مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
موقعیت مرزی
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶
83-117
حوزه های تخصصی:
برخلاف تصور رایج که متون عرفانی را فاقد گزاره های معرفتی و فلسفی می داند، گزاره ها و مبانی شناختی و فراشناختی به وفور در متون عرفانی، به ویژه مثنوی مولوی به چشم می خورد. مولوی از نقش شاکله ها، ذهنیت ها و موقعیت ها در شکل گیری شناخت آدمی آگاهی دارد.اگرچه این مکتب اگزیستانسیالیسم بود که نخستین بار تجربه های وجودی را مفهوم سازی کرد، از آن زمان که بشر وجود داشته است، خود را درگیر آن ها یافته است. متفکرانی مانند مولوی، از این تجربه های وجودی سخن گفته اند. از دیدگاه مولوی، شناخت ما از خود و جهان شناختی براساس اعتباراتی است که آن ها را قطعی و جزمی می پنداریم، اما با قرارگرفتن در موقعیت هایی درمی یابیم که چندان قابل اطمینان نیستند. او برای نشان دادن بی اعتباری شناخت و ذهنیت های مشروط، غالباً شخصیت های داستان های خود را در وضعیتی شکننده، بحرانی و مرزی قرار می دهد تا به محک تجربه وجودی، عزیمت ها و شاکله های نادرست و منفی آن ها که بدیهی، طبیعی و معتبر جلوه می کنند، دستخوش واسازی و دگرگونی شوند. در این موقعیت های مرزی (به تعبیر یاسپرس) و تجربه اضطراب ناشی از آن ها، تکیه گاه های اعتباری و تصورات قالبی انسان ها فرومی ریزد و امکان تجربه ها و منظرهای نو همچون امکان تجربه فراسوی محدودیت ها یعنی تعالی و هستی در خود شکل می گیرد.
بررسی وضعیت سکونتگاه های غیر رسمی در تعامل با تغییر کاربری مرز (مطالعه موردی شهربانه)
حوزه های تخصصی:
شواهد زیادی وجود دارد که با گذشت زمان، مرزهای سیاسی بخش عظیمی از نقش خود را به عنوان مانع از دست داده و تعاملات و همکاریهای میان مرزی به طور روزافزون از اهمیت بیشتری برخوردار می شوند. در این حالت مرز به عنوان منطقه تماس، به فضایی کارکردی برای تبادلات و تعاملات اقتصادی_ اجتماعی فرامرزی تبدیل می شود و اثرات خود را در مناطق و شهرهای مجاور بر جای می گذارد. بنابراین این تحقیق با هدف ارزیابی تاثیرپذیری تغییر کارکرد مرز در شکل گیری سکونتگاههای غیر رسمی شهر مرزی استان کردستان(شهر بانه) شکل گرفته است. در بررسی این رابطه با استفاده از رو شهای ، توصیفی - تحلیلی؛ و از دیدگاه دو گروه شامل فعالان تجارت میان مرزی و خبرگان و مسئولان محلی انجام شده است.. مقاله حاضر ، تعاریف مربوط به سکونگاههای غیر رسمی و اسکان غیر رسمی و هم چنین عوامل تأثیر گذار در روند شکل گیری اسکان غیر رسمی و مهمترین و عمده ترین علل پیدایش و گسترش اسکان غیر رسمی در شهر بانه و راهکارها و سیاستهای تکاملی ساماندهی اسکان غیر رسمی در این شهرها را مورد بررسی قرار داداست. تکنیک گردآوری داده ها ، مطالعات کتابخانه ای و میدانی؛ حجم نمونه 168 مورد و روش نمونه گیری کوکران بوده است. براساس نتایج حاصله از تحقیق، نشان می دهد که:روند شکل گیری این نوع سکونتگاهها حاصل تغییر شرایط ژئوپلیتیک مرز این شهر(بانه) بوده است (تغییر از یک مرز بسته به یک مرز باز ). بخش عمده مساکن در سکونتگاه غیررسمی شهر بانه ، تازه ساخت و مصالح با، دوام در حد متوسط و و فاقد پروانه ساخت هستند. همچنین، موجب حاکمیت ساخت وسازهای غیرحرفه ای، طولانی شدن دوره ساخت و کاهش توان تولید مسکن مناسب و بدونه برنامه و زیرسازی های لازم در این شهر شده است.
در آمدی پدیدارشناختی بربحران کووید۱۹ با تاکید بر موقعیت های مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
305-331
حوزه های تخصصی:
این نوشته تلاش کرده است وجوهی از پدیدار کرونا که در دام مستوری افتاده اند را مورد مطالعه قرار دهد و به آنها مجال دهد تا خود را بنمایانند . در چنین جهتی ، مقاله بحث کوتاهی عرضه کرده است درباره ابعاد وضعیت بحرانی ناشی از بیماری های همه گیر با تاکید بر کرونا و نشان داده است که بحران مذکور سبب شده است که بحران های ناشی از کنش انسانی از پستوی خود خارج شوند و انسان را مجبور سازند تا وضعیت بحرانی خود را دریابد و درگیر آن شود . مقاله بحث کرده است که پاندمی کووید ۱۹ ، شش سطح بحران رابطه انسان با خود ، با فرهنگ ملی ، با طبیعت ، با دیگری ، با خدا ، و با علم را از پستو درآورده است و انسان را مجبور کرده است که در خود و در رابطه خود با غیر خود توقف کند . گرچه پدیدارشناسی پاندومی کووید ۱۹ زمانی به سرانجامی می رسد که سطوح شش گانه بحران مذکور به ترتیب از طریق وام گیری مفاهیم فلسفی«موقعیت های مرزی» ، «نزاع برای ارج شناسی» ، «گشتل» ، «دیگری» ، «نام خدا» و «بحران علم» مورد مطالعه قرار گیرند ، مقاله به دلایل روش شناختی ترجیح داده است ، درآمد آن را برگزار کند و به کمک واضع اصطلاح موقعیت های مرزی ، کارل یاسپرس ، منحصرا بر سطح نخست بحران توقف کند و به ایضاح آن بپردازد . مقاله بدین ترتیب با برشمردن دو خصلت اصلی موقعیت های مرزی یعنی تعارض و شکست ، و چهار موقعیت مشخص مرزی یعنی رنج ، جدال ، گناه و مرگ تلاش کرده است شرحی از بحران های ناشی از کرونا فراهم آورد و نشان دهد که بحران مذکور ، نقش های موقعیت های کلی و موقعیت های مرزی را جا به جا کرده است . اگر موقعیت های مرزی در شرایط عادی حاشیه ای بر متن موقعیت های کلی بوده است ، در شرایط کرونایی جاری این موقعیت های کلی مبتنی بر آگاهی است که حاشیه ای بر متن درگیری های وجودی در موقعیت های مرزی شده است و چون چنین است ضرورت دارد که نحوه مواجهه با آن از سطح اگزیستانسیل به سطح اگزیستانسیال و از خاستگاهی ناشی از اگزیستانس آدمی به موقعیت های کلی رودرروی دازاین تغییر جهت دهد .
برساخت تاریخ اجتماعی و بستر های تکوین و تداوم اقتصاد غیر رسمی (بازار و تجارت مرزی در بانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۱ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
32 - 70
حوزه های تخصصی:
مرزها محصول تاریخ، سیاست و قدرت اند و مرزنشینی اقتصاد و فرهنگ خاص خود را دارد.بر این اساس یکی از مهمترین ویژگیهای مناطق کردنشین که بیش از سایر ابعاد زندگی مرزیدر سال های اخیر به صورت های گوناگونی در رسانه ها بازنمایی شده، اقتصاد مرزی و غیر رسمیو مفاهیم خاص مرتبط بدان یعنی کولبری، بازارچه مرزی، قاچاق و . . . است. فهم این نوعاقتصاد، به عنوان یک پدیده نیازمند بررسی دقیق علل، بسترها و مکانیسم هایی است که در نوعیهم افزایی چندوجهی با هم پدیده اقتصاد غیر رسمی را موجب شدهاند. در این پژوهش از میانعوامل فوق بر بسترهایی تمرکز شده است که زمینه ساز اقتصاد غیر رسمی است. روشپژوهش، کیفی از نوع اتنوگرافی انتقادی، نحوه جمع آوری اطلاعات روشهای ترکیبی (مصاحبه،گفت وگو، فوکوس گروه و اسناد) و بستر مطالعه نیز بازار مرزی بانه بوده است. یافته های پژوهشنشان داد که برایند کشاکش نیروهای سیاسی و موقعیت مرزی بانه نوعی اقتصاد تجاری و مرزیدر طول تاریخ بوده که بعد از سربرآوردن دولت مدرن، صورت غیر رسمی پیدا کرده و با تحولاتمنطقه ای و جهانی تغییرات خاصی به خود میبیند. در عین حال مهمترین بسترهای زمینه سازاین نوع اقتصاد را میتوان در چهار مقوله اصلی مشکلات محیطی، محدودیت منابع، قرابتفرهنگی و سنت دینی میانه رو منتزع نمود. در پایان نیز بر اساس یافته های پژوهش حاضر، راه-کارهایی سلبی و ایجابی ارائه شده است.
نقش هبوط، فراموشی و اسارت روح سالک در تجربه موقعیت های مرزی (با تکیه بر داستان های رمزی سهروردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
داستان هبوط روح از تمهیدات بیانی فیلسوفان، عرفا و ادبا در ادوار گذشته بوده است. بررسی قاعده مند این تمهید بیانی در آثار سهروردی، که غالباً به شکل داستان ظهور یافته، رهیافتی است که بر پیوند این تصویر ازیک سو با نظریه تذکار فلاسفه و ازدگرسو با اسطوره یاد و فراموشی صحه می گذارد. نظام فکری و هستی شناختی متفاوت سهروردی «تصویر هبوط» را به رمزی معنی واره مبدل کرده است که از رهگذر آن، حال وهوای فراموشی به منزله گشودگی برتر انسان به نمایش درآمده است. موتیف هبوط که در اکثر داستان ها در هیئت پرنده ممثل شده است سرگذشت روحِ سالکی است که از اصل نخستین خویش جدا شده و به عالم جسمانی فرو افتاده است. شخصیت های داستان های رمزی سهروردی پس از هبوط به فراموشی گرفتار می آیند و این مرحله، مقدماتی را فراهم می کند که به واسطه آن روحِ سالک به محدودیت ها و امکاناتش پی می برد و بسیاری از باورهای یقینی اش به اعتباراتی سست بدل می شود. فراموشی و هبوط در داستان های مذکور مقدماتی را فراهم می کنند تا سالک در موقعیت های مرزی قرار گیرد؛ موقعیتی که واقع شدن در آن اسباب شناخت و تعالی یا جهش را فراهم می کند. این جستار، با روش توصیفی و تحلیلی و با بررسی داستان های عقل سرخ، رساله الطیر، لغت موران و قصه غربت غربی، نشان داده است که فراموشی، نوعی پیش آگاهی یا پیش فهمی است که در تجربه موقعیت های مرزی نقشی محوری برعهده دارد.
مقایسه «نامیرایی» از نظر یاسپرس و «فنا ناپذیری» از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم مرگ الهام بخش تأملات فلسفی متعددی درباره وجود انسان است که در نوع نگرش و نحوه ی زندگی انسان تأثیرگذار است. ملاصدرا و یاسپرس به عنوان دو فیلسوف اصالت وجودی، به مساله مرگ و ابعاد آن توجه داشته اند. از مقایسه آرای این دو فیلسوف که با رویکرد تطبیقی و تحلیلی صورت گرفته است، این نتایج حاصل می شود که یاسپرس فارغ از نگاه دینی و عرفانی، مواجهه انسان با مساله مرگ را به عنوان یک موقعیت مرزی، از موثرین عوامل شکل گیری هویت و یافتن خود اصیل انسانی می داند. وی با تمایز قائل شدن بین مراحل سه گانه وجود تجربی انسان با مرتبه اگزیستنز بر این باور است که انسان در مرتبه متعالی اگزیستنز قابلیت درک جاودانگی یا به تعبیری «نامیرایی» و «تجربه ابدیت» دارد و بدون داشتن بعد مجرد می تواند آن را در طول حیات خود تجربه نماید. از سوی دیگر مرگ و فناناپذیری از نظر ملاصدرا مفهومی گسترده و نظام مند دارد که برگرفته از مبانی فلسفی و دینی وی است ؛ در فلسفه صدرایی میان تجرد نفس و جاودانگی آن ملازمتی برقرار است و نفس دارای مراتب وجودی مختلف است که با حرکت جوهری خود و طی مراتب تکاملی وجودی به مراتب تجرد دست می یابد و نه تنها با نابودی بدن از بین نمی رود بلکه همواره به دلیل مجرد بودن، همواره جاودان و فناناپذیر خواهد بود. وی جاودانگی را امری تشکیکی دانسته که هم در این دنیا با مرگ ارادی و هم بعد از زندگی دنیوی مطرح است.