مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
علم اصول
حوزه های تخصصی:
تعامل متقابل فلسفه و اصول فقه از منظر شهید سید محمّدباقر صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۸ شماره ۱۴۰
حوزه های تخصصی:
ارتباط میان علوم و تغذیه آنها از یکدیگر در گسترش معرفتهاى بشرى امرى حیاتى است و در تدوین تاریخ علم و فلسفه راهگشا و اثربخش. ارتباط میان فلسفه و اصول فقه، به عنوان دو علم عقلانى و محورى در تمدن اسلامى موجب آثار و جریانات مهم فکرى و سیاسى شده است. از اینرو، تبیین این مسئله براى آینده هر دو علم و تحلیل فلسفه آنها نکتهاى اساسى است.
این مقاله با رویکرد تحلیلى به تبیین آراء شهید سید محمّدباقر صدر از اصولیان بزرگ و فلسفه معاصر اسلامى در این موضوع مىپردازد. از نظرگاه شهید صدر، فلسفه نقش عمدهاى در تحولات اخیر علم اصول و گسترش آن در دوره سوم حیات علم اصول داشته است. وى تأثیر فلسفه را در علم اصول در پیروزى اصولیان بر اخباریگرى، تأسیس مکتب وحید بهبهانى و طرح مسائل جدید در علم اصول دانسته است.
از سوى دیگر، علم اصول نیز در طرح برخى مباحث فلسفى همچون معرفتشناسى و زبانشناسى بر فلسفه تقدم داشته است و در نهایت، این علم پاسخگوى برخى مسائل تحلیل زبانى است که از سوى فیلسوفان تحلیلى غرب بیان شده است.
شبهه عبائیه و آرای اصولی حضرت امام خمینی
حوزه های تخصصی:
شبهه عبائیه نام شبهه ای است معروف در علم اصول فقه که نخستین بار توسط مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر مطرح شد.
نگارنده در ابتدای مقاله به توضیح و تبیین این شبهه می پردازد و درصدد تطبیق آن با مبانی اصولی حضرت امام خمینی(س) است.
در ادامه از نظریات بزرگانی چون محقق عراقی، محقق نائینی و آیت الله شیخ محمدحسین اصفهانی درباره بطلان استصحاب فرد مردد و از نظریات بزرگانی چون محقق نائینی و حضرت امام خمینی(س) و جمعی از بزرگان معاصر راجع به شبهه عبائیه استفاده کرده است. نویسنده در پایان، جواب دیگری از شبهه عبائیه و جمع بندی از کل نظریات علما آورده است.
علل ورود تنقیح مناط به مذهب امامیه
حوزه های تخصصی:
تنقیح مناط یکی از قوانین و قواعد اصول فقه است که برای استنباط احکام و قواعدشرعی به کار گرفته می شود. به طورکلی، یکی از شیوه های تعمیم احکامی است که برای وقایع و موارد خاص صادر شده و با این روش خصوصیات آن واقعه یا فرد خاص که در حکم دخیل نیست شناسایی شده کنار زده می شود و حکم در همه موارد مشابهٌ به جاری می گردد. این اصطلاح را، ابتدا، علمای اصولی عامه به کار گرفتند و سپس، در قرنهای بعد از پنجم هجری، با زایش مکتب حله و گرایش علمای اصولی امامیه به عقل گرایی و رد اٍخباری گرایی وارد حوزه اصولیین امامیه گردید. گرایش به توسعه ادله لُبی، تفریق بین قیاسِ ظٍنی و قیاسِ قطعی، نفی حجیت خبر واحد و رأی و قیاس، تنقیح و تهذیب اخبار، ظهور عقل گرایانی همچون ابن ادریس حلی، شیخ طوسی، شیخ انصاری، علامهحِلی، و ظهور و گسترش مکتب حله از علل اصلی ورود تنقیح مناط به مذهب امامیه است.
در آمدی بر استناد به قرآن کریم در علم اصول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم اصول دانشی گرانسنگ و در خدمت فهم متون دینی است؛ اما از سوی دیگر این دانش اعتبار و حجیت خود را وامدار قرآن کریم می باشد. آیات قرآن، در اعتبار بخشی و حجیت این دانش، از نقش و تاثیری ویژه برخوردار می باشند. این نقش را باید در قالب مبناسازی ملاحظه نمود که «آیات الاصول»، تجلی این مبناسازی به حساب می آیند.
بررسی به عمل آمده نشان می دهد که به رغم اهمیت شناسایی، گرد آوری و تحلیل این بخش از آیات، تا کنون پژوهش فراگیر و جامعی در این خصوص انجام نپذیرفته است. افزون بر آن، تامل در این حوزه این نتیجه را بدست می دهد که استفاده از آیات اصولی در بستر تاریخ اسلام از روندی رو به رشد برخوردار نبوده است. این مقاله ضمن ارائه تاریخچه ای از بهره مندی عالمان اصولی از قرآن کریم در مقام استناد و استدلال، کارآمدی رهنمودهای قرآنی را در مورد اصاله البرائه به عنوان نمونه نشان خواهد داد.
هستى شناسى معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حقیقت معنا چیست؟ مقوله اى ذهنى است یا خارجى؟ و یا امرى متفاوت با آن دو؟ چه رابطه اى است میان معنا و کاربرد؟ اینها برخى از پرسش هاى کلیدى در باب هستى شناسى معنایند. شناخت حقیقت معنا، گامى بنیادین براى تحلیل انواع گزاره هاست. در تبیین ماهیت معنا، آراى متفاوتى میان فیلسوفان به ویژه فلاسفه زبان در غرب مطرح است. برخى معنا را همان مصداق، و برخى آن را رابطه میان لفظ و مصداق مى دانند. جمعى از جمله جان لاک، معنا را تصور یا نوعى ایده ذهنى برمى شمارند. کسانى نیز حقیقت معنا را در واکنش هاى رفتارى و خارجى افراد به کلمات جست وجو مىکنند. ویتگنشتاین در مرحله اولیه زیست فلسفى خود بر «نظریه تصویرى معنا» تکیه داشت؛ اما بعدها دیدگاه کاربردى یا ابزارى معنا را مطرح کرد. جان آستین نیز همچون ویتگنشتاین تکیه خود براى تحلیل معنا را بر کاربرد قرار داد. در میان اندیشمندان اسلامى، علماى اصول، اغلب در بحث از حقیقت وضع و رابطه آن با موضوعٌ له به این مسئله پرداخته اند.
در نوشتار پیش رو پس از تبیین و ارزیابى دیدگاه ها، نظر برگزیده را بیان مىکنیم. بر این اساس، معنا همان صورت ذهنى است، بدون لحاظ ذهنیت. به عبارت دیگر، معنا مساوى محکى یا معلوم بالذات است که در برابر مفهوم (حاکى) و مصداق (معلوم بالعرض) است.
کاربردهای قاعده الواحد در علوم اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دانشمندان اسلامی قاعدهٴ «الواحد» را در دانش های مختلف و موضوعات متعددی به کار گرفته اند. تبیین و بررسی برخی از کاربردهای قاعدهٴ الواحد در دانش هایی همچون مابعد الطبیعه، طبیعیات و اصول فقه، موضوع نوشتار حاضر است.
بررسی تطبیقی دیدگاههای هرمنوتیکی شلایرماخر و علمای علم اصول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علمای علم اصول در جهان اسلام و شلایرماخر در جهان غرب هر دو یک هدف هرمنوتیکی را دنبال می کنند و آن رسیدن به نیت مؤلف است. شلایرماخر این هدف را با ارائه دو تفسیر دستوری و فنی از متن پی می گیرد و به تبیین این دو تفسیر می پردازد. اما علمای علم اصول با مطرح کردن دلالت تصوری و دلالت تصدیقی، برای دستیابی به مدلول تصدیقی (که همان نیت مؤلف است) به سلسله ای از قواعد ادبی، عقلایی و عرفی توجه کرده اند که بین همه عقلا مشترک است. در این مقاله ضمن مقایسه این دو دیدگاه با هم و بیان نقاط اشتراک و افتراق آنها، به این نتیجه می رسیم که دیدگاه علمای علم اصول از این نظر که ضابطه مند بوده است و جایی برای حدس های غیرقانونمند نمی گذارد، بر دیدگاه شلایرماخر ترجیح دارد.
دلالت سمانتیکی و دلالت تصوّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
245 - 268
حوزه های تخصصی:
نظریه دلالت تصوّریِ اصول دانان از یک سو و دیدگاه فیلسوفان زبان در باب معناداریِ سمانتیکی از سوی دیگر، قابل مطالعه تطبیقی است. دلالت تصوّری، انتقال ذهن از لفظ به معنای آن به محض صدور لفظ از گوینده بدون توجّه به قصد و اراده اوست. دلالت تصدیقی، دلالت لفظ بر معنای مقصود گوینده است. سمانتیک تقریباً به نظریه دلالت تصوّری نزدیک است؛ زیرا سمانتیک، مطالعه معنا به نحو مستقل از متکلّم یا مؤلّف است و پراگماتیک نیز تقریباً به نظریه دلالت تصدیقی قرابت دارد؛ زیرا پراگماتیک، مطالعه معنا بر مبنای قصد متکلّم یا مؤلّف است. از میان نظریه های معناداریِ سمانتیکی، دیدگاه کاربردیِ معنا به نظریه دلالت تصوّری گویا نزدیک تر است؛ زیرا از منظر هر دو دیدگاه، زبان و کاربرد الفاظ یک فعالیت قانونمند اجتماعی بوده و الفاظ و عبارات معنای خود را از کثرت کاربرد و کارکرد آن ها در اجتماع می یابند.
کاربست شؤون معصوم در علم اصول(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
فقه سال بیست و یکم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۹)
93 - 112
حوزه های تخصصی:
بررسى قرآن کریم و روایات معتبر، نشان مى دهد که پیامبر)ص( و امام)ع( غیر از شأن اصلى ابلاغ پیام الاهى، شؤون دیگرى همچون شأن عادى، ولایى و قضایى نیز داشته اند، همان طور که دانشمندان کلام، فقه و اصول، شؤون گوناگونى را براى معصوم ذکر کرده اند. توجه و به کارگیرى درست این شؤون در رشته هاى مختلف علوم اسلامى، مى تواند نتایجى را در این علوم به بار آورد. در این مقاله تلاش شده تا به اختصار، شؤون مؤثر در علم اصول توضیح داده شود و مهم ترین نتایج توجه و به کارگیرى آن شؤون در علم اصول بررسى شود. این نتایج عبارتند از تفکیک روایات قابل استناد در علم اصول از روایات غیر قابل استناد، حل تعارض روایات اثبات کننده برخى مسائل اصولى، تعیین وظیفه در هنگام شک در روایات قابل استناد در اصول، و تعریف سنت.
تبیین دیدگاههای انتقادی امام خمینی در استفاده از روش فلسفی در علم اصول(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
فقه سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۲)
111 - 139
حوزه های تخصصی:
رشد هر دانش از جمله علم اصول که از مهم ترین ابزارهای استنباط محسوب می شود، علاوه بر نوآوری نیازمند نقد و اصلاح مداوم آن دانش است و نوآوری و نقد علم نیز تنها با حرکت بر اساس مبانی روش شناختی آن علم میسر است. یکی از معضلات علم اصول در دو قرن اخیر، خلط روش تحقیق در فلسفه به عنوان یک علم حقیقی با روش تحقیق در علم اصول به عنوان علمی اعتباری است. حضرت امام خمینی از اصولیانی است که با تمام توان به نقد روش شناختی این آمیخت نادرست پرداخته است. پژوهه فرارو در همه آثار اصولی ایشان (شامل چهارده جلد آثار دست نگاشت و تقریرات شاگردان) استقرا کرده و انتقادات ایشان را در این زمینه گردآوری و در تحلیلی آماری مشخص کرده نقد حضرت امام در این مسئله متوجه مرحوم آخوند خراسانی است. همچنین در این تحقیق، مبانی نظری الگوی روش شناختی یادشده تبیین و به برخی اشکالات وارد بر ایشان در این موضوع نیز پاسخ داده شده است.
اصطلاح شناسی«کتاب» و «قرآن» در نگاه دانشمندان علم اصول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آیات وحی برای دلالت بر متن مقدس مسلمین از دو نام کتاب و قرآن، بیش از هر نام دیگری استفاده شده که با وجود همپوشی مصداقی، مفاهیمی متفاوت از یکدیگر داشته، به جای یکدیگر به کار برده نشده اند. در طول تاریخ علم اصول نیز برای دلالت بر نخستین دلیل شرعی یعنی متن مقدس آسمانی مسلمین، این دو نام پرکاربردترین نام ها بوده اند. پاسخ به این پرسش که آیا در علم اصول، این دو نام، آگاهانه، هدفمند و با توجه به تفاوت های مفهومی به کار رفته اند یا کاربردی سلیقه ای و مسامحه آمیز داشته اند، نیز این پرسش که مفهوم دو نام مذکور در علم اصول چه ارتباطی با مفهوم این نام ها در قرآن کریم دارد انگیزه ای برای شکل گیری پژوهش پیش رو بوده است. بر این اساس بررسی ارتباط مفاهیم نام های کتاب و قرآن در علم اصول با مفهوم این نام ها در قرآن کریم در ضمن آگاهی از چرایی و چگونگی تعاریف اصولیان، رسالت پژوهش پیش رو را شکل داده است. نتایج حاصل به خوبی نشان می دهد که علم اصول، علمی پیشتاز و مؤثر در ارائه تعریف از متن مقدس مسلمین بوده، در آن تعاریفی متعدد، ارائه و نام های کتاب و قرآن به صورتی هدفمند و معنادار و در ارتباط با مفهوم آن ها در قرآن کریم استفاده شده اند.
نقد وصول و فقر اصول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق اسلامی سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۷
321 - 350
حوزه های تخصصی:
اصول فقه مجموعه ای از علم و فنِّ مربوط به استنباط احکام از منابع معتبر شرعی بود که رفته رفته در کنار علم فقه شکل گرفت و در آغاز به عنوان ابزاری برای فهم کتاب و سنّت و استخراج درست قواعد از این منابع به شمار می آمد؛ اما پس از آن به صورت رشته ای مستقل مورد توجه قرار گرفت. با ایجاد دانشکده های حقوق در ایران، یکی از دروسی که به عنوان دروس تخصصی علم حقوق ارائه گردید اصول فقه بود و آنگاه کتاب هایی توسط استادان حقوق در این زمینه نگاشته شد و در لابلای کتاب های حقوقی به ویژه حقوق مدنی به قواعد و فنون اصولی استناد گردید. در این مقاله، نویسنده بر اساس تحقیق و تجربه دو دهه تدریس علم اصول تلاش کرده است تفسیرهای نادرست رایج را در این قلمرو نقد کند و در نهایت به عنوان نتیجه این بررسی انتقادی پیشنهاد شده است که این رشته علمی با عنوان «استدلال حقوقی» در دانشکده حقوق تکمیل شود و درجریان کارآموزی قضاوت و وکالت مورد اهتمام ویژه قرار گیرد و یادگیری علم و فنّ هدف قرار گیرد.
نقد تاریخ مندی سنت (تا عصر شافعی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه علوم حدیث تطبیقی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۸شماره ۱۰
133 - 166
حوزه های تخصصی:
سخن از مفهوم و اعتبار سنت، پیشینه ای دیرینه دارد و علیرغم آن عموم نظرات متوجه یک دست کردن مفهوم سنت و قدّسی کردن جایگاه و اعتبار آن و متّبع بودن آن چون قرآن است، با این وجود، پیوسته نقدهای جدی نسبت به سنت از حیث احادیث دال بر آن نزد فریقین وجود داشته است، در دوران متأخر توسط برخی از اندیشمندان مسلمان انکار حجیت آن و غیر مقدّس دانستن آن و نیز غیر متّبع بودن آن به اشکال مختلفی مطرح گشته است. یکی از دلایل این گروه، تاریخ مندی این مفهوم و اعتبار آن است. آنان بر اساس رویکردی تاریخ انگاره ای بر آنند که مسلمانان صدر اسلام سنت را به معنای کنونی آن نمی شناختند و مفهوم قدسی سنت از وضع علمای اصول قرن سوم به بعد است. اما تاریخ مندی سنت چگونه است؟ و چگونه بررسی های تاریخ مندی، منجر به چنین نظریه ای گشته و دلایل آن کدام است؟ نوشتار حاضر، در حقیقت، ترجمه ای امین و اما آزاد از مباحث مربوط به تاریخمندی سنت از حیث مفهوم و حجّیّت آن، از کتاب «السنّه بین الاصول و التاریخ» حمادی ذویب [1] یکی از چهره های این رویکرد است که با روش تحلیلی، با تکمله هایی انتقادی همراه شده و تا حدودی بسیاری از پرسش های بالا را پاسخ داده است.
اثر «نهی» نسبت به معاملات از منظر اصول فقه و حقوق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صاحب نظران علم اصول راجع به اثر نهی در معاملات کاملاً اتفاق نظر ندارند، اما کمتر معتقد به عدم تأثیر نهی بر معامله می باشند. اکثر آنان معتقدند، هنگامی که نهی بر نتیجه و یا به مسبب تعلق گیرد موجب بطلان و فساد معامله می شود. از نظر حقوقی گاهی مقنن ضمانت اجرای نهی را بطلان و گاهی عدم نفوذ تعیین می نماید. در برخی موارد هم با بیان عبارتی مانند «ممنوع است»، «مجاز نیست»، «نباید» و... مخالفت خویش را با انجام عمل اعلام می دارد، ولی از تصریح دقیق ضمانت اجرا و اثر نهی در موارد اخیر امتناع می ورزد. در این صورت، این پرسش مطرح است که صرف ورود نهی بر معامله، باعث بطلان آن می گردد و اثری بر توافق طرفین بار نیست؟ یا بالعکس، وفق اصل صحت به جهت عدم حکم صریح مقنن، باید معامله را صحیح پنداشت؟ در این مقاله به طور تحلیلی و توصیفی، چنین بررسی شده است که از لحاظ حقوقی، بین اثر نهی، هنگامی که متعلق آن شرایط اساسی و ارکان معامله می باشد با مواردی که متعلق نهی، شرایطی غیر از ارکان و بطور اطلاق وارد می گردد، تفاوت وجود دارد و حسب دسته بندی و معیار ارائه شده، گاه ضمانت اجرای نهی، بطلان است و گاهی هم ضمانت اجراهای دیگری مانند قابل بطلان و حتی بی تأثیر را دارد، لیکن از نظر اصولی ها اساساً نهی تکلیفی، دلالت بر بطلان دارد.
ارزیابی کاربست قاعده «الواحد» در علم اصول در اندیشه محقق اصفهانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های اصولی سال نهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۰
9 - 38
قاعده «الواحد» یکی از قواعد فلسفی مهم و پرکاربرد در علم اصول است که تقریر و بررسی ارزش منطقی کاربست های اصولی آن همواره مورد گفتگو بوده، مسأله جستار حاضر را تشکیل می دهد. نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف بررسی کاربردهای این قاعده در علم اصول، به تقریر و ارزیابی آنها از منظر شیخ محمدحسین غروی اصفهانی (1296-1361ق) می پردازد که نقش ویژه ای در تعمیق و سامان دهیِ «اصول فلسفی» داشت. از رهگذر این جستار آشکار می شود که از این قاعده در مسائل متعدد علم اصول بهره گرفته شده که در این نوشتار، شاخص ترین آن ها در قالب ده مورد ارائه می شود. تحلیل و ارزیابی این موارد، گویای این واقعیت است که همه آن ها با غفلت از مفاد و قلمرو قاعده الواحد شکل گرفته، ارزش منطقی ندارند و کاربرد این قاعده در آن ها ناموجه است، زیرا محور برخی از آن ها واحد غیر حقیقی، و محور برخی دیگر، واحد حقیقی غیر شخصی است؛ در حالی که قلمرو این قاعده، «واحد حقیقی شخصی» است.
ادله ی علم اصول از منظر امام خمینی(روش های کلی اجتهاد در علم اصول)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقه و حقوق اسلامی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۹
161 - 176
علم اصول، دانش مطالعه ادله ی فقه است و قوانین استنباط در فقه را ارائه می دهد؛ اما پرسشی مهم درباره ی روش شناسی دانش اصول وجود دارد که: ادله ی خود علم اصول چیست و علم اصول خود بر اساس چه قواعدی استدلال می کند؟ پاسخ به این پرسش، مبانی تولید و توسعه و پالایش و نقد و ارزیابی در دانش اصول را تبیین می کند و بر اساس این ضرورت، پژوهه ی فرارو به استقرا در آثار و آراء اصولی حضرت امام خمینی پرداخته است تا ادله ی علم اصول را در یک مطالعه ی موردی از منظر ایشان کشف کند. تحقیق حاضر پس از تجمیع قواعد استدلال ایشان در تک تک مسائل علم اصول، به تعیین الگوهای مشترک در این موارد که مقتضای روش استقرار است پرداخته و در نتیجه به الگویی کلی از روش های استدلال اصولی دست یافته است. این الگو شامل نه دلیل است: تحلیل لغوی که عبارت است از تحلیل تبادری؛ تحلیل عرفی که یا به صورت تحلیل عقلائی (سیره عقلائیّه) است و یا اطلاق گیری و یا تحلیل عملکرد موالی عرفیّه؛ ارتکازات فطری که نیازمند استدلال نظری نیست و خود دلیل است؛ دلیل عقلی که همان اقامه برهان به روش عقل فلسفی است؛ دلیل نقلی که شامل روایات معصومان است؛ دلیل ترکیبی که خود بر دو قسم است: دلیل عقلی – نقلی و دلیل عقلی - لفظی. پژوهه فرارو علاوه بر استخراج این الگوی استقرائی، در هر مورد از تبیین چیستی هر یک از ادلّه و ابعاد آنها و مباحث آسیب شناختی پیرامون آنها نیز دریغ نکرده است
راه های تبیین مجملات قرآنی از نگاه اصولیان و قرآن پژوهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
77 - 102
حوزه های تخصصی:
از مباحث مطرح در دانش اصول و علوم قرآن، «مجمل و مبیّن» است که نشان می دهد برخی از خطابات قرآنی نیازمند بیانی هستند تا مقصود الهی را با تمام ابعاد و جوانب بازگویند. از این رو، راه هایی جهت تبیین این مجملات بیان شده است. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی در پی بازکاوی و تحلیل راهکارهای تبیین مجملات قرآنی در دانش اصول و علوم قرآن است. بررسی کتاب های اصولی از گذشته تا حال نشان می دهد که دانش اصول نزد پیشینیان در این موضوع پربارتر عمل کرده و مبحثی با عنوان بیان در آثار اصولی حضور داشته که میان مبیّن با مجمل پیوند برقرار می ساخته و امروزه کم رنگ شده است. در آثار اصولی، توجه بر راه های بیان معطوف به نفس آیات و اقوال و افعال پیامبر(ص) بوده است؛ اما در آثار قرآن پژوهی، این دایره توسعه پیدا کرده و بر قرائن گوناگونی در تبیین مجملات قرآنی تکیه می شود و تطبیقات فراوان قرآنی در آن ها وجود دارد. تعامل مباحث علوم قرآن و علم اصول، موجب رشد و پختگی و کارایی هریک از آن دو می گردد. لازم است بحث مجمل و مبیّن بازطراحی جدیدی شود و به «اجمال و بیان» تغییر یابد و در محورهای اجمال مفهومی، اجمال مصداقی و اجمال در مقام عمل تنظیم شود.
محوریت حق الطاعه در دانش اصول(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های اصولی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۴
95 - 124
حوزه های تخصصی:
از آن جا که «اصل حق الطاعه» در اندیشه اجتهادی شهید سید محمدباقر صدر نقش ویژه ای در عقل عملی دارد، آن را به مثابه یک عنصر دستگاهی که کل علم اصول بر مبنای آن شکل می گیرد مستقر می کند، نه فقط به مثابه منهجی که تنها در اصول عملیه کاربرد دارد و این کاربرد محدود هم با ورود برائت شرعی منتفی می شود. دیدگاهی که حق الطاعه را در مباحث اصول عملیه منحصر می داند، عملا آن را به ایده ای فکری تبدیل می کند که هیچ نقش ویژه ای در علم اصول ندارد. در حالی که حق الطاعه یک منهج و مسلک است. اطلاق این عناوین بر حق الطاعه نشان از اهمیت آن برای علم اصول دارد. طبق ادعای این مقاله، حق الطاعه نه فقط در اصول عملیه، بلکه در صدر علم اصول قرار دارد و تمام بخش های این دانش را، از مباحث قطع گرفته تا ظنون و حجیت و ادله اجتهادی را تحت تأثیر خود قرار می دهد. این چنین اصل فکری که منهج علمی را دگرگون می سازد، می توان عنصر دستگاهی نیز نامید. تقریر اصل حق الطاعه به مثابه عنصری دستگاهی، مستلزم نشان دادن ابتناء سازمان واره علم اصول بر آن و چگونگی شکل گرفتن و تبیین عناصر بنیادین علم اصول و زیر مجموعه های آن ها بر مبنای این اصل است. افزون بر ساختار علم اصول، طبیعتا مفاهیم و محتواهای این علم نیز از قبیل مباحث مربوط به ادله، حجیت و اصول عملیه، دستخوش دگرگونی و توسعه خواهند شد. افزون بر این که، این اصل به مثابه یک عنصر تنظیم گر داده های اجتهادی، افزون بر رفع مشکلات اساسی دیگر سازمان واره های علم اصول، توانمندی جدیدی به دانش اجتهادی و علم اصول می افزاید و بنا بر این تاریخ دانش اجتهادی را یک گام به پیش می برد.
جایگاه تأویل در اصول فقه و نسبت آن با مبانی تفسیر متن
منبع:
مطالعات فقه و اصول سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
92 - 69
حوزه های تخصصی:
تأویل با فرا رفتن از دلالت ظاهری لفظ و رفتن به سوی معنای غیر ظاهر، از جمله شیوه های فهم متن می باشد. از آنجا که استفاده از این شیوه برای فهم ادله نقلی فقهی موثر به نظر می رسد و از طرفی در مباحث الفاظ علم اصول، قواعد شناخته شده ای همچون اصل ظهور وجود دارد که مانع رویکرد تأویل گرایانه می باشد؛ لذا ضروری است تا وضعیت تأویل در اصول فقه و نسبت آن با اصل ظهور و تفاوت آن با تفسیر ارزیابی شود. مسأله اصلی این تحقیق، شناسایی زمینه های تأویل گرایی در دانش اصول فقه می باشد، که تلاش درخور برخی اصولی ها در این خصوص ستودنی است؛ اگرچه این تلاش مغفول واقع شده است و این مقاله سعی بر شناسایی و معرفی آنها دارد. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی تنظیم شده است. لزوم عدم اکتفا به رابطه ذاتی لفظ و معنا، ضرورت احراز اراده جدی متکلم، جمع عرفی، لزوم انطباق احکام مستفاد از متن با حسن و قبح ذاتی اشیا، همگامی با مقاصد شارع، تفکیک بین مخاطب مستقیم و غیرمستقیم، امکان خروج از دلالت ظاهر در فرض احراز قرینه، برتری معنای عرفی بر معنای لغوی، مهم ترین یافته های این پژوهش است که همگی مبین ظرفیت تأویلی مباحث الفاظ علم اصول تا سرحد هرمنوتیک کلاسیک است که تأویل را به متن، تاریخ متن و قصد مؤلف پایبند می داند.