مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
تاریخ مندی
حوزه های تخصصی:
بررسی نحوة رخداد و تحقق فهم، موضوع هرمنوتیک فلسفی است. در جهان غرب، هیدگر و گادامر از جمله اندیشمندانی هستند که در این زمینه، آرای ویژه ای دارند. درمقابل، برخی فیلسوفان به مطالعة روش و فهم متون پرداخته اند و از شلایر ماخر گرفته تا هرش و ریکور، راهکارهایی برای فهم متن ارائه کرده اند.
مباحث مربوط به روش فهم، هم در مباحث علم اصول و هم در بحث های تفسیری مورد توجه اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است، اما بحث از نحوة تحقق فهم کم تر مورد توجه آن ها قرار گرفته و تا حدودی در لابه لای مباحث معرفت شناسی فیلسوفان و عارفانی چون مولوی مطرح شده است.
محمدتقی جعفری از جمله متفکران اسلامی است که در بحث های گوناگون، به ویژه مباحث معرفت شناسی، آرای خاصی را مطرح کرده است. در این مقاله، ابتدا آرای وی در این زمینه، به لحاظ هرمنوتیک فلسفی بازخوانی شده و سپس با آرای گادامر، فیلسوف معاصر، مقایسه خواهد شد. از آن جا که گادامر، بحث های مهمی در باب هرمنوتیک فلسفی مطرح کرده، برآنیم پس از بازخوانی دیدگاه علامه جعفری، با اشاره به آرای گادامر در زمینة عوامل مؤثر در تحقق فهم، مانند پیش داوری ها، زبان، تاریخ مندی، و امتزاج افق ها، مشترکات و وجوه اختلاف نظر این دو متفکر را در بحثی تطبیقی، مورد بررسی قرار دهیم.
از ساخت اجتماعی معرفت تا ساخت جمعی واقعیت: لاتور در مقابل بلور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوید بلور و برنو لاتور هر دو ساخت گرای اجتماعی هستند ولی آنها براساس معنایی که از «اجتماعی» و «ساخت» می کنند و همچنین، تفاوت در امری که قرار است به لحاظ «اجتماعی» ساخته شود؛ رویکردشان در مقابل هم قرار می گیرد. برای بلور «اجتماعی» به معنای باورها و مفاهیم نهادینه شده در جامعه علمی است و «ساخت» به معنای «علت چیزی بودن» یا «به وجود آوردن چیزی» است، اما برای لاتور «اجتماعی» اختصاص به جامعه انسانی ندارد و برای او به معنای کالتیو (اجتماع) ی از کنشگران انسانی و غیرانسانی است و «ساخت» به معنای تغییر و تبدیل است. همچنین، بلور «معرفت علمی» را ساختی اجتماعی و لاتور ساخت معرفت علمی را مبتنی و متأخر بر ساخت «فکت های علمی» می داند.
بررسی مبانی اندیشه های سیاسی در میان نومعتزلیان با تأکید بر آرای نصر حامد ابوزید
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در نظر دارد که به بررسی و واکاوی مبانی اندیشه های سیاسی در میان نومعتزلیان و به ویژه ابوزید بپردازد. در این پژوهش در پی یافتن پاسخ برای دو سؤال اساسی می باشیم: نخست آن که مبانی اندیشه سیاسی نومعتزلیان و به ویژه ابوزید چگونه قابل تبیین می باشد و دیگری این که در مبانی اندیشه سیاسی نومعتزلیان و ابوزید رابطه دین و سیاست چگونه ترسیم و تبیین شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که اندیشه های نومعتزله ریشه در آرای اندیشمندان نخست معتزله در قرون اولیه اسلامی دارد و معتقد است با توجه به سیالیت و تاریخمند بودن نص قرآن می توان اندیشه های آن را روزآمد نمود و در واقع به دنیوی و عرفی کردن امور دینی پرداخت. نهایتاً این که در کنه اندیشه های نومعتزلیان و به ویژه ابوزید اندیشه عرفی گرایی و سکولاریم را به معنای جدایی دین از حکومت و نه سیاست می توان استنباط نمود.
تاریخ مندی جنبش مشروطه؛ بررسی رابطه تحولات اجتماعی ایران معاصر با جنبش مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح دو مفهوم تاریخ مندی و حیات اجتماعی، درصدد تحلیل نسبت دو مفهوم مزبور با تحولات اجتماعی ایران معاصر است. این نوشتار در صدد تبیین تأیید بنیادین جنبش مشروطه از طریق خلق تاریخ مندی و سپس ایجاد حیات اجتماعی نوین بر تحولات اجتماعی ایران معاصر است. رهیافت نوشتار، برگرفته از نظام روابط اجتماعی (نظام کنش) و روش نوشتار مبتنی بر جامعه شناسی تاریخی است. برمبنای تحلیل و تبیین ارائه شده در نوشتار، جنبش مشروطه حیات اجتماعی مردم ایران را در سه ساحت ذهنی، کنشی و ساختاری تغییر داد. در بُعد ذهنی، حق حاکمیت ملی به مثابه حق تعیین سرنوشت به مردم واگذار شد. در بُعد عینی (کنشی)، زمینه های کنش گری فردی و جمعی شکل یافت، و در بُعد ساختاری، بافت های نهادی جدید ایجاد شد. در واقع با وقوع جنبش مشروطه، امکان تحقق امر سیاسی در جامعه ایرانی فراهم شد.
تحلیل و نقد وحی شناسی دکتر نصر حامد ابوزید از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت وحی به صورت عام و ماهیت قرآن به صورت خاص از بحث های بسیار مهم و ضروری است. به خصوص که چیستی وحی در عصر جدید چالش های زیادی را در حوزه تفکر اسلامی به وجود آورده است. مقالله حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی و انتقادی مقایسه ای به مسیله چیستی وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (قرآن شناس سنتی) و نصر حامد ابوزید (قرآن شناس مدرن) می پردازد تا همانندی ها و ناهمانندی های موجود میان نظریات این دو متفکر را یافته و آرای اختلافی را از دیدگاه علامه طباطبایی نقد کند. چراکه آرای این دو متفکر در تقابل باهم بوده و مقایسه آن ها راه گشای جست وجوگران در کشف حقیقت خواهد بود. علامه حقیقت وحی را از خود وحی می فهمد. او قرآن را وحی اللهی، معجزه، دارای عصمت و معنای ثابت می داند. از نظر او حقیقت قرآن ازلی و قدیم است. در حالی که ابوزید قرآن را امری انسانی می داند. او قرآن را حادث، کلام پیامبر و تاریخ مند و فرهنگی می خواند که معنای ثابت ندارد. از نظر او برخی باورها از فرهنگ عصر نزول در قرآن وارد شده که در عصر حاضر منسوخ هستند.
عناصر ر هزن و مؤلفه های فهم صحیح تفاوت های حقوقی زن و مرد در اسلام با تاکید بر دیدگاه های آیت الله معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق اسلامی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۶
79 - 105
حوزه های تخصصی:
کنار زدن عناصر رهزن و منحرف کننده از یک سو و بررسی مؤلفه های دخیل در فهم صحیح تفاوت های حقوقی زن و مرد نقش به سزایی در فهم درست فلسفه تفاوت ها و پاسخ به منتقدها دارد. عناصر رهزن که در مقاله پیش رو بررسی شده عبارت هستند از: پیش فرض های اشتباه، جهل به تفاصیل احکام، عدم آشنایی با علم تفسیر، نگاه تاریخ مند به دین یا آموزه های آن و نیز تصور اصلاح پذیری دین به دست بشر، ابتدا باید این عناصر که مانند عینکی دید منتقدان را تحت تأثیر قرار داده زدوده شود و در مرحله بعد با بررسی مؤلفه های دخیل در فهم صحیح تفاوت های حقوقی زن و مرد نگاه صحیح و واقع گرایانه ای در اختیار قرار داد؛ لحاظ ویژگی های ذاتی زن و مرد در نظام حقوقی اسلام، توجه به حکمتِ عدالت محور الاهی در این تفاوت ها، توجه به این که اصل و قاعده در تشریع، شمولیت آن نسبت به تمام زمان ها و مکان ها و شرایط است، دقت در پافشاری های اسلام بر اجتماع سالم و پاک و سرانجام نگاه به نتیجه تجربه سختی که بشر در طول تاریخ پشت سر گذارده و سرنوشت تلخ زنان غرب در نتیجه دوری از نظام حقوقی الاهی، از مؤلفه هایی هستند که توجه به آن ها می تواند فهم صحیح و منصفانه ای از تفاوت های حقوقی زن و مرد در اسلام به دست دهد.
تحلیل و نقد مبنای انسان شناختی تاریخ مندی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه تاریخ مندی قرآن مدت هاست بحث گرم مجامع علمی است. مراد قایلان این است که عناصر تاریخی مختلفی در شکل گیری قرآن دخیل اند که موجب می شود اساس قرآن تاریخ مند متولد شود. منظور از تاریخ مندی در این نظریه آن است که قرآن زاییده شرایط تاریخی، زمانی- مکانی و فرهنگی و انسانی عصر نزول است و با رفتن آن شرایط، آن بخش تأثیرپذیر قرآن از آن شرایط هم به امور تاریخی می پیوندد و کارایی خود را در زمان های دیگر از دست می دهد. قایلان به این نظریه مبانی مختلفی برای خود دارند که نویسنده در جای خود آنها را نقد کرده است. مقاله حاضر ضمن تبیین و تحلیل مبنای انسان شناختی تاریخ مندی قرآن به نقد این مبنا، هم از نگاه درون دینی و هم از نگاه برون دینی پرداخته است. به اعتقاد نویسنده تمام شناخت و معرفت پیامبر، به خصوص در حوزه دین و اخذ و ابلاغ وحی و هدایت انسان ها فراتاریخ و فارغ از تأثر از شرایط تاریخی است و قرآن از این حیث هرگز از یک کتاب آسمانی الهی به یک کتاب بشری خطاپذیر تنزل نخواهد کرد.
دخالت اجتناب ناپذیر پیش فرض ها در فهم در محک عقل و آیات قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۶ شماره ۷۰
65 - 87
حوزه های تخصصی:
مهم ترین ادعای هرمنوتیک فلسفی گادامر تاریخیت یا تاریخ مندی فهم است. گادامر در کتاب حقیقت و روش حیثیت های مختلفی برای فهم می شمارد؛ از جمله حیثیت اطلاقی فهم، حیثیت امتزاجی فهم و حیثیت تبعیت ضروری فهم از پیش فرض های سیال. هدف او از برشمردن و تحلیل هر یک از این حیثیت ها اثبات تاریخمندی فهم به معنای مصدری فهم (= فهمیدن) است که بالتبع فهم به معنای اسم مصدری (= فهم گزاره ای) هم تاریخ مند خواهد شد. مقاله حاضر ابتدا اصل انگاره دخالت اجتناب ناپذیر پیش فرض ها در فهم را تحلیل و سپس نقدهای عقلی و تحلیلی این نظر را ارائه کرده است و در بخش سوم مقاله دیدگاه گادامر در ترازوی دلالت آیات قرآن به محک زده شده است. گرچه قرآن کتاب معرفت شناسی نیست، اما از لوازم برخی آیات می توان دیدگاه قرآن را درباره موضوع مقاله اصطیاد نمود. اینجا هم دلالت آیات بر خلاف مدعای ایشان به اثبات رسیده است.
تاریخ مندی فهم و چالش نسبیت گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گادامر به پیروی از هیدگر نگاهی هستی شناختی به تاریخ و فهم دارد، زیرا هستی انسان را یک هستی افکنده شده در جهان می داند که به تاریخ تعلق دارد و پیشاپیش متأثر از تاریخ است. در نتیجه، فهم نیز به عنوان یکی از حالت های هستی انسان، متأثر از تاریخ است. اما این نگاه او به تاریخ زمینه ساز این نقد اساسی می شود که وی نمی تواند از توصیف هستی شناختی فهم، یک قاعده معرفت شناختی بیرون بکشد و معیاری فراتاریخی برای عینیت و اعتبار تفسیر ارائه دهد و از این رو با چالش نسبیت گرایی مواجه می شود. گادامر اما مدعی است که متهم کردن او به نسبیت گرایی برخاسته از نگاه معرفت شناختی به تاریخ است، حال آنکه سخن او در لایه ای زیرین تر و در سطح هستی شناسی فهم و تاریخ است. در نظر گادامر، تاریخ نقشی انکارناپذیر در تقوم فهم دارد. تاریخ و زبان نه تنها مانعی بر سر راه فهم حقیقت نیستند، بلکه حاملان حقیقت اند و حقیقت از رهگذر تاریخ و زبان خود را بر ما آشکار می کند. پس تاریخ مندی فهم سبب نمی شود که هرکس موضوع را از چشم انداز خاص خود ببیند، زیرا حقیقت اگر چه در تاریخ و زبان نمایان می شود، ولی ساخته تاریخ و زبان نیست.
چارچوب های معرفتی- روشی نواندیشی اسلامی در نگرش به حقوق سیاسی و اجتماعی زنان (مورد مطالعه محسن کدیور و محمد مجتهد شبستری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول بیش از هزار سال، برداشت سنّتی از اسلام با تکیه بر میراث کهن و سِتَبر دینی، سیما، هویت و حقوق زنان را در جوامع اسلامی حول مفاهیم نابرابری ذاتی بین زن و مرد، تأکید بر نقش طبیعی زنان و بدبینی نسبت به حضور آنان در عرصه اجتماع و سیاست تفسیر نموده است. تغییرات سریع در شرایط زیست جوامع اسلامینیازها و خواسته های جدیدی را طرح نموده که چارچوبه معرفتی- روشی و نیز سازوکارهای مورد استفاده این خوانش از اسلام، تکافوی پاسخگوئی به این نیازها را ندارد و نمی تواند گِرهی از مشکلات و نیازهای روزافزون زنان باز نماید و گشایشی در تلائم حقوق آنان با موازین حقوق بشر جدید ایجاد کند. در پی این ناکامی و به دنبال بحران هویتی که جوامع اسلامی در نتیجه رویاروئی با مدرنیته غربی به آن گرفتار شدند، گروهی از نواندیشان مسلمان با تمسّک به مبانی اسلامی و متأثر از جنبه های مثبت تجدّد غربی، دست اندرکار بازتفسیر اصول و احکام شرع شدند و خوانش جدیدی از اسلام را در قالب اصلاح و احیاء فکر دینی ارائه نمودند. این مقاله در پی آن است که دریابد سیما، هویت و جایگاه حقوقی زنان در مبانی فکری- معرفتی نواندیشی اسلامی چگونه بازتاب یافته، چارچوبه های معرفتی آن در نگرش به حقوق سیاسی و اجتماعی زنان چه می باشد و تفاوت آن با رقیب سنّتی ا ش چیست. فرض ما بر این است که رویکرد نواندیشی اسلامی با بهره گیری از دستاوردهای معرفتی جدید، نگاهی انسان مدارانه به زن دارد و با عبور از تقسیمات جنسیّتی، سعی دارد سیما و هویت زن را بر اساس نشانه هایی چون اخلاق، عدالت، عرف گرایی، تأویل گرایی نصوص دینی و تغییر بر اساس مقتضیات زمان ترسیم نماید و این امر به صورت بالقوه توانایی لازم جهت تحول بنیادی در حقوق زنان و در تلائم با موازین جدید حقوق بشری جدید را دارد. تأکید ما در این مقاله بر آراء دو نفر از نواندیشان مسلمان ایرانی معاصر، یعنی محمد مجتهدشبستری و محسن کدیور است. پژوهش حاضر از نوع کیفی و اسنادی است و گردآوری داده ها به شیوه فیش برداری از اسناد، کتب، مقالات و سایت های اینترنتی صورت گرفته و سعی شده در تحلیل داده ها از روش هرمنوتیکی تلفیقی متن گرا و زمینه گرا استفاده شود.
نقد مبانی تاریخ مندی در تفاسیر زن محور از قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸۲
57 - 76
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهای مفسران زن محور، با هدف هجمه به برداشت های مردسالارانه از قرآن، رویکرد تاریخی است. برخی با اشاره به تحولات گوناگون تاریخ جاهلی و عرب عصر نزول، در طراحی الگویی متفاوت برای اثبات برابری جنسیتی تلاش کردند. بایستگی تحقیقات منسجم به فراخور زمینه سازی برای طرح آراء و نظرات مختلف موجب شد، پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به تقریری از دیدگاه های تاریخی نگر مفسران زن مدار بپردازد و مبانی آن را تحلیل و بررسی کند. مهم ترین یافته های پژوهش حاکی است که مفسران زن محور از طریق تأکید بر ضرورت خوانش تاریخ مند قرآن ذیل آیات فسخ نکاح، تعدد زوجات و حجاب رهیافت باورهای ناصواب در تشریعات قرآنی مربوط به زنان را نتیجه می گیرند؛ لذا مانایی آموزه های قرآنی و همچنین کفایت احکام تشریعی در حوزه ی زنان را مخدوش می کنند. از منظر نگارندگان این پژوهش مبنای منشأ شناختی و انسان شناختی نگره ی مذکور محل نقد و بازاندیشی است؛ تنزل دادن احکام تشریعی زنان در سنت پیامبر (ص) در بافت فرهنگی به تضییع محتوا و پیام دین می انجامد و تبعات باطلی را به دنبال دارد. ازجمله راهبردهای مفسران زن محور برای اثبات دیدگاه های فمینیستی توسل به گزاره های دینی با نادیده گرفتن تفسیر روشمند آیات و به حاشیه راندن اصل فرازمانی و فرامکانی قرآن است.
ماهیت احکام امضایی با تاکید بر نقد نظر برخی از معاصران(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
جستارهای فقهی و اصولی سال پنجم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
7 - 25
حوزه های تخصصی:
بخشی از آموزه های اسلام در غیر حوزه عبادیات را امضائیات تشکیل می دهند؛ یعنی آن دسته از آموزه هایی که شارع دین نای جدیدی در آنها تأسیس نکرده و مطابق مشی عقلا رفتار کرده است. مقاله حاضر پس از تعریف حکم امضائی به طرح مباحثی در پیرامون ماهیت حکم امضائی در سه بخش پرداخته است؛ یکم تفاوت امضائیات با اوامر و نواهی ارشادی که در کلمات برخی از معاصرین به اشتباه یکی دانسته شده؛ دوم این که آیا امضائیات هم قسمی از احکام شرعی حساب می شوند یا صرفاً اموری عقلائی اند که نسبتی به شارع بماهوشارع ندارند؛ اثار هریک از دو قول کدام است؛ در این قسمت ضمن بررسی آثار دو دیدگاه نظر برخی دیگر از معاصران که احکام امضائی را صرفا امور عرفی عقلائی می دانند مورد نقد قرار گرفته است و سوم مسئله تقسیم امضائیات در دامنه شریعت به مطلوب و تحمیلی که از سوی برخی از محققین حقوقدان معاصر ادعا شده است؛ این دیدگاه نیز مورد مداقه و نقد قرار گرفته است. بطور خلاصه دستاورد این پژوهش نقد سه دیدگاه معاصر مرتبط با احکام امضائی است که دو مورد آن مسبوق به سابقه نبوده است.
نقش قول به تاریخیت و مساله فرهنگ ( بیلدونگ) در تکوین تلقی آلمانی از علم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
185-209
حوزه های تخصصی:
نیمه دوم قرن نوزدهم و دهه های آغازین قرن بیستم دوران شکوفائی علوم ریاضی- طبیعی در آلمان است. کیرشهف ، هلمهولتز ، ککوله ، فیشر ،هابر ، ریمان پلانک ، اینشتین ، شرودینگر و ... صرفا تعدادی از شهیر ترین دانشمندان این دوره در آلمان هستند. با وجود پیشتازی آلمان در این دوره از سایر کشورهای اروپائی ( خاصه انگلستان و فرانسه) در عرصه علوم ریاضی- طبیعی (Hofstetter,2001:56) ، یاسپرس در همان سالهای اوج شکوفائی فیزیک در المان اظهار می دارد که Wissenschaft ( معادل آلمانی واژه Science) امریست ناظر بر یک کل لایتجزا و فردی که دارای wissenschaft است در عین حال فردی فلسفی ، فرهیخته و آشنا با فرهنگ وتمدن و ارزش های فرهنگی نیز هست(Jaspers quoted in Ringer,1969: 10) . ویندلباند – فیلسوف شهیر نئوکانتی همین دوره – نیز ضمن اشاره به توسع مفهوم wissenshaft نسبت به science ، اعلام می دارد که این دو فرق فارقی با یکدیگر دارند چرا که " wissenshaftبنا بر ماهیت خود در کنش گرانش نوعی فهم ناظر بر ربط و نسبت دانشرشته تخصصی خود آنها با تمامیت بدنه معرفت و کلیت فرهنگ (Bildung= Kultur) بوجود می آورد. بدین ترتیب Wissenschaft بر خلاف Science متفطن تعلق خود به کلیت فرهنگ است، کلیتی که هنر، ادبیات، تاریخ، عرف، ذوق، اخلاق، دین و ... پاره های دیگر آن هستند" Windelband quoted in Ibid:103)) . مدعای اصلی این مقاله انست که تفاوت قلمرو science , Wissenschaft در درک خاص زیست جهان آلمانی از مفهوم تاریخیت و مفهوم فرهنگ ( بیلدونگ) که هر دو میراث تفکر رمانتیک اواخر قرن هجده و اوائل قرن نوزده هستند، بنیاد دارد. این میراث البته از جهات مهمی در تغایر با سنت دکارتی – که از ان عموما بعنوان بنیاد علم بطور اخص و جهان مدرن بطور اعم یاد می شود- قرار می گیرد.
خوانش هرمنوتیکی غزلی از مولانا با تکیه بر نظریه گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک تلاشی برای رسیدن به معنای متن و چگونگی فهم معنا از عناصر گوناگون جهان هستی با ارائه روش های مختلف است. گادامر یکی از نظریه پردازان معاصر علم هرمنوتیک است که آرا و اندیشه های او در این زمینه، نقطه عطفی در علم هرمنوتیک نو به شمار می رود. تاریخ مندی فهم، محوریّت زبان، نقش پیش داوری ها در فهم متن، گفت وگوی متن و مفسّر و امتزاج افق های دید، اصول اساسی رویکرد گادامر است که با تکیه بر آن، می توان متون را تفسیر کرد. این پژوهش با رویکردی توصیفی تحلیلی، خوانش هرمنوتیکی یکی از غزلیات مولانا را با تکیه بر هرمنوتیک فلسفی گادامر ارائه داده است. به این منظور با تأکید بر ابیات رمزگونه و معنای حقیقی و فهم غزل، تفسیر و تأویلی ویژه نگاه خواننده عرضه می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد فهم و تفسیر متن همواره با حالت تاریخی و زمانی همراه است و همین موضوع در تفسیر غزل مولانا نقش انکارناپذیری دارد. بررسی کارکرد ارجاعی زبان باعث شد معانی گوناگون زبان نمادین مولانا آشکار شود؛ گفتنی است به این معانی در علم هرمنوتیک همواره توجه شده است؛ به همین سبب باور داشته اند که ورای زبان، دنیای دیگری وجود دارد که در بخش امتزاج افق های دید و گفت وگوی متن با مخاطب از آن سخن می رود. اندیشه و تفکر عرفانی مولانا باعث می شود، مفسّر و مخاطبان در آغاز نسبت به غزل او پیش داوری هایی داشته باشند که به افق دلالت های معنایی و شناختی روزگار مفسّر وابسته است؛ همچنین نشان دهنده حدود کارایی سنّت فکری و فرهنگی ای است که مفسّر در آن به سر می برد.
امر کلاسیک و سنّت تاریخی در هرمنوتیک گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
67 - 87
حوزه های تخصصی:
در این مقاله بر بحث استطرادی گادامر درباره چیستیِ وصف «کلاسیک» برای آثار هنری و ادبی تمرکز می شود و با شرح آن، به عنوان نمونه ای که نحوه حضور و وجود امر تاریخی را در میانه زمانی بودن و داعیه حقیقت فرازمانیِ آن، به نحو بارزی نشان می دهد، کوشش می شود تا معنا و چگونگیِ تحققِ آنچه گادامر با استناد به هایدگر، وجود «تاریخ مند» یا نحوه وجودِ «تاریخ مندی» می نامد، به روشنی و وضوح درآوریم. گادامر برای آثار کلاسیک، هم زمان دو وجه «تاریخی» و «فراتاریخی» قائل است؛ بدین معنی که این آثار با وجود تحقق در گذشته، حضور و استمرارِ فرازمانی در تمامی اعصار دارند. از این حیث، گادامر تداوم امر کلاسیک را بیش از همه، مثالی آشکار از پیوستگی سنت می داند که همواره از گذشته با زمان حال پیوند دارد. در خلال این بحث روشن خواهد شد که فهم گادامر از تاریخ مندیِ حقیقت، همچنین فهم او از نحوه داعیه داریِ حقیقت برای اثر هنری، و نیز نحوه نسبت دادنِ حقیقت به سنت تاریخی، به چه معنا از یک سو گرفتار فرض متافیزیکی یک عرصه فراتاریخی و ادعای ساده انگارانه عقلانیتِ بی نسبت با واقعیت سنت تاریخی و حجیت خاص آن نمی شود و از سوی دیگر، به دام نسبی انگاری تاریخی و اصالت تاریخ نمی افتد و می تواند حضور پایدار حقیقت را در تاریخ نشان دهد.
نقد تاریخ مندی سنت (تا عصر شافعی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه علوم حدیث تطبیقی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۸شماره ۱۰
133 - 166
حوزه های تخصصی:
سخن از مفهوم و اعتبار سنت، پیشینه ای دیرینه دارد و علیرغم آن عموم نظرات متوجه یک دست کردن مفهوم سنت و قدّسی کردن جایگاه و اعتبار آن و متّبع بودن آن چون قرآن است، با این وجود، پیوسته نقدهای جدی نسبت به سنت از حیث احادیث دال بر آن نزد فریقین وجود داشته است، در دوران متأخر توسط برخی از اندیشمندان مسلمان انکار حجیت آن و غیر مقدّس دانستن آن و نیز غیر متّبع بودن آن به اشکال مختلفی مطرح گشته است. یکی از دلایل این گروه، تاریخ مندی این مفهوم و اعتبار آن است. آنان بر اساس رویکردی تاریخ انگاره ای بر آنند که مسلمانان صدر اسلام سنت را به معنای کنونی آن نمی شناختند و مفهوم قدسی سنت از وضع علمای اصول قرن سوم به بعد است. اما تاریخ مندی سنت چگونه است؟ و چگونه بررسی های تاریخ مندی، منجر به چنین نظریه ای گشته و دلایل آن کدام است؟ نوشتار حاضر، در حقیقت، ترجمه ای امین و اما آزاد از مباحث مربوط به تاریخمندی سنت از حیث مفهوم و حجّیّت آن، از کتاب «السنّه بین الاصول و التاریخ» حمادی ذویب [1] یکی از چهره های این رویکرد است که با روش تحلیلی، با تکمله هایی انتقادی همراه شده و تا حدودی بسیاری از پرسش های بالا را پاسخ داده است.
نقد دیدگاه ابوزید درباره حدوث کلام الهی و تلازم آن با تاریخ مندی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۲
5 - 30
حوزه های تخصصی:
ابوزید به عنوان یکی از نظریه پردازان نومعتزله، در مواردی آموزه های قرآن را تاریخ مند دانسته و در راستای اثبات نظریه خود، ادلّه مختلفی اقامه کرده است؛ از جمله اینکه کلام الهی را حادث و مخلوق در نظر گرفته و نتیجه آن را تاریخیت قرآن می داند. او تلاش می کند از طریق فعل دانستن صفت تکلّم، آن را به مسئله حدوث قرآن ارتباط داده، از رهگذر آن به تاریخی بودن قرآن استناد کند. در این راستا وی منکر وجود پیشین قرآن در لوح محفوظ شده و مراد از وجود قرآن در لوح محفوظ را معنای مجازی آن انگاشته است. به اعتقاد او لوح محفوظ همان قلوب مؤمنان است. این مقاله که به روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی نگاشته شده است، بر آن بوده با مداقّه در اصل بحث حدوث و قدم قرآن، اولاً درکی درست از آن ارائه نماید و سپس با اقامه دلایل و شواهدی از آرای فلاسفه و دانشمندان و صراحت های قرآن، در قالب پاسخ های حلّی و نقضی ثابت کند که ارتباطی بین حدوث و تاریخیت قرآن برقرار نیست. نتیجه آنکه بحث حدوث کلام الهی تأثیری بر تاریخ مندی قرآن به آن معنایی که مراد ابوزید است، ندارد و ادله و شواهد جناب ابوزید بر این مسئله همگی مخدوش است.
بررسی و نقد مبانی انسان شناختی علوم اجتماعی پرسپکتیویستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۵
113 - 130
حوزه های تخصصی:
سئوال اصلی این مقاله این است که ریشه های ناواقع گرایی و نسبی گرایی پرسپکتیویسم در علوم اجتماعی را در کجا باید جستجو کرد، زیرا چنانچه از پیشینه و تاریخ علوم اجتماعی بر می آید، این علوم فرزند روشنگری اند که در نتیجه انتظار می رفت در همسویی با اصول و معتقدات روشنگری مانند عقلانیت و امکان پذیری شناخت قرار داشته باشند. علاوه بر عوامل تعیین کننده متعددی که بر گرایش علوم اجتماعی بعد از دهه پنجاه(قرن بیستم) به نسبی گرایی نقش داشته اند، نباید از نقش تعیین کننده مبانی انسان شناختی پرسپکتیویسم که در هرمنوتیک، اگزیستانسیالیسم، جامعه شناسی معرفت و... ظهور یافته، چشم پوشی نمود. دیدگاه های پرسپکتیویستی عموماً برخلاف دیدگاه مرسوم پیش از خود که می پنداشتند انسان موجودی ا ست با ویژگی های خاص از جمله عقلانیت که ویژگی هر فرد بشری است، فرض می کند که انسان موجودی سیال و وابسته به اوضاع و احوال تاریخی، اجتماعی فرهنگی مشخصی است که با دیگر افراد انسانی و در خوش بینانه ترین حالت با دیگر اجتماعات بشری، هیچ وجه تشابهی ندارد. پرسپکتیویسم، عینیتِ معرفت در علوم اجتماعی را نقادی می کند، زیرا مفاهمه، گفتگو و داوری میان آراء و دیدگاه ها را ناممکن می داند و عقلانیت متداول را نفی می کند، به همین جهت از دیدگاهی ناواقع گرایانه در فلسفه ، علوم اجتماعی و فلسفه دین دفاع می کند که تهدید مهمی علیه واقع گرایی در علوم انسانی محسوب می شود. امکان زبان در انسان ها، کارآمدی آموزش و اصل همانندی، استدلال هایی نسبتاً خوب برای اذعان به طبیعتی مشترک در وجود انسان ها است که نتیجه باور به پذیرش طبیعت مشترک انسانی، امکان شناخت در علوم اجتماعی خواهد بود.
مساله تاریخ مندی و زبان قرآن در آیات فقهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از تاریخ مندی گزاره های دینی و ارتباط آن با زبان قرآن، بویژه در آیات فقهی با نظر به دغدغه های دینی دینداران اهمیت زیادی دارد. در این زمینه می توان به مساله معناداری، معرفت بخشی و تاریخ مندی یا فراتاریخی بودن آیات فقهی قرآن توجه داشت. تحقیق در آیات فقهی قرآن نشان دهنده واقع نمایی، معناداری، معرفت بخشی و جهان شمولی آنهاست و اینکه شارع مقدس عمدتا ترکیبی از زبان عام و خاص را برای بیان احکام شرع بیان داشته و مصالح و مفاسد دینداران و سعادت دنیوی و اُخروی آنها را هم لحاظ کرده است. تنوع آیات فقهی قرآن در ابعاد عبادی، غیرعبادی و فردی و اجتماعی و ضرورت توجه به واقعیت ها و مقتضیات زمان نزول و ادوار بعدی، موجب گردیده تا عمده آیات فقهی قرآن دارای دلالت فراتاریخی باشند، اگرچه تعداد اندکی هم صرفا ناظر به واقعیت های جامعه عرب 14 قرن پیش هستند که تاریخی بودن صفت آنهاست. با این وجود روح حاکم بر همه آیات فقهی قرآن در پیوند با دیگر آیات این کتاب الهی، مناسبت با واقعیت های جامعه مومنان و دلالت های فراتاریخی و فرامکانی آنهاست که همین مهم موجب تاثیرگذاری پاینده قرآن در زمان های بعدی است. شماره ی مقاله: ۴
فراتاریخ بودن قرآن و سازوکارهای انتقال پیام های فرازمانی و فرامکانی در ظروف تاریخی خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
177 - 199
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم فلسفه دین، جهان شمولی و کیفیت پاسخگویی دین و قرآن به عنوان مهم ترین منبع معرفتی به مسائل نوپدید علی رغم نزول در شرایط خاص تاریخی است. در رویکرد تاریخ مندی قرآن که زادگاه آن کشورهای عربی است و بعضاً ملهم از مباحث هرمنوتیک فلسفی و القائات مستشرقان شکل گرفته، پیام های قرآنی تاریخ مند تلقی شده اند. این موضوع در جای خود به تفصیل نقد و دلایل اثبات فراتاریخی بودن قرآن به تفصیل بیان شده است، اما این امر حائز اهمیت و نیازمند تبیین است که در سبک بیانات قرآن، چه سازوکارهایی به کار رفته تا فراتاریخی بودن قرآن را تضمین کند؟ نوشتار حاضر به روش توصیفی-تحلیلی پس از بیان وجوه نافی تاریخیت قرآن مانند حل پارادوکس ظاهری بیان پیام های جاودانه به دنبال سبب نزول خاص و تاریخی نبودن نوع مکتوبات و معاهدات بشری و تعمیم این شیوه عقلایی به قرآن، به وجوه اثبات کننده فراتاریخی بودن قرآن مانند تعبیه سازوکار پاسخگویی به تمام مسائل نوپدید در دل قرآن با نصب مفسر معصوم، دلالت خطابات عام قرآنی و نیز مبارزه نفس گیر با فرهنگ جاهلی اشاره می کند و سپس نشان می دهد صنعت التفات، نتیجه گیری های کلی از حوادث جزئی، تجرید حوادث تاریخی از جزئیات، ضمیمه کردن پیام های کلی در لابه لای ذکر حوادث و غلبه جنبه هدایتی گزارش های تاریخی قرآن بر جنبه تاریخی، سازوکارهای پیش بینی شده برای فرازمانی و فرامکانی بودن پیام های قرآن اند.