مطالب مرتبط با کلیدواژه

اتوس


۱.

اعتبارِ شخصی تاریخ نگار به مثابه یک عامل بلاغی (مطالعه موردی: تاریخِ فتوحاتِ شاهی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد نو- ارسطویی اتوس فتوحاتِ شاهی تاریخ نگاری صفویه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸۶ تعداد دانلود : ۴۱۳
یکی از مباحث اصلی در تاریخ نگاری میزان اعتبار شخصی و مرجعیت تاریخ نگار است. اهمیت این امر از آنجاست که هر چه میزان اعتبارِ شخصی تاریخ نگار بالاتر باشد، میزان اقناعِ مخاطب به طبع آن بالاتر می رود. در این جستار میزانِ تأثیرگذاری تاریخ نگار در اقناعِ مخاطب و شیوه ها و تمهیداتِ بلاغی و زبانی که به اعتبارِ سخنِ تاریخ نگار در جهت باورپذیریِ بیشترِ مخاطب به کار گرفته می شده است، موردِ بررسی قرار خواهد گرفت. در این مقاله با به کارگیری روشِ نقدِ نو ارسطویی برآنیم تا اعتبارِ شخصیِ تاریخ نگار و راهبردهایی را که تاریخ نگار برای بالا بردن اعتبارِ شخصیِ خود به کار می برده است، نشان دهیم. از آنجایی که یکی از کارکردهای متن های تاریخی در راستای تحکیم و تثبیت حکومت ها نوشته می شوند، این متن ها آوردگاه استفاده از تمهیداتِ بلاغی و زبانی اند. تاریخِ فتوحاتِ شاهی اثرِ امینیِ هروی به دلیلِ اینکه از نخستین تاریخ های نوشته شده و مؤثر در شکل گیری دولت و ایدئولوژی صفویان است، انتخاب شد، چراکه نقش و اعتبارِ شخصیِ تاریخ نگار و شیوه های اقناع گری وی بسیار اهمیت دارد.
۲.

تحلیل معنای اتوس در آرای هراکلیتوس (مطالعه موردی: قطعه 119ب هراکلیتوس)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اتوس هراکلیتوس دایمون حکمت لوگوس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۴ تعداد دانلود : ۳۴۹
واژه اتوس (ethos) که نخست درآثار هنرمندان قرن های هشتم تا پنجم پ.م در معنای جایگاه عادت، سرشت، شخصیت و شخصیتی فریبکار به کار رفته است، در آرای فلاسفه آن زمان و بیش از همه در آثار هراکلیتوس نیز دیده می شود اما معنای اتوس نزد هراکلیتوس، همواره محل اختلاف محققان بوده است و این اختلاف، بیش از همه در قطعه 119ب دیده می شود. با تحلیل دو اصطلاح کلیدی این قطعه، «دایمون» و «اتوس» می یابیم، «دایمون» در معنای «والاترین مرتبه هستی انسانی» و اتوس در معنای «سرشت الهی» است؛ سرشتی که کانون ربط و پیوند میان دایمون، حکمت و لوگوس است. از منظر هراکلیتوس، علی رغم تفاوت فاحش مرتبه اتوس و دایمون در تبعیت از حکمت که خود جزئی از نظام لوگوس است و فضیلت شمرده می شود، این امکان وجود دارد که انسان به مرحله دایمون در حد دنیوی عروج نماید؛ اما نیل به سرشت کامل الهی در دنیا منتفی است.
۳.

اتوس و تحول معنایی آن در آرای هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اتوس هایدگر لوگوس آشکارگری هراکلیتوس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۶ تعداد دانلود : ۲۶۵
واژه یونانی اتوس (ἦθος) نخست در آثار شعرا و هنرمندان قرنهای هشتم تا پنجم پ.م، بهمعنای «سرشت و عادت» و «ارائه محسوسِ کیفیاتِ شخصیتی و روحی» و سپس در آرای برخی از فلاسفه و بیش از همه در آرای هراکلیتوس، افلاطون و ارسطو با معانی متفاوت بهکاربرده شده است. هایدگر، با انتقاد از تلازم اتوس و انضباطِ اخلاقی افلاطون و ارسطو که بهزعم او، به سلب قدرت آشکارگری هستی و دور شدن انسان از جایگاهش در هستی و سکنیگزینی غیراصیل میگردد و با تأسی از هراکلیتوس، منش مبتنی بر تفکر اصیل انسان را در رابطه با فوزیس، بهمعنای کلیت هستندهها، اتوس مینامد. او برای تبیین اتوس خود، با عاریه گرفتن خصیصههایی از لوگوسِ هراکلیتوسی به تقویت لوگوس و اتوس ارسطویی پرداخته و نشان میدهد انسان بهعنوان «شبان هستی» باید شیوه سکنیگزیدنی را انتخاب نماید که در لوگوس کیهانی به آن ارجحیت دادهشده است؛ زیرا لوگوس، بر اساس اتوس اصیل خود را بر انسان آشکار میسازد و در صورت فقدانِ بروز اتوس مناسب، هستی از انسان روی برمیگرداند و انسان بیخانمان میشود. بهزعم هایدگر، چون اتوس او از خصلت آشکارگری و نه اخلاقی برخوردارست به یمن هستی متجلی شده و انسان را در جوار خدایان سکنی میدهد که البته تلقی او در این خصوص کاملاً قابلقبول نیست؛ زیرا هرچند که هایدگر نظام فلسفی خود را مبرا از هرگونه گرایشهای اخلاقی و مذهبی میداند ولی التزام دازاین برای دستیابی به ذات اصیل و نخستین، سکنیگزینی و همبودیاش با دیگر هستندهها و طبیعت بهعنوان یک کل را غایتی متعهدانه و مسئولانه میتوان انگاشت.
۴.

تحلیلی بر اتوس اخلاق نگار در هنر ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ارسطو اتوس هنر اخلاق نگاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۹ تعداد دانلود : ۱۵۷
اصطلاح اتوس نخست در قرن ۵ پ.م، در معنای «سرشت»، «عادت» و «عرف»، در شخصیت قهرمانان متجلی شد. این واژه به تدریج جای خود را در آرای فیلسوفانی همچون افلاطون و ارسطو به توصیه ها و دستورات اخلاقی ای داد که هدفش ترغیب جامعه پذیری افراد بود. ارسطو هنرمندان را به رعایت فضیلت در آثارشان فرامی خواند و این گونه هنرمندان را اخلاق نگار می نامد. اتوسِ اخلاق نگار ارسطویی نه تنها به عنوان معیاری برای نقد هنر به کار می رود، بلکه به وحدت میان هنرهای تجسمی و غیرتجسمی می انجامد و از طریق آن است که هنرمند می تواند با مخاطب ارتباط برقرار کرده و بر وی تأثیر گذارد و امکان بازشناسی دیدگاه ها ی گوناگون را به او بدهد. اتوس اخلاق نگار، عملکرد هنر را از حیطه محدود سوژه- ابژه فراتر برده و به آن نقشی با کارکردی اجتماعی می دهد و به این طریق به محیط مادی اش حیات می بخشد و درکِ مفاهیمِ دست نیافتنی هستی شناسی را هم در بُعد مکانی و هم در بُعد انسانی امکان پذیر می سازد و به توافقی عام و همگانی می انجامد.