مطالب مرتبط با کلیدواژه

معما


۱.

تبیین پاتوس جهت شناخت حیث التفاتیِ پوئتیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Pathos Poetic Poiein Paschein Kinesis مسئله Problem معما Enigma

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸۸ تعداد دانلود : ۳۹۶
«Pathos» یکی از مفاهیمی است که در اندیشه ارسطو، غالباً به نفع سایر مفاهیم متقابلش، هیچگاه نتوانسته شأن در خوری پیدا کند. یکی از بنیادی ترین ِ این تقابل ها دوگانه Logos – Pathos است که با تبعید Pathos به قلمروی غیر Logical و محدود کردن دلالت های آن به احساس و انفعال، از اهمیت این مفهوم بسیار کاسته است و این در حالی است که در پژوهش های معاصر بر اهمیت Pathos و نقش بنیادین آن در خوانش اندیشه ارسطو بسیار تأکید می شود. یکی از دلایل گشوده شدن باب جدیدی جهت بررسی Pathos به ارتباط این مفهوم با «تغییر و جنبش» (Kinesis) بر می گردد. هایدگر یکی از نخستین اندیشمندانی بود که به این رابطه و نقش بنیادین Pathos به عنوان مفهومی وجودی، جهت تبیین Kinesis پرداخت. بداعت مقاله پیش رو در برقراری پیوند هستی شناسانه میان پاتوس با مفهوم علت های تصادفی است و هدف آن نیز از یک سو برخوردی ساختارشکنانه با دوگانه Logos – Pathos و از دیگر سو بررسی Pathos جهت تبیین حیث التفاتی Poetic و آنچه حکمت صناعی معطوف به آن است، می باشد.
۲.

مبانی انتقاد هراکلیتوس از شاعران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هراکلیتوس شاعران انتقاد زبان لوگوس معما

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۵ تعداد دانلود : ۱۷۵
در این مقاله پس از اشاره ای مختصر به اصول نظرات هراکلیتوس، به بررسی سبک بیان او می پردازیم و این شیوه ی معماگونه ی بیان را به دیدگاه او درباره ی زبان پیوند می دهیم. از این منظر، زبان دست کم یکی از معانی مورد اشاره ی هراکلیتوس در استفاده از مفهوم لوگوس است و بنابراین از نظر او تعمق در زبان راهی برای دست یافتن به حقیقت عالم است. مبتنی بر این تفسیر به بررسی قطعاتی خواهیم پرداخت که در آن ها هراکلیتوس به انتقاد از شاعران پرداخته است و نشان خواهیم داد که این انتقاد نیز می تواند اساسا مبتنی بر دیدگاه هراکلیتوس در خصوص زبان دانسته شود. هراکلیتوس این معنا را القاء می کند که شاعران ناتوان از دست یابی به عمق زبان هستند و به تعبیری از حل معمای زبان عاجزند. به این ترتیب به تعبیری می توان گفت که مقصود هراکلیتوس در نقد شاعران، به در کردن آنان از میدان رقابت در فهم زبان است.
۳.

کاربرد لُغز و معمّا در شعر مجد همگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: لغز چیستان معما ماده تاریخ مجد همگر نقد ادبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۶ تعداد دانلود : ۱۰۶
لُغز، چیستان و معمّا از دیرباز مورد توجّه غالب گویندگان فارسی زبان بوده اند؛ یکی از شاعرانی که توجّه خاصّی به این امر داشته و به قولی، از نخستین کسانی بوده است که با جدّیّت آن را دنبال کرده، مجد همگر (686-607 ﻫ.. ق.) است. وی نمونه های قابل توجّهی از لغز و چیستان و معمّا را در قالب ها و اوزان مختلف شعری سروده و با به کار بردن انواع صناعات ادبی و برخی از شگردهای معمّاپردازی و... ، نوآوری هایی عرضه داشته که باعث شده است به عنوان طلایه دار معمّاسرایان بعد از خود شناخته شود. از نوآوری های او، می توان به معمّاهایی که با لغز تلفیق شده اند، اشاره کرد. در هیچ یک از تاریخ واژه ها (مادّه تاریخ ها)ی وی، مادّه تاریخ معمّایی مشاهده نمی شود. این امر بیانگر آن است که در قرن هفتم، سرودن مادّه تاریخ معمّایی، آنگونه که در قرون بعد توجّه برخی از شاعران را به خود معطوف داشته، رایج نبوده است. جستار حاضر به بررسی محتوا و ساختار لغز، چیستان و معمّا در اشعار مجد همگر اختصاص دارد که در آن، ابتدا مباحثی درباره سیر لغز و معمّا و بیان پیشینه آنها در شعر فارسی مطرح گردیده، آنگاه با روش تحلیلی - توصیفی کاربرد این دو مقوله ادبی، همچنین شگردها و شیوه های شاعر در سرودن لغز و معمّا در شعر وی بررسی شده است.
۴.

دامنه اطلاعات داستان در داستان کوتاه «ژاکت پشمی» و اقتباس تلویزیونی آن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قصه های مجید اقتباس معما تعلیق کنایه دراماتیک غافلگیری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱ تعداد دانلود : ۱
در روایت های کلامی و تلویزیونی، دامنه اطلاعات داستان نقش مهمی در حفظ توجه خواننده و بیننده دارد. نویسندگان این مقاله با شیوه تطبیقی، دامنه اطلاعات داستان و نحوه حفظ توجه خواننده و بیننده در داستان کوتاه «ژاکت پشمی»، نوشته هوشنگ مرادی کرمانی را با اقتباس تلویزیونی آن («ژاکت») به کارگردانی کیومرث پوراحمد براساس نظریه روایت شناسی رابرت مک کی، بررسی و مقایسه می کنند. نتایج پژوهش نشان می دهد که کانونی سازی داستان کوتاه «ژاکت پشمی» از نوع درونی یا دید همراه است که باعث غلبه عنصر تعلیق در آن می شود. این کانونی سازی برای تنوع دامنه اطلاعات داستان و جذابیت بیشتر روایت، از عنصر معما نیز استفاده می کند. این کار به کمک شگردهایی مانند پیشواز زمانی، روایت درونه ای، حذف و ... انجام شده است. در این فرایند، غافلگیری نیز به کمک معما می آید؛ چون با هربار غافلگیری کانونی سازی درونی و خواننده، به معماهای داستان افزوده می شود. اقتباس تلویزیونی داستان نیز از منظر یک کانونی ساز درونی غالب روایت می شود؛ با این تفاوت که دقایق زیادی از فیلم به کانونی سازی کنشگرهای دیگر نیز اختصاص دارد. این موضوع باعث افزایش کنشگرهای فیلم و درنتیجه، برجسته شدن آموزش توجه به حضور دیگری و گفتمان های متفاوت در آن می شود. این گفتمان ها اغلب با استفاده از شگرد روایت درونه ای وارد فیلم می شوند که این ورود نیز افزایش عنصر معما را درپی دارد. اگرچه روایت کلامی عنصر تعلیق را فقط می توانست با عنصر معما ترکیب کند، تعلیق فیلم با توجه به امکانات دوربین و خلاقیت کارگردان برای غنی تر کردن روایت با هردو عنصر معما و کنایه دراماتیک ترکیب می شود. همچنین، به دلیل همراهی رویدادها با موسیقی و به صورت چندبُعدی از زاویه های مختلف، تعلیق ها و غافلگیری های قدرتمندتری ایجاد می شود. در این شکل از روایت، ما با کانونی ساز درونی احساس همدلی و هم ذات پنداری بیشتری می کنیم. به این ترتیب، نتیجه می گیریم که اقتباس تلویزیونی داستان از امکانات و تکنیک های چندرسانه ای متنوع تر و پیچیده تری برای تقسیم اطلاعات داستان و حفظ توجه بیننده استفاده می کند.