هدی یزدان

هدی یزدان

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

خوانش پسااستعماری رمان "المرأة والوردة" اثر محمد زفزاف(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خوانش پسااستعماری محمد زفزاف المرأه والورده اسکیزوفرنی فرهنگی فرودستی زنان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۱۱
هدف و مقدمه: در طول تاریخ، فرآیند استعمار با سلطهٔ نظامی، استثمار اقتصادی و نفوذ فرهنگی همراه بوده است. استعمارگر (غرب)، از یک سو، با سرکوب استعمارزدگان (شرق) هویت فرهنگی آنان را زیر سؤال می برد و، از سوی دیگر، فرهنگ خود را به عنوان الگوی برتر به شرقی ها تحمیل می کند. این تفکر، که بومیان استعمارزده به خاطر فرهنگ عقب افتاده ای که دارند نیازمند تمدن و تربیت استعمارگر هستند، سبب شکل گیری گفتمان استعمار می شود. در مقابل، ادبیات پسااستعماری تلاش دارد تا این اعمال سلطهٔ غرب را نامشروع اعلام کند. هدف ادبیات پسااستعماری یافتن راهی برای مقابله با نفوذ و گسترش گفتمان استعمار و دگرگون سازی بازنمایی غرب از شرق است. بحث اصلی ادبیات پسااستعماری پرداختن به پیامدهای پسااستعماری پس از رسیدن به استقلال است. این پیامدها عبارت اند از: بحران هویت فرهنگی، خطر نابودی فرهنگ و تاریخ پیشینیان، آوارگی و مهاجرت بومیان، فرودستی زنان... . محمد زفزاف، رمان نویس مراکشی، در رمان «المرأه والورده»، ضمن اشاره به پیامدهای استعمار بر جوامع مستعمره و به حاشیه رانده شدن آنان، به مشکلات مهاجری می پردازد که تحت تأثیر نگرش اروپامحوری برای دست یابی به یک زندگی آسوده در آرمان شهری رؤیایی، همچنین جبران حس حقارت و حاشیه بودگی به کشوری غربی مهاجرت می کند. روند افزایشی پدیده مهاجرت ایرانیان به کشورهای غربی و بروز پیامدهای فرهنگی مربوط به آن، همچنین ناشناخته بودن محمد زفزاف، به عنوان رمان نویسی مراکشی در میان جامعه ادبی و دانشگاهی ایران، ضرورت انجام چنین پژوهشی را روشن می سازد. حال که ناگزیر جوامع با پیامدهای پسااستعماری روبه رو هستند و راهی برای بازگشت به گذشته و تغییر شرایط وجود ندارد، باید ببینیم در این وضعیت برای عبور از این پیامدها چه راه حلی می توان یافت؟ آیا بایستی دربست تسلیم فرهنگ غربی بشویم؟ یا به سوی فرهنگ گذشتهٔ خود بازگردیم؟ و یا اینکه با ایجاد تعامل به آمیختگی فرهنگی برسیم؟ به همین مناسبت، قصد داریم در این پژوهش با بررسی رمان محمد زفزاف دریابیم که او برای عبور از این پیامدها چه رویکردی را پیش می گیرد. روش شناسی: پژوهش حاضر تلاش دارد تا با شیوه توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از نظریات مطرح شده در حوزه پسااستعماری به بررسی مؤلفه های پسااستعماری در رمان «المرأه والورده» محمد زفزاف بپردازد. برای یافتن پاسخ پرسشی که در بالا طرح شد، باید به مباحثی چون تقابل خود و دیگری، فضای سوم هومی بابا، آمیختگی فرهنگی، دورگه بودگی، بحران هویت فرهنگی بپردازیم. یافته ها: زفزاف در ترسیم فضای سوم به دیدگاه هومی بابا نزدیک می شود. او نیز فضای سوم را جایی با این ویژگی ها می داند؛ جایی که در آن تقابل های دوتایی برساخته غرب کم رنگ شود؛ فضای امنی که استعمارزده به عنوان دیگری تلقی نگردد؛ جایی که آوای چندصدایی به گوش برسد... . زفزاف این فضا را به شکل ساحلی به تصویر می کشد که مسافرانش از سرزمین هایی با فرهنگ هایی متفاوت در صلح و آرامش در کنار یکدیگر به سر می برند. در این داستان، آمیزش میان شرقی و غربی به مثابه ارتباط میان فرهنگ ها و نماد رسیدن به دورگه بودگی و آفرینش هویت جدید شمرده می شود. نویسنده، برای ترسیم بحران هویت فرهنگی شخصیت اصلی داستان، او را فردی اسکیزوفرنیک نشان می دهد که گاه و بی گاه درگیر توهمات است. البته نویسنده با نگاهی روان کاوانه در قالب همین توهمات به احساس حقارت و حاشیه بودگی استعمارزده اشاره می کند و با این شیوه پیامدهای استعماری چون بحران هویت و فرودستی زنان را برجسته می سازد. رویکرد نویسندهٔ رمان این گونه است که وقتی ذهنیت استعمارزده دگرگون شود و از مهاجری سرکوب شده به مهاجری آگاه بدل گردد، با ورود به فضای سوم و رسیدن به آگاهی دورگه و یافتن هویتی جدید می تواند خود را در بهشت عدن ببیند و احساس خوشبختی کند. بحث و نتایج: از نگاه محمد زفزاف، فرد استعمارزده ای که ناگزیر در زندگی خود با تقابل های گوناگونی چون خود و دیگری، فرادست و فرودست، غرب و شرق، مرد و زن روبه رو می شود، در گام نخست باید با نپذیرفتن بازنمایی غرب از شرق و کنارگذاشتن عینک برتربینی غرب از حس بردگی در برابر غرب رها شود. مهاجر استعمارزده، در صورتی که فاقد آگاهی دورگه باشد، ممکن است با جداشدن از هویت فرهنگی خودش دچار اسکیزوفرنی فرهنگی شود، اما اگر هویت و تاریخ خودش را فراموش نکند، می تواند از پیامدهای اسکیزوفرنی فرهنگی در امان بماند. استعمارزده برای اینکه بتواند در برابر الگوی تک صدایی استعمار بایستد و خودش را ابراز کند، باید قلم به دست گیرد و تاریخش را روایت کند، زیرا، در سکوت استعمارزده، استعمارگر با روایت تاریخ به شیوهایی که خود صلاح می داند، تاریخ را آنگونه روایت می کند که خود می خواهد. امروزه، فارغ از همهٔ غوغاهای سیاسی، طرفین فرآیند استعمار تنها با پذیرش تفاوت های یکدیگر، فراموش کردن تقابل فرادست و فرودست، ورود به فضای سوم و آمیختگی فرهنگی، همچنین یافتن هویت ترکیبی جدید می توانند در آرامش زندگی کنند.
۲.

بررسی جلوه های رئالیسم جادویی در رمان "وقائع المدینه الغریبه" اثر عبد الجبار العش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روایت شناسی رئالیسم جادویی وقائع المدینه الغریبه عبد الجبار العش

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۸ تعداد دانلود : ۱۹۳
این پژوهش قصد دارد تا ضمن واکاوی مؤلفه های رئالیسم جادویی در رمان تونسی "وقائع المدینه الغریبه"، دریابد که "عبد الجبار العش"، نویسنده این رمان، چگونه با تکیه بر ژانر رئالیسم جادویی یا نمایش واقعیت ها از دریچه امور شگفت انگیز و خیالی توانسته است به آسودگی به بیان مشکلات و کاستی های سیاسی و اجتماعی بپردازد. موفقیت این رمان عربی در دریافت جایزه ادبی کومار تونس و ناشناخته بودن این رمان نویس تونسی در میان جامعه ادبی و دانشگاهی ایران، یکی از ضرورت های این پژوهش را تببین می کند؛ مورد بعدی بیان یک سری انتقادات سیاسی و اجتماعی در این رمان است که تنها به جامعه تونس محدود نمی شود و به گونه ای با مسائل جامعه امروزی ما نیز هم پوشانی دارد. نگارندگان پژوهش، پس از بررسی این رمان به روش توصیفی-تحلیلی دریافتند که نویسنده با تکیه بر مؤلفه هایی مانند: طرح وقایع شگفت انگیز، نمادپردازی، تقابل مدرنیته و سنت، درون مایه سیاسی-اجتماعی و همچنین توصیفات اکسپرسیونیستی -که ازجمله مؤلفه های مشترک داستان های رئالیسم جادویی شمرده می شوند- موفق شده است، عمق و گستردگی مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه تونس را بیان کند و از این رهگذر با آگاهی دادن به خواننده، او را برای ایجاد تغییر در جامعه ترغیب سازد. العش در این داستان، مرز واقعیت و خیال را کم رنگ می سازد. او زبان طنزآمیز خود را به عنوان چاشنی به خدمت می گیرد تا بتواند تلخ ترین و سیاه ترین وقایع روز جامعه را در قابی جذاب برای مخاطبان خود به تصویر بکشد. پس از طرح وقائع شگفت انگیز، حضور نمادها در این داستان سهم چشم گیری را به خود اختصاص می دهد. علت این امر آن است که کشف امور پیچیده برای ذهن مخاطبان از جذابیت بیش تری برخوردار است؛ بنابراین العش در شخصیت پردازی و هنگام بیان انتقادات خود، نمادپردازی را چاره کار خویش قرار می دهد.
۳.

بررسی فرآیندهای فرانقش اندیشگانی در قصیده «إلی دوده» میخائیل نعیمه (بر اساس نظریه نقش گرای هالیدی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فرانقش اندیشگانی قصیده «إلی دوده» میخائیل نعیمه نقش گرای هالیدی همس الجفون

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۶ تعداد دانلود : ۳۰۳
یکی از نظریات جدید حوزه زبان شناسی، نظریه نقش گرای نظام مند هالیدی است. طبق این نظریه، ساختار زبان، حاصل تأثیر نقش هایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده می گیرد. این تأثیر در سه سطح «فرانقش اندیشگانی»، «فرانقش بینافردی» و «فرانقش متنی» تحلیل می شود. فرآیندهای فرانقش اندیشگانی که امکان تحلیل جملات و سپس تحلیل متن را ممکن می سازند، از نظر معنایی در شش گروه قابل دسته بندی هستند و متناسب با معنای خود، مشارکین ویژه ای را می پذیرند. پژوهش حاضر کوشیده است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکردی زبان شناسانه، قصیده «إلی دوده» میخائیل نعیمه را از دیدگاه «فرانقش اندیشگانی» بررسی کند. پس از بررسی این قصیده که از دیوان «همس الجفون» انتخاب شده است، مشخص شد که از میان شش فرآیند مطرح شده در فرانقش اندیشگانی، فرآیند مادی با بیش ترین بسامد و بعد از آن نیز به ترتیب فرآیندهای ذهنی، رابطه ای، وجودی و بیانی قرار دارند. کاربرد فرآیندهای فرانقشی، آن هم با چنین ترتیب بسامدی، گویای آن است که این شاعر رمانتیسم در شعر خود، علاوه بر این که به بیان مفاهیم ذهنی، همچون مفاهیم فلسفی و عرفانی تمایل دارد، در پی اقناع مخاطب نیز هست؛ از این رو بیش تر مفاهیم و تجربیات پیچیده را در قالب فرآیند مادی بازنمایی می کند. بسامد کاربرد فرآیند ذهنی نشان داد که نعیمه از شخصیتی درون گرا و بسیار حساس برخوردار است. عدم به کارگیری فرآیند رفتاری در این شعر گویای ذهن گرایی نعیمه است. تکیه شاعر بر کاربرد فرآیند بیانی آن هم از نوع پرسشی، گواه دیگری بر شخصیت درون گرای او است. بنابراین بررسی فرآیندهای فرانقش اندیشگانی، به خوبی شیوه اندیشه و تمایلات فکری و روحی میخائیل نعیمه را هویدا می سازد.
۴.

تحلیل ساخت های گفتمان مدار در سوره مریم (بر اساس الگوی ون لیون)

کلیدواژه‌ها: تحلیل گفتمان انتقادی الگوی ون لیون ساخت های گفتمان مدار کارگزاران اجتماعی سوره مریم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۷۴ تعداد دانلود : ۴۶۴
تحلیل گفتمان انتقادی، یا همان شناسایی لایه های پنهان موجود در هر متنی، موجب درک بهتر آن متن می گردد. از آنجا که قرآن به عنوان یک کتاب آسمانی، برای هدایت بشر، بر پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد (ص) نازل شده است، اهمیت صحّت ترجمه و تفسیر آن بر کسی پوشیده نیست. با درک همین اهمیت، می توان به جایگاه تحلیل گفتمان در این حوزه نیز پی برد. پژوهش حاضر، به روش توصیفی-تحلیلی، با تکیه بر الگوی ساخت های گفتمان مدار "ون لیون"، تلاش کرده تا این الگوها را در سوره مبارکه «مریم» مورد تحلیل و بررسی قرار بدهد. لیون، مجموع افرادی را که در یک رویداد حضور دارند، با عنوان کارگزاران اجتماعی معرفی می کند. الگوی ون لیون، شامل مؤلفه های گفتمان مداری نظیر: حذف، اظهار، فعال سازی، منفعل سازی، تشخص بخشی، تشخص زدایی، پیوند زدن، تفکیک کردن و... می باشد. بسامد شیوه بازنمایی هر یک از کارگزاران اجتماعی موجود در سوره مریم، در قالب یک نمودار میله ای نمایش داده شده است. بررسی ها نشان داد که الگوی ون لیون، در تحلیل سوره مریم بسیار کارآمد است. علاوه بر آن، مشخص شد که از بین دو الگوی اظهار و حذف، بازنمایی کارگزاران اجتماعی، با شیوه اظهار، بسامد بالاتری دارد. گفتنی است که در میان انواع شیوه های بازنمایی برای اظهار کارگزاران اجتماعی، شیوه هایی بیش ترین بسامد را دارند که نسبت به شیوه مقابل خود از خاصیت نشان داری کم تری برخوردار باشند. همین موضوع، بیانگر آن است که در قرآن کریم، مکّی بودن سوره مریم و سطح مخاطبان اولیه آن دوره زمانی، در انتخاب مناسب ترین شیوه بیان، با هدف تأثیرگذاری عمیق تر، در نظر گرفته شده است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان