ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
۲۱.

دراسة الصورة الشعرية في ملحمة الإمام علي (ع) لجورج شكور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الصور الشعریه ملحمه الإمام علی جورج شکور الجمالیِه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۱۷
إنّ الصوره هی أحد العناصر الأساسیه للشعر. کما قال المنطقیون فی تعریف الشعر: الشعر کلام خیالی. إن ملحمه الإمام علی (8) للشاعر المسیحی المعاصر، جورج شکور، قد نُظِمت فی 422 بیتاً. ففی هذا العمل الأدبی، قام الشاعر برسم مشاهد معارک الأبطال وصراعاتهم بشکل جمیل وملحمی وخیالی. وبما أنه لم یتم إجراء بحث مستقل على صور هذه القصیده الملحمیه، فمن المهم والضروری إلقاء الضوء على صور هذه القصیده بهدف إظهار جمالیه صورها. وقد جرت فی هذا المقال محاوله لدراسه وتحلیل أهم عناصر الصوره فی العمل المذکور بطریقه وصفیه تحلیلیه. وتظهر نتائج المقال أن الشاعر قد تمکن بنجاح من وصف جهاد الأبطال وشجاعتهم، باستخدام الصور المتنوعه، وباستخدام أنواع مختلفه من التشبیهات، بما فی ذلک التشبیه البلیغ، والتشبیه المرکب، والتمثیل، واستخدمها کأداه لنقل المعانی بشکل أفضل وتقریبها إلى ذهن المتلقی، وکذلک أنه من خلال مقارنه المفاهیم المجرده بالأشیاء الملموسه والمادیه، قد جعل فهمها سهلا على المخاطب. وتبین أیضا أن الشاعر عبر تجسید الأدوات الحربیه، مثل السیوف، والرماح، والحصون، أو المفاهیم المجرده والانتزاعیه، مثل الموت، والزمن، والخطیئه، والدین، وغیرها قد زاد من دینامیکیه صوره. وبالإضافه إلى التشبیهات والاستعارات، قد أدّى استخدام المجاز والتعابیر الکنائیه فی محلها إلى توسیع نطاق الصور، کما أدى استخدام أنواع مختلفه من المبالغات الفنیه والصور التلمیحیه والصور السمعیه، خاصه فی تصویر مشاهد المعارک وشجاعه الأبطال، إلى جعل هذا العمل الفنی أکثر جاذبیه.
۲۲.

تجليات الحقول الدلالیة للصفات الحسنة وغير الحسنة في أدعية الصحيفة السجادية(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الدالله الصفات الحسنات السیئات ادخالک الصحیفه السجادیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۰
إنَّ الصحیفه السجّادیه مجموعه قیّمه من أدعیه الإمام السجّاد (ع) التی لها أهمیّه کبیره من الزوایا المختلفه الدینیه والأدبیه. وأحد طرق کشف المعانی ورسالات الإمام المکنونه فیها هو الاستفاده من نظریات علم اللغه والحقول الدلالیه. فالحقل الدلالی هو الذی یقید العلاقات بین الکلمات، بغیه فهم معناها وعلاقتها بالمفهوم العام، بعباره أخری أنَّ نظریه الحقول الدلالیه ترى أنّ المعانی لاتوجد منعزله الواحده تلو الأخرى فی الذهن، ولإدراکها لابدّ من ربط کل معنى منها بمعنى أو معانٍ أخرى.کل هذه الأسباب مجتمعه دفعنا للخوض فی دراسه ألفاظ الأخلاق وفقا لنظریه الحقول الدلالیه، ببحث موسوم ب الحقول الدلالیه لألفاظ الأخلاق الصحیفه السجادیه أنموذجاً. تکمن أهمیّه البحث من شرف موضوعه، حیث إنَّ مادّته الأساس تتعلق بألفاظ الأخلاق التی وردت فی الصحیفه السجادیه والتی تعد قمه عقائدیه وأخلاقیه فی بناء الأمه الإسلامیه ومبتغاها. استفاض الباحث بشرح الحقول الدلالیه لألفاظ الأخلاق فی الصفیحه السجادیه وإبراز جمالیات اللفظه فقد انحصرت ألفاظ الأخلاق عند الإمام السجّاد (ع) فی دائرتین دلالیتین هما الحُسْن والقُبْح، فإذن العلاقات الدلالیه للأخلاق فی الصحیفه السجّادیه تعدّ بمثابه المرآه التی تعکس مضامین النصّ الأدبی عند المبدع.قد احتوى الحقل الدلالی للأخلاق الحسنه فی الصحیفه السجّادیه للإمام (ع) دوائر کثیره، تأتی دائره الحمد والشکر على رأسها کما ارتفع تکرار ألفاظ أخرى کثیره بنسب متفاوته، منها: الاعتذار، طلب العفو، الصدق، العفه، الطیبه، الکتمان، الحصانه، القول الحسن، وطلب الستر، والوقایه، والتضرع. أمّا الحقل الدلالی للألفاظ المرتبطه بالأخلاق المنهی عنها المذکوره فی الصفیحه السجّادیه والتی تبرز المعنى الدقیق للکلمه من خلال وجودها مع العائله اللغویه التی تنتمی إلیها، فعائله التفاخر تحتوی کذلک التباهی والغرور والتکبر والصلف والصلفه.
۲۳.

خوانش پسااستعماری رمان "المرأة والوردة" اثر محمد زفزاف(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خوانش پسااستعماری محمد زفزاف المرأه والورده اسکیزوفرنی فرهنگی فرودستی زنان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۴
هدف و مقدمه: در طول تاریخ، فرآیند استعمار با سلطهٔ نظامی، استثمار اقتصادی و نفوذ فرهنگی همراه بوده است. استعمارگر (غرب)، از یک سو، با سرکوب استعمارزدگان (شرق) هویت فرهنگی آنان را زیر سؤال می برد و، از سوی دیگر، فرهنگ خود را به عنوان الگوی برتر به شرقی ها تحمیل می کند. این تفکر، که بومیان استعمارزده به خاطر فرهنگ عقب افتاده ای که دارند نیازمند تمدن و تربیت استعمارگر هستند، سبب شکل گیری گفتمان استعمار می شود. در مقابل، ادبیات پسااستعماری تلاش دارد تا این اعمال سلطهٔ غرب را نامشروع اعلام کند. هدف ادبیات پسااستعماری یافتن راهی برای مقابله با نفوذ و گسترش گفتمان استعمار و دگرگون سازی بازنمایی غرب از شرق است. بحث اصلی ادبیات پسااستعماری پرداختن به پیامدهای پسااستعماری پس از رسیدن به استقلال است. این پیامدها عبارت اند از: بحران هویت فرهنگی، خطر نابودی فرهنگ و تاریخ پیشینیان، آوارگی و مهاجرت بومیان، فرودستی زنان... . محمد زفزاف، رمان نویس مراکشی، در رمان «المرأه والورده»، ضمن اشاره به پیامدهای استعمار بر جوامع مستعمره و به حاشیه رانده شدن آنان، به مشکلات مهاجری می پردازد که تحت تأثیر نگرش اروپامحوری برای دست یابی به یک زندگی آسوده در آرمان شهری رؤیایی، همچنین جبران حس حقارت و حاشیه بودگی به کشوری غربی مهاجرت می کند. روند افزایشی پدیده مهاجرت ایرانیان به کشورهای غربی و بروز پیامدهای فرهنگی مربوط به آن، همچنین ناشناخته بودن محمد زفزاف، به عنوان رمان نویسی مراکشی در میان جامعه ادبی و دانشگاهی ایران، ضرورت انجام چنین پژوهشی را روشن می سازد. حال که ناگزیر جوامع با پیامدهای پسااستعماری روبه رو هستند و راهی برای بازگشت به گذشته و تغییر شرایط وجود ندارد، باید ببینیم در این وضعیت برای عبور از این پیامدها چه راه حلی می توان یافت؟ آیا بایستی دربست تسلیم فرهنگ غربی بشویم؟ یا به سوی فرهنگ گذشتهٔ خود بازگردیم؟ و یا اینکه با ایجاد تعامل به آمیختگی فرهنگی برسیم؟ به همین مناسبت، قصد داریم در این پژوهش با بررسی رمان محمد زفزاف دریابیم که او برای عبور از این پیامدها چه رویکردی را پیش می گیرد. روش شناسی: پژوهش حاضر تلاش دارد تا با شیوه توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از نظریات مطرح شده در حوزه پسااستعماری به بررسی مؤلفه های پسااستعماری در رمان «المرأه والورده» محمد زفزاف بپردازد. برای یافتن پاسخ پرسشی که در بالا طرح شد، باید به مباحثی چون تقابل خود و دیگری، فضای سوم هومی بابا، آمیختگی فرهنگی، دورگه بودگی، بحران هویت فرهنگی بپردازیم. یافته ها: زفزاف در ترسیم فضای سوم به دیدگاه هومی بابا نزدیک می شود. او نیز فضای سوم را جایی با این ویژگی ها می داند؛ جایی که در آن تقابل های دوتایی برساخته غرب کم رنگ شود؛ فضای امنی که استعمارزده به عنوان دیگری تلقی نگردد؛ جایی که آوای چندصدایی به گوش برسد... . زفزاف این فضا را به شکل ساحلی به تصویر می کشد که مسافرانش از سرزمین هایی با فرهنگ هایی متفاوت در صلح و آرامش در کنار یکدیگر به سر می برند. در این داستان، آمیزش میان شرقی و غربی به مثابه ارتباط میان فرهنگ ها و نماد رسیدن به دورگه بودگی و آفرینش هویت جدید شمرده می شود. نویسنده، برای ترسیم بحران هویت فرهنگی شخصیت اصلی داستان، او را فردی اسکیزوفرنیک نشان می دهد که گاه و بی گاه درگیر توهمات است. البته نویسنده با نگاهی روان کاوانه در قالب همین توهمات به احساس حقارت و حاشیه بودگی استعمارزده اشاره می کند و با این شیوه پیامدهای استعماری چون بحران هویت و فرودستی زنان را برجسته می سازد. رویکرد نویسندهٔ رمان این گونه است که وقتی ذهنیت استعمارزده دگرگون شود و از مهاجری سرکوب شده به مهاجری آگاه بدل گردد، با ورود به فضای سوم و رسیدن به آگاهی دورگه و یافتن هویتی جدید می تواند خود را در بهشت عدن ببیند و احساس خوشبختی کند. بحث و نتایج: از نگاه محمد زفزاف، فرد استعمارزده ای که ناگزیر در زندگی خود با تقابل های گوناگونی چون خود و دیگری، فرادست و فرودست، غرب و شرق، مرد و زن روبه رو می شود، در گام نخست باید با نپذیرفتن بازنمایی غرب از شرق و کنارگذاشتن عینک برتربینی غرب از حس بردگی در برابر غرب رها شود. مهاجر استعمارزده، در صورتی که فاقد آگاهی دورگه باشد، ممکن است با جداشدن از هویت فرهنگی خودش دچار اسکیزوفرنی فرهنگی شود، اما اگر هویت و تاریخ خودش را فراموش نکند، می تواند از پیامدهای اسکیزوفرنی فرهنگی در امان بماند. استعمارزده برای اینکه بتواند در برابر الگوی تک صدایی استعمار بایستد و خودش را ابراز کند، باید قلم به دست گیرد و تاریخش را روایت کند، زیرا، در سکوت استعمارزده، استعمارگر با روایت تاریخ به شیوهایی که خود صلاح می داند، تاریخ را آنگونه روایت می کند که خود می خواهد. امروزه، فارغ از همهٔ غوغاهای سیاسی، طرفین فرآیند استعمار تنها با پذیرش تفاوت های یکدیگر، فراموش کردن تقابل فرادست و فرودست، ورود به فضای سوم و آمیختگی فرهنگی، همچنین یافتن هویت ترکیبی جدید می توانند در آرامش زندگی کنند.
۲۴.

البنية السردية في رواية الشوك والقرنفل ليحيى السنوار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: السردانیه العربیه البنیه السردیه یحیى السنوار الشوك والقرنفل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۳ تعداد دانلود : ۷۴
إنّ الروایه تضم الشخصیه والحدث والفضاء، فالأولى أن تتم دراستها بناء على النظریه السردیه ویرجع الهدف من هذه الدراسه وفق البنیه السردیه هو إضفاء شیء جدید لحقل الدراسات السردیه، وروایه الشوك والقرنفل أرضیه خصبه لتلك الدراسه بصفتها الأبرز لما كُتب وأشد وقعًا وتأثیرًا فی نفس القارئ؛ لأنها تحكی الواقع المریر والظلم للشعب الفلسطینی. ویرجع سبب اختیارنا لهذه الروایه إلى بیان التاریخ المأساوی للقضیه الفلسطینیه، ونعتمد فی هذا المقال على المنهج البنیوی لما تحوی الروایه من نصوص یوجب تفكیكها وتفصیل ما تضم بین سطورها من عناصر سردیه، ومن هذا المنطلق نحاول أن نکشف عن مدی مقدره السنوار فی توظیف هذه العناصر أداهً للتعبیر عن واقع فلسطین المأساوی. وتوصّل البحث إلى أن السنوار حسن استعمال مكونات البنیه وأجاد توظیف تلك العناصر السردیه، قاصدًا - عبر إمتاع القارئ بالدور الذی تتخذه الشخصیه من ثانوی، وأساسی، الذی لا یمكن حذفها والتنازل عنها بوصفها الشریان النابض للروایه، والعصب الحی للعملیه السردیه برمّتها- أن یسرد فترات من تاریخ المقاومه وکفاح الشعب الفلسطینی للحریّه والتحریر وصمودهم أمام الظلم، وبالتالی أدّی مهمته تجاه أرضه ووطنه.
۲۵.

تحلیل مؤلفه های کارناوالی در رمان « عزازیل» یوسف زیدان با تکیه بر نظریه باختین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد اجتماعی چندصدایی کارناوال یوسف زیدان رمان عزازیل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۷ تعداد دانلود : ۸۳
میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.
۲۶.

تغليب المذكر على المؤنث نحوياً والواقع اللغوي(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: المذکر المؤنث التغلیب الخطاب اللغوی الخطاب القرآنی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۵ تعداد دانلود : ۸۱
التغلیب ظاهره لغویه متمیّزه، تلجأ إلیها اللغه بعض الأحیان لاعتبارات متعدده، لا تخرج عن إطار اللغه، أی لا تحمل قیما غیر لغویه، بل تجری ضوابطها حسب القوانین اللغویه. والتغلیب المقصود هو تغلیب المذکر على المؤنث أو التغلیب النحوی الذی یُذیب المؤنث فی المذکر، ویخفیه، حیث لا یُرى منه شیء. ومنهج البحث هو المنهج الوصفی. أما هدف البحث، فهو إثبات أنّ مسأله تغلیب المذکر على المؤنث غیر موجوده فی الخطاب النحوی العربی، ولا تعدو أن تکون من اختراع النحاه الذین تأثّروا بمؤثّرات من خارج اللغه، غافلین عن الصیغه العامه التی یشترک فیها المذکر والمؤنث ولا رجحان لأحدهما على الآخر. ولتحقیق هذا الهدف، تناول البحث بعض العناوین بالدراسه، من قبیل: النحو العربی بین الوصفیه والمعیاریه، والصیغه العامه، والنظره الدونیه للمرأه بما فی ذلک وأد البنات، وقیمومه الرجل على المرأه، والخطاب القرآنی. وقد خرج البحث بنتائج، أهمها: أنّ التغلیب النحوی غیر موجود فی العربیه، بل الموجود هو صیغه عامه یندمج فیها المذکر والمؤنث، وأنّ أهمّ أسباب التغلیب هو الاختصار أو التسهیل أو ما یسمّى بقانون السهوله والیسر الذی نراه متفشّیا فی کثیر من الظواهر اللغویه. وهناک حاجه ملحه لتمحیص الدرس النحوی وتنقیته، مما علق به من علوم غیر لغویه وتغییر نظره النحو العربی من المعیاریه إلى الوصفیه.  
۲۷.

عناصر تيار الوعي في نجوم الأوريغامي في رواية «أدركةا النسيان» للكاتبة سناء شعلان بناءً على نظرية ويليام جيمز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تیار الوعی أوریغامی السردانیه العربیه سناء شعلان ویلیام جیمز الفضاء العقلی أدرکها النسیان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۱ تعداد دانلود : ۷۵
تیار الوعی یعد من أسالیب السرد الحدیثه والمتطوره التی تحظى بشعبیه كبیره فی الأدب الروائی المعاصر. تكمن أهمیه هذه التقنیه فی قدرتها على تمثیل التدفق الداخلی للأفكار والمشاعر فی عقل الراوی وشخصیات الروایه بشكل واقعی وعمیق. أما الأوریغامی، أو فن طی الورق، فإنه یعود إلى قرون عده حیث نشأ منذ حوالی ألفی عام، وكان فی بدایاته یُستخدم كوسیله ترفیهیه وفنیه تعتمد على طی الورق لخلق أشكال وهیاكل مجسمه. ومع مرور الزمن، تطور هذا الفن لیصبح أداه تعبیریه فی ید الفنانین المعاصرین الذین استخدموه فی أعمالهم لتوجیهه نحو الفن المفهومی القابل للتنفیذ. قصه "أدرکها النسیان" التی كتبتها الكاتبه المعاصره سناء شعلان تُعد نموذجًا لدمج تیار الوعی مع الأوریغامی، حیث تتناول القضایا الاجتماعیه والنفسیه التی یعانی منها المجتمع المعاصر. تتألف القصه من ثلاثین فصلاً، یبدأ كل فصل منها بصوره أوریغامی تمثل نجمه، مما یضیف بعدًا رمزیًا إلى السرد. یهدف هذا البحث إلى دراسه تیار الوعی فی هذه القصه من خلال تقنیه الأوریغامی فی بدایه كل فصل، استنادًا إلى نظریه ویلیام جیمز حول الوعی، باستخدام المنهج الوصفی-التحلیلی. تُظهر النتائج أن هذه التقنیه توفر مساحه لبحث مواضیع مثل الحوار الداخلی، الشعریه، التداعی، السمات النفسیه، تجاهل الجمهور المعتاد، الحدیث مع الذات، الرمزیه، والزمن، وتتیح الاستفاده منها لتجسید التوترات النفسیه لشخصیات القصه بما یتماشى مع الفهم النفسی لویلیام جیمز.
۲۸.

تأثیر نظریه نظم جرجانی بر بلاغت نگاری ابن میثم بحرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جرجانی ابن میثم بحرانی شرح نهج البلاغه نظریه نظم بلا غت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۱۱
هدف و مقدمه: عبدالقاهر جرجانی نخستین بار نظریه نظم را به شکل کامل مطرح کرد. ابن میثم بحرانی، متکلم و ادیب برجستهٔ بحرینی، با نگارش شرح نهج البلاغه امام علی (ع)، دیدگاه های بلاغی خود را به اختصار در مقدمه این کتاب آورده است. نکته مهم، در این مقدمه، روش نگارش و چگونگی طرح و تقسیم بندی مباحث بلاغی است که تفاوت آن با دیگر آثار بلاغیِ پسین با نگاه نخست آشکار می شود. میان شروح گوناگونی که بر نهج البلاغه امام علی (ع) نوشته شده است، شرح ابن میثم بحرانی اهمیت بلاغی قابل توجهی دارد، به گونه ای که بسیاری از مفسران متأخر نهج البلاغه در تحلیل های خود از آن استفاده کرده اند. ابن میثم در مقدمهٔ شرح نهج البلاغه به مباحث کلامی و عرفانی اکتفا نکرده، بلکه مباحث بلاغی را نیز مطرح کرده است. توجه به روش نگارش و تقسیم بندی مباحث بلاغی، که با بسیاری از آثار بلاغی آن دوره متفاوت است، و اختصاص بخشی از مقدمه به بحث نظریه نظم نشان می دهد که ابن میثم از نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی تأثیر گرفته باشد. وی درک بلاغت را برای فهم کلام امام (ع) ضروری دانسته، زیرا کلام امام را سرشار از فصاحت و تبحر بلاغی یافته است. بخش قابل توجهی از مقدمهٔ تفصیلی ابن میثم به مباحث فصاحت و بلاغت اختصاص دارد که گفتار حاضر به بررسی سبک و ساختار این بخش از مقدمهٔ ابن میثم پرداخته است. علی رغم مطالعات گوناگونی که دربارهٔ تفسیر ابن میثم بر نهج البلاغه انجام شده، هیچ مقاله، پایان نامه یا کتابی به طور خاص دربارهٔ تأثیر نظریه نظم جرجانی در بخش بلاغی مقدمهٔ این اثر نوشته نشده و بیشتر پژوهش ها بر جنبه های کلامی، فقهی، فلسفی، منطقی، تاریخی و لغوی آن متمرکز بوده است. برای مثال، پایان نامه ای در مقطع کارشناسی ارشد در ۱۴۲۱ ق/ ۲۰۰۰م با عنوان «المسائل البلاغیه بین ابن میثم البحرانی و ابن سنان الخفاجی» از سوی عبدالمنعم السید الشحات رزق در دانشگاه الأزهر دفاع شد. این پایان نامه به مقایسه شیوه و سبک این دو اندیشمند پرداخته، همچنین به بررسی و مقایسه مسائل بلاغی شامل معانی، بیان، بدیع، اقسام آنها و نظم و حقیقت آن میان ابن میثم و الخفاجی و تشابه و اختلاف میان آرائشان پرداخته است. این کاوش در پی تحلیل چهارچوب بلاغی ابن میثم و تأثیر نظریات جرجانی بر وی است.روش شناسی: پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی-توصیفی به موضوع تحقیق پرداخته و گردآوری اطلاعات با ابزار کتابخانه ای (یادداشت برداری) انجام شده است.یافته ها: جرجانی نظم را به هم پیوستگی کلمات با یکدیگر تعریف می کند. در اصل، بدون در نظر گرفتن روابط نحوی کلمات با واژه های مجاور، میان کلمات هیچ برتری ذاتی وجود ندارد. به عبارت دیگر، نظم چیزی نیست جز قصد معانی نحوی و احکام آن در کلام. از نظر وی، الفاظ جدا از موسیقی و آهنگی که دارد، ارزش یکسان دارد و تا در ترکیبی قرار نگیرد نمی توان ارزش و برتری آنها را مشخص کرد. همچنین، معانی نیز بر یکدیگر رجحانی ندارد و در واقع ترتیب الفاظ است که سبب ایجاد سخن های گوناگون می شود. ابن میثم بحرانی در تبیین پیوند عمیق جملات به اشکال مختلف بدیع و نظم اشاره می کند و آنها را از اصیل ترین روش های ساختاربندی کلام می داند. وی حقیقت نظم را عمل بر مقتضای علم نحو دانسته و آن را ارتباط و پیوند واضح میان الفاظ و معانی تعریف می کند. بر این اساس، کلمات باید در جمله با کلمات قبل و بعد از خود متناسب بوده و با توجه به معنای مدنظر قرار گیرد و تابع قوانین و اصول نحوی باشد. ابن میثم نظم را به بیست و یک نوع متمایز طبقه بندی می کند که عبارت اند از: مطابقه، مقابله، مزاوجت، اعتراض، التفات، اقتباس، تلمیح، ارسال المثلین، لفّ و نشر، تعدید، تنسیق الصفات، ایهام، مراعات النظیر، مدح موجه، محتمل الضدین (احتمال دو ضد)، تجاهل العارف، سؤال و جواب، حذف، تعجب، اغراق در صفت و حسن تعلیل.بحث و نتایج: ابن میثم و عبدالقاهر جرجانی هر دو بر تأثیر متقابل لفظ و معنا تأکید کرده و اظهار داشته اند که سرچشمه معنا ذهن است. علاوه بر این، موقعیت هر کلمه با معانی کلمات قبل و بعد در یک جمله مرتبط است. آنها همچنین قضاوت زیبایی شناختی را با ذوق تعیین می کنند که آن نیز با معانی ای مرتبط است که از ذهن نشئت می گیر.. با توجه به این نتایج، روشن است که بلاغت ابن میثم، به ویژه در باب حقیقت نظم و ساختار و ترکیب جملات، تحت تأثیر عبدالقاهر جرجانی قرار داشته است. با این حال، او به شیوهٔ فخرالدین رازی نیز در طبقه بندی نظم توجه کرده که خود او تحت تأثیر نظریهٔ جرجانی بوده است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که ابن میثم نیز، مانند زمخشری و فخر رازی، از نظریهٔ نظم جرجانی در دیدگاه های بلاغی خود بهرهٔ بسیاری برده است. او جلوه های این نظریه را در درخشش فصاحت و بلاغت کلام امام علی (ع) به نمایش گذاشته است.
۲۹.

بررسی تکنیک های چند صدایی در رمان «رحیل» از جهاد الرجبی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادب مقاومت میخائیل باختین چندصدایی جهاد الرجبی رمان رحیل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۵ تعداد دانلود : ۸۷
چندصدایی، یکی از اصیلترین نظریاتی است که نظریه پرداز روسی، میخائیل باختین مطرح کرده و زمینه ساز پژوهشهای جدیدی در مورد پیچیدگیهای نثر رمان شده است. باختین،در ژانر رمان،ظرفیتی برای میدان دادن به صداهای متنافر می بیند که به اعتقاد او در سایر انواع ادبی یافت نمی شود. در رمان چندآوا، به دلیل عدالت موجود در فضای آن، صدای شخصیتهای مختلف به گوش مخاطب میرسد که اجازه دارند علاوه بر اظهار نظر، حتی با نظر نویسنده نیز مخالف باشند؛ همچنین بین متن رمان چندصدا و متون دیگر ارتباط و گفت وگو برقرار میشود و صدای آنها نیز به گوش می رسد. به تدریج مفهوم گفتگومداری در گستره نق د و نظریه های مطالعات ادبی پویاتر و گسترده تر ش د، ب ه گون ه ای که آراء و ملاحظ ات متکث ر و متنوعی به بار آورد. از جمله رمانهایی که ظرفیت چندصدایی در آن مشهود است، رمان «رحیل» اثر خانم جهاد الرجبی، نویسنده معاصر و فلسطینی تباری است که با اینکه نگاهی اسلامگرا به مساله مقاومت فلسطین دارد، اما دیدگاه خود را به شخصیتهای داستان تحمیل نمی کند و آنها به دلیل دموکراسی موجود در رمان به بیان ایدئولوژی و دیدگاه های خود درباره مسائل گوناگون از جمله مقاومت و تسلیم می پردازند. رمان رحیل به دلیل گفتگومداری و ابراز آزادانه جهانبینی شخصیتهای داستانی و با بهره مندی از مؤلفه های چندصدایی مطابق نظریه میخائیل باختین، مثل گفت وگو، بینامتنیت و کارناوال میتواند جزء رمان های چندصدا قرار بگیرد؛ لذا نگارنده در این پژوهش بر آنست که به بررسی تکنیک چندصدایی در رمان رحیل یکی از برجسته ترین آثار جهاد الرجبی است از منظر نقد ادبی بپردازد.
۳۰.

دراسة إدراكیة أسلوبیة للاستعارات السیاسیة في «النظرات» للمنفلوطي علی ضوء نظریة لایكوف(قصتي الحریة وأین الفضیلة أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الأسلوبیه المعرفیه الاستعارات المفاهیمیه السیاسیه المنفلوطی النظرات قصتی الحریه وأین الفضیله

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳ تعداد دانلود : ۵۴
الأسلوبیه المعرفیه هی منهج جدید فی مجال الدراسات الأسلوبیه وقد شکلت الاستعاره الإدراکیه إحدی مجالاتها الهامّه. هناک مجموعه من التطابقات المنهجیه بین المصدر والهدف فی الاستعارات المفاهیمیه، تطبّق العناصر المفاهیمیه للمجال المصدر علی عناصر المجال الهدف. طرح المنفلوطی الموضوعات السیاسیه فی قصتیه الحریه وأین الفضیله من خلال استعارات مفاهیمیه. إذ قامت أسس هذه التصورات الاستعاریه على تجربه المؤلف الشخصیه والتاریخیه والثقافیه، وعلاقتها السببیه ووجود أوجه التشابه والتطابقات والقواسم المشترکه بین المفهومین وأفعال المجالین ووظائفهما. یهدف هذا البحث إلی دراسه الخصائص الأسلوبیه للاستعارات المفاهیمیه والمضامین المستخدمه فی مجال المصدر بغیه تجسید المجال الهدف فی قصتی المنفلوطی المشار إلیهما وتحدید أسلوب المنفلوطی من خلال العلاقات القائمه بین الحقل المصدر والحقل الهدف بالاعتماد علی المنهج الوصفی - التحلیلی بالإضافه إلی المنهج المعرفی. أفضت نتائج البحث إلی أنّ المنفلوطی، قد اتجه إلى مجالات معینه من المصدر والهدف فی تصوراته الاستعاریه، واستخدم فی تجسید کل مفهوم من المفاهیم السیاسیه للمجال الهدف مثل السیاسه، والقانون، والاستبداد، والحریه وغیرها بمجالات عده للمصدر. یتمیز أسلوبه بالقدره على تجسید الأفکار المجرده وتحویلها إلى صور ملموسه، ممّا یسهل على القارئ فهم المعانی العمیقه الّتی یحملها النص؛ إذ استخدم من المجال المصدر «الظاهره الکاذبه وغیرالحقیقیه» لتصور «الأدوات القانونیه السیاسیه» و المجال المصدر «السلعه المفقوده» لتصور «الفضیله فی مجالس السیاسه» والمجالات المفاهیمیه «الحیاه» و«الأشعه» و«المیدان الوسیع» و«النسمه» و«ظهور شیء ذی قیمه» للمجال الهدف «شیء ذی قیمه» لتصور مجال هدف «عدم الحریه» وامثال ذلک. کما یتمیز اسلوبه أیضاً باستخدام الاستعارات المکرره و المتوازیه لمفهمه المفاهیم النقدیه والسیاسیه. اختیار نوع المصادر فی الاستعارات تدلّ علی غضب الشاعر عن الاوضاع السیاسیه فی مصر کما یستفید من التصورات اکثر نفوراً واشمئزازاً دلاله علی غضبه واستیائه عن الظروف السیاسیه فی المجتمع و یعتمد أساس تصورات المنفلوطی الاستعاریه علی تجربته البیولوجیه والتاریخیه والثقافیه، وعلاقه السبب والنتیجه، والتشابهات الحسیه أو المجرده الموجوده مسبقاً ووجود التطابقات والقواسم المشترکه بین المفهومین وأفعال المجالین ووظائفهما.
۳۱.

سيميائية العتبات النصية ودلالاتةا في رواية سجين المرايا لسعود السنعوسي وفقا لنظرية جيرار جينيت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: السیمیائیه الدلاله العتبات النصیه جیرار جینیت سعود السنعوسی سجین المرایا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۳ تعداد دانلود : ۱۷۲
لقد أصبحت هناک أسس نظریه معرفیه تتوجّه إلى الکشف عن الجزئیات والتفاصیل المحیطه بالنص أو ما یسمّى بعتبات النص، منها نظریه جیرار جینیت الذی یعدّ أحد أقطاب النقد والشعریه فی فرنسا، والّذی انخرط فی تیّار النقد الجدید، واهتمّ بالعتبات النصیه خلال بحثه فی دائره الشعریات. لقد اهتمت السیمیائیه الحدیثه بدراسه الإطار الذی یحیط بالنص، کالعنوان، واسم المؤلف، والتعیین الجنسی، والغلاف، والعتبات الواقعه داخل النص نفسه، من إهداء، ومقدمات، وعبارات توجیهیه، وتنبیهات، وهوامش، وتذییلات، وغیر ذلک من النصوص التی أُطلق علیها عنوان النصوص الموازیه. کلّ ذلک لأن النصوص المعاصره ارتبطت بعصرها بروابط ثقافیه ومعرفیه جدیده، تناولتها من النهضه التکنولوجیه والإعلامیه. ومن هنا، ینطلق هذا البحث بالسعی للولوج إلى دراسه أهمّ العتبات النصیه التی تستحق التحلیل بمثابه أبواب تدخلنا فی غیاهب النص، ثم تطبیق تقنیاتها على روایه سجین المرایا لسعود السنعوسی، وتقدیم تصوّر مبدئی لتمظهرات المناص، مستخدماً المنهج الوصفی التحلیلی. وتشیر نتائج البحث إلی نجاح الروایه فی ترسیم المناص، بدءاً من الغلاف، بما فیه من صوره طوبوغرافیه فی مرآه دالّه على طور المرآه فی تکوین شخصیه الإنسان، کما یدلّ شکلها الهندسی على العزله والانطوائیه، والعنوان الذی اختاره الروائی جامعاً الوظائف التعیینیه، والوصفیه، والإیحائیه، والإغرائیه، للدلاله على مَن قد سجن نفسه فی ماضیه وآلامه، ویعیش منعزلاً عن الناس، هکذا باستهلاله القیم من قبل الکاتب الواقعی، روبندرونات طاغور، وختاماً بغلافه الخلفی الذی یشیر إلی نص نوستالوجی من الروایه جامعاً معناها بشکل رمزی ومختصر للمتلقی.
۳۲.

التمثّل الاجتماعی للسلطه البطریارکیه فی روایتی نحیب الرافدین وکان لفریدون ثلاثه أبناء(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: التمثل الاجتماعی السلطه البطریارکیه السردانیه العربیه عبدالرحمن مجید الربیعی عباس معروفی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۵ تعداد دانلود : ۱۰۶
یهدف البحث إلى الکشف عن التمثلات الاجتماعیه للسلطه البطریارکیه فی الروایه العراقیه المتمثله (نحیب الرافدین) لعبد الرحمن مجید الربیعی(1939) ومقارنتها بالروایه الفارسیه لعباس معروفی (1957) (کان لفریدون ثلاثه أبناء). إنّ الدراسه غیر معنیه بالمستوى الجمالی فی البنیه السردیه. وإنما معنیه بالمنطقه الثقافیه وتسرّباتها فی النص السردی. وحین نقرأ التمثلات فهذا یعنی سنرکز على التمثل بوصفه تقمصّاً واعیاً یقوم على التبنی الخطابی الفاضح للظواهر المجتمعیه والثقافیه، وحین یحمل العنوان ثیمه السلطه البطریارکیه فلأنها تعنی تلک السلطه الأبویه التی شاعت فی سبعینیات القرن الماضی فی الدراسات النسویه والذی یعنی هیمنه السلطه الذکوریه على المجتمع فی ظل عوامل مرجعیه تراکمیه. وتترکز أهمیه الموضوع فی الکشف عن مفهوم الأبویه المهیمنه بکل تجلیاتها وممارساتها بوصفها سلطه (أب، وشیخ عشیره، الحاکم، وسلطه الدوله وغیرها، والکشف عن العلاقه بین الروایه العراقیه والإیرانیه فیما یخص التوجه الروائی نحو فضح السلطه البطریارکیه بکونها ظاهره من الظواهر الثقافیه السائده فی المجمتعین) بالمنهج الثقافی المقارن حسب المدرسه الأمریکیه عن الأنساق المضمره والظواهر الثقافیه المتمثله فی النص الجمالی. وتشیر النتائج المستخلصه إلى أن التمثل الاجتماعی للسلطه البطریارکیه تظهر فی عده محاور منها الفضاء الزمکانی المشترک للنساء وبالتالی الأحداث الاجتماعیه المشترکه التی تتشابه إلى حد کبیر جداً فی الروایتین کذلک المظاهر المارکسیه والتی تتمثل بالاغتراب والفقر فی الروایه. فی روایه نحیب الرافدین یشیر الراوی إلى المصریین فی العراق وأیضاً ظاهره الطبقیه، بینما رکز معروفی على الفقر خارج الفضاء البلد وبتأثیر مباشر من الفکر المارکسی السیاسی، أمّا عن العلاقات العاطفیه فرکز الروائیان على مسأله الغریزه الحسیه وبصراع سلطه اجتماعیه متداخله وکشف الربیعی ذلک بصراع اجتماعی و دینی فی فضاء شرقی، ولکن معروفی أشار إلى السطه الاجتماعیه أکثر فی الفضاء الغربی.
۳۳.

صور التشظّی فی روایه "ورّاق الحب" لخلیل صویلح(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: السردانیه العربیه التشظی خلیل صویلح وراق الحب

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۹ تعداد دانلود : ۱۰۴
تمیّزتروایه مابعد الحداثه بجمله من الخصائص، ومن تلک الخصائص، یحاول البحث رصد صور التشظّی فی روایه مابعد الحداثه، حیث إنّ بعض روائیو مابعد الحداثه اعتمدوا علی هذه التقنیه السردیه الجدیده التی تعمل علی تهشیم الحبکه السردیه وکسر السرد الخطی المنظّم. وقد مثّلت الروایه المتشظّیه المؤثر الأکبر فی أدب ما بعد الحداثه بوصفها رؤیه جدیده تلائم متطلبات العصر لما لها من قدره علی خلق قواعد جدیده تختلف عن القواعد التقلیدیّه. ومن هذا المنطلق، یعدّ التشظّی إحدی سمات روایه ما بعد الحداثه وهو الانزیاح عن التقالید والابتعاد عن الانتظام والتماسک والتقنین فی النصّ الروائی وهو الطریقه الأکثر وضوحاً لتوسیع آفاق الروایه الجدیده. مثّلت روایه "ورّاق الحب" لخلیل صویلح نموذجاً جیداً لروایه ما بعد الحداثه لأنّها تضمّنت أشکالاً من التشظّی فی السرد وتجلّت أهمیه بحثنا فی أنّ روایه "خلیل صویلح" هی استکشاف قوی ومؤثر للتشظّی والتبعثر الموجود داخل المجتمع وهی تعلیق علی الحاله الإنسانیّه فی عالم یتسم بالانقسام واللاانتظام. ورأینا من خلال دراستنا لهذه الروایه عبر المنهج الوصفی- التحلیلی أنّ من أبرز ملامح التشظّی فی هذه الروایه هی التشظّی فی الحبکه، البناء الزمکانی المتشظی، انعدام القصه، تحرّر الکاتب من کل القیود والکتابه المتشظّیه. کما توصلنا إلی أنّ التشظی یدلّ علی فکره الفوضی والوجود المحطّم الذی تعیشه الشخصیّات، وبما أنّ کل شخصیّه ممزّقه بین ماضیها وحاضرها وبین رغباتها وواقعها وإن الإضطراب والتشویش فی الزمان والمکان یدلّ علی عدم الیقین وعدم استقرار الذات.
۳۴.

تحول معنایی واژگان قرآنی (مطالعه موردی اللیل و النهار)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قرآن کریم تحول معنایی واژگان اللیل النهار

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۳ تعداد دانلود : ۹۷
آمده که تغییراتی در معنای واژگان قبل از نزول و بعد از نزول حاصل شده است، به گونه ای که بعضی واژگان قرآن، قبل از نزول و بعد از نزول معنای متفاوتی داشته اند اما در زمان نزول هریک دچار غرابت، قبض مفهومی، بسط مفهومی شده اند. در شهریور سال 1401 نیز مقاله ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تل» در قرآن کریم به نویسندگی حسن دهقان و همکاران منتشر شد که در این پژوهش به این نتیجه رسیده اند که در دوران قبل از نزول قرآن در زبان های سامی به معنای «علق» و «رفع» در عصر جاهلی، اسم های «تل، تلیل، مِتل» به معنای «تپه، گردن و نیزه» متضمن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تل» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای زمین انداختن از بلندی، با آمیزه ای از مضامین قبل معنایی جامع را با خود به ارمغان داشته است. مقاله ای دیگر به معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه سبیل در قرآن پرداخته است که سید ابوالفضل سجادی و سحر محبی در سال 1391 آنرا به رشته تحریر در آورده است. در این پژوهش این نتیجه حاصل شد که واژه سبیل یکی از پرکاربردترین واژه های قرآنی است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است سیر معنایی این واژه با توجه به بافت معنایی آیات قرآن، معانی متعددی چون راه، ستمگری، دین، طاعت خدا و... را دارد. پایان نامه ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی- توصیفی واژه «ضرب» در قرآن کریم با راهنمایی دکتر علی نظری به نویسندگی معصومه ساعدی نیز نگاشته شده که به این نتایج دست یافته اند که معانی متعددی چون زدن، سفر کردن، پایکوبی، رویگردانی، مثالی برای بیان و توصیف و... دارد. شایان ذکر است که تمایز نوشته پیش رو با موارد بالا در این است که تحول معنایی واژه اللیل و النهار با تکیه بر معنای معجمی و تفسیری به صورت تحلیلی با عناوین فرعی چون توسیع، تخصیص، انتقال که باعث ایجاد تغییر و دگرگونی واژه می گردد، بررسی شده است و به همین دلیل با پژوهش هایی که در گذشته انجام شده است تفاوت ویژه ای دارد. جستجو و درک مدلول عبارات و واژگان قرآن کریم بر اساس دلالت متعارف زبانی و توجه به معنای باطنی، مجازی و حقیقی واژگان، تبیین خلود و جاودانگی قرآن کریم، ارائه ابعادی از شگفتی و اعجاز قرآن کریم، اهدافی است که این پژوهش به دنبال پرداختن به آن است؛ لذا برای تبیین تحول معنایی به مباحثی چون چند معنایی و اشتراک لفظی که تحول معنایی از دل آن سرچشمه می گیرد و اساس این فرآیند است، می پردازیم.2. ادبیات و مبانی نظری پژوهش دلالت و معنا از جمله مباحثی است در سالهای اخیر مورد توجه معناشناسان قرار گرفته است. دانش معناشناسی، مطالعه علمی معناست. به عبارت دیگر، معناشناسی مطالعه معنی کلمات، عبارات و جمله هاست و همیشه تلاش شده است که به معنای قراردادی واژه ها بیشتر تکیه شود تا آنچه گوینده می خواهد بگوید، واژه را در موقعیت خاصی معنا کند (صفوی، 1387: 22) بعدها مبحث تغییر معنایی مطرح شد و گفته شد تغییر معنایی دارای اشکالی چون مجاز، توسیع و تخصیص معنایی است (فهمی حجازی، بی تا: 134)2.1 چندمعناییاصطلاح چندمعنایی در نتیجه پیشرفت جانبی معناست یک کلمه واحد با معنای متعدد، یا لفظ مشترکی است که دارای تغییر معنایی است. این اصطلاح دلالت بر کلمه ای واحد دارد که بر بیش از یک معنا در نتیجه کسب معنای جدید دلالت دارد (جبل، 1997:291) به نظر زبان شناسان ایرانی مانند محمدرضا باطنی که زبان شناس، فرهنگ نویس، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است این است که واژه با چندین تصویر ذهنی رابطه می دهد و بین این تصاویر ذهنی نیز رابطه متقارب برقرار است. او برخلاف کسانی که وجود چند معنایی را عیب زبان می دانند، بر آن است که پدیده چندمعنایی در اقتصاد زبانی نقش ارزنده ای دارد. (صفوی،1380 :55-53) کلمه ی polysemy از اصل یونانی poly (کثیر، متعدد)، و semy (معنا) ترکیب شده به معنای چند معنایی و در زبان انگلیسی به این صورت آمده که به معنی این است که اگر یک واحد واژگانی از چند معنای متفاوت برخوردار باشد، در مقوله ی چندمعنایی امکان طرح می یابند. (خلیل، 1998: 126) در چنین شرایطی، واژه چند معنا در فرهنگ لغت یک مدخل را به خود اختصاص خواهد داد و معانی متفاوتش زیر همان مدخل اصلی آورده می شود. (کامری و همکاران، 1384:123)با توجه به آنچه از چند معنایی بیان گردید، در این نوشتار با عنوان تحول معنایی مطرح می گردد و با چند معنایی ارتباط نزدیکتری دارد. زیرا واژگان متحول هر چند معنای جدا از معنای قدیمی می پذیرد ولی بی ارتباط با معنای اصلی نیست و این معنا در طول معنای اصلی است نه در عرض آن. 2.2 معنای مرکزی برخی زبان شناسان بر آنند که باید برای چند معنایی، باید به رابطه ی میان معانی یک واژه توجه داشت یا یک معنای مرکزی میان معانی واژه ی مشترک، وجود داشته باشد. در طرح چنین مسئله ای اگر میان معانی یک واژه، رابطه ی معنایی وجود داشته باشد، آن را چند معنا می نامیم و اگر چنین رابطه ای وجود نداشته باشد، هر یک از معانی واژه به کلمه ای مستقل برمی گردند که با گذشت زمان، دارای یک تلفظ و نوشتار گشته اند. مانند واژه ی «حجر» که هسته ی معنایی آن محفوظ بودن است، سپس به معانی مختلف در گذر زمان به کار رفته است: مثل «حجر»:( عقل)؛ زیرا انسان را از گمراهی حفظ می کند؛ «حجر»(سنگ)؛ زیرا به دلیل محکم بودن، محفوظ است؛ «حَجر الإنسان» (آغوش انسان)؛ زیرا وقتی کسی را در آغوش می گیرد، او را حفظ می کند؛ «حِجر»(حرام)؛ زیرا انسان را از حرام حفظ
۳۵.

ارزیابی برگردان تضمین های قرآنی در فعل های متعدی به حرف «الی»؛ مطالعه موردی ترجمه های شعرانی، صفوی، گرمارودی و صفارزاده

کلیدواژه‌ها: ترجمه قرآن حرف جر «الی» تضمین نحوی بلاغت تضمین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۱ تعداد دانلود : ۸۶
یکی از چالش های مهم مترجمان در ترجمه قرآن کریم، انتقال صحیح حروف جر به زبان مقصد است. این چالش به دلیل لزوم توجه به مثلث حرف جر، متعلق و مجرور، همراه با قرائن لفظی و مقامی از جمله بافت کلام است. با توجه به مثلث مذکور، پدیده زبانی به نام تضمین مطرح می شود. تضمین نحوی به معنای گنجاندن یک معنای حدثی در یک واژه دیگر به منظور ایجاز بلاغی است که بر قرائن مختلف از جمله حرف جر متکی است. عدم توجه به این پدیده می تواند منجر به ترجمه و تفسیر نادرست شود. پژوهش حاضر که با استفاده از الگوی دادز انجام شده، به روش توصیفی - تحلیلی میزان توجه ترجمه های شعرانی، صفوی، گرمارودی و طاهرزاده به پدیده تضمین در برگردان حرف جر «الی» و متعلقش و نیز بلاغت آن را ارزیابی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بیشتر ترجمه ها در یافت تضمین و انتقال آن در حرف «الی» به زبان فارسی دچار لغزش های فراوان شده اند و عملکرد موفقی نداشته اند. بلاغت تضمین نیز پدیده ای فراموش شده است که ترجمه ها ظرفیت کافی برای انتقال آن را ندارند.
۳۶.

الصراع في مسرحية "يا طالع الشجرة" لتوفيق الحكيم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الصراع یا طالع الشجره النص المسرحی توفیق الحكیم السردانیه العربیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۲ تعداد دانلود : ۷۱
یعتمد الكاتب عند إیراد الأحداث علی الصراع الذی یعتبر المحرك الرئیس للعمل الروائی، فالصراع من العناصر الرئیسه للمسرحیه وهو یلعب دوراً مهماً فی تطویر الأحداث داخل النص المسرحی، وهو الاختلاف الناشئ من تناقض الآراء ووجهات النظر بالنسبه لقضیه أو فكره ما بین شخصیات المسرحیه، ولذلك قیل: النقاد لا مسرح بلا صراع. فمن هذا المنطلق، یهدف هذا البحث المعتمد علی المنهج الوصفی_ التحلیلی إلى دراسه الصراع فی مسرحیه «یا طالع الشجره» أنموذجا للصراع فی النصوص المسرحیه لتوفیق الحكیم؛ وهذه المسرحیه هی من أول المسرحیات التی كتبت بأسلوب عبثی فی الأدب العربی، وهی تتحدث عن الحوادث بطریقه عبثیه، أهم النتائج التی توصل إلیها البحث ما یلی: قدمت مسرحیه یاطالع الشجره مفهوماً جدیداً للصراع الداخلی والرؤیه العالمیه المحدده لشخصیاتها. یبدو أن الحكیم فی هذه المسرحیه اهتم كثیراً بالبعد السیكولوجی للشخصیات، وهذا الأمر من خصائص مسرح اللامعقول. استخدم الحكیم كل أنواع الصراع فی مسرحیه یا طالع الشجره بمهاره وإن كان الصراع الداخلی أكثر وضوحا فیها. استمراریه الصراع تظهر بشكل متواصل غیرمنقطع فی هذه المسرحیه، ویتم متابعته بمهاره جیده من بدایه المسرحیه، إلى نهایتها. لم یكن الصراع فی هذه المسرحیه بین إرادات إنسانیه، بل كان صراعاً بین مواقف وأفكار ذهنیه مجرده جاءت فی شكل ثنائیات متناقصه تمثلت فی الحلم والواقع، والخیال والحقیقه، والخلود والفناء، وهذه الأفكار المتضاربه انبثقت من فكره الحیاه والفن.
۳۷.

ما بعد الإستعمار في حكاية كفاح ضد الإستعمار بناء على ضوء نظرية إدوارد سعيد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد ما بعد الإستعمار إدوارد سعید مصر نتیله راشد حکایه کفاح ضد الإستعمار

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۱ تعداد دانلود : ۷۳
یسعى خطاب ما بعد الإستعمار إلى الکشف عن السیطره الشامله للغربیین على البلدان الآسیویه والإفریقیه و یشرح کیفیه إستعمار الغرب لهذه البلدان وأثره علیها. ومن أبرز منظری نقد ما بعد الإستعمار هو إدوارد سعید، الذی قام فی کتابه، الإستشراق، بالتحلیل التفصیلی للمواجهه بین الشرق والغرب و ذکر و تحلیل وطریقه تفکیر المجتمعات الغربیه تجاه الأمم الشرقیه. إن دراسه هذه القضیه مهمه لأنها تکشف الوجه الزائف الذی رسمه الغربیون لأمم المشرق. نتیله راشد إحدى الکاتبات المعاصرات المصریات ذوات الفکر السیاسی القریب من جمال عبد الناصرالتی قامت بشرح تاریخ مصر أثناء الإستعمار البریطانی و قدمت فکره نقدیه لعواقب الإستعمار، مؤلفه کتاب حکایه کفاح ضد الإستعمار فی بشکل سیره عبدالناصرالذاتیه الروائیه. یحاول هذا البحث بإستخدام الأسلوب الوصفی التحلیلی و تطبیق مکونات نقد ما بعد الإستعماری فی هذا العمل معتمدا على منهج إدوارد سعید النقدی؛ وتشیر نتائج البحث إلى الدور المهم لخیانه العوامل الداخلیه فی تکوین الإستعمار البریطانی علی مصر و كذلك تشکیل و تقویه النظره الذرائعیه والدونیه للبریطانیین تجاه الشعب المصری آنذاك و تشیر النتائج أیضاً إلی عدم إعتقاد الغربیین بإستقلال الشعب المصری.
۳۸.

کارکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در بررسی پیشینه های فرهنگی طه حسین و عباس محمود العقّاد (بررسی موردی قصیدۀ «إبراهیمیّه» أبونواس)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تحلیل گفتمان انتقادی أبونواس طه حسین عبّاس محمود العقّاد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۵
هدف و مقدمه: نقد ادبی در طول تاریخ همواره تحت تأثیر بسترهای فرهنگی، اجتماعی و ایدئولوژیک ناقدان قرار داشته است. در این میان، تحلیل شخصیت های ادبی از منظرهای متفاوت وابسته به رویکردهای فکری و گرایش های شخصی منتقدان است. أبونواس، شاعر مشهور عباسی، از جمله شخصیت هایی است که ناقدان متعددی، در طول تاریخ ادبیات عربی، وی را نقد و بررسی کرده اند. دو تن از مهم ترین ناقدانی که به تحلیل این شاعر پرداخته اند، طه حسین و عباس محمود العقاد هستند که هر یک، با پیشینه های فرهنگی و روش شناسی خاص خود، دیدگاه هایی متفاوت دربارهٔ او ارائه کرده اند. طه حسین، به عنوان متفکری نواندیش و تأثیرپذیرفته از فلسفهٔ شک گرایانه، نقدی بر مبنای تحلیل تاریخی و اجتماعی ارائه داده و شخصیت أبونواس را در بستر فرهنگی دوران عباسی بررسی کرده است. در مقابل، عباس محمود العقاد، با رویکردی روان شناختی، او را فردی خودشیفته و گرفتار عقده های اجتماعی معرفی کرده و تحلیل خود را بر پایهٔ ویژگی های شخصیتی و روانی شاعر بنا نهاده است. این اختلاف دیدگاه، ناشی از تفاوت های اساسی در روش نقد و پیشینهٔ فکری این دو ناقد است. هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی دیدگاه های این دو ناقد دربارهٔ شخصیت أبونواس براساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف است. این پژوهش تلاش دارد تا نشان دهد که چگونه نقدهای ادبی می تواند بازتابی از پیشینه های فکری، اجتماعی و فرهنگی ناقدان باشد. همچنین، با تحلیل زبان و سبک بیان هر دو ناقد، این پژوهش روشن می سازد که چگونه ویژگی های زبانی و گفتمانی در نقدهای آنان به بازتولید ایدئولوژی های مختلف می انجامد. در نهایت، این مطالعه در پی آن است که نشان دهد نقد ادبی نه تنها بازتابی از باورهای شخصی ناقدان است، بلکه متأثر از گفتمان های قدرت، سنت های فرهنگی و جریان های فکری زمانهٔ آن ها نیز هست.روش شناسی: این پژوهش با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف انجام شده که شامل سه مرحلهٔ توصیف، تفسیر و تبیین است. در مرحلهٔ توصیف، ویژگی های زبانی نقدهای طه حسین و عقاد و، در مرحلهٔ تفسیر، رابطهٔ میان زبان و پیشینهٔ فکری آنان تحلیل شده است. در مرحلهٔ تبیین، چگونگی بازتولید گفتمان های مختلف از طریق این نقدها بررسی شده است. داده های پژوهش شامل متون انتقادی این دو ناقد دربارهٔ أبونواس و مقایسهٔ واژگان، سبک بیانی و استدلال های آنان است. پژوهش بر این نکته تأکید دارد که هر کدام از این ناقدان، با توجه به پیشینهٔ فرهنگی و اجتماعی خود، به شیوه ای خاص و با توجه به آرمان های خود به تحلیل آثار أبونواس پرداخته اند. تحلیل گفتمان به ما کمک می کند تا متوجه شویم که چگونه زبان و انتخاب واژگان می تواند به عنوان ابزاری برای انتقال و تقویت ایدئولوژی های مختلف عمل کند و در نهایت تأثیرات آنان را بر جامعه و فرهنگ های مختلف بررسی کنیم. یافته ها: بررسی متون نقدی نشان داد که طه حسین از واژگان علمی و سبک زبانی استدلالی استفاده می کند و نقدهای او دارای ساختاری تحلیلی و منطقی است. او أبونواس را به عنوان نمایندهٔ یک جریان اجتماعی-فرهنگی معرفی کرده و تحلیل های خود را در چهارچوب تاریخ و جامعه انجام می دهد. در مقابل، عقاد از واژگان احساسی، قضاوت محور و روان شناختی بهره می گیرد و تحلیل او بر ویژگی های فردی و عقده های شخصیتی أبونواس متمرکز است. سبک زبانی عقاد شامل جملات کوتاه و مستقیم با تأکید بر اخلاق گرایی و شخصیت شناسی است. دیدگاه های انتقادی این دو ناقد تحت تأثیر گفتمان های فرهنگی و اجتماعی متفاوتی قرار دارد که در زبان و سبک بیان آن ها منعکس شده است. این تفاوت ها در شیوه های تحلیلی و زبانی نشان دهندهٔ تفاوت های عمیق در نگرش های فلسفی و اجتماعی هر دو منتقد به مسائل ادبی و فرهنگی است. طه حسین، با تمرکز بر جنبه های اجتماعی و تاریخی، رویکردی علمی و تحلیلی به آثار أبونواس دارد، در حالی که عقاد با تأکید بر ابعاد فردی و روان شناختی به بررسی شخصیت شاعر می پردازد.بحث و نتایج: نتایج این پژوهش نشان داد که تحلیل گفتمان انتقادی می تواند به درک عمیق تری از تأثیر پیشینه های فرهنگی و اجتماعی بر نقد ادبی منجر شود. طه حسین، با نگرش عقل گرایانه و تاریخی، نقدی جامعه شناختی از أبونواس ارائه می دهد که او را در چهارچوب تاریخ و سنت های فرهنگی تحلیل می کند. در مقابل، عباس محمود العقاد، با تأکید بر ابعاد روان شناختی، تصویری فردگرایانه از أبونواس ارائه داده و او را شخصیتی خودشیفته معرفی می کند. این تفاوت در دیدگاه ها نشان دهندهٔ تأثیر پیشینه های فکری و فرهنگی بر قضاوت های منتقدان است. از منظر فرکلاف، گفتمان های انتقادی نه تنها بر اساس زبان، بلکه تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی و ایدئولوژیک شکل می گیرند. تفاوت در زبان و سبک بیان ناقدان نتیجهٔ جایگاه آنان در گفتمان های فرهنگی متفاوت است که یکی به سمت نوگرایی و تحلیل اجتماعی و دیگری به سمت محافظه کاری و تحلیل فردی گرایش دارد.
۳۹.

وظائف القرية في شعر محمّد عفيفي مطر، دراسة سرديّة في مجموعاته الشعرية الکاملة(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الشعر المصری المعاصر السرد القریه محمد عفیفی مطر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۸ تعداد دانلود : ۱۴۵
تحتلّ القریه مکانهً شاهقهً فی حرکه الخطاب السردیّ المعاصر ویزهر استدعاؤها السردیّ فی رحاب مضامین القصائد وبؤره صورها المغریه. تمسک القریه بشحنات مفهوماتیه مختلفه تتطوّر وظائفها فی شتّی المواقف علی أساس نوع تعامل الشاعر ومدی علاقاته مع مواضیع ترتبط بالمکان ارتباطاً واقعیاً أو حلمیاً. بین ألوان الأمکنه المفتوحه، اخترنا القریه فی شعر محمّد عفیفی مطر لما تخفیه من قُوّه إیحائیه لمعرفه طیات حیاته وخاصّه ما یعود إلی ذکریاته السعیده والمصاعب الّتی تخطر بباله طوال تجاربه الشعریه المختلفه ویدعوه إلی مزید من التجاوب والانفعال. تمتاز القریه فی شعره بتقابلها مع المدینه وما تضمّه من مواقف ثنائیه جدیده تساعد الشاعر علی تحقیق أسلوب التقاطب المکانیّ فیها؛ لأنّ الشاعر ما زال یسعی أن یقدّم إدراکاً أوسع وأشمل لمعانیها التقلیدیه العابره الّتی تسجّلت فی ذهن القارئ وینظر إلیها بنظره ذات بصمات انزیاحیه جدیده. ینظر الشاعر إلی القریه بوصفها مکاناً فیه آلیات وملامح سردیه مرفقه بدلالات ومعانٍ درامیه ثریه ویولی أهمیه قصوی لمشاهد قریه مسقط رأسه وحاجات أبنائها أو جوده توظیفها فی نطاق الصور الفنّیه. الوظائف السردیه الّتی تتمیز بها القریه فی شعره جعلت القارئ یلتقی بمجموعه من الأحداث الواقعیه أو غیر المتناسقه مع الواقع الملموس وتدعوه إلی المزید من التعاطف والمشارکه فی مسار السرد. تبتغی هذه الدراسه باتّباعها النهج الوصفیّ - التحلیلیّ أن تتناول سردیه القریه فی شعر محمّد عفیفی مطر وتدلّ حصیلتها علی أنّ الشاعر یعمل فی وصف القریه دور سارد عالم یحضر فی مسیره أحداثها حضوراً فاعلاً ویقدّمها فی ثلاث محاور أساسیه یمکن تتبّعها فی نوستالجیا القریه الّتی تخصّ طفوله الشاعر وماضیه، ثمّ التعبیر عن یوتوبیا القریه الّتی تعمد إلی صور متفائله من طبیعتها الفاتنه ومظاهرها الثریه البکره والنقیه، وفی النهایه صوره مأساویه قاتمه تتعلّق عادهً بنوع حیاتها الطبیعیه والاجتماعیه وقحوله أرضها وعَوَز أبنائها وجوعهم.  
۴۰.

بازیابی صور بلاغی در فواصل آیات سورۀ ابراهیم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فواصل آیات سوره ابراهیم صنایع بلاغی بلاغت فواصل علوم بلاغی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۳
هدف و مقدمه: این مقاله با هدف بررسی و شناسایی صور بلاغی به کار رفته در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم و تبیین جایگاه این فواصل در بلاغت قرآن کریم تدوین شده است. فصاحت و بلاغت قرآن کریم، به عنوان یکی از وجوه اعجاز و ابزارهای تأثیرگذاری آن بر مخاطبان، در طول تاریخ موردتوجه بوده است. اگرچه این ویژگی در تمام آیات قرآن جاری است، اما فواصل آیات، به عنوان حسن ختام، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و باید از زیبایی و جمال منحصربه فردی بهره مند باشد تا محتوای آیه به نحو مؤثری در جان و دل شنونده نفوذ کند. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤالات اساسی است که جایگاه فواصل در بلاغت قرآن چگونه است و چه صنایع بلاغی در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم به کار رفته است؟ روش شناسی: این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. بدین ترتیب که ابتدا، با بررسی منابع و متون مرتبط، مفاهیم کلیدی مانند فاصله، بلاغت و صنایع بلاغی تعریف و تبیین شده است. سپس، با مرور ادبیات موضوع، جایگاه فواصل آیات در علوم بلاغی و تفسیری بررسی شده و آنگاه فواصل سورهٔ ابراهیم به عنوان نمونه ای از آیات قرآن تحلیل شده است. صنایع بلاغی به کار رفته در فواصل این سوره بر اساس سه دانش بلاغی (معانی، بیان و بدیع) دسته بندی و تحلیل شده است. منابع تفسیری و بلاغی کلاسیک و معاصر نیز به عنوان مبنای نظری پژوهش استفاده شده است. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که، در فواصل 52 آیهٔ سورهٔ ابراهیم، طیف گسترده ای از صور بلاغی به کار رفته است که هر یک به نحوی به زیبایی و اثرگذاری کلام الهی کمک کرده است. از جمله مهم ترین این صنایع می توان به موارد زیر اشاره کرد؛ دانش بدیع: تصدیر، توشیح، ایغال و تمکین. دانش معانی: تأکید، تقدیم و تأخیر، امر، التفات، حصر، تمنّی و ترجّی، مدح و ذم. دانش بیان: تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه. بر اساس این سه دانش برخی یافته های کلیدی عبارت است از: در صنایع بدیعی: صنعت تصدیر که در آن کلمهٔ فاصله با کلمه ای در ابتدا یا میانهٔ آیه مطابقت دارد، به هماهنگی و انسجام صوتی و معنایی کلام کمک می کند. توشیح در فواصل باعث ارتباط قوی بین ابتدا و انتهای آیات می شود. همچنین، صنعت تمکین که در آن زمینهٔ آیه به گونه ای فراهم می شود که بخش پایانی آن به خوبی با مضمون آیه تناسب داشته باشد، به زیبایی و اثرگذاری کلام می افزاید. در دانش معانی: تأکید و تقدیم و تأخیر از جمله صنایعی هستند که به زیبایی و اثرگذاری کلام کمک می کنند. تأکید با استفاده از ادواتی مانند «إنَّ» و «أنَّ» و «لام تأکید» به تثبیت معنا در ذهن مخاطب کمک می کند، در حالی که تقدیم و تأخیر با تغییر جایگاه کلمات در جمله به زیبایی اسلوب و شیوایی تعبیر می افزاید. در علم بیان، تشبیه و مجاز از جمله صنایعی است که به ملموس سازی مفاهیم انتزاعی و نزدیک تر کردن آنها به ذهن مخاطب کمک می کند. استعاره های به کار رفته در فواصل این سوره، علاوه بر زیبایی های ادبی، باعث انتقال معانی عمیق تری به مخاطب شده است. بدین ترتیب، در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، 11 مورد «تصدیر»، 5 مورد «توشیح»، 7 مورد «ایغال» و در همهٔ آیات سورهٔ «تمکین» مشاهده می شود. همچنین، صنایع بلاغی مربوط به علم معانی شامل تأکید در 22 آیه، تقدیم و تأخیر در 19 آیه، امر در 4 آیه، تمنی و ترّجی در 2 آیه، ذمّ در 2 آیه، حصر در 2 آیه و التفات در 4 آیه است. در نهایت، صنایع مربوط به علم بیان شامل تشبیه در 2 آیه، مجاز و استعاره در 4 آیه و کنایه در 1 آیه شناسایی شده است. بحث و نتایج: این پژوهش نشان داد که فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، به عنوان بخشی مهم از ساختار بلاغی قرآن کریم، نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و تأثیرگذاری بر مخاطب دارد. استفاده از صنایع بدیع، معانی و بیان در فواصل آیات موجب افزایش زیبایی و رسایی و عمق معنایی این بخش ها می شود و به تثبیت پیام الهی در ذهن و قلب شنوندگان کمک می کند. تنوع ساختار و شکل فواصل نشان از بیان مطلب بر اساس مقتضای حال مخاطب و تأثیرگذاری آن دارد که مهم ترین ویژگی بلاغت است.  به طور کلی، نتایج این تحقیق مؤید این نکته است که قرآن کریم، به عنوان کلام الهی، از چنان سطح بالایی از فصاحت و بلاغت برخوردار است که هر جزء آن، از جمله فواصل آیات، با بهره گیری از انواع صنایع ادبی و بلاغی، به بهترین شکل ممکن به ایفای نقش هدایتی و تربیتی خود می پردازد. این امر نه تنها بر غنای ادبی و هنری قرآن می افزاید، بلکه به درک عمیق تر و مؤثرتر پیام آن نیز کمک می کند. طرح گسترده و دقیق ابزارهای بلاغی موجب شده است تا کلام الهی به بهترین ویژگی های بلاغی آراسته و ارائه گردد و بیشترین اثرگذاری را بر مخاطب قرآن بر جای گذارد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان