگیِ مرگ وحشیِ بافقی در دست است، بررسی کرده، برخی از نکات مورد غفلت را یادآوری کند.
چهره زروان در «کوش نامه» با رویکرد تمثیلی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۸ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۸
103 - 123
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی آیین زروانی در متن حماسی «کوش نامه» اثر ایرانشان (ایرانشاه) بن ابوالخیر می پردازد. زروان، خدای زمان، از آیین های رایج ایران باستان است که فلسفه و اندیشه های آن در متون فارسی به خصوص متن های حماسی، بازتاب گسترده ای یافته است. در این پژوهش با استفاده از تحلیل محتوایی، ابتدا زروانیسم و فلسفه آن به صورت مختصر، معرفی شده؛ سپس با بررسی متن «کوش نامه» چهره و اندیشه های این آیین از خلال بیت های آن نمایان شده است. با بررسی محتوای «کوش نامه» این نتیجه حاصل می گردد که چهره زروان در دو قالب زمان و سپهر به صورت گسترده ای در این متن بازتاب داشته است. زمان در قالب زمان کرانمند و بیکران شامل شب و روز، سرنوشت و تقدیر و چهره سیاه و گریز ناپذیر مرگ رخ می نماید. سپهر نیز چهره خود را به صورت ستارگان و تأثیر آنان در سرنوشت و بخت آدمی، طالع بینی، ستاره شناسی و تقدیر جبرگرایانه، نمودار ساخته است.
بررسی داستان تمثیلی تکدرخت اثر استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب
حوزههای تخصصی:
یکی از آثار داستانی زنده یاد زرّین کوب، «تکدرخت» است که برای نخستین بار در سال 1347 در مجله یغما به چاپ رسید. «تکدرخت» داستانی «نمادی- فلسفی» است و جزء ادب غنایی که با نثری زیبا، ساده و شیوا نوشته شده، در این مقاله، ضمن بررسی مواضع مهم داستان، درخواهیم یافت؛ تکدرخت، ماجرای شخصیّت تمثیلی نویسنده داستان و نقد حال استاد زرّین کوب است. «تکدرخت» موجودی تنها است، که تا یادش هست، در برابر باد ایستادگی و مقاومت نشان داده بود، پس از سخنهایی که میان او و پیردرخت و صخره وحشی ردّ و بدل می شود در می یابد، که راز زندگی و حقیقت هستی در نظرش، ایستادگی، مقاومت و سرانجام «ورود به عرصه بی نیازی» و نزدیک گشتن به قلمرو خدایان است و او این مسائل را با تکامل تدریجی فکری و فلسفی در می یابد و فرجام کار تکدرخت رسیدن به چنین عرصه ای است.
بازنمایی انگاره مرگ اندیشی در نسبت با امید و ناامیدی در ملکوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
8 - 32
حوزههای تخصصی:
مرگ به عنوان مقوله ای رازناک موجد بسیاری از تأملات فلسفی، انگاره های ذهنی و تخیلات ادبی- هنری است. مرگ طلبی و مرگ هراسی از نمودهای مرگ اندیشی و درنتیجه مرگ آگاهی اند. مرگ طلبی ممکن است برای گریز از رنج و دشواری های موجود باشد و مرگ هراسی نیز می تواند انسان را به پوچی بکشاند یا زمینه ای باشد برای رشد و جستن معنای زندگی؛ زیرا برخی رستگاری را در مرگ می بینند و مرگ ممکن است به استحاله و دگرگونی درونی انسان منجر شود. درواقع این نوع مرگ اندیشی در پیوند با معنای زندگی قرار می گیرد و مرز بین مرگ و زندگی از میان می رود؛ یعنی مرگ فارغ از وجه ویرانگرانه اش مفهوم زندگی را دربردارد. امید و ناامیدی نیز از حالات مهم بشری هستند که همواره انسان را در سیطره دارند و می توان به پیوند این دوگانه با مرگ توجه کرد. این پژوهش بر آن است با روش توصیفی- تحلیلی انگاره مرگ اندیشی در رمان ملکوت بهرام صادقی را در پیوند با دوگانه امید و ناامیدی بررسی و تحلیل کند و نشان دهد که مرگ اندیشی و به طور کلی پدیدار مرگ در ملکوت علاوه بر ارتباطش با ناامیدی، امید را نیز بازنمایی می کند. بنابراین، در رمان مزبور باید به این بُعد مرگ اندیشی توجه کرد.
مرگ اندیشی و نوزایی در قصه های ایرانی انجوی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ و مرگ اندیشی از بن مایه های برجسته در قصه های عامیانه است و اندیشه نوزایی برخاسته از مرگ اندیشی از باورهای جمعی و اسطوره ای کهن است. مرگ و نوزایی، صورت های متعددی در قصه ها دارند و در تعدادی از نمونه ها بیانی نمادین دارند. شناخت این صورت ها و نمادها، درک عمیق تری از مرگ اندیشیِ عامه نمایان می سازد. نگارندگان برای دست یابی به اَشکال مرگ اندیشی و نوزایی در مجموعه چهار جلدی قصه های ایرانی انجوی شیرازی از شیوه توصیفی- تحلیلی بهره برده و صورت های مرگ، نوزایی و نمادهای مرگ اندیشی و نوزایی را شناسایی، استخراج و تحلیل کرده اند. یافته های پژوهش نشان می دهند مرگ دو نمود طبیعی و غیرطبیعی در قصه ها دارند و صورت های غیرطبیعی مرگ، که پربسامدترین گونه مرگ در قصه هاست، عبارتند از: اقدام موفق، اقدام ناموفق و مرگ با پایان باز، رویگردانی از کشتن، خودکشی، مرگ بر اثر حوادث، دیدار با مردگان و شایعه مرگ. ظهور و بروز نمادهای مرگ در شکل های اقدام موفق، اقدام ناموفق و نتیجه نامشخص در کشتن و مرگ بر اثر حوادث است. صورت های نوزایی در قصه ها شامل ولادت مجدد، انتقال نفس، استحاله، تناسخ و رستاخیز است، نمادهای آن هم در تمامی شکل های نوزایی بسامد دارند و در پاره ای از نمونه ها با نمادهای مرگ مشترکند.
مبانی عرفانی- صدرایی حقیقت مرگ با نگاهی به آیات و روایات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۷
47 - 80
حوزههای تخصصی:
بی تردید مرگ به معنای انتقال از یک عالم به عالم دیگر است؛ ولی انتقال به معنای حرکت از یک مکان مادی به مکان مادی دیگر، هم در مورد نفس و روح مجرد و هم در مورد عوالم بعدی، یعنی دو عالم مثال و عقل که مجرد از ماده اند، بی معناست. مطابق مبانی عرفانی و صدرایی، انسان موجودی چندمرتبه ای است و هر مرتبه آن در یکی از مراتب عالم حضور دارد و جابجایی او بین عوالم مادی و مجرد، نه به صورت مادی و مکانی بلکه به صورت تغییر «توجه و تمرکز» نفس است که یا با اختیار خود انسان یا بدون اختیار او و بر اثر غلبه و سلطه بی اختیار «احکام یک عالم» اتفاق می افتد. بر اساس این آموزه، بیشترین توجه نفس با اختیار خود یا بدون اختیار، خواه موقت و خواه دائم به هر مرتبه ای از خود و هر عالمی باشد، انسان با اختیار یا بی اختیار، موقتاً یا دائماً به آن مرتبه و آن عالم منتقل می شود. بنابراین حقیقت مرگ، انتقال با اختیار یا بی اختیارِ توجه و تمرکز نفس از دنیا به آخرت است، نه جابجایی مادی و مکانی انسان یا روح مجرد او.
بنیاد اسطوره ای استعاره مفهومی مرگ در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۸
107-133
حوزههای تخصصی:
در عرفان اسلامی، مسیر عمده رسیدن به شناخت حقیقت و اتصال به آن، مرگ است. مرگ، مرغ جان را از قفس تن می رهاند و به زندگی معنا می بخشد و مقصد و مقصودش را مشخص می کند؛ از این رو مرگ ثمره و میوه زندگی است. این تفکر در برخی از اساطیر نیز وجود دارد. مولوی از جمله عارفانی است که در تصویر سیمای مرگ، از اندیشه های اساطیری بهره برده است. در این مقاله با استفاده از روش و نظریه استعاره مفهومی، استعاره های حوزه مرگ را در مثنوی مولوی کاویدیم تا بدانیم چه نسبتی میان اندیشه مولوی درباره مرگ با اندیشه های اسطوره ای وجود دارد و نقش باورهای اساطیری در تعریف مسیر سلوک عرفانی چیست. دریافتیم که مولوی چون اغلب عرفا، مرگ (به ویژه مرگ بی مرگی) را در چارچوب «سفرِ بازگشت و بالارونده به سوی اصل/ حق/ حقیقت» شناخته و پرداخته است و از این رهگذر، راه سلوک عرفانی را بازنموده، و مرگ را روش شناخت حقیقت و نیل به عرفان معرفی کرده و نقش مهم آن را در فرایند دریافت معرفت الهی و سلوک عرفانی نشان داده است. مبنای این استعاره، اصل دوگانگی جان و تن در باور به ثنویت ایرانیان باستان است که در منطقه آسیای غربی و شمال آفریقا و جنوب اروپا گسترش یافته بود تا این که از خرقه «مُثُل» افلاطون سر برآورد.
پوچی زندگی و خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱
19-33
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد طرح مدعایی برخلاف تلقی رایج درباب نسبت پوچی زندگی و خودکشی است. در تلقی رایج، گفته می شود که «شخص خودکشی می کند، اگر و تنها اگر زندگی اش پوچ شده باشد.» به دو نحو می توان علیه این گزاره اقامه دعوا کرد: به نحو پیشینی و به نحو پسینی. در مورد اول، به منظور تحلیل این گزاره لازم است تلقی صحیحی درباب مفاهیم «پوچی زندگی» و «خودکشی» به دست دهیم. پس از روشن سازی مولفه های اصلی گزاره، درباب نسبت مفهومی میان آن دو سخن خواهیم گفت. در مسیر دوم می توان به دو گونه مصداق برای ابطال این گزاره توسل جست: اولاً، با نشان دادن خودکشی های افرادی که زندگی بامعنا دارند و ثانیاً، با تمرکز روی زندگی های پوچی که منجر به خودکشی نشده اند. پس از ابطال پیشینی و پسینی گزاره فوق، می توان به دنبال نسبت های جدیدی درباب پوچی زندگی و خودکشی رفت. هدف از جستجو برای یافتن نسبت های بدیل، ابتدا دقت در موضعی است که امروزه درباب مرگ وجود دارد و در ادامه، تلاش به منظور توجیه زندگی برخلاف تلقی های رایج از معناداری زندگی است. در این مقاله صرفاً با استناد به اندیشه های متفکران غربی-مسیحی به تناقض درونی ادعای فوق خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که خودکشی برخلاف تلقی اول آن گونه که گمان می رود، لزوماً متکی به تحلیلی عمیق از زندگی نیست.
مطالعه مرگ آگاهی از نظر جوانان و پیامدهای آن در زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۸ (پیاپی ۶۵)
232-219
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مفهوم مرگ و مرگ آگاهی از نظر مردان جوان و پیامدهای آگاهی از مرگ در زندگی آنان بود. پژوهش با استفاده از شیوه کیفی انجام شد و تحلیل داده ها نیز با روش کلایزی کدگذاری شد. نمونه ها شامل 11 مرد 20 تا 35 سال ساکن مناطق 2، 13، 16 و 18 شهر تهران در سال 1398 بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها و اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. یافته های پژوهشی در دو بخش اصلی طبقه بندی شدند. بخش اول: یافته های مربوط به مفهوم مرگ و آگاهی از مرگ که عبارتند از: 1- پایان بخشی به زندگی 2- انتقال 3- رویت نتیجه اعمال 4- هدف نبودن دنیا 5- احساسات و هیجانات 6- فواید مرگ 7- ضرورت و سودمندی آگاهی از مرگ. بخش دوم: یافته های مربوط به پیامدهای مرگ آگاهی در زندگی که عبارتند از: 1- تعهد در انجام اعمال مذهبی 2- خودمراقبتی جسمانی و رفتاری 3- انرژی و فعالیت 4- موثر در کنش احساسی 5- روابط با دیگران 6- زندگی بهتر 7- رشد و اعتلای شخصی 8- موثر در اهداف و رفتار فرد. نقش مرگ در زندگی بسیار پررنگ و با اهمیت است و دیدگاه و نگرش افراد نسبت به مرگ بر نحوه زندگی آن ها تاثیرگذار است و می تواند شیوه زیستن آنان را تحت الشعاع قرار دهد. فکر کردن به مرگ و آگاهی از مرگ آثار زیادی بر جنبه های مختلف زندگی انسان دارد و می تواند موجب تغییر در اهداف و رفتارهای فرد در زمینه های مختلف شخصی، خانوادگی، تحصیلی و شغلی گردد.
رابطه جاودانگی و آخرت باوری با معنای زندگی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جستجوی جاودانگی، یکی از ویژگی های ذاتی و اصیل انسان است. طلب کمالات مادی و معنوی دیگر نیز در راستای محقق ساختن میل نامیرایی انسان است. اما پدیده مرگ مهم ترین مانع تحقق میل جاودانگی انسان در این جهان است؛ زیرا با مرگ، امید انسان به نامیرایی در این جهان مادی برباد می رود. بنابراین اگر انسان تنها متعلق جاودانگی خود را این جهان مادی بداند، با پدیده مرگ، دچار یاس و ناامیدی شده و معنای زندگی خود را از دست می دهد. چنین انسانی تنها ممکن است احساس معنا داشته باشد، اما در حقیقت زندگی او معنایی ندارد. درپاسخ به این مشکل، مهم ترین راه کار، آموزه آخرت باوری است، یعنی باور به اینکه مرگ، پایان زندگی انسان نیست، بلکه متعلقِ حقیقی جاودانگی آدمی در جهان دیگری محقق شدنی است، که عالَم آخرت نامیده می شود. به کمک این آموزه، نه تنها حس جاودانگی انسان معنای اصیل خود را می یابد، بلکه او به مرگ، بعنوان مقدمه ضروری ورود به عالَم جاویدانِ آخرت خوش آمد گفته و خود را برای زندگی سعادتمندانه در آن مهیا می سازد. پس، آموزه آخرت باوری، ضمن تضمین متعلق واقعی حس جاودانگی طلبی آدمی در جهان دیگر، زندگی دنیوی او را معنادار و هرگونه یاس و ناامیدی را از او دور ساخته است و به رنج ها، سختی ها و خوشی های او معنا داده و شوق پرواز به سوی عالم جاویدان را در او شعله ور می سازد. بنابراین، آخرت باوری شرط لازمِ حس جاودانگی و معناداری زندگی انسان است. در این مقاله، ضمن تحلیل خصوصیات جاودانگی طلبی انسان، ارتباط آن با آخرت باوری و نقش آن دو در معنادار ساختن زندگی انسان تبیین و تحلیل خواهد شد.
تجرد و جاودانگی نفس در اندیشه صدرالمتألهین و ارتباط آن با معناداری زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از تجرد و خلود نفس انسانی و معنای زندگی، ازجمله دغدغه های اصلی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول ساخته است. باور به حیات پس از مرگ، اصالت روح، تجرد و جاودانگی نفس انسانی در نوع تفسیر انسان از زندگی و در معناداری یا بی معنایی آن نقش مهم و اساسی دارد. صدرالمتألهین با نگاه توحیدی و براساس عناصری از نظام فلسفی خویش همچون نحوه تعلق نفس انسانی به بدن و ترکیب میان آن دو، حرکت جوهری، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس و با ارائه تبیینی متفاوت از پدیده مرگ، ایده ای مطرح می کند که بر پیوند میان اعتقاد به تجرد و خلود نفس و معناداری زندگی صحه می گذارد. رویکردی که صدرا برای اثبات تجرد و جاودانگی نفس انسان پیش می گیرد، فلسفی بوده، ظهوراتش در مسئله معناداری زندگی قابل توجه است. با توجه به ابعاد تجرد و جاودانگی انسان و معناداری زندگی در نظر صدرالمتألهین، انسان ایمانی، انسان عقلانی و انسان اخلاقی ملازم یکدیگرند. در این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی در ابتدا برخی از مهم ترین مؤلفه های تجرد، خلود و معناداری زندگی را بررسی می کنیم و سپس با توجه به مبانی حکمت صدرایی، به نقش و جایگاه باور به جاودانگی نفس در معنای زندگی می پردازیم.
بررسی نمایشنامه بهترین بابای دنیا نوشته غلامحسین ساعدی و در انتظار گودو نوشته ساموئل بکت بر اساس فلسفه پوچی آلبر کامو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و ترجمه سال پنجاه و چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
131 - 155
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی دو نمایشنامه در انتظار گودو (1953) نوشته ساموئل بکت (1989-1906) و بهترین بابای دنیا (1349) اثر غلامحسین ساعدی (1364-1314) پرداخته است. با توجّه به پایه نظری این مقاله که دیدگاهِ پوچی آلبر کامو و مؤلفه های مربوط به آن است، شخصیت های این دو اثر مورد واکاوی و بررسی قرار گرفته اند. در این دو نمایشنامه مفاهیمی همچون انتظار، نیاز، درد و رنج و مرگ با توجّه به نظرات کامو واکاوی شده اند. نویسندگان در ادامه به تحلیل مفهوم «انسان پوچ» آلبر کامو پرداخته اند و در پایان، مسأله مرگ و بازتاب آن را در نگرش انسان پوچ کامو، در این دو اثر نشان داده اند. بر این اساس، یافته ها این تحقیق نشان می دهد که مفهوم نیاز انسان برای داشتن امید در زندگی، بی فایده است و درد و رنج ناشی از به سرانجام نرسیدن انتظار در سرتاسر این دو نمایشنامه دیده می شود. شخصیت های این دو اثر، پوچی زندگی را آنچنان که انسان پوچ کامو درمی یابد، درک نکرده اند و در پوسته جهل و نادانی دنیای پوچ خود باقی مانده اند. این شخصیت ها از انتظاری پوچ و امیدی واهی رنج می برند.
نقد و بررسی کتاب Finding Meaning in an Imperfect World (یافتن معنا در جهانی ناکامل)(مقاله علمی وزارت علوم)
یافتن معنا در جهانی ناکامل، اثری از پروفسور ایدو لاندو، کتابی است که به زبانی صمیمی نگاشته شده و سرشار از مثال هایی برگرفته از زندگی نویسنده، تاریخ، سینما و ادبیات است. لاندو در این کتاب می کوشد استدلا ل ها و توصیه هایی عملی به دست دهد برای اینکه ما را متوجه جنبه های پیشاپیش معنادار زندگی های معمولی مان سازد و نشان دهد چگونه، در صورت لزوم، می توانیم این معناداری را افزایش دهیم. وی در این کتاب با استدلا ل های رایجی در ادبیات بحث رودرو می شود که زندگی ما را کاملاً یا نه چنان که شاید بی معنا می سازند، از جمله این استدلال ها، استدلال های مبتنی بر کمال گرایی، وجود رنج و شر، مرگ و نابودی کامل انسان و حتی کل جهان و .... است. بر وفق نظر لاندو، این استدلال ها در نهایت می توانند از معنای زندگی بکاهند، اما آن را یک سره محو نمی کنند. ما همچنان و حتی در صورت اعتبار چنین استدلال هایی می توانیم جنبه های به اندازه ی بسنده معناداری در زندگی مان بیایم، جنبه هایی که در نهایت حاکی از ارزش ذاتی زندگی تک تک ما انسان هاست. کتاب با ارائه ی راهبردهایی عملی برای یافتن و بازشناسی این جنبه ها پایان می یابد. در مقاله ی کنونی پس از بیان لب مطلب هر فصل از کتاب، دیدگاه انتقادی خودم را درباره ی راهبردهای لاندو برای به چالش کشیدن استدلال ها علیه معناداری زندگی تقریر می کنم._x000D_
“Finding Meaning in an Imperfect World” by Prof. Iddo Landau, is a warmly written book, rich with instances from the author's life, history, movies and literature. Prof. Landau attempts to offer new arguments and practical advice that make us become and stay alert to the already meaningful aspects of our ordinary lives and show how we can increase it, if necessary. He confronts most prevailing arguments in the literature that renders our life meaningless or insufficiently meaningful, including the arguments based on perfectionism, the existence of suffering and evil, death and total annihilation of our life and even the whole world and etc. According to Landau, these arguments can at most diminish the meaning in our life, not removing it. We, however, can still find many sufficiently meaningful aspects in our life which are ultimately related to the inherent value of our lives. The book, then, ends up building practical strategies to identify and recognize these aspects. In the current article, I will convey the argument of the book, then elaborate my take on the strategies prof. Landau utilizes this to persuade us that there are many sufficiently meaningful aspects in everyone’s life.
کیفیت حیات پس از مرگ از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام آذر۱۴۰۰ شماره ۲۸۸
55-61
حوزههای تخصصی:
براساس مبانی صدرالمتألهین انسان در قوس صعود حرکت ذاتی خود را از جمادی آغاز می کند و با طی مراحلی به حیات نطقی و قدسی می رسد. نفس بودن ان از زمانی آغاز می شود که جنین به تجرد ابتدایی و حس و حرکت ارادی رسیده و در عین تجرد از ماده، به تدبیر بدن می پردازد. در این نوشتار، به روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی تحلیلی به این مسئله پرداخته شده که نفس هرچقدر هم که در تجرد و علم و عمل ارتقا پیدا کند، تدبیر نوعی بدن را رها نمی کند. ازاین رو، حتی بعد از مرگ بدنی برزخی و اخروی دارد؛ و کیفیت حیات اخروی، متناسب با ادراکات و نیات و ملکاتی که در دنیا کسب کرده، شکل می گیرد. به لحاظ علمی، اگر انسان در مرحله ادراکات حسی و خیالی و وهمی باقی مانده باشد، در عالم مثال محشور می شود؛ ولی اگر به ادراکات عقلی نیز نایل شده باشد، از عالم عقل هم بهره مند می گردد و به لحاظ عملی صورت او، متناسب با نوع ملکات، به یکی از صورت های ملکی، شیطانی، بهیمی یا سبعی خواهد شد.
تصویر مرگ در اندیشه ی صائب تبریزی
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۲
47 - 61
حوزههای تخصصی:
مرگ از موضوعاتی است که بسته به اینکه در کدام فرهنگ و محیط جغرافیایی مطرح شود، دارای معانی متفاوتی است. افراد و گروه های مختلف به مرگ از دیدگاه های گوناگونی نگریسته اند و هریک از زاویه ای این پدیده ی رازآلود را مورد توجه قرار داده اند. مرگ در نگاه عرفان اسلامی تصویری بسیار زیبا و با شکوه دارد. در این طرز از نگاه مرگ نابودی و فنا نیست بلکه رفتن از مرحله ای به مرحله ی دیگر و آغاز حیاتی دوباره است. صائب تبریزی نیز از شاعران صاحب اندیشه ای است که دغدغه ی مرگ و زندگی بعد از آن در اشعارش نمود بسیاری یافته است. در این مقاله سعی شده است با مطالعه در دیوان این شاعر سترگ، دیدگاه و طرز فکر وی به مقوله ی مرگ در معرض دید و داوری خوانندگان قرار بگیرد. ذائقه ی عرفانی صائب باعث شده است که وی به مرگ نگاهی عارفانه داشته باشد. او مرگ را فرصت بال افشانی می داند و این پدیده را با عباراتی نظیر عید، دولت جاوید و صبح امید یاد می کند. موضوع مرگ ارادی، به عنوان یکی از محوری ترین دیدگاه های عرفانی در اشعار او نیز جلوه و نمود خاصی دارد.
جستاری در مرثیه های خاقانی شروانی
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات دلپذیر و موثری که از آغاز شعر دری تا امروز توجه ادب شناسان و شعر دوستان را جلب کرده است، مرثیه سرایی در شعر فارسی است. این نوع شعر نظر به ارتباطی که با افکار و احساسات شخصی شاعر دارد، از قدیمی ترین دوران شعر فارسی در دیوان شاعران موجود است. خاقانی شروانی یکی از شاعرانی است که در غالب موضوعات رایج روزگار خود طبع آزمایی کرده و مهارت و استادی خود را در انواع سخن به ثبوت رسانده است. در دیوان او نعت خدا و رسول، حکمت و موعظه، ستایش عزلت و انقطاع، حبسیه و وصف حال، مرثیه و وصف هجران دیده می شود.در این مقاله به بررسی مرثیه در دیوان خاقانی پرداخته شده است. خاقانی که همچون دیگر انسان ها، همواره در گذر حوادث و رویدادهای تلخ و شیرین بوده، دیوان او پر است از سوگ سروده هایی در ماتم عزیزان و خویشاوندان. سوز و درد خاقانی و اوج احساس او بیشتر در مراثی فرزند، عمو، پسر عمو و همسر او نمایان است. سوز دل و آتش درون او در این مراثی به حدی است که هر گونه حجابی را به آتش می کشد و با زبانی ساده اما گیرا غوغای دلش را بر ملا می کند. اگرچه در سایر مرثیه ها داد سخن داده و حق سوگنامه را ادا کرده است و شرط اساسی مرثیه که همانا لطافت و رقت و دردانگیزی و شورآفرینی و قوت تاثیر و دلنشینی است، در مراثی این شاعر در سر حد کمال احساس می شود.