فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۷۸۱ تا ۹٬۸۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
گنجایش میراث عرفانی برای بیان حقایق به صورت رمزی و غیرمستقیم سبب شده است تا شاعران به سوی الهام گرفتن از این میراث سوق داده شوند. جستار پیشِ رو بر آن است تا به بررسی این مهم در سرودة «بکائیة إلی حافظ الشیرازی» از «عبدالوهاب البیاتی» بپردازد و به تطبیق نمادهای عرفانی به کار رفته در آن با نمادهای شعر عرفانی حافظ اهتمام ورزد. نگارندگان این پژوهش را با تکیه بر اصول مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی و با شیوة توصیفی تحلیلی انجام داده و به این نتیجه دست یافته اند که بیاتی برخی از نمادهای عرفانی شعر حافظ مانند قدح، خمر، غزال، قفس، میکده و ... را برای بیان مقاصد خود به کار برده است. هر دو شاعر طبیعت را فضائی مناسب برای تأمّل و اندیشه در ذات باری تعالی یافته و رمزهای خود را از میان عناصر آن برگزیده اند. به دیگر بیان، بیاتی و حافظ این نمادها را نه در معنای حقیقی که در معنای مجازی و استعاری به کار بسته اند.
بررسی برگردان سینمایی داستان اوسنه باباسبحان برمبنای نظریّةفزون متنیّت ژار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقتباس سینمایی یکی از شاخه های مطالعات بینارشته ای می باشد که در حوزه پژوهش های ادبیات تطبیقی تقسیم بندی می شود. نظریه پردازان این حوزه در تعریف اقتباس از یک درگیری بینامتنی طولانی مدت با اثر اقتباس شده سخن می گویند. بنابراین مطالعة اقتباس سینمایی یک مطالعه بینامتنی است. از آن جا که در مطالعة بینامتنی،متنفقط به متن نوشتاری محدود نمی شود، می توان اثر ادبی و فیلم سینمایی اقتباس شده از آن را در قالب نظریة فزون متنیّت ژرار ژنت که از مهم ترین نظریات حوزة بینامتن است تحلیل کرد؛در اینجا اثر ادبی در حکم پیش متن و اثر سینمایی در حکم بیش متن بررسی می شود. تحقیق حاضر با این فرض به بحث اقتباس در سینمای ایران توجه کرده و به بررسی یک نمونة بحث برانگیز در این حوزه پرداخته است: فیلم خاکاثرمسعود کیمیاییکه براساس داستان اوسنه باباسبحان نوشتة محمود دولت آبادیساخته شده است. مطابق نظریة ژنت، گشتارهای رخ داده در فرایند اقتباس طبقه بندی شده و در خصوص آن ها ارزش داوری شده است. در جمع بندی این نتایج آشکار شده که بیشترین گشتار رخ داده در فرایند اقتباس از نوع ارزش گذاریِ مکرر(Revaluation) می باشد. این گشتار نشان دهندة نظام ارزشی ویژة فیلم ساز است؛ یعنیکیمیایی در اقتباسهای خود بیش از آن که جهان ارزشیِ نویسندة داستان را بازتاب دهد، به برجسته کردن ارزش هایی می پردازد که در نظام فکریِ خود او معتبر است.
بلاغت کنایه در رباعیات عطار نیشابوری
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲
11 - 38
حوزههای تخصصی:
کنایه به عنوان یکی از ابزارهای بلاغیِ ارزشمند، دارای کارکرد های متفاوتی است. عطار نیشابوری در رباعیات (مختارنامه)با بسامد بالایی از کنایه بهره جسته و توانسته است، غیرمستقیم، معانی گسترده ی عارفانه را با بهره گیری از این ویژگی زبانی و تصویری به مخاطبان منتقل نماید. می توان یکی از دلایل فراوانی کنایه در رباعیات عطار را تناسب آن با قالب مذکور دانست؛ زیرا رباعی، شعری است با خاستگاه مردمی؛ از این رو فرهنگ کنایات در آن نمود بیش تری دارد. در این پژوهش، آشکار می گردد که بالاترین بسامدِ کمّی و کیفی استفاده از بلاغت کنایه در ساختار های سه گانه به ترتیب، مربوط به «کنایه در ساختار فعل، کنایه در ساختار صفت و کنایه در ساختار موصوف» است. ازطرفی، عطار در رباعیاتش از کنایات قریب، بسیار بهره می جوید که یکی از علل این موضوع، ساده گویی و استفاده ی بی تکلّف این شاعر از زبان برای انتقال مفاهیم عرفانی است. همچنین این عارفِ شاعر، علاوه بر بهره گیری از کنایاتی که شاعرانِ پیش از او به کار برده اند، نوآوری هایی در این زمینه داشته است که اغلب این نوآوری ها در ساختار کنایه ی صفت یا موصوف هستند. گفتنی است که این پژوهش به پیوند کنایات رباعیات عطار با آرایه ی بدیعی تضاد نیز اشاراتی دارد.
العدول الأسلوبی فی شعر محمّد مهدی الجواهری(دراسه وتحلیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۵
27 - 44
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا المقال بعضا من ظواهر الإنزیاح أو العدول الأسلوبی فی شعر محمد مهدی الجواهری ، أحد أقطاب شعراء العراق المعاصرین، وذلک من خلال دراسه العدول الاستبدالی والترکیبی اللذین یعتبران سمتین من سمات الإبداع ومظهرین محسوسین لانفعال داخلی من خلال الخروج عن الأنساق المألوفه، مما یکشف عن أهمیتهما فی خلق علاقات لغویه جدیده تصدم القارئ وتثیره، وقد وجدت الدراسه هذه أن هذا المنحی الأسلوبی قد أضفی علی النصّ جمالیّات مهمه أسهمت فی تقدیمها برؤیه خاصه خدمت دلالات النص، وقد حاولت الدراسه تطبیق هذه الظاهره الأسلوبیه علی دیوان الجواهری بالإعتماد علی المنهج الوصفیّ والتحلیلی وکونها تمثل قمه النضج الفنی إذ تتعمق فیها التجربه الشعریه التی عاشها الشاعر العراقی العملاق من خلال الجو السیاسی والاجتماعی فی بلاده وبخاصه الوطن الذی کان یحبه حبا شدیدا؛ فقد فجر شاعریته من خلال فیضان الحب والأسی؛ فعاطفته نابعه من أحاسیس صادقه وقد عبر الجواهری عن تجربته من خلال خروجه عن المألوف لیضفی علی فنه جمالا خاصا یتمثل فی بناء جمالی، یحکم عناصر الصوره ویشدها إلی الإبداع والتمیز.
بررسی تقابل عشق و مرگ در ساختار شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارشناسی شعر از پایه های اولیه ی شناخت اصولی و عمیق در هر شعر ماندگاری است. تبیین و تحلیل یک شعر، مدیون تناسب ها و تقابل های بنیادینی است که پایه ریز ساختار نظام مند آن شعر می باشد. دقت در کشف و بررسی مجموعه یاین تقابل ها و تناسب های شعری است که ما را به تحلیل درستو نقادانه یک اثر ادبی رهنمون می گردد. به میزانی که شبکه ی تناسب ها و تقابل ها در یک شعر برجسته و مایه «انگیزش» همدیگر شوند، آن شعر نیز دارای نظامی ساختمندتر خواهد بود.در شناخت و تحلیل اشعار فروغ فرخزاد، بی نیاز از شناخت ساختار شعری او نیستیم. ساختار شعر او نیز بر مبنای شبکه ای از تناسب ها و تقابل های بنیادینی استوار گشته است که آن چنان که بعد خواهد آمد «تقابل دوگانه عشق و مرگ» از اصول پایدار آن می باشد. مفهوم عشق و مفاهیم وابسته ی آن در شعر فروغ فارغ از مفهوم مرگ و متعلقات آن قابل توضیح و بررسی نیست. به عبارتی دیگر،در این مقالهما بر آنیم که مفهوم عشق و تصاویر و عواطفی که از آن نشأت می گیرد، تنها در تقابل با مفهوم مرگ و تصاویر و عواطف خاص آن قابل شناخت و در نهایت تحلیل و بررسی است. از رهگذر این تقابل دوگانه بنیادین است که ساختار تصاویر شعری او قوام می گیرد. باید توجه داشت که هرگونه نگاه نقادانه ای به شعر فرخزاد بی نیاز از توجه عمیق به این تقابل همیشگی مفاهیم عشق و مرگ در شعر ممکن نمی گردد.
آسیب شناسی و نارسایی های درس نامه های نقد ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی و آسیب شناسیِ چهار منبع از در س نامه های نقد ادبی تألیفِ استادان شمیسا، امامی، تسلیمی و شایگان فر، پرداخته می شود. این درس نامه با وجود فواید فراوانی همچون ملموس کردنِ مباحثِ نظریه های ادبی و نیز نقد عملی بر پایه متون ادبیِ فارسی ، نارسایی ها و ایراداتی هم دارند که امید است این نواقص با نقد و بررسی، رفع شوند. عمده این نارسایی ها و آسیب ها عبارتند از: 1) عدم تمایز میان نقد ادبی و نظریه ادبی؛ 2) فهم دیگرگون برخی نظریه های ادبی؛ 3) بی ارتباطیِ بین مقدماتِ درس نامه ها و مباحث مربوط به نظریه های ادبی؛ 4) گنجاندن بوطیقای ادبیِ پُست مدرنیسم در لوای نقد و نظریه ادبی؛ 5) تبیین و کاربستِ عملیِ غیر ضرورِ برخی نظریه ها؛ 6) تبیین غیر انتقادی برخی نظریه ها؛ 7) ارزیابیِ نادرست برخی نظریه ها؛ 8) بی توجهی به ادبیات معاصر به عنوان شاهد مثال ِتحلیلی برای نظریه های ادبی؛ 9) کم توّجهی به ادبیات داستانی (به ویژه ادبیات داستانیِ معاصر) در مقایسه با شعر.
باززایی عناصر ادبی تصویرساز قرن ششم در تصویرهای شعری قرن هشتم (نمود دوباره شگردهای آمیغی در تصویرهای قرن هشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرن ششم، شاهد تحوّلات شگرف و بنیادینی در عرصه هنر هستیم تا حدّی که نخستین بارقه های تعالی و پیچیدگی در هنر دوران اسلامی در این دوره مشاهده می شود. این اتفاق برای شعر نیز می افتد و تصویرهای شعری به یک باره از آن ساحت ساده سبک خراسانی خارج می شوند و پا به اقلیم پیچیدگی و مفهومی شدن می گذارند. این روند رو به پیچش به واسطه عنصرها و ابزارهایی صورت می گیرد که در مسیر سلوک به سازه تصویرها افزوده شده است؛ عناصری چون شگردهای آمیغی یا صناعات کنایه محور. این مطالعه که به روش کمّی و آماری نوشته شده است، به بررسی آماری و مقایسه ای دو گروه از شگردهای ادبی منفرد و آمیغی در 500 بیت از شعر نُه شاعر زبان فارسی - از قرن ششم تا قرن هشتم - می پردازد. نتیجه پژوهش نشانگر حضور و وفور شگردهای آمیغی در تصویرهای قرن ششم است. در قرن هفتم، شاعران چندان تمایلی به بهره گیری از شگردهای آمیغی و آفرینش تصویرهای پیچیده ندارند و تصویرها عمدتاً ساده اند، امّا در قرن هشتم شاهد باززایی و تداوم بهره گیری از شگردهای آمیغی در آفرینش تصویرهاییم.
تذکره بتخانه و اهمیت آن در تصحیح دیوان شاعران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه دیگر در این امر تردیدی نیست که هرگونه مطالعه و جستاری در قلمرو شعر کهن فارسی بدون مراجعه به تذکره ها و سفینه های شعری، کاری ناقص و ناتمام خواهد بود. تذکره ها ازآن جهت که بعضاً نام و نشان شاعران و اشعار و آثار آن ها را از تحریف زمانه در امان نگاه داشته اند، حائز اهمیت هستند. در میان تذکره ها و سفینه های شعر فارسی، تذکرة بتخانه اثر مولانا محمد صوفی مازندرانی، از شهرت خاصی برخوردار است. این تذکره به لحاظ انسجام و حسن انتخاب اشعار که در مواردی تازه یاب و بی سابقه است، ارزش و اهمیت بسیاری دارد. در این جستار ضمن توضیحاتی مجمل در معرفی این تذکره با ارزش که در سال 1010 (ه.ق) کتابت شده است، نمونه های نویافته ای از اشعار شاعرانی چون انوری، مجیر الدین بیلقانی، نجیب جرفادقانی، افضل الدین کاشانی، معزی، قطران تبریزی به عنوان نمونه های بارز در این تذکره، بررسی گردیده است.
جایگاه و تحلیل درون مایة سیتک ها در ترانه های سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«سیتک» (Seytak) نام دیگر دوبیتی در گویش سیستانی است که زبانی ساده و روان دارد و برای هر فارسی زبانی قابل فهم است. این نوع شعر به میزان گسترده ای از دیگر انواع ترانه ها در بین مردم سیستان رایج است. موضوع اغلب این دوبیتی ها عشق و زندگی است؛ شادی ها، غم ها، دلبستگی ها، گله مندی از مشکلات زندگی، ناله از بی وفایی، بدعهدی زمانه و مردم، انتظار، کار و باورهای اعتقادی همه و همه در آن ها نهفته است. مقالة حاضر ضمن بررسی موضوعی انواع ترانه های سیستان، برآن است تا به تحلیل محتوایی سیتک ها بپردازد تا اندیشة مرکزی و فکر اصلی هنرمند را در آن واکاوی کند و از این طریق به شناخت بهتر تاریخ و فرهنگ مردم سیستان و درک اندیشه ها، اعتقادات، احساسات و آداب و رسوم زندگی آنان دست یابد. درون مایة این دوبیتی ها در چهار عنوان کلی اعتقادی، عاشقانه، فعالیت های شغلی و مفاهیم اجتماعی دسته بندی شده و مفاهیم جزئی تر زیرمجموعة آنها قرارگرفته است. مفاهیم عاشقانه با 54 %، محتوای اجتماعی با 4/22 %، مفاهیم اعتقادی با 15 %و فعالیت های شغلی با 57/8 % به ترتیب از مهمترین مفاهیمی بوده که در محتوای دوبیتی ها مشاهده می شود. بسامد بالای مفاهیم عاشقانه حاکی از این است که عشق در سیتک های سیستان حضوری زنده و ماندگار دارد.
رویکردهای روان درمانبخش مولانا در حکایت پادشاه و کنیزک مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های مثنوی معنویبه صورت چندبعدی بیان شده است؛ به گونه ای که یک داستان آن را از چندین بعد می توان تحلیل کرد. یکی از این داستان ها، حکایت مشهور پادشاه و کنیزک است. این داستان تاکنون از جوانب مختلفی مانند اخلاق پزشکی و عشق بررسی شده؛ اما به بعد مهم درمان روان شناسانة داستان کمتر توجه شده است. به همین سبب در این پژوهش، نگارندگان با بررسی داستان پادشاه و کنیزک، سعی کرده اند تا روش های درمان کنیزک را با رویکردهای روان درمانی معاصر، تطبیق دهند. تحلیل روان شناسانة داستان پادشاه و کنیزک نشان می دهد این داستان آمیزه ای از رویکردهای روان شناسی مشاوره ای، شرطی سازی، تداعی گرایی، روان تحلیلی و نظریه های عشق است و در آن روش های درمانی حساسیت زدایی منظم، سطح آستانه و عشق درمانی به طور هدفمند در هم آمیخته است. یافته های پژوهش گویای نبوغ مولوی در تلفیق رویکردهای مختلف روان درمانی و ایجاد روشی یکپارچه برای درمان است که می تواند برای استفادة متخصصان روان درمان سودمند باشد.
اقتباس مولوی از نهج البلاغه در مبحث قیامت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
80 - 95
حوزههای تخصصی:
همان گونه که قرآن کریم معجزه الهی و از طریق وحی بر زبان پیامبر اکرم (ص) جاری شده است، نهج البلاغه نیز بخشی از معجزه علوی است که با الهام از قرآن و تعالیم رسول الله (ص) از زبان امیرمؤمنان (ع) بیان شده است. به عبارتی اگر بخواهیم تالی قرآن را درکلام اولیای الهی بیابیم، نهج البلاغه بارزترین نمونه است. مولوی در اشعارش بیشترین تأثیر را بعد از قرآن و کلام پیامبر اکرم (ص) از نهج البلاغه پذیرفته است. به نظر می رسد او در بیان احادیث معصوم از سخنان حضرت علی(ع) بیشترین بهره را برده باشد. تأثیرپذیری فراوان او از این کتاب گران سنگ در ابعاد مختلف مبحث معاد، زمینه مناسب برای انجام پژوهش پیش رو در زمینه ی قیامت و رستاخیز است. این مقاله در پی آن است که با روش تحلیلی– توصیفی اقتباس مولوی در باب قیامت را، از کتاب شریف نهج البلاغه در مثنوی معنوی و دیوان شمس تبریزی تبیین نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد مولوی در زمینه اثبات معاد از طریق ادله فطری و اقناعی، نقد منکران معاد، گواهان رستاخیز، حقیقت مرگ، عظمت و سختی روز حساب از کتاب گران سنگ نهج البلاغه امیر بیان اقتباس کرده است.
شگرد ویژه ی هنری حافظ در تلمیحات قرآنی
منبع:
حافظ پژوهی ۱۳۹۶ دفتر ۲۰
حوزههای تخصصی:
تحلیل قیاسی قهرمان در رمان صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز و اهل غرق منیرو روانی پور
حوزههای تخصصی:
«شخصیت های قهرمان» از عناصر کلیدی هر گونه ی داستانی به شمار می روند که با رفتار، گفتار و پندار خود کنش های داستان را پدید می آورند. در «رئالیسم جادویی» شخصیت های قهرمان ویژگی-های منحصر به فرد این گونه ی داستانی را به خوبی در خود بازتاب داده اند. بدین روی در رمان«صد سال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز به عنوان شاهکار این سبک و رمان «اهل غرق» اثر منیرو روانی پور به عنوان یکی از برجسته ترین رمان های رئالیسم جادویی در ایران، قهرمانان ، مهم ترین مؤلفه ی این سبک یعنی درهم آمیختگی واقعیت تاریخی و اجتماعی با افسانه ها، باورها و آداب بومی و قومی را در خود نشان داده اند. علاوه بر این، ویژگی های دیگری در وجود این شخصیت ها یافت می شود که دراین جستار با شیوه ی تطبیقی، نگارندگان دوازده مولفه ی آنها را بدین شرح مورد بررسی قرار داده اند:کوچ و جابجایی قهرمانان، نقش رهبریّت در بین قهرمانان ، قدرت پیش گویی در قهرمانان، توالید و تناسل جادویی بعضی شخصیّت ها و قهرمانان، نقش شخصیّت های بیگانه در آگاهی قهرمانان از جهان بیرون، جدال و کشمکش بین قهرمانان، عشق، هوس، نفرت از عشق و هوس در بین قهرمانان، تبعات حاصل عذاب وجدان از مرگ قهرمانان، بیزاری از صنعت و تکنولوژی و پای بندی به حریم سنتی خانواده در بین قهرمانان، روحیه مبارزه طلبی و آزادی خواهی در بین قهرمانان، تجلّی شخصیّت ها در یکدیگر در نسل های متوالی، تراژدی در مرگ قهرمانان. با تحلیل تطبیقی این ویژگی های مشابه می توان بازتاب چهارچوب و سبک نویسندگی مارکز در صد سال تنهایی را بر قلم روانی پور در اهل غرق آشکار کرد.
تحلیل گفتمان جنسیت در متون ادبی قرن هفتم هجری: مطالعه موردی نسخه خطی جوامع الحکایات و لوامع الروایات اثر محمد عوفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازنمایی هویت های جنسی و جنسیتی، مسأله ای است که می توان آن را در بسیاری از متون ادبی و فرهنگی به نوعی مشاهده کرد. در همین زمینه، البته مطالعه متون کهن از اهمیت زیادی برخوردار است؛ متون ادبی کهن از اهمیت تاریخی برخوردارند و تحلیل آنها می تواند تبار اندیشه های جنسی و جنسیتی امروزین را به ما نشان دهد. یکی از این متون کهن و تاریخی، کتاب « جوامع الحکایات و لوامع الروایات» اثر سدیدالدین یا نورالدین محمد عوفی اثری متعلق به قرن هفتم هجری است. هدف این مقاله بررسی چگونگی بازنمایی جنسیت در این کتاب با مطالعه موردی نسخه خطی آن است. این مقاله چهار باب آخر از قسمت سوم کتاب عوفی را که درباره زنان است به روش تحلیل گفتمانی مورد بررسی قرار می دهد. چهارچوب نظری و روشی مقاله، رویکرد متفکر فرانسوی «میشل فوکو» است. نتایج بررسی ها نشان می دهد که عوفی در این فصول می کوشد با به کارگیری نوعی گفتمان اخلاقی، سوژه های جنسیتی به زعم خود اخلاقی را برسازد. . او با برساختن گفتمانی سوژه های «زن پارسا» و «زن ناپارسا» می کوشد نوعی بایگانی جنسیتی مبتنی بر حساسیت نسبت «میل جنسی» زنان به وجود آورد.
تحلیل اسطوره کودک رهاشده در شاهنامه از دیدگاه روان شناسی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره ای یا نقد کهن الگویانه به کشف الگوهای ذهنی و تبلور آن ها، در آثار ادبی می پردازد. اهمیت این شیوه از آنجاست که به بررسی اساطیر از چند دیدگاه می پردازد و زمینه های اجتماعی، فرهنگی و روانی را در آفرینش اساطیر، بررسی می کند. ازآنجاکه در این مقاله، بر آنیم تا به کندوکاو در ریشه ها و زمینه های روانی اسطوره بپردازیم، از میان مضامین متنوّع در فرهنگ های گوناگون، بُن مایه «اسطوره کودک رهاشده» 1انتخاب شده است. این بُن مایه از مضامین اصلی زندگی بسیاری از خدایان، پادشاهان، قهرمانان و پیامبران است؛ بنابراین پرداختن به آن از اهمیت زیادی برخوردار است. در این مقاله کوشیده ایم تا چرخه تکامل روانی دوازده شخصیت از شاهنامهرا که کهن الگو و بُن مایه رها شدگی و تبعید در کودکی، در ژرف ساخت زندگی آنان به چشم می خورد، بر اساس روان شناسی کارل گوستاو یونگ 2(1875- 1961) روان پزشک شهیر سوئیسی، تحلیل کنیم. برای رسیدن به نتیجه بهتر، با نگاهی ویژه به بزرگ ترین کتاب حماسی ایران، شاهنامهفردوسی به کشف نقاط تاریک و مبهم این اسطوره شگرف و پرتکرار و نیز رمزگشایی آن، از دیدگاه روان شناسی یونگ خواهیم پرداخت.
لذت و اقتباس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی پژوهش های انجام شده در زمینه ی اقتباس، نشان گر آن است که هرچند پژوهشگران به ساده نویسی و به کارگیری عنصرهای داستانی در بازنویسی ها توجه کرده اند و بازنویسان نیز کم و بیش از این ملاک ها در کار خود بهره جسته اند، اما در مجموع، اقتباس متن های کهن برای کودکان جز در موردهایی پیشرفت چشمگیری نداشته است. درواقع خالی بودن این اثرها از ویژگی های لذت آفرین ادبیات کودک به کم رونقی بازار محبوبیت آن ها انجامیده است. به نظر می رسد آن چه تاکنون اهمیت داشته آشناساختن کودکان با متن های کهن بوده و نه آفرینش متنی جذاب برای ایشان؛ این در حالی است که نودلمن با کنکاش در ویژگی هایی که داستانهای کودکان را لذت بخش کرده و مخاطبان را به درون متن می کشد، راه تازه ای پیش روی نویسندگان نهاده است. نودلمن با برشمردن شاخص های لذت به این نتیجه می رسد که اگر متن ادبی کودک خالی از این شاخص ها باشد، لذتی برای مخاطب کودک ندارد. این پژوهش با بهره گیری از چنین روی کردی به بررسی پنج اثر اقتباسی با تنوع در ساختار پرداخته و آشکارساخته که اقتباس چگونه و با چه شگردهایی می تواند در گستره ی ادبیات کودک قرار گیرد و برای مخاطبان خود لذت بخش باشد. عدم قطعیت حاصل از دوسویگی متن کهن و متن نو و نیز آگاهی دوگانه ای که این متن ها به مخاطب خود می دهند مهم ترین دلیل های لذت بخشی در این متن ها هستند که با شگردهایی هم چون تضاد و تقابل، سپیدنویسی و تلمیح نمایان می شوند.
بررسی افسانه ی دژ هوش ربا بر مبنای نظریه ی برونو بتلهایم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افسانه ها در دنیای ادبیات کودک از جایگاه خاصی برخوردار هستند. چرا که علاوه بر جنبه ی سرگرمی و کمک به قوه ی تخیل کودک، به کمک سمبل ها و کنایه هایی که در دل خود دارند به ذهن ناخودآگاه کودک نفوذ کرده و بسیاری از تنش های درونی، عقده های اودیپی، رقابت های خواهر و برادری را تسکین داده، درمان می نمایند و به سوالهای جنسی کودک پاسخ می دهند. علاوه بر این، راه کارهایی برای زندگی و مقابله با مشکلات پیش رو نیز ارائه می دهند. پژوهش حاضر نگاهی است از دریچه روانکاوی به یک افسانه ی ایرانی با نام افسانه ی دژ هوش ربا برگرفته از مثنوی معنوی مولانا جلال الدین بلخی که در دهه ی 30 توسط صبحی مهتدی بازنویسی شده است. در این پژوهش، سمبل های موجود در این افسانه بر اساس روانکاوی برونو بتلهایم ، یکی از روانکاوان برجسته کودک، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
Специфика художественной картины мира в романе И.С. Шмелева «Лето Господне»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
В статье рассматривается художественная картина мира в романе И.С. Шмелева «Лето Господне», репрезентированная в специфически авторских образах пространственно-временной организации повествования, языковом строе речи персонажей, жанровых особенностях произведения. В частности, отмечается, что посредством пространственных ориентиров в романе выражается авторская система ценностей, в которой значимыми оказываются одновременно два мира: материальный и духовно-религиозный. Автор использует восходящую градацию для подчеркивания общности земного и небесного. Актуальна для произведения и степень заполненности пространства. Мотив обновления реализуется посредством лексического повтора: «новый двор», «новое лето вижу» и т.д. Острота новых ощущений главного героя репрезентирована использованием глаголов настоящего времени. Жанр романа нельзя определить однозначно. Контаминация жанровых признаков проявляется и в композиционном строе произведения, и в сказовой манере повествования, свойственной автору, и в стилистическом многообразии речевых пластов, представленных в романе.
تحلیل سفر روحانی ویراف در ارداویراف نامه بر اساس الگوی کمبل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۹۶
55-76
حوزههای تخصصی:
معراج نامه ها از گونه های کهن در ادب دینی هستند و نمونه های کمابیش مشابهی در فرهنگ های جهان دارند. ارداویراف نامه مفصل ترین معراج نامه مزدایی است که داستان سفر روحانی ویراف به جهان دیگر و بازگشت پیروزمندانه وی را گزارش کرده است. به باور جوزف کمبل، سفر قهرمان در متون روایی همه ملت های جهان از ساختار واحد و مشابهی برخوردار است که بر امده از ناخوداگاه جمعی است. اهمیت این پژوهش تلاش برای تجلی مؤلفه های فرهنگ پیشین ایرانی در چنین اثاری با تکیه بر نظریه های پذیرفته جهانی است که با هدف تبیین مراحل سفر قهرمان (ویراف) در ارداویراف نامه بر اساس الگوی کمبل با رویکردی توصیفی- تحلیلی انجام شده و دستاورد پژوهش حاکی است که سفر ویراف با مراحل سه گانه (عزیمت، تشرف و بازگشت) سفر قهرمان در الگوی کمبل تا حدودی هم خوانی دارد و در مواردی از زیرگونه های هفده گانه فاقد معادل است که دلیل ان نوع نگرش به سیمای قهرمان در ساحت هدف های دینی و اسطوره ای و نیز تفاوت بنیادین موضوع معراج با سفر قهرمان است