فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۴۶ مورد.
مقدمهای بر روش پژوهش با رویکرد کاربردی به رسالهنویسی در علوم انسانی
حوزه های تخصصی:
پژوهش، فعالیتی نظامدار و علمی پیرامون یک موضوع همراه با بررسی جوانب مختلف آن است. بنا به تعریف دیگر، پژوهش، فرایند تولید دانش است. پژوهشگر با ابزارها و روشهای گوناگون اطلاعات را فراهم و سپس آنها را پردازش و تحلیل میکند. یکی از موانع اساسی موفقیت پژوهشگر بهخصوص در زمان انتخاب بحث و تقدیم طرحهای پژوهشی، ناکامی در گزینش اطلاعات و فقدان آگاهی لازم نسبت به شیوههای روشمند تحقیق است. امروزه سطح برخی از گزارشهای پژوهشی بهخصوص در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری در دنیا و حتی کشور ما به اندازهای بالا و مهم است که بعد از دفاع، تبدیل به یک اثر علمی شده و یک کتاب و چند مقاله از آن استخراج میشود. بنابراین، بازنگری و بازکاوی برخی چالشها و ارایه برخی راهکارها برای پژوهشهای مختلف در رشتهها و گرایشهای علوم انسانی میتواند سودمند باشد که در این مقاله با توجه به تجربه تدریس در این ماده درسی و رشتههای مختلف علوم انسانی، احساس میشود، مدخلی بر این مهم ارایه شده است.
ماهیت رویکرد میان رشته ای در حوزه علوم انسانی با تأکید بر اندیشه های هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات میان رشته ای نوعی از علوم است که پس از نمایان شدن ناتوانی و کاستی های تخصصی شدن علم ضرورت یافته است. از این جهت می توان گفت وجود تخصص گرایی، از جمله دلایل تمایل به میان رشته ای در عصر حاضر است؛ عصری که انسان ها با مسائل پیچیده و چند بعدی روبرو هستند و برای حل آنها نیاز به برخورداری از مفاهیم و روش های چند رویکردی و میان رشته ای دارند. هدف از مقاله حاضر، بررسی ماهیت دانش و به تبع آن، تحلیل ضرورت مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی از دیدگاه یورگن هابرماس نماینده مشهور مکتب فرانکفورت و نظریه انتقادی می باشد. این پژوهش با بهره گیری از متون معتبر و روش تحلیلی به دنبال پاسخ دادن به سوال اساسی پژوهش، یعنی ماهیت رویکرد میان رشته ای در علوم انسانی در عصر حاضر است. هابرماس بر آن است که در عصر مدرنیته قسمتی از توانایی های ذهن بشری تحت علوم طبیعی بر تمامی آن غالب گشته و مانع از شناخت واقعی جهان و تقابل میان روش های کمی گرا و کیفی گرا در علوم انسانی شده است. وی با انتقاد از روش پوزیتویستی در علوم انسانی و در مرحله بعد با ارائه نظریه عقلانیت ارتباطی و کنش ارتباطی بر چند بعدی بودن مسائل بشری و دانش بشری تاکید نموده و از طریق همگرایی و اجماع حاصل از وضعیت ایده آل به دنبال حل مسائل پیچیده بشری می باشد.
فرضیه سازی
کل گرایی در آینده پژوهی
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی روانشناسی ارزیابی، سنجش وآمار
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی جامعه شناسی روش شناسی در علوم اجتماعی
- حوزههای تخصصی علوم انسانی روش شناسی علوم انسانی و طبیعی روش شناسی های حوزه علوم انسانی در مقایسه با دیگر منابع تولید داده
- حوزههای تخصصی علوم انسانی چشم انداز آینده آینده علوم در ایران و جهان با تأکید بر علوم انسانی
ژاک دریدا و سیر نزولی فلسفه سیاسی غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو در تلاش است تا با بررسی سه دوره گفتمانی مدرنیته در مغرب زمین روند رو به انحطاط نظریه پردازی را روشن نماید. در این ارتباط، به موج گفتمانی عقلانیت خواهی غرب اشاره خواهد شد، عقلانیتی که ادعا داشت که چراغی از روشنایی فروزان خواهد ساخت که دایره هستی برای همیشه از تاریکی و تاریک اندیشی رهایی یابد. سر برکشیدن گفتمان ارزش گرای مارکسیستی در موج دوم مدرنیته از یک سو ظرفیتی فکری در برابر یکه تازی های عقلانیت شناختی بود و از سوی دیگر با گستره گفتمانی خود حاشیه سازی موج اول را در سر می پروراند. حقیقتاً گفتمان موج دوم ارزش گرا به حساب می آمد، گفتمانی که موجب شد تا با ارائه دستگاه های فکری و متنوع خود سطح نظریه پردازی های لیبرال نیز نسبت به گذشته کلاسیک خود ارتقاء یابد. تقابل های دو موج مدرنیته بخصوص آبشخور واحد آن دو از روش شناسی اثباتی مورد توجه جدی است.
تا آنجا که بحث به روش شناسی واحد دو موج لیبرال و ارزش گرایی مارکسیستی مربوط می شود،روش شناسی پسا تجدد بر نقد بنیادین روش اثباتی برکشیده شده است. ورود به موج سوم مدرنیته آن هم از گذر فلسفه دریدایی روشنگر این حقیقت است که علی رغم اینکه دریدا کلان روایت متافیزیک حضور غرب را شالوده شکنی کرده است لیکن پیامدهای نظری فلسفة او راه را برای روایت های متنوع می گشاید که به شکل خاصی امکان فعل اخلاقی را در روزگار پسامدرن منتفی می نماید. او با گره زدن فلسفه، زبان شناسی و تا حدودی روان شناسی فضای فکری جهان را برای مطالعات بین رشته ای همانند تجزیه و تحلیل گفتمان و تجزیه و تحلیل روانی گشوده است. فهم این دستاوردهای بشری از دو جهت اهمیت دارند: اول اینکه این مطالعات یک دوره کامل اندیشه و فلسفه سیاسی غرب است و دوم اینکه افول اندیشة سیاسی غرب به وضوح خود را در پردازش های نظری متفکران موج سوم نشان می دهد. در جمع، پرداختن به سیر نزولی فلسفه سیاسی غرب باید بتواند بسترها را برای پیگیری روندهای بومی فلسفه اسلامی باز نماید. از یک نقطه نظر عمده این مهم می تواند از دریچة فهم بحران در ساحت اخلاقی تمدن غرب انجام شود.
چرخش های روش شناختی در علوم انسانی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه چرخش های روش شناختی در علوم اجتماعی و انسانی به پدیده ای تبدیل شده است که به صورتی پرشمار، در آثار صاحبان رای در این حوزه، به آنها اشاره و ارجاع شده، مقولات بسیاری بر مبنای آنها توضیح داده می شود. در این مقاله، ابتدا به دو چرخش مهم در حوزه علوم انسانی، یعنی چرخش های زبانی و فرهنگی می پردازیم و سپس به چرخش های روش شناختی ذیل این دو، از جمله چرخش های روایی، زندگی نامه نویسی و خودزندگی نامه نویسی و تاریخی اشاره می کنیم. بررسی مبانی فلسفی چرخش های مذکور در قالب ضدیت روش شناختی با رویکرد پوزیتیویسم، در ابتدا بازنموده شده است.تغییر رویکرد از اثبات گرایی به رویکردهای انسان گرایانه تفسیری و تفهمی، و تغیر موضع از روش های کمی به روش های کیفی بررسی جنبه های گوناگون پدیده های انسانی و اجتماعی را فارغ از چارچوب کشف قوانین علی ممکن ساخته و فضا را برای قوت گرفتن سویه هایی چون تاریخ و زندگی نامه پژوهی و روایت است.
رشته، میان رشته و تقسیم بندی علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نظر می رسد تمرکز و تاکید بر رشته و میان رشته در حوزه علوم و معارف، با تقسیم بندی علوم و روابط اجتماعی و فرهنگی دانش پیوند داشته باشد. تاریخ طبقه بندی علوم حکایت از آن دارد که معیار تقسیم بندی یا هستی شناختی و اخلاقی بوده است یا روش شناختی و معرفت شناختی. مبنای وجودشناختی بر پایه این امر شکل گرفته است که وجود دارای سلسله مراتب است؛ مبنای اخلاقی نیز به میزان اثربخشی و فایده علوم در رفع احتیاجات زندگی عملی فردی یا اجتماعی مربوط است. در مقابل، مبنای روش شناختی بر این واقعیت مبتنی است که روش های کشف حقیقت و اثبات دیدگاه درست، بسیار متنوعند. بنابراین، روش کسب معرفت در برخی از علوم از بقیه متفاوت و کامل تر تلقی شده است. بر همین قیاس، هر شاخه و رشته از علم بر مبنای معرفت شناختی، بر نظام حقیقت تاکید داشته است. این که کدام معیار، معیار اصلی طبقه بندی علوم باشد، گرایش دارندگان علوم به سمت رشته یا میان رشته را نیز تعیین می کند. حسب این تمایز، «میان رشته ای»، در وهله اول، با عطف توجه به معیار هستی شناختی و اخلاقی، مطرح شده است و در مقابل، «رشته» با عطف توجه به معیار روش شناختی و معرفت شناختی به دست آمده است. در دوران مدرن، به دلیل غلبه تقسیم بندی ناشی از معیارهای روش و صدق، «رشته» مبنای آموزش و پژوهش قرار گرفت، اما به دلیل خدشه در این معیار، بار دیگر به معیارهای هستی شناختی و اخلاقی توجه شده و میان رشته ای در کانون توجه قرار گرفت. سیالیت معیار «روش» در مقام مقسّم علوم، مرزبندی های موجود را دچار چالش کرده است و توجه به فایده مندی علوم از جنبه حل المسائلی، افق همکاری های میان رشته ای را نوید داده است. از این نظر، این مطالعه به بررسی این نسبت سنجی می پردازد.
تکنولوژی دینی: چیستی و امکان تحقق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله کنونی متکفل بحثی نقادانه از مفهوم تکنولوژی دینی است. کوشش شده است، ظرفیت متنوع معنایی این مفهوم، در ارتباط با شماری از پرسش های بنیادین هر چه بیشتر آشکار شود. استدلال اصلی مقاله این است که تکنولوژی دینی اولا امکان پذیر است و ثانیا، به شرط کاربرد صحیح، واجد مطلوبت ابزاری در جهت تقویت رویکرد های اخلاقی و دین مدارانه افراد است. جایگاه تکنولوژی دینی در نظام دینی، رابطه میان تکنولوژی های دینی و غیر دینی، شیوه های مناسب برای کمک به رشد تکنولوژی های دینی، از جمله مواردی است که در کنار شمار دیگری از پرسش ها در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
تبیین و تحلیل ماهیت و کارکرد میان رشته ای فلسفه تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ز مباحث مطرح در نظام های آموزشی، استفاده از «رویکرد میان رشته ای» است. مطالعات میان رشته ای خواهان تلفیق، ترکیب و تعامل میان دانش و مهارت ها در رشته های مختلف مرتبط است که به منظور افزایش درک و فهم ابعاد مختلف موضوعات مورد مطالعه، رشد توانایی تحلیل صحیح امور، توسعه تفکر انتقادی و قدرت خلاقیت و ...، استفاده از آن متداول شده است. از طرفی؛ فلسفه تعلیم و تربیت به منزله ی یکی از حوزه های معرفت بشری نیز با این مفاهیم سروکار دارد. موفقیت در اجرای رویکرد میان رشته ای زمانی است که نتایج و یافته های آن معتبر باشد و بتواند شناخت، فهم و راه حل های معتبر و واقعی برای مساله و یا موضوع مورد بررسی ارائه دهد. به عبارتی رویکرد میان رشته ای را زمانی می توان موفق و کارآمد دانست که در فرایند کار بتواند از انباشته ها، تجارب و ظرفیت های معرفتی، مهارتی و روشی رشته های مرتبط در جای مناسب و مقتضی، استفاده بهینه و موثر نماید. در این مقاله، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، و به این سوال که: در صورت امکان استفاده از رویکرد میان رشته ای، فلسفه تعلیم و تربیت با چه رشته های دیگر و در چه زمینه های (تئوریکی و یا عملی) می تواند تلفیق شود، پاسخ داده می شود. از آنجایی که فلسفه تعلیم و تربیت به عنوان هسته اکثر رشته های علوم انسانی مطرح می باشد؛ با بهره گیری از رویکرد استنتاجی به حوزه های معرفتی مثل زبان شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی، هنر و دین پرداخته شده است. طبق نتایج مطالعات و تحلیل های بدست آمده، می توان چنین نتیجه گیری نمود که با توجه به ماهیت پیچیده انسان و به تبع آن، پیچیدگی و گستردگی تعلیم و تربیت، پرداختن به مسائل و علوم انسانی از حوزه یک رشته خاص، خارج است و لذا بهره گیری از رویکرد میان رشته ای ضروری است.
روش شناسی هابرماس؛ الگویی برای علوم انتقادی
حوزه های تخصصی:
این مقاله شرحی است بر روش شناسی یورگن هابرماس. در این مقاله چگونگی گذر وی از اثبات گرایی و عقل گرایی انتقادی کارل پوپر بررسی خواهد شد. هم چنین تلاش هابرماس برای ارایه عقلانیتی عام و جامع از طریق توصیف علایق سه گانه بشری و ارتباط این علایق با سه نوع دانش، یعنی علوم طبیعی، علوم تاریخی - هرمنوتیکی و علوم انتقادی، تبیین خواهد شد و در پایان، چگونگی بهره گیری هابرماس از هرمنوتیک گادامر و روانکاوی فروید برای پی ریزی این علوم و ترسیم وظایف و مرز هر یک شرح داده می شود.
تنوع گونه شناختی در آموزش و پژوهش میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به رشد سازمانی سه دهه اخیر فعالیت های میان رشته ای در آموزش و نیز اشاعه رویکردهای میان رشته ای در نهادهای تولید علم و اندیشه، اکنون می توان ادعا کرد میان رشتگی در اجتماعات و ساختارهای آکادمیک از جایگاه و اعتبار قابل اعتنایی برخوردار است. ادبیات موجود در زمینه فعالیت ها و تجارب میان رشته ای نیز گونه ها و اَشکال متنوع و متکثری از میان رشتگی را پیشنهاد می کند. پارهای از آنها متعارف و آشناترند، اما گونه ها و دانشواژه هایی از آن کمتر مانوس و مورد استفاده و استقبال عموم هستند، اما کاربردی هستند و از خصلت ها و ویژگی های خاصی برخوردارند. با علم به اینکه، هر گونه ای از میان رشته ای، نشانگر جهت نگاه و چگونگی شناخت و فهم موضوعاتی است که در فضاهای پیچیده و چند وجهی میان رشتگی معنا می یابند، در این مقاله تلاش می شود عمده ترین گونه های میان رشتگی و مصادیق مفهومی و کاربردی آنها توصیف و تبیین شوند.
مساله شناسی
ارزیابی پارادایمی انسان به عنوان عنصر اساسی در طراحی پارادایم الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر چه بالاترین سطح معرفت از انسان، معرفت فلسفی اوست، ولی انسان به عنوان یک واقعیت اجتماعی زمانی قابل درک تجربی است که معرفت فلسفی بتواند به سطح پارادایمی و پس از آن به سطح معرفت علمی نازل گردد. در این بین پارادایم، مجموعه گفتارهای منطقی است که در ارتباط بین الاذهانی اندیشمندانی مورد پذیرش جامعه علمی قرار می گیرد و به سوالات اساسی درباره پیش فرض های هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی علم پاسخ می دهد.در این مقاله ضمن معرفی پارادایم های غالب در علوم انسانی (اثبات گرایی، تفسیری و انتقادی)، سعی می شود تا پاسخ این سه پارادایم به سوالات انسان شناسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. آشنایی با تلقی پارادایم های غالب علوم انسانی درباره ماهیت انسان می تواند زمینه ساز نقد نظریه های لیبرالیستی، انتقادی، امانیستی و ارایه و گسترش درک مشترک از ماهیت انسان در پارادایم الهی باشد. این امر مقدمه ای برای نظریه پردازی در عرصه علوم انسانی و اجتماعی دینی، به منظور توصیف و تبیین بهتر و کارآمدتر رویدادهای انسانی و اجتماعی است.
گزارشی از همایش تحول در علوم انسانی در دانشگاه تهران
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم انسانی روش شناسی علوم انسانی و طبیعی روش شناسی های حوزه علوم انسانی در مقایسه با دیگر منابع تولید داده
- حوزههای تخصصی علوم انسانی بومی سازی علوم انسانی اسلامی سازی علوم انسانی
- حوزههای تخصصی علوم انسانی بومی سازی علوم انسانی جایگاه نظریه و روش در بومی سازی و اسلامی سازی علوم انسانی
غفلت از نهادها : دلایل و اثرات آن بر مطالعات بین رشته ای در اقتصاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حذف نهادها از تحلیل اقتصادی جریان غالب اقتصاد را می توان یکی از مهم ترین گام ها در راه تبدیل شدن رشته اقتصاد به رشته ای مجزا از سایر رشته های علوم انسانی دانست. این اقدام تا حد زیادی موجب مهجور ماندن تحلیل های بین رشته ای گردید و به واسطه آن اقتصاد به علمی فارغ از اخلاق و سیاست، تبدیل شد تا جایی که تنها ردای ریاضیات را برازنده قامت خود می دانست، به این امید که از این طریق به مانند فیزیک، علم شود. از این رو می توان مدعی شد که حذف نهادها یکی از ناخوشایندترین اتفاقات در طول تاریخ علم اقتصاد بوده است، اتفاقی که موجب شد هرچه بیشتر این علم از مسائل دنیای واقعی فاصله گرفته و انتزاعات ریاضیاتی تمام عرصه های آن را دربر گیرد. از این رو بررسی علل فراموشی نهادها توسط اقتصاددانان، امری ضروری است. این موضوعی است که جای خالی آن در ادبیات بحث احساس می شود و این مقاله تلاشی است برای پر کردن این خلاء. در راستای تحقق این موضوع، دراین مقاله، با استفاده از شیوه های تحلیل متنی و محتوا، برخی از علل فراموشی نهادها شناسایی شده است، که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد. علاقه شدید برخی از اقتصاددانان به علم فیزیک و الگو پذیری از آن، اشتباه آنها در تفکیک و جداسازی علم اقتصاد از سایر علوم انسانی، تاثیر حوادث سیاسی، ومجموعه ای از دلایل روش شناختی و معرفت شناختی.
تاملی در ویژگی های روش شناختی مکتب فلسفی صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمت متعالیه صدرالمتالهین همچنان مخالفانی دارد که آن را مکتبی التقاطی می دانند که آموزه های هستی شناختی را بدون تحفظ بر روش فلسفی، از حوزه های گوناگون معرفتی (فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، عرفان، کلام و متون اسلامی) برگرفته و در ساختاری نامنسجم گردآورده است.این مقاله می کوشد با تکیه بر اظهارات صدرالمتالهین، با روشی وصفی - تحلیلی، ویژگی های منحصر به فرد روش شناختی حکمت متعالیه را که وجه متمایز آن از دیگر مکاتب هستی شناسی است، ارایه و نشان دهد که حکمت متعالیه، در عین بهره مندی از دستاوردهای حوزه های مختلف هستی شناسی در تمدن اسلامی، یک مکتب کاملا فلسفی و پای بندی به روش فلسفی در اثبات و نفی گزاره های مورد نظر است.نقد روش شناختی عرفان نظری از دیدگاه حکمت متعالیه، تمایز روش شناختی حکمت متعالیه با حکمت اشراق، جایگاه شهود و آموزه های دینی در حکمت متعالیه، مقایسه روش نقلی با روش عقلی و شهودی در وصول به حقایق هستی شناختی، اصطلاح شناسی «عقل منور» و «برهان کشفی» در حکمت متعالیه و تبلور مطالعه میان رشته ای در حکمت متعالیه از جمله مباحث این مقاله هستند.
میان رشته ای ها: مفاهیم، رویکردها، دیرینه شناسی، و گونه شناسی
حوزه های تخصصی:
درک بهینه میان رشته ای ها، نخست، نیازمند واکاوی مفهوم مطالعات رشته ای است که بخش نخست این نوشتار را به خود اختصاص داده است. به باور بسیاری از اندیشه پردازان، کاستی ها و نقاط ضعف مطالعات رشته ای، پیچیدگی مسایلی که جامعه بشری با آنها روبرو شده است و تغییرات پارادایمی پدیده آمده در عرصه جامعه بشری، که مسیر را برای گذر از جامعه صنعتی به سوی جامعه دانش هموار می کند، از جمله بایسته های پرداختن به فعالیت های میان رشته ای قلمداد شده است. بخش دوم این نوشتار بیشتر بر مفهوم سازی ها در قلمرو میان رشته ای ها، بر مبنای رویکردهای متفاوت، به نگارش درآمده است که از جمله، در برگیرنده رویکرد دگرگونه ساز، رویکرد هنجاری، و رویکرد شناخت شناسانه است که مفهوم سازی های متفاوتی را درباره میان رشتگی موجب می شود.
موانع و راهکارهای کاربست یافته های تحقیقاتی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم انسانی روش شناسی علوم انسانی و طبیعی روش شناسی های حوزه علوم انسانی در مقایسه با دیگر منابع تولید داده
- حوزههای تخصصی علوم انسانی علوم انسانی و مفاهیم مرتبط علوم انسانی و دستگاه های اجرایی
- حوزههای تخصصی علوم انسانی چشم انداز آینده وضعیت فعلی علوم در ایران و جهان با تأکید بر علوم انسانی
در اغلب راهبردها و برنامه های کلان توسعه، تاکید ویژه ای بر تولید علم و تبدیل آن به کالاها و خدمات مورد مصرف جامعه شده است، هر چند که در برخی حوزه های دانش، مانند علوم پایه، شاهد رشد کمّی وکیفی خوبی بوده ایم؛ اما رابطه میان علم و عمل در علوم انسانی یکی از عمده ترین موضوعاتی است که درچند دهه اخیر مباحث و مناقشه های بسیاری را به دنبال داشته است. در این راستا مقاله پیش روی نتیجه مطالعه ای است که با هدف بررسی عوامل بازدارنده کاربست یافته های پژوهش حوزه علوم انسانی واجتماعی در سازمان ها و ارائه راهکارهای مناسب انجام گرفته است. روش تحقیق مورد استفاده در اینتحقیق، پیمایش بوده که در آن تاثیر چهار شاخص ویژگی های پذیرنده بالقوه، ویژگی های سازمان،ویژگی های پژوهش و ویژگی های ارتباطی، به عنوان «متغیرهای پیش بین» بر عدم کاربست نتایج پژوهش ها،به عنوان «متغیرملاک» را مورد بررسی قرار داده است. به صورت خلاصه نتایج نشان داد که هر چهارشاخص مورد نظر، اثرات تعیین کننده و معنی داری بر عدم کاربست یافته های پژوهش داشته اند. هرچند کهاز بین این عوامل، ویژگی های پذیرنده بالقوه با 83.6 درصد نمره، تاثیر بیشتری را داشته است.
الزامات زبان شناختی مطالعات میان رشته ای
حوزه های تخصصی:
با تکیه بر باور امروزی در علوم مختلف انسانی در خصوص رابطه میان زبان و فکر، گسترش روابط بینازبانی در تماس میان رشته های مختلف علمی، ابزاری برای بسط اندیشه و افق های نگاه است که علوم در اختیار یکدیگر قرار می دهند. بدین ترتیب، حساسیت زبان در ارتباط علوم دریافت می شود و از سوی دیگر، نگرانی ها درباره صدماتی افزایش می یابد که ممکن است در اثر اختلال در روابط بینازبانی به وجود آید. توجه به برخی ویژگی های زبان علمی، مانند تفاوت نهادن میان جنبه های تعیینی و تاریخی، در تنظیم این روابط بسیار حساس و تعیین کننده است و تعیینی انگاشتن مفاهیم تاریخی، یا عکس آن، ممکن است نتایج مخربی را در روابط میان رشته ای داشته باشد. برخی مطالعات زیربنایی، مانند دست یافتن به نوعی تبارشناسی زبانی از زبان های علمی می تواند سلامت و ثمربخشی بیشتر برای مطالعات میان رشته ای را تضمین کند.