مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
توماس آکوئینی
منبع:
ایمان آذر ۱۳۲۲ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
نگارنده در مقاله ی دیگری در تحلیل شرطی های سالبه ی کلیه، با فرمول بندی عبارات ابن سینا نشان داده است که به تحلیل ابن سینا ایراد صوری مهمی وارد است و تلاش های ابن سینا در پاسخ به آن، پذیرفتنی نیستند. او به کمک تحلیل ابن سینا از موجبه ی کلیه، پاسخ دیگری به ایراد مورد نظر یافته، اما نشان داده است که این پاسخ نیز توان دفع ایراد را ندارد. در پایان، وی حل نهایی مساله را، به عنوان مساله ای باز، فراروی پژوهندگان قرار داده است. اکنون در این مقاله، نشان می دهیم که ایراد تحلیل های آن مقاله در تابع ارزشی گرفتن شرطی است و با تبدیل آن به شرطی ربطی، ایراد مرتفع می گردد. البته کاربرد شرطی های ربطی هرچند در سالبه ی کلیه ی لزومی با کامیابی همراه است، در تحلیل موجبه ی جزییه لزومیه با دشواری هایی روبه رو است. نشان می دهیم که با استفاده از تفکیک «لزومی حقیقی» و «لزومی لفظی» (که یکی از مهم ترین نوآوری های ابن سینا است) و با وارد ساختن «امکان مقدم» در تحلیل موجبه ی کلیه ی لزومیه، این دشواری ها را می توان پشت سر گذاشت.
مقایسه دیدگاه توماس آکوئینی و ملاصدرا در باب حدوث یا قدم عالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر نحوه نگرش دو متفکر اسلام و مسیحیت یعنی توماس آکوئینی و ملاصدرای شیرازی را نسبت به مسئله حدوث و قدم عالم بررسی می کند. توماس آکوئینی با دو اندیشه متفاوت روبروست: یکی قدم عالم که مبتنی بر نظریه ارسطو و پیروان اوست؛ و دیگری حدوث زمانی عالم که برگرفته از متون مقدس مسیحی است. وی دلایل مطرح شده بر اثبات قدم زمانی عالم را قانع کننده نمی داند و مورد نقد قرار می دهد. آکوئینی اگرچه حدوث زمانی عالم را می پذیرد ولی تنها نگاه تعبدی به آن دارد و در پایان، مسئله حدوث و قدم عالم را جدلی الطرفین می داند. در مقابل، صدرالدین شیرازی ضمن پذیرش حدوث زمانی عالم، نقطه آغازی برای آن قائل نمی شود و آن را از دریچه بدیع حرکت جوهری اثبات می کند؛ بنابراین با رویکردی عقلانی جدای از تعبد در جایگاهی رفیع نسبت به توماس آکوئینی قرار می گیرد.
آموزه آنالوژی قرون وسطی بر مبنای نظر ای.جی. اشوورث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه آنالوژی که بزرگترین مدافع آن را توماس آکوئینی میدانند، سابقه قابل تأملی در تاریخ اندیشه، بویژه قرون وسطی داشته است. ای. جی. اشوورث یکی از مهمترین شارحان متأخر این حوزه میباشد. در پژوهش حاضر براساس تقریر اشوورث به مباحث اصلی این نظریه که اغلب در آثار کلامی و فلسفی این حوزه مغفول مانده میپردازیم. نتیجه آنکه سابقه نظریه آنالوژی بسیار پیش از توماس میباشد و اغلب تفاسیر دربارة آن نارسا و منطبق با نگاه اصلی توماس است از اینرو نیازمند بازبینی تقریرهای متداول این نظریه هستیم.
کارکرد معرفت شناختی عقل فعال در فلسفه توماس آکوئینی و حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۰ شماره ۴۵
حوزه های تخصصی:
مقایسه و تطبیق آرای ابن سینا و توماس آکوئینی در مسائل مربوط به معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع معاد از اهم مباحث دینی، فلسفی و کلامی است. ابن سینا فیلسوف مسلمان و توماس آکوئینی، فیلسوف و متکلم مسیحی، دو اندیشمند برجسته اند که در این زمینه دارای نظرهای خاصی هستند. ابن سینا در همه موارد (بجز قبول معاد جسمانی) روشی کاملاً فلسفی دارد؛ در حالی که توماس، روشی فلسفی- کلامی اتخاذ می کند. درباره نفس، هر دو اتفاق نظر دارند که جوهری غیرمادی است و لذا با مرگ بدن، از بین نمی رود. همچنین، هر دو قائل به حدوث نفس بوده، برای خلود آن هم اقامه برهان می کنند. عالم برزخ و بهشت و دوزخ مادی در فلسفه ابن سینا جایگاهی ندارد، اما توماس با استفاده از متون نقلی، وارد بحث در جزئیات این موارد می شود. این هر دو نفر، اصل معاد را ضروری و همگانی می دانند، ولی ابن سینا تنها راه قبول معاد جسمانی را، تعبّد به شرع مقدس می داند. عمده ترین مانع او در اثبات عقلی آن، مادیت قوه خیال است، اما توماس با تأکید بر نقش بدن در حقیقت انسان، ضرورت معاد جسمانی (البته جسمانیتی متفاوت با این دنیا) را می پذیرد. در خصوص معاد روحانی، ابن سینا با اثبات تجرد نفس، بقای آن را تضمین می نماید و با تقریر اصولی، قائل به وجود لذت و الم عقلی یا همان سعادت و شقاوت می شود. توماس نیز با ردّ احتمالات متعدد، سعادت نهایی انسان را در رؤیت عقلی بی واسطه ذات خداوند می داندکه البته تحققش برای انسان تنها در قیامت و آن هم با اشراق خاص الهی ممکن است
معیاری برای تمایز مواد ثلاث منطقی از وجوب و امکان فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چهار نظریه برای بحث در باب لزوم تمایز یا عدم تمایز مواد ثلاث در منطق و فلسفه مطرح شده که برخی اساسا هرگونه تمایزی را برای مواد ثلاث انکار، و برخی دیگر حیطه های کاربرد مواد ثلاث را تعیین می کنند. گروه سوم نیز این تمایز را لازم دانسته، معیاری پیشنهاد می کنند. این مقاله درصدد است که با طرح نظریه پنجم، برای حل دو مسئله راهی بجوید: نخست آنکه چرا باید میان مواد ثلاث در منطق و وجوب و امکان در فلسفه تمایزی قایل شد؟ دوم آنکه معیار این تمایز در منطق و فلسفه چیست؟ در پاسخ به مسئله نخست آمده است که بر برهان های مابعدالطبیعی مانند برهان وجودی، وجوب و امکان و صدیقین اشکال های مهمی ازجمله اشکال های هیوم و کانت وارد شده است. راه رهایی از این اشکال ها تمایز مواد ثلاث منطقی از وجوب و امکان فلسفی است. در پاسخ به مسئله دوم اثبات شده است که معیار مواد ثلاث در منطق بدین صورت است که هر قضیه ای که محمول آن ذات یا یکی از ذاتیات یا یکی از لوازم ذات موضوع آن باشد، واجب است. هر قضیه ای که محمول آن نقیض ذات یا نقیض یکی از ذاتیات یا نقیض یکی از لوازم ذات موضوع آن باشد، ممتنع است؛ و هر قضیه ای که محمول آن امری غیر از ذات و نقیض ذات و غیر از یکی از ذاتیات و نقیض یکی از ذاتیات باشد یا غیر از یکی از لوازم ذات و نقیض یکی از لوازم ذات موضوع باشد، ممکن است؛ اما معیار وجوب و امکان در فلسفه، بی نیازی از علت برای وجوب، و نیازمندی به علت برای امکان دانسته شده است. ازآنجاکه تحلیل فلاسفه از علیت متفاوت است، در این بحث تحلیل ابن سینا و صدرالمتألهین در باب این معیار تمایز بررسی شده است.
علیت از منظر توماس آکوئینی و تطبیق آن با دیدگاه علامهطباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
مفهومعلیتازمباحثیاستکههموارهموردتوجهحکمایمشاءقرارگرفتهاست. ""
توماس آکوینی""،فیلسوفمشهورقرونوسطی،ازجملهمتفکرانیاستکهبهاینموضوععنایتداشتهوازمباحثونتایجپیرامونآناستفادهنمودهاست.ایننوشتاربرآناستتامطالعه ایپیراموننظریاتتوماسآکوینیدربابموضوععلیتداشته وبارصدنظریات ""علامهمحمدحسینطباطبائی""دراینراستامقایسه ایانجامدهد.از آنجایی که آکوئینی به طور عمده نظرات خود در باب علیت را در براهین اثبات وجود خدا تقریر نمود، اینمقایسهحولمحورادلة آکوئینیبراثباتوجودخداصورتمی گیرد.سعیبرآناستتابهبررسیوپژوهشپیرامون مبادی نظریات توماس آکوئینی درقرنسیزدهموعلامه طباطبائیدرقرنحاضرپرداختهوبهپاسخاینپرسشنزدیکشدکهآیامی توانبیننظراتعلامهوقدیسهم زبانییافت؟
;fontG i y e ` ""'>شمارة 33.
نصری، قدیر (1385). «فهم کنستراکتیویستی امور سیاسی»، فصلنامة مطالعات راهبردی، شمارة 34.
یزدانی مقدم، احمدرضا (1387). «حرکت جوهری و ادراکات اعتباری با نگاه به اندیشة فلسفی- سیاسی علامه طباطبائی»، دانشگاه اسلامی، شمارة 39.
تبیین توماس آکوئینی از نسبت میان زیبایی با خیر و حقیقت در چهارچوب بحث از صفات استعلایی وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شرایط شکل گیری زیباشناسی جدید یا استتیک در دورة روشنگری، استقلال زیبایی از خیر و حقیقت بوده است. اما در فلسفة پیش از دوران تجدد، یعنی در دورة یونان باستان و قرون وسطی، زیبایی جدای از خیر و حقیقت فهم و تبیین نمی شد. این تفکیک ناپذیری در رویکرد مابعدالطبیعی و هستی شناختی به این سه معنای ارزشی ریشه دارد. یک نمونة برجسته از این رویکرد را نزد توماس آکوئینی می توان دید. توماس در بستر مبحث صفات استعلایی وجود مخلوق، به نسبت زیبایی با خیر و حقیقت می پردازد. وی می کوشد این سه گان را در دو مرتبة وجود مخلوق و مرتبة الهی با هم مرتبط سازد. از سوی دیگر، توماس با مرتبط ساختن این صفات با قوای شناختی و ارادی نفس، اساسی مابعدالطبیعی برای حیات اخلاقی و حیات نظاره گرانه فراهم می آورد که زیبایی در آن نقشی اساسی دارد.
نقد و بررسی رویکرد تومیست های تحلیلی به ویژه آنتونی ِکنی به وجودشناسیِ توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احیاء اندیشه های فلسفی و کلامی توماس آکوئینی در دوره ی مدرن، همواره یکی از دغدغه های اندیشمندانی بوده که پاسخ بسیاری از معضلات فلسفی و الهیاتی عصر جدید را تنها در آثار او دست یافتنی می دانستند. این نحوه ی نگرش به اندیشه های توماس که از دیرباز تاکنون، به تومیسم مشهور بوده است، از اواسط قرن بیستم، با پدید آمدن رویکردی نوپا به تفکر توماس با عنوان تومیسم تحلیلی، عصر تازه ای از تومیسم را رقم زد. تومیست های تحلیلی با بهره گیری از فلسفه ی تحلیلی به ویژه مبانی فلسفی و منطقی فرگه، تفسیرهای خاصی از اندیشه های فلسفی توماس آکوئینی ارائه کرده اند که توجه جدی دیگر طرفداران تفکر توماس را به خود برانگیخته است. این جریان نوظهور، با آنتونی کنی و تفسیرهای او بر آثار توماس به اوج خود رسید. آنتونی کنی با اتخاذ نگرشی فرگه ای نسبت به وجودشناسی توماس، تلاش کرد تا تناقضات و چالش های پیش روی نظریه ی وجود در فلسفه ی توماس را بنمایاند و وجودشناسی او را حاوی نظریه هایی در خصوص وجود نشان دهد که از ارزش فلسفی چندانی برخوردار نیستند. در این جستار، به تفصیل، به نقد و بررسی رویکرد تحلیلیِ آنتونی کنی به وجودشناسی توماس آکوئینی خواهیم پرداخت.
تعریف و موضوع مابعدالطبیعه از دیدگاه توماس آکوئینی: ضرورت وجود الهیات مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توماس آکوئینی به عنوان یک متللکه مسکی ی، گراگیکرپ و پکدو ح در کوزه مابعدالطبیعه را براپ عالمان الهیات مسی ی ضرورپ می داند و به مین دلیل است که نه به عنوان ی گیلسوف، بلکه به عنوان ی متللکه مسکی ی داراپ آرائکی در وزه مابعدالطبیعه است. البته اعتقاد به تعالیم مسی ی سبب شکده تکا او رویککرد خاصی به تعریف و موضوع مابعدالطبیعه داشته باشکد. از دیکدگاه او، مابعدالطبیعکه علم موجود بما و موجود اسکت ولکی مدکادیو موجکود بمکا کو موجکود تنهکا موجکودات مولکود بکوده و رگکز شکامل خکدا نمکی شکودب بنکابراین، موضکوع مابعدالطبیعه، موجود مولود است. اما از آن جائیکه خداوند، بالذات موجود کاملی است، در علم دیگرپ به عنوان موضوع، مورد ب ک و بررسکی اکرار مکی گیکرد. می نامد و جایگکا ی بکارتر از مابعدالطبیعکه » الهیات مقدس « توماس این علم را براپ آن اائل است. از نظر توماس وجود الهیات مقدس ضرورپ اسکت و دریکل متعددپ براپ اثبات ضرورت آن وجود دارد.
رابطه نفس و بدن و تأثیر آن بر جاودانگی از دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
75 - 90
حوزه های تخصصی:
مسئله جاودانگی نفس در فلسفه ابن سینا و توماس آکوئیناس دو نظریه جداگانه است، اما در زوایایی اشتراک دارد. ابن سینا در تکمیل مبتکرانه علم النفس معلم اول، قید کمال را در تعریف نفس وارد و به جای صورت نشاند تا از تجرد نفس سخن گوید و در تبیین رابطه نفس و بدن بر شأن تدبیری نفس پای فشرد و نه بر اتحاد ذاتی و جوهری بین آن دو. توماس با پیروی از آموزه سینوی جاودانگی نفس، صورت بودن نفس برای بدن را چنان تقریر کرد که ترکیبی از آموزه ارسطویی و دیدگاه ابن سینا باشد، ولی در تبیین نحوه ارتباط نفس جاودانه با بدن میرا، نظریه روشنی ارائه نکرد که رابطه ذاتی و در عین حال گسست پذیر نفس با بدن را نشان دهد.
روش تحلیل فلسفی ارسطویی و توماسی در حقوق قراردادها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۵ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۰۱
89 - 111
این مقاله به این مسئله می پردازد که نقش تفکر و روش ارسطویی در تحلیل قراردادها چه بود و چگونه این روش تحلیلی از طریق عالمان الهیات مسیحی به ویژه توماس آکوئینی و فیلسوفان مدرسی متأخّر به تفکر مدرن انتقال یافت. هدف این تحقیق آن است که این چالش مهم حقوقی را در حقوق ایران مطرح کند و به تجربه های حقوق غرب نیز در این باره بپردازد. دستاورد این تحقیق آن است که برخلاف ظاهر فلسفه غرب که از قرن هفدهم مبانی تفکر ارسطویی به شدت نقادی و کنار گذاشته شده است، چارچوب آموزه های حقوق قراردادها براساس تفکر ارسطویی و توماسی و بیشتر توسط فیلسوفان مدرسی متأخّر و مکتب حقوق طبیعی اسپانیایی شکل گرفته است و درواقع، کسانی مانند هوگو گروسیوس این کارهای فکری مقدماتی را به مرحله نهایی رسانده اند. در این میان تأثیر فلسفه و تفکر ایرانی و اسلامی نیز در این آموزش ها از طریق تأثیر آنها بر توماس قدّیس انکارشدنی نیست. امیدوارم این مقاله، دانشکده های حقوق ایران را به وظیفه خطیری که دارند، بیش از پیش آگاه کند و سیاستگذاران علمی کشور با درک جایگاه دانشکده های حقوق در تحول و شکوفایی علم و فرهنگ، زمینه های آزاد اندیشی را ایجاد و موانع آن را کمتر کنند. این مقاله به این مسئله می پردازد که نقش تفکر و روش ارسطویی در تحلیل قراردادها چه بود و چگونه این روش تحلیلی از طریق عالمان الهیات مسیحی به ویژه توماس آکوئینی و فیلسوفان مدرسی متأخّر به تفکر مدرن انتقال یافت. هدف این تحقیق آن است که این چالش مهم حقوقی را در حقوق ایران مطرح کند و به تجربه های حقوق غرب نیز در این باره بپردازد. دستاورد این تحقیق آن است که برخلاف ظاهر فلسفه غرب که از قرن هفدهم مبانی تفکر ارسطویی به شدت نقادی و کنار گذاشته شده است، چارچوب آموزه های حقوق قراردادها براساس تفکر ارسطویی و توماسی و بیشتر توسط فیلسوفان مدرسی متأخّر و مکتب حقوق طبیعی اسپانیایی شکل گرفته است و درواقع، کسانی مانند هوگو گروسیوس این کارهای فکری مقدماتی را به مرحله نهایی رسانده اند. در این میان تأثیر فلسفه و تفکر ایرانی و اسلامی نیز در این آموزش ها از طریق تأثیر آنها بر توماس قدّیس انکارشدنی نیست. امیدوارم این مقاله، دانشکده های حقوق ایران را به وظیفه خطیری که دارند، بیش از پیش آگاه کند و سیاستگذاران علمی کشور با درک جایگاه دانشکده های حقوق در تحول و شکوفایی علم و فرهنگ، زمینه های آزاد اندیشی را ایجاد و موانع آن را کمتر کنند.
اخلاق اقتصادی در اندیشه توماس آکوئینی
منبع:
تأملات اخلاقی دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
10 - 24
حوزه های تخصصی:
امروزه به زعم فیلسوفان اخلاقِ فضیلت، نسبت به اقتصاد جهانی شده نمی توان صرفاً با حد و مرزهای حقوقی احاطه پیدا کرد. همچنین نمی توان صرفاً با قوانین گوناگون و با تکیه بر منافع شخصی، مانع از پدید آمدن بحران های اقتصادی شد، بلکه به مجموعه ای از فضلیت های اخلاقی نیاز داریم. اما کدامین فضیلت ها باید بر اقتصاد جهانی شده ی امروز حاکم باشند؟ برای پاسخ، می توان به نظریه ی اخلاقی توماس آکوئینی رجوع نمود که بر اساس پیوند میان فضیلت و عدالت شکل گرفته است. دیدگاه او، می تواند پاسخگوی بسیاری از مباحث مطرح در اخلاق اقتصادی باشد. در این جستار، نخست به این مسئله توجه خواهیم نمود که چگونه نظریه ی فضیلت توماس، با تأکید بر نور طبیعی عقل، می تواند برای غیر مسیحیان و حتی غیر متدینان هم کارآمد باشد. سپس توضیح خواهیم داد که چگونه نظریه ی توماس در خصوص "حق طبیعی"، فضیلت و عدالت را با یکدیگر متحد می سازد. سپس به چالش میان تنوع فرهنگی و وحدت اخلاقی در اقتصاد و تجارت جهانی شده ی امروز خواهیم پرداخت.
بررسی انتقادی کتاب فلسفه مشاء 1 (از ارسطو تا توماس آکوئینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
«فلسفه مشاء (1) (از ارسطو تا توماس آکوئینی)» برای آشنایی نوآموزان رشته های فلسفه با مکتب مشاء تألیف شده است. مزیت اصلی این اثر توجه به هر دو شاخه غربی و اسلامی این مکتب است. مؤلف به طور کلی قصد دارد فلسفه مشاء را از دو جهت معرفی کند؛ تاریخی و محتوایی. با وجود این که اثر مختصری است، اما این حجم اندک مانع نشده که مؤلف دامنه گسترده فلسفه مشاء را نادیده بگیرد. به همین دلیل با ملاحظه آثار مشابه فعلا بهترین کتاب درسی برای آشنایی با فلسفه مشاء در مقطع کارشناسی است. البته این سخن بدین معنا نیست که با متنی خالی از عیب و ایراد مواجهیم. برعکس، اشکالات و نواقص کتاب اندک شمار هم نیست . لذا مجموع این عوامل مثبت و منفی مهم و برجسته باعث شده تا نقد و بررسی تفصیلی آن ضرورت پیدا کند. در این مقاله، ضمن توجه به مزایای این اثر، انواع نقاط ضعف آن را برشمرده ایم. این اشکالات در چهار دسته جای می گیرند؛ ساختاری، محتوایی، ادبی و ارجاعات. در نهایت راه کارهایی برای ارتقاء کتاب و رفع نواقص آن به عنوان یک منبع درسی پیشنهاد شده است._x000D_
The book “Peripatetic philosophy (1) (from Aristotle to Thomas Aquinas)” is an introductory work for undergraduates in philosophy. The prominent merit of this work is taking into consideration of this important philosophical school. The main Advantage of this book is regarding two big philosophical domains: western philosophy and Islamic one. The compiler of the book is seeking to lay down the Peripatetic school historically and substantially (especially in the ontology). In spite of its little content, the book includes all domains of peripatetic philosophy. Therefore, it is now the best one for an introduction to this philosophical school in bachelor degree who study western or Islamic philosophy in universities of our country. In this article, I mention the merits and also point to some deficiencies in it. Problems are classified in four categories: structure, content, edition and reference. Eventually, some mechanisms were proposed for the promotion and perfection of the book to become a better source.
علم الهی به جزئیات از دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
99 - 112
حوزه های تخصصی:
این پرسش که «آیا خدا به جزئیات علم دارد؟» یکی از پرسشهای بنیادین در حوزه خداشناسی فلسفی است. برخی بدون توجه به واژه «خدا» که در تصور آن اختلاف نظر وجود دارد، درصدد اثبات یا انکار علم الهی به جزئیات برآمده اند. در سنت فلسفی یی که سخن از آن با افلاطون و ارسطو آغاز میشود و ابن سینا نیز در درون این سنت جای میگیرد، علم الهی به جزئیات انکار میگردد اما در چارچوب همین مکتب، توماس آکوئیناس در مقام یک متکلم، این علم را برای خدا اثبات میکند. از دیدگاه ابن سینا میان «ماهیت» و «وجود» بعنوان دو مرتبه مختلف از هستی، تفاوت بنیادین وجود دارد. واجب الوجود علت برای اعطاء وجود به ماهیات میباشد و به این دلیل نمیتواند ماهیات را در جزئیات آنها بشناسد، چرا که آنها مستقل از او، «وجود» ندارند؛ البته ابن سینا علم الهی به جزئیات را از طریق «وجودشان» انکار نکرده است. اما در تصور کلامی توماس از خدا، بمثابه خدای متشخص، انکار علم الهی به جزئیات، منجر به خلل در قدرت الهی میگردد. بعلاوه، در صورت انکار علم الهی به جزئیات، انسان که مخلوق خداست، در مرتبه یی بالاتر از خالق قرار میگیرد، زیرا میتواند جزئیات را بشناسد. آکوئیناس که در اینجا در قامت یک متکلم ظاهر شده، مرز میان فلسفه و الهیات را نادیده گرفته و در اعتراض به ابن سینا میگوید کلیاتی مانند «حیوان» و «انسان» نمیتوانند ملاک تمایز یک جزئی مانند «سقراط»، از دیگران باشند. مقاله حاضر به تحلیل و تطبیق دیدگاه ایندو فیلسوف در مورد علم خدا به جزئیات میپردازد.
اصل «تمایز وجود از ماهیت»: بررسی تطبیقی دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
145 - 168
حوزه های تخصصی:
بر اساس اصل «تمایز وجود از ماهیت»، که از جمله مهم ترین اصول مابعدالطبیعه ابن سینا به شمار می رود، ماهیت فی حد ذاته فقط مشتمل بر ذاتیات خود است و برای موجود شدن باید عنصر مابعدالطبیعی وجود از خارج و از سوی علت موجِده بر آن عارض شود. ابن سینا بر مبنای این اصل، اصل مهم «تمایز واجب از ممکن» را نیز تأسیس می کند و بر مبنای این دو اصل، مسئله خلقت و اثبات وجود خدا را تبیین فلسفی می نماید. برخی عبارات ابن سینا در شرح و تبیین تمایز وجود بر ماهیت، موجب ایجاد خوانش های متفاوت از کلام او شده است. یکی از مهم ترین این خوانش ها، خوانش ابن رشد است که از طریق ترجمه آثار او و پیروانش در میان متفکران قرون وسطی نیز رواج پیدا کرده است. بر اساس دیدگاه ابن رشد، ابن سینا تمایز ماهیت و وجود را خارجی می داند و معتقد است که وجود همانند مقولات عرضی، بر ماهیت عارض می شود. اما دقت در عبارات ابن سینا نشان می دهد که مقصود او از عرضی دانستن حمل وجود بر ماهیت، به این معناست که وجود جزء ذات و ذاتیات نیست و از خارج بر ذات و ماهیت عارض می شود؛ نه اینکه وجود همانند اعراض مقولی بر ماهیت عارض شود. توماس آکوئینی نیز هرچند که تحت تأثیر ابن رشد، اصل تمایز خود را متفاوت از ابن سینا می داند و در برخی موارد جزئی از ابن سینا متفاوت است، ولی بررسی آثار او نشان می دهد که در چارچوب اصلیِ اصل تمایز، متأثر از ابن سیناست و در شرح و تبیین آن، تفاوت عمده ای با ابن سینا ندارد.
ریشه های سکولار و ظرفیت های پساسکولار اندیشه توماسِ آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبت عقل و ایمان، پرسش حیاتی که حوزه اندیشه را همواره به خود مشغول داشته است، بعدی اجتماعی دارد. توماس آکوئینی، از جمله شاخص ترین طرف های این بحث، ضمن تأثیرگذاری گسترده در سیر تاریخ اندیشه، می تواند الهام بخشِ جامعه ی مدرنی دانسته شود که متولیان آن قصد داشتند، در مراتبِ سکولارسازی، پای دخیل بودن آموزه قدسی را از عرصه عمومی بزدایند. با این حال، نظرگاه های جامعه امروز نه مقتضی حذف دین از بستر اجتماع، بلکه جذب و دریافت روشن آن در عرصه ی عمومی و تلاش بر حفظِ مشارکتِ باورمندانِ اعضاء خویش، به شرطِ تعاملِ عقلانی است. در همین راستا، الهیات سیاسی متأخر، در نظر به نواقص عقل مدرنِ سکولار، با انکار «وضع طبیعی محض» چندوچون نوع هم ارزی امرِ طبیعی و فراطبیعی را جستجو می کند. از این رو، اندیشه توماس، که به زعم برخی، محرکی در شکل گیری جامعه به ظاهر سکولار بود، ادعایی که در مقابل خود مستنداتِ دعویِ خوانشِ درون دینی شدیدا مسیحی را دارد، از نظرگاهی دیگر، می تواند نقش ویژه ای در شکل گیری اندیشه جامعه پساسکولار داشته باشد. در این مقاله ضمن بررسی دست مایه های اندیشه توماس در شکل گیری جامعه ی سکولار، با مرور چند خوانش و مناقشه، در سایه اشارات متفکرینی نظیر میلبنک و هابرماس، تأملاتی بر ظرفیت های موضع او برای جامعه ی پساسکولار خواهیم داشت.