مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
معرفت بخشی
حوزه های تخصصی:
بر اساس دو اصل اساسی «مسئولیت مسلمانان نسبت به سرنوشت یکدیگر» و «دخالت رأی مردم در حاکمیت حاکم اسلامی» باید پذیرفت که وحدت یا تعدد دولت اسلامی، نه با منعی از سوی منابع دینی روبه روست و نه با الزامی از ناحیه آن، ازاین رو مرزهای «قومیتی (زبانی)»، «جغرافیای طبیعی»، «جغرافیای سیاسی» و «عقیدتی» با رعایت شرایط لازم، میتوانند چهار الگوی گستره دولت دینی پذیرفته شوند. البته با توجه به شرایط جهانی روز و لزوم معتبر دانستن مرزهای بین المللی، چاره ای جز پذیرش الگوی سوم وجود ندارد.
امور شخصی شهروندان، حیطه «اعمال قدرت داخلی لازم الرعایة» برای زمامداران جامعه اسلامی را معلوم میسازد و تعرض به این حریم تا ضرورت حکومتی و مصالح عمومی اقتضا ننماید و حفظ حریم خصوصی افراد در تعارض با تأمین و تحکیم صلاح و فلاح اجتماع واقع نگردد، برای حاکمان جایز نخواهد بود
بررسی و نقد دیدگاه ویتگنشتاین متأخر در باب زبان دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که در حوزه دین شناسی در قرون اخیر در غرب مطرح شده، دین و زبان مربوط به آن است. معناشناسی صفات الهی، مشکل تعارض علم و دین، پیدایش مکاتب فلسفی معارض چون پوزیتیویسم و پوزیتیویسم منطقی از عواملی است که بحث زبان دین را در میان فلاسفه و متکلمان مطرح کرد. معرفت بخشی در گزاره های دینی از چالش های شایان توجه دین پژوهی معاصر در زبان دین است و از پرسش معناداری یا بیمعنایی و نگرش های پوزیتیویسمی اهمیت فزون تری دارد. در این باب، ویتگنشتاین در دو مرحله از حیات فلسفی خود دو رأی کاملا متفاوت را ابراز نموده است. در تلقی نخست، یعنی نظریه تصویری معنا، زبان، تصویری از واقعیت امور است. وی در دیدگاه دوم، یعنی نظریه کاربردی معنا، بازیهای زبانی را مطرح کرد. مقاله حاضر ضمن تبیین نظریه بازیهای زبانی با مراجعه به منابع اصلی، به نقد آن میپردازد.
قصه های قرآنی و رویکردهای زبان دینی در تحلیل آنها (با تأکید بر قصه خلقت حضرت آدم علیه السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سازوکار گفتاری قرآن و دلالت های زبانی آن همواره از بحث های پرجاذبه و چالش برانگیز در میان مفسّران از یک سو، و متکلمان و سایر دین پژوهان از سوی دیگر بوده است. این بحث واجد مباحث مهمی است؛ از جمله اینکه آیا جملات و گزاره های قرآن همه ناظر به حقیقت است؟ اگر برخی تعابیر قرآنی مجازگونه، نمادین و تمثیلی است، آیا این مجازها تحویل پذیر به واقع و حقیقت است، یا خیر؟ در پاسخ به این پرسش ها، به ویژه در حوزه داستان های قرآنی، دو رویکرد عمده وجود دارد: دسته اول دیدگاه های غیرواقع گراست که تفاسیر و برداشت هایی را از قصه های قرآنی ارائه می نماید مبنی بر اینکه این داستان ها را از محتوای واقعی، که مدلول ظاهری الفاظ و کلمات آنهاست، تهی می نماید. دسته دوم شامل آرائی است که مضامین داستان های قرآن را حاکی از حوادث و رویدادهای رخ داده می داند.
در این نوشتار با روش تحلیلی توصیفی، در ذیلِ دسته اول، پنج دیدگاه و در ذیل دسته دوم، دو دیدگاه بررسی و نقد شده است.
واقع گرایی و صدق گزاره های دینی با کدام ساز وکار؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واقع گرایی و معرفت بخشی گزاره های متافیزیکی، دینی و اخلاقی از مسائل چالش بر انگیز میان پوزیتیویست ها و دین باوران در چند دهه اخیر است. مناقشه در صدق این سنخ قضایا به فلسفه علم پوزیتیویستی ارجاع می شود که مناط اثبات هر نوع واقع را وابسته به تحقیق تجربی نمود. واقع چیست؟ واقع گرایی چیست و پارادایم های آن کدام است؟ منطق و مناط اثبات صدق گزاره های گوناگون چیست؟ در این مقال ضمن بیان مفهوم واقع گرایی، یعنی اذعان به واقعیت های مستِقل از فاعل شناسا واشاره به پارادایم های واقع گرایی، واقع گرایی انتقادی نقد می شود و از واقع گرایی خاص، یعنی دیدگاهی که متعلق شناخت را غیر از فاعل شناسا دانسته، سهم عین و ذهن را به تناسب در معرفت ملحوظ داشته، بر جامعیت مبادی معرفتی اذعان و علم را بر اساس سنجه پذیری به قطعی و معتبر تقسیم کرده و بر کمال پذیری معرفت انسان باور دارد، حمایت می شود. آن گاه با اشاره به تنوع گزاره ها و تکیه بر مفهوم واقع- در هر مورد به تناسب خود- و همین طور تبیین معیار صدق و فلسفه علم مبتنی بر تطابق گزاره با واقع یا خارج و نظر به اینکه هر نوع گزاره متضمن نوعی خاص از واقعیت است، این رویکرد تأیید می شود که «هر نوع واقعیتی منطق خاص خود» و «شرایط صدق» مناسب خود را دارد و نمی توان منطق اثبات گزاره های تجربی را بر تمامی گزاره ها تعمیم داد. بر اساس معیار فوق، روش تحقیق در «گزاره های دینی» و اثبات صدق آنها نیز به حسب نوع گزاره معلوم می شود.
بررسی و نقد نظریه زبان رؤیایی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش نظریه «زبان رؤیایی قرآن» را بررسی و نقد کرده است. پیش از هر چیز عناصر اصلی و مبانی نظریه مذکور و نیز ادلّه آن را به روشنی و اختصار تبیین نموده، آن گاه به بررسی، نقد و بیان تهافت ها و اشکالات آن همّت گماشته است. دیدگاه مذکور با اتخاذ مبناهایی چون تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ عصر نزول- و به عبارت دیگر زبان قوم- و طرح ادلّه ای مانند منقولات و مأثورات تاریخی، ساختار و متن قرآن و وجود تناقض در آیات، کوشیده است زبان قرآن را «زبان رؤیا» و فهم آن را نیازمند تعبیر و خواب گزاری معرّفی نماید. از واکاوی آن مبانی و بررسی این ادلّه به دست می آید که اندیشه «زبان رؤیا» رؤیایی بیش نیست و قرآن هرگز زبان خواب را بر نمی تابد. تحقیق حاضر بر شیوه تحلیلی توصیفی و استفاده از منابع مکتوب سامان یافته است.
نمادین بودن زبان دین از منظر تیلیش و غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
743 - 768
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه پل تیلیش، زبان انسان برای سخن گفتن از اعیان و وقایع عادی زندگی او مناسب است و به هیچ وجه نمی توان چنین زبانی را برای سخن گفتن از خدای «متعالی» و «به کلی دیگر» به کار گرفت. غایت قصوا یا دلبستگی واپسین جز با زبان نمادین بیان شدنی نیست و نمادهای دینی تنها در موقعیت سخن از خدا و بازنمایی بنیان غایی هستی، معنای نمادین دارند. محمد غزالی نیز قائل است که معرفت به عالم علوی جز از طریق نمادهای عالم سفلی محال خواهد بود. نمادگرایی او ناظر به کل عالم ملک و شهادت است. هر دو شخصیت بر درک شایسته نمادهای دینی از طریق پیوند قلبی و علم حضوری تأکید دارند. اما نزد تیلیش این ادراک، تنها زمینه مواجهه بهتر با خدا را فراهم می کند و فاقد حیثیت واقع نمایی و معرفت بخشی است؛ در حالی که غزالی نمادها را واجد چنین حیثیتی می داند.
نقد رویکرد ناواقع گرایی ویتگنشتاین در باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
179 - 196
حوزه های تخصصی:
به نظر ویتگنشتاین باور دینی استفاده از یک تصویر است، تعهدی راسخ و تزلزل ناپذیری که کل زندگی را نظم و نسق بخشیده است و مبتنی بر شواهد و دلایل نیست از این رو نه از جانب علم و فلسفه مددی می یابد و نه هرگز گزندی می بیند. پژوهش حاضر ضمن بررسی دیدگاه ویتگنشتاین متأخر در ارتباط با گفتارهای دینی نتیجه می گیرد که رویکرد ویتگنشتاین برای مقولات دینی هر چند نوعی معناداری فراهم می سازد، اما عدم واقعیت آن را نیز توجیه می کند. ناواقع گرایی در دین حتی امروزه پیروان خاصّی در بین روحانیون مسیحی از جمله دان کیوپیت پیدا کرده است که این موضوع خود با فضای حاکم بر جوامع دینی فرسنگ ها فاصله دارد. همچنین این نگرش با واقعیت های موجود در مجامع علمی و دینی که اساساً دین را مجموعه تصاویری از واقعیت دانسته که می توانند صادق باشند یا نباشند، منطبق نمی باشد. به نظر ویتگنشتاین اظهارات دینی و الهیاتی شواهدی هستند که ارجاع به واقعیت عینی در مورد آنها صدق نمی کند. این اظهارات تصاویری دینی و الهیاتی فراهم می کنند که اهمیت آنها در این نیست که درباره چیزی باشند یا از چیزی بگویند، بلکه در این است که در زندگی دینی نقش موٌثر ایفا کنند.
معناداری و معرفت بخشی زبان قرآن از نگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از پرسش های مهم معاصر دربارة زبان قرآن، معناداری و معرفت بخشی آن است. این مسائل در عصر علامه طباطبایی به طور جدی در محافل علمی به ویژه حوزه های علمیه مطرح نبوده اند، اما مفسر المیزان اشاراتی راهگشا در پاسخ به آنها داشته است. معناداری به باور علامه، ویژگیِ قابلیت انتقال مقصود مشخص گوینده به ذهن مخاطب هم زبان است. بر پایة این معیار، تمام گزاره های قرآنی اعم از اخباری و انشایی، معنادارند. به باور علامه اتکای صرف بر معیارهای تجربی در معناداری یک گزاره خواه در شکل «تحقیق پذیری تجربی» و خواه «ابطال پذیری» صحیح نیست. معیار معناداری گزاره های متافیزیکی متون دینی، قابلیت اثبات با معیارهای عقلی است. با این معیار، گزاره های قرآنی و دیگر متون دینی معنادارند. شناختاری بودن زبان قرآن ادله درون متنی و برون متنی فراوانی دارد؛ دوری قرآن از اختلاف، هماوردخوانی قرآن در ابعاد گوناگون، انعکاس علم و حکمت الهی در آن، توصیف قرآن به حق و حکیم و برهان پذیر بودن گزاره های قرآن از جمله این ادله و شواهد است.
جستاری در معرفت بخشی گزاره های قرآنی
منبع:
الاهیات قرآنی سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
29 - 48
حوزه های تخصصی:
زبان قرآن به معنای ماهیت گزاره های قرآنی و صفات آن ها است. با مفروض دانستن معنا داری گزاره های قرآنی، در این مقاله به این سؤال پاسخ داده شد که: آیا آیا صَرف نظر از شرایط ادراکی و روانیِ گوینده، گزاره های قرآن، واقعیتی ورای خود دارند تا در نتیجه فهم قرآن، فهم شناختاری و معرفت بخشی باشد؟ یا این که گزاره های قرآن ویژگی نمادین یا اسطوره ای دارند؟ با بررسی کتاب الاهی، تفاسیر و کتب مربوط، این گونه نتیجه حاصل شد که دلایل برون دینی مانند: بنای عقلا و عرف بر واقع نما بودن جملات خبری، ارسال معجزات به هنگام اعتراض یا تردید مردم، قابلیّت اثبات عقلانی گزاره های قرآنی؛ و دلایل درون دینی از قبیل: زبان علمی و عقلی گزاره های قرآنی، تصریح در نفی شک قرآن از امور غیبی، ردِّ شاعر یا کاهن بودن رسول خاتم، وجود وعد و وعید در گزاره های قرآنی و ...، دلالت بر واقع نمایی و معرفت بخشی گزاره های قرآنی دارند.
بررسی ادراک حسی از دیدگاه ارسطو و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله «ادراک» همواره یکی از مباحث مهم فلسفی از روزگار باستان تا به امروز بوده است. فیلسوفان یونان باستان بویژه افلاطون و ارسطو، بطور مبسوطی درباره ادراک ابزار و شرایط آن سخن گفته اند. در این میان، ارسطو با تدوین دو رساله درباره نفس و حاس و محسوس به تبیین ادراک ظاهری و باطنی نفس پرداخته است. در میان قوای ادراکی حیوان و انسان، ادراک حسی از جایگاه ویژه یی برخوردار است زیرا نخستین مواجهه ما با عالم خارج بوسیله این حواس صورت میگیرد. ارسطو برای تبیین ادراک حسی از قوای ظاهری نفس (لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامه) و معرفت بخش بودن داده های آنها سخن میگوید. وی معتقد است ادراک حسی باید با عقل در هم تنیده شود تا برای ما معرفت بخش باشد. فیلسوفان مسلمان نیز به بحث از ادراک حسی پرداخته اند و عمده مباحث آنها همان نظریاتی است که ارسطو بیان کرده است. ملاصدرا با مطرح کردن انشائی بودن صور توسط نفس، از دیدگاه ارسطویی فاصله گرفت و توانست طرحی نو را در علم النفس فلسفی دراندازد. در این مقاله به بررسی و مقایسه رویکرد ارسطو و ملاصدرا به مسئله ادراک حسی میپردازیم. بدین منظور، ابتدا از تعریف نفس و قوای آن بحث میکنیم و سپس قوای ظاهری را از دیدگاه هر دو فیلسوف مورد بررسی قرار خواهیم داد. در پایان نیز به بحث مهم معرفت بخشی ادراک حسی میپردازیم.
مقایسه دیدگاه های ویتگنشتاین و علامه طباطبایی در مسئله معناداری گزاره های دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۲
155 - 184
حوزه های تخصصی:
مسئله معناداری گزاره های دینی مورد توجه متفکران دینی و حتی دین داران است. برخی فیلسوفان دین بر بی معنایی گزاره های دینی تأکید دارند؛ در حالی که عده ای گزاره های دینی را معنادار می دانند. ویتگنشتاین متقدم گزاره های دینی را فاقد معنا قلمداد کرد؛ اما در فلسفه متأخر به معناداری گزاره های دینی به روش خاصی پرداخته است. بر این اساس گزاره های دینی فقط در حوزه خاص و توسط کاربران همان محدوده معنادار تلقی می شوند. از منظر طباطبایی گزاره های دینی دارای خصوصیاتی است که برای عموم مردم معنادار و معرفت بخش است؛ از این رو روش ویتگنشتاین در توصیف معناداری گزاره های دینی با نگرش طباطبایی متفاوت است. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به دو پرسش اصلی درباره موضوع پاسخ می دهد: از منظر ویتگنشتاین و طباطبایی گزاره های دینی با چه معیاری معنادار محسوب می شود؟ با مقایسه نظرات دو فیلسوف به چه نتایجی دست خواهیم یافت؟ از این رو پس از بررسی نظرات دو فیلسوف در باب معناداری گزاره های دینی، به مقایسه نظرات آنها پرداخته و نتایج آن بیان می شود. در پایان برخی نظرات ویتگنشتاین را در باب معناداری گزاره های دینی نقد می کنیم.
مساله تاریخ مندی و زبان قرآن در آیات فقهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از تاریخ مندی گزاره های دینی و ارتباط آن با زبان قرآن، بویژه در آیات فقهی با نظر به دغدغه های دینی دینداران اهمیت زیادی دارد. در این زمینه می توان به مساله معناداری، معرفت بخشی و تاریخ مندی یا فراتاریخی بودن آیات فقهی قرآن توجه داشت. تحقیق در آیات فقهی قرآن نشان دهنده واقع نمایی، معناداری، معرفت بخشی و جهان شمولی آنهاست و اینکه شارع مقدس عمدتا ترکیبی از زبان عام و خاص را برای بیان احکام شرع بیان داشته و مصالح و مفاسد دینداران و سعادت دنیوی و اُخروی آنها را هم لحاظ کرده است. تنوع آیات فقهی قرآن در ابعاد عبادی، غیرعبادی و فردی و اجتماعی و ضرورت توجه به واقعیت ها و مقتضیات زمان نزول و ادوار بعدی، موجب گردیده تا عمده آیات فقهی قرآن دارای دلالت فراتاریخی باشند، اگرچه تعداد اندکی هم صرفا ناظر به واقعیت های جامعه عرب 14 قرن پیش هستند که تاریخی بودن صفت آنهاست. با این وجود روح حاکم بر همه آیات فقهی قرآن در پیوند با دیگر آیات این کتاب الهی، مناسبت با واقعیت های جامعه مومنان و دلالت های فراتاریخی و فرامکانی آنهاست که همین مهم موجب تاثیرگذاری پاینده قرآن در زمان های بعدی است. شماره ی مقاله: ۴
ارزیابی دیدگاه محمد مجتهد شبستری در انکار واقع نمایی گزاره های معاد در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و هفتم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
65 - 97
واقع نمایی به معنای نشان دادن وجود عینی اشیا در خارج از ادراک ماست. این نظریه در خصوص گزاره های دینی و قرآنی، از مسائل چالش برانگیز در دهه های اخیر بوده است؛ درحالی که واقع نمایی گزاره های معاد به جهت عدم تحقق بالفعل، مورد تردید و انکار برخی متفکران قرار گرفته است. فیلسوفان مسلمان قضایای مربوط به معاد را در عین واقع نمایی، از سنخ حقایق صادق می دانند؛ البته توانایی تحقق تجربی ندارد؛ بلکه به تناسب قضایای فلسفی، قابل تحلیل عقلی و ارجاع به علم حضوری است. اما تجربه گرایان در اثبات پذیری و واقع نمایی گزاره های دینی مناقشه کرده اند و مجتهد شبستری با وجود اعتقاد به خدا، منکر واقع نمایی گزاره های مربوط به معاد در قرآن است؛ بنابراین پرسش اصلی این است که دیدگاه مجتهد شبستری در انکار واقع نمایی چیست و چگونه تحلیل می شود؟ این پژوهش ضمن نقد دیدگاه مجتهد شبستری با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی و اثبات واقع نمایی گزاره های معاد در قرآن می پردازد. نتایج حاکی از این پژوهش این است که گزاره های معاد در قرآن با توجه به اینکه از نوع گزاره های تجربی نیست و از متکلم حکیم صادر شده است، باید با معیار متناسب خود سنجیده شود؛ همچنین گزاره های موجود در قرآن با صراحت، واقع نمایی آیات مربوط به معاد را به اثبات می رساند.
منطق و معرفت بخشی در نظام های حاج حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
89 - 113
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از آثار منطق دانان قدیم و جدید، دیده می شود که میان منطق و معرفت شناسی تمایز صریح و واضحی نمی نهند و همین سبب می شود که احکام یکی به دیگری سرایت می کند. در این مقاله، از میان منطق دانان معاصر در کشورمان، به دیدگاه های غلامرضا زکیانی و به ویژه مرتضی حاج حسینی خواهم پرداخت. غلامرضا زکیانی مدعی است که گزاره های متناقض هیچ نتیجه ای نمی دهند. نشان می دهم که این ادعا در واقع خلط منطق و معرفت شناسی است. هم چنین، مرتضی حاج حسینی در دو ویراست کتاب خویش «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، دست به کار تدوین نظام های منطقی غیر استانداردی شده و به گمان من، احکام معرفت شناختی را بر منطق تحمیل کرده است. برخی از مبانی نظری آشکار و پنهان نظام های منطقی او این ها است: 1. تناقض فقط مستلزم تناقض است؛ 2. قضیه منطقی فقط از قضیه منطقی به دست می آید؛ 3. به تناقض نمی توان معرفت داشت؛ 4. معرفت به قضایا مستقل از معرفت به گزاره های دیگر است؛ 5. قضیه منطقی اشرف قضایا است و چون نتیجه تابع اخس مقدمات است قضیه منطقی نمی تواند از دیگر گزاره ها نتیجه شود؛ 4. تناقض اخس گزاره ها است و چون نتیجه تابع اخس مقدمات است مقدمات متناقض فقط نتیجه متناقض می توانند بدهند. در این مقاله، نشان می دهم که این مبانی نظری همگی ریشه های معرفت شناختی دارند و هیچ کدام به منطق مربوط نمی شوند.