مطالب مرتبط با کلیدواژه

اللیل


۱.

بررسی تطبیقی «سبب نظم کتاب» در مصباح الارواح و چند اثر عرفانی دیگر (عنوان عربی: دراسة مقارنة «لسبب نظم الکتاب» فی مصباح الأرواح و کتب عرفانیة أخری)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: عرفان عارف مراقبه خرد تفکر شب پیر خلوت مصباح الارواح زمان قدسی وجود قدسی مصباح الأرواح العرفان العارف الشیخ العقل اللیل الخلوة المراقبة التفکر الزمان القدسی الوجود القدسی

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق شاعران و نویسندگان فارسی زبان بر یکدیگر
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات بررسی مفاهیم عرفانی و اصطلاحات تصوف در ادبیات
تعداد بازدید : ۱۷۳۵ تعداد دانلود : ۹۴۲
در مقاله حاضر، بخشی از کتب عرفانی تحت عنوان «سبب نظم کتاب» بررسی شده است. بررسی همسانی و همگونی این بخش ها به دقت و توجه فراوان نیاز دارد؛ چنان که در این پژوهش نیز یکسانی آنها در مصباح الارواح ــ تالیف شمس الدین محمد بردسیری ــ و دیگر آثار عرفانی به چشم می خورد.این بخش از آثار معمولا با صبحی مبارک، شبی نورانی یا سحری فرخنده آغاز می شود که نماد لحظه تفکر و مراقبه است. مشخصه های این لحظه مبارک، نورانیت، سکون و سکوت، زیبایی و ماورایی بودن آن است. در لحظه ای دیگر، عارف با حالتی قدسی تصویر می شود که دست از همه مادیات شسته، سر بر زانوی تفکر نهاده و در بحر مکاشفت مستغرق شده است. در این لحظات، او غرق شعف و شادی است و آسمان ها زیر پای او قرار دارند. هم در این لحظه است که شخصی نورانی و خوش سیما بر او ظاهر می شود. او را به نام های مختلف می خوانند: یار، دوست، انس جلیس، معشوق پری چهره، پیر نورانی و... او صفاتی قدسی دارد. او دنیایی نیست و از زمان و مکان برتر است؛ همه چیز می داند و بر هر سری آگاه است. او عارف را خطاب می کند و از او می خواهد به باغ و گلستان یا صحرایی که او می نمایاند، پای نهد. عارف همراه او به گلشن قدسی می رود و دیدنی ها می بیند؛ آنچه که با چشم سر امکان دیدنش نیست. سپس پیر رهنما که در عمق وجود عارف خانه کرده است و کسی جز خرد برتر نیست، او را به تحریر آنچه دیده است، تشویق می کند و عارف چنین می کند و آنچه که خرد برتر به او تلقین کرده است، می نویسد و این اثر او است.چکیده عربی:عالج هذا المقال جزءا من الکتب العرفانیة بعنوان «سبب نظم الکتاب». فمعالجة هذا الجزء من حیث المشابهة بحاجة إلی دقة عالیة وعنایة شدیدة؛ کما أن هذه المشابهة تتضح فی مصباح الأرواح لشمس الدین محمد بردسیری وباقی النتاجات العرفانیة.یبدأ هذا الجزء عادة بفجر مبارک، أو سحر میمون یرمز إلی لحظة تأمل ومراقبة یمتازان بالنور، والسکون، والصمت، والجمال، وکونهما ماورائیین. ثم یتم تصویر العارف فی حالة من القداسة حیث یترک کل المادیات غارقا فی التفکیر مستغرقا فی بحر المکاشفة. وفی هذه الأثناء یظهر له شخص و سیم له نور. یسمی هذا الشخص بأسماء مختلفة: کالحبیب، والصدیق، والمونس، والجلیس، والمعشوق ذات الوجه الملکی، والشیخ المشرق، و... وله صفات قدسیة. لیس من هذه الدنیا ویفوق الزمان والمکان؛ یعرف کل الأمور وخبیر بکل الأسرار. وهو ینادی العارف داعیا إیاه إلی دخول جنة، أو روضة، أو صحراء یدله علیها. والعارف یرافقه إلی روضة قدسیة ویری مرئیات لایمکن العین البشریة رؤیتها. ثم یطلب الشیخ المرشد الذی سکن فی وجود العارف ولیس له تفسیر إلا العقل الأکبر، من العارف کتابة ما رآه والعارف یتمثل الأمر ویسجل ما لقّنه العقل الأکبر وتعد تلک المشاهد نتاج العارف.
۲.

أنسنة اللیل فی شعر ذی الرّمّة(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اللیل ذوالرمة أنسنة

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵۸ تعداد دانلود : ۴۵۱
الأنسنةُ إضفاء صفاتِ الإنسانِ على غیرِ الإنسان، سواءٌ أکان محسوساً ملموساً أم معنویّاً ذهنیّاً. والأنسنة فی الشّعر هی التّوجّه إلى الآخر المُغایر للإنسان، وإلى عقلنته. وهذه الدّراسة تبحث فی کیفیة أنسنة اللّیل فی شعر ذی الرّمّة، وتحاول أن تبیّن أسباب هذا التّوجّه ودوافعه. ولما کانتْ ظواهر الطّبیعة رافداً من روافد التّجربة الشّعریّة، ویتّخذُ الشّاعر من مشاهدها أدوات فنیّة لصیاغة مشاعره، ومکنونات نفسه، فإنّ لأنسنة تلک الظّواهر صلةً رمزیّةً بحاله النّفسیّة، واللّیل إحدى تلک الظّواهر، وهو رمزٌ للهمومِ والأحزانِ، وللارتحال الطّویل عند ذی الرُّمّة بسبب بعده عن المحبوبة، فکان اللّیل مُتَنَفَسَاً عمّا بهِ من همٍّ وشوقٍ. یتناول هذا البحث أنسنة اللّیل فی شعر ذی الرُّمّة، الذّی کان من أکثر شعراء عصره ارتباطاً ببیئته، ما منحه إحساساً متمیزاً بعناصرها، دفعه إلى أنسنة ما حولَه بجمالیاتٍ، ولغایاتٍ مختلفة. والبحثُ قراءةٌ لنماذج شعریة لذی الرُّمّة تقوم على التّحلیل والتّأویل، عَبْرَ التَّعمق فی بنیة النّصوص الشّعریّة المدروسة، والوقوف على أسالیب الأنسنة الفنیّة التّی وظّفها ذو الرُّمّة فی صور الأنسنة وأشکالها. وتوصَّل البحث إلى أنّ أنسنة اللّیل عکست معانی عمیقةً، ومشاعر دفینة کانت تعتمل فی نفس ذی الرُّمّة.
۳.

«اللیل» وما یتصل به فی الشعر الجاهلی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۵۴۶ تعداد دانلود : ۵۵۸
الشعراء الجاهلیّون قد وصفوا اللیل وصفاً حسیاً، صادقاً جمیلاً، ورسموا حالهم، وعبّروا عن أحاسیسهم وعواطفهم فیه، کماصرّحوا بأعمالهم اللیلیه. فالمقاله هذه تناولت کلَّ ذلک من خلال المواضیع التالیه: 1- المغازله 2- المسامره 3- لیالی السرور 4- التلهّف والتحسّر على اللیالی 5- الضیافه 6- ذکر الأحّبه 7- لیالی الهموم والغموم 8- لیالی الشدائد والمصائب 9- اللیالی القرات 10- السواری 11- التهیّو للرحیل لیلاً 12- السفر لیلاً 13- لیالی الصحراء 14- الغاره فی اللیل 15- اللیل الطویل الثقیل والتضجر منه 16- ظلام اللیل 17- القرب 18- اللیالی المضیئه.
۴.

سیمیائیه العنوان فی قصیدتی "شب گیر" لأحمد شاملو و"لیل یفیض من الجسد"لمحمود درویش (دراسه مقارنه)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۳۴۹ تعداد دانلود : ۷۷۴
اهتم السیمیائیون فی النقد الحدیث بعنوان النص الأدبی اهتماماً واسعاً إذ أنّه الإشاره الأولى التی تواجه المتلقی، کما أنّه قد یکون مفتاحاً دلالیاً یختزل بناء النص فی کلمه أو عده کلمات، ومن خلاله یلج القارئ إلى أعماق النص لکشف دلالاته واستکناه معناه وفک شفراته ورموزه. ویمکّن القارئ من معرفه هویه ومضمون النص الذی یعنونه. لقد کان ل لیوهوک، وجیرار جینیت، وهنری میتران، وشارل غریفل و روجر روفر وغیرهم من النقاد الغربیین أثر کبیر فی فتح هذا المجال أمام النقاد المعاصرین لدراسه العنوان تعریفاً وتحلیلاً؛ حیث تناولت الدراسات المعاصره العنوان بالتحلیل والنقد بشکل ملفت للنظر وخاصه فی الآونه الأخیره. وقد قمنا فی هذا المقال بدراسه عنوان قصیده "شب گیر" للشاعر الإیرانی أحمد شاملو، وعنوان قصیده "لیلٌ یفیض من الجسد" للشاعر الفلسطینی محمود درویش، ومقارنه دلاله کلمه "لیل" فی عنوان کلا القصیدتین. ویتبع المقال المنهج الوصفی – التحلیلی، فی ضوء الأدب المقارن وضمن المدرسه الأمریکیه. إنّ نتائج دراسه وتحلیل هاتین القصیدتین تظهر أنّ مفردات "لیل" جاءت کدلاله رمزیه على سوء وتدهور الأوضاع فی المجتمعین الذین یعیش فیهما کلا الشاعرین.
۵.

نقد و بررسی زبان شناختی و تکنیک های به کار رفته در ترجمه رمان "اللّیل فی نعمائه"(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد زبانشناختی تکنیک ترجمه اللیل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۱ تعداد دانلود : ۲۹۹
یکی از راه های تبادل فرهنگی در جوامع، عنصر ترجمه است. استفاده از زبان شناختی و تکنیک های ترجمه، باعث به وجود آمدن ترجمه ای روان و قابل فهم و همچنین پیشرفت اهداف علمی، اجتماعی و انسان شناسی می شود. بعضی از تکنیک های ترجمه بر اساس نظریه مونیلا والیبر (2002) عبارتند از: اقتباس، بسط، وام گیری، گرته برداری، توصیف، معادل یابی، جایگزینی، جابجایی، تخصیص و ... . پژوهش حاضر طبق نظریه های زبان شناختی و تکنیک های ترجمه، همانند نظریه رومن یاکوبسن (1959/114:2000) به نقد و بررسی رمان «اللّیل فی نعمائه» تألیف زید الشهید پرداخته است. در ترجمه این رمان، مترجم به خوبی از پس ترجمه های توصیفی- تحلیلی برآمده است؛ امّا بعضی از واژه ها را بر اساس ساخت دستوری یا مشابه بودن در موقعیت ترجمه کرده؛ که باعث پایین آمدن بار ادبی رمان شده است. مترجم در ترجمه این رمان، بیشتر از ترجمه مستقیم بین زبانی یا همان ترجمه واقعی کلمه، از یک زبان ملفوظ به یک زبان ملفوظ دیگر استفاده کرده و برخی از واژه ها را تحت اللّفظی ترجمه کرده است؛ حتّی بعضی از جمله های رمان را خواسته یا ناخواسته حذف کرده که مناسب و همگام با سیاق رمان نیست. همچنین مترجم از روشهای ترجمه غیرمستقیم کمتر استفاده کرده و از تکنیک های ترجمه (معادل یابی، همانندسازی، جایگزینی و...) به درستی و در جای مناسب استفاده نکرده است. این پژوهش طبق نظریه های زبان شناختی و با استفاده از تکنیک های ترجمه، ترجمه مذکور را مورد بررسی قرار داده و بعضی از واژه ها را معادل یابی یا جایگزین کرده و در صدد بیان کاستی های موجود در رمان برآمده است؛ تا رمان را پر محتوا جلوه دهد.
۶.

تحول معنایی واژگان قرآنی (مطالعه موردی اللیل و النهار)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قرآن کریم تحول معنایی واژگان اللیل النهار

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳ تعداد دانلود : ۲۴
آمده که تغییراتی در معنای واژگان قبل از نزول و بعد از نزول حاصل شده است، به گونه ای که بعضی واژگان قرآن، قبل از نزول و بعد از نزول معنای متفاوتی داشته اند اما در زمان نزول هریک دچار غرابت، قبض مفهومی، بسط مفهومی شده اند. در شهریور سال 1401 نیز مقاله ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تل» در قرآن کریم به نویسندگی حسن دهقان و همکاران منتشر شد که در این پژوهش به این نتیجه رسیده اند که در دوران قبل از نزول قرآن در زبان های سامی به معنای «علق» و «رفع» در عصر جاهلی، اسم های «تل، تلیل، مِتل» به معنای «تپه، گردن و نیزه» متضمن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تل» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای زمین انداختن از بلندی، با آمیزه ای از مضامین قبل معنایی جامع را با خود به ارمغان داشته است. مقاله ای دیگر به معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه سبیل در قرآن پرداخته است که سید ابوالفضل سجادی و سحر محبی در سال 1391 آنرا به رشته تحریر در آورده است. در این پژوهش این نتیجه حاصل شد که واژه سبیل یکی از پرکاربردترین واژه های قرآنی است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است سیر معنایی این واژه با توجه به بافت معنایی آیات قرآن، معانی متعددی چون راه، ستمگری، دین، طاعت خدا و... را دارد. پایان نامه ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی- توصیفی واژه «ضرب» در قرآن کریم با راهنمایی دکتر علی نظری به نویسندگی معصومه ساعدی نیز نگاشته شده که به این نتایج دست یافته اند که معانی متعددی چون زدن، سفر کردن، پایکوبی، رویگردانی، مثالی برای بیان و توصیف و... دارد. شایان ذکر است که تمایز نوشته پیش رو با موارد بالا در این است که تحول معنایی واژه اللیل و النهار با تکیه بر معنای معجمی و تفسیری به صورت تحلیلی با عناوین فرعی چون توسیع، تخصیص، انتقال که باعث ایجاد تغییر و دگرگونی واژه می گردد، بررسی شده است و به همین دلیل با پژوهش هایی که در گذشته انجام شده است تفاوت ویژه ای دارد. جستجو و درک مدلول عبارات و واژگان قرآن کریم بر اساس دلالت متعارف زبانی و توجه به معنای باطنی، مجازی و حقیقی واژگان، تبیین خلود و جاودانگی قرآن کریم، ارائه ابعادی از شگفتی و اعجاز قرآن کریم، اهدافی است که این پژوهش به دنبال پرداختن به آن است؛ لذا برای تبیین تحول معنایی به مباحثی چون چند معنایی و اشتراک لفظی که تحول معنایی از دل آن سرچشمه می گیرد و اساس این فرآیند است، می پردازیم.2. ادبیات و مبانی نظری پژوهش دلالت و معنا از جمله مباحثی است در سالهای اخیر مورد توجه معناشناسان قرار گرفته است. دانش معناشناسی، مطالعه علمی معناست. به عبارت دیگر، معناشناسی مطالعه معنی کلمات، عبارات و جمله هاست و همیشه تلاش شده است که به معنای قراردادی واژه ها بیشتر تکیه شود تا آنچه گوینده می خواهد بگوید، واژه را در موقعیت خاصی معنا کند (صفوی، 1387: 22) بعدها مبحث تغییر معنایی مطرح شد و گفته شد تغییر معنایی دارای اشکالی چون مجاز، توسیع و تخصیص معنایی است (فهمی حجازی، بی تا: 134)2.1 چندمعناییاصطلاح چندمعنایی در نتیجه پیشرفت جانبی معناست یک کلمه واحد با معنای متعدد، یا لفظ مشترکی است که دارای تغییر معنایی است. این اصطلاح دلالت بر کلمه ای واحد دارد که بر بیش از یک معنا در نتیجه کسب معنای جدید دلالت دارد (جبل، 1997:291) به نظر زبان شناسان ایرانی مانند محمدرضا باطنی که زبان شناس، فرهنگ نویس، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است این است که واژه با چندین تصویر ذهنی رابطه می دهد و بین این تصاویر ذهنی نیز رابطه متقارب برقرار است. او برخلاف کسانی که وجود چند معنایی را عیب زبان می دانند، بر آن است که پدیده چندمعنایی در اقتصاد زبانی نقش ارزنده ای دارد. (صفوی،1380 :55-53) کلمه ی polysemy از اصل یونانی poly (کثیر، متعدد)، و semy (معنا) ترکیب شده به معنای چند معنایی و در زبان انگلیسی به این صورت آمده که به معنی این است که اگر یک واحد واژگانی از چند معنای متفاوت برخوردار باشد، در مقوله ی چندمعنایی امکان طرح می یابند. (خلیل، 1998: 126) در چنین شرایطی، واژه چند معنا در فرهنگ لغت یک مدخل را به خود اختصاص خواهد داد و معانی متفاوتش زیر همان مدخل اصلی آورده می شود. (کامری و همکاران، 1384:123)با توجه به آنچه از چند معنایی بیان گردید، در این نوشتار با عنوان تحول معنایی مطرح می گردد و با چند معنایی ارتباط نزدیکتری دارد. زیرا واژگان متحول هر چند معنای جدا از معنای قدیمی می پذیرد ولی بی ارتباط با معنای اصلی نیست و این معنا در طول معنای اصلی است نه در عرض آن. 2.2 معنای مرکزی برخی زبان شناسان بر آنند که باید برای چند معنایی، باید به رابطه ی میان معانی یک واژه توجه داشت یا یک معنای مرکزی میان معانی واژه ی مشترک، وجود داشته باشد. در طرح چنین مسئله ای اگر میان معانی یک واژه، رابطه ی معنایی وجود داشته باشد، آن را چند معنا می نامیم و اگر چنین رابطه ای وجود نداشته باشد، هر یک از معانی واژه به کلمه ای مستقل برمی گردند که با گذشت زمان، دارای یک تلفظ و نوشتار گشته اند. مانند واژه ی «حجر» که هسته ی معنایی آن محفوظ بودن است، سپس به معانی مختلف در گذر زمان به کار رفته است: مثل «حجر»:( عقل)؛ زیرا انسان را از گمراهی حفظ می کند؛ «حجر»(سنگ)؛ زیرا به دلیل محکم بودن، محفوظ است؛ «حَجر الإنسان» (آغوش انسان)؛ زیرا وقتی کسی را در آغوش می گیرد، او را حفظ می کند؛ «حِجر»(حرام)؛ زیرا انسان را از حرام حفظ