مطالب مرتبط با کلیدواژه

غزل مولوی


۱.

تفسیر غزلی از مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مولوی غزل مولوی تفسیر غزل غزل عرفانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۸۹ تعداد دانلود : ۵۵۵۱
در این مقاله، یکی از غزل های مولوی تفسیر شده است. به عقیده نویسنده، این غزل مثل بسیاری از غزل های مولوی دارای وحدت عاطفی است، و همین امر سبب پیوند معنایی میان ابیات و رفع ابهام از پاره ای از آن ابیات می گردد. نویسنده با استفاده از روابط بینامتنی و زمینه ذهنی مولوی سعی کرده است مبهمات بیت ها را روشن کند و پیوند معنایی ابیات را علی رغم گسستگی ظاهری آن ها توضیح دهد و از این طریق وحدت عاطفی غزل و اندیشه مترتّب بر آن را کشف کند.
۲.

تأمّلی بر کارکرد محتوایی رنگ در غزلیات مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رنگ شعر عرفانی غزل مولوی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی کلاسیک نظم
تعداد بازدید : ۱۴۳۸ تعداد دانلود : ۱۰۴۶
«رنگ» یکی از مؤثّرترین ابزارهای آفرینش هنری ادبی است. با آنکه نمود این عنصر در گذشتة ادبیات فارسی، گوناگونی امروزه را نداشت، امّا همواره نقشی مهم و تعیین کننده در القای مفاهیم به مخاطب و تصویرسازی های ادبی، به ویژه در حوزة شعر داشته است. بررسی میزان و نحوة کاربرد انواع رنگ در شعر کهن و معاصر، کوششی راهگشا برای ورود به دنیای عواطف و اندیشه های شاعران است. براساس همین اهمّیت، هدف مقالة حاضر، تحلیل کارکرد محتوایی انواع رنگ های به کار رفته در غزلیات مولوی است؛ چهره ای که پس از جریان سازی سنایی و پیشگامی عطّار، شعر عارفانه را به اوج معنا و ژرفا رسانید و بررسی غزل او از این منظر می تواند به شناسایی بخش مهم دیگری از ذهنیات، تجربه ها و ویژگی های شعریش بینجامد. یافته های این پژوهش نشان می دهند که در کل، مولوی انواع رنگ را در بافت موضوعی معنایی عرفان عاشقانه یا معانی تعلیمی به کار می برد. این کاربرد، البتّه شامل جزئیات بسیار و متنوّع است. پربسامدترین رنگ ها در غزل او نیز به ترتیب عبارتند از: سیاه، سرخ، زرد و سبز.
۳.

خوانش هرمنوتیکی غزلی از مولانا با تکیه بر نظریه گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هرمنوتیک فلسفی نظریه هرمنوتیکی(خوانش و دریافت متن) فهم زبان تاریخ مندی گادامر غزل مولوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۱۱ تعداد دانلود : ۳۹۲
هرمنوتیک تلاشی برای رسیدن به معنای متن و چگونگی فهم معنا از عناصر گوناگون جهان هستی با ارائه روش های مختلف است. گادامر یکی از نظریه پردازان معاصر علم هرمنوتیک است که آرا و اندیشه های او در این زمینه، نقطه عطفی در علم هرمنوتیک نو به شمار می رود. تاریخ مندی فهم، محوریّت زبان، نقش پیش داوری ها در فهم متن، گفت وگوی متن و مفسّر و امتزاج افق های دید، اصول اساسی رویکرد گادامر است که با تکیه بر آن، می توان متون را تفسیر کرد. این پژوهش با رویکردی توصیفی تحلیلی، خوانش هرمنوتیکی یکی از غزلیات مولانا را با تکیه بر هرمنوتیک فلسفی گادامر ارائه داده است. به این منظور با تأکید بر ابیات رمزگونه و معنای حقیقی و فهم غزل، تفسیر و تأویلی ویژه نگاه خواننده عرضه می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد فهم و تفسیر متن همواره با حالت تاریخی و زمانی همراه است و همین موضوع در تفسیر غزل مولانا نقش انکارناپذیری دارد. بررسی کارکرد ارجاعی زبان باعث شد معانی گوناگون زبان نمادین مولانا آشکار شود؛ گفتنی است به این معانی در علم هرمنوتیک همواره توجه شده است؛ به همین سبب باور داشته اند که ورای زبان، دنیای دیگری وجود دارد که در بخش امتزاج افق های دید و گفت وگوی متن با مخاطب از آن سخن می رود. اندیشه و تفکر عرفانی مولانا باعث می شود، مفسّر و مخاطبان در آغاز نسبت به غزل او پیش داوری هایی داشته باشند که به افق دلالت های معنایی و شناختی روزگار مفسّر وابسته است؛ همچنین نشان دهنده حدود کارایی سنّت فکری و فرهنگی ای است که مفسّر در آن به سر می برد.
۴.

ژست و صیرورت سوژه در غزلی از مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ژست شناسی پدیدارشناسی صیرورت سوژه رخداد آگاهی و خودآگاهی غزل مولوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷ تعداد دانلود : ۱۴
جستار حاضر به مفهوم ژست و صیرورت سوژه در غزلی از مولوی با رویکردی پدیداری و ژستیک می پردازد. برای تبیین چگونگی عملکرد ژست به عنوان پدیدار، ابتدا تعریف و کارکرد آن در جهان هستی سوژه مورد بررسی قرار گرفته است؛ سپس ژست در جهان درونی سوژه، به مثابه پدیدار در جهان بیرونی نشان داده شده و برای این مهم از پدیدارشناسی هگل بهره گرفته شده است. مسئله و هدف این است که چگونه سوژه در فرایند صیرورتی، ساحت های مختلف را طی می کند و در این مسیر چه عاملی سبب می شود او ژست های خود را شناسایی کند و سپس آنها را بزُداید. فرض اصلی پژوهش این است که سوژه به میانجی و معیت سوژه ژستیک (دیگریِ خود) که عامل اصلیِ حرکت سوژه است، ساحت های حضور را طی می کند. بدین سیاق، از وضعیت ناآگاهی عبور می کند و در مسیر استعلا قرار می گیرد. در این مسیر سوژه با صیرورت و رخدادهای پی در پی به آگاهی و سپس به خودآگاهی می رسد. نتیجه پژوهش نشان می دهد هستی شناسی و استعلا یافتن به نقطه ای ساکن منتهی نمی شود، بلکه استعلا و شناختِ هستی منوط به صیرورت استعلایی سوژه هست مند می باشد؛ سوژه ای که در این فرایند، سه ساحت حضوری، پیشا-رخداد، رخداد و پسا-رخداد را رقم می زند. این سه ساحت حضوری، معادل ساحت های پدیدارشناسی است که مسیر نوینی در موقعیت هستی شناختی سوژه می گشاید.