مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
غرب شناسی
حوزه های تخصصی:
غرب و مفاهیم و اندیشه های مرتبط با آن مثل لیبرالیسم، مدرنیته، دموکراسی، سرمایه داری، سکولاریسم، تکنولوژی، توسعه و غیره موضوع هایی است که برای کشورهای غیر غربی مسئله ساز شده است.
برخی افراد در توصیف لیبرالیسم، به عنوان اصلی ترین و مهم ترین اندیشه در دوران معاصر، تعبیر «نظریه مدرن تمدن غرب» را به کار می برند. اندیشه لیبرالیسم و برخی جلوه های غرب و تمدن آن به کشورهای دیگر، از جمله ایران، به صورت واقعی و یا وارونه سرایت کرده است؛ برخی با آن همراه شدند و آن را پذیرفتند و برخی با آن مقابله کرده و به طرد، رد یا نقد آن پرداخته اند. همراهی با مدرنیته در اهمیت دادن به قانون و مشتقات آن نظیر قانون اساسی، پارلمان، برابری، مساوات، حق رای و محدود کردن قدرت پادشاه تبلور یافت؛ مقابله کنندگان نیز با قانون بشری، آزادی همه جانبه، برابری میان همه (مسلمان و غیرمسلمان)، سکولاریسم (جدایی دین از دنیا)، آزادی بیان گسترده و آزادی عقیده، مخالف بودند؛ مخالفان و منتقدان نیز نسبت به آزادی، قانونگذاری، عدالت و مساوات، تعریف خاص از انسان و شناخت و هستی و غایت زندگی از نوع غربی مخالف یا منتقد بودند.
در این مقاله به بررسی دیدگاه های سید احمد فردید می پردازیم که از جمله کسانی است که از منظر غرب ستیزی و با رویکردی از نوع علی و معلولی، در مخالفت با غرب و ابعاد لیبرالیسم (مبانی، ارکان و نتایج منتسب به لیبرالیسم) دیدگاه های انتقادی مطرح می کند.
غرب شناسی وارونه؛ نقدی بر غرب شناسی حسن حنفی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
غرب شناسی، یکی از حوزه های مطالعاتی مهم معاصر است که به بررسی تاریخ، ماهیت و سرنوشت تمدن غرب میپردازد. حسن حنفی از روشنفکران معاصر و معروف مصر، مدعی تأسیس علم جدیدی به نام استغراب یا غرب شناسی است که از آفات غرب شناسی وارونه مصون میباشد. بررسی کتاب او در این زمینه نشان میدهد که مجموعه مباحث غرب شناسی وی با سه عنوان «تکوین آگاهی اروپایی»، «ساختار آگاهی اروپایی» و «سرنوشت آگاهی اروپائی» به غیر از بیان تاریخ مکتب های فلسفی غرب و ریشه های تاریخی آن و نیز وضعیت کنونی آگاهی غربی، کار جدیدی را در غرب شناسی انجام نداده است؛ بلکه خود به آفت غرب شناسی وارونه دچار شده است و نه تنها غرب را از منظر خودی مطالعه نکرده، بلکه «خود» را در آیینة غرب مشاهده کرده است. او بارها دربارة الگوگیری از مدل های تغییر و تجدد غربی برای بازسازی اندیشه دینی در آثار مختلف خویش سخن گفته و خود نیز از چنین روش هایی برای معناسازی میراث اسلامی بهره گرفته است و این همه، نشان از وارونگی غرب شناسی او دارد.
غرب شناسی ایرانیان براساس نظرات استاد کریم مجتهدی
حوزه های تخصصی:
در دوران معاصر، توانایی علمی در حوزة فناوری و سلطة سیاسی غرب همواره برای جوامع دیگر مسئله بوده است؛ نوع تصوری که ایرانی ها از غرب دارند به سبب ویژگی استعماری آن اغلب با ساده انگاری وسطحی نگری همراه بوده است. در این زمینه، نگاه مناسب به غرب مستلزم شناخت دقیق، مبنایی، عمیق، و همه جانبة آن است. جلوه ها و تبلورهایی از غرب، در دوران تمدنی اش، در قالب اندیشه ها، دیدگاه ها و برجسته شدن متفکران غربی به همراه انتقال آثار آن ها در کشورهای غیر غربی ظهور پیدا کرده است. ایران هم یکی از این کشور هاست که در دوران معاصر در معرض این ظهور و بروزها بوده است. در این زمینه، تاریخ آشنایی ایرانیان با جلوه ها و تبلورهای غربی از لحاظ تاریخی و اندیشه ای در وضعیتی که هنوز شناخت غرب موضوعی جدی است از کارهای ضروری است. یکی از فعالان علمی و پژوهشگران فعالی که به پژوهش غرب شناسی ایرانیان پرداخته تا هم غرب را معرفی کند و هم با این معرفی خودشناسی ایرانی ها از خودشان را بیشتر کند، کریم مجتهدی است. کار وی هم آراء یک ایرانی در زمانة خودش به غرب را نشان می دهد و هم نگاه ایرانیان دیگر به غرب را بررسی می کند. در این مقاله به جنبة دوم اثر او پرداخته ایم. شناخت از زاویة نگاه فلسفی، که مجتهدی روی آن تأکید می کند، از این جهت اهمیت دارد که معتقد به پایه گذاری تمدن امروزی غرب بر مبانی فلسفی است.
در این مقاله، آراء مجتهدی از تصور و نگاه ایرانیان دربارة دورة جدید معاصر غرب، اندیشمندان مؤثر و کارهایی که ایرانیان در ارتباط با آن انجام داده اند، بررسی و پردازش شده است.
روش این مقاله توصیفی ـ تحلیلی است. یافته ها هم نشان می دهد که در ارتباط با غرب، فعالیت هایی از جانب ایرانیان طرفدار غرب، مانند ملکم، آخوندزاده، حسینقلی آقا، و موافقان بهره گیری از داشته های مناسب آن، مثل سیدجمال و ملاعلی زنوزی صورت گرفته است. همچنین نشان می دهد شناخت ایرانیان از غرب نه تنها مناسب نبوده بلکه نادرست و با سوء فهم همراه بوده و در نتیجه فایده ای اساسی برای جامعة ایرانی در بر نداشته است.
ادوار تاریخی شناخت «دیگری» در غرب و شرق با تاکید بر نگاه محققان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر تمدن یا فرهنگی در گذرگاه تاریخی خویش خواسته یا ناخواسته نوع نگاه خاص و متمایزی به «غیر» و «دیگری» دارد. این مقاله بر آن است تا دوره های تاریخی شناخت «دیگری» در غرب و شرق را بررسی و دوره بندی نماید.
کوشش شده است که بر خلاف تقسیم بندی های رایج، از نگاه های صرفا سیاسی فاصله گرفته و بیشتر از منظر فرهنگی و تمدنی واکاوی شود. هم چنین تقسیم بندی ها نه صرفا بر حوادث تاریخی بلکه بر وجود «ویژگی های مشترک» در شناخت «دیگری» در بستر تاریخی شرق و غرب استوار گردد. بر این اساس روابط شرق و غرب به چهار دوره کلان تقسیم شده است.
در نسبت غرب با شرق می توان چهار دوره: عصر باستان، عصر ایمان، دوران قدرت دانش بنیان و عصر پسااستعماری را نام برد و در نسبت شرق -با تاکید بر ایران- با غرب می توان چهار دوره: عصر باستان، عصر ایمان، دوران آشفتگی و تحیر و دوره نگاه واکنشی و انفعالی را ذکر کرد..
سنجش ""ماللهند"" ابوریحان بیرونی بر اساس مولفه های شرق شناسی ادوارد سعید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شرق شناسی یک «گفتمان» است؛ گفتمانی که در آن تمایز میان غرب و شرق، اساس هر نوع بحث و استدلالی می باشد. شرق شناسی بهعنوان یک نیروی خستگی ناپذیر فرهنگی و سیاسی، فرایند تولید و بازتولید شرق را امتداد بخشید و نقشی موثر در قوام و تکوین استعمار غربی ایفا کرد.برای محقق علاقهمند به حوزه اندیشه سیاسی اسلام و ایران است این پرسش شکل میگیرد که شرقیان آنگاه که از موضع استیلا با ""دیگری"" روبرو میشدند این سلطه یا غلبه به چه شکل و صورتی خود را در شناخت و تکوین تصور از دیگری نشان میداده است؟ و آیا مطالعات شرقیان درباره ""دیگری""، مولفههای شرقشناسی غربیان را در خود دارد یا نه؟ در این مقاله با بررسی کتاب ماللهند اثر ابوریحان بیرونی نشان داده می شود که اکثر مولفه های نوع نگاه شرقشناسی بر اساس آنچه که ادوارد سعید برشمرده در این اثر غایب است. اگر این پژوهش در بررسی دیگر آثار شرقیان در باب ""دیگری"" امتداد یابد مبنایی برای نظریه ""امتناع استعمارگری شرقیان"" فراهم میگردد. در این مقاله از روش پژوهشی تطبیقی استفاده شده است.
ما و جادوی میداس؛ جهان اسلام و غرب شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله ارزیابی موضوع «غرب شناسی» با تأکید بر بسترهای فرهنگی و تاریخی در جوامع اسلامی است. یافته ها نشان می دهد که غرب شناسی برساختی گفتمانی و عموماً انتقادی در مقابل «شرق شناسی» است. شکل انتقادی این گفتمان، خاص کشورهای مسلمان است که به منظور شناسایی و حفظ هویت خود، غیریت سازی می کنند. مهم ترین تمایز این گفتمان از شرق شناسی این است که غرب شناسی برساخته ای دفاعی است تا هژمونیک. غرب شناسی انتقادی در جهان اسلام، موضوعی فراتر از مباحثی چون هویت و دفاع ملی در مقابل امپریالیسم و استعمار است، و نوعی دفاع از بنیادهای ارزشی اسلام در مقابل غرب می باشد. با توجه به دائرمداری غرب در دانش و به طور خاص دانش شرق شناسی، سؤال این است که آیا در درون بستر موجود، می توان شاهد ظهور گفتمانی متفاوت و متضاد بود؟ پاسخ منفی است. چراکه غرب شناسی در جهان اسلام، گفتمانی است بر مسیری صعب و دشوار که نیازمند توسعة راهبردهای نظری و معرفت شناختی درون زاست. این گفتمان که نتیجة شرایط تاریخی عصر حاضر و تحولات متعاقب آن در ناخودآگاه امت است، لازم است ضمن حفظ اخلاق مقاومت، از ابزارهای علمیِ مبتنی بر بستر، به منظور توسعة نظری بهره گیری نماید
برخورد روشنفکران مسلمان با تجدد و تأثیر آن بر مفهوم غرب شناسی در ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
غرب شناسی شاید مفهومی نسبتاً جدید در علوم سیاسی به ویژه در ایران باشد. در این مقاله ابعاد مختلف برخورد روشنفکران مسلمان و از جمله ایرانی با پدیده مدرنیته و تأثیر آن بر دریافت ایرانی ها از غرب بررسی می شود. سؤال اصلی این پژوهش، نقش مدرنیته در شناخت ایران از غرب (غرب شناسی) و دلایل تنفر ایرانی ها از آن است. این پژوهش ضمن بررسی انتقادی روند غرب شناسی در ایران معاصر با تکیه بر مفهوم مدرنیته نشان می دهد غرب شناسی برخلاف شرق شناسی با قصد و برنامه قبلی به دست نیامده است و شرق نه تنها غرب را تارنمایی نمی کند، بلکه در مواقعی آن را نمایندگی هم می کند؛ همچنین یافته های این پژوهشِ توصیفی-تحلیلی نشان می دهد غرب شناسی در ایران حاصل بازنمایی یک عکس العمل طبیعی و مخالفت با شرقی کردن ایران توسط غرب و نسبت دادن برچسب هایی (مانند تروریست) به ایران است که از یک گفتمان به ایدئولوژی تبدیل شد.
ایدئولوژی تضاد در عرصه سیاسی بررسی نقادانه دوگانگی ذاتی غرب و اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۲ بهار ۱۳۹۱ شماره ۱
205 - 224
حوزه های تخصصی:
ایدئولوژی تضاد در عرصه سیاسی معتقد به تفاوت ذاتی بین «خود» و «دیگران» و برتری مطلق و بدون قید و شرط «خود» است. پس از مروری گذرا بر چند گونه از این ایدئولوژی در غرب در چند سده اخیر، این نوشته به بررسی ایدئولوژی تضاد بین اسلام و غرب و روند طرح آن در دنیای کنونی می پردازد. در ادامه با نگاهی گذرا به نظرات ادوارد سعید در این زمینه، دو نمونه رایج از این تفکر، یکی از غرب و دیگری از شرق مورد بررسی قرار می گیرند. در پایان استدلال می شود که چرا منطق ایدئولوژی تضاد، فارغ از اینکه توسط غرب بر ضد شرق به کار گرفته شود یا بالعکس، غیر قابل دفاع، خطرناک و کلاً از منظرهای سیاسی، فلسفی و اخلاقی فاقد ارزش است.
تمجیدهای ایرانیان از معماری فرنگ و رابطه آن با انتقادهای آنان از معماری ایران در اواخر دوران قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۹ شماره ۸۳
5 - 14
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: تغییر جهت معماری ایران در اوائل قرن حاضر می تواند مولود عوامل مختلفی باشد و یکی از آن ها مشاهده مستقیم کشورهای توسعه یافته تر آن زمان بوده است. این مشاهدات از حیث معماری و شهرسازی نیز تأثیرگذار بوده و بر ذهنیات معمارانه و شهری ایرانیان اثر گذاشته اند. هدف: هدف این مقاله بازخوانی و دسته بندی داوری های تمجیدآمیز ایرانیان درباره معماری و شهرهای اروپایی در سفرنامه های فرنگ اواخر دوران قاجار تا زمان کودتا و مقایسه آن با داوری های منفی ای است که ایرانیان، در همان دوران، درباره معماری ایران داشته اند. روش تحقیق: این تحقیق به روش تفسیری-تاریخی و در چارچوب نظریه مدرنیته های چندگانه انجام شده است. با بررسی ۲۱ سفرنامه دوران قاجار متأخر (تا ۱۳۳۹ ه.ق.)، داده های مربوط به سؤال تحقیق استخراج و سپس رابطه آن ها با داوری های انتقادی موجود درباره معماری و شهرهای ایرانی در متون آن زمان بررسی شده است. نتیجه گیری: اصلی ترین تمجیدهای ایرانیان درباره معماری و شهرهای اروپایی مربوط به پاکیزگی شهرها و بناهای فرنگی، به قاعدگی (اجرا براساس نقشه های پیشینی و مستقیم و منظم بودن ساخته ها)، تکنولوژی، بلندی بناها، زیبایی پلکان ها، توجه به آثار عتیقه و تاریخی، و بالأخره توجه به فضاهای عمومی است. در ادامه، نشان داده شده است که فزونی تحسین از بعضی جنبه های معماری و شهری فرنگ (مثلاً بهداشت یا از روی نقشه بودن شهرها)، بیش از آنکه نشان گر ویژگی های معمارانه و شهری مقاصد آن ها باشد، نشان گر دغدغه آنان درباره همان جنبه ها در داخل ایران است و در انتقادهای آنان از معماری و شهرهای ایران نیز حضور پررنگ داشته است. به عبارت دیگر، مدرنیته ایرانی که با مدرنیته غربی متفاوت است با توجه به مسائل و دغدغه های درونی و بومی اش، به برخی دستاوردهای مدرنیته در معماری و شهرسازی توجه بیشتری نشان داده است و بدین ترتیب با توجه به ملزومات و نیازهای بومی، تفسیری اینجایی و گزینشی از مدرنیزاسیون معمارانه و شهری ارائه داده است.
شرق شناسی وارونه در اندیشه حسن حنفی
حوزه های تخصصی:
شرق شناسی وارونه در روشن ترین شکل خود در گفتمان حسن حنفی، ظهور و بروز پیدا کرد. صادق جلال العظم، اصطلاح «شرق شناسی وارونه» را واکنش اندیشمندان شرق و به ویژه جهان عرب، می خواند. در واقع، نگرش آن ها با آثار شرق شناسانی شروع شد که با نگاهی اغراق آمیز به غرب می نگریستند و بر این باور بودند که غرب مرجعیت تمدنی است و از طریق معیارها، چارچوب ها و مفاهیم آن باید به تمدن های دیگر توجه کرد. شرق شناسی وارونه به ویژه در دهه 1980 فعال بود؛ این جریان تحت تأثیر و مورد حمایت مکانسیم های ارائه شده از سوی کتاب «شرق شناسی» ادوارد سعید، بود. تأثیر اصلی شرق شناسان در ایجاد گسست هستی شناختی میان شرق و غرب است، که صادق العظم آن را «شرق شناسی وارونه» می خواند. مقوله هستی شناختی (آنتولوژی) در پروژه حسن حنفی موسوم به «غرب شناسی- استغراب» پدید آمده، که درجه حداکثری نسبت به شرق شناسی وارونه محسوب می شود. در پروژه وی، بسیاری از مسلماتی که شرق شناسان با محوریت غرب به واکاوی آن پرداخته اند، وجود دارد؛ اما آن را به شکل وارونه در راستای پی ریزی و تحکیم مرکزیت شرق و تقدم و برتری تمدنی آن، استفاده می کنند. حنفی، دلایل خود را پیرامون تمایز هویت عربی- اسلامی و ترجیح آن نسبت به هویت غربی، ارزیابی می کند و معتقد است که هویت غربی در یک فرآیند گریزانه تاریخی شکل گرفته است و هویت و ساختار آن در حال تغییر است؛ در حالی که هویت عربی- اسلامی دارای مرکزیتی مشخص است، ثابت با طبیعتی ماهوی است.
میان رشتگی در غرب شناسی؛ ماهیت و گونه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غرب شناسی دانشی است که به شناخت داشته های مغرب زمین می پردازد. در این دانش، «غرب» به مثابه «دیگری» سوژه شناسایی قرار می گیرد تا پس از این شناخت بتوان بهتر از گذشته تعاملات و ارتباطات را تنظیم نمود. شناختِ دیگری، با توجه به ذووجوه بودنِ انسان و هستی، نیازمند اتخاذ رویکردی میان رشته ای/فرارشته ای است. بدون «تلفیق» و صرفا کنار هم قرار دادن دانش های گوناگون، آنهم به شکلی مکانیکی، رویکرد میان رشته ای/فرارشته ای تحقق نخواهد یافت. با وجود ماهیتِ میان رشته ای غرب شناسی تحقیقاتی که تاکنون صورت پذیرفته است لزوماً اینگونه نبوده اند و بنابر نوع پژوهش، برچسب هایی چون: نا/ چند/ فرا/ زیر رشته ای به آنها اطلاق می شود. گونه های میان رشته ای پیرامون «غرب شناسی» را در دو قالب اساسی می توان دسته بندی کرد: میان رشتگی انتقادی/ نظری. انتقادی، اولین گونه از میان رشتگی است که مرتبط با «غرب شناسی» شکل گرفته است. این مطالعات «متن محور» بوده و نگاه و رویکرد تاریخی بر آنها غلبه دارد. سوگیری قابل توجّهی در این گونه مشاهده می شود. میان رشتگی نظری اخیرترین گونه محسوب می شود که به بررسی دنیای واقعی و جوامع زنده کنونی می پردازد. مطالعات نمونه محور و مبتنی بر مفهوم سازی دیالکتیک و هم چنین گردهمایی ها با رویکرد میان رشته ای مهمترین دسته از این مطالعات محسوب می شوند. این نوع را به عنوان متکامل ترین دسته از از پژوهش های میان رشته ای پیرامون غرب شناسی می توان به حساب آورد.
تفکر اجتماعی در غرب شناسی از منظر علامه طباطبایی ره(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی به جهت معاص رت با مسائل چالشی دنیای مدرن و پیامدهای آن در جهان اسلام، به بررسی تطبیقی و مقایسه ای اسلام و غرب در بسیاری از مسائل و موضوعات دینی، فلسفی، اجتماعی و تمدنی پرداخته است. این ورود شایسته ایشان به مثابه یک فیلسوف در حوزه غرب شناسی، از اهمیت بالایی برخوردار است. بررسی ابعاد روشی علامه در غرب شناسی، بازشناسی نسبت ما با غرب، بررسی برخی از ابعاد مهم غرب شناسی علامه، مسائل مهمی هستند که در این تحقیق با مراجعه به آثار علامه دنبال می شود. ایشان با تحلیل پدیده غرب زدگی، غرب شناسی صحیح را با تفکر اجتماعی ممکن می داند و با بهره گیری از روش مقایسه ای یا تطبیقی، با رویکردی اجتماعی و با توجه به بنیان های نظری غرب، مؤلفه های چهره بیرونی و درونی غرب را نمایان می سازد. پیامد معرفتی وثنیت مدرن، در محدودساختن علم به رویکرد حسی و پیامد گرایشی آن، در محصورکردن لذت ها و گرایش ها در امور پست مادی دنبال می شود. این مادیت تاریخی که ریشه در کلیسا و مسئله حلول دارد، با شعار خرافه زدایی به بسط خرافه در تمدن غربی انجامیده است. سرانجام عنصر لیبرالیسم و فردگرایی، تفکر غربی را از «مجرای عقلی» به «مجرای احساسی و عاطفی» کشانده و صورت گرایی و تزلزل پایگاه اخلاقی و ارزشی های انسانی را سبب شده است.
در آمدی بر رویکردهای غرب شناسی در ایران
حوزه های تخصصی:
غربشناسی از آغاز حیات فرهنگی سیاسی غرب تاکنون در ارتباط با مجموعه های متشکلی از انسان ها، مواضع ویژه جغرافیایی، مقاطع برجسته تاریخی و با دوره های خاصی از سیاست و حاکمیت، همواره در تحول و دگرگونی بوده است. هدف از این نوشتار بازشناسی نحوه گرایش غرب شناسان معاصر در ایران می باشد. در باره شناخت غرب الگوهای مختلفی از غرب شناسی وجود دارد؛ یکی از این الگوها تبیین و تحلیل مفهومی و محتوایی نظام ها و ایسم های فکری، فرهنگی و سیاسی حاکم بر جهان غرب است. الگوی دیگر این است که با حفظ یک جهت گیری تاریخی، به تألیف تاریخی از تحولات غرب دست یابیم. در الگوی سوم تحولات جاری مغرب زمین با توجه به موضوعات، مسائل و معیارهای ویژه ای در بخش های گوناگونی رده بندی می شود و هر بخش ساحت خاصی از میان ساحت های اخلاقی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی و نظایر آن را مورد نقد و بررسی قرار می دهد. اهمیت این پژوهش در این است که با بررسی دقیق و همه جانبه رویکردها و الگوهای غرب شناسی آن هم در چارچوب گفتمانی، زوایای آشکار و پنهان غرب در اندیشه و مدرنیته مشخص می شود. روش تحقیق در این مقاله توصیفی و ابزار گردآوری اطلاعات داده های کتابخانه ای است. یافته های تحقیق نشان می دهد که غربشناسان معاصر با سه رویکرد نسبت به این موضوع تحقیق نموده اند: رویکرد تقلیدی؛ رویکرد تعاملی و رویکرد تقابلی.
اقتباس انحلالی شیوه بهره مندی از دستاوردهای تمدن غرب برپایه اندیشه فرهنگستان علوم اسلامی قم
حوزه های تخصصی:
چکیده فرهنگستان علوم اسلامی قم با رویکردی خاص به سامان دهی رابطه حوزه و دانشگاه در پاسخ به نیازهای دانش بنیان انقلاب اسلامی تأسیس شده و اندیشه ای نو با عنوان «فلسفه نظام فاعلیت» به مثابه یک «فلسفه شدن» بنیان گذاشت که به گونه ای از «جهت داری» و «نسبیت معرفت شناختی» (relativity) در فهم، علم و حتی پدیده های جهان بیرون باور دارد. ازجمله ادعاهای فرهنگستان در تحلیل روابط «تمدنی»، گونه ای خاص از کشمکش بین صورت تمدنی اسلام و صورت تمدنی غرب مدرن است که نقدهای فراوانی تاکنون بر آن وارد شده است. در این جستار، پس از بیان نقدهای واردشده بر آموزه غرب شناسی فرهنگستان، این نظریه با رویکرد روش شناسانه خود فرهنگستان «روش مطالعه غرب» همچون یک «کلّ متغیر» ارائه گردیده و سپس «توصیف» و «داوری» فرهنگستان نسبت به غرب، و شیوه بهره مندی مثبت از ساختارهای عینی، رهاوردهای علمی و تکنولوژیک غربی (اقتباس انحلالی) به گونه ای تفصیلی تر توضیح داده شده است.
غرب شناسی استراتژیک و سوژه های آستانه ای: فرنگی مآب، فُکلی و جنتملن در سینمای پیش از انقلاب
منبع:
مطالعات هنر سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
113 - 140
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر از دل پژوهشی تبارشناسانه در تاریخ سینمای ایران پیش از انقلاب برخاسته و به طرح این مسئله می پردازد که بازنمایی بصری از غرب بر روی پرده سینمای ایران چه صورت بندی هایی از فهم «اهالی سینما» از غرب به دست می دهد؟ این مسیر به طور مشخص به میانجی مطالعه شش فیلم، «سوژه های تولیدشده در سینمای ایران در مواجهه با غرب و غربی» را بررسی می کند. مدعای اصلی مقاله این است که سینمای ایران در مواجهه با غرب «سوژه هایی آستانه ای» خلق کرده است که مدام در حال تغییر و تحوّل بوده اند. «فرنگی مآب» اولین سوژه ای است که مطالعه حاضر در تبارشناسی خود به آن می پردازد. این سوژه آستانه ای که پیش از شکل گیری سینما در ایران شکل گرفته است، فیگوری مثبت بوده که در بین ایرانیان بیش از هر چیزی تداعی کننده منورالفکران برجسته عصر مشروطه است. «فُکلی»، دومین سوژه آستانه ای مرتبط با غرب در تاریخ ایران معاصر است که محصول سال های شکست و یأس آلود ایرانِ اوایل قرن بیستم است. «جنتلمن» به منزله تعدیل یافته فیگور فُکلی، سومین سوژه ای است که در مسیر بازنمایی غرب و صورت بندی سوژه مرتبط با غرب در سینمای ایران برساخته می شود. مقاله حاضر، این تحولات مفهومی در برساخت سوژه های مرتبط با غرب را ذیل مفهوم غرب شناسی استراتژیک از نو صورت بندی می کند.
مناسبات هرمنوتیک تجدد و فلسفه علوم انسانی در آرای رضا داوری اردکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۷
35 - 48
حوزه های تخصصی:
رضا داوری اردکانی (1312-) در طول بیش از پنج دهه حضور فعال در فلسفه و علوم انسانی معاصر ایران کوشیده است تا به فهم و تحلیل و آسیب شناسی تجربه ایران معاصر در مواجهه با تجدد (مدرنیته) و فلسفه و علوم انسانی همبسته با آن بپردازد. خوانش دکتر داوری از مناسبات تجدد، فلسفه و علوم انسانی، همگرایی زیادی با جریان های فلسفه قاره ای و پُست پوزیتیویستی (post−positivistic) در فلسفه علوم انسانی دارد. این نوشتار بر آن است تا با اتخاذ رویکرد هرمنوتیکی (با تأکید بر هرمنوتیک دیلتای) و با تحلیل متون منتشرشده از دکتر داوری به صورت بندی مناسبات فلسفه و تجدد و علوم انسانی در آرای وی بپردازد. داوری در آثار مختلف خود، «تجدد» را بسط تام و تمام تاریخِ غربی می داند. تاریخ غربی، همان تاریخ متافیزیک است که از زمانه افلاطون تاکنون دو هزار و پانصد سال بر اندیشه غربی سیطره دارد. نهال تجدد در قرن پانزدهم و شانزدهم دراین زمین رشد یافت و فلسفه از زمان فرانسیس بیکن تا دوره معاصر بیان «هرمنوتیک تجدد» بوده است . این مقاله با اتکا به سنت هرمنوتیکی در فلسفه علوم انسانی قاره ای (با تأکید بر دیلتای) درصدد نشان دادن این معناست که میان فهم دکتر داوری از تجدد با طرح بنیادهای علوم انسانی، نوعی ارتباط وثیق تاریخی – مفهومی وجود دارد. تجدد «تجربه زیسته» جهان تاریخی− اجتماعی انسان مدرن اروپایی است که در فلسفه و علوم انسانی مدرن از رنسانس به بعد صورت بندی مفهومی خود را یافته است. بیان مؤلفه های علم شناختی فلسفی دکتر داوری متناسب با تجربه زیسته ایران معاصر که از آن به «وضع تجددمآبی» شده گام دیگر این مقاله است. وضع تجددمآبی که علوم انسانی متناسب با خود را صورت بندی می کند، ریشه در تجربه زیسته مدرنیزاسیون ایران معاصر (و به تعبیر داوری، تجدد وارونه) دارد. بازخوانی تجربه تجدد و علم همبسته با آن در ایران معاصر با تأکید بر مفهوم خرد توسعه در بستر تجربه ایران پساانقلابی و مناسبات دین و علوم انسانی در سطوح معرفتی، نهادی و گفتمانی در تجربه فکریِ داوریِ متأخّر نشان می دهد که مواجهه فلسفی با علوم انسانی در ایران معاصر چه دشواری هایی پیش رو دارد.