فیلترهای جستجو:
                            فیلتری انتخاب نشده است.
        
نمایش ۱٬۴۸۱ تا ۱٬۵۰۰ مورد از کل ۵٬۴۴۳ مورد.
دین و اخلاق، مقایسه رویکرد کرکگور و اشاعره(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
 
                از نظر کرکگور، اخلاق در مرحله دینی که سومین مرحله از مراحل زندگی است محقق می شود و مؤلفه اصلی آن، تسلیم در برابر امر مطلق دین است. ارزش های عام، کلی و عقلی در اخلاق، اعتباری ندارند. اخلاق از نظر اشاعره با مؤلفه حسن و قبح و تکلیف دینی، الاهی و شرعی، از حسن و قبح و تکلیف ذاتی و عقلی، دوری می جوید. از این رو، در اخلاق کرکگور و نیز در اخلاق اشاعره، عقل جایگاهی به منزله معیار اخلاق، معرفت اخلاقی، الزام اخلاقی و انگیزش اخلاقی ندارد؛ و این مراتب، کاملاً در اختیار دین است. این مقاله ضمن نشان دادن اخلاق دینی کرکگور و اشاعره، اختلاف های آن ها را نیز در این رویکرد مشترک بیان می کند. اشاعره از بدو امر، دلالت و حکم اخلاقی را از دین می گیرند؛ اما کرکگور در اصل برای عقل، دلالت و حکم قائل است، اما امر مطلقِ دین، باعث می شود دلالت و حکم عقل به تعلیق درآید؛ همچنین بر خلاف آن که کرکگور مفاهیم ارزشی و الزامی اخلاق را با عقل درمی یابد، اخلاق اشاعره، حتی در ساحت معنا و مفاهیم اخلاقی نیز به دین وابسته است.            
            تحلیل و آسیب شناسی فلسفه زبان معاصر غربی(مقاله پژوهشی حوزه)
                منبع:
                ذهن پاییز ۱۳۹۲ شماره ۵۵                                    
                                            
                            
        
        
                                        
            حوزههای تخصصی: 
        
                
            بررسی باور به تجسّد خداوند در آیین هندو و مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در این تحقیق به بررسی تطبیقی آموزه تجسّد خداوند در عیسی در آیین مسیحیّت و آموزه تنزلات جسمانی خدای ویشنو در آیین هندو پرداخته شده و شباهت ها و تفاوت های آن با هم مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور نخست ماهیّت تجسّد خداوند در آیین هندو و مسیحیّت تبیین شده و سپس با هم مقایسه شده است. پس از بررسی این باور مشترک در دو آیین به این نتیجه می رسیم که تنها وجه شباهت این باور در دو دین عبارت است از پذیرش امکان در جسم درآمدن خداوند، و امکان جمع آن با باور به تعالی و غیرمادّی دانستن حقیقت ذات الهی و متناقض ندانستن آنها با هم. ولی با اینحال گذشته از این شباهت ظاهری این باور در دو آیین تفاوت های بسیاری نیز با هم دارند که نباید از آن غافل بود. مهم ترین تفاوت های باور به تجسد در هندو و مسیحیت عبارت است از اینکه؛ در مسیحیّت عیسای ناصری که تجسّد خداوند محسوب می شود، پسر خدا و یکی از اقنوم های سه گانه نیز قلمداد می گردد که از ازل با هم بوده اند، ولی در آیین هندو تجسّدهای خداوند نه پسران او هستند و نه هیچکدام یکی از اضلاء تثلیث هندو را تشکیل می دهند، بلکه خودشان تجسّد یکی از اقانیم ثلاثه، یعنی ویشنو، خدای حافظ هستند. در مسیحیّت هدف از تجسّد خداوند تنها مصلوب شدن و رنج بردن به خاطر کفّاره گناه جدّ انسان ها آدم و پاک کردن آلودگی ذاتی است که بر اثر این گناه در نسل بشریّت به وجود آمده است ، در حالی که در آیین هندو هدف از تجسّد گسترش شریعت (دْهَرمه) و غالب کردن نیکی بر بدی و دفع شر اهریمنان است. در مسیحیّت خداوند تنها یک تجسّد دارد و آن عیسی مسیح است، ولی در آیین هندو خدای ویشنو تجسّدهای بسیاری در جسم های مختلف حیوانی و نیمه انسانی و انسانی دارد که در دوران های مختلف به دلایل گوناگون ظهور کرده یا خواهد کرد. آخرین تفاوت را نیز می توان در این باور جستجو کرد که نجات در مسیحیت تنها و تنها در ایمان به شخص عیسی به عنوان خدای متجسد بیان می شود، در حالی که در آیین هندو اعتقاد و پرستش تجسّدهای خدای ویشنو یکی از راه های نجات قلمداد می گردد، نه تنها راه نجات. بنا بر این با توجه به این تفاوت های بنیادین در ماهیت و هدف از تجسد خداوند در دو آیین، به نظر نمی رسد آنگونه که برخی به صراحت و قاطعیت مدعی هستند، مسیحیت اولیه این باور را بر مستقیماً بر اثر تأثیرپذیری از آیین هندو پذیرفته باشد.            
            اخلاق در پدیده شناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هوسرل با آغاز از جهان آگاهی اگو و تاکید وسواس گونه بر ماندن در این قلمرو، متهم به نادیده گرفتن غیریت مطلق «دیگری» و تقلیل آن به حضور آگاهی است. وی با تقلیل «دیگری» اخلاق را از دست می دهد و بنابراین خشونت را در گفتمان پدیده شناسی نهادینه می کند. در این مقاله ابتدا به جوانب مختلف این نقد بنیادین می پردازیم، و در ادامه با ارائه ی خوانشی از هوسرل تلاش می کنیم از او در مقابل این نقد دفاع کنیم. هوسرل در آغاز پدیده شناسی را به گونه ای طرح می کند که مستعد چنین نقدهایی است، اما در ادامه تأکید می کند که باید پدیده شناسی را از بعد تجربی آن رها کرد و به شیوه ای ایده تیک آن را پیش برد. نشان خواهیم داد که با قرار دادن پدیده شناسی در قلمرو ایده تیک اش می توان به این نقدها پاسخ داد.            
            جایگاه انگاره دین در نظام فلسفی هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هگل دیدگاهی تاریخی درباره دین و سیر تکامل آن دارد. این سیر با حرکت روح از نازل ترین مرتبه آغاز می شود و تا رسیدن به عالی ترین جایگاه -روح مطلق- ادامه می یابد؛ روح آدمی با گذار از هنر، به دین می رسد و سپس، به سوی عقلانیت محض حرکت می کند. در این مقاله، در پی آنیم تا نخست، به شیوه ای توصیفی، معانی متفاوت مورد نظر هگل از انگارة دین را، در دوره های مختلف فکری وی، بیان کنیم؛ سپس، به پدیدارشناسیِ تاریخیِ این انگاره از دید وی خواهیم پرداخت. هگل معتقد است که انگاره دین ماهیت دوگانه ای دارد: ازیک سو، متشکل از امر حسی- هنری و ازسوی دیگر، دارای وجهی مفهومی-فلسفی است؛ براساس همین نگرش، انگاره دین را به عنوان یک حد وسط منحصربه فرد، نسبت به دیگر واسط ها، در سیر تکامل روح تبیین می کنیم. علاوه بر این، از تأثیر صورت سه گانة اقانیم مسیحی بر تلقیِ دیالکتیکیِ هگل از سیر تاریخیِ روح یاد خواهد شد، به مثابه امری که خوانش های متفاوت و گاه متضاد از فلسفه هگل به دست می دهد.            
            جایگاه کانت در اندیشه شوپنهاور
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                این مقاله که به بررسی جایگاه کانت در اندیشه شوپنهاور می پردازد از یک مقدمه و دو بخش اصلی تشکیل یافته است. پس از شرح مختصر و مقدماتی جایگاه کانت در اندیشه شوپنهاور، در بخش اول، تحت عنوان« انتقاد از نقد اول»، ارزیابی انتقادی شوپنهاور از کانت در قالب سه مفهوم شیء فی نفسه، معنای تجربه و مقوله علیّت به تصویر کشیده می شود. نکته قابل توجه این بخش این است که شوپنهاور، بر خلاف کانت، نه تنها شیء فی نفسه را با اراده یکی می گیرد، بلکه آن را قابل شناخت نیز می داند. در بخش دوم، تحت عنوان«انتقاد از نقد دوم»، انتقادات شوپنهاور از اخلاق کانت و مفاهیم کلیدی آن مثل امر مطلق، صورت گرایی اخلاق و نیز مساله مهم آزادی توضیح داده می شود. نکته قابل توجه این بخش نیز این است که شوپنهاور، بر خلاف کانت، انسان را فاعل آزاد و مختار نمی داند بلکه معتقد است که انسان همواره تحت تأثیر انگیزه هایش قرار دارد. در پایان، پس از مشخص شدن انتقادهای شوپنهاور از کانت بر این امر اشاره می شود که او بطور کلی ، علی رغم انتقادات تندی که از کانت می کند، همواره کانت را ستوده و به اعتراف خودش از او مطالب زیادی را الهام می گیرد.            
            حل مشکل گناه ذاتی بر مبنای دو اصل «ایمان» و «لطف» در نظام فکری آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یکی از اساسی ترین مسائل آگوستین در طول حیات فکری اش، یافتن پاسخ این مسئله است که چه چیز وصول بشر به حکمت حقیقی و سعادت را این چنین دشوار و در مواردی غیر ممکن ساخته است. پاسخ وی را می توان در یک کلمه خلاصه کرد: «گناه». به همین جهت او درصدد بر می آید تا با ارائة دو اصل بنیاد، ایمان و لطف، مشکل گناه را در بشر حل کند تا مسیر دستیابی به حقیقت را بر وی هموار سازد. اما باور او به «گناه ذاتی» که مبنایی برگرفته از متن مسیحیت است، وی را در حل این مشکل با دشواری هایی مواجه می سازد. به اعتقاد آگوستین دو اصل ایمان و لطف در ارتباط با ارادة انسان معنا پیدا می کنند؛ این اراده، مطابق مبنای گناه ذاتی، اراده ای در گناه تلقی می شود و بنابراین بیش از آن که بشر را به سمت خیر سوق دهد او را به سوی انتخاب شر می کشاند. بر این اساس به نظر می رسد کسب فیضِ ایمان یا لطف از سوی چنین موجودی تا حد زیادی غیر محتمل خواهد بود؛ همین مطلب موجب ابهاماتی در دیدگاه آگوستین در این زمینه شده است. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر تحلیل منطقی به بررسی این مطلب پرداخته است            
            نسبیت در تلقیهای دینی ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
            - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
 
نقد و بررسی «سلسله مراتبی بودن نیازهای انسان در نظریه مازلو» با رویکردی بر آیات قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
 
                نظریه «انگیزه های انسانی» مازلو یکی از شناخته شده ترین و تأثیرگذارترین نظریات روان شناسی از زمان پیدایش آن بوده است. در این نظریه، نیازهای اساسی انسان به ترتیب اهمیت در قالب یک هرم گنجانده شده است و بر اساس آن، نخست می بایست نیازهای اولیه ای همچون نیازهای فیزیولوژیک، نیاز ایمنی و ... برآورده شوند تا بتوان به بالاترین سطح نیازها یعنی نیاز خودشکوفایی و تعالی متوجه گردید. به این ترتیب، یک نظم ناگزیر و سلسله مراتب معین بر نحوه تأمین نیازها حکم فرماست. پژوهش حاضر اصل «سلسله مراتبی بودن نیازهای انسان» را در نظریه مازلو از دیدگاه مکتب حیات بخش اسلام و بر اساس آیات قرآن کریم و با روش تحقیق کیفی تحلیل محتوا با رویکرد قیاسی، نقد و بررسی کرده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که به منظور دستیابی به خودشکوفایی و تعالی مورد نظر قرآن، تأمین مرحله به مرحله نیازها ضرورتی ندارد و حتی در برخی موارد لازم است که انسان با اختیار خود از برخی یا همه نیازها به یکباره چشم بپوشد. ازجمله موارد نقض قرآن بر این اصل، می توان به روزه داری، پرهیز از ریا، شهادت طلبی و آزمایش الهی اشاره کرد.            
            تحلیل تفاوت های جنسیتی زن و مرد در علوم تجربی و آموزه های دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                ازجمله موضوعات در مباحث انسانپژوهی، تحقیق درباره تفاوتهای طبیعی و تکوینی زن و مرد است؛ چه آنکه بررسی این تفاوتها، همانگونه که وحدت انسانی آنها را میرساند، بیانگر ناهمگونی کارکردهای آنان خواهد بود.
از سوی دیگر علاوه بر آموزههای دینی، تفاوتهای طبیعی و تکوینی متعددی از نظر علوم پزشکی و روانشناسی میان زن و مرد به اثبات رسیده است.
در این پژوهش ابتدا به تحلیل تفاوتهای طبیعی زن و مرد از منظر علوم طبییعی و مفاهیم دینی پرداخته و در نهایت تحلیلی درباره پیامدهای رویکردهای یگانهانگارانه زن و مرد ارائه خواهد شد.            
            بررسی مسئله حدوث یا قدم نفس از نگاه ملاصدرا و افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
            - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
 
نقش پیش فرض در فهم متن ازنظر علامه طباطبایی و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
 
                نقش و دخالت پیش داوری، انتظارات و ذهنیت مؤلف در فهم متن، ازجمله ارکان هرمنوتیک فلسفی است. در قرن بیستم گادامر با ارائه نظریه خاص خود درمورد «مقوله فهم» به تبیین هرمنوتیک فلسفی پرداخت. وی معتقد است که هیچ فهمی بدون پیش داوری صورت نمی گیرد. همواره انتظارات، علائق و پیش داوری های مفسر در فهم متن دخیل اند؛ درنتیجه در تفکر وی دستیابی به معنایی نهایی وجود ندارد. آنچه می توان درمورد آن سخن گفت وجود فهم های متکثر و مختلف است، نه فهمی برتر و نهایی. علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر برجسته مسلمان، اگرچه در خصوص میزان دخالت پیش داوری ها و پیش دانسته ها در تفسیر، به صراحت اظهارنظر ننموده است، ولی براساس نتایج حاصله در این تحقیق، نوعی از پیش دانسته ها و پیش فرض ها (ازجمله پیش فرض های قرآنی و عقلانی) را در تفسیر لازم دانسته و از آن استفاده کرده است. آنچه در این پژوهش مدّ نظر است، نقد و بررسی آرا گادامر و علامه طباطبایی در خصوص میزان دخالت پیش داوری ها در فهم متن می باشد و همچنین تلاش شده است تا ارتباط و نزدیکی میان این دو دیدگاه درمورد استفاده از پیش دانسته ها تبیین گردد.            
            ترجمه و نقد مقاله قراردادگرایی دائرةالمعارف استنفورد(مقاله ترویجی حوزه)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یکی از مکاتب مهم و پرطرفدار اخلاقی، مکتب قراردادگرایی است. به طور کلی، دو تقریر از قراردادگرایی ارائه شده است: قراردادگرایی هابزی و قراردادگرایی کانتی. مقاله قراردادگرایی ان کود در دائره المعارف استنفورد به طور مختصر قراردادگرایی را با اشاره به انواع آن تبیین نموده است. مزیت این مقاله بر سایر مقالات در این حوزه این است که نویسنده با نگاهی انتقادی به قراردادگرایی نگریسته و یک جانبه داوری نکرده است. در این نوشتار، نخست مقاله قراردادگرایی ترجمه و در پایان، به نکاتی در توضیح نقد آن اشاره شده است.            
            بررسی مسئله تأثیر نسبیت فیزیکی بر اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                تا اواخر قرن نوزدهم، فیزیک نیوتنی حاکم بلامنازع جهان علم بود. نیوتن معتقد بود مکان، زمان، حرکت و جرم اجسام مطلقند و نسبیت در آنها راه ندارد؛ اما با آغاز قرن بیستم، نخستین جرقه های فیزیک نسبیت و کوانتوم، فیزیک نیوتن را مورد تردیدهای جدی قرار داد. در این میان، برخی از فیلسوفان علم و فیزیک دانان قرن بیستم که متأثر از دو انقلاب نسبیت و کوانتوم در فیزیک نوین بودند، ادعا کردند که با سقوط فیزیک کلاسیک نیوتنی که داعیه دار قطعیت و جبر در نظام طبیعت است، نه تنها اختیار و انتخاب آزاد آدمی تضمین می گردد، ارزش های اخلاقی نیز تابع زمان و مکان شده، قطعیت و شمول خود را از دست می دهند. بنابراین در این دیدگاه، اخلاق نیز همچون فیزیک جدید، نسبی می باشد.
این نوشتار، ابتدا با شرح و توضیح جداگانه نسبیت در فیزیک و اخلاق، حالات ممکن میان این دو برشمرده شده و سپس این ادعا نقد شده است.