فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۵٬۹۴۷ مورد.
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
122 - 145
حوزههای تخصصی:
مباحث الهیات در فلسفه و عرفان نظری جایگاه مهمی داشته و به عنوان احکام و عوارض یا تعینات حقیقت وجود مورد بحث قرار می گیرد. تبیین مراتب علم الهی یکی از مسائل مطرح در این حوزه است. دیدگاه رایج در عرفان نظری، علم تفصیلی قبل از ایجاد را از طریق تعین واحدیت، تبیین نموده است، در تعین واحدیت حق تعالی به شئون و اسماء و کمالات ذات، به نحو تفصیلی و در قالب اعیان ثابته علم پیدا می کند. صور علمی و اعیان ثابته در واحدیت، معیار علم تفصیلی قبل از ایجاد و واسطه ظهور کثرت عینی درعالم خارج به شمار می آیند. سئوال این است که آیا می توان دیدگاه عرفا در انتساب این نحوه از علم تفصیلی به حق تعالی را پذیرفت؟ به نظر می رسد علی رغم مطالبی که در تبیین و تصحیح دیدگاه عرفا ابراز شده، پذیرش علم تفصیلی صوری برای حق تعالی، قابل تامل است، علامه طباطبایی1 دیدگاه عرفانی اعیان ثابته در تبیین علم تفصیلی حق تعالی را هم سیاق با اندیشه ثابتات ازلی معتزله مورد نقد قرار داده است. در این مقاله با روش تحلیلی به تبیین و تقویت نقد علامه بر دیدگاه عرفا پرداخته و نشان داده ایم که پذیرش واحدیت عرفانی به عنوان مرتبه علم تفصیلی حق تعالی قبل از ایجاد یا ظهور، محل تامل و مورد تردید است.
تحولات نظریه اعتباریات پس از علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
70 - 89
حوزههای تخصصی:
نظریه اعتباریات علامه طباطبایی از ظرفیت های فراوانی در حل مسائل دانش فقه، اصول فقه، اخلاق، علوم اجتماعی، فلسفه و مابعدالطبیعه برخوردار است. ظرفیت های فراوان این نظریه، آن را در کانون توجه اندیشمندان پس از علامه طباطبایی قرار داده و بحث و گفت وگوهای وسیعی پیرامون آن شکل گرفته است. این بحث ها پیامدهایی برای این نظریه در پی داشته اند.از سویی با نقد، نقاط ضعف این نظریه را نمایان کرده و از آنها کاسته اند و در نتیجه به پویایی و تکامل آن تداوم بخشیده اند. اما از سوی دیگر، تصویری نامتوازن از این نظریه ارائه کرده و بخش هایی از آن را مورد توجه قرار داده و از دیگر بخش ها و ظرفیت های فراوان آن غفلت کرده اند. در نهایت هم تفاسیری از نظریه اعتباریات ارائه کرده اند که فهم این نظریه را در دهه های کنونی به مخاطره انداخته و این سؤال را به طور جدی طرح کرده است که نظریه اعتباریات علامه طباطبایی به راستی منطبق با کدام یک از این تفاسیر است؟نوشتار پیش رو به توصیف تحولات نظریه اعتباریات روی آورده، و این توصیف را در دو بخش نقدها و تفاسیر دنبال کرده است.
بررسی تحلیلی رابطه حق و عدالت در تعالیم تمدنی امام رضا(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
251 - 272
حوزههای تخصصی:
«حق» و «عدالت» از حقایقی اند که هر انسانی فطرتاً خواهان دستیابی به آنهاست. این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی حقیقت حق و عدالت و رابطه آن دو با یکدیگر در پرتو تعالیم امام رضا(ع) پرداخته و بر این اعتقاد است که مفهوم «حق» و «عدالت» از س نخ مف اهیم فلسفی اند و عقل مفهوم «حق» را از مقایسه کردن صاحب حق، یعنی موجودی هدفمند و خود حق، یعنی هدف مطلوب یا مقصد متناسب، انتزاع می کند. حق از چیزی به نام «وجود» پدید می آید و وجود باری تعالی که غنیّ بالذات است منشأ همه وجودات و در نتیجه، منشأ تمام حق ها نیز هست. حرکت موجودات در جهت رسیدن به آن هدف مطلوب و مقصد متناسب مستلزم برخورداری از امتیازاتی است که خداوند تکویناً و یا تشریعاً به آنها اعطا می کند. حق در حقیقت، منشأ عدالت به شمار می آید که برگرفته از حقیقت توحیدی است و این معنا در تعالیم تمدنی امام رضا(ع) تجلی یافته است که فرمود: «کلمه توحید دژی است که هر کس در آن دژ وارد شود مصون خواهد ماند، اما به شرط این که از مسیر ولایت باشد». تبیین این امر بر اساس تعالیم رضوی(ع)، کمک شایانی به شناخت حقیقت حق و عدالت و اجرای آن در زندگی خواهد نمود که تأمین کننده ضرورت این بحث است.
اثبات پذیری اتحاد عاقل و معقول با صدق مشتق بر مبدأ و بازکاوی ایرادها(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۶
97 - 110
حوزههای تخصصی:
حکیم سبزواری با احاطه خاص خود بر مبانی و مواضع اصیل حکمت متعالیه چندین برهان مبتکرانه بر اتحاد عقل و عاقل و معقول اقامه نموده است که برهان صدق مشتق بر مبدأ از جمله آنها می باشد. این برهان که ماده و محتوای آن برگرفته از عناصر وثیق حکمت صدرایی است، در دلالت بر مقصود، تام می باشد و استحکام خود را نیز از مبانی و رهیافت های صدرایی در مواضع هستی شناسانه و معرفت نفس به دست آورده است. در واقع، برهان یادشده استنتاجی از استلزامات عناصر متقن و مستدل در حکمت متعالیه است. از مهم ترین اصول بنیادی این برهان، توجه به سیر تکاملی و تحولی نفس از مبدأ جسمانیت تا مقصد عقلیت و اتحاد با معقولات و وصول به تجرد و روحانیت است. همچنین اعتباری بودن تفاوت مبدأ و مشتق به نوبه خود، نقشی بزرگ در توجیه این برهان برعهده دارد و روایی آن را تسهیل نموده است. عدم توجه به این نکات، برخی را به توهم خدشه بر این برهان کشانده است که در نتیجه، برای تمامیت و بازسازی آن به راه های انحرافی همانند استفاده از قیاس مساوات توسل جسته اند که به معنای نابودی این برهان خواهد بود. توجه به کاربست منطق استوار حکیم سبزواری در تقریر این برهان، کافی است تا این گونه پیرایه های زائد را دفع کند و راه برهان را به سوی اثبات نتیجه یعنی اثبات اتحاد عاقل و معقول بگشاید.
مواجهه با مسئله «علیّت ذهنی» از منظر صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۶
111 - 132
حوزههای تخصصی:
مسئله علیّت ذهنی در پی تبیین چگونگی کنش و واکنش ذهن و بدن نسبت به یکدیگر است. هر نظریه کارآمد در فلسفه ذهن، باید ظرفیت پاسخ گویی به مسئله علیّت ذهنی را دارا باشد. ضعف دوگانه انگاری در ارائه تبیین صحیح برای این مسئله، موجب شد فیزیکالیست ها ذهن مجرّد را کنار نهند و از این طریق در پی حل این مشکل برآیند. با این حال، فیلسوفان ذهن نیز همچون دوگانه انگاران نتوانسته اند پاسخی مناسب به این مسئله بدهند. ملاصدرا مشکل هر دو طیف را عدم نگاه جامع به نفس می داند و خود با ترسیم درست تمام حقیقت نفس و چگونگی ظهور آن از بدن، به مشکلات تعیّن مضاعف، شبه پدیدارگرایی، مسئله طرد، مشکل لزوم تماس، مشکل جفت شدن و استدلال علیّت رو به پایین پاسخی درخور ارائه می دهد.
تطورحکمت نبوی از سهروردی تا ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
159 - 172
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های دور دوم تاریخ فلسفه اسلامی که با ظهور حکمت اشراق سهروردی آغاز و با حکمت متعالیه ملاصدرا استمرار یافت، ادغام فلسفه اسلامی با عرفان وحدت شهود ایرانی و عرفان وحدت وجود ابن عربی است. سهروردی به قصد تجدید حیات حکمت حقیقی و با انتقاد از حکمت مشاء نشان داد که واژه فلسفه مترادف با فلسفه مشائی مرسوم و منحصر به اندیشه های ارسطویی نیست، بلکه حکمت راستین را سرچشمه دیگری است که با سرچشمه وحی و الهام انبیاء و اولیاء منطبق است. بنابراین، اصل معنای «حکمت»، به معنای«حکمت الهیه» مورد توجه و تأکید سهروردی و حکمای متأخر چون ملاصدرا بوده است. مسئله این پژوهش، بررسی روش، رویکرد و مبنای سیر تغییر و تطور معنای «حکمت» در نزد سهروردی و ملاصدرا است. چگونه حکمت در این مسیر تدریجاً به دین اسلام و تشیع تقرب یافته است؟ یافته ها: تغییر روش، توسع در معنای عقل و توسع در روش عقلی با کشف و شهود و قرآن و احادیث و مبنای نظریه انوار در سهروردی و نظریه اسماء و صفات در ملاصدرا است. بر این اساس سهروردی با قصد احیای حکمت نوری ایرانی، مسیر بومی سازی را شدت بخشید و ملاصدرا با پیوند با عرفان ابن عربی و نظریه ولایت آن هدف را به کمال رساند.
علامه طباطبایی و امکان تحقق جامعه دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
112 - 152
حوزههای تخصصی:
بدون تردید علامه طباطبایی از معدود متفکران معاصری است که از دو ویژگی برجسته برخوردار بوده است؛ یکی جامعیت نظری ایشان در علوم پایه اسلامی و دیگری پیشگامی در طرح مباحث نو که در مواجهه با افکار فلسفی غرب به وجود می آمد. به همین جهت دور از انتظار نیست که به برخی مسائل مهم فلسفه سیاست نیز پرداخته باشند. البته ایشان کتابی تحت این عنوان ندارند، اما در مجلدات مختلف تفسیر "المیزان" و رسائلی در باب روابط اجتمایی و رسالت شیعه به موضوعات مختلفی در ساحت فلسفه سیاست توجه کرده اند. از جمله این توجهات، پاسخ به این سؤال است که "با توجه به یک نمونه موفق در اداره جامعه که تمدن غربی است، چرا باید دنبال تحقق جامعه دینی بود که در تاریخ هیچ گاه بروز موفقیت آمیزی نداشته است؟پاسخ به این سؤال که شاید در شرایط امروز ایران نیز به نحو دیگری مطرح است، نیازمند درک مبانی تفکر فلسفی و قرآنی ایشان در بعد سعادت فرد و جامعه می باشد. اما اجمالاً علامه ریشه دو گونه نگاه جامعه دینی و تمدن غربی را در این نکته می دانند که جامعه دینی حق گرا و عقل گرا ست و تمدن غربی لذت گرا و احساسی است. ازاین جهت نقد ایشان به نقد فیلسوفانی نظیر «مکین تایر» درباره تمدن غربی مشابهت دارد.در این مقاله با توجه به نیاز امروز ایران به این مقوله و از طرفی موقف منصفانه علامه در حوزه اندیشندگی، به تجزیه و تحلیل و نقد أراء ایشان پرداخته شده است.
نظریه «عقل فعال» در اندیشه اسکندر افرودیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
203 - 222
حوزههای تخصصی:
اسکندر افرودیسی از شارحان ارسطو با رساله ای با عنوان فی العقل علی ارسطوطالیس و درباره النفس، از آغازگران نظریه پرداز در مبحث عقل و عقل فعال است. مبحث «عقل فعال» از حیث حقیقت و چیستی و از حیث غایت انگاری و نسبتش با انسان مورد بحث است. «حقیقت عقل فعال» چیست؟ آیا وابسته به انسان یا مستقل از انسان است؟ فاعلیت عقل فعال چگونه است و چه جایگاهی وجودی و معرفتی و غایت انگاری در نظریه عقل اسکندر افرودیسی دارد؟ در این نوشتار با روش توصیفی - تحلیلی به این یافته ها دست یافتیم که فاعلیت عقل فعال وجودی و معرفتی است. عقل فعال جنبه خارجی به خود می گیرد و جایگاه عقل الهی و فسادناپذیر دارد و از حیث معرفتی، عقل فعال هم خود را می شناسد، هم سبب شناخت معقول می شود و از حیث غایت انگاری نیز کمال وجود انسان اندیشیدن به بالاترین متعلق است. برای پاسخ به این پرسش ها ابتدا نظریه عقل اسکندر را به اجمال معرفی کرده و سپس به نظریه عقل فعال می پردازیم.
بررسی و تحلیل رویکرد ابن سینا به انقطاع نفس از قوا با نگاهی به برهان انسان مُعلق و رساله حی بن یقظان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
271 - 289
حوزههای تخصصی:
یکی از براهین معروفِ ابن سینا برای نیل به خودآگاهی، برهان تنبیهی انسان معلَّق است. این برهان در آثار مختلف ابن سینا تقریرهای متفاوتی دارد که نقطه کلیدی تمام این تقریرات، نیل به خودآگاهی و اثبات اِنیت نفس در صورت گسست و انقطاع از قوا است. این انقطاع دارای سه مرحله است: قطع توجه از بیرون، عطف توجه به درون و درنهایت آگاهی نسبت به انیت (وجود خاص) که از نظر ابن سینا عمیق ترین لایه «خود» است. ابن سینا دقیقاً همین رویکرد را در رساله حی بن یقظان ، در قالب سیروسیاحت نفس برای نیل به خداشناسی در پیش می گیرد. در این رساله، سیاحتی با راهبری عقل فعال و رهروی نفس ناطقه، برای شناخت مبادی عالیه و در رأس آنها خدا به تصویر کشیده شده است. ابن سینا از زبان حیّ یا همان عقل فعال، بر این نکته تأکید میکند که نیل به خداآگاهی نیز بدون انقطاع از قوا تحقق نمییابد. درحقیقت ابن سینا در آثار خویش رویکرد واحدی در سیر خودآگاهی و خداآگاهی اتخاذ کرده است که مبتنی بر تزاحم قوا در سیر نفس و لزوم انقطاع نفس از قوا برای تحقق و تکمیل این سیر است. دلیل این امر نیز رویکرد خاص ابن سینا در تفسیر چیستی قوا و نسبت آن با نفس است.
استخراج مسئلۀ عوض الهی در آلام از دعای پانزدهم صحیفه سجادیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
81 - 98
حوزههای تخصصی:
گاه انسان با بیماری یا رنج هایی مواجه می شود که خود او و اختیارش در آن دخیل نیست و مستقیم از جانب خداوند به او رسیده است. در این گونه موارد، که از آنها به آلام ابتدایی تعبیر می شود، از جانب خداوند آیا می بایست جبرانی برای این فرد صورت پذیرد؟ متکلمان اسلامی، در مبحث عوض به این موضوع پرداخته اند. نوشتار حاضر نخست با روش تحلیلی و تطبیقی ضمن تعریف عوض از دیدگاه برخی متکلمان شیعی و معتزلی، شرایط، حدود و اوصاف آن را بیان نمود. و در نهایت با توجه به نظرات کسانی که مسئله عوض الهی را قبول دارند، به بررسی فراز های دعای پانزدهم صحیفه سجادیه پرداخته و ثابت کرده است که حضرت سجاد علیه السلام نیز در قالب دعا و مناجات، عوض الهی را مطرح نموده اند.
بازخوانی انتقادی دیدگاه قیصری درباره ماهیت زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث اختلافی در باب زمان، حقیقت و ماهیت آن است. مشهور فلاسفه مسلمان به تبع ارسطو، زمان را از مقوله کمّ می دانند و عدمِ قرار را به عنوان ذاتی زمان برمی شمارند. قیصری در رساله ای با عنوان نهایه البیان فی درایه الزمان با این رأی مخالفت می کند و بعد از نقل اقوال مختلف در این باب و نقد آنها، به تبیین دیدگاه خود می پردازد. قیصری زمان را به «بقای وجود» یا «مقدار بقای وجود» تفسیر می کند و آن را حقیقتی عرضی که لازمه ذات حق تعالی و متأخر از وجود اوست، معرفی می نماید که در عینِ معیتِ وجودی با حقایق عالم، بر همه آنها، تقدم ذاتی دارد. در این نوشتار که به شیوه کتابخانه ای در جمع آوری مطالب و با روش توصیف و تحلیل عقلانی داده ها به نگارش درآمده، ضمن تبیین دیدگاه قیصری و تأیید آن، نظر مشهور ارسطوییان مبنی بر اینکه زمان کم متصل غیرقارّ است، پذیرفته می شود و براساس مبانی قویم فلسفی و عرفانی، عدم تنافی این دو نظریه با یکدیگر تبیین می گردد و در تأیید این ادعا، به کلماتی از بیانات صدرالمتألهین استناد می شود.
نظریه خودگفتمانی و جایگاه آن در تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
67 - 88
حوزههای تخصصی:
هسته نظریه خودگفتمانی توسط هوبرت هرمنس و کمپن شکل گرفته است. از نظر هرمنس خودگفتمانی به عنوان یک مفهوم و توانایی روان شناختی-فرهنگی در جریان گفتگو تأثیر به سزایی دارد. ما جایگاه این جریان را درباره ساحت تجربه دینی بررسی کرده ایم. این جریان، عالم درون فرد را در میان تجارب دینی ادیان متفاوت، مانند جامعه ای از موقعیّت های نسبتاً مستقل، همچون یک منظره خیالی، امّا بر اساس عالم خارج در نظر می گیرد و از جایگاهی فراتر و مشرف بر موقعیّت های تصوّر شده به آن ها توجّه می کند. با وجود شرایط تأثیرگذار بر گفتگوی ادیان، وجود یک پذیرش بی قیدوشرط در رویکرد کثرت گرایی، زودباوری و مسئله تحمیل در ارتباط با یک تجربه فرض شده دینی، خودگفتمانی در عین در برداشتن و تمرکز بر تجربه من و دیگران، می تواند پذیرش راحت تر و قانع کننده تری از آنچه که تجربه کرده ام و آنچه که می توانست تجربه شود داشته باشد. همچنین با توجّه به شرایط غیرمستقیم تأثیرگذار بر چگونگی وقوع تجربه دینی، آن می تواند موقعیّت های دینی دقیق، جزئی و واقع بینانه تری را تصوّر و آن ها را از منظر همه جانبه تر تحلیل کند. در اولین جایگاه، می تواند با تجربه مبهم و پیچیده منتسب به حقیقت دین در فرد، مواجهه واقع بینانه تری داشته باشد. دوم، ارتباط دادن هویّت های دینی در موقعیّت های متفاوتِ درون یک فرد است. سوم، تأثیر آن بر شکوفایی ظرفیّت معنوی فرد است. خودگفتمانی اولویّت های درون یک فرد و دلیل این اولویّت یافتن ها، پیش فرض ها و اعتقادات اثبات شده ما را مورد توجّه قرار می دهد و با توجّه به تأثیرپذیری ما از پیوند های عاطفی و اجتماعی، قضاوت واقع بینانه تری انتظار دارد.
عقل و مدیریت ساحت های درونی انسان از نظر اپیکتتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
29 - 45
حوزههای تخصصی:
اپیکتتوس در انسان شناسی خود به دو ساحت یا سپهر قائل است: سپهرِ برون و سپهرِ درون. ساحت یا سپهر برون را زئوس سامان داده است و انسان در این سپهر آزادی و مسئولیت ندارد. سپهر درون تحت کنترل و مسئولیت انسان است و سه ساحت را دربر می گیرد: داوری های عقلانی یا باورها، احساسات و عواطف، و خواسته ها و اجتناب ها. به نظر اپیکتتوس، درمیان ساحت های درونی از همه مهم تر داوری های عقلانی است و ساحت های دیگر را معین می کند . او برای اثباتِ اینکه داوری های عقلانی علت احساسات و عواطف و خواسته ها هستند مثال ها و گفتگوهای بسیاری می آورد. بنابراین احساسات و عواطف و همچنین خواسته ها نتیجه کارکرد عقل است. اگر کارکرد عقل درست باشد نتیجه آن احساسات خوب و خواسته های منطقی است و اگر کارکرد عقل ناقص باشد عواطف منفی و خواسته های نامعقول به دنبال دارد. رواقیان، برخلاف افلاطون و ارسطو، به عناصر غیرشناختی در ذهن انسان قائل نیستند و ذهن انسان را یکپارچه عقلانی می دانند. آنها همه احساسات و عواطف را به باورهای عقلانی ارجاع می دهند. اپیکتتوس نیز ذهن انسان را عقلانی قلمداد می کند.
تحلیل چگونگی ارتباط نفس و بدن بر اساس نظریه ی «انکشاف» در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
47 - 61
حوزههای تخصصی:
یکی از اساسی ترین عناصر دخیل در تحلیل و بررسی نظام اندیشه و نتایج حکمت متعالیه، دریافت هندسه معرفتی آن است؛ از سویی دیگر تبیین حقیقت علم از منظری هستی شناسانه، قاعده آن محسوب و از ارکان حیاتی حکمت متعالیه قلمداد می شود. نگارنده بر این باور است که حَلِّ منسجم و صحیح بسیاری از مسائل فلسفی بر الگوی تبیین چیستی و هستی علم استوار است؛ بنابراین مسئله «رابطه نفس و بدن» از این اصل مستثنی نیست. چگونگی ادراکات نفس در آغاز و فرجام حرکت استکمالی آن، مبتنی بر ساختار نظریه خلاقیت قابل قبول است امّا تغییر الگوی چیستی علم از خلاقیت به انکشاف، مستلزم تبیینی نوین از ادراکات نفس و چگونگی ارتباط آن با بدن است؛ مقاله پیش رو از طریق بررسی تحلیلی- تطبیقی مبانی حکمت صدرایی در پارادایم وحدت شخصی وجود و تصویر نگرشی نوین بر پایه نظریه انکشاف، بدن مادی را صرفا بستر اظهار کمالات وجودی نفس و وعای یگانه انگاری را بدن مثالی تبیین می کند.
مسئله اتصاف ماهیت به وجود از دیدگاه سیدصدرالدین دشتکی و ارزیابی روایت ملاصدرا از او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
103 - 120
حوزههای تخصصی:
حل مسئله اتصاف ماهیت به وجود در دیدگاه دشتکی، بصورت درهم تنیده یی با نظریه حمل، مشتق و قاعده فرعیه در ارتباط است. دشتکی با تفکیک وجود مصدری از وجود بمعنای موجود، و تمییز عروض نفس الامری از عروض بحسب اعتبار ذهن، به تحلیل مسئله اتصاف همسو با عناصر پیش گفته پرداخته است؛ او عروض وجود بر ماهیت را تنها در وجود بمعنای موجود و در ظرف اعتبار ذهن میپذیرد. ملاصدرا غالباً دیدگاه دشتکی در مورد اتصاف، نظریه حمل، مشتق و لزوم ثبوت مبدأ محمول برای موضوع را بطور ناقص روایت کرده و تنها در یک موضع به تبیین همه عناصر آن پرداخته است. او در تحلیل قاعده فرعیه کاملاً متأثر از دشتکی است. بنظر میرسد صدرالمتألهین برغم تلاش بسیار برای ارائه روایتی منسجم از دشتکی، نتوانسته برخی عناصر را بصورت سازگار در نظریه خویش حفظ نماید.
بررسی عوامل تنوع پذیری ادراکات و مشاهدات بر اساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
3 - 20
حوزههای تخصصی:
بدون تردید هر حقیقت و پدیده ی واحدی می تواند متعلق ادراکات و مشاهدات متنوع و متکثر قرار گیرد. اینکه چگونه می توان از حقیقت و پدیده ای واحد، ادراکات و مشاهدات متنوعی داشت به نحوی که از یکسو تمام آن ادراکات و مشاهدات را دارای حیثیت «واقع نمایی» بدانیم و از سویی دیگر در دام «نسبیت گرایی» معرفت شناختی گرفتار نگردیم، معمایی است که به نظر می رسد کلید گشایش را باید در میان مبانی حکمت متعالیه جستجو نمود. نگاه وجودی به مقوله «ادراک»، وقوع تشکیک در «ادراکات» و «مشاهدات»، اتحاد وجودی میان «علم» و «عالم» و «معلوم»، سنخیت وجودی میان «علم» و «عالم» و «معلوم»، محدودیت و تعین ذاتی و امکانی در جانب «مدرِک»، محدودیت و تعین ذاتی و امکانی در جانب «مدرَک»، «عین ربط بودن مظاهر حقیقت وجود» و «وحدت اتصالی وجود» از مبانی ای محسوب می گردند که می توان با کاربست آنها راه حلی موجه و روشمند برای تنوع پذیری ادراکات و مشاهدات بر اساس مبانی حکمت متعالیه پیدا نمود. کاربست مبانی مذکور به ما نشان خواهد داد که چگونه تمامی «سطوح»، «مراتب» و «لایه»های مختلف معرفتی که برای «حقیقت» یا «مدرَک» واحد قابل شناسایی و تصور است، می توانند در «سطح»، «مرتبه» و «لایه» خود دارای ارزش معرفت شناسی به معنای «حکایتگری از واقع» باشند.
نسبت «معنا» به مثابه مدرَک باطنی با «مفهوم»، نزد صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
83 - 101
حوزههای تخصصی:
«ادراک باطنی» از مفاهیم شایع در حیطه معرفت شناسی و نفس شناسی نزد فیلسوفان مسلمان است که در مقابل ادراک ظاهری یا حسی یا مانند آن، قرار می گیرد. اما بااین وجود و با بررسی مواضع متعددی از عبارات فیلسوفان مسلمان، به نظر می رسد که این گونه ادراک، نیازمند واکاوی و وضوح مفهومی بیشتری بوده و ادراک باطنی در همه موارد، به یک معنا به کار برده نمی شود. این پژوهش درصدد است تا با تحلیل منطقی عبارات صدرالمتالهین -به مثابه فیلسوفی که نگاهی وجودی و تشکیکی به علم و ادراک داشته و تحلیل هایی عمیق تر از ادراک ارائه می دهد- به بازخوانی معانی متعدد ادراک باطنی در چارچوب فکری این فیلسوف بپردازد. ره آورد این مطالعه، نشان گر آن است که ادراک باطنی حداقل در دو معنا به کار می رود: «ادراک درونی» و «ادراک مفهومی(غیبی)» که به تریبت در مقابل ادراک حسی ظاهری و ادراک بی واسطه و شهودی قرار می گیرد. دخالت «مفهوم» و وجود ذهنی در مورد دوم، مسلتزم آن است که نسبت «مفهوم» و «معنا» نیز واکاویده شود؛ واکاوی ای که در ضمن خود، نسبت «معنا» و «صورت» و «ماده» را برجسته و تبیین کرده و در نهایت، منجر به خوانشی سوم و متفاوت از ادراک باطنی می گردد: ادراک باطنی به مثابه «مکاشفه معنوی و ادراک معنا». در این خوانش، ادراک باطنی مشاهده مستقیم معنا (به مثابه حقیقت و بنیان صورت) است که در مقابل آن، ادراک حسی و مشاهده صور مثالی قرار خواهد گرفت.
مراتب اعتبار و صدق معرفت های اعتباری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۷
58 - 81
حوزههای تخصصی:
«اعتبار» در فلسفه کاربردهای مختلفی دارد و امر اعتباری در مقابل امر حقیقی یا امر اصیل در موارد گوناگون به کار می رود. به همین جهت باید هنگام استفاده از این واژه، مقصود از آن روشن باشد تا احکام امور اعتباری به معانی مختلف با یکدیگر خلط نگردند. این نوشتار با الهام از نکته ای که مرحوم علامه مصباح2 متذکر آن شدند، در پی آن است نشان دهد «اعتبار» در همه کاربردهای متنوع خود، معنای مشترکی در مقابل حقیقت دارد و آنچه معانی مختلف اعتبار نامیده می شوند، گونه های مختلفی از اعتبارند که می توان میان آنها مراتبی در نظر گرفت. توجه به معنای مشترک و مراتب مختلف اعتبار می تواند نسبت اعتبارات مختلف را با یکدیگر و وابستگی برخی به برخی دیگر را نشان دهد. علاوه بر آن، ملاک اعتبار در هر مرتبه، نشان دهنده مرتبه ای از حقیقت متناسب با ظرف آن مرتبه از اعتبار نیز هست؛ به طوری که آنچه نسبت به مرتبه یا مراتبی اعتباری است، در ظرف خاصی دارای حقیقت و متناسب با آن، قابل سنجش خواهد بود. در این مقاله با روش تحلیل مفهومی از طریق مراجعه به کاربردهای مختلف «اعتبار»، مراتب اعتبار تفکیک شده و ضمن اشاره به فواید این رتبه بندی، نتیجه آن در ملاک صدق و کذب معرفت های گوناگون از جهت مرتبه اعتباری که در هر یک وجود دارد، بررسی شده است.
واکاوی مناسبت سعادت و سیاست در فلسفه سیاسی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین چیستی و راه نیل به «سعادت» به عنوان ایده ای اساسی در زندگی انسان و «سیاست» به عنوان جامع اعتبارات قدرت بنیاد بعدالاجتماعی، همواره مورد توجه فیلسوفان مسلمان بوده و صدرالمتألهین نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که رابطه سعادت و سیاست در ضمن فهم معنای آن ها نزد ملاصدرا چگونه است؟ در فرایند پاسخ به این سؤال، مقاله به سعادت و مساوقت آن با وجود، خیر و سلامت از نظر ملاصدرا می پردازد و اهمیت کمال عقل نظری و عملی را در تحقق سعادت بیان می کند. صدرا از سعادات متفاضل و ملائمت آن ها با مرتبت انسان ها و توان ادراکیشان سخن می گوید و در نهایت نیز به سعادت قصوی التفات دارد. سیاستی که او به اجمال طرح می کند نیز بخشی از قوس صعود نفس و صیرورت سعادتمندانه اش با دو بال عقل نظری و عقل عملی است که رهنمون بیت الله المحرم می شود. حضور اجتماعی انسان شرط تکامل و نیل به سعادت عنوان شده و اساسا معاش، معبر معاد شناخته می شود. پس در مقام دستاورد مقاله می توان به وضوح، «برهم کنش دوسویه سعادت و سیاست» را مورد اذعان قرار داد. در واقع هم تمام توجه صدرا در ترسیم ابعاد سیاست مطلوبش، مصروف تأمین سعادت برای اهالی مدینه فاضله می گردد تا در سایه انسان کامل، غایت نهایی که فناء فی الله است حاصل شود و هم تحصیل سعادت جز از مسیر یک سیاست متعالیه به دست نمی آید. این مقاله، با رویکردی بنیادین در پژوهش و روشی متخذ از روش تفسیری رئالیستی که با حفظ تفاوت هایی در هستی شناسی معنا و معرفت شناسی آن به هرمنوتیک هرش نزدیک است، معنای لفظی سعادت و سیاست را در ژانر فلسفی اصاله الوجودی واکاویده است.
حدوث جسمانی نفس؛ بررسی و مقایسه دیدگاه شارحان ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا نفس را در مرحله پیدایش، جسمانی و در مرحله بقا، روحانی دانسته است. بعقیده وی، ماده جسمانی با حرکت جوهری، بتدریج مراتب کمال را طی میکند تا به حد تجرد میرسد. این نظریه انقلابی در تاریخ فلسفه اسلامی محسوب میشد. با توجه به اهمیت موضوع، شارحان ملاصدرا نیز نسبت به شرح و تبیین جسمانیهالحدوث بودن نفس از منظر ملاصدرا، اهتمام ویژه نموده اند و هر یک با توجه به نگرش و دریافت خودشان از موضوع، به شرح و تبیین این نظریه پرداخته اند و همواره اختلاف نظرهایی با یکدیگر داشته اند. بطور کلی، در تشریح معنا و ماهیت حدوث جسمانی نفس، شارحان آثار ملاصدرا را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: بعضی منظور از جسمانی در این نظریه را جسم طبیعی دانسته اند، برخی جسمانی را چیزی که تعلق شدید به جسم دارد، تفسیر کرده اند، و گروهی، معنای عامی از جسمانیت را بکار برده اند که شامل جسم طبیعی و موجود مجرد، هر دو میشود. تشریح دیدگاههای این سه گروه و بتبع آن، روشن ساختن معنای حقیقی حدوث جسمانی نفس، با روش تحلیلی توصیفی، محور اصلی پژوهش حاضر است.