آزاده اسلامی

آزاده اسلامی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۸ مورد از کل ۸ مورد.
۱.

بررسی و تحلیل تشبیه های مربوط به اسما و صفات خداوند در مثنوی (با تکیه بر سه دفتر اول)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مثنوی تشبیه اسماء الهی صفات الهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۳ تعداد دانلود : ۱۰۴
تصور و تصویر خداوند در ذهن هر متفکر و هنرمند دینداری، بخش مهمی از جهان بینی اوست. این تصور از خداوند، مبنای چگونگی رابطۀ انسان با خدا، خودش، جهان و سایر انسان ها را تشکیل می دهد. تشبیه، ابزار مناسبی برای بیرون کشیدن جنبه های پنهان این تصوّر و تصویر است. این پژوهش در پی آن است که تشبیه های به کاررفته دربارۀ خداوند را در سه دفتر نخست مثنوی بررسی کند و زوایای پنهان دیگری را از تصور خدا در ذهن مولوی روشن سازد. برای بررسی و برداشت دقیق تر تصور خداوند در مثنوی، تشبیه های مربوطه از منظر وجه شبه با اسماء و صفات خداوند تطبیق داده شده اند. هرکدام از تشبیهات مربوط به خداوند در مثنوی به اسم یا اسمائی از خدا اشاره دارد. این پژوهش به شیوۀ توصیفی تحلیلی سامان یافته و نشان داده مولوی با ابزار تشبیه توانسته است، تصاویری برای مخاطب خلق کند که به اسماء و صفات الهی اشاره دارند. مولوی در تشبیهات خود، بیشتر از عناصر طبیعت و تصاویر زیبا استفاده کرده است. وجه شبه هایی نیز که میان مشبه (خدا و یا صفات او) با مشبهٌ به وجود دارد متناسب و هماهنگ با اسماء جمالی خداوند است. این نکته نشان دهندۀ تصوّر خدایی مهربان در اندیشۀ مولوی است. همچنین، این پژوهش نشان می دهد که می توان تشبیهات مربوط به خداوند را در مثنوی، از منظر اشاره به اسماء الهی به سه دسته تقسیم کرد: تشبیه هایی که با نشان دادن یک تصویر به یک اسم، به دو اسم یا به سه اسم از اسماء الهی اشاره دارند.  
۲.

بررسی تصورات از خداوند در مثنوی بر مبنای استعاره های مفهومی مربوط به حق

کلیدواژه‌ها: مثنوی استعاره مفهومی حق خدای متشخص خدای نامتشخص

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۷ تعداد دانلود : ۱۰۹
هنرمندان بزرگ در مواردی از راه تشبیه مفهوم خداوند را بیان می کنند، این تصاویر می توانند دربردارندۀ نگاه هنرمندِ متفکر نسبت به خداوند باشد. نظریۀ استعاره های مفهومی ابزار مناسبی برای بیرون کشیدن جنبه های پنهان این تصور و تصویر است. این پژوهش تلاش می کند استعاره های مفهومی به کار رفته دربارۀ حق را در مثنوی مورد بررسی قرار دهد؛ زیرا بررسی استعاره های مربوط به حق در مثنوی، از دقت نظر بیشتری برای یافتن تصویر و تصور حق در این اثر بهره مند است و می تواند زوایای پنهان دیگری را از تصور خدا که در مثنوی متجلی شده است، برای ما روشن کند. ما برای رسیدن به نتایج منظم تر و روشن تر، از تقسیم بندی مصطفی ملکیان دربارۀ تصورات خداوند بهره گرفته و کوشیده ایم متشخص بودن و نامتشخص بودن آن ها را نیز بررسی کنیم. روش کار به این صورت بوده است که پس از استخراج استعاره های جزئی و شبکۀ مربوط به آن، استعاره های مادر را پیدا کرده ایم و سپس با تقسیم بندی ملکیان تطبیق داده ایم. این پژوهش نشان می دهد حق در مثنوی گاهی به صورت متشخص و گاهی نامتشخص آمده است. بیشتر تصویرهایی که مولوی از حق گزارش کرده، متشخص و انسان وار است. همچنین، مولوی از استعاره هایی «دوگانه» نیز استفاده کرده است که به خدایی اشاره می کنند که از یک نظر انسان وار و از نظر دیگر ناانسان وار است.    
۳.

بررسی اسطوره های دوقلو در رمانی از سردار ازکان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رز گمشده سردار ازکان اسطوره های دوقلو نماد رمان فرم داستان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۱۶ تعداد دانلود : ۳۴۷
این نوشتار به تحلیل رمان «رز گمشده» می پردازد. بسامد بالای عناصر اسطوره ای و مولفه های عرفانی در کنار یکدیگر، حضور هر کدام از آن دو دسته را در این رمان دلالت مند ساخته است. در این پژوهش، اولا وحدت اسطوره های دوقلو در متن و ثانیا فرم داستان و شگردهای ادبی آن در ارتباط با وحدت مذکور تحلیل شده و نشان داده شده است که رمان مذکور بستر بسیار مناسبی برای بازتاب اسطوره های آرتمیس و مریم مقدس است. ازکان از این اسطوره های قدیمی، خوانشی نو کرده و سر انجام میان آنها این همانی و وحدت ایجاد کرده است و بدین سان مهر تایید دیگری بر نظر جوزف کمبل اسطوره شناس بزرگ زده است که معتقد است اسطوره های متفاوت و دوگانه شرق و غرب علی رغم خصایص متضادی که دارند، در ابتدا یکی بوده و از یک اسطوره واحد مشتق شده اند. نیزنشان داده شده است که فرم داستان با درونمایه اصلی آن دارای هماهنگی و تناسب دلالت مند و هنرمندانه ای است و فرم داستان به نحو موثری در خدمت درونمایه اصلی رمان قرار گرفته-است.
۴.

تحلیل تطبیقی تصاویر بلاغی عشق، غم و مرگ در اشعار سهراب سپهری و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مولوی سهراب سپهری مثنوی تشبیه عشق غم مرگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۷۴ تعداد دانلود : ۷۳۸
از میان شاعران صاحب سبک معاصر، سهراب سپهری شاعری است که شعرهایی با رنگ و بو و نگرش عرفانی دارد. با توجّه به عرفانی بودن برخی از این اشعار و نیز سرآمد بودن سپهری در میان شاعران عصر خود، بررسی مقایسه ای میان عناصری چون عشق، غم و مرگ در اشعار سپهری و مولوی می تواند نشان دهد چه شباهت ها و تفاوتهایی در نگاه این دو شاعر وجود دارد. این سه عنصر از عناصر اصلی و مفاهیم مشترک انسانی است که نوع نگاه شاعران به این مفاهیم می تواند بیانگر تفاوت ها و تشابه های اندیشگانی آن ها باشد به خصوص که هر دو شاعر نیز گرایش و تمایلات عرفانی دارند. این پژوهش به دلیل تفاوت در حجم آثار دو شاعر کیفی است و استفاده از جدول، تنها به دلیل سامان دادن و ایجاد نظم در بررسی و تحلیل داده هاست. در این پژوهش، از تمام اشعار سپهری و سه دفتر اول مثنوی استفاده شده است. همچنین، برای رسیدن به این هدف از ابزار «تشبیه» استفاده شده است؛ زیرا تصاویر بلاغی و به ویژه تشبیه، نشان دهنده تصوّرات هنرمند از خود و هستی است و نسبت به بیان مستقیم این مزیّت را دارد که با ناخودآگاه شاعر نیز در ارتباط است. بررسی ها در این پژوهش نشان می دهد که سپهری نسبت به مولوی، از طبیعت، به عنوان مشبه به بیشتر استفاده کرده و عالی ترین پدیده ها و عناصر را به طبیعت و عناصر آن تشبیه کرده است. این نکته، نشان می دهد که خداوند و طبیعت در تصوّرات سپهری و عرفان طبیعت گرای او همدوش و برابرند. درحالی که مولوی در تشبیهات خود از مشبّه به های مربوط به طبیعت به گونه ای استفاده کرده است، که نشان می دهد طبیعت، بالاترین پدیده نیست و در تصوّرات او امری متعالی که فراتر از طبیعت و نیروهای آن است، وجود دارد. همچنین، این پژوهش نشان می دهد که نگرش مولوی و سپهری به سه بن مایه «عشق»، «غم» و «مرگ»، به هم شبیه و نزدیک است. هر دو شاعر، به غم و مرگ، نگاهی مثبت دارند.
۵.

راوی غیرقابل اعتماد در داستان شاه و کنیزک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مولوی مثنوی شاه و کنیزک راوی غیرقابل اعتماد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵۲ تعداد دانلود : ۴۴۰
راوی غیرقابل اعتماد، از مباحث جدید در علم روایت­شناسی است. راوی اگر ساده­اندیش، کودک، دروغگو، ناآگاه، مداخله­گرِ یک­جانبه یا متعصّب باشد، می­تواند داستان را به گونه­ای مغایر با واقعیّت آن به مخاطب نشان داده و او را به اشتباه بیاندازد. در داستان شاه و کنیزک که یکی از مهم­ترین و بحث­برانگیزترین داستان­های مثنوی است، راوی به دلیل داشتن تعصّب نسبت به شخصیت­های شاه و حکیم و نداشتن آگاهی کافی از روابط علّی و معلولی داستان و نیز دخالت­گری بسیار، غیرقابل اعتماد است و با تفسیرها و مداخله­گری­های یک جانبه و فراوان خود در داستان ابهاماتی ایجاد کرده است. اعتقاد به ظلّ اللهی سلطان و تعصّب بر بری بودن او از خطا، باعث شده که راوی این داستان تفسیرهایی نادرست ارائه دهد و عمل غیراخلاقی شاه و حکیم را که منجر به فریب دادن و قتل زرگر سمرقندی می­شود، توجیه نماید؛ درحالیکه بررسی دقیق داستان نشان می­دهد که شاه، شخصیتی فریبکار و نیرنگ­باز دارد. همچنین راوی، دلیل سرد شدن کنیزک را زشت­رو شدن زرگر می­داند. این در حالی است که بر اساس شواهد درون متنی، می­توان دلیل آن را وصال جنسی دانست. این مطلب که وصال، پایان و مرگ عشق است؛ امروزه در نظریات روانشناسان بزرگی چون رولو می مطرح شده است.
۶.

وحدت راوی ها در رمان منِ او و خلق مضمون عرفانی (با تکیه بر مؤلّفه های پسامدرن)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پست مدرن رضا امیرخانی من او راوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۹ تعداد دانلود : ۴۶۵
درباره پست مدرنیسم نمی توان تعریف جامع و مشخّصی ارائه داد. امّا با تمام اختلاف نظرها در این زمینه، ویژگی های مشترکی هست که بر اساس آن ها، می توان اثر پست مدرن را از غیرِ آن تا حدّی شناسایی و مرزبندی کرد. رمان «منِ او» نوشته رضا امیرخانی از رمان های برجسته فارسی است که شگردهای روایی پیچیده و منحصر به فردی دارد. از ویژگی های این رمان، حضور پررنگ و برجسته مؤلّفه های پست مدرن است. شناخت و بررسی این مؤلّفه ها به درک بهتر و خوانش دقیق تر داستان کمک می کند. همچنین، سبب می شود که لایه های پنهان متن آشکار شوند. در این مقاله به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از مطالعه کتابخانه ای به بررسی رمان «منِ او» از رضا امیرخانی از منظر پسامدرن و اصول حاکم بر آن پرداخته شده است تا نشان داده شود که در نهایت این اصول در خدمت کدام معنا، مضمون و یا هدفی به خدمت گرفته شده اند. نتایج حاکی از آن است که استفاده از شگردهای فراداستان، بینامتنیت، پایان چندگانه، تداخل سبک های ادبی و فرم بدیع و نو از مؤلّفه های پست مدرن در این اثر ادبی است که تمام این موارد در نهایت با اتّحاد برقرار کردن بین راوی ها در سطوح مختلف، معنا و مضمونی عرفانی خلق کرده اند. راوی، در این داستان بسیار پیچیده است. درواقع، می توان گفت که داستان منِ او، داستان شخصیتِ یک راوی پست مدرن است که مرز میان سنّت و مدرنیته و گذشته و حال را برداشته است و تمام هستی ها و باورها را به رسمیت می شناسد.
۷.

هستی شناسی پسامدرن در داستان «من دانای کل هستم» براساس نظریه برایان مک هیل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معرفت شناسی هستی شناسی مک هیل امر غالب من دانای کل هستم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۹۸ تعداد دانلود : ۱۲۳۹
در این نوشتار، داستانِ کوتاه «من دانای کل هستم»، از مصطفی مستور بر مبنای نظریه مک هیل، بررسی می شود. داستان مذکور، ویژگی هایی پست مدرن و ظرفیت تحلیل بر اساس این نظریه را دارد. مک هیل، پست مدرنیسم، را ادامه مدرنیسم می داند. او از سه عنصر «امر غالب»، «معرفت شناسی» و «هستی شناسی» استفاده می کند. به اعتقاد او امر غالب در داستان مدرن، معرفت شناسی و در داستان پست مدرن، هستی شناسی است. این نوشتار نشان می دهد؛ داستانِ کوتاه «من دانای کل هستم»، بیشتر به نشان دادن جهان های ممکن در داستان می پردازد و مطابق نظریه مک هیل، در بُعد هستی شناختی برجسته تر است. اگرچه، جنبه معرفت شناختی آن نیز قابل تأمل است. بنابراین، بر اساس این نظریه، می توان «من دانای کل هستم» را داستانی پست مدرن تلقی کرد. همچنین نشان داده شده است، که میان جهان های تودرتوِی «واقعیت» و «خیال»، تعامل وجود دارد. در داستان مذکور مطابق نظریه مک هیل، واقعیت، از خیال تأثیر می پذیرد و تبعیت می کند. مستور در داستان خود از شگردهایی چون؛ «حضور نویسنده در متن»، «دانای کل نبودن راوی»، «فرم دایره ای»، «عدم قطعیت در مسئله شناخت»، «جهان های تو در تو و امکان تعامل میان آنها»، «از بین بردن مرز میان واقعیت و خیال»، استفاده کرده است. برخی از این ویژگی ها خاصّ داستان پست مدرن هستند. روش انجام پژوهش توصیفی – تحلیلی است.
۸.

تا جزایر ناخودآگاه تحلیل پنج داستان از مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فنا تأویل هرمنوتیک مثنوی معنوی ناخودآگاه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۰۳ تعداد دانلود : ۶۲۲
«تا جزایر ناخودآگاه» نوشتاری است تحلیلی درباره پنج داستان مهم از دفتر اول مثنوی مولوی. تأویل این پنج داستان («شاه و کنیزک»، «وزیر و شاه جهود متعصب مسیحی کش»، «شیر و نخچیران»، «طوطی و بازرگان»، «پیر چنگی و عُمر») دربرگیرنده ساختار مشترکی از دیدگاه تأویل است. تأویل، با توجه به نشانه های موجود در متن، می تواند پلی باشد از جهان صورت به عالم معنا. درحقیقت در تأویل، معنا کشف نمی شود، بلکه بازآفرینی می شود. با توجه به این که مثنوی از متون باز و سیال است، داستان هایش ظرفیت تأویل دارند. این مقاله، با استناد به نشانه های موجود در متن و تأویل صورت داستان ها، به ساختاری مشترک و هدف مند در زمینه شناخت انسان می رسد. همچنین، با استفاده از جدول ها و بررسی آن ها، این نتیجه به دست می آید که شخصیت های پویا در این داستان ها، نمادهایی از نفس واحد بشرند که برای رسیدن به کمال، مسیر مشترکی طی می کنند. آن ها از «نیمة خودآگاهی» به سمت «خودآگاهی» رشد می کنند و درنهایت، به مرحله «ناخودآگاهی» می رسند. «ناخودآگاه» از اصطلاحات رایج در روان شناسی یونگ است که در این پژوهش، با واژه «فنا»، که از اصطلاحات رایج صوفیه است، مطابقت دارد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان