مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
سیاوش کسرایی
حوزه های تخصصی:
ادبیات انتقادی همواره منعکس کننده جهت گیری ها و اندیشه های مبارزان علیه حاکمیت های استبدادی بوده است. وجود رویدادهای عرصه اجتماعی و سیاسی زمینه مشترکی در ادبیات فارسی و عربی برای حضور شاعران در این حیطه فراهم کرده است. اشعار سیاوش کسرایی و احمد مطر نیز از جهت زمینه اجتماعی، محتوا و استراتژی های زبانی در حوزه انتقادی قرار دارند؛ از این رو این مقاله سعی دارد با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی با تأکید بر الگوی اجتماعی شناختی وندایک، ضمن شناسایی گفتمان های شکل گرفته در اشعار دو شاعر، ایدئولوژی ها و سازوکارهای زبانی گفتمان مدار اشعار را بازشناسی کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. بررسی اشعار نشان می دهد که هر دو شاعر، با استفاده از زبان شعری و خلق گفتمان انتقادی، پیوند ظریفی بین جهانِ شعر و واقعیت برقرار کرده اند و از رهگذر آن در مسیر آگاهی بخشی به ملت مبارز پیشگام بوده اند. همچنین ساختار زبانی و مفهومی گفتمان های شکل گرفته در اشعار حاکی از این است که کسرایی و مطر در کنار تعهد به مبارزه و انتقاد با استفاده از استراتژی های زبانی و قدرت تأثیرگذاری آن، نظام گفتمان انتقادی یکپارچه ای را در برابر سطله استبداد خلق کرده اند. گفتمان غالب در اشعار کسرایی با هدف پیروزی مبازران، ارائه راهکار مقاومت و اعتراض و ترسیم افق های رهایی بنا شده است؛ در مقابل گفتمان مسلط در اشعار احمد مطر بیشتر به بازتاب تلخی های نظام حکومت با هدف مشروعیت زدایی از سلطه حاکمان صورت بندی شده اند.
آرش سیاوش کسرایی و میدان ادبی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیر بوردیو شیوه نوینی برای تحلیل متن در جامعه شناسی ادبیات دارد. به نظر اوهر فرد در طول زندگی خود با میدان های متفاوت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی درگیر است و حرکت هایی که در درون این میدان ها رخ می دهد، آگاهانه و ناآگاهانه بر زندگی او تأثیر می گذارند.یکی از این میدان ها، میدان ادبی است. بر اساس اصول بوردیو اثر ادبی هرچند متأثر از میدان های گوناگونی است که نویسنده و خواننده به عنوان تولیدکنندگان معنا با آن درگیرند، اما یک متن زمانی ارزش ادبی می یابد که بیشترین وابستگی را به میدان تولید ادبی داشته باشد و چون درونی ترین مسأله در میدان ادبی فرم آن است، به میزانی که یک اثر فرم مدارتر باشد و با سایر میدان ها ارتباط کمتری داشته باشد از ارزش بیشتری برخوردار است.حماسه آرش کمانگیر سیاوش کسرایی نخستین و معروفترین بازآفرینی این اسطوره در میدان ادبی ایران است، تحلیل این منظومه به شیوه بوردیو نشان می دهد چون این منظومه از اصل بی غرضی تبعیت نمی کند، در بسیاری بخش ها به سمت سایر میدان ها لغزیده و از ارزش ادبی آن کاسته شده است. در این بخش ها کلمات و مضامینی وارد شده که بیش از آنکه توانایی ایجاد یک فضای جدید را داشته باشند همچون عنصری زاید در شعر ظاهر شده و اثر را از ناب بودن محروم کرده اند، کلماتی چون خلق و توده و مضامینی چون ستایش کار و زندگی در کنار حذف عناصر متافیزیکی و قوم پرستانه نشان دهنده تأثیر میدان مارکسیستی در این اثر می باشد.
کهن الگوی قهرمان در منظومهآرش کمانگیرسیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرکی تایپ یا کهن الگو، مهم ترین اصطلاح مکتب روانکاوی کارل گوستاو یونگ، شامل صور کهن و افکار و امیال غریزی است که در ناخودآگاه جمعی مشترک انسان ها وجود دارند. محتویّات ناخودآگاه جمعی در اسطوره ها، مذاهب، رؤیاها، تخیّلات و آثار ادبی رخ می نمایانند. در این میان، اهمیّت آثار حماسی به عنوان تجلّی گاه اسطوره و کهن الگوها غیر قابل انکار است. در پژوهش پیشِ رو، کهن الگوی قهرمان در منظومه حماسیآرش کمانگیراثر سیاوش کسرایی بررسی و تحلیل شده است. هر انسانی در درون خود قهرمانی دارد و به سفر قهرمانی خاصّی می پردازد. این سفر درواقع، همان الگویی است که برای طی کردن مسیر خودشناسی و رشد فردیّت انتخاب کرده است. بررسی حاضر نشان می دهد که آرش که کهن الگوی قهرمان در شخصیّت او حاکم است، با طی کردن فراز و فرودهای مختصّ این کهن الگو، مسیر خودشناسی را به سرانجام رسانده و به «خود» واقعی اش پی برده است. در بُعد اجتماعی نیز ایرانیان به شناخت نسبت به هویّت جمعی و خودِ قومی و ملّی خویش رسیده اند.
بررسی و تحلیل ویژگی های محتوایی و زبانی اشعار حماسی سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان ها و اشعار مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و بزرگی ها و افتخارات قومی را در تعریف سنتی، حماسه می گویند. شعر حماسی از جمله جریان های عمدة شعر معاصر است که ویژگی های حماسی آن متناسب با شرایط تاریخی دگرگون شده است. در این پژوهش برای توصیف حماسه، متناسب با نیازهای بیانی تازه، ابتدا به روند تطور تعریف حماسه تا دوره ء معاصر اشاره شده و سپس نمودهای حماسی در شعرهای سیاوش کسرایی کاویده می شود. در این پژوهش اشعار حماسی سیاوش کسرایی در سه بخش بررسی وتحلیل شده است: ویژگی های محتوایی ( شکل روایی اسطوره و حماسه های مردمی )، موسیقی حماسی و ویژگی های زبانی ( بهره گیری از زبان و کاربردهای باستان گرایانه، ذکر اسامی اسطوره ای، ذکر ابزار جنگی، بهره گیری نمادین از عناصر طبیعت ). نتایج این پژوهش نشان می دهد که هرچند منطق رمانتیک ها در بخشی از شعر سیاوش کسرایی وجود دارد، اما او به اقتضای فضای سیاسی-اجتماعی روزگار خود به اشعار حماسی روی آورده است و در شعر و زبان وی می توان مضامین و رویکرد حماسی را مشاهده کرد.
تحلیل دگردیسی اسطوره مهر در شعر «آرش کمانگیر» سروده سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایات اساطیری همواره با اشارات و دلالت های رمزگونه و رازآلود همراه بوده است. یکی از این امور شگفتی آفرین، دگردیسی موجودات و پدیده ها به یکدیگر است. دگردیسی به معنای تغییر شکل ظاهری و اساس و هویت شخص یا چیزی با استفاده از نیروی ماوراء الطبیعی است. اسطوره های خدایان و ایزدان ایرانی که به مدد قدرت تخیل انسان خلق می شوند، می توانند به صورت ها و اشکال مختلفی به خصوص شهریاران و پهلوانان زمینی مبدل گردند. تا کنون دربارة دگردیسی پدیده های اساطیری و تحلیل آنها و همچنین در مورد اسطوره آرش کمان گیر، کتاب ها و مقالات متعددی نوشته شده است. منظومه آرش، سروده سیاوش کسرایی به دلیل بازآفرینی و بهره گیری از اصول میترائیسم و اسطوره ایزد مهر و انطباق آن با شرایط جامعه عصر شاعر از چندگانگی رمزآمیزی برخوردار است. از این رو ضرورت دارد در این مقاله با نگاهی نوآورانه و عمیق به این منظومه ابتدا جنبه ها و موارد دگردیسی اسطوره ایزد مهر به آرش بررسی شود، آن گاه به فراخور اندیشه شاعر، موارد تطبیقی با وضعیت جامعه عصر او واکاوی گردد. نگارندگان در این پژوهش که نشان داده اند قدرت شگفت انگیز آرش در دفاع از وطن و شکستن بن بست ها و تحقیر دشمن با استفاده از ابزار خاص اهورایی ناشی از این دگردیسی بوده و توانسته کارکرد مشابهی در عصر شاعر داشته باشد.
بررسی زمانمندی روایت در منظومة مهرة سرخ سیاوش کسرایی بر اساس نظریة ژرار ژنت
حوزه های تخصصی:
منظومة مهرة سرخ یکی از بلندترین منظومه های روایی در ادبیات معاصر است که کسرایی با استفاده از شیوة روایی و اسطوره ای به بازآفرینی داستان رستم و سهراب می پردازد. از آنجایی که این منظومه خط سیر مستقیمی ندارد و همراه با تغییراتی نسبت به روایت فردوسی است، بهره گیری از نظریة ژنت در تفهیم این منظومه کمک شایانی به مخاطب می نماید. ژنت به سه نوع رابطة زمانی میانِ زمان داستان و زمان متن اشاره می کند که عبارت است از: 1. نظم و ترتیب 2. تداوم و دیرش 3. بسامد. نتایج نشان می دهد که کسرایی در عنصر نظم گرایش به زمان پریشی از نوع پس نگری دارد. این پس-نگری ها وسیله ای است برای او تا بتواند به روایت سرنوشت مختوم خویش بپردازد. در تداوم زمانی، توصیفات متعدد که شامل توصیف شخصیت ها و حالات آنها، فضا و مکان و زمان است، سبب شده است تا این منظومه دارای شتاب منفی باشد و زمان روایی با زمان داستان و متن –تقریباً- برابر باشد. بسامد بالای عنصر گفتگو سبب نزدیکی ساختارِ این منظومه به متنی دراماتیک شده است. این گفتگوها، علاوه بر امکانِ شخصیت پردازی، توانسته است بر بار تغزلی و غنایی منظومه بیفزاید. در موارد اندکی نیز با استفاده از عنصر حذف و تلخیص توانسته است از مطالب غیرضروری چشم بپوشد و مخاطب را به مطلب اصلی سوق بدهد. در مورد عنصر بسامد نیز می توان گفت که غیر از تکرار داستان تولد سهراب و مهره به بازو بستن او، از بسامد مکرر و بازگو خبری نیست و اغلب به صورت بسامد مفرد آمده است
مرگ و زندگی در شعر بلند الحیدری و سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بلند الحیدری، از معروف ترین شاعران نوگرای عراق و سیاوش کسرایی نیز از مشهورترین شاعران نیمایی معاصر ایران است که هردو در دوران پرآشوبی می زیستند؛ از یک سو فضای سنگین استبداد ایران که زیر سلطه حکومتی خودکامه اداره می شد، بر اندیشه سیاوش کسرایی و از سوی دیگر وقوع جنگ جهانی دوم و حاکمیت رژیم دیکتاتوری بعثی، بر جان بلند الحیدری تأثیر نهاد. این وقایع همراه با حوادث تلخ دیگر، زندگی شخصی و اجتماعی و به ویژه نگرش این دو شاعر به مفهوم مرگ و زندگی را تحت شعاع خود قرار داد. الحیدری در سروده های خود به زندگی نگرشی منفی دارد، به گونه ای که ناخشنودی او از زندگی و گرایش شدیدش به مرگ، در شعر او هویداست. این درحالی است که کسرایی، هنگام بیان نابسامانی های زندگی، در سروده های خود، به زیستن امیدوار است و به آن نگاهی مثبت دارد. هرچند گاهی اوقات، فشارها و مشکلات جامعه، او را نیز چون الحیدری به گلایه و تنفّر از آن وامی دارد، با این همه، کسرایی در سنجش با الحیدری، نگاهی امیدوارانه به زندگی دارد. هردو شاعر، زندگی را ناپایدار تلقّی کرده و مرگ را به مثابه سرنوشت حتمی همه انسان ها پنداشته اند و آسایش خود را در استقبال از آن یافته اند. هرچند گاه به گاهی تصویر ترسناکی از آن نیز ارائه داده اند. پژوهش پیش رو، کوشیده است تا نقاط مشترک و همچنین اختلاف اندیشه این دو شاعر معاصر درزمینه دو مفهوم پرکاربردِ مرگ و زندگی را با ذکر شواهد شعری آن ها بررسی کند.
نمادها و نقش مایه های کهن الگویی اسطوره های مذهبی در اشعار سیاوش کسرایی و سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
103 - 130
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها یکی از بخش های مهم دانش اسطوره شناسی است که مطالعه آن ها زمینه واکاویِ اشتراکات ذهن بشر در تمامی اعصار را ممکن می سازد و با بررسی این کهن الگوها می توان بین خودآگاه و ناخودآگاه ذهن بشر که آبشخور اسطوره هاست، ارتباط برقرار کرد. آنیما کهن الگویی بسیار مشهور در ادبیات فارسی است که ابتدا توسط روان شناسانی چون یونگ مطرح شد. کهن الگوی آنیما نیمه زنانه در وجود مردان است. این کهن الگو تحت تأثیر حضور مادر و پدر در وجود هر شخص شکل می گیرد و تحت شرایط اجتماع و زندگی هر شخص می تواند دچار تغییر و تحول شود. این تصویر بارها توسط پژوهشگران در اشعار شاعران مختلف بررسی شده است. هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) و سیاوش کسرایی از شاعران معاصری به شمار می آیند که کهن الگوها در شعرشان مجال بروز و ظهور فراوان یافته است و یکی از دلایل اقبال عمومی به شعر آن ها استفاده فراوان از موتیف ها، تصاویر و واژگانی است که در حافظه ی قومی مردم وجود دارد. زن از وابسته های جدایی ناپذیر شعر فارسی ست که در ادوار مختلف از آن سخن گفته شده است و گاه در مقاطعی، به تنهایی سنگ بنایِ شعر فارسی گشته است؛ از این رو بررسی کهن الگوی آنیما در اشعار ابتهاج و کسرایی می تواند به نقد و تحلیل افکار این دو شاعر کمک شایانی بکند. در این پژوهش که به شیوه توصیفی تحلیلی صورت گرفته است، روش تحلیل داده ها کیفی است و برای استدلال نیز از روش استدلال استقرایی (از جزء به کل) استفاده شده است. نتایج پژوهش در بردارنده این مطلب است که در اندیشه شعری ابتهاج و کسرایی، به دلیل ویژگی های خاصِّ زمانی و اجتماعی روزگارشان، این کهن الگو اشکال گوناگونی به خود گرفته است که قوام آن در دو هیئت کلّی آنیمای خیالی/ انتزاعی و عشق به طبیعت، بازنمودی از این تصویرگری های رمزآلوده است. اهداف پژوهش: بررسی نقش ویژه کهن الگوی آنیما (زن و معشوق) برمبنای اندیشه های روان شناختی. پرداختن به اندیشه ورایِ افکار شعری ابتهاج و کسرایی و بررسی کهن الگوی «آنیما» (روان زنانه مردان) و اشکال مختلف بروز و ظهور آن در کلام این دو شاعر. سوالات پژوهش: چگونه می توان بین مبحث کهن الگوی آنیما با مباحث روان شناسی ارتباطی هماهنگ ایجاد کرد؟ کهن الگوی «آنیما» (روان زنانه مردان) به چه شیوه ایی در افکار شعری ابتهاج و کسرایی بروز و ظهور یافته است؟
ویژگی های وصفی منظومه حماسی آرش کمانگیر سیاوش کسرایی بر اساس نظریه توصیفی نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار در پی تبیین ویژگی های توصیفی منظومه آرش کمان گیرِ سیاوش کسرایی بر اساس نظریه توصیفی نیما یوشیج است. از آن جا که توصیف یکی از محورهای مهم نظریه شعری نیما و کسرایی از پیروان سبک شعر نیمایی است، این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی به بررسی این مسأله در منظومه آرش کمانگیر می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد موضوعاتی مختلف چون طبیعت و عناصر آن، شخصیت ها، امور انتزاعی، زمان و مکان و اشیا در این منظومه توصیف شده اند. شگرد های بیانی به کار گرفته شده در این توصیفات به دو گروه شگرد های بیانی شاعرانه و دستوری تقسیم می شود. بسامد شگرد های دستوری به نسبت بیش تر از شگرد های شاعرانه است. از بین شگرد های دستوری، صفت بیش ترین بسامد را در وصف موضوعات گوناگون به خود اختصاص داده است. از میان شگرد های شاعرانه نیز تشبیه و تشخیص بیش ترین بسامد را داراست. از آن جا که آوردن صفت و تشبیه، جزو ارکان توصیف محسوب می شود، این امر بیان گر توصیفی بودن منظومه کسرایی است. از شگردهای وصفی کسرایی در این منظومه، کاربرد چند شگرد متفاوت وصفی در توصیف یک موضوع واحد است. از سوی دیگر وی گاه یک شگرد را به طور متوالی در توصیف موضوعات مختلف به کار می برد. به طور کلی می توان گفت که کسرایی در این منظومه تحت تأثیر نظریه وصفی نیما بوده و از عناصر آن در سرودن این منظومه بهره گرفته است.
تحلیل گفتمان شعر اعتراض در شعر احمد شاملو و سیاوش کسرایی (بر پایه تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعه و تحلیل گفتمان اعتراضی شعر معاصر به ویژه با تکیه بر شعر شاعرانی چون احمد شاملو و سیاوش کسرایی حاکی از وحدت نظام مفهومی و مضمونی اشعار ، تعهد نسبت به مردم ، جامعه و کاربرد مشترک شعر در مسیر برافراشتن ندای مردم. در تحقیق حاضر تلاش بر این است تا بر اساس رویکرد توصیفی-تحلیلی و بر پایه الگوی تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه، ویژگی ها و وجوه اعتراضی این دو شاعر معاصر مورد واکاوی قرار گیرد. شاملو به مثابه یک شاعر نظم مستقر اجتماعی را نمی پذیرد و در تلاش برای فهم یک نظام آرمانی، هدف گذاری های سیاسی و اجتماعی اش کم کم به یک جهان بینی بسیط فلسفی و انقلابی منتهی می شود. کسرایی اما نه همچون شاعرانی چون اخوان ثالث ناامید از تغییر و دگرگونی اجتماعی است و نه همچون شاملو، دل به گزاره های فلسفی و اجتماعی خوش می کند، بلکه او شاعری متعهد و انقلابی به تمام معنا است. هدف اصلی تحقیق حاضر تبیین و شناخت گفتمان های سیاسی و اجتماعی بازتاب یافته در شعر شاملو و کسرایی است. اما مهم ترین عناصر قوام بخش دانشجوی دکتری، گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نیشابور، دانشگاه آزاد اسلامی، نیشابور، ایران تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه شامل مفصل بندی، هویت، تنازع و غیریت سازی، قدرت و اسطوره سازی است. بر این اساس می توان ماحصل تحقیق را بدین گونه طبقه بندی نمود که دال مرکزی در شعر شاملو آزادی و و در شعر کسرایی مقاومت توده وار در برابر استبداد سیاسی بود. این دو شاعر با یک رویکرد تازه به مفهوم هویت، تلاش کردند تا با الگوهای غیرمردمی عصر خویش مبارزه و شکل تازه ای از غیریت سازی اجتماعی عرضه کنند. شاملو و کسرایی به عنوان دو شاعر متعهد، ضمن مخالفت با قدرت رسمی و مسلط جامعه از طریق به چالش کشیدن اسطوره سازی های کاذب حاکمیت، تلاش نمودند تا با ارجاع به آزادی خواهان و وطن دوستان ایران زمین، اسطوره های مردمی تازه ای بر پایه عشق و آزادی خلق کنند.
تحلیل ویژگی های امیدبخشی اسطوره آرش کمانگیر با نگاهی به اصل امیدِ ارنست بلوخ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اسطوره های اقوام گوناگون سرشار از مفاهیم ژرف و ارزشمندی است که روایت گر عمیق ترین کشش ها و حالات درونی انسانی است. این اسطوره ها در عین اشتمال بر امور غیرواقع، بیانگر حقایقی نهفته در ورای آنهاست که در جلوه هایی پنهان و آشکار خویشتن را باز می نمایانند. از جمله این حقایق، میل و امید انسان به داشتن جهانی والا و زیباست که در کنش های قهرمان های اساطیر و دیگر موضوع هایی چون عشق و جاودانگی نمود می یابد. «آرش کمانگیر» از اسطوره های کهن ایرانی است که بیشتر با مضمون میهن پرستی و جانبازی قهرمان در راه وطن گره خورده است و شاعران بسیاری به شکل تلمیحی یا آشکار و مستقل به بازگویی آن دست یازیده اند که می توان گفت مفصل ترین و زیباترین آنها شعر آرش کمانگیر سیاوش کسرایی است. در این پژوهش به تحلیل یکی از مفاهیم اساسی این شعر که ناظر به امیدبخشی و رسیدن به گستره والاتر و زندگی پربارتر است، پرداخته می شود. موضوع امید و درک آرمان شهر انسانی از موضوعاتی است که ارنست بلوخ -فیلسوف و ادیب آلمانی که معروف به فیلسوف امید است- بدان پرداخته است. در نهایت این نتیجه به دست آمد که مفاهیم طرح شده در شعر آرش کمانگیر همسو با آرای بلوخ، در بافتی شاعرانه و باورپذیر از سوی مخاطبان قرار دارد و آرمان شهر ارنست بلوخ همان بهار (روایت گویی عمو نوروز) و جهان روشن و امیدوارانه کسرایی است. امیدوار بودن یعنی نپذیرفتن واقعیت موجود و گذر از آن که بلوخ مطرح می کند، در شعر آرش کمانگیر با قدرتِ بسیار جریان دارد. گذار از واقعیتِ وحشتناک هستی سوز با ترسیم روزگاری که عشق و امید و زیبایی و لبخند به فراموشی سپرده شده است، با باور به نیروی پهلوانی که نه در جسم، بلکه در جان آدمی است، همگی بیانگر این معناهای عمیق هستند که در کل شعر تکرار می شود.
بررسی مفاهیم نوستالژیک در اشعار سیاوش کسرایی
حوزه های تخصصی:
نوستالژی که در زبان فارسی به غم غربت ترجمه شده در اصطلاح حس دلتنگی وحسرت انسان ها نسبت به گذشته وآن چیزهایی است که در زمان حال آن ها را از دست داده است. اوضاع واحوال سیاسی،اجتماعی وکلا وضع زندگی انسان ها در ایجادحس نوستالژی موثر است این مفهوم با اینکه تقریبا به تازگی وارد حوزه های گوناگون هنر وعلوم شده است،به هیچ وجه نوظهور نیست.واژه نوستالژی در فرهنگ آکسفوردبه معنی احساس رنج وحسرت نسبت به آن چیزی است که گذشته وازدست رفته است. ما در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مجموعه اشعار سیاوش کسرایی وبیان انواع نوستالژی موجود در آثار او می پردازیم تا بدین وسیله انواع غم غربت و عوامل موثر در ایجاد آنها در اندیشه ی این شاعر بررسی و بیان گردد..مهمترین دستاورد این پژوهش شناسایی عوامل مختلف تاثیرگذار بر فکر وذهن شاعر وبررسی میزان انعکاس آن در شعر برای درک وارتباط بهتر با اشعار اومی باشد.
تحلیل ویژگی های امیدبخشی اسطوره آرش کمانگیر با نگاهی به اصل امیدِ ارنست بلوخ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اسطوره های اقوام گوناگون سرشار از مفاهیم ژرف و ارزشمندی است که روایت گر عمیق ترین کشش ها و حالات درونی انسانی است. این اسطوره ها در عین اشتمال بر امور غیرواقع، بیانگر حقایقی نهفته در ورای آنهاست که در جلوه هایی پنهان و آشکار خویشتن را باز می نمایانند. از جمله این حقایق، میل و امید انسان به داشتن جهانی والا و زیباست که در کنش های قهرمان های اساطیر و دیگر موضوع هایی چون عشق و جاودانگی نمود می یابد. «آرش کمانگیر» از اسطوره های کهن ایرانی است که بیشتر با مضمون میهن پرستی و جانبازی قهرمان در راه وطن گره خورده است و شاعران بسیاری به شکل تلمیحی یا آشکار و مستقل به بازگویی آن دست یازیده اند که می توان گفت مفصل ترین و زیباترین آنها شعر آرش کمانگیر سیاوش کسرایی است. در این پژوهش به تحلیل یکی از مفاهیم اساسی این شعر که ناظر به امیدبخشی و رسیدن به گستره والاتر و زندگی پربارتر است، پرداخته می شود. موضوع امید و درک آرمان شهر انسانی از موضوعاتی است که ارنست بلوخ -فیلسوف و ادیب آلمانی که معروف به فیلسوف امید است- بدان پرداخته است. در نهایت این نتیجه به دست آمد که مفاهیم طرح شده در شعر آرش کمانگیر همسو با آرای بلوخ، در بافتی شاعرانه و باورپذیر از سوی مخاطبان قرار دارد و آرمان شهر ارنست بلوخ همان بهار (روایت گویی عمو نوروز) و جهان روشن و امیدوارانه کسرایی است. امیدوار بودن یعنی نپذیرفتن واقعیت موجود و گذر از آن که بلوخ مطرح می کند، در شعر آرش کمانگیر با قدرتِ بسیار جریان دارد. گذار از واقعیتِ وحشتناک هستی سوز با ترسیم روزگاری که عشق و امید و زیبایی و لبخند به فراموشی سپرده شده است، با باور به نیروی پهلوانی که نه در جسم، بلکه در جان آدمی است، همگی بیانگر این معناهای عمیق هستند که در کل شعر تکرار می شود.
یأس و امید در شعر أمل دنقل و سیاوش کسرایی (تحلیل نشانه شناسی مؤلفه های: مکان-زمان و اسطوره ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
333 - 353
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر دانش نشانه شناسی بابی تازه در تحلیل، فهم و نقد متون ادبی و کشف زوایای پنهان آن به وجود آورده است. أمل دنقل شاعر معاصر مصری و سیاوش کسرایی از جمله شاعران دغدغه مندی هستند که در زمانه ای متلاطم زیسته اند. نابسامانی های سیاسی و اجتماعی در محتوا و ساختار شعر این دو به شدت تأثیر گذاشته است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، مضمون «یأس و امید» در مؤلفه های نشانه شناسی مکان-زمان و اسطوره ها، در سروده های این دو شاعر را بررسی و با هم مقایسه نموده است و درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که این درون مایه چگونه در شعر دو شاعر متجلی شده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، گویای آن است که شعر دو شاعر با وجود شباهت های فراوان در درون مایه-هایی چون اعتراض به وضع موجود و دعوت به مبارزه، بسیار با هم متفاوت است. در شعرکسرایی همواره جلوه هایی از روشنایی و بالندگی دیده می شود. کاربست نشانه های مکان، زمان و اسطوره ها در شعر او، به منزله دمیدن روح امید در هموطنان است. شعر حماسی «آرش کمانگیر» نمونه ای آشکار از این نگاه سرشار از امیدواری است؛ اما شعر امل دنقل که سرشار از هنر شعری و هنجارگریزی های زبانی است، به شکلی عمیق متأثر از شکست های پی در پی جهان عرب و در گرداب یأسی سهمگین غوطه ور است؛ به گونه ای که کاربرد مکان، زمان و اسطوره ها در شعر وی، به شدت تیره است. شعر وی سویه تاریک حوادث را برجسته نموده است. سروده «البکاء بین یدی رزقاء الیمامه»، تصویری جامع از همه شعر اوست.
نقد و تحلیل عناصر داستان در ده نمونه از شعرهای روایی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، به نقد و تحلیل عناصر داستان در گزیده ای از شعر های روایی شاعران معاصر اختصاص یافته است. در این پژوهش، پس از مقدّمه که اشاره ای به اشعار روایی است، مهمترین عناصر داستان: شامل پیرنگ (طرح)، شخصیّت، دیدگاه، فضا و صحنه در ده شعر روایی معاصر بررسی شده است. برخی از این شعر های روایی دارای پیرنگی ساده و بر اساس زمان خطّی، و برخی دیگر پیچیده اند و بر اساس زمان غیر خطّی گسترش می یابند. شخصیّت های این شعر ها ساده، تمثیلی و در مواردی پویا هستند و شاعران با توصیفات مستقیم و غیر مستقیم، آنان را به خواننده معرفی می کنند. این شعر ها از زوایای مختلفی چون دانای کل (راوی سوم شخص)، منِ راوی (راوی اوّل شخص) و گفت و گو روایت می شوند و در بعضی از این شعر های روایی، مکالمه، عنصر درونی متن روایی است. شاعران با توصیف شخصیّت ها و محیط اطرافشان صحنه آرایی می کنند و این توصیفات فضایی کاملاً طبیعی را برای خواننده ترسیم می کند که زمان و مکان آنها کلّی است.
دراسه الانزیاح في قصیده "آرش کمان گیر" لسیاوش کسرایي بناءً على نظریه جیفري لیتش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
235 - 258
حوزه های تخصصی:
اللغه وسیله للتواصل ونقل الرسائل. کما هو الحال فی اللغه ولا مفر من القواعد ومن الضروری تعلم قوانین اللغه بمساعده القواعد؛ فی الأدب، لا مفر من الانزیاح والعدول عن القواعد. فی الآراء الشکلانیه، یتم الانتقال من تشابه التفکیر إلى التعاطف عن طریق انحراف اللغه عن المعاییر التقلیدیه والمشترکه، أو بعباره أخرى الانزیاح. یُعد الانزیاح من أکثر المصطلحات شیوعا فی نظریه الشکلانیین، والذی، على الرغم من التسامح، یعتبر مرادفا لکلمات مثل "الاغتراب" و"الترکیز"، ولکن من الجدیر بالذکر أنه على الرغم من المشارکه فی الهدف، إلا أن هناک توجد اختلافات أیضا. إحدى طرق الترکیز من وجهه نظر لیتش هی الانزیاح، والذی هو کسر القواعد العامه والعادیه للغه والخروج عن المعاییر العادیه للغه بطریقه تجعل اللغه أکثر هویه وتأثیرا ویمکن تمییزها بین هذا النوع من اللغه واللغه العادیه. یدرس البحث الحالی قصیده "آرش کمانگیر" التی کتبها سیاوش کسرایی بناءً على نظریه جیفری لیتشمتمسکا بالمنهج الوصفی التحلیلی، ویستکشف أنواع الانزیاح بناءً على النظریه المذکوره. وتشیر نتائج البحث إلى أن: سیاوش کسرایی، من خلال تجاوز القواعد المعتاده للغه، وخاصه الانزیاح الدلالی والنحوی والمعجمی، لقد مزج بین الجمال والإثاره وتسبب هذا إلی "خلق الشعر".