مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
ویشنو
حوزههای تخصصی:
حمله شیر به گاو در کلیله و دمنه (پنجاتنترا) با اسطوره هندی «سوما و میترا» و اسطوره میترایی «گاو و میترا» و نیز اسطوره زردشتی «گاو و اهریمن» وجوه مشترکی دارد و این مطلب را به ذهن متبادر می کند که در ذهن سازندگان داستان، اساطیر ناخودآگاه فعالیت کرده اند و کارکرد شیر و گاو اسطوره ها را به قهرمانان این داستان منتقل نموده اند (حاصل خیزی طبیعت). شیر خورشید است و گاو، طبیعت سرسبز که بی اعمال قدرت خورشید، حیات جریان ندارد.
بررسی تطبیقی تثلیث مسیحی و هندویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث برانگیزترین اصل اعتقادی مسیحیان در طول تاریخ باور به تثلیث مقدس بوده است که بیشترین حملات نیز از سوی دو دین ابراهیمی دیگر، یعنی یهودیت و اسلام به این اصل صورت گرفته است؛ به طوری که قرآن آن را معادل کفر دانسته، به عنوان بدعتی در اصل مسیحیت بر می شمارد «لقدکفرالذین قالوا انَ الله ثالث ثلاثه...» 1 (ترجمه: قطعاً آنانکه گفتند خداوند سومینِ آن سه تاست کافر شدند...) (مائده/73). اما از نگاه درون دینی، مسیحیان خود را موحد می دانند و سه گان را در عین وحدت تفسیر می کنند و تناقض ظاهری حاصل از آن را سری از اسرار غیرقابل فهم برای بشر می دانند. چون در دیگر سنن نظری بیفکنیم سه گان هائی را می یابیم که بی تردید عالیترین آنها سه گان هندوئی (Trimurti) براهما، ویشنو و شیواست. این سه گان دارای شباهت ها و تفاوت های مفهومی با تثلیث مسیحی است و تاثیرگذاری های جالب توجهی در جامعه هندی داشته است؛ به طوری که این سه خدا مستقلاً پرستش می شوند و هر یک در راس یک نظام رب الاربابی قرار دارند. پیچیدگی های حاصل از نظام چند خدایی هندی مورد نقد و انکار بوداییان و جاینیان قرار گرفت و صدها سال هندوئیسم را در محاق فرد برد. در قرن هشتم میلادی با تلاش حکیمانه شانکارا، یک نظام اعتقادی مستحکم به نام ودانتا در هندوئیسم بنیان گذاری شد و مجدداً آن را احیا نمود.
در این مقاله سعی شده تا مقدمتاً ضمن بررسی ماهیت سه گان، فارغ از دیدگاه های درون دینی به اصول متافیزیکیِ وجود سه گان و ارتباط آن با وحدت پرداخته شود. با بررسی مفهوم سه گان مسیحی و سه گان هندویی، در نهایت به مقایسه تطبیقی این دو سه گان می پردازیم.
ادوار تاریخی آیین هندو و نقش آن در تحول نظام خدایان هندو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین هندو از نظر تاریخی، تاکنون با پنج دوره دگرگونی روبه رو بوده است که عبارتند از: 1. دورة پیش از تاریخ؛ 2. دوره وده ای؛ 3. دوره کلاسیک؛ 4. دوره میانه؛ 5. دوره معاصر یا مدرن. این نوشتار در پی بیان این نکته است که در پی این ادوار پنج گانه که سبب تحولاتی در آیین هندو شده است، نظام خدایان نیز ـ که در بیشتر دوره ها، نظامی چندخدایی بوده است ـ دگرگونی هایی پذیرفته است که می توان آنرا نظام چندخدایی خاصی دانست که ماکس مولر آن را هنوتئیسم نامیده است؛ به این صورت که جایگاه خدایان در این آیین دگرگون شده است.
بررسی باور به تجسّد خداوند در آیین هندو و مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق به بررسی تطبیقی آموزه تجسّد خداوند در عیسی در آیین مسیحیّت و آموزه تنزلات جسمانی خدای ویشنو در آیین هندو پرداخته شده و شباهت ها و تفاوت های آن با هم مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور نخست ماهیّت تجسّد خداوند در آیین هندو و مسیحیّت تبیین شده و سپس با هم مقایسه شده است. پس از بررسی این باور مشترک در دو آیین به این نتیجه می رسیم که تنها وجه شباهت این باور در دو دین عبارت است از پذیرش امکان در جسم درآمدن خداوند، و امکان جمع آن با باور به تعالی و غیرمادّی دانستن حقیقت ذات الهی و متناقض ندانستن آنها با هم. ولی با اینحال گذشته از این شباهت ظاهری این باور در دو آیین تفاوت های بسیاری نیز با هم دارند که نباید از آن غافل بود. مهم ترین تفاوت های باور به تجسد در هندو و مسیحیت عبارت است از اینکه؛ در مسیحیّت عیسای ناصری که تجسّد خداوند محسوب می شود، پسر خدا و یکی از اقنوم های سه گانه نیز قلمداد می گردد که از ازل با هم بوده اند، ولی در آیین هندو تجسّدهای خداوند نه پسران او هستند و نه هیچکدام یکی از اضلاء تثلیث هندو را تشکیل می دهند، بلکه خودشان تجسّد یکی از اقانیم ثلاثه، یعنی ویشنو، خدای حافظ هستند. در مسیحیّت هدف از تجسّد خداوند تنها مصلوب شدن و رنج بردن به خاطر کفّاره گناه جدّ انسان ها آدم و پاک کردن آلودگی ذاتی است که بر اثر این گناه در نسل بشریّت به وجود آمده است ، در حالی که در آیین هندو هدف از تجسّد گسترش شریعت (دْهَرمه) و غالب کردن نیکی بر بدی و دفع شر اهریمنان است. در مسیحیّت خداوند تنها یک تجسّد دارد و آن عیسی مسیح است، ولی در آیین هندو خدای ویشنو تجسّدهای بسیاری در جسم های مختلف حیوانی و نیمه انسانی و انسانی دارد که در دوران های مختلف به دلایل گوناگون ظهور کرده یا خواهد کرد. آخرین تفاوت را نیز می توان در این باور جستجو کرد که نجات در مسیحیت تنها و تنها در ایمان به شخص عیسی به عنوان خدای متجسد بیان می شود، در حالی که در آیین هندو اعتقاد و پرستش تجسّدهای خدای ویشنو یکی از راه های نجات قلمداد می گردد، نه تنها راه نجات. بنا بر این با توجه به این تفاوت های بنیادین در ماهیت و هدف از تجسد خداوند در دو آیین، به نظر نمی رسد آنگونه که برخی به صراحت و قاطعیت مدعی هستند، مسیحیت اولیه این باور را بر مستقیماً بر اثر تأثیرپذیری از آیین هندو پذیرفته باشد.
آرش کمانگیر و ویشنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخشی از آنچه ما به عنوان میراث مشترک ایران و هند می شناسیم، ریشه در فرهنگ هند و ایرانی دارد و مربوط به گذشته دور خاور زمین و زندگی مشترک اقوام هندی و ایرانی است. وجوه شباهت «آرش کمانگیر» در اساطیر ایرانی و «ویشنو» در اساطیر هندی، نمونه ای ریشه دار در این زمینه قلمداد می شود. در این جستار، بر اساس روش تطبیقی مکتب فرانسوی و با شیوه تحلیل محتوا، شخصیت آرش کمانگیر در سه دوره باستان، میانه و اسلامی، بررسی شده و وجوه مشترک آن با ویشنو در اساطیر هند نشان داده شده و این نتایج به دست آمده است: دو اسطوره آرش و ویشنو دارای خاستگاهی مشترک و به تبع آن، وجوه اشتراک دامنه دار و گسترده ای هستند و در طرح شخصیت اساطیری آن دو، مسئله نبرد خیر و شر از جایگاه خاصی برخوردار است. همچنین وجه جنگاوری ایزد باران، در پروردن اساطیری نظیر آرش و ویشنو، پیکرینه بودن دو اسطوره و ارتباط آن دو، با عناصر طبیعی و عوالم آسمانی، از دیگر نتایج به دست آمده در این پژوهش است.
چگونگی تجلیات تری مورتی در معابد هندو
منبع:
هنر و تمدن شرق سال سوم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۰
45 - 54
حوزههای تخصصی:
انسان از بدو خلقتش به دنبال جایگاهی بوده که امر قدسی را در آن به نمایش بگذارد. ازاین رو با ایجاد مکان های خاص، همواره در صدد بوده که روح خدایی را در آن جا عینیت بخشد. معابد، یکی از این مکان هاست. در آیین هندو مکانی برای تجلی خدایان هستند که مردم با حضور در معبد، در مقابل آنها کرنش کرده و نذوراتی همچون گل، عود، نقل، آب مقدس و .... را پیشکش می کنند. این تجلیات به صور هنری گوناگون از جمله نقاشی و پیکرتراشی و ... در معابد مشاهده می شوند اما در این نوشتار فقط هنر پیکرتراشی مورد بررسی بوده است، که در قرون پیشین در غار- معبدها و اکنون در معابد و منازل هندوها می توان دید. آئین هندو که از آئین های کهن شبه قاره هند است به عنوان دین غالب سرزمین هند هنوز رواج دارد و اغلب آثار هنری آن نیز به نوعی با همین دین مرتبط است. تا قرن ها (از قرن سوم پیش از میلاد تا حدود قرن 5و6 میلادی) بیشترین آثار هنری در شبه قاره را مجسمه سازی و معماری بودایی و هندویی تشکیل می دادند. بنای معابد، تندیس های سنگی، فلزی و چوبی، نقش برجسته های مربوط به خدایان متعدد، نقاشی روی دیوار غارها و معابد آثاری هستند که به وفور در نقاط مختلف هند دیده می شوند و مطالعه آنها از ابتدا تا کنون نشان می دهد علیرغم تغییرات شیوه ساخت، ابعاد و تزیینات، سنت یکسانی در ساختشان رعایت شده است. در این راستا صرفاً تمرکز روی معابد تری مورتی است. این سه گانه گرایی که در اعتقادات کهن هندی ریشه دارد معرف ایده جدیدی از پیوند و یگانگی آفرینش، پاسداری و تباهی است که به ترتیب به برهما، ویشنو و شیوا برمی گردد. اعتقادات مذکور در تعدد معابد مربوط به هر کدام از تجلیات هم بارز بوده به طوری که تعدد معابد هر کدام بر حسب نقشی که در هستی ایفا کرده، قابل توجیه است. این پژوهش بر پایه مشاهدات میدانی و مطالعات کتابخانه ای در پی بررسی تجلیات برآمده است. نمونه های موردی این پژوهش را غارهای الفانتا، آجانتا، الورا و معابد مهم شیوا ، ویشنو و برهما در نقاط گوناگون کشور هندوستان تشکیل می دهد.
داستان آرش، بازمانده اسطوره «ایزد روشنایی کماندار» در اقوام هندواروپایی باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
داستان آرش کمانگیر که در متون ایرانی، نخست بار اشاراتی اساطیری در یشت ها بدان می شود، اندک اندک با جامه گردانی به روایتی حماسی به بخشی از روایت ایرانیِ تاریخ ایران مبدّل شد. در پژوهش های دوران معاصر، آرش اغلب دارای هویتی پارتی و نیای اشکانیان یا شاهزاده ای اشکانی یا توتم اشکانیان انگاشته شده است. پژوهش هایی نیز داستان آرش را نه روایتی ایرانی بلکه روایتی هندوایرانی و حتی پیش آریایی دانسته اند. مقاله حاضر، در پی ارائه پاسخی تازه به این مسئله است که هویت آرش کمانگیر و ماهیت اسطوره او چیست و آیا آرش شخصیتی در تاریخ ایران باستان یا ایزدی در باورهای کهن آریایی و هندواروپایی بوده است؟ بدین منظور با توصیف و تحلیل شواهد مکتسب از داده های باستان شناسی، متون تاریخی و دینی و ملاحظات فقه اللغه و با تکیه بر نظریاتی چون نظریه معماهای نخستین و نظریه ایزدان سه کُنِش به اسطوره آرش نگریسته می شود. نتیجه این بررسی، آن است که داستان آرش، نه روایتی تاریخی در عصر ایرانی و به طور مشخص عصر پارتی، بلکه روایتی اساطیری و بسیار دیرینه در عصر هندواروپایی است که که از سه معمای اساطیریِ «چرخه بستن و گشودن روشنایی و تاریکی»، «چرخه پیدا شدن و ناپدید شدن مرزها» و «چرخه بستن و گشودن آب ها» برآمده و شخصیت آرش، آمیزه سه ایزد روحانیت و فرمانروایی (روشنایی)، جنگاوری (مرز و زمین) و باروری (آب و گیاه) است