فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲٬۷۰۱ تا ۵۲٬۷۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ مرداد و شهریور ۱۴۰۴ شماره ۶۳
33 - 64
حوزههای تخصصی:
تشرف و گذار مفاهیمی هستند که در بسیاری از فرهنگ ها برای توصیف تغییرات اساسی زندگی افراد به کار می روند. این تغییرات و گذار از مرحله ای به مرحله دیگر، اغلب با مراسم و آیین هایی همراه است. بسیاری از این آیین ها ناشناخته هستند و معرفی و شناساندن آن ها، موجب شناخت عمیق ما با فرهنگ جامعه می شود. ازاین رو، این مقاله در صدد است تا با روش توصیفی تحلیلی، خاستگاه کهن سه آیین «انداختن نوزاد از پشت بام به پایین»، «ختنه سوران» و «جشن نُوشوالانه» را که از تولد تا بلوغ فرد را شامل می شود، بررسی کند و ارتباط آن ها را با مفهوم تشرّف و گذار مشخص نماید. نتیجه تحقیق بیانگر این نکته است که هر سه آیین، مفهوم گذار از مرحله پیشین زندگی و تشرف به مرحله جدید را به رازآموز تلقین می کنند. بدین معنی که آیین انداختن کودک از بلندی به پایین، به معنای گذار از زهدان مادر اصلی و تشرف به آغوش/ زهدان مادر کبیر (زمین) یا گذر از زندگی زهدانی و تشرف به زندگی خاکی است. مراسم ختنه سوران با نشانه های اسطوره ای که در خود دارد مانند رسیدن به تمامیت و کمال و ظهور و تسلط اصل نرینه با کاربرد نمادین عدد سه مرتبط با مناسک تشرف به آیین حنیف و پیوستن به جماعت مردان است. مراسم نوشوالانه نیز به معنای گذار فرد از دوران کودکی و رسیدن به بلوغ و کسب هویت جدید اجتماعی و فرهنگی است.
تحلیل مفاهیم مرگ خواهی در نمایشنامه های «دست بالای دست» از غلامحسین ساعدی و «شب بخیر مادر» از مارشا نورمن: یک مطالعه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
171 - 187
حوزههای تخصصی:
اندیشه مرگ خواهی در دنیای مدرن از نحله ها ی فکری است که رویکرد فرد در مواجهه با جهان اطراف را به چالش می کشد و می تواند بر نحوه زندگی فرد و اطرافیانش تأثیر بگذارند. نویسندگانی چون مارشا نورمن و غلامحسین ساعدی در آثارشان مانند نمایشنامه های شب بخیر مادر و دست بالای دست، به بررسی رویارویی آگاهانه شخصیت ها با مرگ پرداخته اند. شخصیت هایی مرگ خواه و درمقابل، شخصیت هایی بازدارنده. تحلیل تضاد معنایی فوق در قالب گفتمان روایی در این دو نمایشنامه هدفی است که این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی بدان پرداخته است. با بررسی تطبیقی انگاره مرگ خواهی به عنوان محور اصلی این دو نمایشنامه و مطالعه مضمون در اجزای هر روایت مانند شخصیت ها، پیرنگ، زمان و مکان و غیره به بررسی و مقایسه آنها پرداخته ایم تا بدین پرسش پاسخ دهیم که دو نویسنده از دو خاستگاه فرهنگی-زبانی متفاوت چطور به مضمون مرگ خواهی در آثارشان پرداخته اند و با چه تفاوت هایی روایت داستانی شان را شکل داده اند. نتایج حاصل از این پژوهش بیان می دارد که در هر دو اثر بحران های روانی و انزوای فردی شخصیت اصلی به همراه مشکلات خانوادگی از علل وجود مرگ خواهی در آنها بوده است. در این میان نورمن با استفاده از تداوم زمانی-مکانی و تک شخصیت مقابلِ شخصیت مرگ خواه بیش از ساعدی به واکاوی علل مرگ خواهی پرداخته و ازاین رو توانسته شخصیت پردازی روایت خویش و همچنین اجزای روایی نمایشنامه را در راستای مضمون آن قرار دهد. حال آنکه ساعدی با روایتی مینیمال بیشتر بر تأثیرگذاری محیط بر فرد نظر داشته و با استفاده از موقعیت های روایی به بسط مضمون فوق نپرداخته است.
نگاهی به رده شناسی تکیه کلمه بر پایه فراگیری و پردازش زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۴ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۹۶) ویژه نامه زبان ها و گویش های ایرانی
99 - 122
حوزههای تخصصی:
تکیه کلمه را می توان از دید الگوریتم های پردازش و فراگیری زبان بررسی کرد، الگوریتم هایی که زبان را به عنوان توالی پیوسته ای از سیگنال صوتی تحلیل می کنند، نه براساس مجموعه ای از کلمات و تکواژهای ازپیش برچسب خورده. این دیدگاه، با در نظر گرفتن ویژگی ها و محدودیت های شناختی نوزادان، ابعاد جدیدی را از پیچیدگی مواجهه با پدیده های زبانی آشکار می سازد. در این مقاله، تکیه کلمه را براساس الگوریتم های واقع گرایانه فراگیری نوزادان از گفتار پیوسته بررسی کرده و به چالش هایی می پردازیم که در رویکردهای سنتی، که تکیه را براساس صورت های واژگانی و برچسب های صرفی و نحوی توصیف می کنند، مطرح نمی شوند. ابتدا به معرفی مدل شناختی پپرکمپ و دوپو برای فراگیری و پردازش تکیه و تمایزات واجی پرداخته و مفروضات آن را در زمینه رده شناسی تکیه مرور می کنیم. سپس، تفاوت های مشاهده پذیری و دسترسی الگوریتم های یادگیری تکیه را در زبان های مختلف با تکیه های پیش بینی پذیر از لحاظ واجی بررسی می کنیم. در این راستا، تفاوت مهم میان پیش بینی پذیر بودن تکیه از لحاظ واجی و صرفی بحث خواهد شد. در ادامه، چالش های خاص زبان فارسی را مورد توجه قرار داده و سؤالات مهمی را برمی شماریم که تکیه این زبان برای الگوریتم های فراگیری تکیه مطرح می سازد. در نهایت، پیشنهادهایی برای پژوهش های آتی ارائه می دهیم، پیشنهادهایی که بر همکاری میان رشته ای، جمع آوری داده های واقع گرایانه مقیاس گسترده، و استفاده از مدل های یادگیری ماشین خودنظارتی تأکید دارند.
پیشینه اساطیری داستان سلیمان و نگریستن عزرائیل بر مردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ مرداد و شهریور ۱۴۰۴ شماره ۶۳
262 - 293
حوزههای تخصصی:
مسئله یافتن مأخذ حکایات و تمثیلات آثار ادبی یکی از شیوه های پژوهش ادبی است که تا دوره معاصر کم تر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، اما این نوع پژوهش علاوه بر اینکه به حل برخی از مشکلات متون کمک می نماید، از جریان های فکری و فرهنگی جاری در زمان سرایش اثر نیز پرده برمی دارد. مولانا در مثنوی داستانی آورده است با عنوان «نگریستن عزرائیل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان ...» که هدف این پژوهش یافتن مأخذ اصلی این داستان است. قدیم ترین منبعی که فروزانفر معرفی می نماید، حلیه الاولیا است که احتمالاً در اواخر قرن چهارم نگارش یافته است. از میان منابع نویافته تر عربی، قدیم ترین منبع، المصنف از ابن أبی شیبه است که تاریخ تألیف آن اوایل قرن سوم است. از سوی دیگر پژوهشگران معتقدند درباره حضرت سلیمان غیر از مطالبی که در قرآن آمده است، هیچ روایت صحیح و قابل اعتمادی وجود ندارد. پس می توان نتیجه گرفت که این داستان ساختگی است و اصیل نیست. همچنین دو روایت متفاوت از این داستان نیز وجود دارد که یکی با عنوان «ملاقات در سامرا» در ادبیات غرب وارد شده و دیگری با سه روایت متفاوت در ادبیات هندی شناخته می شود. مقایسه روایت های اسلامی، غربی و هندی این داستان نشان می دهد که صورت اساطیری هندی مأخذ اصلی است و این داستان در سفری شرقی غربی به ادبیات عربی و فارسی و سپس ادبیات غربی وارد شده و به حضرت سلیمان منتسب شده و سپس به مثنوی مولانا راه یافته است.
خلقت و آفرینش در مثنوی های بیدل با نظر به منابع فلسفی و عرفانی دین هندو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دین هندو یکی از مهم ترین ادیان در هند است. خلقت و آفرینش انسان و جهان هستی پایه ی جهان بینی و ایدئولوژی این دین را تشکیل می دهد. مفاهیم خلقت و آفرینش انسان و جهان در قدیم ترین متون حکمی و فلسفی آنها یعنی وداها و اوپه نیشدها مطرح شده است. در وداها خلقت و آفرینش را از عدم و نیستی می دانند. در متون اوپه نیشدها برای تبیین خلقت و آفرینش از واژه ی «برهمن» استفاده کرده اند. برهمن از یک سو عدم و نیستی است و هیچ توصیف ادراکی نمی گیرد و به آن «نیرگون برهمن» می گویند و از سوی دیگر جهان مادی و جسمانی است که آن را «سگون برهمن» می نامند. فرزانگان اوپه نیشدی می گویند عدم و نیستی مانند یک روح حقیقی در باطن انسان و جهان هستی وجود دارد. بیدل بی آنکه از اصطلاحات «نیرگون برهمن» و «سگون برهمن» استفاده کند، به گونه ای چیستی آفرینش را گزارش می کند که مخاطب آشنا با عرفان و فلسفه هند، می تواند با نظر در زوایای سخن او، تصاویر و شیوه استدلالش مفاهیم هندی «عدم و نیستی»، «انسان»، «تخم عالم کیهانی»، «نظریه ی انعکاس»، «شخص خلقت» و «وهم و خیال بودن جهان هستی» بازیابی کند.
تحلیل روایت شناختی روایت تلفیقی عاشقانه-عارفانه (مطالعه موردی: سلامان و ابسال در ادبیات فارسی و مه م و زین در ادبیات کُردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
125 - 148
حوزههای تخصصی:
سلامان و ابسال اثر جامی در ادبیات فارسی و مه م و زین اثر احمد خانی در ادبیات کُردی گرچه در طبقه بندی منظومه ها در دسته منظومه عاشقانه قرار داده شده اند، اما ساختار روایت در این دو اثر، ساختار جدید و متفاوتی از سایر منظومه های عاشقانه است که چنین ساختاری در آثار همگون دیگر مشاهده نمی شود. با توجه به رویدادها و معناگذاری آنها در متن قابل دریافت است که این دو اثر صرفاً عاشقانه نیستند و نمی توان آنها را همچون منظومه های عاشقانه محض قلمداد کرد. سرنوشتی که برای شخصیت های اصلی رخ می دهد و آن حالات روحی و نگرش جدیدی که در آنها شکل می گیرد، به عنوان نشانه هایی در متن بر این مسئله دلالت دارد که روایت در ادامه، ماهیت عرفانی پیدا می کند. در این پژوهش که چگونگی روایت در دو اثر نامبرده بررسی و تحلیل می شود، هدف این است که سیر تکوینی گونه روایتِ تلفیقی عاشقانه -عارفانه، باتکیه بر نقش عامل گفتمانی- اندیشگانی در فرایند شکل گیری آن، تشریح شود. نتایج پژوهش بر این امر دلالت دارد که این گونه روایت محصول گفتمان گذر تکاملی از عشق زمینی- انسانی به عشق الهی است. تغییر گفتمانی که در این گونه روایت رخ می دهد، در مظاهر متعددی همچون تغییر در سوژگی، تغییر معشوق، رمزگذاری رویدادها و ایجاد سطوح معنایی-دلالتی مختلف نمایان می شود. این مؤلفه ها ازجمله شاخصه های ماهیتی این نوع روایت هستند که وجه تمایز آن با منظومه های عاشقانه صرف به شمار می رود.
أثر ألف لیله ولیله فی روایه ألف لیله فی لیله لسوسن جمیل حسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
27 - 44
حوزههای تخصصی:
النّص کشفُ خطاب السرد النسویّ التی یَفتحُها الرّاوی فی العمل الرّوائی محاولهٌ للإفصاحِ عن مکانهِ الأنثی وحقیقتِها. کما بان لنا أنّ شهرزاد، فی القصّه الافتتاحیه لکتاب ألف لیله ولیله، استطاعتْ بفعل السردانیّهِ تناولَ صوره المرأهِ والحفاظ علی بقاءها أمامَ «شهریار یمثّل جنس الرّجل». من هذا المنطلقِ، أبدعتْ سوسن جمیل حسن روایتَها ألف لیله فی لیله مستلهِمهً من ألف لیله ولیله، کنموذجٍ روائیٍ نسائیٍ، مجالاً لصوتها کی تَتکلّمَ عن قضیه الأنوثه تحت سلطهِ الرجوله فی المجتمع عبر محاور مختلفهٍ. فروایتُها تحملُ عنوانًا ما یتضمّنُ اللیلَ وما یشیرُ إلیه من السّهرِ والحکی، عدا أنّ الرّاویه «دیمه» تخاطبُ رجلاً ما بلقب «المولی»، وتشیر إلى نفسِها بکلمه شهرزاد عبرَ حکایات متوفّرهٍ، تعدّ مِن ذکریات الرّاویه وتجاربها الشخصیّه.
المنهج الوصفی المقارن هو المنهج البحثی المستخدم فی هذه الدراسه للمقارنه بین روایه ألف لیله فی لیله والقصّه الافتتاحیّه لألف لیله ولیله.
العنوان یتضمن اللیل وما یشیر إلیه فی السهر والکلام، الراویه "دیمه" تخاطب رجلاً بلقب "مولای" وتشیر إلى نفسها بکلمه شهرزاد من خلال القصص المتوفره التی تعتبر تجارب ذکریات الرّاویه. فی روایه جمیل، العنوان له دلالته وهدفه الخاص. بالإضافه إلی ذلک، ثمّه اختلافاتٌ بین کیفیّهِ تجلّی شهرازد الأسطوریه ودیمه ممثّله هوّیه المرأه العربیّه. لکنّها لیست هی تماماً علی الطریقهِ الشهرزادیّهِ، و کذلک إضاءهٌ على هوّیه «الأنا» للمرأهِ فی المجتمعِ العربیّ المعاصر، بتعلّقها بحیاهِ دیمه التی تنیرُ تجربتها الحیاتیّه والبیئیّهَ والمرحلهَ الزمنیّه التی عاشت فیها أمام متطلبات «الأنا» لشهرزاد.
تحصل سوسن على تقنیات سردیه جدیده عن مسار إعاده التراث فی تجربه معاصره، فأضافت دوراً جدیداً إلى الدور التقلیدی لشهرزاد وشهریار، وفتحت باباً للتأمل عن قرب فی ما یدلّ على العلاقه بین الذکر والأنثى وما یعلن عن علاقتهما، وسعت إلى وصف صوره حیه للذات فی الطرف الآخر، مع التعبیر عن رأیها من خلال دیمه على شکل انطباعات فکریه، ساعیهً إلى إثبات ذاتها الأنثویه من خلال السرد.
چالشی دیگر در پیوند با اثبات سراینده عشّاق نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
165-179
حوزههای تخصصی:
ده نامه سرایی یا آفرینش ده فصل در ادبیات فارسی تاریخی نسبتاً کهن دارد و اوج آن را باید نیمه دوم قرن هفتم و نیمه اول قرن هشتم دانست و برترین نمونه های این گونه ادبی از سوی شاعرانِ مطرح این دوره پدید آمده اند. در این میان «عشّاق نامه» که به نام های دیگری نیز خوانده شده است، از حیث انتساب و معرفی سراینده به چالش هایی درافتاده و میان دو نام فخرالدّین عراقی و عزّالدین عطایی تبریزی گرفتار آمده است. اینک در پژوهش حاضر که به شیوه کتابخانه ای و منبع پژوهی مستقیم تدوین یافته است تلاش کرده ایم تا با دلایل عقلی و نقلی از نام شاعرِ این اثر رفع ابهام کنیم. سرانجام با طرح بیش از ده دلیل، از دیدگاه خود موفق شده ایم تا عشّاق نامه را به مالکیّت فخرالدین عراقی درآوریم. این در حالی است که در سال های اخیر، بنا به دلایلی از جمله پیداشدن نسخه خطی سفینه تبریز این اثر از عراقی بازپس گرفته شده بود.
طرح واره های تصویری در سوره ص با تکیه بر نظریه جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۴)
100 - 115
حوزههای تخصصی:
طرح واره های تصویری، بیان گر پیوند میان تجربه های روزمره انسان و نظام فرایندهای ذهنی است و در نتیجه این تعامل، دریافت های تازه ای از تصاویر متن به وجود می آید. واکاوی این گونه طرح واره ها در استعاره های قرآن کریم، ساختارهای مفهومی و لایه های پیچیده معنایی آیات قرآن را نمایان می کند. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی در پی آن است که بر پایه زبان شناسی شناختی به واکاوی طرح واره های تصویری از دیدگاه جانسون (1941) بپردازد. پیکره این پژوهش، دربردارنده متن سوره ص است. این سوره، دارای داستان های پیامبران است که به گونه طبیعی شامل حرکت، تغییر و تعاملات قدرتی است و امکان بررسی طرح واره های حرکتی و قدرتی را فراهم می کند. در روند آن، طرح واره های حجمی، حرکتی و قدرتی استخراج می گردد و به دنبال پاسخ به این پرسش است که کدام یک از سه گونه طرح واره در این سوره وجود دارد و این طرح واره ها تا چه حد می تواند الگویی مناسب برای مطالعه استعاره ای قرآن باشد. از بررسی کمی داده ها و طبقه بندی آنها این گونه برمی آید که از مجموع طرح واره های تصویری، طرح واره حجمی و حرکتی، بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است و در میان طرح واره های چند وجهی ترکیبی نیز، طرح واره حجمی -حرکتی، بیشترین کاربرد را دارد.
اسطوره کاوی عشق عرفانی در متون اسرارالتوحید، تذکرة الاولیا، تمهیدات، مرصاد العباد و عوارف المعارف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
51 - 68
حوزههای تخصصی:
رویکرد اسطوره کاوی توسط دِنی دو روژمون (Denis de Rougemont)، محقق سوئیسی، ارائه شد و سپس توسط ژیلبر دوران (Gilbert Durand)، محقق فرانسوی، تکامل پیدا کرد. در مقاله حاضر به چگونگی اسطوره کاوی عشق در متون عرفانی اسرارالتوحید، تذکره الاولیا، تمهیدات، مرصادالعباد و عوارف المعارف پرداخته شده است. این مقاله برپایه دیدگاه ژیلبر دوران و با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و سرانجام این نتیجه به دست آمده است که اسطوره عشق در میان اسطوره های ایرانی و غیرایرانی، با مضامینی تجلی پیدا می کند که عبارت اند از: پیونددهنده غالب و مغلوب، غنی و فقیر و پیر و جوان، ایجاد حسادت و انتقام و زودرنجی، خاصیت جاودانگی و جاودان کنندگی، اعراض موقت عاشق از معشوق و خودکشی. در متون عرفانی نیز عشق، صفات مثبتی دارد مانند حیات بخشی، ازلی و ابدی بودن، جاودانگی و جاودان کنندگی، دارای منشأ الهی، چیرگی، سرّی و رمزی بودن و نیز جذب حقیقت شدن. علاوه بر آن ها، صفات دیگری نیز دارد که به ظاهر منفی اند و عبارت اند از: بلای جان، حجاب راه، رسواکنندگی و درمان ناپذیری. همچنین صفات دیگر عشق، مربوط به عاشق است که عبارت اند از: اصالت جوهر جان، داشتن مظهر، باعث ذکر بودن، نافی نفسانیت و عجب داشتن، عامل تسلیم و رضا و نیز مانع تعلقات دنیوی بودن.
بررسی تطبیقی حکایت شیخ صنعان عطار با رمان انگلیسی سیر و سلوک زائر جان بانین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
49 - 65
حوزههای تخصصی:
سلوک در ادبیات ایران و جهان، به ویژه در حوزه ادبیات عرفانی، جایگاه خاصی دارد. هدف از جستار حاضر، تطبیق دو اثر از ادبیات جهان شامل داستانی از ادبیات انگلیسی و حکایتی به زبان فارسی است. کتاب سیر و سلوک زائر اثر جان بانین رمانی به زبان انگلیسی است و حکایت شیخ صنعان عطار نیشابوری داستانی است که به زبان فارسی سروده شده است. در این پژوهش تلاش شد وجوه تشابه و تمایز این آثار بررسی شود. شالوده مطالعه حاضر بر پایه های مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی استوار است. در انجام تحقیق از منابع کتاب خانه ای و از شیوه تحلیل محتوا بهره گرفته شده است. تأکید اصلی در مکتب آمریکایی یافتن شواهد متنی و تمرکز بر جنبه های زیباشناختی آثار مورد تطبیق است. الگوی منازل هفتگانه سلوک در منطق الطّیر عطار، چارچوب اصلی پژوهش را تشکیل می دهد. این مراحل چنین نامگذاری شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا. علی رغم وجود وجوه افتراق جزئی، یافته های مقاله حاکی از تطبیق مراحل یادشده با مراحل سلوک قهرمان دو داستان، ترسا و شیخ صنعان، است. پرداختن هر دو اثر به مضمون مشترک «سفر عرفانی» و تعلّق آنها به حوزه ادبیات مذهبی را می توان از دلایل اصلی بروز این تشابه دانست. معیارهایی چون روح مشترک بشری، حقیقت جویی و کمال گرایی در پیدایش چنین آثار عرفانی سلوک-محور و تطبیق پذیر، نقش ممتازی دارند.
بررسی دوگان ساخت ها در نفثة المصدور زیدری نسوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
23 - 43
حوزههای تخصصی:
نفثه المصدور، کهن غمنامه ای تاریخی و منثور از قرن هفتم هجری، هم زمان با دوران یورش تاتار است.این اثر به دلیل مهارت زیدری نسوی (وفات 647 ه.ق) در نویسندگی و تسلط او بر زبان عربی، به آرایه های ادبی بسیاری آراسته شده است، همچنین جنبه های هنری و تصویرگونگی بسیاری را نیز به نمایش می گذارد. در این پژوهش، دوگان ساخت ها (جفت واژه هایی که اغلب با افزودن الف میانجی، کسره، واو عطف یا حروف اضافه ای مانند بر، تا، عن، علی، از، به و... به هم پیوند خورده یا در پی یکدیگر آمده اند) در چهارگروه تکرار، تضاد، ترادف و اتباع غیرمهمل (پی آیند دوسویه) بررسی شده اند. هدف از این پژوهش، بررسی کارکرد این دوگان ساخت ها در بافت متن براساس روابط همنشینی و جانشینی است. نتایج نشان می دهد که از 221 مورد یافت شده (با فراوانی 249) در نفثه المصدور، 29.72 درصد از دوگان ساخت ها به گروه تکرار، 22.08 درصد به گروه تضادها، 28.92 درصد به تراد ف ها و 19.28 درصد به پی آیندهای دوسویه تعلق دارند. همچنین، به تأثیر نام آواها / اسامی صوت در جلوه های صوتی و سایر دوگان ساخت ها در برخی صحنه های توصیف شده در جلوه های تصویری نفثه المصدور اشاره شده است. داده های پژوهش از منابع کتابخانه ای گردآوری شده و براساس تصحیح دکتر امیرحسن یزدگردی به روش تحلیل آماری بررسی شده اند. نتایج نشان می دهد که زیدری نسوی به صورت آگاهانه و هدفمند از دوگان ساخت ها بهره برده است تا با ایجاد تصویرسازی های قوی تر، تأکید بر مفاهیم، جلب توجه خواننده و برانگیختن عواطف و حس همدلی، اثرگذاری نوشته خود را افزایش دهد و مهارت نویسندگی اش را به نمایش بگذارد. ازاین رو، می توان دوگان ساخت ها را هم به عنوان عناصر زیبایی شناختی از دیدگاه بلاغی و هم به عنوان یک مؤلفه سبکی و الهام بخش نویسندگان معاصر در نظر گرفت و از ظرفیت های هنری این اثر برای معرفی متون کهن ایران به جهان بهره جست.
چیستان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
80-98
حوزههای تخصصی:
یکی از نمودهای پیوستگیِ فرهنگیِ شاهنامه با ادبیّات پیش از اسلام، چیستان ها و مواردِ معمّاگونه آن است. در این مقاله، از دو منظر «انواع ادبی» و «تاریخ ادبیّات» به این موارد پرادخته شده است و نشان داده شده است که از این دو رویکرد لزوماً نتایج یکسانی به دست نمی آید، امّا در عین حال از هیچ کدام نمی توان چشم پوشید. نخست سعی شده است تا از منظرِ انواعِ ادبی تعریفی از چیستان ارائه شود. سپس نشان داده شده است که عیبِ عمده این تعریف آن است که مانع و جامع نیست. پس در آن از منظرِ تاریخ ادبیات تا حدّی حکّ و اصلاح به عمل آمده است. آنگاه با دست یافتن به تعریفی نسبتاً شامل، نمونه های چیستان پردازی (نه تعدادِ چیستان ها) در شاهنامه دست کم هشت مورد برشمرده شده است و ضمناً سعی بر آن بوده است که نشان داده شود که چیستان ها گاهی از حیثِ صورت و محتوا به اندرزنامه هایی همچون مینوی خرد و مناظراتی چون ماتیکان یوشت فریان در ادبیات پهلوی نزدیک می شوند، که این خود نشانی است از پیوستگیِ فرهنگیِ یادشده. ژانرِ دیگری که ممکن است در تاریخ ادبیات و احتمالاً در شاهنامه با چیستان هم پوشانی داشته باشد، مناظره/مفاخره است. شاید با رویکردِ التقاطی این مقاله بتوان نوعِ ادبیِ چیستان را تا حدودی از نوعِ ادبیِ اندرزنامه و مناظره/مفاخره تمییز داد، هرچند ضرورتی ندارد که آنها را ناسازگار بدانیم.
مفهوم سازی ارزش فرهنگی احترام، مطالعه موردی«عذرخواهی» در شاهنامه فردوسی در چهارچوب زبان شناسی فرهنگی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
127 - 156
حوزههای تخصصی:
شاهنامه را سند هویت ایرانیان دانسته اند؛ مفاهیم و ارزش های والای انسانی در لابه لای روایت داستان ها و جنگ ها دیده می شود. در این پژوهش تلاش می شود بیان گردد که فردوسی در این اثر فاخر ادبی چگونه هویت و فرهنگ ایرانیان را با تمرکز بر احترام و "عذرخواهی" به عنوان عناصر هویت ساز و فرهنگ ساز، ضمن روایت ها به تصویر کشیده است. پرسش پژوهش این است که "عذرخواهی" چگونه در زبان شاهنامه مفهوم سازی شده است. با استفاده از "چهارچوب زبان شناسی فرهنگی" (برگرفته از دیدگاه شریفیان) مفهوم سازی ارزش فرهنگی اجتماعی"عذرخواهی" در قالب طرح واره های کاربردشناسی، تک مفهوم و تک کنش فرهنگی در تمامی و تک تک ابیات شاهنامه (حدود50000 بیت) شناسایی و به صورت کنش های کلامی و غیرکلامی مقوله بندی شدند. سپس با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی متغیرهای سن و موقعیت اجتماعی بررسی شد تا آشکار گردد که مفهوم سازی فرهنگی این ارزش اجتماعی در کتاب شاهنامه چگونه نمود یافته است. نتیجه اینکه مفهوم سازی عذرخواهی در زبان ادبی شاهنامه به دو صورت کنش کلامی مانند "پوزش آوردن"، "آفرین کردن" و "بستودن"؛ و کنش غیرکلامی مانند " گنج فرستادن"، "بر پای خاستن" و "نماز بردن" نمود یافته است که کنش کلامی در تعامل اجتماعی افراد با موقعیت بالا به پایین، و کنش غیرکلامی در تعامل اجتماعی پایین به بالا بیشتر به کار رفته است.
از پساحافظه تا مکان های تروماتوپیک: تحلیلی بر بازنمایی تروما در آثار وجدی معود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تطبیقی بازنمایی تروما و حافظه در نمایشنامه های منتخب وجدی معود، شامل «خط ساحلی»، «آتش سوزی ها»، «جنگل ها» و «آسمان ها» می پردازد. هدف از این پژوهش، تحلیل چگونگی بازنمایی هنری تروما و حافظه در آثار معود و بررسی پیامدهای آن بر بازسازی هویت فردی و جمعی است. چارچوب نظری پژوهش بر اساس نظریه های کتی کاروت، پل ریکور، ماریانا هیرش و یان پاتوچکا تدوین شده و روش پژوهش کیفی و تطبیقی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که معود با بهره گیری از روایت های غیرخطی، نمادگرایی مکان و سکوت، پیچیدگی های حافظه فردی و جمعی را برجسته می کند. هر نمایشنامه به شیوه ای منحصربه فرد به این مضامین می پردازد؛ «آتش سوزی ها» روایت میان نسلی خشونت و جنگ را بررسی می کند، «خط ساحلی» بر جستجوی هویت و مواجهه با گذشته تمرکز دارد، «جنگل ها» اسرار خانوادگی و پساحافظه را نمایان می سازد و «آسمان ها» به بحران هویت در دنیای مدرن می پردازد. این پژوهش نشان می دهد که آثار معود با فراتر رفتن از مرزهای زبانی و فرهنگی، قدرت هنر را در بازسازی هویت و زخم های روانی به تصویر می کشند.
موسیقی نوحه های سقایی (بر پایه نوحه های سقایی نوش آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۶۲
108 - 156
حوزههای تخصصی:
سقایی آیینی است کهن در برخی از شهرهای ایران ازجمله نوش آباد که در آن نوحه های مربوط به واقعه عاشورا در قالب موسیقی سنتی ایرانی اجرا می شود. اشعار سقایی که از صنایع ادبی خالی نیست، لبریز از شور و حال دینی است و عمده شاعران سقایی از اواخر دوره قاجار تا دوره معاصر و اهل حرفه و بازار منطقه کاشان هستند. بیشترین اشعار از فراهی، نوایی و خباز سه شاعر کاشانی است. قالب اشعار بیشتر مسمط مربع است و غزل و ترکیب بند پس از آن قرار دارد. در این پژوهش به صورت میدانی و با رجوع به دستک ها و دفترچه های سقایی، 70 شعر پرکاربرد انتخاب و به تفکیک وزن عروضی هرکدام، خوانش و 32 نوحه متمایز، شناسایی و نت نویسی شده است. براساس این پژوهش بیشتر نوحه های سقایی نوش آباد در قالب درآمدِ آواز دشتی خوانده می شود و آوازهای ابوعطا، سلمک شور، ماهور، سه گاه و راست پنجگاه در ردیف بعدی قرار دارند. بسیاری از اوزان عروضی شعر سقایی را دیگر استادان موسیقی دوران قاجاری و پهلوی برای گوشه های آوازی ایرانی پیشنهاد کرده اند. این پژوهش ضمن ثبت بخشی ناشناخته از فرهنگ موسیقایی ایران، نغمه های جدیدی را به علاقه مندان و موسیقی دانان و آیین گزاران معرفی و آن را از فراموشی و آسیب دور می کند.
بررسی وجوه شباهت و تمایز الگوی روایی قصص قرآنی و دراماتیک ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، به روش کیفی و با ابزاز اسناد و مدارک تاریخی اولیه و ثانویه، وجوه شباهت و تمایز میان الگوی محاکات روایی قصص قرآنی با الگوی محاکات دراماتیک شش گانه ارسطو در بوطیقا، مقایسه، تحلیل و تبیین می کند. پیشفرض کلی نیز این است که قصص قرآنی، ویژگی های اثر ادبی را دارند. به نظر می رسد الگوی شش مؤلفه ای محاکات دراماتیک ارسطویی در بوطیقا با الگوی محاکات روایی قصص قرآنی، همسانی ها و ناهمسانی هایی دارد. اول، در قصص و بوطیقا، موتوس هم معنای داستان و قصه دارد، هم نحوه داستان پردازی و قصه گویی. در قصص قرآنی نیز واژه قصص هم معنای متعارف قصه و داستان دارد هم بهترین شیوه داستان گویی که در عبارت «احسن القصص» آمده است. در عین حال، محاکات دراماتیک در بوطیقا از حیث شیوه تقلید (موتوس) و موضوع (اتوس) و اندیشه (دیانوئیا) و وسیله (اُپسیس) و طول و اندازه و آغاز و میانه و فرجام و وحدت های سه گانه و تزکیه (کاثارسیس) و نقص تراژیک و تغییر سرنوشت از نیک سیرتی به بدسیرتی و دگرگونی در احوال شخصیت و بازشناخت با محاکات روایی قرآنی وجه مشترک و متمایز دارد. این مقاله ادعا می کند الگوی روایی قصص قرآنی در عین تناظر نسبی با برخی مؤلفه های الگوی دراماتیک پیشنهادی ارسطو برای تراژدی، وجوه خصیصه نمای خود را نیز دارد.
تضادّ در تعدّد منبع، عاملی مؤثّر در پیچیدگی تلمیحات خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۴ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۵) ویژه نامه خاقانی شناسی ۱
36 - 45
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های برجسته سبک ارّانی (آذربایجانی)، استفاده از ابزارهای گوناگون جهتِ دشوار ساختن کلام است. توجّه و تسلّط خاقانی به عنوانِ یکی از برجسته ترین شاعران این سبک، بر اساطیر، اشارات مسیحیّت و توجّه به ظرافت ها و دقایق تلمیحی آن، بی تردید بر پیچیدگی و ابهامِ شعر او مؤثّر بوده است. او در تلمیحات خود، گاه به سراغِ اشاراتی می رود که آبشخوری چندگانه دارد که این موضوع بیانگرِ وسعت اطّلاعات و تتبّع و مداقّه او در منابعِ تفسیری و تاریخی است. خواننده اشعار خاقانی به عنوانِ مخاطب او، ازآنجاکه نمی تواند اطّلاعات خود را با اطّلاعاتِ طرح شده در ابیات همسو کند، با ابهام مواجه می شود. نگارنده در مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و تحلیل محتوا، پس از بررسیِ تلمیحات اسطوره ای- حماسی و نیز اشاراتِ عیسوی دیوان خاقانی، یکی دلایلِ ابهام و پیچیدگیِ تلمیحات او را «تضادّ در تعدّد منبع» در نقلِ اشارات می داند. در این جستار کوتاه شش مورد از اشاراتِ خاقانی بررسی شده است که با استفاده از همین آبشخورِ دوگانه در هاله ای از ابهام قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان دهنده آن است که خاقانی کوشیده است علاوه بر استفاده از روایاتِ مختلف از یک تلمیح به جهتِ گسترش بیشتر معنا، ابهامی هنری خلق کند. بر این اساس، ابهام و پیچیدگی در تلمیحات خاقانی، بیشتر در دسته «ابهامات عمدی» قرار می گیرد.
تحلیل بوطیقایی ادبیات و آیین های عاشورایی (میانه گزارش و تحریف) مطالعه موردی ترکیب بند محتشم کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درصدد تبیین این مسئله است که ظرفیت بوطیقایی موجود در ادبیات و برخی نمودهای آیینی شکل گرفته پیرامون نهضت عظیم عاشورا، امری مرتبط با ماهیت این قیام بزرگ است. بازآفرینی این جنبش شگفت در عرصه بیان، آن را عملاً از حیث تحلیل «ژانری ادبی» به «حماسه» تبدیل کرده است. برخی از دلایلی که می توان دراین باره برشمرد، عبارت اند از: 1. عظمت و سترگی حادثه ازنظر ظهور اراده ای خلل ناپذیر و مقدّس در نبردی بسیار نابرابر؛ 2. عمق معنوی این نهضت از آغاز تا پایان؛ از مقدمات تا امواج اجتماعی، فرهنگی و تبدیل شدن به نمودها و مظاهری انسان شناسانه در ادبیات عمومی و شفاهی اقشار گوناگون مردم. بنابراین، عملاً از منظر ژانرشناسی ادبی در عرصه نوشتارها و گفتارها، ظرفیتی حماسی (epic) به این حرکت پرعظمت بخشیده شده است؛ ازاین رو، طبعاً در فرایند ورود به ساحت هنری حماسه، عناصر بوطیقایی ویژه در آن راه یافته است. این جستار می خواهد حد واسط میان «گزارش صرف» از عاشورا و تحریف های اغراقآمیخته از آن را بشناساند. این حد واسط فقط می تواند ادبیات باشد و از زاویه نگاه ادبی، بوطیقایی و هنری، متناسب با این واقعه خارق العاده است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی است و بر پایه چهارچوب نظری محاکات و بوطیقایی ارسطو بنا شده است. اجمالاً، نتیجه تحقیق ضمن تأیید ضرورت به رسمیت شناختن این نگاه نسبت به ادبیات و آیین های عاشورا، هم غلوّهای افراطی و تحریف و هم گزارشگری معمولی غیرادبی مرتبط با عاشورا را نقد می کند و در ادامه با تبیین عناصر بوطیقایی، ازطریق تجزیه و تحلیل مشهورترین شعر عاشورایی فارسی، یعنی ترکیب بند محتشم کاشانی، این مرزها را بازشناسی می کند.
Impact des vidéos interactives sur les stratégies cognitives de compréhension orale des apprenants iraniens(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Ce travail de recherche a pour objectif d’étudier l’impact des technologies de l’information et de la communication en éducation (TICE), en particulier la plateforme de vidéos interactives Edpuzzle, sur les stratégies d’écoute des apprenants iraniens de français langue étrangère (FLE). Le modèle de stratégies d’écoute de Vandergrift (1997) a été ainsi utilisé afin de fournir une base pour examiner le processus de compréhension orale, en mettant particulièrement l’accent sur les stratégies cognitives. Le public étudié comprend huit apprenants adultes du FLE (7 femmes et 1 homme) avec un niveau de langue A2. Les résultats de la recherche montrent que les apprenants étudiés ont eu recours à diverses stratégies cognitives afin de faciliter et/ou améliorer le développement de la compréhension orale dans un dispositif multimédia et interactif. Certains ont manifesté une amélioration significative dans l’utilisation des stratégies d’écoute, tandis que d’autres ont maintenu une stabilité dans leurs approches. Les vidéos interactives, par leur approche personnalisée et engageante, pourraient activement impliquer les apprenants dans le développement des stratégies de compréhension orale.