بررسی استعارۀ «دنیا به مثابۀ انسان» در حدیقه الحقیقه و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظر لیکاف و جانسون، استعاره انسانانگاری، استعاره هستی شناختی است که از طریق آن ، مفاهیم انتزاعی شخصیت انسانی می یابند و می توان به نگرش و کنش مورد نظرگوینده، درباره شی یا پدیده مورد وصف پی برد. هدف در این پژوهش نیز بررسی انسان انگاری دنیا در حدیقه الحقیقه و مثنوی است تا نشان داده شود این دو شاعر بیشتراز چه خصوصیات انسانی برای شخصیت بخشی به دنیا استفاده کرده و از این طریق، چه نگرشی و کنشی در مخاطبان برانگیخته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد سنایی و مولانا با نسبت دادن ویژگی های جسمانی، اخلاقی و اجتماعی انسان، به دنیا، سبب شکل گیری استعاره «دنیا به مثابه انسان» شده اند. این استعاره، خود شامل دو استعاره جزئی ترِ «دنیا به مثابه زن» و «دنیا به مثابه انسانی با ویژگی اخلاقی- اجتماعی» است. زیر مقوله های استعاره «دنیا به مثابه زن» که بر اساس نوع شناخت از ازدواج و روابط خانوادگی ایجاد شده است، نشان می دهد در شعر سنایی، دنیای زن گون جلوه بیشتری دارد وبرخلاف مولانا که تنها دو ویژگی اخلاقی و اجتماعی این زن را به تصویر کشیده، در شعر سنایی این دنیای زن گون، ظاهری جسمانی و ناخوشایند نیز دارد که سبب دلزدگی جسمی و جنسی از آن می شود. در «استعاره دنیا به مثابه انسانی با ویژگی اخلاقی- اجتماعی»، نیز که بر اساس شناخت از تعامل اجتماعی شکل گرفته است، این دو شاعر به تصویرسازهای مشابهی از دنیا پرداخته اند؛ با این تفاوت که سنایی، دنیا را انسانی با دنیایِ درونی منفی به تصویر کشیده است؛ اما در شعر مولانا، انسانی است با ویژگی اخلاقی و اجتماعی مثبت و منفی.