مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
جانسون
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریه هایی که در مکتب کارکردی درباره انقلاب عرضه شده، نظریه چالمرز جانسون است. وی با اتکا به جامعه شناسی کارکردگرا، زمینه های بروز یک انقلاب را توضیح میدهد. ولی خود انقلاب را با تحلیلی روان شناسانه بازمیشناساند. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی ایران، به عنوان یکی از شکوهمندترین و فراگیرترین انقلابات در دنیا، همواره مورد توجه صاحب نظران بوده است و تحلیل ها، تبیین ها و توصیف های متعددی از آن به عمل آمده است. برخی درصددند تا با استفاده از نظریه جانسون و با مقایسه و تطبیق شرایط خاص حاکم بر ایران عصر پهلوی، چنین نتیجه بگیرند که الگوی تحلیل «تحول انقلابی» جانسون تا حد زیادی با انقلاب اسلامی مطابقت دارد. در حالی که نظریه «تحول انقلابی» جانسون ضمن نادیده گرفتن نقش رهبری در انقلاب، در سه زمینه معناشناسی، روش شناسی و نظریه سازی، دارای ضعف های اساسی میباشد.
این پژوهش، تا با نقد این دیدگاه با استفاده از روش تحلیلی ـ توصیفی و شیوه کتابخانه ای، با نقد نظریه «تحول انقلابی» جانسون، انقلاب اسلامی را به عنوان پدیده ای ماورای این تحلیل ها مورد بررسی قرار دهیم.
مقارنة أسلوبیة بین السور المکّیة والمدنیة فی تنوع المفردات فی ضوء نظریة جونسون (سورتی طه والنور، نموذجین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
من أهمّ الإتّجاهات الحدیثة التی یمکن من خلالها إلقاء الضوء علی النّصوص عامّة والنصّ القرآنی الشّریف خاصّة برؤیة لغویّة هو الأسلوبیّة أو علم الأسلوب والذی ینوی التّعرف علی کیفیّة إستخدام لغةٍ ما فی نصٍّ ما. وللأسلوبیّة مناهج متعدّدة منها الأسلوبیّة الإحصائیّة والّتی تقوم علی أساس الإستفادة من الإحصائیّات فی خدمة اللغویات حیث یؤدّی إلی نتائج أسلوبیّة دقیقة فی النصوص أیّا کان نوعها. إحدی هذه المناهج الأسلوبیّة الإحصائیّة، نظریة الثّروة اللفظیّة لجانسون مستندة بإحصاء المفردات المنفردة فی نصٍّ ما للتعرّف علی ثروتها المعجمیة. علی هذا تقارن المقالة هذه، بین سورة مکّیّة وأخری مدنیّة کنموذجین و تدرسهما دراسة أسلوبیّة إحصائیّة وفقاً علی نظریة جونسون لتبیّن علی منهج توصیفی – تحلیلی، تجریب هذا المنهج الأسلوبی الإحصائی فی الدّراسات القرآنیّة أوّلاً وتبیّن التّفاوت المحتمل بین السور المکّیّة والمدنیّة فی الثّروة اللفظیّة ثانیاً. إذن تتناول هذه الدراسة میزات أسلوبیّة للسّورتین المکّیّة (طه) والمدنیّة (النّور) فی الخطوة الأولی لبحث أوسع وتحلّل الثّروة اللفظیّة فیهما عن طریق قیاس غناء المفردات ثم یغنی البحث بمقارنة الحقول الدلالیة بین السّورتین بناءاً علی نتائج التّنوع اللفظی ومن نتائج البحث أنّ الثّروة اللفظیّة فی السّور المکّیّة و المدنیّة لاتختلف إختلافاً ملحوظاً رغم الإختلاف الموضوعی؛ وأنّ الحقول الدّلالیّة المعنیة بالإجتماع والأحکام فی السّورة المدنیّة والحقول الدّلالیّة المعنیة بالإعتقادات فی السّورة المکّیّة یمکن إثباتهما بمساعدة النّتائج الحاصلة من إحصاء الثّروة اللفظیّة.
بررسی استعاره های جهتی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۵
207-228
حوزه های تخصصی:
زبان از فرایندهایی است که خاصیت پیام رسانی و ارجاعی دارد و القاگر مضامین فرهنگی، آداب و رسوم، افکار و اندیشه یک قوم است. زبان از نظر زبان شناسی شناختی، علاوه بر انتقال مضامین ارجاعی، منعکس کننده مضامین شناختی، نظام ادراکی آدمی و القاگر مضامین انتزاعی موجود در ذهن است. بر این اساس، زبان شناسان شناختی بر معنا به عنوان عنصر قالب تکیه می کنند. از جمله نظریه پردازان حوزه معنی شناسی شناختی می توان به لیکاف و جانسون اشاره داشت که از استعاره به عنوان فرایند شناختی برای پیشبرد اهداف خود بهره می گیرند. از نظر لیکاف و جانسون، استعاره مفهومی امری است که سراسر زندگی روزمره را در حوزه شناخت و ادارک مبتنی بر تجربه احاطه می کند و از آنجا که زبان عرفان نیز انتقال دهنده مضامین شناختی و انتزاعی حاصل از تجربه شخصی عارفان است. بنابراین، بررسی استعاره مفهومی در الگوهای عرفانی مولوی به درک هرچه بهتر مفاهیم و مضامین ماورایی و متافیزیکی کمک خواهد کرد. با این توضیح، این پژوهش درصدد است تا با روش توصیفی تحلیلی بر اساس نظریه لیکاف و جانسون، استعاره مفهومی جهتی را در نمادهای حیوانی (پرندگان) غزلیات شمس بررسی نماید. نتایج پژوهش نشان می دهد که نمادهای متضمن معنای تعالی، از جمله روح و جان و نمادهایی که بیانگر مضامین ضمنی جسم و نفسانیات هستند، به ترتیب با استعاره های جهتی رو به بالا و پایین تطابق معنایی پیدا می کنند و خوشه های استعاری این مضامین نیز با کارکرد سلبی یا ایجابی آن الگوها همنوایی معنایی دارند.
مقایسه شعر فروغ فرخزاد، فرزانه خجندی و خالده فروغ از منظر نظریه جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفاوت سبک نامه های نهج البلاغه از منظر «غنای واژگانی» و «رویکرد انفعالی» (مطالعه موردی نامههای 23، 30 و 73)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسندگان معمولاً برای اثرگذاری بهتر بر ذهن خواننده، مناسب ترین سبک را برمی گزینند. سبک نقش مهمی را در انتقال محتوی ایفا می کند، زیرا میل و اشتیاق افراد به خواندن یک مطلب، بستگی زیادی به سبک نوشتاری آن دارد. سبک، آینه تمام نمای نویسنده است و لذا تغییر آن، نشان دهنده تأثیر عوامل بیرونی و درونی بر صاحب سبک است. سبک شناسی دانشی است که به توصیف ویژگی های شکلی یک اثر و آنگاه رابطه این ویژگی ها با تفسیر اثر می پردازد و یکی از شاخه های آن، سبک شناسی آماری است. این رویکرد، کمّیّت و شمارش پدیده های لغوی در متن را موردتوجه قرار داده و بر پایه نتیجه این آمارگیری، حکم صادر می کند؛ به عبارت دیگر، از کمّیّت برای رسیدن به کیفیت، استفاده می کند. این مقاله به سبک شناسی آماری در نامه های نهج البلاغه پرداخته است. نامه های 23، 30 و 73 به عنوان نمونه انتخاب شده و تفاوت های سبک آن ها طبق دو نظریه سبک شناسی آماری، یعنی معادله بوزیمان و نظریه جانسون و با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و آماری، پردازش شده است. نتیجه اجرای این دو نظریه بر نمونه های انتخابی بدین صورت است که طبق معادله بوزیمان، سبک نامه 30 ادبی تر از دو نامه دیگر بوده و سبک نامه های 23 و 73 تقریباً مشابه است. همچنین طبق نظریه جانسون، غنای واژگانی نامه 73، بیش از دو نامه دیگر بوده و نامه های 23 و 30 تقریباً از غنای واژگانی یکسانی برخوردار هستند. نتایج تحقیق حاکی از تأثیر بارز شرایط اجتماعی بر چگونگی انتخاب کلمات توسط امام علی (ع) است.
طرح واره های تصویری داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) در قرآن کریم بر مبنای نظریه زبان شناسی شناختی جانسون(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۵
169 - 209
حوزه های تخصصی:
بسیاری از مفاعیم انتزاعی در داستان های قرآن کریم از راه مفاهیم عینی بیان می گردند. جانسون معتقد است انسان بر اساس تجربیاتی که از جهان پیرامون خود کسب می کند، برای فهم امور انتزاعی آمادگی بیشتر و بهتری دارا خواهد بود. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به طرح واره های تصویری داستان حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم پرداخته تا به این پرسش ها، پاسخ دهد؛ طرح واره های تصویری داستان حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم دارای چه قابلیت های مفهومی است؟ کدام یک از انواع طرح واره های تصویری بیشترین سهم را در انتقال مفاهیم و درک درست از آیات داستان حضرت ابراهیم (ع) دارد؟ نتایج حکایت از آن دارند؛ قرآن کریم به عنوان اثری همه جانبه با توجه به مفاهیم انتزاعی گسترده ای که در خود جای داده، دارای طرح واره های تصویری حرکتی، حجمی و قدرتی بسیاری است. از مجموع آیات دربردارنده ی داستان حضرت ابراهیم (ع)، بیشترین آیات شامل طرح واره حرکتی است. کمترین آیات طرح واره ی قدرتی و حجمی هستند.
بررسی و نقد بدنمندی ذهن (تأکید بر دیدگاه م.جانسون وج. لیکاف) بر اساس مبانی حکمت ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۳)
1047 - 1063
حوزه های تخصصی:
نظریه بدنمندی ذهن مارک جانسون و جورج لیکاف، در پاسخ به مسئله ذهن-بدن، و بر اساس نظریه استعاره اولیه مطرح کرده اند. مسئله مقاله تعریف بدنمندی از طرف آن دو و نقد و بررسی آثار این تعریف با تکیه بر دیدگاه صدرا می باشد. به این معنا که با بررسی وجوه اشتراک و اختلاف دو دیدگاه، به نقد دیدگاه جانسون و لیکاف توسط صدرا می پردازیم پاسخ مقاله این است که از نظر لیکاف و جانسون ذهن و کارکردهای آن به ویژگی های فیزیکی بدنی و سیستم عصبی وابسته است، و مغز نقش علیت در پردازش های ذهن دارد. آنان بر ضرورت بدن به مثابه منشأ جسمانی ساختارهای فهم مثل طرح واره های تصویری و تفصیل های استعاری که در مغز ما به صورت فیزیکی تحقق پیدا می کنند و عمدتاً در کنترل ما نیستند، تأکید می کنند. آن دو هرچند خود را هوادار حذف گرایی نمی دانند اما جسمانیت گرا هستند؛ اما در دیدگاه ملاصدرا، اگرچه حیثیت هستی شناختی بدن و نفس در ابتدای تکوّن یکی است و کارکردهای نفس در آن محقق می شود، اما در بحث بلوغ صوری و ادراکی نفس و تعامل نفس و بدن دیدگاهی فراتر از دیدگاه دکارتی و نوخاسته گرایی دارد، شباهت حدوث جسمانی ملاصدرا با نوخاسته گرایی در فراتر بودن هویت ذهن از ماده جسمانی و تفاوت آن دو در این است که در نهایت صدرا بدن را مرتبه نازله نفس و از شئون آن می داند نه برعکس؛ و از این روی با جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء دانستن نفس، تجرد خیالی و وحدت نفس و قوا و حرکت جوهری نفس به چالش های لیکاف و جانسون، ناشی از جسمانی دانستن فعل تعقل یا عدم تمایز عقل با دیگر جنبه ها در انسان، دچار نیست؛ و مثل آنان نیست که ضمن قبول واقعیات غیر جسمانی، هیچ امر غیر جسمانی را برای انسان نپذیرد! بلکه از دیدگاه او، نفس در ابتدای تکوّن بدنمند است با تعریفی متفاوت از بدنمندی جانسون ولیکاف، آنگاه در روند استکمال، که با فاعلیت نفس برای بدن همراه است به نفسمندی بدن می رسد. در این مقاله مشخص می شود که لیکاف و جانسون اگرچه خود را فیزیکالیست حذف گرا نمی دانند و بیشتر به کارکردگرایی تمایل دارند اما در عمل به این همانی ذهن و بدن می رسند و هر امر غیر جسمانی را رد می کنند بنابراین هم نقدهای حذف گرایی و هم کارکردگرایی بر آن ها وارد است.