فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۳۶۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
گفت وگو از شگردها و ابزارهای اساسی نویسنده یا سراینده است تا شناختی عمیق تر از آنچه در سر دارد به مخاطب هدیه کند. این شیوه ادبی را می توان به گونه هایی نظیر؛ دیالوگ( گفت وگوی دوطرفه)، مونولوگ یا تک گویی و همولوگ یا گفت و گوی جمعی در ادبیات مشاهده کرد. اگرچه گفت و گو در ادبیات نمایشی؛ نظیر تراژدی و داستان؛ نظیر رمان، بیش از انواع دیگر کاربرد دارد، در ادبیات عامه نیز از زیبایی های خاص خود برخوردار است. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی شیوه های گفت وگو و اهدافی که از آن متصوّر بوده است را در دوبیتی های عامیانه مازندران و خراسان، بررسی کند. براساس یافته های تحقیق می توان گفت که از مونولوگ و دیالوگ بیش از دیگر شیوه های گفت وگو در دوبیتی های عامیانه استفاده شده است. در دیالوگ، اهدافی نظیر؛ طلب بوسه از معشوق و حضور دیگری برای عشق ورزی به بحث گذاشته شده است. گفت وگوی جمعی، آن گونه که در چارچوب نظری پژوهش آمده، در دوبیتی های عامیانه دیده نشده است. پژوهشگران، دوبیتی هایی را که خطاب به جمع بوده، با هدف گواه گرفتن عاشق برای اغراض خویش در این بخش بررسی کرده اند. جدل نیز به علت کوتاهی طول کلام در دوبیتی، بسامدی نداشته است. کلیدواژه: گفت وگو، تک گویی، همولوگ، دیالوک، دوبیتی های عامیانه مازندرانی و خراسانی.
فعل در زبان دوبیتی های امیر پازواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان مازندرانی یکی از زبان های رایج در کشور ایران است که از دیرباز با وجود تعامل با دیگر زبان های ایرانی توانسته است ساختار و ماهیت خود را حفظ کند و به عنوان یکی از زبان های زنده دنیا به پویایی خود ادامه دهد؛ ولی با وجود شناخت و بررسی قواعد زبانی حاکم بر آن، در محافل علمی مهجور مانده است. نگارندگان در تحقیق حاضر با مطالعه اشعار امیر پازواری – شاعر مازندرانی عصر صفویه- علاوه بر استخراج و دسته بندی قواعد زبان طبری، آثار این شاعر را با رویکردی سبک شناسانه بررسی کرده اند. آنچه با نگرش توصیفی -تحلیلی به دوبیتی های امیر پازواری در این نوشتار به دست آمده، بیانگر آن است که سیستم فعل در زبان طبری جدید، به ویژه در آثار امیر پازواری در مبنا شامل دو مضارع و ماضی و چهار وجه اخباری، امری، التزامی و شرطی است. از نظر زمانی در چهار قسم حال، گذشته، آینده (شکل خاصی برای تشکیل ندارد) و نقلی تقسیم می شود و از نظر شکلی فقط به صورت حال، گذشته، نقلی و شرطی است. افعال از نظر ترکیب به صورت زمان های ساده و مرکب هستند. در مجموع نتایج نشان دهنده اثرپذیری اندک این زبان از زبان های رایج اطرافش به خصوص فارسی معیار و در نتیجه ثبات تاریخی آن زبان است.
تحلیل ساختاری غزل- روایت های سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قالب غزل در ادبیّات فارسی سابقه ای طولانی دارد و در ابتدا فقط برای بیان احساسات و عواطف عاشقانه به کار گرفته می شد. سپس، با شکل گیری عرفان و تصوّف در خدمت اهل عرفان و رمز و رازهای عرفانی قرار گرفت. تحوّل آشکار این قالب از سنایی آغاز می شود و در نوع عاشقانه با سعدی به اوج کمال می رسد. یکی از ویژگی های سعدی در عرصه غزل سرایی، بیان روایت در قالب غزل است که این گونه از غزل را «غزل- روایت» می نامیم. در این مقاله کوشش شده است تا نخست، «غزل- روایت1»های سعدی طبقه بندی شود و سپس، به تحلیل ساختاری غزل- روایت هایی که از نوع «گفت وگو» هستند و همچنین به بررسی عناصر متغیّر در غزل- روایت های نوع «حکایت» پرداخته شود. حاصل این پژوهش چنین بوده است: از مجموع 701 غزل سعدی، 89 غزل- روایت در میان آن ها یافت شد که 5 مورد آن از نوع غزل- روایت هایی هستند که عنصر اصلی آن ها «گفت وگو» است. تعداد 27 مورد غزل- روایت های «وصفی» و 57 مورد نیز غزل- روایت هایی هستند که ساختار «حکایت» دارند. همچنین در این گونه اخیر از غزل- روایت ها، برخی از عناصر داستان پردازی؛ نظیر: گفت وگو، شخصیّت، زاویه دید، مکان و زمان نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
کارکردهای متمایز قافیه و ردیف دوبیتی های عامه در لفظ و معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی جنبه های ساختاری و عناصر شاعرانه در دوبیتی ها ، به دلیل جایگاه آن در اتصال شعر رسمی و عامه، می تواند برخی از ویژگی های متمایز این دو حوزه را تبیین کند. باتوجه به اهمیت نقش قافیه و ردیف در این قالب، در این مقاله به روش تحلیلی- مقایسه ای، ضمن بررسی بیش از 3،000 دوبیتی عامه، زوایایی چون شباهت ها و تفاوت های لفظی و معنایی و تسامح های مرسوم در موسیقی کناری آن ها، متناسب با تفاوت اقلیم، تحلیل و با ادب رسمی مقایسه شده است.
خلاف جلوه های جغرافیایی، روستایی، فردی و طبیعی، مباحث ایدئولوژیک، فلسفی، اجتماعی و شهری در موسیقی کناری دوبیتی های عامه نمود ندارد. از جنبه های تمایز کله فریادهای خراسان، نگاه نسبتاً زمینی به معشوق و اشاره مستقیم به نام زنان در جایگاه ردیف است. همچنین در شروه ها، اصرار بر برخی التزام های آوایی و همچنین استفاده از تلمیح و جناس (به ویژه جناس مرکب) بسامد بسیاری دارد. از تسامح های لفظی مرسوم در قافیه گزینی، شگردهایی همچون استفاده از ردیف به جای قافیه، رعایت نکردن حرف قبل از روی، تکیه بر حرف یکسان قبل از روی، استفاده از ضمایر، شناسه ها به جای قافیه و حذف صامت میانی، ویژه شعر عامه است و در دوبیتی های رسمی کمتر از آن ها استفاده شده است.
تاریخچه قصاید مصنوع فارسی و معرّفی دو قصیده مصنوع ناشناخته از دو شاعر گمنام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصاید مصنوع که بیشتر در آنها قواعد عروض و قافیه و صنایع شعری طرح می شود، یکی از شیوه های ارائه ادب تعلیمی است که سرایندگان آنها در سایه عرض هنر، به آموزش هنرهای ادبی نیز توجه کرده اند. در پژوهش های محقّقین تا کنون تعریفی دقیق از قصیده مصنوع و انواع آن داده نشده و اغلب، این نام را هم بر منظومه های وزنیّه، هم بر بدیعیّه ها و هم بر قصاید مُوَشَّح نهاده اند. در این مقاله ضمن تعریف قصیده مصنوع و تفکیک انواع آن و بررسی سابقه و سیر تاریخی قصاید مصنوع، دو نمونه ناشناخته و کهن از این قصاید معرفی شده است. نخستین قصیده با نام مخزن السّرور و مجمع البحور سروده بهاءالدّین ساوجی و دومی با نام روضه السُّحور و دره البحور از سراینده ای به نام نصرالله عراقی است که هر دو از شعرای نیمه دوم قرن هفتم و نیمه نخست قرن هشتم هستند و در دربار تاج الدّین علی عراقی حاکم کرمان و بم وسیرجان می زیستند. در هیچ یک از پژوهش های معاصرین و حتی منابع دستنویس و نسبتاً کهن از این دو قصیده که تنها یک نسخه از آنها برجای مانده سخن نرفته است. از آگاهی های مندرج در مقدمه و متن این قصاید می توان دانست که بهاءالدّین ساوجی و نصرالله عراقی بعد از سیّد ذوالفقار شروانی و فخری اصفهانی سومین و چهارمین سراینده قصاید مصنوعند.
زمینه های اجتماعی و فکری اندیشه اغتنام فرصت در رباعی های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمایل ذاتی انسان به شاد زیستن و برخورداری از آرامش درون در رباعی های فارسی به صورت آموزه هایی اخلاقی متجلی شده است؛ چنانکه این آموزه همواره یکی از مضامین تعلیمیِ اصلی و محوری در این قالب شعری بوده است. پژوهنده در این جستار با تأمل در رباعی های مشهورترین رباعی سرایان ایرانی تا قرن هشتم ه . ق. کوشیده است، ضمن بررسی کیفیت و تمایز بازتاب این آموزه ها در آثار آنان با ریشه یابی پشتوانه های اجتماعی و فکری اندیشه دعوت مخاطب به اغتنام فرصت، تساهل و شادی طلبی، تأثر این اندیشه را از اوضاع اجتماعی و فکری جامعه دریابد. بر اساس یافته های این پژوهش، آموزه های اخلاقی رباعی سرایان ایرانی در این خصوص، ضمن تأثیرپذیری عمیق از اوضاع اجتماعی و جریان های فکری و سیاسی، با وجود شباهت به اندیشه اصالت لذت در طرز تلقی از معنای شادی و آرامش و راهکارهای دستیابی به آن، پشتوانه های فکری عمیق و مستقل از مکتب اصالت لذت (اپیکوریسم) دارد. پشتوانه هایی که در نوع ینی و نگرش انسان شناسانه آنان ریشه دارد.
قصیده ای نویافته از لبیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل ساختار و محتوای قصاید شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصیده فارسی که تا پایان قرن ششم یک دوره درخشان و شکوفایی را پشت سر نهاده بود، از قرن هفت به بعد رو به افول نهاد و از معیارهای اصیل خود دور شد. اما در دوره مشروطیت، تحت تأثیر تحولات خاص اجتماعی، این نوع شعر با معیارهای اصیل و سنتی خود احیا شد. موضوع مقاله حاضر، بررسی ساختار و محتوای قصاید شهریار است. می توان گفت که شهریار هرچند ادامه دهنده بسیاری از سنت های شعر کلاسیک فارسی است، اما در قصیده، به دنبال هنجارها و معیارهای قدما نیست و به دلیل ویژگی های خاص شخصیتی، زبان قصاید او نرم و تغزلی است. با اینکه برخی از قصاید او با قصاید اساتید قدما پهلو می زند، اما باید گفت که قصیده شگرد اصلی او نیست، بلکه شهریار قصیده را صورت خشنی از شعر می داند. مهم ترین ویژگی قصاید شهریار، مانند دیگر اشعار او، واقع نگاری و صدق تجربه عاطفی است. این ویژگی در قصایدی با زمینه تغزلی و عاطفی، همراه با تخیل بدیع و توصیفات رمانتیک، نوعی قصیده جدید را به وجود آورده که پیش از شهریار سابقه نداشته است. قصاید شهریار از حیث موضوع بسیار متنوع است اما با توجه به موضوعات غالب، می توان این قصاید را به چند دسته تقسیم کرد: 1. قصاید مدحی که شامل اخوانیات، مراثی و قصاید اجتماعی است. 2. قصاید دینی و توحیدی 3. قصاید تغزلی 4. قصاید انقلاب اسلامی.
رده بندی غزلیات سنائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رده بندی انواع سروده ها یکی از مباحث مهم در مطالعات ژانری است. غزلیات سنائی از معدود مواردی است که در نسخه های خطی رده بندی شده است و این رده بندی وارد نوشته های مصححان و دیگر سنائی پژوهان شده است. مقاله حاضر ضمن بررسی انتقادی رده بندی های گذشته، سعی می کند طرحی تازه را پیشنهاد کند که بر اساس آن غزلیات در دو سطح ساختاری و محتوایی رده بندی می شوند. در سطح نخست غزلیات به چهار گروه تقسیم شده است و سپس معلوم شده که از این میان تنها بخشی را می توان غزل نامید و بقیه غزل واره هستند که زمینه را برای تولد غزل فراهم کرده اند. در سطح محتوا هم غزلیات به دو گروه کلی توصیف محور و توصیه محور تقسیم شده، برای هر یک زیرگروه هایی نیز اعتبار کرده ایم. این طرح قادر است هم نقش سنائی را در تحول غزل فارسی نشان دهد و هم تصویر نسبتاً واضحی از ساختار و درون مایه غزلیات پیش روی خواننده قرار دهد.
نقش سنائی در تحول قصیدة فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چنان که از عنوان برمی آید، مسألة اصلی مقاله تعیین نقش سنائی در تاریخ تحول قصیدة فارسی است؛ نقشی که به همان اندازة «تحول در غزل فارسی» مهم است. با وجود تحقیقات پراکنده ای که در پیشینة تحقیق بدان ها پرداخته-ایم، هنوز جای تحقیقی که این بُعد شخصیت شاعری سنائی را آشکار کند، خالی بود. بدین منظور قصاید او را در دو سطح ساختار صوری (ناظر بر فرم) و نظم گفتمانی (معطوف به محتوا) بررسی کردیم و در مقایسه با سنت قصیده پردازی پیش از وی نشان دادیم که او و ناصر خسرو به عنوان نقطه های عطف تحول قصیده فارسی هستند؛ به طوری که می توان تاریخ قصیدة فارسی را به دو دورة پیش و پس از این دو شاعر تقسیم کرد. در بررسی ساختار صوری قصاید وی، به سه گونه قصیده دست یافتیم: تابع سنت قصیده پردازی، بینابین و جدید. همین گروه بندی را در بررسی گفتمانی قصاید نیز اساس قرار دادیم. نتیجة بررسی ها نشان داد که در قصاید گروه اول، چه از جهت ساختار صوری و چه محتوایی سنائی در چهار چوب «سنت» حرکت کرده است؛ در قصاید گروه دوم، حرکت او به طرف خروج از سنت (در سطح فرم و محتوا) مشاهده می شود اما چنان و چندان نیست که از مرزهای سنت خارج شده باشد و سر انجام در قصاید گروه سوم، چه به لحاظ ساختار صوری و چه محتوایی با طرحی کاملاً نو مواجه می شویم که پیش از وی (به استثنای ناصر خسرو) یا اصلاً وجود ندارد و یا قابل توجه نیست. بدین ترتیب باید سنائی را یک نقطة عطف در تاریخ تحول قصیده به شمار آورد.
پیدایش و تحول چهار پاره سرایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره ""چهار پاره "" یا ""دوبیتی های پیوسته"" پیش ازاین به اجمال واشاره،اینجا و آنجا سخن به میان آمده است ،اما درمورد پیدایش ،تحول و به ویژه تأثیر شعر نوگرای عثمانی بر روی کرد شاعران ایرانی به این قالب نو پدید بحث مستوفی ودر خوراعتنایی صورت نگرفته است. نویسنده مقاله ضمن جستجودر باب منشأ این قالب شعری، با اشاره به رواج آن در ادبیات فرانسه در صدد یافتن پاسخ سؤالات زیر است: 1- آیا شاعران ایرانی تحت تأثیر ادبیات اروپا و به طور خاص فرانسه به سرودن چهارپاره پرداخته اند؟ 2- شعر نو گرای عثمانی تا چه اندازه در رویکرد شاعران ایرانی به این قالب تأثیر گذار بوده است؟ 3- چهارپاره سرایی در ایران دقیقاً از چه زمانی آغاز شده و نخستین بار کدام شاعر به سرودن شعر در این قالب برخاسته است؟ مقاله درپی تبیین این فرضیه است که در دوره تنظیمات ومشروطه عثمانی ،شاعران نوگرای از طریق آشنایی با ادبیات فرانسه به سرودن شعر دراین قالب روی آورده اند تا اینکه پس از استقرار نظام مشروطه در ایران برخی از شاعران تجدد خواه ایرانی که با شعر نو گرای ترک انس والفتی داشتند با تأسی به اقران ترک خویش به خلق آثاری در این قالب پرداخته اند.مقاله با بحث درباره نخستین نمونه های چهار پاره وسرایندگان آنها، روند تحوّل چهارپاره سرایی را بررسی کرده وبانقد چند نظرکوشیده است به ابهامات موجود در این زمینه اندک پرتوی بیفشاند.
کاربرد و ویژگی های دوبیتی در انواع ادبیات منظوم عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از قالب های رایج در ادبیات منظوم عامه و بومی سرودهای مناطق مختلف ایران و کشورهای فارسی زبان دوبیتی است. دوبیتی با توجه به ایرانی بودن و سابقه در ادبیات پیش از اسلام و کوتاهی و استعداد ذاتی آن در بیان و انعکاس زندگی مردم، همواره قالبی شناخته شده و محبوب بوده است. در این مقاله و براساس طرح تحقیقی نگارنده در مورد ادبیات منظوم عامه ایران، از 302 گونه منظوم و عامه سرود 100 گونه با اسامی و کارکرد مختلف، درقالب دوبیتی سروده شده اند. هدف از این مقاله نشان دادن گستره و پراکندگی جغرافیایی دوبیتی در ایران و کشورهای فارسی زبان است. نتایج این تحقیق نشان می دهد کاربرد دوبیتی در کنار مثنوی که هردو ایرانی هستند، به نسبت مساوی 67درصد تمام گونه های منظوم ادب عامه را تشکیل می دهد که 33درصد در قالب دوبیتی است و به نام هایی چون بیت، بایاتی، دوبیت، دوبیتو، چهاربیتو، ترانه، ترانک، فهلویات، کلّه فریاد، فراقی، چهارپاره، سیتک، چهاردانه، چهارگانی، دستون، بیدگانی و... شناخته می شود.
ساخت شبکه ای غزل کلاسیک فارسی (مطالعة موردی: غزل سنائی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد اثبات وجود ساخت شبکه ای در غزل کلاسیک فارسی است. در ابتدا به تعریف مفهوم ساخت شبکه ای پرداخته ایم و در ادامه نشان داده ایم که در غزل تمهیدات و مؤلفه هایی وجود دارد که می توان مجموعة آنها را در قالب دو گروه «سازه های زبانی» و «سازه های موسیقایی» جای داد. تکرار، ارجاع، هم آیی، هم معنایی، تضاد، جایگزینی و شمول معنایی، از تمهیدات مربوط به سازه های زبانی، و وزن، قافیه، ردیف، تجنیس، ردها، ترصیع و موازنه از سازه ها و تمهیدات موسیقایی هستند. مجموع این مؤلفه ها در درون غزل شبکه های ارتباطی چندلایه ای را پدید می آورند که منجر به پدیدآمدن نظامی درونی می شود. ما از این نظام درونی به «ساخت شبکه ای» تعبیر می کنیم. این مقاله نشان می دهد که ارتباط در محور عمودی غزل کلاسیک وجود دارد.
شیوه های روایت سینمایی در غزل امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی ساختارشناسانه غزل امروز و تحقیق در شیوه های روایت در غزل دهه های اخیر پرداخته شده است. غزل که در همه دوره ها پرمخاطب ترین و جدی ترین صورت های شعر فارسی بوده، در دوران معاصر نیز شاعران بسیاری را با خود همراه کرده است. با توجه به وجود روش های گوناگون روایت هنر امروز، در شعر معاصر و به ویژه غزل دهه های اخیر، شکل ویژه ای از روایت به چشم می آید که با وجود شباهت هایش با روایت داستانی به روایت سینمایی نیز شبیه است . در این پژوهه، افزون بر تعریف روایت و پرداختن به پیشینه آن در شعر و غزل فارسی، شیوه های روایت در شعر معاصر و به ویژه غزل امروز بررسی می شود. بدین منظور، ابتدا به این پرسش پاسخ داده می شود که روایت در غزل روایی امروز، به روایت داستانی نزدیک تر است یا به روایت سینمایی . سپس چرایی این پاسخ مورد تحلیل قرار می گیرد . ضمن این بررسی، شباهت ها و تفاوت های روایت در غزل، با هر یک از دو شیوه روایت داستانی و سینمایی شناسایی و نمونه هایی از آنها در غزل معاصر بیان می شود. همچنین، به برخی اصطلاحات خاص سینما در غزل امروز و نتایج روایی شدن غزل و ویژگی های ممیز غزل روایی از غزل کهن فارسی اشاره می شود.
نقد عقلانیت در مثنوی مولانا وکلیات اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقبال لاهوری از خیل ارادتمندان به ساحت پیر رومی است که مستقیم و غیر مستقیم در تمام زمینه ها تحت تأثیر افکار او بوده است. یکی از مهم ترین مضامینی که هم در مثنوی و هم در آثار اقبال بازتاب چشم گیری دارد بحث نقد عقلانیت است که هر دو گاهی بالاترین تمجیدها و ستایش ها را از عقل دارند و گاهی با تازیانه ی انتقاد بر سرش می کوبند. این امر باعث شده است که برخی ناآگاهانه آن ها را به عقل ستیزی متهم کنند، لذا نگارندگان کوشیده اند تا در این مقاله به تبیین عقل و عقلانیت از دیدگاه مولانا و اقبال بپردازند. نتایج این تحقیق که به شیوه ی تحلیل محتوا صورت گرفته حاکی است که هر دو نه تنها عقل ستیز نیستند، بلکه بهترین ستایش ها را از عقل به دست داده اند و مخالفت آنها با عقل فلسفی است امااز آنجا که این نعمت الهی در دست عده ای عامل اختلاف بین مردم شده و به جای راهنمایی و هدایت آنها خود ابزار تباهی جامعه گردیده بود با آن به ستیز برخاستند و در واقع عقل ستیزی آنها نوعی واکنش اجتماعی و حاکی از یک نظام اندیشگی والاست که می خواهند عقل محدود گرفتار نفس را آزاد کنند.
محور عمودی خیال در قصاید ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصیده در تمام ادوار شعر فارسی ساختاری یک نواخت و تقلیدی داشته است و همین ویژگی نقش مهمی در ضعف محور عمودی این قالب شعری داشته و باعث شده است تا تخیل شاعر همواره در یک جهت سیر کند و زنجیره ای از تصاویر تکراری و از پیش تعیین شده را تداعی نماید. امّا شگرد های ناصرخسرو (394-481 ﻫ .ﻕ.) برای به کارگیری تصاویر در محور عمودی قصیده هنجارشکنانه است؛ طرح هایی که او از ساختمان قصیده ارائه کرده متنوع و در عین حال بی نظیر است. در این مقاله، مجموع قصاید ناصرخسرو با اشعار سه تن از معروف ترین هم عصرانش یعنی عنصری (؟- 431 ﻫ .ﻕ.)، فرخی (؟- 429 ﻫ .ﻕ.) و منوچهری (؟- 432 ﻫ .ﻕ.)، از لحاظ ساختمان مورد مقایسه قرار می گیرد و در نهایت ویژگی هایی مانند توصیف مفصّل، تمثیل، تشخیص، تکرار واژه های محوری در طول قصیده و پیوستگی ابیات به واسطه حروف ربط که از مهم ترین عوامل مؤثر در استحکام محور عمودی قصاید ناصرخسرو است و در شعر معاصران وی کم تر به کار رفته، تبیین شده است. با توجه به گرایش شاعران مداح به مخاطب و گرایش ناصرخسرو به آرمان های خود، ساختمان قصاید وی متأثر از عواطف و احساسات شخصی و مذهبی اوست. بر همین اساس، ناصرخسرو متناسب با عواطف شخصی، در محور عمودی ساختمان قصیده به نوآوری هایی همچون شروع کردن قصیده با سؤال از مخاطب و یا مورد خطاب قرار دادن او، حضور شاعر در پایان اکثر قصاید، فراوانی قصاید فاقد تشبیب و شریطه و نیز استفاده از تخلّص شاعری در پایان قصاید دست زده است.
بررسی سراینده یازده رباعی دخیل مشترک در رباعیات خیام و حافظ با تکیه بر تاریخ نسخ و نکات سبکی و محتوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از رباعیات منسوب به خیام در جای جای متون نظم فارسی به نام شاعران دیگر نیز ضبط شده ﺍست. این امر علاوه بر ایجاد تردید در مورد صحت انتساب رباعیات خیام، انتساب چنین رباعیاتی را به شاعران دیگر نیز دشوار ﻣﻰسازد. اختلاف در انتساب رباعیات تا حدی است که گاه برای یک رباعی نام هفت شاعر در منابع مختلف درج گشته است. بیش از یک سده است که پژوهشگران ایرانی و خارجی درباره صحت انتساب این قبیل رباعیات تحقیق کردهﺍند اما ضرورت پژوهشﻫﺎی بیشتر در این زمینه همچنان به قوت خود باقی است. با این که صحت انتساب رباعیات منسوب به حافظ هم پیشتر به وسیله استادانی چون مسعود فرزاد، محمدامین ریاحی و دیگران مورد تحقیق قرار گرفته، هنوز راهی طولانی پیش روی پژوهشگران این حوزه برای تحصیل واقعیت وجود دارد. در مقاله حاضر با مطالعه یازده رباعی که هم به خیام و هم به حافظ منسوب شده، صحت انتساب این رباعیات به دو شاعر بررسی و نقد شده است. پس از ذکر محل و تاریخ انتساب رباعیﻫﺎ به هر یک از دو شاعر، به سبک شناسی زبانی و سابقه تاریخی رباعیات و سنجش مضمون آنﻫﺎ با مضامین رباعیات اصیل خیام پرداخته شده، در نهایت با رد تعلق آنﻫﺎ به خیام و حافظ، انتسابشان به شاعری دیگر بیان شده است.
بررسی یازده رباعی از خیام در میان رباعیات منسوب به حافظ با تکیه بر تاریخ نسخ و نکات سبکی و محتوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از رباعیات منسوب به خیام در جای جای متون نظم فارسی به نام شاعران دیگر نیز ضبط شدهﺍست. این امر علاوه بر ایجاد تردید در مورد صحت انتساب رباعیات خیام، انتساب چنین رباعیاتی را به شاعران دیگر نیز دشوار ﻣﻰسازد. اختلاف در انتساب رباعیات تا حدی است که گاه برای یک رباعی نام هفت شاعر در منابع مختلف درج شده است. بیش از یک سده است که پژوهشگران ایرانی و خارجی دربارة صحت انتساب این قبیل رباعیات تحقیق کردهﺍند اما ضرورت پژوهشﻫﺎی بیشتر در این زمینه همچنان به قوت خود باقی است. این مقاله با مطالعة یازده رباعی که مشترکاً هم به خیام و هم به حافظ منسوب شدهﺍند، در صدد بررسی و نقد صحت انتساب این رباعیات به دو شاعر مورد بحث است. پس از ذکر محل و تاریخ انتساب رباعیﻫﺎ به هر یک از دو شاعر به سبک شناسی زبانی و سابقة تاریخی رباعیات پرداخته و مضمون آنﻫﺎ را با مضامین رباعیات اصیل خیام سنجیدهﺍیم. در نهایت با رد انتساب آنﻫﺎ به حافظ، با توجه به تحلیل نسخه ای، سبکی و محتوایی، انتساب شان را به خیام اقوی دانستهﺍیم.