مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
شالوده شکنی
حوزههای تخصصی:
شالوده شکنی امتیاز رویتر از نگاه دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داوری درباره امتیاز رویتر در دوران قاجار و حتی سالیان بعد بسیار مشکل بود. با در نظر گرفتن موقعیت سیاسی استراتژیک ایران در نگاه دولت های بزرگ و ضرورت نوسازی ایران، کم نبودند پژوهشگرانی که موانع درونی نوسازی در کشور را برجسته می ساختند و چشمان خود را بر شتابزدگی های میرزا حسین خان می بستند. امروزه دیگر قضاوت درباره قراردادهای استعماری همانند قرارداد رویتر، 1919، قرارداد دارسی و تاسیس نظام های مستشاری امریکایی با پوشش خیرخواهانه چندان مشکل نیست. با این وصف و به رغم گذشت بیش از یکصد سال از آن تاریخ، ذهن پر تب و تاب روشنفکر ایرانی درصدد است تا با گره زدن دو سطح تحلیلی خرد و کلان راهی جدید برای فهم امتیاز رویتر باز کند تا شاید شتابزدگی های ساده لوحانه میرزا حسین خان و خطر به تاراج رفتن هستی ایران زمین به دست فردی یهودی کم رنگ شده، پیشرفت نکردن کشور به پای نهضت مقاومت ملی در برابر امتیاز خارجی گذاشته شود!اینجاست که ضرورت ایجاب می کند تا نگارنده با طرحی نظری، دستمایه های درونی سیاست میرزا حسین خان سپهسالار را شالوده شکنی کند. این نوشتار دارای دو قسمت است که در قسمت اول چارچوب تحلیلی این نگاه بررسی می شود. در قسمت دوم با توجه به متن بندی فضای گفتمانی آن سال ها دلایل طبیعی شکست امتیاز رویتر از نظر علمی بررسی می شود.
شالوده شکنی منطق درونی سیاست بی طرفی ایران در جنگ جهانی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی ایران از دیدگاههای مختلف بررسی شده است . برخی معتقدند که بی طرفی تنها سیاست ممکن بوده و تاکید می کنند که اشغال ایران اجتناب نا پذیر بوده است . آنها این موضوع را از دیدگاه موقعیت استراتژیک ایران بررسی کرده اند . برخی دیگر هم بر این باورند که رضا شاه نتوانست در اثناء جنگ جهانی در برابر متحدین و متفقین سیاسی منسجم اتخاذ کند . چنین سیاست ضعیفی بیشتر به سبب وابستگی رضاشاه نسبت به قدرتهای بزرگ اروپا به ویژه انگلستان پدید آمد. با عبور از چنین دیدگاههایی ، مقاله حاضر درصدد شالوده شکنی منطق درونی سیاست بی طرفی ایران در جنگ جهانی دوم است . مقاله استدلال کرده است که تحلیل سیاست خارجی ایران در آستانه جنگ جهانی دوم کافی نیست،بلکه تحلیل گر تاریخی باید به سیاست دلجویی انگلستان نسبت به آلمان از سر آغاز تا پایان آن توجه کند.با حمله آلمان به اتحاد شوروی و بی نتیجه بودن سیاست دلجویی ، زمینه ها برای تغییر سیاست کشورهای مهم همانند انگلستان و اتحاد شوروی فراهم شد تا بلکه بتوانند واقعیتهای جدید را مهار کنند . در وضعیتی که تصمیمای تغییر یابنده کشورهای بزرگ ممکن بود با واقعیتهای تلخ انطباق یابد ، رضا شاه نتوانست خود ر ابا چنین روندی تطبیق دهد .
بازتاب هستی شناسی معنا در معرفت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از نیمه قرن بیستم به بعد، زبان و معنا (meaning) سهم قابل توجهی از تأملات نظری را به خود اختصاص داده اند که هستیشناسی معنا، بخشی از این تأملات مربوط به معناست. نگارنده در این مقاله نشان خواهد داد هستیشناسی معنا به عنوان بخشی از مباحث سمانتیک، نشانه شناسی و نظریه پردازی تفسیری، دغدغه ای صرفاً نظری و فلسفی نیست؛ بلکه در نحوه مواجهة ما با زبان و متن تأثیر عملی دارد و مستبطن توصیه ها و راهبردهای تفسیری است. دیدگاه شالوده شکنان درباره ماهیت معنا و نیز تحلیل فردیناند سوسور از چیستی و خاستگاه معنا به همراه آرای کسانی که به لحاظ هستیشناختی قیام وجودی معنا را به متن میدانند یا اساساً متن را فاقد معنای متعیّن دانسته، از تکثر ثبوتی معنا دفاع میکنند محور نقد و بررسیهای این مقاله است که پیآمدهای آنها در حوزة معرفت دینی و تفسیر متون وحیانی به بحث گذاشته میشود.
عرفان در جهان جدید
حوزههای تخصصی:
جهان جدید غرب بر پایه خودبنیادی عقل استوار شده است و عقل جدید (عقل خودبنیاد) هرگونه مرجع معرفتی بیرون از خود را نفی می کند. حال چرا در این فضا عرفان اهمیت پیدا می کند؟ عرفان با عقل خودبنیاد، سر ستیز دارد و اهمیت یافتن آن در این جهان، گونه ای پارادوکس به شمار می آید. در این مقاله برآنیم تا پاسخ های مختلفی را که به این پرسش داده شده است، بررسی کنیم. مهم ترین پاسخ هایی که در غرب مطرح شده اند، عبارتند از: سنت گرایی، شالوده شکنی و مخالفت با عقل جدید و ساختی گرایی.
شالوده شکنی اصل چهل وچهارم قانون اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
تولید هر متن در شرایط ویژه و با درجه های متفاوتی از انتخاب و در پیوندی خاص با قدرت صورت می پذیرد و به همین شکل در دسترس خوانندگانی قرار می گیرد که شرایط متفاوتی دارند. تحلیلگران گفتمان بر این عقیده اند که با توجه به فقدان واقعیت اجتماعی ناب، گفتمان خنثی و بی طرف نیز وجود ندارد، بلکه ما با گفتمان ها یا متن های وابسته به اشخاص، جناح ها، ایدئولوژی ها و فرهنگ های خاص مواجهیم؛ اما شناخت دیدگاه ها و موضع گیری های اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک نویسنده که هم در متن و هم در خارج از آن پنهان است، بدون توجه به اینکه افراد گوناگون به متن یا گفتار به شیوه های مختلف می نگرند، کمابیش غیرممکن است؛ بنابراین باید به متن به مثابه یک کل معنادار نگریست که این معنا لزوماً در خود آن نیست. وانگهی هیچ متن خنثی و بی طرفی وجود ندارد زیرا با تاثیر پذیری از بافت یا زمینه اجتماعی ـ فرهنگی، دارای بار ایدئولوژیک می شود تنها به آن دلیل که هر متنی در شرایط و موقعیت خاص تولید می شود و ازاین رو همیشه رنگ خالق خود را با خود همراه دارد.
متن اصل چهل وچهار قانون اساسی ایران واجد معنا و زاییده بافتاری ویژه است. کوشش نگارنده بر آن است که با کاربست «شالوده شکنی ـ واسازی» نشان دهد که چهره حقیقی متن اصل چهل وچهار چه بوده و در زمانه تولید متن، از آنْ چه معناهایی استدراک می شده است. شالوده شکنی در حقیقت نشان می دهد هر متنی دو برداشت را در بردارد: برداشت نخست، برداشتی وفادارانه به متن و بیانگر تعیین کنندگی یک سویه آن است؛ ولی برداشت دوم شالوده شکنانه است و نشان می دهد چه مفاهیمی در مرز و حاشیه های متن، حذف، طرد و یا سرکوب شده اند. در زمانه وجود گوناگونی برداشت ها از اصل چهل وچهار، نیازمند فهم آنچه هستیم که در واقع رواج داشته تا بفهمیم با برداشت های امروزی چه تفاوت هایی یافته است. آیا در عمل اصل چهل وچهار قانون اساسی قابل اجراست؟
حماسه گیلگمش در بوته نقدی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حماسه گیلگمش، یکی از کهن ترین حماسه های جهان است که به حماسه جاودانگی معروف است. گیلگمش در این حماسه، هماره جوان پهلوان مثبتی تلقی شده که با کوشش بسیار در پی جاودانگی است و عاقبت درمی یابد که تنها راه جاودانگی، که هر انسانی می تواند بدان برسد، نام نکو و شهرت جاودانه است، نه داشتن عمری دراز یا ابدی. اما نگارندگان در این جستار بر اساس رویکرد شالوده شکنی، که با رد تک معنایی، همواره راه را برای قرائتها و تاویلهای دیگر نیز باز می گذارد برآنند که در این حما سه، نه تنها گیلگمش، شخصیتی مثبت ندارد، بلکه نماد دیو خشکسالی است که می خواهد خشکسالی و بی بری را بر کل طبیعت چیره گرداند. از دیگر سو با توجه به شواهد و قراین موجود، این حماسه در ژرف ساخت، اسطوره باروری است، نه حماسه جاودانگی.
قصه ها و حکایات مثنوی در خوانش شالوده شکنانه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی متنی است قاعده گریز و ساختارشکن که در سطوح مختلفِ صوری، زبانی، روایی و معنایی، ساختارهای ذهنی و زبانی خواننده و پیش فرض های متعارف و مقبول او را برهم می ریزد. اولین نکته ای که در برخورد با جهان قصه های مثنوی توجه مخاطب را جلب می کند، ساختار نوآیین قصه هاست. این مقاله پس از نگاهی اجمالی به شالوده شکنی، ضمن مقایسه متن اصلی قصه ها و حکایات مثنوی با ماخذ آنها، بدون توجه به گریزها و گسست های راوی، به واکاوی و تبیین خوانش شالوده شکنانه مولوی از قصه ها می پردازد و در تحلیل چهار حکایت مثنوی، زدوده-ها و افزوده های مولوی و محورهای خوانش او از قصه ها را استخراج می نماید. در افق دید مولوی همه اشیا، اعیان و امور هستی در پیوند با امر متعالی و خالق هستی معنا و اعتبار می یابند. در این چشم انداز به نحوی از انحا، در لایه های عیان و نهان و ماحصل قصه ها، یکی از وابسته ها و ملحقات مفهومی جهان بینی مولوی رخ می نماید، مفاهیمی چون حرکت، فروریزی قطعیت ها، وقوع ناممکن ها و... که بسترساز خوانش متفاوت قصه ها و سبب زایش و پویایی معنا شده است.
فرهنگ، سیاست نام گذاری و بازنمایی هویت بررسی مجموعه های طنز صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در دهه 1380ه. ش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان های موجود در هرجامعه فرایندهایی را بازتولید می کنند که بر اساس آنها، این توانایی در افراد ایجاد می شود تا با به کارگیری نمادها، نشانه ها و زبان مشترک به عمل با یکدیگر بپردازند. هر گفتمان اغلب برخی انتخاب ها را به عنوان انتخاب های اشتباه، بیمعنا یا غیر مناسب کنار می گذارد. در این پژوهش تلاش می شود با رویکرد مطالعات فرهنگی و بهره گیری از روش گفتمان، سیاست نام گذاری در مجموعه های طنز صدا و سیما مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا، با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی ابتدا به جمعآوری داده ها پرداخته شده است و سپس با انتخاب پنج مجموعه طنز پخش شده از صداوسیما به استخراج نامهای مورد استفاده در این برنامه ها و نسبت آنها با نام های ملّی و اسلامی پرداخته شده است. در این راستا، از مجموعه های پخش شده در سال های دهه 1380 به صورت تصادفی پنج سریال تلویزیونی، مرد هزارچهره، دارا و ندار، خوش نشین ها و خانه به دوش انتخاب شده، مورد بررسی قرار گرفته اند و نام هایی که در این مجموعه ها مورد استفاده قرار گرفته بود، استخراج شده است. نتایج این پژوهش در جداول فراوانی نشان می دهد علی رغم اینکه در زندگی اجتماعی همواره نام ها و نشانه های مندرج در متن گفتمان اسلامی مرکزیت دارند، در مجموعه های طنز صداوسیما، این نام ها حداقل استفاده را دارند و در مقابل، این نام های ایرانی اند که بیشترین استفاده را داشتهاند. از این رو، گفتمان معنایی حاکم در عرصه سیاست نام گذاری در برنامه های طنز صداوسیما فرایندهایی را ایجاد کرده است که منجر به بازنمایی طنزگونه اسامی اغلب ایرانی و تضعیف نظام معنایی آن از طریق مطایبه بوده است
ژاک دریدا و سیر نزولی فلسفه سیاسی غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو در تلاش است تا با بررسی سه دوره گفتمانی مدرنیته در مغرب زمین روند رو به انحطاط نظریه پردازی را روشن نماید. در این ارتباط، به موج گفتمانی عقلانیت خواهی غرب اشاره خواهد شد، عقلانیتی که ادعا داشت که چراغی از روشنایی فروزان خواهد ساخت که دایره هستی برای همیشه از تاریکی و تاریک اندیشی رهایی یابد. سر برکشیدن گفتمان ارزش گرای مارکسیستی در موج دوم مدرنیته از یک سو ظرفیتی فکری در برابر یکه تازی های عقلانیت شناختی بود و از سوی دیگر با گستره گفتمانی خود حاشیه سازی موج اول را در سر می پروراند. حقیقتاً گفتمان موج دوم ارزش گرا به حساب می آمد، گفتمانی که موجب شد تا با ارائه دستگاه های فکری و متنوع خود سطح نظریه پردازی های لیبرال نیز نسبت به گذشته کلاسیک خود ارتقاء یابد. تقابل های دو موج مدرنیته بخصوص آبشخور واحد آن دو از روش شناسی اثباتی مورد توجه جدی است.
تا آنجا که بحث به روش شناسی واحد دو موج لیبرال و ارزش گرایی مارکسیستی مربوط می شود،روش شناسی پسا تجدد بر نقد بنیادین روش اثباتی برکشیده شده است. ورود به موج سوم مدرنیته آن هم از گذر فلسفه دریدایی روشنگر این حقیقت است که علی رغم اینکه دریدا کلان روایت متافیزیک حضور غرب را شالوده شکنی کرده است لیکن پیامدهای نظری فلسفة او راه را برای روایت های متنوع می گشاید که به شکل خاصی امکان فعل اخلاقی را در روزگار پسامدرن منتفی می نماید. او با گره زدن فلسفه، زبان شناسی و تا حدودی روان شناسی فضای فکری جهان را برای مطالعات بین رشته ای همانند تجزیه و تحلیل گفتمان و تجزیه و تحلیل روانی گشوده است. فهم این دستاوردهای بشری از دو جهت اهمیت دارند: اول اینکه این مطالعات یک دوره کامل اندیشه و فلسفه سیاسی غرب است و دوم اینکه افول اندیشة سیاسی غرب به وضوح خود را در پردازش های نظری متفکران موج سوم نشان می دهد. در جمع، پرداختن به سیر نزولی فلسفه سیاسی غرب باید بتواند بسترها را برای پیگیری روندهای بومی فلسفه اسلامی باز نماید. از یک نقطه نظر عمده این مهم می تواند از دریچة فهم بحران در ساحت اخلاقی تمدن غرب انجام شود.
بررسی شالوده شکنانه نوشتار زنانه : مقایسه سبک تاج السلطنه و عزیزالسلطان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی آثار ادبی براساس رویکرد پساساختگرایی یکی از روش های نوین تحلیل متن است که، به منظور داشتن دیدگاهی انتقادی به دانش بدیهی انگاشته شده، به دنبال تناقض هایی درون متن می گردد تا بدین وسیله تقابل های دوگانه ای که متن را شکل می دهد شالوده شکنی کند و نشان دهد این تقابل ها بر بنیاد استواری قرار ندارد. بر اساس مطالعات بسیار گسترده-ای در گفتار و نوشتار زنان در سال ها و فرهنگ های مختلف، شاخصه هایی به عنوان سبک زنانه به آثار زنان نسبت داده شده است که، خارج از معنای ارزش گذارانه ای که در تقابل های دوگانه وجود دارد، سبک زنان را در تقابل با سبک سخنِ مردان قرار می دهد. این ویژگی ها عبارتند از: کاربرد فراوانِ صورت های بیانگر، صورت های مبهمِ زبان، کاربرد فراوان منادا، جملات معترضه و عاطفی، بسامد زیاد جملات ناتمام، گرایش به ساده نویسی و جزئی نگری، سخن گفتن از موضع ضعف و عدم اقتدارگرایی، کاربرد فرایندهایی که فعالیت ذهنی زیادی نمی طلبد. در این مقاله برآنیم بر اساس بررسی شالوده شکنانه سبک زنانه در خاطرات تاج-السلطنه که در شمارِ اولین روایت های تاریخی و داستان های زندگی نامه ای از زبان زنان محسوب می شود، و مقایسه آن با روایت زندگی نامه ایِ مردانه که در بافت و موقعیت یکسان توسط عزیزالسلطان نوشته شده (خاطرات ملیجک)، نشان دهیم که نسبت دادن برخی از این شاخصه ها به سبک زنانه اساس محکمی ندارد و با تغییر عوامل اجتماعی و فرهنگی تغییر می کند. شواهدی که ما را به این مهم رهنمون می شود عبارت اند از سخن گفتن از موضع قدرت، وجود صدای فعال، کاربرد پر بسامدِ فرایندهای پیچیده ذهنی در خاطرات تاج-السلطنه.
نقد شالوده شکنانة دو داستان از بیژن نجدی (روز اسب ریزی و شب سهراب کشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نجدی، داستان نویس صاحب سبک معاصر، ازجهات بسیار نویسندة قابل تأملی است. در داستان های او به دلیل رویکرد متفاوت به زندگی بشری و عناصر فرهنگ ایرانی نکات قابل بحث بسیاری می توان یافت. این مقاله سعی کرده است از دیدگاه نقد جدید شالوده شکنی به بررسی دو داستان از نجدی بپردازد. این دو داستان عبارت اند از: روز اسب ریزی و شب سهراب کشان. نقد شالوده شکنانه براساس نظریة دریدا شکل گرفت. ابتدا در فلسفه و بعد در نقدادبی به کار رفت. پایة نقد شالوده شکنانه بر یافتن تقابل های دوتایی و بحث برسر آن ها برای یافتن موارد تناقض و درنهایت رد پیش فرض های پذیرفته شده است. نتیجة این جستجوها معمولاً تردید در مبانی فرهنگی و باورهای پذیرفته شده ای است که پیشاپیش بدیهی دانسته می شود. تقابل ها در داستان های نجدی معمولاً برپایة تضاد بین انسان و حیوان؛ انسان و طبیعت؛ و انسان و تمدن است. در داستان روز اسب ریزی تقابل بین انسان/حیوان و آزادی/اسارت در درون مایة اصلی تناقض هایی ایجاد کرده است که از متن استخراج می شود. در داستان شب سهراب کشان تضاد بین دنیای خشن مردسالار و دنیای معصومانة کودکانه (تجربه/ناپختگی یا نقص/کمال) باعث ایجاد تضاد و تناقض می شود و در درون مایة داستان تردید ایجاد می کند.
تقابل های دوگانه در داستان های عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های عامه از بطن توده برآمده اند، به همین سبب آینة تمام نمای عادات، آداب و خُلقیات مردم عامه اند و با بررسی آن ها می توان فرهنگ زیستیِ مردمان را بی نقاب و صورتک دید. یکی از روش های خوانش متون و ازجمله متون عامه، کشف تقابل های پنهان در متن است؛ زیرا با استخراج این تقابل ها می توان به لایه های مستتر در پسِ ظاهرِ متن دست یافت. این تقابل های درون متنی، به اعتقاد ژاک دریدا، سلسله مراتبی و پله کانی هستند؛ یعنی همواره یک جزء برتر از جزء دیگر پنداشته می شود و این برتری نه «بدیهی و طبیعی»، بلکه کاملاً «فرهنگی» است؛ بنابراین با یافتن تقابل های درون هر متن و با تشخیص اینکه کدام جزء، ممتاز شمرده می شود، می توان به نکات مهمی دربارة اندیشه ای که متن از آن حمایت می کند، دست یافت.
در این مقاله دو داستان مشهور عامه، «شنگول و منگول» و «بلبل سرگشته»، بر اساس مشهورترین و مفصل ترین روایتشان از نظر تقابل های درون متنی بررسی شده اند. این بررسی نشان می دهد که داستان های عامه به عنوان متونی که پایانِ باز ندارند، بیشتر در تقابل های درونیِ خود صادق اند و با شناخت هر جزءِ تقابل، جایگاه و ویژگی جزء مقابل بهتر شناخته می شود. در این داستان ها راوی با بسیج کردن همة اجزای داستان، نتیجة مورد نظر خود را در اختیار مخاطب می نهد و با تحریک باورهای فرهنگی و فکریِ او، این نتیجه را برای مخاطب «بدیهی» و «منطقی» می سازد.
شالوده شکنی در تلمیحات به کار رفته در غزلیات حسین منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حسین منزوی، از غزل سرایان برجسته معاصر و جزو حلقه های اصلی نوآوری در غزل امروز است. به دلیل احاطه بر ادبیات کهن فارسی و آشنایی با اساطیر مختلف ایرانی و غیر ایرانی، شعر منزوی جلوه گاه تلمیحات متعدد و متنوع حماسی، عرفانی، مذهبی و... است. او با استفاده از تلمیحات گوناگون، سخن خود را عمیق، اثرگذار، چندمعنا و گسترده ساخته است. با توجه به ضرورتبررسی شیوه ها و شگردهای عمق بخشی و اثرگذاری و توسع فکری، معنایی و فرهنگی برای شناخت و درک بهتر آثار منزوی و نقش این عوامل در التذاذ ادبی از شعر وی، هدف اصلی این مقاله، بررسی و تحلیل واسازی ها و تأویل های شاعرانه تلمیحات در غزلیات منزوی بر پایه اصول مکتب شالوده شکنی، به روش تحلیل و توصیف متن است. منزوی در مواردی متعدد و گاه مکرر، در تلمیحات شالوده شکنی می کند و با شگردهایی چون مفهوم زدایی، مفهوم افزایی، تغییرطرح، واژگون سازیِ اولویت تقابل های دوگانه، تلفیق اساطیر و جزآن، در مقام بازآفرینی و تأویل اساطیر، تصاویری هنجارشکن، عادت ستیز و هنرمندانه ارائه می کند.
بازخوانی تاریخ نظریّه ی آرمان گرایی«با تاکید بر تولّد رشته ی روابط بین الملل»
حوزههای تخصصی:
در کتاب های تاریخی رشته ی روابط بین الملل روایتی مسلّط در دهه های گذشته ارائه شده است. بر مبنای این روایت، مکتبِ آرمان گرایی در سال های میانی دو جنگ جهانی، در عرصه فکری تسلّط کامل داشت و پس از آن حذف گردید. این روایتِ مسلّط، دلیلِ شکست مکتب آرمان گرایی را جدایی از عینیّت و خوش بینی ذکر کرده است. از نظر واقع گرایان، مناظره ی اوّل مابین آن ها و آرمان گرایان اتّفاق افتاده است. مناظره ای که با پیروزی واقع گرایان به پایان رسید. در دهه ی گذشته، در نتیجه انقلاب روش شناسانه، امکانِ بازخوانیِ تاریخِ شکل گیریِ رشته ی روابط بین الملل را فراهم شد. بر مبنای این نگاهِ تازه، نه تنها برچسب آرمان گرایی برای فهمِ متفکّرانِ این دوران مناسب نیست بلکه عکس آن؛ ما با جریان های گوناگون فکری روبه رو هستیم. بنابه این روایتِ تازه، این نظریّه ها در کنارِ یکدیگر و در دسته ای یکسان جای نمی گیرند. به همین دلیل عنوانِ آرمان گرایی نه روشنگر؛ که خود برچسبی نادرست برای این دوران پرشور است.
نگاهی انتقادی به پژوهشهای شالوده شکنانه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدتی است که کاربست نظریه های فلسفی/ادبی در ایران معمول گردیده، پژوهش های فراوانی بر اساس این نظریه ها انتشار یافته است؛ گسترش چنین پژوهش هایی دلایل متعددی مانند پیروزی تئوریک طرفداران کاربست نظریه ها بر سنت گرایان و ... دارد. هرچند که نمی توان نوآوری برخی از این پژوهش ها را انکار کرد اما چشم پوشیدن بر ضعف ها وکاستی های چنین پژوهش هایی نیز پسندیده نیست. مقاله حاضر با نقد و بررسی پژوهش های شالوده شکنانه (یکی از نظریه هایی که با اقبال پژوهشگران مواجه شده است) به برخی از این کاستی ها اشاره خواهد کرد. ضعف و کاستی های پژوهش های شالوده شکنانه را (حداقل) می توان در ذیل سه عنوان قرار داد: الف: لغزش در درک مفاهیم شالوده شکنی (به عنوان نمونه برخی از تقابل های این پژوهش ها، تقابل های دریدایی و شالوده شکنانه نیستند و یا اینکه در برخی از آنها به عناصر برون متنی چون طبقه، تحصیلات و ... توجه شده است حال آنکه از نظر دریدا و شالوده شکنان چیزی بیرون از متن وجود ندارد) ب: تقلیل و ساده سازی مفاهیم دریدایی مانند تقلیل مفهوم راز به عرفان پ: خلط شالوده شکنی با هرمنوتیک.
تأملی بر رابطه معرفت شناسی علوم سیاسی و روش شناسی پست مدرن با تأکید بر آرای دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله تلاش می کند تأملی در رابطه میان روش شناسی پست مدرن و معرفت شناسی علوم سیاسی داشته باشد. رابطه ای که حداقل از نیمه قرن بیستم به این سو دارای تأثیرات شگرفی بر روش های پیشین داشته و بن مایه اصلی مباحث پست مدرن تلقی شده است. شالوده شکنی که بسیاری از صاحب نظران پست مدرنیسم، دریدا را پدر آن دانسته اند، به عنوان روش شناسی پست مدرن و محور مطالعات و مبنای تجزیه و تحلیل این حوزه معرفی شده است. مفهومی که حداقل به زعم دریدا صرفاً در پی دگرگون سازی ساختارها نیست، بلکه در کنار این مهم به تجدید ساختاری متفاوت می اندیشد. این اندیشه نهفته که در ذات شالوده شکنی است، ارتباط وثیقی با اصول مبحث معرفت شناسی دارد که در این مجال در حوزه علوم سیاسی به آن پرداخته شده است. از دیگر دلایل ارتباط این دو مفهوم، استقلال ذاتی در بهره برداری از مفهوم علم است که به ویژه در علوم سیاسی به افزایش قدرت تحلیل مسائل مربوط می انجامد و به عنوان نتیجه بحث به آن اشاره می کند
ژاک دریدا؛ شالوده شکنی و دموکراسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شالوده شکنی راهبردی برای نشان دادن سهم فلسفه در رسیدن به معنای دموکراسی در جهان پسامدرن است. با نقد خودگرایی و دیگرستیزی سنت اندیشه فلسفی، شالوده شکنی در صدد بنیان نهادن اصول فلسفی متناسب با اصل دیگرپذیری و دموکراسی در دنیای پسادموکراسی است. از طرف دیگر مباحث دریدا در حوزه دموکراسی اجتماعی سیاسی، مانند دموکراسی آینده و چالش های پیش روی دموکراسی، نیز ریشه در اندیشه فلسفی او دارند. بدین ترتیب دموکراسی و شالوده شکنی دو روی یک سکه اند و فهم یکی بدون توجه به دیگری میسر نیست. این ارتباط، ناگسستنی و ضروری است، و تفکر دریدا در باب فلسفه و سیاست بر مدار آن شکل می گیرد. دموکراسی آینده نیز بعنوان نتیجه این ارتباط، آیینه فلسفه و سیاست دریدایی است . بررسی نحوه پیوند فلسفه شالوده شکنانه و دموکراسی و چگونگی تأثیر و تأثر متقابل این دو برسازنده خطوط اصلی این مقاله خواهد بود.
شالوده شکنی رویارویی در قصه های عامیانه یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه ها میراث معنوی عامه مردم در حوزه های ادبی، فکری و فرهنگی اند که کارکردی توانمند و خلاق دارند. قصه ها را می توان نخستین و ارزشمندترین آفرینش های ذهنی و زبانی شمرد که در ژرفای خود، آموزه هایی برجسته اند. قصه پردازن با روایت حوادث، دغدغه ها و آرزوهای بشری قصه هایی خلق کرده اند که ساختار هنری و معنای چند بعدی آن ها کارکردی همه زمانی دارد. اقلیم یزد از این حیث جایگاه ویژه ای دارد. از سوی دیگر، اغلب پژوهش ها با رویکرد نظریه ساختارشناسی و معناشناسی قصه ها مبتنی بر تقابل های دوگانه است و چنین رویکردهایی به فروکاهی معنا از قصه ها منجر شده است. هدف از این پژوهش، نگرش شالوده شکنانه سازه رویارویی در قصه های عامیانه یزدی است که با شیوه توصیفی و اسنادی و البته مبتنی بر تجزیه و تحلیل صورت می گیرد. در چنین بازخوانی است که مشخص می شود تقابل های دوگانه در قصه های عامیانه، امکان وارونه سازی معنایی دارند و علاوه بر آن، از طریق واسازی، تکثیر معناهای دیگری متناسب با ذهن مخاطب و زمان خوانش میسر می شود.
تبیین و مقایسه ویژگی های مسائل پیچیده از دیدگاه مدیران و متخصصان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت بهتر مسائل پیچیده و ارائه راهکارهای مناسب برای حل آنها، مستلزم شناخت این نوع مسائل است. هدف از این مقاله، شناسایی ویژگی های مسائل پیچیده سازمانی از دیدگاه مدیران ایرانی و مقایسه آن با ویژگی های مسائل پیچیده در ادبیات موضوعی است که توسط متخصصین مختلف مطرح شده است. بدین منظور، ابتدا ویژگی های مسائل پیچیده از نگاه متخصصین شناسایی شد. همچنین، برای استخراج ویژگی های مسائل پیچیده از دیدگاه مدیران، مصاحبه های نیمه ساختاریافته ای با چهارده مدیر در سازمان های دولتی انجام گرفت. در این مصاحبه ها، از مدیران خواسته شده بود که تعریف خود را از مسائل پیچیده و یا ویژگی های آنها بیان کنند و در صورت امکان، به نمونه های مختلف آن در سازمان خود اشاره کنند. در این مقاله، برای استخراج ویژگی های مسائل پیچیده از دیدگاه مدیران، ابتدا به تحلیل محتوای نظرات مدیران در این خصوص پرداخته شد. به طور کلی، در مرحله تحلیل محتوا، هشت ویژگی کلی برای مسائل پیچیده شناسایی گردید و با ویژگی های شناسایی شده از دیدگاه متخصصین متناظراً مورد مقایسه قرار گرفت. در مرحله بعدی، با به کارگیری روش شالوده شکنی، به تحلیل و تبیین بیشتر متون حاصل از دیدگاه های مدیران پرداخته شد تا درک بهتری از دلایل انتخاب این ویژگی ها از سوی مدیران به دست آید. در واقع، شالوده شکنی در اینجا به عنوان یک ابزار انتقادی در ارتباط با توسعه نظریه مربوط به ویژگی های مسائل پیچیده به کار گرفته شد. نتایج حاصل از به کارگیری روش شالوده شکنی، نشان د هنده تأیید ویژگی های مرحله قبل به شیوه ای دیگر بود.