مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
رئالیسم درونی
حوزه های تخصصی:
هیلاری پاتنم که زمانی خود از نمایندگان و مدافعان برجسته رئالیسم علمی و متافیزیکی به شمار می رفت، در اواسط دهه 1970م. به یکی از مخالفان سرسخت رئالیسم متافیزیکی مبدّل شد. او تعدادی استدلال را علیه ابعاد صدقی و هستی شناختی رئالیسم متافیزیکی طرح کرد و پس از کنار گذاشتن کامل آن، یک نظام فکری جدید موسوم به «رئالیسم درونی» را به عنوان جایگزین پیشنهاد کرد. ایراد اصلی پاتنم بر بُعد صدقی رئالیسم متافیزیکی این بود که به موجب این فلسفه، همواره یک شکاف پر ناشدنی میان صدق یک گزاره و توجیهات معرفتی ما برای آن گزاره در میان خواهد بود. از نظر هستی شناختی نیز نقد اصلی وی بر رئالیسم متافیزیکی این است که جهان در نگاه این موضع فلسفی از اشیاء «از قبل آماده» تشکیل یافته است. پاتنم از این رو مخالف هر دوی اینهاست که طبق نظر او از طرفی صدق را نمی توان چیزی جز توجیه ایده آل در نظر گرفت و از طرف دیگر چنین نیست که جهان از اشیاء از قبل آماده تشکیل یافته باشد؛ بلکه این ما هستیم که آن را با نظام های مفهومی گوناگونی که اتخاذ می کنیم، به انحاء خاص به اشیاء مختلف تقسیم می کنیم. در واقع از نظر پاتنم فرض هر گونه «منظر بیرونی»، خواه در مورد صدق و خواه در مورد هستی شناسی، بی معنی است. این مقاله پس از معرفی و نقد و بررسی استدلال های پاتنم در رد رئالیسم متافیزیکی، به تبیین، بحث و بررسی اجزاء و عناصر اصلی و سازنده رئالیسم درونی می پردازد. نتیجه بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که گذشته از اینکه ایرادات پاتنم علیه رئالیسم متافیزیکی از اعتبار و قوّت لازم برخوردار نیست، جایگزین پیشنهادی وی (رئالیسم درونی) نیز، علاوه بر گردآوری برخی عناصر ناهماهنگ و بعضاً غیر شهودی در خود، با اشکالات جدّی دست به گریبان است. تلقی مختار رئالیسم درونی از صدق نمی تواند به هدف اعلامی خود، یعنی از میان برداشتن شکاف عمیق میان صدق یک اظهار و آگاهی ما از آن، نائل آید. مدعیات هستی شناختی رئالیسم درونی نیز در واقع نه نتیجه معتبر و حقیقی تز نسبیت مفهومی، که تکیه گاه اصلی پاتنم در این خصوص به حساب می آید، بلکه بیشتر حاصل خلط مباحث زبان شناختی با مباحث هستی شناختی است.
دیدگاه رئالیستی هابرماس پس از چرخش زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رورتی، کسی که چرخش زبانی هابرماس از وی متأثر است، دعوای رئالیسم و ضدرئالیسم را به سنت فلسفی متعلق می داند که از آن رخت بربسته ایم. در واقع، بر اساس دیدگاه او، چرخش زبانی اصل این تمایزها را دشوار می سازد. در مقابل، هابرماس تصمیم گیری درباره موضع رئالیستی یا نومینالیستی را انتخاب بنیادینی می داند که در معرفت شناسی، هستی شناسی و مفاهیم متناظر صدق و ارجاع نقش اساسی ایفاء می کند. دغدغه هابرماس، وارث سنت های متفاوت فلسفی، نشان دادن حضور هم زمان عناصر ایده آلیستی و ناتورالیستی در تبیین شناخت است. برای این منظور او به شرحی پراگماتیستی از شناخت متمسک می شود. هابرماس آنچه را به نحو پراگماتیستی به دست می آورد، با عنوان رئالیسم درونی، جایگزین ایده آلیسم استعلایی می کند. رئالیسم درونی، باید دو کار ویژه اساسی را برای هابرماس انجام دهد؛ از طرفی، مقابل نسبی گرایی به عنوان شکل نوین شک گرایی بایستد. و از طرف دیگر، با رئالیسم متافیزیکی در شکل جزم گرایی آن مخالفت کند. آنچه کار هابرماس را در تبیین رویکرد رئالیستی اش دشوار می سازد برقراری سازش میان دو نوع تقدم است؛ تقدم هستی شناختی جهان عینی با تقدم معرفتی شناختی زیست جهان زبانی. این مقاله ضمن تبیین مسیری که هابرماس در بسط نظریه خود طی می کند به نقد و بررسی آن می پردازد.
پاتنم، نسبیت مفهومی و رئالیسم متافیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلفه های اصلی فلسفه پاتنم مخالفت با رئالیسم متافیزیکی است. بنا به قول مشهور، استدلال مبتنی بر نظریه مدل و استدلال مغز در خمره دو استدلالی هستند که پاتنم علیه رئالیسم متافیزیکی طرح کرده است. علاوه بر این دو، برخی معتقداند «پدیده نسبیت مفهومی» پاتنم نیز استدلالی مستقل علیه رئالیسم متافیزیکی ست. پدیده ی نسبیت مفهومی وضعیتی ست که در آن، دو جمله ی ظاهراً ناهم خوان هم زمان صادق اند. در آثار مختلف پاتنم مؤیداتی برای این قول وجود دارد، اما در جایی تقریری کامل و صریح از این استدلال نقل نشده است. در این مقاله، نخست تقریری از استدلال مبتنی بر پدیده نسبیت مفهومی علیه رئالیسم متافیزیکی ارائه خواهیم کرد. سپس نشان خواهیم داد که چنین استدلالی از استدلال مبتنی بر نظریه مدل و استدلال مغز در خمره مستقل نیست. بنابراین نمی توان چنین استدلالی را در عرض دو استدلال اصلی پاتنم در نظر گرفت. عدم استقلال این استدلال دو نتیجه در پی خواهد داشت: نخست آن که پذیرش این استدلال منوط به پذیرش دست کم یکی از دو استدلال قبلی پاتنم است؛ دوم آن که هر نقدی علیه دو استدلال مشهور پاتنم به مثابه نقدی علیه این استدلال خواهد بود.
پاتنم، برون گرایی معنایی و استدلال مدل تئورتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیلاری پاتنم (۱۹۲۶-۲۰۱۶)، فیلسوف برجسته ی تحلیلی، بخش مهمی از دوران طولانی تفلسفش را به این سوال می پردازد که «ذهن و زبان چگونه به جهان خارج چنگ می زنند؟» در مقام پاسخ به این سوال، در حوزه ی سمنتیک، برون گرایی معنایی را طرح می کند و در حوزه ی متافیزیک و انتولوژی، علیه رئالسیم متافیزیکی به پا می خیزد و دو استدلال ارائه می کند که یکی از آن ها استدلال مدل تئورتیک است. در این مقاله نشان خواهم داد که استدلال پاتنم به سود برون گرایی معنایی و استدلال مدل تئورتیکِ او علیه رئالیسم متافیزیکی، هرچند به لحاظ ظاهری دارای ساختار و صورت بندی متفاوتی هستند، اما درواقع اندیشه ی واحدی از هر دوی آن ها پشتیبانی می کند. در این راستا، پس از گزارش هریک از این استدلال ها، صورت بندی تازه ای از آن ها ارائه می شود. سپس بر پایه ی وجوه اشتراک این دو استدلال، اندیشه ی پشتیبان آن دو معرفی خواهد شد. طبق این اندیشه ی پشتیبان، انفکاک قاطع میان ذهن و جهان خارج منجر به نامتعین شدن رابطه ای ارجاعی میان آن ها می شود اما بنا به درک متعارف، این رابطه متعین است؛ پس ذهن و جهان خارج منفک از یک دیگر نیستند؛ به عبارت دیگر، درهم تنیده اند.
بررسی تاثیر دوگانگی نظر و عملِ ارسطویی در تحولِ عمل گراییِ پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
323 - 349
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سیرِ تحولِ عمل گرایی در اندیشه پاتنم مورد بررسیِ نقادانه قرار می گیرد و نقدهای او به دوگانگی های مختلف و ادعای فروپاشیِ دوپارگیِ واقعیت/ ارزش و انتهای سیرِ عمل گراییِ او که منجر به مسئله ی امکانِ هستی شناسی و صدور اعلامیه ی ترحیمِ هستی شناسی شد، بیان می گردد. سپس با نگاهی تطبیقی، نظرِ ارسطو در باب دوگانگیِ نظر و عمل تقریر می گردد و تفکیکِ اخلاق به عنوانِ راهکارِ کلیدی ارسطو در مسئله ی امکانِ هستی شناسی مورد مداقه قرار می گیرد. در انتها تبیین می شود که علی رغمِ نقدهای کوبنده پاتنم به نظرات قبلیِ خود و تلاشِ وی برای رهایی از دوگانگی های مختلف، اندیشه ی پراگماتیکِ او از دوگانگیِ نظر و عملِ ارسطویی رهایی نداشته و همراهِ همیشگیِ اندیشه ی پاتنم، از رئالیسمِ متافیزیکی تا رئالیسمِ درونی و کثرت گراییِ عمل گرایانه بوده است و بر همین مبنا، تحولِ عمل گراییِ پاتنم و تمایلِ او به اخلاق را می توان با در نظر گرفتنِ تاثیرِ دوگانگیِ نظر و عمل تبیین کرد و به این ترتیب برخلافِ نظرِ پاتنم، نقدهایِ وی به متافیزیک هیچ گاه مؤیدی بر تردید در هستی شناسی و صدورِ اعلامیه ترحیم برای آن نمی گردد، بلکه یادآورِ اهمیتِ مسئله ی تفکیکِ اخلاق در فلسفه امروز و توجهی دوباره به فلسفه ی ارسطو است.
پژوهشی در باب نقد بوغوسیان بر رئالیسم درونی پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
169 - 188
حوزه های تخصصی:
پل بوغوسیان در مقام انتقاد از نسبی گرایی و برساخت گرایی و دفاع از عینیت گرایی، به استدلال های سه تن از افرادی می پردازد که در آرای فلسفی شان، نوعی وابستگی واقعیت به توصیف را پذیرفته اند. یکی از این افراد هیلاری پاتنم است که بوغوسیان دیدگاه های او در باب درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد را هدف می گیرد. بوغوسیان معتقد است که پدیده نسبیت مفهومی مبنای دیدگاه پاتنم در باب درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد است. در اینجا مراد از پدیده نسبیت مفهومی، حالتی است که ممکن باشد دو جمله متعارضْ صادق باشند. بوغوسیان پس از شرح این پدیده و رأی پاتنم در باب آن، به نقد رویکرد پاتنم می پردازد و نهایتا نتیجه می گیرد که این «استدلال» وافی به مقصود نیست و نمی تواند درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد را توجیه کند. در این مقاله استدلال خواهد شد که اولاً پاتنم در همان زمان طرح پدیده نسبیت مفهومی به این نقدها واقف بود و پیشاپیش پاسخ هایی به آن ها ارائه کرده بود؛ ثانیاً برخلاف تصریح بوغوسیان، دیدگاه پاتنم در باب درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد مبتنی بر پدیده نسبیت مفهومی نیست و بر استدلال های دیگری (استدلال مدل تئورتیک و استدلال مبتنی بر ماجرای مغز در خمره) سوار است. بدین ترتیب، حتی اگر نقدهای بوغوسیان به این پدیده درست باشد، باز هم دیدگاه های پاتنم مبنی بر درهم تنیدگی واقعیت و قرارداد و درهم آمیختگی ذهن و جهان رد نمی شود مگر آن که آن دو استدلال نقد شود.
تعارض درونی در رئالیسم درونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
113 - 133
حوزه های تخصصی:
اواخر دهه 70 میلادی تا اوایل دهه 90 میلادی، پاتنم نظریه ای پروراند که به رئالیسم درونی مشهور بود و شعارش از این قرار بود: «ذهن و جهان در کنار یک دیگر به ذهن و جهان سروشکل می دهند». رئالیسم درونی دو مؤلفه اصلی داشت: نسبیت مفهومی و وابستگی صدق به اظهارپذیری عقلانی در شرایط ایده آل. در این مقاله استدلال خواهد شد که در مؤلفه دوم؛ یعنی وابستگی صدق به اظهارپذیری عقلانی در شرایط ایده آل، نوعی تعارض درونی وجود دارد. در این راستا، پس از شرح و تبیین این مؤلفه خواهیم دید که «ایده آل سازی شرایط معرفتی» ناشی از تأکیدات پاتنم بر شهودات رئالیستی ما درباره صدق است. همچنین خواهیم دید که پاتنم ترجیح می دهد از عبارت «شرایط به حد کافی خوب» به جای «شرایط ایده آل معرفتی» استفاده کند. در ادامه استدلال خواهد شد که «شرایط به حد کافی خوب» ویژگی هایی دارند که با شهودات رئالیستیِ ناظر به صدق، تعارض پیدا می کنند. بدین ترتیب، می توان نتیجه گرفت که رویکرد پاتنم به صدق در دوره رئالیسم درونی اش حاوی نوعی تعارض درونی است.