مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
مرگ
حوزههای تخصصی:
حریم خصوصی را می توان از جمله حقوق مسلم اشخاص دانست، اما آیا درگذشتگان نیز، همچون زندگان، نسبت به اطلاعات شخصیشان از حق حریم خصوصی برخوردارند؟ در پاسخ به این پرسش، علی رغم حرمت های اخلاقی و شرعی موجود نسبت به نقض حریم خصوصی متوفا، به نظر میرسد با توجه به پایان اهلیت تمتع اشخاص با مرگ، به دشواری بتوان متوفی را همچنان نسبت به حریم خصوصیاش محق دانست؛ ازاین رو، وقتی خود متوفی نسبت به حق حریم خصوصیاش ذیحق نباشد، طبیعتاً، وراث وی نیز، قائممقام او محسوب نخواهند شد، اگرچه میتوانند بابت زیانهایی که به صورت مستقیم از لطمه به حریم خصوصی مورثشان دیدهاند، به اصالت طرح دعوا کنند. نفی این دو گزینه ایجاب میکند که جامعه را به عنوان گزینه ی سوم نسبت به ذی حقی حریم خصوصی درگذشتگان مورد مطالعه قرار داد. در این راستا به نظر میرسد جامعه را بتوان ذینفع اصلی نسبت به حریم خصوصی متوفی دانست. در واقع، این جامعه است که با انتشار اطلاعات خصوصی یکی از اعضایش ولو پس از مرگ، آسیب میبیند. این مبنا، همانگونه که میتواند حفظ اطلاعات خصوصی درگذشتگان را توجیه کند، در مواردی که انتشار اطلاعات خصوصی متوفی در راستای منافع عمومی جامعه باشد نیز، اقدام به انتشار اطلاعات متوفی را قابل توجیه میسازد.
خوانش واسازانه مرگِ دیگری (مورد مطالعه: مرگ کولبران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (فردوسی مشهد) سال هفدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
296 - 263
حوزههای تخصصی:
قصد اصلی این نوشتار خوانش واسازانه مرگ کولبران است. نشانه رخداد مرگ کولبر در این جا دستمایه ای است برای تأمل در وضعیتی که در آن پدیده کولبری شکل گرفته و کولبر به ابژه ای برای کنترل، سیاست گذاری و مدیریت بدل شده است. این فرایند نام گذاری و ابژه سازی کولبر روی دیگر سکه سلب مسؤلیت اخلاقی از سوژه مرکزنشین در برابر مرگ دیگریِ مرزنشین است. این پژوهش تلاشی است برای خوانش واسازانه این مرگ، یعنی واکاوی ژرف مکانیسم ها و شگردهایی که گفتمان فرادست به کارشان می برد تا از این دیگری موجودی غیرقابل گفتگو و غیرقابل-ترحم بسازد. برای نیل به این مقصود از مضامین راهگشایی مثل تقابل رانه مرگ و رانه زندگی، دیالکتیک اروس تاناتوس، منازعه امر معمولی و سیاست، و سلسله مراتب توزیع امر محسوس بهره خواهیم گرفت. در کنار این مضامین نظری، با استفاده از روش خوانش واسازانه می کوشیم ژرفای زیستِ روزمره کولبران را واکاوی کنیم و وضعیت عینی تولید پدیده کولبری و نشانه رخداد مرگ کولبر را قرائت نماییم. نتایج این تأمل گویای آن است که منطق اقتصاد سیاسیِ حاکم بر استان های مرزی با تبدیل اقشار متوسط و فقیر به انسان های زائد و توده های مازاد بر فضای شهری عملاً آنان را به سوی فعالیت های قاچاقِ برون شهری سوق می دهد. سپس در چرخه اِعمال امنیت / تجارت مرزی زمینه مرگ کولبر فراهم می شود و دست آخر مرگ او به مثابه رخدادی اتفاقی و ذیل مقوله هزینه امنیت بازنمایی می شود. نشانه رخداد مرگ کولبر در فرم فعلی آن برساختی رسانه ای است که عمده ترین کارکردش پنهان ساختن و به فراموشی سپردن تبدیل انسان های معمولی به موجوداتی شرور و بی خاصیت است.
تحلیل و بررسی نگره تطبیقی چهره هادیان ارواح در آیینه اساطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
243 - 266
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در اساطیر ملل، داشتن باورهای متفاوتی از نحوه ورود و هدایت ارواح به جهان پسین است. اعتقاد به جاودانگی، دین، فرهنگ و چگونگی اندیشیدن مردم در اساطیر مختلف سبب شده است تا دنیایی برای خود تصور کنند که با توجه به کردار و اعمالشان، «هادی» در آن نقش فرستنده ارواح مردگان به جایگاه ابدیشان دارد. در این پژوهش با رویکرد تحلیلی تطبیقی به انواع هادیان ارواح و رابطه هادی با جنسیت متوفی، برهه زمانی همراهی روح از لحظه جدایی روح از بدن تا پایان رسیدن به جایگاه ابدیش و چهره ارواح در اساطیر ایران و جهان پرداخته شده است تا مردم به درک عمیق از زندگی پس از مرگ و کاهش ترس و اضطراب و رسیدن به آرامش در کردار و اخلاق نفسانی خود در گذر این جهان برسند. یافته های پژوهش نشان می دهد که نحوه عملکرد هادیان روح بر اساس میزان خوبی یا بدی اعمال متوفی ارزیابی می شود و نقش هادی در هر اسطوره متفاوت از اساطیر دیگر کشورهاست و اعتقادات هر کشوری تأثیر بسیار زیادی در نشان دادن چهره هادی و نحوه برخورد با شخص متوفی دارد.
تحلیل تطبیقی ظرفیت های همسان رمان «سه شنبه ها با موری» با مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بروز نسبیت انگاری معرفتی در قالب آنومیهای اجتماعی و مسائلی چون ناهنجاریها و بحرانهای عاطفی و هویتی، تزلزل و سرخوردگیهای روانی، نتیجه مبنا قرار گرفتن جریان مدرنیته و حاکمیت پارادایم پوزیتویسم است. این موارد به عنوان مسائل حیاتی زندگی بشری در برهه های مختلف مورد توجه بوده است که مصداقهای آن را می توان در دو اثر سه شنبه ها با موری و مثنوی مولوی مشاهده کرد. رمان سه شنبه ها با موری یکی از آثار قابل توجه دنیای غرب بر مسأله گرفتاری دائم بشریت در دام مادیت و غفلت از خودشناسی(عشق و مهرورزی، مرگ، معنویت و آگاهی و...) تأکیدکرده است. همین موارد به گونه ای دیگر در مجموعه آثار مولوی به طور اخص، مثنوی معنوی مورد توجه است. پژوهش می کوشد با روش تحلیل تطبیقی، مبتنی بر مکتب امریکایی به تجزیه و تحلیل محتوای این دو اثر و ارائه راهکارهای مطلوب به منظور برون رفت از وضعیت حاکم بر زندگی انسانها دست یابد. یافته های تحقیق حاکی است که وجه غالب هردو اثر، مطرح کردن بحران گرفتاری بشریت در دام عالم مادی است. تمایز دو اثر را می توان در تأکید مولوی بر فراتر رفتن از عوامل مادی وتکیه بر هستی شناسی عرفان اسلامی اشاره کرد.
اتانازی و احتضار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۱ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۱
55-63
حوزههای تخصصی:
از رویدادهای مهم و نوظهور در علم پزشکی، پدیده ی اتانازی است که امروزه مسائل بسیاری درباره ی آن مطرح شده است. رابطه ی این موضوع با بحث های فقهی- حقوقی و نیز ارتباط آن با مباحث پزشکی، اقتضای پیدایی پژوهش در این حوزه را فراهم آورده است. این مقاله در ابتدا به تبیین موضوع اتانازی و در کنار آن به تبیین موضوع احتضار پرداخته و به این سئوال پاسخ می دهد: آیا اقداماتی که برای شخص محتضر صورت می گیرد، اتانازی محسوب می شود؟ و در نهایت این گونه به نتیجه می رسد که هر گونه اتانازی اشکال جدی دارد و در منابع دینی انجام دادن آن ممنوع و حرام شمرده شده است. اگر خود فرد یا دیگران به عمر او پایان دهند، دلیل حرمت بسیار شدید قتل نفس و اهمیت حفظ جان، از نگاه دین اسلام مورد قبول نیست. در حالی که احتضار با اتانازی تفاوت ماهوی دارد و در آن، هیچ گونه نیّت انسانی برای پایان دادن به عمر فرد وجود ندارد و فراهم نمودن شرایط برای فرد محتضر نیز صرفاً برای آمادگی وی برای انتقال بهتر از این دنیا به آخرت است تا محتضر مؤمن از دنیا برود.
خواب، مرگ، بیهوشی حین عمل جراحی و کمای طبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
خواب یکی از مهم ترین فرایندهای فیزیولوژیک در انسان به حساب می آید و مطالعات بسیار زیادی درباره این فرایند پیچیده و حیاتی صورت گرفته است. هر نوع اختلال در خواب اعم از زمان خواب یا الگوی خواب و یا مدت زمان آن، به مشکلات مهمی در سلامت جسمی و روحی انسان منجر می گردد.
مفهوم سازی های فرهنگی «مرگ» در گویش بختیاری زز و ماهرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم سازی های فرهنگی شیوه تفکر و جهان بینی یک جامعه زبانی را نسبت به پدیده ها نشان می دهد. بررسی مفهوم سازی هاباعث شناخت عمیق تر فرهنگ مرتبط با آن ها می شود، تعاملات بین فرهنگی را تسهیل می کند و سوء تفاهمات فرهنگی را بر طرف می کند. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی،مفهوم سازی های فرهنگی «مرگ»در گویش بختیاری منطقه ززووماهرو در چارچوب زبان شناسی فرهنگی بررسی شده و ریشه های فرهنگی آن هاتوصیف شده است.با توجه به سبک زندگی روستایی و عشایری مردم منطقه و تماس آنان با طبیعت، عناصر و پدیده های طبیعی پایه ای برای مفهوم سازی های فرهنگی فراهم می کنند. جامعه آماری شامل پانصد مورد از عبارات، اصطلاحات، مویه ها و ضرب المثل های مرتبط با مرگ است که در این گویش استفاده می شود. داده های پژوهش از طریق مطالعه میدانی و با استفاده از مصاحبه و مشاهده جمع آوری شده است. نتایج تحلیل و بررسی داده ها نشان می دهد که ریشه این مفهوم سازی های فرهنگی در سبک زندگی روستایی و عشایری منطقه، عقاید و باورها، تأثیر فیزیولوژیکی عواطف و احساسات مرتبط با مرگ بر اندام های بدن انسان و تخیلات و تصورات گویشوران نسبت به مرگ قرار دارد؛ این سبک زندگی ایجاب می کند که مردم با طبیعت تماس مستقیم داشته باشند؛ ازاین رو، از جنبه های خشن، ویرانگر و مخرب طبیعت به عنوان حوزه ملموس برای بیان مفهوم انتزاعی «مرگ» استفاده می کنند؛ مفهوم سازی های فرهنگی مرگ به منزله«باد شمال، سیل، بهمن، رعد و برق» و یا «خاموش شدن آتش، افتادن ریگ یا افتادن عمود سیاه چادر» ناشی از الهام گرفتن از پدیده های طبیعت و سبک زندگی عشایری است.
تحلیل محتوایی روایات تفسیری درباره مواجهه ظالمان با مرگ
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
124-148
حوزههای تخصصی:
همه موجودات مرگ را می چشند اما نحوه مواجهه با مرگ برای ظالمان،کافران و منافقان با دیگر افراد متفاوت است. تنها منبع برای شناخت نحوه رؤیایی این افراد با مرگ، قرآن کریم است و برای فهم دقیق آیات نیز باید روایات تفسیری ذیل آن ها، مورد مطالعه، تحلیل و تبیین قرار گیرد. از این رو این پژوهش، با روش نقلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به تحلیل و ارزیابی روایات تفسیری پیرامون مواجهه انسان های ظالم با مرگ می پردازد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که حال همه انسان ها در هنگام قبض روحشان یکسان نیست، بلکه افرادی مانند کافران، منافقان و ظالمان قبض روحشان با سختی و همراه با تحقیر و سرزنش است برخلاف مومنان و صالحان که مرگشان با راحتی و آسایش است. برخی افراد در هنگام مرگ درخواست می کنند مرگشان به تأخیر بیفتد تا حج، زکات، صدقه ای انجام نداده اند، به جای آورند و مقصود از دو بار مرگ برای کفار در قرآن کریم، دو بار عذاب الهی برای آنان است. همچنین لسان روایات تفسیری در مورد اینکه چه کسانی توبه شان مورد پذیرش نیست، نیز اختلاف داشت، اما این اختلاف، دلیلی بر ضعف یا مردود دانستن این روایات نیست؛ بلکه می توان گفت که همه این روایات تفسیری صحیح هستند؛ چراکه آیه مفهوم عامی دارد و این روایات تفسیری در پی تطبیق این مفهوم کلی بر برخی مصادیقش هستند که از جمله آن مصادیق توبه افراد در هنگام مرگ، توبه افراد در زمان دیدن عذاب الهی، توبه فرد بداخلاق ، توبه کافران و توبه افراد چهل روز قبل از برپایی قیامت و... است.
بررسی تأثیر ورود مدرنیته بر مقبره های ایران (نمونه موردی مقابر نادرشاه، کمال الملک، ابن سینا، خیام، حافظ، فردوسی، پهلوی اول و سعدی)
حوزههای تخصصی:
پس از انقلاب صنعتی در اروپا شیوه جدیدی در هنر و معماری غرب موسوم به شیوه مدرن فراگیر شد. این شیوه در ایران در دوره پهلوی اول غالبا در معماری ساختمان های اداری، حکومتی و مسکونی نمود پیدا کرد. ایدئولوژی حاکم در دوره پهلوی دوم مبنی بر بازگشت به خویشتن باستانی و احیای فرهنگ کهن ایرانی بود. با غالب شدن نهضت مدرن در معماری ایران نمونه های جدیدی از معماری پدیدار شد. از جمله شاهد طراحی مقبره برای بزرگان و هنرمندان که برای تقریبا سیزده قرن در ایران متوقف شده بود می باشیم. نگارندگان به بررسی ایده طراحی این آرامگاه ها و رابطه سبک مدرن وارد شده به ایران با مشخصات و ویژگی های فردی و زمانی متوفی می پردازد که شامل آرامگاه های فردوسی، نادرشاه، کمال الملک، ابن سینا و خیام می باشد.
کاوشی زمینه مند در باب چگونگی واسازی خود در شبکه روابط درون/ میان فردی در افراد داغدیده در مواجهه با مرگ های غیرمنتظره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و سوم بهار ۱۴۰۱شماره ۵۷
277 - 314
حوزههای تخصصی:
مرگ پدیده ای اجتماعی است که دانشمندان علوم اجتماعی ابعاد متفاوتی از آن را مطالعه و بررسی کرده اند. در این میان، مرگ های غیرمنتظره که به واسطه تصادف، غرق شدگی، آتش سوزی و... رخ می دهند، علاوه بر پیامدهای جمعیتی، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی نیز دارند که کمتر بررسی شده اند. هرروزه تعداد زیادی از شهروندان با مرگ های ناگهانی مواجه می شوند که اثرهای روانی اجتماعی خاصی را برای داغدیدگان در پی دارد. هدف پژوهش پیش رو کشف فرایند چگونگی واسازی داغدیدگان بعد از مرگ عزیزان بود. برای فهم این فرایند، با استفاده از رویکرد کیفی و روش گراندد تئوری، سعی شد چگونگی واسازی افراد داغدیده کشف و برساخت شود. داده های موردنیاز با استفاده از نمونه گیری نظری و مصاحبه های عمیق جمع آوری شد. نمونه های پژوهش نیز شامل داغدیدگانی می شدند که تجربه مرگ های ناگهانی عزیزان خود را در بستر سنتی مذهبی شهر یزد داشتند. داده ها با استفاده از فرایند کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی به دقت تحلیل شد. سپس جدول مفاهیم و مدل پارادایمی ارائه شد. نتایج نشان دهنده این واقعیت است که افراد در مواجهه با فقدان به لحاظ روانی و اجتماعی آن را برساخت می کنند؛ اما در گذر زمان، با مداخله برخی شرایط حاکم بر پژوهش، به ویژه همدردی و حمایت های دریافتی یا محرومیت از آن در فضای روابط درون فردی و میان فردی مستقر در آن، با راهبرد های متفاوتی همانند تنظیم عواطف، سرزنش متقابل و انتظارات حمایتی سعی می کنند در ماتم نشانی خود بازاندیشی کنند و به آهستگی فرایند واسازی خود را تکمیل کنند.
فناناپذیری اگزیستنز در فلسفه یاسپرس با تأکید بر مرگ اندیشی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
565 - 593
حوزههای تخصصی:
هسته اصلی تفکر فلسفی یاسپرس وجود انسان و به ویژه اگزیستنز است. تمام عقاید فلسفی دیگر او به همین موضوع محوری مربوط می شود. مفهوم اگزیستنز یاسپرس بیانگر واقعیت غیرتجربی، غیرانضمامی فرد و شخصیت واقعی است که می تواند از زمان عینی فراتر رود. این مقاله تصور یاسپرس از مرگ را بررسی و با استفاده از روش تحقیق تحلیل مفهومی از نوع بسط مفهوم به روشن سازی مفهوم وی در مورد مرگ و فناناپذیری اگزیستنز پرداخته و سعی کرده است درک بهتری از وجود انسان در این جهان را ارائه دهد. از دیدگاه یاسپرس، واقعیت مرگ بیولوژیکی مربوط به دازاین است، درحالی که موقعیت مرزی مرگ، که ممکن است به تحقق خود واقعی فرد منجر شود، متعلق به اگزیستنز است. او می کوشد نشان دهد که اگرچه انسان موجودی فانی است، جنبه استعلا نیز دارد و به موجود فیزیکی صرف در جهان قابل تقلیل نیست. یاسپرس در تلاش برای تبیین جنبه استعلایی انسان، اگزیستنز را فناناپذیر و نامحدود می داند. فناناپذیری اگزیستنز از نظر یاسپرس به معنای زندگی پس از مرگ در قلمرو دیگری نیست، بلکه فرد می تواند در زمان زنده بودن احساس فناناپذیری را در لحظه ای وجودی تجربه کند. طبق دیدگاه او، این لحظه جاودانه بی زمان است، به این معنا که روابط گذشته، حال و آینده، همان طورکه ما آنها را درک می کنیم، در آن اعمال نمی شوند، بلکه همزمان در آن لحظه بدون زمان درک می شوند.
نقد و بررسی دیدگاه های سقراط و اپیکور در خصوص مَهابت مرگ مبتنی بر نظریات ناظر بر زیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
127 - 150
حوزههای تخصصی:
ترس از مرگ به عنوان دغدغه وجودی همه انسان ها موضوعی برای توجه فلسفی مرگ اندیشانی چون سقراط و اپیکور بوده است. سقراط مرگ را همچون خوابی فاقد رؤیا و نوعی جابه جایی مکانی نفس قلمداد می کند و اپیکور نیز تلاش دارد تا در کنار اعتقاد به عدم حیات پس از مرگ و فقدان هرگونه ادراکی در پس آن، بی زیانی مرگ را اثبات کند. وجه اشتراک دیدگاه های این دو متفکر، تلقی آنها از مرگ به مثابه فقدان ادراک است. اما سقراط بدون دست برداشتن از میل به جاودانگی، عدم ادراک را موقتی و صرفاً مربوط به واقعه مرگ می داند و با مشابه دانستن مرگ به خوابی فاقد رؤیا سعی در کاهش ترس انسان ها از مرگ دارد. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا عدمِ وجود فرد و بالتبع عدم ادراک ناشی از آن، نافی زیان بینی فرد مُرده خواهد شد؟ برخی نظریه پردازان در مقام نقادی بر این باورند که مرگ نوعی زیان و آسیب است. با التفات به نظریات ناظر بر زیان مندی پیش (خنثی کننده امیال) و پس از مرگ (ناکامی و محرومیت)، به نظر می رسد مرگ واجد میزانی از زیان و آسیب است و مفروضات و نتایج اپیکور و سقراط اشکالات عدیده ای دارد. نقد و بررسی راه حل های متفاوت این دو متفکر از طریق معرفی نظریات ناظر بر زیان مندی مرگ هدف پژوهش حاضر است؛ و از آنجا که تا به حال هیچ پژوهشی در این خصوص به رابطه میان درک زیانِ مرگ و ترس ناشی از آن متوجه نبوده، ازاین رو این پرداخت فلسفی نوآورانه است.
ارزیابی معنای زندگی از گذرگاه تأمل در ایماژهای ابوالعلاء معری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اَبوالْعَلاءِ مَعَری (363-449 ق.)، شاعر و اندیشمند برجسته نابینا و بدبین جهان عرب، در رابطه با چیستی زندگی، از ایماژهای مختلفی استفاده می کند که به واسطه آنها می توان به بررسی معنای زندگی پرداخت. این ایماژها عبارت اند از رنج، بیماری، زندان، مار زهرآگین، لاشه، دریای تیره و مواج، قاضی ظالم و فاقد قوه تشخیص، مهمان ناخوانده و سراب واهی. بر این اساس زندگی تحمیلی است ناخوشایند که در سه معنای متداول خود که ناظر بر هدف، ارزش و کارکرد هستند فاقد معناست. فرایند جستجوی ما در نوع ایماژهایی که ابوالعلاء به زندگی نسبت می دهد نشان از آن دارد که اندیشه عمیق او هیچ گاه فارغ از دلواپسی های غایی بشر نبوده است. بی ثباتی زمان، از دست دادن قوای جوانی و فرارسیدن پیری، فرارسیدن مرگ، ملال و خستگی از روزمرگی های مکرر، پوچی، تنهایی و غربت در جهانی که نسبت به دردهای انسان فاقد هر گونه عاطفه ای است، عدم آزادی و نداشتن توان مقابله با جبر روزگار، و در رأس همه اینها تحمیل زندگی سراسر رنج، عواملی هستند که زندگی را طاقت فرسا کرده اند. فقدان مؤلفه های لذت، عشق و در نهایت خوش بینی کیهانی از مشخصه های نگاه او به زندگی است. دیدگاه ابوالعلاء را در خصوص بی معنایی زندگی می توان در ردیف معتقدان به پوچ گرایی کیهانی یا وجودی قرار داد و نه اخلاقی.
بررسی زبان مشترک آرکی تایپ های ذهنی «تولد، زندگی و مرگ» و نحوه عینیت یافتن آنها در فضاهای معماری
منبع:
معماری شناسی سال چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
45-55
حوزههای تخصصی:
آرکی تایپ ها، حقایقی از کل عالم هستی می باشند که از ضمیر پنهان انسان ها نشأت می گیرند و به عنوان اطلاعات مشترک جهانی گاهی به صورت تصاویر وارد خودآگاه می شوند. انسانها برای فایق آمدن بر شکاف بین بخش آشکار و پنهان ذهن خود، در پی شناخت آرکی تایپ ها، به منابعی چون نماد، اسطوره و رؤیا نیاز دارند. آرکی تایپ ها زمانی ظاهر می شوند که محتوایی پیدا کنند، زیرا آرکی تایپ ها به خودی خود تهی و خالی هستند. معماری، محتوی و واسطه ای برای بیان ناخودآگاه جمعی انسان ها، اسطوره های جهانی و رؤیاها است که به صورت نماد در فضاهای معماری نمود می یابند. مهمترین آرکی تایپی که همواره در طول تاریخ به شکل های گوناگون در آثار علمی، ادبی، هنری، فلسفی و ... تکرار می شود، مفهوم مرگ، زندگی و تولدی دوباره می باشد. هدف از این مقاله پاسخگویی به این سؤال است که آیا با دستیابی به مشترکات معنایی آرکی تایپ های ذهنی «تولد، زندگی و مرگ» که در ناخودآگاه جمعی انسان ها وجود دارد، می توان به درک مفاهیم آرکی تایپی و تجلی آن در فضاهای معماری رسید یا خیر. بر اساس هدف پژوهش حاضر، که شناخت مفاهیم معنایی آرکی تایپ می باشد، ضمن بهره گیری از روش محتوای کیفی از رویکردهای مطرح در ادراک نشانه ها استفاده شده است. در بین فضاهای معماری، این آرکی تایپ، به صورت گذر از جهان مادی سپس مکث در فضایی واسط و برزخ گون برای ورود به بهشت موعود و نهایتا رسیدن به کمال مطلق و سیر در فضای خالی، تهی و خلأ به شکل سلسله مراتب دنیوی به مراتب اُخروی در فضاهای مجموعه های آرامگاهی عینیت یافته است. با این فرض، به نظر می رسد علاوه بر تأثیر مسائل اجرایی، سازه ای، مصالح و فنون زیبایی شناسی در شکلگیری آرامگاهها، آرکی تایپ ها نیز در ساختار معماری این مجموعه ها بازتاب یافته باشند. این تحقیق نقطه شروعی است برای پژوهش های آینده جهت رسیدن به زبان مشترک معماری آرامگاهی ایران از طریق شناسایی آرکی تایپ ها به عنوان ابزار معرفی تازه ای جهت فهم معانی و دریافت پیامهایی نو از این بناهای ارزشمند.
نقش اعداد سه، هفت و چهل در فرهنگ مردم ایران (با تکیه بر آیین های گذر ایرانی در فرهنگ قوم بختیاری)
حوزههای تخصصی:
در زندگی روزمره به نقش اعداد در آئین ها، باورها و اعتقادات خود در همه جنبه های زندگی اعم از عشایری، روستایی و شهری برمی خوریم. برخی از این اعداد پیوندی دیرینه با باورهای ما دارند و ریشه شناسی آنها ما را با دلایل مقبولیت و رواج آنها آشنا می سازد. این دلایل گاه دینی و گاه اسطوره ای می باشند. در این مقاله سعی بر آن است که نقش اعداد در آئین ها، آداب و رسومی که در فرهنگ مردم ایران اجرا می شده یا می شوند و بطور ویژه در آئین های گذر در سه مرحله تولد، ازدواج و مرگ بررسی گردد و پس از شناسایی نقش آنها، اهمیت و دلیل تداومشان را در طول تاریخ تا حد امکان واکایی نماید. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، صورت گرفته و نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که تقدس اسطوره ای و تکرر یک عدد بر اهمیت و حضور آن در فرهنگ عامیانه اثر نهاده است. و اعداد نزد اقوام ایرانی فقط برای شمارش نبوده بلکه با نمادها و باورهای آنها ارتباط تنگاتنگی داشتند.
توصیف و تحلیل آیین های عزاداری در بین بازماندگان طبقه متوسط جدید در دوران همه گیری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات میان رشته ای در رسانه و فرهنگ سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
31 - 61
حوزههای تخصصی:
در دوران همه گیری کرونا، امکان برگزاری آیین های عزاداری به نحو عمومی و جمعی وجود ندارد. از اینرو، مسئله اصلی پژوهش حاضر مطالعه شیوه انجام عزاداری در بین بازماندگان طبقه متوسط جدید ایرانی و توصیف و تحلیل ویژگی ها و تحولات رخ داده در آنها است. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، مقاله ی حاضر با استفاده از روش های نتنوگرافی، اسنادی، مشاهده و مصاحبه در بازه ی زمانی اسفند 1398 تا دی 1399 به مطالعه نحوه انجام عزاداری می پردازد. بر اساس یافته های این پژوهش، عزاداری در بین اعضای طبقه متوسط جدید از اشکال گوناگونی برخوردار شده و از جمله در رسانه های اجتماعی به شیوه های مختلف برگزار شده است. محورهای اصلی تغییرات رخ داده عبارتند از:. 1- مجازی شدن 2- فردی شدن 3- شخصی شدن 4- تصویری شدن 5- جنسیت زدایی شدن 6- دنیوی شدن (فردی شدن دین) 7- تجاری شدن. در توضیح چرایی بروز این ویژگی ها و تغییرات صورت گرفته می توان به تحولات ایجاد شده در سبک زندگی و جهان بینی بازماندگان طبقه متوسط جدید اشاره کرد و در بین این ویژگی ها و خصوصیات سبک زندگی اعضای این طبقه تناظرات و همخوانی هایی را مشاهده نمود.
تأثیر اندیشه رنه دکارت در پیدایش سکولاریسم مدرن و تضعیف نهاد دینی در جامعه
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تبیین تأثیر اندیشه های رنه دکارت در پیدایش سکولاریسم مدرن و در نتیجه تضعیف نهاد دین در جامعه است تا از این طریق تأثیر فلسفه دوره مدرن بر پیدایش سکولاریسم و تضعیف جایگاه معارف دینی برجسته شود. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و اطلاعات به دست آمده از آثار مستقیم دکارت و هم چنین مفسران برتر آثار وی استخراج شده است. نتایج نشان می دهد که دکارت با ارائه برخی از آموزه های فلسفی به پیدایش سکولاریسم در دوره مدرن یاری رسانده است. این آموزه ها را می توان در سه مورد یافت: نخست، او در فلسفه خود فقط به تصوری از خدا استناد می کند و آن را ضامن شناخت انسان معرفی می کند. دوم، با جایگزین ساختن ذهن متفکر به جای نفس، انسان را تنها بهره مند از خرد جزئی می داند که فقط به سود این جهانی می اندیشد و از این طریق نقش وحی در هدایت انسان نادیده گرفته می شود. بر این اساس، ذهن کارکردی جز تعقل ندارد و مبدأ حیات بودن نیز از آن سلب می شود. سوم؛ مرگ نیز جدایی روح از بدن نیست، بلکه از کار افتادن یکی از اندام های بدن ماشینی است. بوضوح روشن است این آموزه ها نتیجه ای جز تضعیف جایگاه معرفت دینی ندارد.
تأثیر القای تصویری تهدید مرگ و بیماری کرونا بر دسترسی پذیری فکر مرگ: یک مطالعه آزمایشی مبتنی بر نظریه مدیریت وحشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: موضوع نظریه مدیریت وحشت تبیین اثر برجستگی فکر مرگ بر کارکردهای روانی انسان است. پژوهش حاضر با هدف آزمودن کارایی یک روش تصویری برای القای تهدید مرگ بر مبنای این نظریه انجام شد. هدف دوم این مطالعه، مقایسه دسترسی پذیری فکر مرگ ناشی از القای تهدید بیماری کرونا با دسترسی پذیری فکر مرگ ناشی از القای تهدید مرگ بود. روش کار: شرکت کنندگان 148 دانشجو بودند که به تصادف به یکی از شش شرایط آزمایشی حاصل از دو عاملِ نوع تهدید (مرگ، کرونا، دندان درد) و وجود تأخیر زمانی (آنی، متأخر) گمارش شدند. پاسخ گویان ابتدا مورد دستکاری تصویری با محتوای نوع تهدید قرار گرفتند و سپس بلافاصله (شرایط آنی) یا بعد از انجام یک تکلیف نامربوط (شرایط متأخر)، جهت سنجش میزان دسترسی پذیری فکر مرگ به تکلیف تصمیم گیری واژگانی پاسخ دادند. یافته ها: زمان واکنش به واژه های مرتبط با مرگ به دنبال القای تهدید مرگ و نه سایر تهدیدها کمتر از زمان واکنش به واژه های منفی بود. همچنین، الگوی دسترسی پذیری فکر مرگ ناشی از القای تهدید کرونا در شرایط متأخر بیش از شرایط آنی به الگوی دسترسی پذیری فکر مرگ ناشی از القای تهدید مرگ شبیه بود. نتیجه گیری: یافته های حاضر حکایت از مؤثر بودن روش تصویری پیشنهادی برای برجسته نمودن فکر مرگ داشت. افزون بر این، الگوی حاصل از القای تهدید کرونا دلالت بر فراخوانی بیشتر فکر مرگ توسط آن در مقایسه با القای تهدید مرگ نمود. یک تبیین ممکن برای این یافته قدرت و عینیت بالای تداعی یک بیماری با مرگ در بحبوحه همه گیری آن بیماری است.
بررسی مرگ از دیدگاه پدیدارشناسی غیریت در رمان گاوخونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی جریانی است که هدف اصلی آن، رسیدن به شناخت واقعی ماهیات و ذات است رها از هرگونه پیش فرض و پیش داوری؛ به گونه ای که هستی واقعی و راستین موجود از جانب خویش اجازه ظهور یابد و دخالت ذهن و محتویات آن از سر راه موجودات کنار رود و با تقلیل یا فروکاست بتوان به توصیفی اصیل و واقعی از هستی موجودات دست یافت. جعفر مدرس صادقی یکی از نویسندگان مطرح ادبیات معاصر ایران است که در زمینه های مختلف از جمله داستان، رمان و نیز در حوزه ترجمه و ویرایش و تصحیح متون کلاسیک فعالیت های شایان توجهی داشته است.او هر چند رسما پدیدارشناس نیست، اما آرایی در نویسندگی دارد که به پدیدارشناسان نزدیک است. در این مقاله مفهوم اساسی مرگ از دیدگاه پدیدارشناسی و به طور خاص پدیدارشناسی غیریت، در رمان گاو خونی نوشته جعفر مدرس صادقی معرفی و تحلیل می شود. کوشش برآن است که سیطره مرگ بر فضای رمان نشان داده شود و بر اساس شواهد متن رابطه شخصیت اصلی رمان (راوی) با مرگ از دیدگاه پدیدارشناسی بررسی شود. مرگ به مثابه رویدادی آینده و خارج از فهم بر اشخاص داستان فرود آمده آنان را از مقام سوژه بودن خارج ساخته منفعل می سازد.
بازنمایی مرگ و سوگواری در کتاب های تصویری برای کودکان (نمونه موردی: کتاب اردک، مرگ و گل لاله و کتاب مرگ بالای درخت سیب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
21 - 33
حوزههای تخصصی:
کتاب های تصویری برای کودکان طیف گسترده ای از مضامین متنوع را در برمی گیرد که یکی از آنها آشناکردن و ارائه شیوه های مواجهه آنان با مفاهیم دشوار زندگی، چون مفهوم مرگ و از دست دادن نزدیکان است. مرگ واقعیتی است که بیشتر انسان ها، بزرگ و کوچک، تجربه می کنند و این پیشامد، انسان را با شرایطی جدید از زندگی روبه رو می کند که بر کودکان به صورت واضح تأثیر می نهد. خواندن کتاب هایی پیرامون چگونگی مواجهه با رویدادهای غم بار زندگی به کودکان کمک می کند تا پس از رویارویی با این تراژدی، به درک عمیق آن نائل آیند و پس از گذر از بحران و پذیرش آن، به زندگی عادی بازگردند. همگامی متن و تصویر در کتاب های تصویری که هر کدام به طریقی موضوع را بیان می کنند و در نهایت در قالب یک کل یکپارچه به عنوان کتاب تصویری در اختیار مخاطب قرار می گیرند، می تواند راه مؤثری باشد که به مخاطبان کودک در برون رفت از این تنگنا کمک کند. نویسنده در این پژوهش کتاب های تصویری با مفهوم مرگ چاپ شده در ایران را بررسی می کند و به این پرسش پاسخ می دهد که کتاب های تصویری داستانی از چه شیوه هایی برای انتقال مفهوم مرگ به کودکان استفاده می کنند. نتیجه این پژوهش حاکی از آن است که همراهی داستان و تصویر در کنار یکدیگر و گاه پیشی گرفتن هر یک از دیگری، برای بیان این مفهوم در قالب داستان های ساده و سرراست و با بهره گیری از اسطوره و نماد، برای گروه های سنی (ب) و (ج) مؤثر است و باعث پذیرش مفهوم مرگ برای کودکان می شود. شخصیت اصلی در کتاب های بررسی شده، حیوانات، به مثابه تمثیلی از انسان، هستند. بسیاری از کودکان حیوان خانگی دارند یا در زندگی خود با حیوانات و شاید مرگ آنها مواجه شده اند؛ بدین ترتیب حیوانات در ذهن کودک جایگزین انسان ها و افراد پیرامونشان می شوند. فضاسازی های خلوت با بیشترین تأکید بر شخصیت اصلی، یعنی شخصیت سوگوار یا شخصیت درگیر با مرگ است که نشان دهنده تنهایی فرد متوفی و بازماندگان است. در هر دو کتاب مرگ به جای مقابله مستقیم با شخصیت اصلی، به مثابه دوستی آرام و صبور شخصیت را همراهی می کند تا جایی که زمان هم سفری سوژه با مرگ فرارسد، آنگاه درمی یابیم که نامیرایی چه عواقبی می تواند در پی داشته باشد. قصه ها و تصاویر آنها مخاطب را همراه می کنند تا او را به مرحله پذیرش و غلبه بر این ترس برسانند.