مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
زباهنگ
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو سعی بر آن دارد تا در پرتوی مفهوم هَیجامَد (هیجان+ بسامد) و با بهره گیری از مدل هایمز (1967)، به بررسی موشکافانه قطعه زبانی «ناز کردن» در زبان فارسی بپردازد. یافته های این پژوهش نمایانگر آن است که قطعه زبانی «ناز کردن» و ترکیب های حاصل از آن، همواره در فرهنگ سنتی و جمع گرای ایرانی جاری و ساری است و واژگان مرتبط با آن، چه بسا دربارة گذشته، دارای گستردگی بیشتری می باشد. تعدد کاربرد این زباهنگ (زبان+ فرهنگ) بر پایه رویکردهای مبتنی بر هیجانات، حاکی از آن است که مردم ایران نسبت به این مفهوم دارای درجه بالایی از حس عاطفی بوده و در نتیجه، سطح هَیجامَد آنان از این زباهنگ در سطح بالایی (هَیجامَد درونی و هَیجامَد کلی) قرار دارد. برخورداری از هَیجامَد بالا به این زباهنگ، منجر به درک کامل و عمیق آن توسط ایرانی ها و در نتیجه افزایش شمار واژگان مرتبط با این مفهوم در زبان فارسی شده است. علاوه بر این، نتایج حاصل از بررسی دقیق این قطعه زبانی با در نظر گرفتن الگوی هایمز (1967)، حاکی از آن است که این زباهنگ اغلب در موقعیت های غیررسمی در گفتار، توسط شرکت کنندگانی که رابطه میانشان ممکن است از نوع هم تراز یا غیرهم تراز باشد، عمدتاً با هدف حفظ معیارهای ادب با لحن های مختلفی نظیر لحن های ملتمسانه، تحسین آمیز، توهین آمیز، کنایه آمیز و ... در مکالمات شفاهی مورد کاربرد قرار می گیرد.
معرفی زباهنگ مرگ محوری و شادی گریزی از طریق تفحص در گفتمان شناسی «مرگ» در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و یکم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
181 - 206
حوزه های تخصصی:
نظر به اهمیت زبان و واژگان در منعکس نمودن باورهای فرهنگی حاکم بر جوامع و در نهایت، شناخت بهتر و کامل تر این باورها، جستار حاضر که در زمره پژوهش های جامعه شناسی زبان قرار دارد، بر آن شده است تا در پرتوی الگوی هایمز (1967)، به بررسی کارکردهای مختلف قطعه زبانی «مرگ» و عبارات مرتبط با آن، در پیکره ای نمونه از زبان فارسی بپردازد. «مرگ» و عبارات وابسته به آن از جمله مضامینی هستند که از زوایای مختلف فرهنگی، اجتماعی و نیز زبانی قابل تفحص و بررسی بوده و به خوبی می توانند باورهای فرهنگی جوامع را به تصویر کشند. به منظور نیل به هدف مورد نظر، نخست تعداد 673 بافت طبیعی که در آنها گفتمان مرتبط با «مرگ» بکار رفته بود، ضبط شد و پس از بررسی داده های گردآوری شده براساس بخش های هشتگانه مدل هایمز (1967)، موارد کاربرد این قطعه زبانی از منظر اجتماعی و زباهنگ های مرتبطِ حاکم در جامعه فارسی زبان استخراج گردید. یافته های حاصل از پژوهش، حاکی از آن بود که دلیل نهفته در پس کاربرد گسترده قطعه زبانی مذکور در میان فارسی زبانان، حاکمیت زباهنگ های مرگ اندیش و مرگ طلب بودن، مرده پرستی، غم ستایی و شادی گریزی در جامعه ایرانی است.
معرفی الگوی «زبامغز» و بررسی نقش آن در برقراری ارتباط مؤثر: گامی فراتر از توانش ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکالمه و برقراری ارتباط مؤثر، نوعی فرایند اجتماعی است که توسط زنجیره های واژگانی و زبانی نمود پیدا می کند. در واقع سخن را می توان نوعی واسطه ارتباطی به شمار آورد که به دانش زبانی و توانش سخنگو بستگی دارد؛ اما چنانچه هدف غایی مکالمه برقراری ارتباط مؤثر باشد، باید فراتر از رسیدن به قصد و نیات شخصی گوینده گام برداشت. در پژوهش حاضر نگارندگان با در نظر گرفتن مفهوم «پساتأثیر» در گامی فراتر از توانش ارتباطی، براساس ساختار مغز و کارکردهای مربوط به لوب ها، الگویی به نام «زبامغز» را معرفی می کنند که افزون بر ساختار واژگانی، به بررسی نقش تفکر، هیجانات، حواس و فرهنگ در ارتباطات می پردازد. این الگو، زبان را ابزاری برای تغییر رفتار و رشد می داند و براساس ساختار مغز و زبان (زبامغز)، چهار مفهوم زبافکر (شناخت و تفکر در زبان)، زباهیجان (هیجان در زبان)، زباهنگ (فرهنگ در زبان) و زباحواس (حواس در زبان) را مطرح می کند. براساس الگوی زبامغز می توان کارکردهای کلان مغز را در زبان جستجو کرد و تصویر متفاوت و منسجمی از زبان ارائه داد که در برقراری روابط مؤثر با دیگران تسهیل گر است. از این منظر در مکالمه، افزون بر زبان خودخواه، زبان دگرخواه نیز باید مدنظر قرار گیرد و افراد باید افزون بر توانش ارتباطی به توانش درمان زبانی (زبان برای زندگی بهتر) نیز توجه کنند.
واکاوی زباهنگ مثبت نگری در ضرب المثل های زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هشتم مهر و آبان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
217-252
حوزه های تخصصی:
ضرب المثل ها عبارات زبانی کوتاه به نظم یا نثر هستند که با ساختاری روان نشان دهنده بخشی از فرهنگ و تفکرات مردم جامعه ای اند که آنان را به کار می برند. از این رو، معمولاً نسل به نسل منتقل می شوند و با مداقه و موشکافی می توان به ریشه های تاریخی و فرهنگی مستتر در آنان دست یافت. با این توضیح ضرب المثل ها را می توان زباهنگ (زبان + فرهنگ) درنظر گرفت که نشان دهنده نوع نگرش، فرهنگ و تفکرات ارزشی مردم هر جامعه هستند. یکی از مواردی که در ضرب المثل های زبان فارسی مشهود است، تفکر مثبت نگری است که می توان آن را نوعی زباهنگ درنظر گرفت. در پژوهش حاضر نگارندگان با استفاده از بخش های هشت گانه الگوی SPEAKING هایمز ( 1967 ) به واکاوی زباهنگ «مثبت نگری» در ضرب المثل های زبان فارسی پرداخته اند. بدین منظور تعداد 99621 ضرب المثل زبان فارسی که نشان دهنده فرهنگ و تفکرات اقوام ایرانی و جامعه فارسی زبان اند، موشکافی شدند. از این تعداد، به منظور بررسی تفکر مثبت نگری، 777 ضرب المثل که بار عاطفی مثبت داشتند، یادداشت و به منزله داده های پژوهش درنظر گرفته شدند . این مثل ها به صورت کیفی و توصیفی در پرتو الگوی هایمز تحلیل شدند تا مشخص شود که زباهنگ مذکور در ضرب المثل های زبان فارسی به چه صورتی نمود پیدا کرده است و اهداف پربسامد آن، چه مواردی را دربر می گیرد. یافته های پژوهش نشان می دهد اهداف پربسامد استفاده از زباهنگ مثبت نگری به موارد پند و نصیحت (30 درصد)، دعوت به شادی و نشاط (3 درصد)، اغراق و بزرگ نمایی (5 درصد)، تشویق به اتحاد و همکاری (4 درصد)، دعا در حق مخاطب (2 درصد)، پای بندی به عقاید مذهبی (27 درصد)، ترغیب به صبر در کارها (8 درصد)، و شکرگزاری (2 درصد) اختصاص یافته است که در بافت های رسمی و غیررسمی با لحن های متفاوتی مانند لحن نصیحت آمیز (45 درصد)، تعریفی (8 درصد)، امیدوارانه (36 درصد)، طنزآمیز (8 درصد) و دعایی (4 درصد) به کار رفته اند. از آن جایی که بالاترین بسامد از نظر هدف در زباهنگ «مثبت نگری» متعلق به پند و نصیحت دادن به طرف مقابل است و لحن نصیحت آمیز نیز بیشترین مورد کاربرد لحن را به خود اختصاص داده است، به نظر می رسد با توجه به فرهنگ قوی و غیرمستقیم گویی ایرانیان، آنان به صورت ضمنی نظرات خود را در قالب پند و نصیحت به دیگران منتقل می سازند.
بررسی تطبیقی مطالعات انجام شده در حوزه زباهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درهم تنیدگی زبان و فرهنگ مدت هاست که توجه اندیشمندان حوزه فلسفه، جامعه شناسی، مردم شناسی، زبان شناسی و کاربردشناسی زبان را به خود جلب کرده است. در این راستا، پیش قدم (1391) با الهام از نظریات هالیدی (1975 و 1994)، ویگوتسکی (1978 و 1986) و سپیر-ورف (1956) که به رابطه میان فرهنگ، اندیشه و زبان تأکید می کنند، مفهوم زباهنگ را معرفی کرد. وی معتقد است بررسی و شناخت زباهنگ های موجود در هر جامعه راه را برای تشخیص سریع تر رفتارهای فرهنگی درست و نادرست هموار می سازد و اصلاحات فرهنگی که به تعالی زبانی و «بِه فرهنگی» می انجامند، به مراتب راحت تر صورت می پذیرند. با توجه به اهمیت شناسایی و بررسی زباهنگ ها، مطالعات متعددی به تحلیل آن ها پرداخته اند، هرچند کمبود پژوهشی که به بررسی تطبیقی مطالعات انجام شده در حوزه زباهنگ بپردازد به وضوح دیده می شود. از این رو، در پژوهش حاضر چارچوب نظری، پیکره و یافته های تمام مقالات مربوط به زباهنگ به طور تطبیقی بررسی شدند. نتایج این بررسی نشان داد که اکثر مقالات حوزه زباهنگ، داده های خود را از طریق واکاوی پاره گفتارهای اتفاق افتاده در موقعیت های طبیعی جمع آوری نموده و برای تحلیل این پاره گفتارها از الگوی SPEAKING هایمز (1967) استفاده نمودند. این نتایج همچنین حاکی از آن است که تعداد مطالعات اندکی به واکاوی زباهنگ های متنی پرداخته اند. همچنین هیچ پژوهشی به ارزیابی محتوای کتب درسی براساس زباهنگ های موجود در آن نپرداخته است. در پایان، براساس نتایج و یافته های حاصل از بررسی مقالات انجام شده، پیشنهادهایی برای مطالعات آینده ارائه شده است.
زباهنگ ناسزا در فارسی و معادل های ترجمه شده انگلیسی براساس الگوی هایمز؛ مطالعهموردی پیکره زبانی رمان دایی جان ناپلئون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و ترجمه سال پنجاه و سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
31 - 59
حوزه های تخصصی:
این پژوهش مقوله ناسزا را بر مبنای داده های پیکره ای در زبان های فارسی و انگلیسی بررسی می کند. در اینجا از مفهوم زباهنگ برای اشاره به رابطه دو سویه زبان و فرهنگ استفاده می شود. بررسی ناسزا می تواند به روشن تر شدن رابطه میان زبان و فرهنگ کمک کند، خاصه اینکه در دو زبان بررسی شود. به منظور انجام چنین تحقیقی از داده های زبانی رمان دایی جان ناپلئون اثر ایرج پزشک زاد و ترجمه انگلیسی آن اثر دیک دیویس استفاده شده است. دلیل انتخاب ترجمه انگلیسی نیز این است که رفع و پرداختن به یکی از دغدغه های اصلی جامعه شناسان زبان بررسی تفاوت های فرهنگی جوامع است که ترجمه از یک زبان به زبان دیگر امکان این بررسی را فراهم می آورد؛ چراکه مترجم تا اشراف به مفاهیم فرهنگی در پس ناسزاها نداشته باشد به خوبی از عهده ترجمه بر نمی آید و بررسی تطبیقی دو نمونه زبانی نشان می دهد که چه تفاوت هایی در این زمینه قابل مشاهده است. در این پژوهش کمی و کیفی برای هر کدام از موارد، علاوه بر ارائه بسامد وقوع، تحلیلی فرهنگی به شیوه کیفی هم ارائه شده است. الگوی مورد نظر این پژوهش الگوی SPEAKING هایمز (1967) است که براساس آن انگیزه افراد برای ادای ناسزا با توجه به ملاحظات فرهنگی قابل توضیح است و تفاوت های زبانیِ ناشی از تفاوت های فرهنگی را تبیین می کند. این الگو انتخاب شده است تا به محقق این امکان را بدهد تا کارکردهای ناسزا را در زبان فارسی ارائه کند. این پژوهش می تواند به راهکارهایی برای ارائه معادل های ترجمه ای بهتر و دقیق تر از متون معاصر فارسی به زبان انگلیسی منجر شود. تحلیل داده های این پیکره نشان می دهد ناسزاها در برخی حوزه های مفهومی (حیوانات، ظواهر و اعضای بدن، صفات انسانی و ویژگی های شخصیتی، فهم و شعور و جنبه های عقلانی، آبرو و شرم و حیا، ناموس، اصل و نسب و پدر و مادر) شکل می گیرند و توهین های جنسی که پاکدامنی فرد یا کسانش را هدف می گیرد به دلایل فرهنگیِ قابل توضیح، پرکاربردترند. یافته های تحقیق نشان می دهند که هدف از زباهنگ ناسزا بیان تحقیر، بیان ترحم به گونه ای منفی، طعنه، پرخاش، عصبانیت و حتی آرزو و تمنای منفی است که با نفرین هم ارتباط دارد.
بررسی جامعه شناختی زباهنگ مدرک ستایی و کاربرد گفتمانی آن در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و ترجمه سال پنجاه و سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
61 - 96
حوزه های تخصصی:
بها دادن به مدرک تحصیلی و تلاش برای کسب مدارج عالی در جوامع کنونی یکی از دغدغه های افراد به شمار می آید و این امر تا بدان جا پیش می رود که در برخی موارد منجر به ستایش مدرک تحصیلی (مدرک ستایی) می شود. مهم دانستن تحصیلات دانشگاهی موجب شده که عده زیادی از مردم به آن اهمیت داده و کسب مدرک را جزو امتیازاتی برای خود بدانند که آدمی را به اهداف موردنظر خود نظیر ارتقای جایگاه شغلی و اجتماعی می رساند. همچنین، داشتن مدرک تحصیلی یکی از راه های سهولت در امر ازدواج، راضی نگه داشتن اطرافیان از داشتن تحصیلات بالا اعم از والدین و غیره است. بی تردید، در انتخاب شغل مورد علاقه مدرک تحصیلی و مهارت اهمیت ویژه ای پیدا می کنند که در این پژوهش نگارنده بر این تلاش بوده به گفتمان هایی از زبان فارسی در رابطه با مدرک ستایی بپردازد که در میان اقشار مختلف جامعه رواج داشته است و از جوان تا میانسال با آن درگیر خواهند بود. در همین راستا به معرفی واژه زباهنگ (زبان + فرهنگ) پرداخته می شود. زباهنگ، ترکیبی از زبان و فرهنگ است که با تأکید بر رابطه دو سویه میان زبان و فرهنگ، نما و شمای فرهنگی یک جامعه را نشان می دهد و با بررسی آن ها می توان به فرهنگ های مستتر و پنهانی یک فرهنگ دست یافت. نگارنده بر این تلاش بوده است زباهنگ مدرک ستایی در گفتمان های زبان فارسی را در چارچوب الگویSPEAKING هایمز مورد بررسی قرار دهد. بدین منظور، 150 گفتمان از گفتگوهای افراد با توجه به وضعیت اقتصادی، سن آنان، تحصیلاتشان، شاغل بودن یا محصل بودنشان بررسی و کنکاش شد که این مکالمات در مکان های عمومی، خصوصی، رسمی و غیررسمی با گویشوران زن (95) نفر و مرد (55) نفر و نمایندگانی از استان های خراسان رضوی (مشهد، نیشابور و سبزوار)، گلستان (گرگان)، خراسان جنوبی (طبس)، کرمان (سیرجان)، آذربایجان شرقی (تبریز) و تهران (پاکدشت) صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که افراد در فرهنگ ایران با اهدافی نظیر کسب علم به معنای واقعی، پزدادن، رقابت، کسب جایگاه اجتماعی و شغل بهتر، محترم دانسته شدن و تأیید شدن توسط افراد دیگر، سهولت در امر ازدواج و غیره از زباهنگ مدرک ستایی استفاده می کنند. به نظر می رسد که گاه میان مدرک تحصیلی و مهارت تقابل پیش می آید اما در نهایت هر دو مکمل یکدیگرند. بنابراین، فرهنگ سالم ایجاب می کند هر دو مفهوم مذکور در کنار یکدیگر موجب موفقیت فرد شوند و باید از آن ها در کنار یکدیگر و در راه شکوفایی تفکر سالم، ایده های بهتر و زندگی آگاهانه تر بهره جست.
حاکمیت زباهنگ شرم محوری یا گناه محوری در جامعه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیجانات شرم و گناه که در زمره هیجانات همگانی و خودآگاه بشر قرار می گیرند، در زندگی روزمره افراد بسیار فراگیر بوده و ضمن برخورداری از نقش اساسی در فرایند اجتماعی شدگی انسان، به عنوان مکانیسم های کنترل اجتماعی، ایفای نقش می نمایند. این دو نوع هیجان، در پاسخ به ارزیابی منفی فرد از خود، بر پایه هنجارهای اجتماعی ایجاد می شوند. از آنجایی که دو هیجان «شرم» و «گناه» دارای ماهیت فرهنگ وابسته است، منطقی است اگر ادعا کنیم که بررسی نمودها و مصادیق زبانی مرتبط با این دو نوع هیجان در یک زبان مشخص می تواند در آشکارسازی فرهنگ حاکم بر جامعه موردنظر یاری رسان باشد. بنابراین، نظر به ماهیت فرهنگ وابسته هیجانات و رابطه تنگاتنگ میان زبان و فرهنگ، پژوهش کیفی حاضر بر آن است تا از رهگذر بررسی نمودهای زبانی مرتبط با این دو نوع هیجان در زبان فارسی، به فرهنگ کاوی این زبان همت گمارد. به منظور نیل به هدف موردنظر، پس از جمع آوری تعداد 756 نمونه از موارد مختلف کاربرد عبارات زبانی وابسته به مفاهیم «شرم» (نظیر شرمساری، روسیاهی، خجلت، ننگ، بی آبرویی، خجالت، خجول، حیا، آبرو، کم رو و ...) و «گناه» (همچون تقصیر، مقصر، گناه کار و ...) در موقعیت های مختلف طبیعی، نمونه های مذکور در بستر الگوی هایمز (1967) مورد تدقیق و واکاوی قرار خواهند گرفت. یافته های مقالهٔ حاضر ضمن صحه گذاردن بر حاکمیت قوی تر و قدرتمندتر فرهنگ شرم محور نسبت به فرهنگ گناه محور در فرهنگ ایران، برای ویژگی جمع گرایی ایرانیان نیز مهر تأییدی به شمار می روند.
بازنگری زباهنگ احترام محوری در سایه ادب اجتماعی با تحلیل پیکره گفتمان شفاهی براساس الگوی هایمز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درهم تنیده بودن زبان و فرهنگ مدت هاست که موردبحث و بررسی اندیشمندان حوزه جامعه شناسی زبان، مردم شناسان و نیز کاربردشناسان زبان بوده است. یکی از حوزه های نوین تحقیق درباره این درهم تنیدگی، مطالعه نمایش فرهنگی از یک زبان یا زباهنگ است. در این تحقیق زباهنگ احترام محوری در فرهنگ ایرانیان، با توجه به اهمیت و جایگاه ادب و نزاکت اجتماعی فرهنگ ایرانی اسلامی، موردبررسی قرارگرفت. هدف این تحقیق به طور خاص، شناسایی بازنمود جنبه های حاکم از فرهنگ کنونی گویشوران در زباهنگ احترام محوری و شناخت جنبه هایی از ادب اجتماعی بود که در زباهنگ احترام محوری انعکاس یافته است. به این منظور، 140 پاره گفتار مرتبط با احترام و نزاکت از میان 320 مورد شفاهی که از میان افراد 15 تا 61 ساله (132 زن و 169 مرد) با سطح تحصیلات متفاوت (بی سواد تا تحصیلات عالیه) و مشاغل مختلف (خانه دار، دانش آموز، دانشجو، معلم، مهندس، کارمند، پزشک، پرستار، بازنشسته، و مشاغل آزاد) از شهرهای اراک، اصفهان، شهرکرد، تهران، قم، ساوه، گلپایگان، شادگان، تبریز، رشت، هرند، دهلران، کرمانشاه، خرم آباد، سرپل ذهاب، بروجن، آران و بیدگل، نجف آباد، ایذه و میاندشت در موقعیت های گوناگون گردآوری شد. پاره گفتمان های شفاهی این افراد ابتدا ضبط و بعد در قالب یک فرم، پیاده سازی شد. در این مرحله برای ثبت جزئیات شفاهی کلام از علائم گفتارنگاری برای ثبت آوایی و سایر رویدادهای بیانی از قبیل مکث و قطع کلام مخاطب استفاده شد. سپس با استفاده از الگوی SPEAKING هایمز (1967) احترام محوری موردبررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها برمبنای این الگو نشان داد که بسامد کاربرد این زباهنگ در موقعیت های عمومی بیشتر از موقعیت های خصوصی و در میان شرکت کنندگان نابرابر (رسمی و غیررسمی) رایج تر از افرادی با سطح اجتماعی برابر است. از نظر هدف نقش های کاربردشناختی ابراز علاقه و ارادت (محبت و دوست داشتن)، تمجید، تکریم، دعوت، شکسته نفسی و چاپلوسی از پربسامدترین اهداف تجلی یافته این زباهنگ بودند. بررسی های عمیق تر حاکی از آن بود که زباهنگ احترام محوری با قدرت محوری کاملاً برابر نیست و این دو را باید جداگانه تعریف کرد. دیگر آنکه، زباهنگ احترام محوری با وجود استقلال مفهومی خود با زباهنگ های صراحت گریزی و قدرت محوری هم پوشانی دارد. به علاوه، زباهنگ احترام محوری از فرازباهنگ های جمع گرایی و سلسله مراتب پذیری ایرانیان تأثیر می پذیرد. دیگر آنکه زباهنگ احترام محوری در داده های این پژوهش برمبنای دو محور سلطه و هم بستگی توجیه پذیر است و تنوع و شدت بروز جنبه های احترام تابع سلطه و هم بستگی موجود در بافت است.
معرفی مفهوم زباهنگ آموزشی: موردی از برچسب زنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۷ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۴۷
۵۲-۲۹
حوزه های تخصصی:
تعامل افرادی مانند مدیران، معلمان، والدین و دانش آموزان با یکدیگر نقش مهمی در ارتقای اهداف عالی آموزش ایفا می کند. فرهنگ تعلیم و تربیت در محیط آموزشی وابسته به چگونگی استفاده از زبان مورد استفاده توسط متولیان آموزشی در تعامل با دانش آموزان می باشد که در شکل دهی و تغییر باورهای آنان حائز اهمیت است. بنابراین، با بررسی و شناسایی زباهنگ (زبان + فرهنگ) های آموزشی می توان به فرهنگ غالب در این محیطها پی برد. این پژوهش از نوع توصیفی و کیفی است و بر آن است تا با فرهنگ کاوی زبان متولیان آموزشی در محیط آموزشی و کلاسهای درسی از نظام فکری و فرهنگی آنان در برخورد با دانش آموزان آگاه شود و تفکرات و دیدگاه آنان را در قالب بازخوردهایی که می دهند، ارزیابی کند. بنابراین، نگارندگان به منظور ارزیابی زباهنگهای آموزشی، 400 گفتمان طبیعی 23 مدیر، 52 معلم، 100 دانش آموز و 100 نفر از والدین این دانش آموزان را از طریق بررسی زباهنگ برچسب زنی و در پرتو الگوی SPEAKING هایمز (1967) مدنظر قرار داده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد این زباهنگها با اهدافی مانند تعریف و تمجید، سرزنش و تحقیر، نصیحت، ایجاد انگیزه مثبت، تأمین خواسته، حفظ قدرت و سلطه، تهدید و ایجاد ترس در دانش آموز استفاده می شوند و نشان دهنده فرهنگ غیرمستقیم گویی، جمع گرایی، شرم محوری، کل نگری و اغراق افزوده ایرانیان می باشند. با آگاه کردن متولیان آموزشی نسبت به تأثیرات این زباهنگها می توان در جهت مهندسی گفتمان آنان در ارائه بازخورد مناسب به دانش آموزان گام برداشته و شاهد ارتقای کیفیت یادگیری بود.
بررسی زباهنگ «بلاتکلیف شدگی» با استفاده از عبارات تقابلی دوگانه در پرتو الگوی هایمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
327 - 359
حوزه های تخصصی:
دوگانه های تقابلی از دیرباز در زندگی بشر وجود داشته اند و خط فکری و هیجانی او را رقم زده اند. انسان با این تقابل های دوگانه بر مسائل جهان هستی، برچسب ارزشی زده و این برچسب گذاری ها وی را در تصمیم گیری دچار تردید و بلاتکلیفی می کند. پرواضح است که این تفکر نسل به نسل به افراد منتقل شده و در فرهنگ افراد انعکاس یافته است. ازآنجاکه زبان بخش جدایی ناپذیر فرهنگ است، با بررسی زباهنگ های (زبان + فرهنگ) مردم یک جامعه می توان به تفکرات و باورهای ارزشی آنان پی برد. بنابراین، در پژوهش حاضر نگارندگان، با استفاده از بخش های هشتگانه الگوی SPEAKING هایمز (1967)، به کنکاش زباهنگ «بلاتکلیف شدگی» در گفتمان هایی از زبان فارسی که در آن ها «عبارات تقابلی دوگانه» به کار رفته ، پرداخته اند. بدین منظور از مجموع 712 موقعیت گفتمانی، 317 پاره گفتار طبیعی که در آن ها عبارات دوگانه تقابلی به کار رفته بودند، با روش نمونه گیری هدفمند و از مشاهده موقعیت های مکالمات شفاهی افراد در مکان های عمومی و خصوصی از گویشوران زن (115 نفر) و مرد (97 نفر) در بازه سنی 15 تا 74 سال و با سطح تحصیلات (دیپلم، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا)، شغل (دانشجو، کارمند، آزاد، استاد، خانه دار، پزشک و مهندس) و شرایط اجتماعی (پایین، متوسط و بالا) استان خراسان رضوی (شهرستان مشهد) گردآوری شدند و به صورت کیفی و توصیفی در پرتو الگوی هایمز مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که ایرانیان به اهداف متفاوتی مانند نازکردن و خجالت، نشان دادن عدم اطمینان، پرهیز از ابراز نظر به صورت مستقیم، مسئولیت گریزی، اجتناب از اعلام نظر مخالف، نیافتن پاسخی مشخص برای تصمیم، دفاع از خود، نشان دادن گرفتاری ذهنی، دوری از استرس و نگرانی، نداشتن اطلاعات کافی و عدم آگاهی، جلوگیری از سوءتفاهم و تعارف این زباهنگ را در بافت های عمومی/ خصوصی، رسمی/ غیررسمی استفاده می کنند. بسامد بالای این زباهنگ در فرهنگ ایرانیان ابهام گریزی بالای آنان را نشان می دهد که دراصل تمایلی به ماندن در بلاتکلیفی، تعلیق و ابهام ندارند و ویژگی جمع گرایی جامعه ایران سبب می شود افراد در زمانی که مردد می شوند، نظرات جمع را مهم بدانند. بنابراین، بلاتکلیفی خود را با عبارات تقابلی دوگانه ابراز می کنند تا مخاطبشان به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تصمیم گیری به یاری شان بیاید و آنان را با اعلام نظر خود از بلاتکلیفی نجات دهد.
نفرین در زبان عامیانه بر اساس روش تحلیل محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۳
189 - 212
حوزه های تخصصی:
بخش قابل توجهی از فرهنگ و روحیات گویشوران در جامعه زبانی را می توان در زبان آن ها یافت؛ از این روی، نفرین ها به عنوان یک بخش از زبان و فرهنگ، قابلِ بررسی است. پژوهش حاضر، به روش توصیفی-تحلیلی و با هدف طبقه بندی مضمونیِ نفرین های فارسی به شیوه تحلیل محتوا در چارچوب نظری رابطه متقابل زبان و فرهنگ (زباهنگ) انجام شد. نخست، با بررسی تمام گونه ها و نمونه های نفرین های ثبت شده در فرهنگ های معتبر زبان عامیانه، دویست و بیست و پنج نفرین گرد آوری شد. پس از گرد آوری داده ها و انتخاب هر نفرین به عنوان واحد تحلیل، با استفاده از شیوه کد گذاری محوری مضامین اولیه بر اساس محتوا استخراج و در مرحله دوم کدگذاری مضامین اصلی نفرین ها مشخص شد. یافته های پژوهش نشان داد که دویست و بیست و پنج نوع نفرین ثبت شده در منبع های دیگر را می توان بر مبنای طبقه بندی محتوایی نفرین های فارسی، در ده مضمون اصلی مرگ، درد و بیماری، خیرندیدن و بدبختی، عضو و نقص فیزیکی، رزق و روزی، مصیبت، حساب و کتاب، شرافت خانوادگی، بی سعادتی و پس از مرگ دسته بندی کرد. این ده مضمون و فراوانی های مربوط به آن ها انعکاسی از درجه تأثیر ارتباط متقابل فرهنگ و زبان در استفاده از نفرین هاست. یافته ها نشان داد که فراوان ترین مضمون در نفرین های زبان فارسی از آنِ طبقه مرگ است (فراوانی= 94 نوع، معادل 77. 41 درصد). نفرین های دارای کمترین فراوانی دربردارنده مضمون بی سعادتی و مضمون زندگی پس از مرگ هستند که هر یک فقط 33. 1 درصد داده ها را تشکیل می دهند. اگرچه این یافته ها نمایانگر فراوانی بالای نفرین های مربوط به مرگ در زبان فارسی هیتند، پژوهش های بیشتری برای درک بهتر آن ها در پیکره های نوشتاری و گفتاری فارسی پیشنهاد می شود.
فرهنگستان و زباهنگستان: دو بال تعالی زبانی و فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگستان زبان و ادب فارسی پاسداری از زبان و خط را بر عهده دارد و تلاش می کند آن را از تشتّت و آسیب های احتمالی حفظ کند. با توجّه به نام فرهنگستان انتظار می رود این نهاد به بررسی فرهنگ و هویّت نیز بپردازد؛ اما بررسی اهداف، وظایف و عملکرد آن نشان می دهد که عمده تمرکزش بر روی نقش واژگانی و زبانی است. پُرواضح است که با توجّه به رابطه تنگاتنگ زبان و فرهنگ، نمی توان از زبان سخن گفت و به فرهنگ توجّه چندانی نداشت. ازاین رو، در این مطالعه، مفهومی به نام «زباهنگستان» به معنای عرصه ای برای نمایش «زباهنگ ها» معرّفی می شود که می توان آن را در کنار فرهنگستان مؤثر دانست. به نظر می رسد فرهنگستان بیشتر رویکردی بالا به پایین، قدرت محور، تجویزی، تک صدایی و واژه محور دارد که بر صورتِ کلمات بیش از معنا تأکید می کند. در چنین شرایطی، واژگان مصوّب تنها در سطح «برون آگاهی» افراد باقی می مانند و آنان تمایل چندانی به استفاده از این واژگان در کلام ندارند. درحالی که در زباهنگستان، رویکرد پایین به بالا، مردم محور، توصیفی، چندصدایی و فرهنگ محور است و هر یک از افراد در جامعه، نقش مهم و مشارکتی دارند. زباهنگستان تلاش دارد با تأکید بر زباهنگ ها به فرهنگ مستتر در زبان دست یافته و با جایگزینی ژن های معیوب فرهنگی در راه تعالی فرهنگ گام بردارد. از این منظر می توان ادّعا کرد، افراد نسبت به زباهنگ ها «درون آگاهی» پیدا می کنند و نظر اکثر آحاد جامعه در تصمیم سازی لحاظ می شود. باید توجّه داشت فرهنگستان و زباهنگستان مانند دو بال تعالی زبانی و فرهنگی یک جامعه هستند که می توانند مکمل هم عمل کرده و به برنامه ریزی زبانی و فرهنگی کمک شایان توجّهی نمایند.
معرفی «الگوی زبامغز» جهت آموزش مهارت گفتگو به غیرفارسی زبانان
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت ارتباط متقابل میان زبان، فرهنگ، تفکر، هیجانات و حواس در برقراری و تداوم یک ارتباط مؤثر، پژوهش حاضر با هدف معرفی الگوی زبامغز به عنوان روشی مؤثر برای تهیه و تدوین مواد آموزشی مهارت گفتگو به غیرفارسی زبانان انجام شده است. زبامغز تلفیقی از دو واژه زبان و مغز است که با الهام از نظریه مغزهای سه گانه مک لین و پیوند میان زبان و چهار مؤلفه فرهنگ (زباهنگ)، هیجان (زباهیجان)، حواس (زباحواس) و تفکر (زبافکر) توسط پیش قدم طراحی شده است. روش پژوهش کیفی و از نوع کاربردی است که به منظور معرفی الگوی زبامغز برای آموزش مهارت گفتگو به غیرفارسی زبانان است. ابتدا چگونگی طراحی مطالب آموزشی براساس این الگو شرح داده شده و در گام بعد نمونه درسی با توجه به این الگو برای آموزش مهارت گفتگو به زبان آموزان غیرفارسی زبان ارائه شده است. بر اساس این الگو، متن درس با توجه به زباهنگ های (فرهنگ مستتر در عبارات زبانی) موجود در زبان فارسی تدوین و تا حد امکان از مفاهیم و واژگان دارای بار عاطفی مثبت استفاده می شود. همچنین در طول درس تلاش می شود حواس گوناگون فراگیران در یادگیری درگیر شود و فعالیت ها و تمرین ها نیز با هدف ارتقای انواع تفکر در زبان آموزان اعم از انتقادی، خلاق، سیستمی و آینده نگر طراحی می شوند. در نتیجه به نظر می رسد آموزش مهارت گفتگو مبتنی بر الگوی زبامغز زبان آموزان را در برقراری یک ارتباط کلامی موفق با سخنوران جامعه فارسی زبان یاری برساند و توجه به آن در کتاب های آموزش مهارت گفتگو حائز اهمیت است.
واکاوی زباهنگ مردسالاری و زن سالاری در فرهنگ ایرانی: مقایسه موردی فیلم های سینمای ایران در دهه های 1360و 1390(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۲ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
91 - 115
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو بر آن است تا در بستر الگوی هایمز [39] به بررسی زباهنگ «مردسالاری» و «زن سالاری» در فیلم های ایرانی بپردازد. این پژوهش از نوع کیفی و توصیفی بوده و درحقیقت انتخاب زباهنگ ها با هدف بررسی تفکرات و تغییر نگرش و دیدگاه فرهنگی جامعه ایرانی در دو دهه 1360 و 1390 است. در همین زمینه، 100 فیلم ایرانی که از نوع خانوادگی و اجتماعی و شامل 50 فیلم دهه 1360 و 50 فیلم دهه 1390 هستند از نظر گفتمانی و چگونگی به کاربردن گفت وگوهای نشان دهنده زباهنگ «مردسالاری» و «زن سالاری» بررسی شدند. حدود 500 پاره گفتار از فیلم های سینمایی ایرانی دهه 1360 و 500 پاره گفتار از فیلم های سینمایی دهه 1390 یادداشت و واکاوی شدند. مشخص شد که بیشترین بسامد زباهنگ مردسالاری در فیلم های ایرانی دهه 1390 به موارد تهدید، بزرگ بینی، عصبانیت، دستور، متلک گویی، امرونهی، نیش وکنایه، پرخاش و تحقیر اختصاص یافته است و بیشترین بسامد زباهنگ «زن سالاری» در فیلم های ایرانی دهه 1390 شامل تعیین تکلیف کردن، غر زدن، تحقیر کردن، کنایه زدن، جلب توجه کردن، عصبانیت، شکایت و بزرگ بینی است. به نظر می رسد با توجه به تغییر و تحولات فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی در گذر زمان و پیشرفت چشمگیر فناوری در سراسر دنیا و تأثیر مستقیمی که این پیشرفت بر فرهنگ و نگرش جامعه ایرانی داشته است، طرز تفکر و نگرش جامعه دستخوش تغییراتی شده و دیدگاه افراد جامعه از تفکرات مردسالار به تفکرات زن سالار تغییر یافته است. در واقع، همان گونه که انتظار می رفت، می توان دهه 1360 را مصداق بارز تفکر مردسالارانه و دهه 1390 را مصداق بارز تفکر زن سالارانه برشمرد. در پایان، مجموعه ای از کاربردهای این زباهنگ، با عنوان هنجارهای گفتمان، بررسی و مشخص شدند.
زباهنگ ناسزا در رمان نوجوان بر اساس رویکرد هایمز(مطالعه موردی مجموعه آبنبات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۸
143 - 161
حوزه های تخصصی:
یکی از گونه های زبان در فرهنگ عامیانه ناسزا است که بخش جدایی ناپذیر فرهنگ و زبان آدمی بوده و هست و از آن می توان به عنوان زباهنگ یادکرد. «زباهنگ» درحقیقت نمایش فرهنگی از یک زبان است و رابطه بین زبان و فرهنگ را نشان می دهد. در این میان، یکی از شیوه های رایج زبانی، داستان طنزآمیز است که منبع مناسبی برای شکل گیری فرهنگ در جامعه است و می توان با بررسی زبان داستان، فرهنگ آن جامعه را بررسی کرد. بر این اساس، پژوهش حاضر، به بررسی زباهنگ ناسزا در مجموعه طنز «آب نبات» نوشته مهرداد صدقی پرداخته است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی با هدف طبقه بندی محتوایی ناسزاها و تحلیل انگیزه استفاده از آن ها به بیان کارکردهای ناسزا پرداخته است تا نشان دهد استفاده از ناسزا در این مجموعه طنز متناسب با نوع اثر و مخاطب آن است یا خیر؟ برای انجام این پژوهش، نخست با مطالعه سه جلد رمان آب نبات، دویست و پنجاه ناسزا گرد آوری شد و سپس داده ها بر پایه الگوی هایمز (Hymes, 1967) تحلیل شد. از جمله یافته های این مقاله این است که کارکردهای طنز در این داستان بیشتر شامل طنز، خشم، سرزنش و تحقیر است که نشان می دهد نویسنده از ناسزا فقط برای طنزآمیز کردن متن استفاده نکرده است ولی طنز مهم ترین انگیزه نویسنده از به کارگیری طنز است. اگرچه ناسزا در آثار طنز امری طبیعی است؛ ولی با توجه به نقش مهم داستان در ایجاد فرهنگ مناسب اجتماعی و تأثیر آن در سبک زندگی نوجوان، نویسندگان رمان کودک و نوجوان باید به آن بیشتر توجه کنند.