مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
فلسفه تعلیم و تربیت
حوزه های تخصصی:
"پژوهش حاضر درباره تبیین مبانی فلسفی برنامه آموزش جهانی و مقایسه آن با مبانی فلسفی نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران است. برنامه آموزش جهانی با هدف همگام کردن امر آموزش با تحولات و واقعیت های موجود در صحنه جهانی، یک نوآوری آموزشی محسوب شده و از نمونه های طرح مفاهیم جهانی در حوزه برنامه درسی است. این برنامه از سال 1380 با همکاری یونیسف و وزارت آموزش وپرورش در چهار استان کشور به صورت آزمایشی اجرا شده است. به این منظور مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، ارزش شناسی و زیبایی شناسی برنامه آموزش جهانی با استفاده از منابع موجود واز طریق روش تحلیل کیفی استخراج و با مبانی فلسفی نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران مقایسه شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه برنامه آموزش جهانی، هستی یک مجموعه به هم پیوسته و در هم تنیده است که همه اجزای آن با هم در تعامل هستند و بر هم اثر می گذارند. ماهیت و یا جوهر هستی همان ماده و انرژی است. معرفت هم از جهت توانمندیهای انسان و هم از جهت ارتباط معرفت با معرف نسبی است. ابزارهای کسب معرفت علاوه بر عقل و استدلال و منطق -که در رویکرد مکانیستی معتبر است و شهود، خیال، احساس و مشاهده را نیز شامل می شوند. . مقایسه مبانی فلسفی برنامه آموزش جهانی با مبانی فلسفی نظام آموزش و پرورش، حاکی ازبرخی ناهمخوانی ها در زمینه های مختلف از جمله جوهر هستی، مبدا و مقصد حیات، نسبی بودن معرفت، منابع ارزش ها و جایگاه انسان در جهان هستی است. این ناهمخوانی دو مقوله اصلی را دربردارد. ابتدا با توجه به این که طراحان برنامه جهانی هم اکنون کاملاً معترفند که عصر انسان محوری گذشته است، فرصت مناسبی جهت ارائه مبانی فلسفی اسلام فراهم شده است. همچنین این امر مارا بر آن می دارد با توجه به تدوین سند ملی آموزش و پرورش در خصوص انسجام بخشیدن به مبانی فلسفی نظام کوشش های جدی به عمل اید.
"
رویکردی نو به فلسفه تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
" فلسفه، روش درست اندیشیدن، راه خردمندانه زیستن، و کوشش برای شناختن هستی است. ما با انواع فراوانی از فلسفه، از جمله فلسفه دین، فلسفه هنر، فلسفه علم، فلسفه علوم گوناگون، و فلسفه تربیت روبه رو هستیم. همین فلسفه تربیت است که موضوع این مقاله است و بر آن است که دریافتهای سنتی از فلسفه، پاسخگویی کافی به واقعیتهای زندگی روانی- تربیتی مردم در عصر حاضر را ندارد. همچنین، این مقاله بر آن است که ما نیازمند تفکر روشمند فلسفی و اندیشه درست در تعلیم و تربیت و راه و رسم زندگی انسانی هستیم و می توانیم آن را به همه، حتی به کودکان و نوجوانان دانش آموز، بیاموزیم مشروط بر آنکه موضوع مناسب، روش مناسب، زبان و ابزار مناسب، و موقعیت مناسب را برای این آموزشها بشناسیم و به کار گیریم.
این مقاله نشان می دهد که تعلیم و تربیت ما اگر بر فلسفه ای روشن و رهایی بخش متکی باشد، کودکان و نوجوانان و جوانان ایران خواهند توانست در مورد دیدگاههای متفاوت و در مورد معنای زندگی خود در محیط محلی و ملی و جهانی به درستی بیندیشند و مهارتهای خود را برای زندگی پاکیزه و انسانی گسترش دهند. برای دستیابی به چنین مقصودی، ما باید فهم خود از حکمت و خرد و دانش به طور عام، و فلسفه تعلیم و تربیت و روان شناسی تربیتی بطور خاص، و مناسب سازی اهداف و محتوا و روش و فرایند تعلیم و تربیت با زندگی در عصر حاضر را در یک نظام فکری روشن و رهایی بخش سازماندهی کنیم و، از این طریق، برنامه های آموزشی و درسی، کتب درسی و منابع آموزشی، روشهای تدریس، و تربیت معلم را بازنگری کنیم. تحول ثمربخش در تعلیم و تربیت ایران، قبل از هرچیز، نیازمند چنین کوشش سترگی است و فرهیختگان و دانشمندان ایرانی باید توان خود را برای نظریه پردازی در فلسفه تربیتی جدید به کار گیرند تا چراغ راه چنین تحولی باشند.
در این مقاله، تفکر فلسفی و آموزش روش اندیشه درست به کودکان و نوجوانان، فلسفه تعلیم و تربیت و کاستیهای کنونی آن، مدل ترکیبی حکمت و خرد و دانش مورد نیاز برای تعلیم و تربیت در ایران، و جایگاه فلسفه خردگرایی مینوی و علمی در این مدل را توضیح داده ایم. هدف مقاله آن است که بتواند زمینه بهتری برای پاسخگویی به اساسی ترین ضرورتهای زندگی روانی_تربیتی مخاطبان تعلیم و تربیت در ایران را، که به نظر ما آموزش جامع و کامل همگانی، تربیت هویت و شخصیت، آموزش درس اندیشیدن، و آموزش مهارتهای زندگی است، فراهم آورد.
"
جایگاه فلسفه تعلیم و تربیت در میانه نظر و عمل : تاملی بر واپسین چالش فلسفه های تحلیلی و قاره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
" واپسین چالش در خصوص جایگاه فلسفه تعلیم و تربیت، مباحثه ای است که در سال 2005 میان ویلفرد کار (W. Carr)، در موضع مدافع فلسفه قارّه ای در تعلیم و تربیت، و پاول هرست (P. Hirst)، چون نماینده برجسته ای از فلسفه تحلیلی تعلیم و تربیت، صورت پذیرفته است. ویلفرد کار با تمهید زمینه در حمایت از فلسفه عملی در برابر فلسفه نظری، بر آن است که فلسفه تعلیم و تربیت را باید به منزله شاخه ای از فلسفه عملی در نظر گرفت تا هم بر رخنه نظریه/عمل فائق آییم و هم مصونیت پنداری فلسفه تعلیم و تربیت از تغییرات عرصه عملی را فروپاشیم. هرست، در مخالفت با این تصور، بر آن است که تعبیر ""فلسفه عملی"" غلط انداز است زیرا فلسفه، همواره فعالیتی انتزاعی و نظری بوده است. از نظر وی، فلسفه، فعالیتی از نوع مرتبه دوم است زیرا کار آن که بررسی اعتبار عقلانی باورها و اعمال است، خود، وجود باورها و اعمال را پیش فرض می گیرد. بنابراین، نقش فلسفه تعلیم و تربیت در بررسی عمل تعلیم و تربیتی، به صورت غیرمستقیم از طریق مفاهیم ناظر به آنها صورت می گیرد. در ارزیابی این دو نظر باید گفت که هر دو به صورت فروکاهشی مطرح شده اند. هرست عقل نظری را و ویلفرد کار عقل عملی را عمده کرده اند اما حفظ تنوع و کثرت دو عقل، همچنان مناسب تر است. اگر سخنان ویلفرد کار این نتیجه را به دنبال آورد که هر گونه تقسیم فلسفه یا عقل، به نظری و عملی، ما را به گسست نظریه/عمل دچار می سازد، قابل قبول نخواهد بود. از سوی دیگر، در این خصوص، حق با وی است که فلسفه تعلیم و تربیت، در شکل نظری آن، نوعی مصونیت و اطلاق برای خود ایجاد می کند که باید همواره با بررسی حدود تاریخی آن، از میان برخیزد.
"
معصومیت و تجربه در شعر کودک کوششی در تدوین نظریه نقد ادبیات کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"بیش از 22 سال از آغاز تدریس""ادبیات کودک""در دانشگاههای کشور میگذرد.انتشار متون ویژه کودکان نیز در میهن ما سابقهای حدودا 78 ساله دارد، اما مقایسه ادبیات کودک ما با ادبیات کودک ملل دیگر پیشرفت قابل ملاحظهای را در این نوع ادبی نشان نمیدهد.به نظر میرسد یکی از علل عمده این پدیده فقدان بحثهای نظری مربوط به ادبیات کودک در پژوهشهای دانشگاهی است.
مقاله حاضر در عنوان خویش""معصومیت و تجربه""وامدار ویلیام بلیک، شاعر، پرده نگار و متفکر قرن 18 و 19 انگلیس است.این مقاله در پاسخ به نیاز پیشگفته کوشیده است که در بخش نخست خود، معنای معصومیت و تجربه از دیدگاه بلیک را با معنای این مفاهیم در فلسفه، فلسفه تعلیم و تربیت و روانشناسی همپوشی دهد و بدین گونه به مبنایی نظری در نقد ادبیات کودک، دست یابد و سپس آنچه را فراهم آمده، در بخش دوم را حیطه شعر معاصر کودک ایران به کار گیرد.پژوهش حاضر بر آن است که مبنای نظری عرضه شده، توان نقد ادبیات کودک را داراست.
"
بررسی تحلیلی آراء و اندیشه های فلسفی- تربیتی دکتر محمد باقر هوشیار و مقایسه آن با برخی اندیشه های معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی آراء و اندیشه های فلسفی – تربیتی دکتر محمد باقر هوشیار و مقایسه آن با آراء و اندیشه های برخی از صاحبنظران معاصر می پردازد. روش مورد استفاده در این پژوهش، تحلیل اسنادی بوده و در این جهت کلیه منابع و مراجع موجود و مرتبط با آراء و اندیشه های هوشیار و همچنین آراء سایر دانشمندان تربیتی معاصر مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها که حاصل بررسی نه سؤال پژوهشی است نشان می دهد که مبنای اصلی اندیشه فلسفی و تربیتی هوشیار انسان است. انسان مخلوق خداست و برای رسیدن به خدا تلاش می کند این نکته محوری در آراء تربیتی هوشیار نیز نقش اصلی را ایفا می کند. بر این اساس حاصل نظام تربیتی هوشیار انسانی است که به تدریج و از طریق یک برنامه تربیتی جامع به کمال مورد نظر رسیده است. اندیشه های تربیتی هوشیار از چنان جامعیتی برخوردار است که پاسخگوی بسیاری از مسائل تعلیم و تربیت معاصر نیز می باشد. در بخش پایانی مقاله به مقایسه اندیشه فلسفی و تربیتی هوشیار با برخی اندیشه های معاصر پرداخته شده است.
نمودشناسی تجربه تحصیل در کارشناسی ارشد فلسفه تعلیم و تربیت در دانشگاه تربیت معلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه تحصیل در دانشجویان کارشناسی ارشد فلسفه تعلیم و تربیت در دانشگاه تربیت معلم تهران است. برای درک تجربه زیستی دانشجویان از روش نمودشناسی تفسیری از رویکردهای پژوهش کیفی بهره گرفته شده است. نمونه ها از میان دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد فلسفه تعلیم و تربیت به گونه ای انتخاب شده اند که دست کم سه نیم سال تحصیلی را پشت سر گذارده اند. تعداد دانشجویان با ویژگی های ذکر شده، شش نفر بود که همه انتخاب شدند. داده ها از راه مصاحبه ژرف نیمه ساختار یافته و مشاهده هدفمند جمع آوری و سپس نگاشته و به روش ون منن تحلیل شدند. بر بنیاد یافته های پژوهش می توان تجربه این دانشجویان را در سه بخش نگرش درباره رشته، واحدهای درسی و اساتید دسته بندی و توصیف کرد. نگرش درباره رشته، دربردارنده علاقه مندی نخستین، رضایتمندی واپسین، بازار کار و آگاهی درباره چیستی، اهمیت و جایگاه رشته شد. نگرش درباره واحدهای درسی، ارتباط واحدهای درسی با رشته و انسجام واحدها، روز آمدی واحدها و کتاب ها و واحدها یا موضوع های مورد نیاز و پایان نامه را در برگرفت. نگرش درباره اساتید شامل منش، میزان دانش، روش تدریس و روش ارزشیابی شد. نتایج پژوهش نشان دهنده رضایت نسبی دانشجویان از برخی مؤلفه ها به ویژه منش و دانش اساتید و نارضایتی نسبی از برخی دیگر از مؤلفه ها چون ناآگاهی درباره چیستی رشته، کم اهمیتی آن، بازارکار نامناسب، نبود پیوند و انسجام میان واحدها و موضوع های درسی، ناکارآمدی و خلاء برخی واحدها و موضوع های درسی، ابهام در انتخاب موضوع پایان نامه و روش های ارزشیابی برخی اساتید است. در پایان بر لزوم بازنگری درباره اهمیت، جایگاه و واحدهای درسی رشته فلسفه تعلیم و تربیت تاکید و به برخی تلویح های کاربردی اشاره شده است.
ضرورت تأسیس رشته فلسفه آموزش بزرگسالان به عنوان حوزه اى میان رشته اى در مقطع کارشناسى ارشد در زیرمجموعه علوم تربیتى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این نوشتار معرفى حوزه معرفتى فلسفه آموزش بزرگسالان به عنوان حوزه اى میان رشته اى است. درحال حاضر، گرایش هاى فلسفه تعلیم و تربیت و آموزش بزرگسالان، در مقاطع تحصیلات تکمیلى علوم تربیتى به عنوان دو گرایش مستقل مطالعه و تحقیق مى شوند.
فلسفه آموزش بزرگسالان بین فلسفه »این نوشتار مى کوشد ضرورت ایجاد پلى با عنوان را آشکار سازد. در این مقاله، تاریخچه صدساله« تعلیم و تربیت و آموزش بزرگسالان مطالعات فلسفى در حوزه آموزش بزرگسالان و تلاش هاى افرادى مانند گرونت ویگ، بوبر و لیندمن بررسى شده است.
گرچه مباحث عمده در فلسفه آموزش بزرگسالان را مى توان به سه بخش تقسیم کرد، اما در این مقاله، بیشتر به بخش اول اشاره شده است. این سه بخش عبارتند از:
1. طبقه بندى هاى ارائه شده براى دیدگاه هاى فلسفى مطرح در آموزش بزر گسالان از قبیل طبقه بندى الیاس و مریام، طبقه بندى هیمسترا؛
2. بررسى ریشه هاى فلسفى رویکردهاى سوادآموزى از قبیل سوادآموزى تابعى، سوادآموزى توده اى، سوادآموزى آگاهى بخش و سواد اطلاعاتى؛
3. مطالعه آراى متفکران مهم در حوزه فلسفه آموزش بزرگسالان.
در پایان، نگارنده هفت دهه سوادآموزى در ایران را بررسى کرده و کوشیده است که نشان دهد ریشه بسیارى از ناکامى هاى سوادآموزى در ایران، به سبب نداشتن پشتوانه فلسفى نظرى است. لذا با تأسیس این رشته جدید، مى توان با بهره گیرى از منابع فلسفى و تربیتى، به فهم و حل (کاهش) مسائل و مشکلات آموزش بزرگسالان و سوادآموزى در ایران کمک کرد
تبیین و تحلیل ماهیت و کارکرد میان رشته ای فلسفه تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ز مباحث مطرح در نظام های آموزشی، استفاده از «رویکرد میان رشته ای» است. مطالعات میان رشته ای خواهان تلفیق، ترکیب و تعامل میان دانش و مهارت ها در رشته های مختلف مرتبط است که به منظور افزایش درک و فهم ابعاد مختلف موضوعات مورد مطالعه، رشد توانایی تحلیل صحیح امور، توسعه تفکر انتقادی و قدرت خلاقیت و ...، استفاده از آن متداول شده است. از طرفی؛ فلسفه تعلیم و تربیت به منزله ی یکی از حوزه های معرفت بشری نیز با این مفاهیم سروکار دارد. موفقیت در اجرای رویکرد میان رشته ای زمانی است که نتایج و یافته های آن معتبر باشد و بتواند شناخت، فهم و راه حل های معتبر و واقعی برای مساله و یا موضوع مورد بررسی ارائه دهد. به عبارتی رویکرد میان رشته ای را زمانی می توان موفق و کارآمد دانست که در فرایند کار بتواند از انباشته ها، تجارب و ظرفیت های معرفتی، مهارتی و روشی رشته های مرتبط در جای مناسب و مقتضی، استفاده بهینه و موثر نماید. در این مقاله، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، و به این سوال که: در صورت امکان استفاده از رویکرد میان رشته ای، فلسفه تعلیم و تربیت با چه رشته های دیگر و در چه زمینه های (تئوریکی و یا عملی) می تواند تلفیق شود، پاسخ داده می شود. از آنجایی که فلسفه تعلیم و تربیت به عنوان هسته اکثر رشته های علوم انسانی مطرح می باشد؛ با بهره گیری از رویکرد استنتاجی به حوزه های معرفتی مثل زبان شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی، هنر و دین پرداخته شده است. طبق نتایج مطالعات و تحلیل های بدست آمده، می توان چنین نتیجه گیری نمود که با توجه به ماهیت پیچیده انسان و به تبع آن، پیچیدگی و گستردگی تعلیم و تربیت، پرداختن به مسائل و علوم انسانی از حوزه یک رشته خاص، خارج است و لذا بهره گیری از رویکرد میان رشته ای ضروری است.
بررسی دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاههای دولتی شهر تهران درباره جایگاه رشته فلسفه تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی دیدگاه اعضای هیئت علمی رشته فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاههای دولتی شهر تهران درباره جایگاه رشته فلسفه تعلیم و تربیت می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شد. به منظور گردآوری داده های موردنیاز از یک پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. کلیه اعضای هیئت علمی گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاههای دولتی شهر تهران که مشتمل بر 22 نفر می باشند، جمعیت مورد مطالعه را تشکیل دادند که از این مجموع 13 پرسشنامه گردآوری و مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته های به دست آمده از تحلیل داده ها نشان داد که اعضای هیئت علمی رشته فلسفه تعلیم و تربیت در خصوص این رشته تعریف جدیدی ارائه ندادند و همه آنها بر تعریف های موجود اتفاق نظر داشتند. همچنین، آنها ضمن تاکید بر کاربرد فلسفه تعلیم و تربیت در سطح کلان نظام تعلیم و تربیت، فلسفه تعلیم و تربیت را به منزله آبشخوری برای دیگر رشته های علوم تربیتی تلقی می کنند که به منظور فراهم کردن مبانی نظری خود از فلسفه تعلیم و تربیت مدد می گیرند. علاوه براین، آنها فلسفه تعلیم و تربیت در ایران را علمی جوان و نوپا معرفی کردند که نگاهش بیشتر به سمت غرب بوده و بومی نگری در آن چندان به چشم نمی خورد.
امکان استنتاج فلسفه تعلیم و تربیت از وجودشناسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس فلسفة تعلیم و تربیت نظری و رویکرد استنتاجی در آن، نظریه و عمل تربیتی نیازمند مابعدالطبیعه است. این رویکرد مبتنی بر این پیش فرض است که بایدها و ارزش ها از هست ها و واقعیت ها استنتاج می شود و همچنین هر حکمت نظری، نوع خاصی از حکمت عملی را ایجاد می کند. این نوشتار درصدد است تا با اثباتِ «امکان استنتاج فلسفه تعلیم و تربیت از وجودشناسی اسلامی»، برخی از دلالت های تربیتی وجودشناسی اسلامی را استنتاج نماید.
در فلسفه اسلامی همه مباحث فلسفی و مسائل مابعدالطبیعی به مباحث وجودشناسی گره خورده است و عمده ترین مباحث این نوع از وجودشناسی عبارت اند از: تمایز میان ماهیت و وجود، اصالت وجود، تشکیک در حقیقت وجود و اشتداد وجودی. با توجه به این اصول، مطالب این پژوهش در دو قسمت: الف) تأثیر وجودشناسی اسلامی بر انسان شناسی و تربیت؛ ب) تأثیر وجودشناسی اسلامی بر علم شناسی و تعلیم، شکل گرفته است.
مفهوم صبر در قرآن و دلالت های فلسفی و تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر قصد دارد به روشن سازی معانی گوناگون مفهوم صبر که از مفاهیم بنیادی اخلاقی، تربیتی قرآن مجید است، بپردازد و سپس دلالت های فلسفی و تربیتی آن را استنتاج کند. از این رو، مسئلة اصلی این مطالعه چیستی مفهوم صبر در قرآن مجید و دلالت های فلسفی و تربیتی آن است. با توجه به مسئله کلی فوق، سؤال های پژوهش عبارت اند از: 1. صبر در قرآن، بر کدام معانی دلالت دارد؟ 2. دلالت های فلسفی مفهوم صبر کدامند؟ 3. دلالت های تربیتی مفهوم صبر کدامند؟ به منظور پاسخگویی به پرسش های بالا از روش تحلیلی ‐ استنتاجی استفاده شده است. بنابراین، مطالعة حاضر در زمرة مطالعات فلسفی و با رویکردهای بنیادی محسوب می شود. این مطالعه نشان می دهد که مفهوم صبر در قرآن بر معانی متعددی مانند شکیبایی در هنگام مصیبت، پایداری در عبادت و اطاعت خداوند، استقامت در ترک گناه، سازگاری در مناسبات انسانی، عجله نکردن در گفتار و کردار، شکیبایی در دستیابی به معرفت، شکیبایی در دستیابی به حقیقت و استقامت در راه حق دلالت دارد. از سوی دیگر، این تحقیق نشان می دهد که به لحاظ فلسفی افزون بر حیطه ارزش شناسی، مفهوم صبر از دو جنبه انسان شناسی و معرفت شناسی نیز قابل بررسی است. به علاوه، استنتاج های تربیتی حکایت از آن دارند که مفهوم صبر را باید هم در اهداف آموزش و پرورش و هم در دیگر اجزای برنامه درسی مورد توجه قرار داد. همچنین مفهوم صبر هم در آموزش و پرورش رسمی و هم غیر رسمی کاربرد دارد.
تحلیل فلسفه های تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران از منظر مفهوم تفکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل اسناد نظری پشتیبان برنامه درسی از منظر مفهوم تفکر می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی (تحلیل زبان فنی- رسمی) بهره گرفته شد. در این راستا، فلسفه های تربیت پیشنهادی بر اساس سازه تفکر مبتنی بر انگاره اسلامی عمل، تحلیل محتوا شدند. در این دیدگاه، تفکر دارای سه مبنای شناختی، میلی و ارادی است. سازه بازسازی شده تفکر دربردارنده مقوله های مشاهده، بازخوانی و بازیابی، تحلیل، خیال ورزی، نقادی، معیار گرایی و حقیقت جویی می باشد. نتایج تحلیل محتوای مضمونی- کمی فلسفه های مورد مطالعه نشان داد که میزان توجه فلسفه اول به تفکر و مقوله های آن بیش از فلسفه های دوم و سوم می باشد؛ زیرا این فلسفه فرایند تربیت را در کانون توجه قرار داده است، درحالی که دو فلسفه دیگر، بیشتر به نظام مدیریت و مقتضیات حقوقی- سیاسی تربیت رسمی و عمومی پرداخته اند. همچنین، در هیچ یک از فلسفه ها توجه متعادلی به همه مقوله های سازه تفکر صورت نگرفته و برخی مقوله های آن از جمله بازیابی کمترین میزان توجه و برخی دیگر چون مشاهده و نقادی بیشترین توجه را به خود اختصاص داده اند.علاوه براین، در فلسفه های یاد شده، زیر مقوله پرسشگری در مقام مؤلفه ای مهم از سازه تفکر کمترین میزان توجه را داراست.
مطالعة تطبیقی فلسفة تعلیم و تربیت در رویکردهای پدیدارشناختی سهراب سپهری و اریک فروم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در شعر سهراب سپهری، فلسفة تعلیم و تربیت و توجه او به این ساحت بنیادین حیات بشری است. این موضوع به این دلیل اهمیت دارد که جهانبینی، شخصیت و زندگی عملی خود سپهری نیز از دهة چهل خورشیدی بدین سو، دگرگونی عظیمی داشته است. هدف از این پژوهش، نشان دادن ابعادی از تأثیرپذیری سهراب سپهری از رویکردهای پدیدارشناختی در تعلیم و تربیت و مشخص کردن همسویی و همخوانی نظرات وی با نظریات اریک فروم (1980- 1900) است. در نگاه پدیدارشناسانة سپهری و فروم، کودکی مفهومی فلسفی دارد و معادل آزادی، ادراک شهودی پدیدهها و کسب تجربة فردی است، بروز غرایز و سائقها، زمینة کسب «فردیت» کودک است و بلوغ، زمان استقلال از افکار و اعمال تقلیدی است. ستیز با عادات، نهی و نفی دانش تحمیلی، ستایش تنهایی و پذیرش مرگ از دیگر موارد همسویی نظرات سپهری و اریک فروم به شمار می روند.
بررسی و تبیین ماهیت و ویژگیهای پژوهش تطبیقی در فلسفه تعلیم و تربیت : با تأکید بر روش شناسی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی و تبیین ماهیت و ویژگیهای پژوهش تطبیقی در فلسفه تعلیم و تربیت، با تاکید بر روش شناسی فارابی انجام گرفته است. با توجه به این هدف، دو پرسش زیر برای پژوهش حاضر، صورت بندی شده اند : الف) ماهیت و ویژگیهای پژوهش تطبیقی در فلسفه تعلیم و تربیت چگونه است؟ ب) ماهیت و ویژگیهای پژوهش تطبیقی در فلسفه تعلیم و تربیت از دیدگاه فارابی چگونه است؟ برای پاسخ به پرسشهای فوق، از روش پژوهش ""توصیفی – تحلیلی"" استفاده شده است. بر اساس یافته های پژوهش،تطبیق از منظر فلسفه تعلیم و تربیت، فراتر از مقایسه صرف دو اندیشه یا موضوع بوده و مستلزم رسیدن به مرحله قضاوت و نقد است. به همین سبب، پژوهش تطبیقی در این حوزه نیز، فراتر از روشهای کمی، از شیوه های کیفی پژوهش بهره گرفته و موضوع تربیتی را امری پیچیده دانسته است. انجام این نوع پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت مستلزم رعایت شرایطی است. فارابی به عنوان پیشرو فلسفه تطبیقی در تعلیم و تربیت اسلامی، تمام اصول و شرایط پژوهشی را به نحوی ماهرانه و ظریف به انجام رسانده است. پایبندی ایشان به معیارهای تطبیق، چه در مقایسه اندیشه ای دو فیلسوف تربیتی (مثلاً افلاطون و ارسطو) و چه مقایسه دو موضوع مستقل (مثلاً فلسفه و دین) به طور کامل دیده می شود. در پایان پیشنهاداتی برای بهبود مطالعات تطبیقی در حوزه فلسفه تعلیم و تربیت، با تاکید بر روش شناسی فارابی، ارائه شده است.
نقد و تحلیل کتاب «نامه های زینب» تربیت فطری در اسارت تربیت رسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
تفاوت تعلیم و تربیت رسمی با تعلیم و تربیت مبتنی بر فطرت الهی انسانی و سازوکارهای هریک همواره یکی از مهم ترین مباحث در حوزة فلسفه تعلیم و تربیت و قلمرو علوم تربیتی و تحلیل ویژگی های نظام آموزشی بوده است. هدف این مقاله تحلیل کتاب «نامه های زینب» است (که به ابعادی از این تفاوت ها می پردازد)، تا به ارائة برداشت هایی مبنایی در خصوص چالش های اساسی نظام تعلیم و تربیت رسمی و برداشت هایی بَنایی براساس رویدادهای مطرح در این کتاب دست یابد. پرسش مقاله این است که با توجه به نقد و بررسی این کتاب، اصول و ویژگی های زبان کودکان که بتواند محقّق کنندة تربیت فطری باشد چیست؟ سعی نویسنده مقاله آن است که با روش تحلیلی و مستند به برداشت های دوگانة مبنایی و بَنایی از مفاد کتاب ، به تحلیل این ابعاد بپردازد. در نهایت، پس از تحلیل محتوایی کتاب، به عنوان نتیجه گیری مقاله؛ اصول نه گانه ای را در خصوص ویژگی های زبان کودکان مشخص نموده و سپس مولفه ها و ویژگی های دوازده گانة خاص این زبان را بر می شمریم و به پاره ای راهکارهای برخاسته از یافته های مقاله برای تبدیل تربیت رسمی به تربیت فطری اشاره خواهد شد.
تأمل در فلسفه تربیت کودکان استثنایى مبانى، اهداف و اصول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسى فلسفه تربیتى کودکان استثنایى در زمینه مبانى، اصول و اهداف تربیت مى پردازد. این تحقیقاز نوع نظرى و روش آن تحلیلى اسنادى است و در این زمینه، گردآورى اطلاعات نیز از طریق مطالعاتکتابخانه اى انجام گرفته است. یافته هاى پژوهش دلالت دارد بر اینکه براى کودکان استثنایى، تعلیم و تربیت اهمیتویژه و جایگاه رفیعى در زندگانى دارد. بنابراین، مبانى تربیت کودکان استثنایى عبارت است از: کرامت انسان،برخوردارى انسان ها از فطرت مشترک و خصوصیات متفاوت، مختار بودن انسان، عدالت به عنوان اساسى ترینارزش اجتماعى، و احسان متمم عدالت. اهداف تربیت عبارت است از: رسیدن به فلاح، خودشناسى، تکریم وپرورش روحیه احترام، کاهش آسیب رشد از طریق مداخله زودهنگام، و پرورش استعدادها. اصول تربیت هم عبارتاست از: اصل «پرورش شخصیت با اتکا به عزت نفس»، اصل «پرورش خلاقیت»، اصل «فعالیت» و اصل «ایثار».
آسیب شناسی مطالعات تطبیقی در فلسفه تعلیم و تربیت: با تأکید بر نمونه های پژوهشی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، شناسایی آسیب های مطالعات تطبیقی در رشته فلسفه تعلیم و تربیت به ویژه با معرفی نمونه هایی در داخل كشور می باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش تحلیلی (مفهومی، اسنادی و تطبیقی) بهره گرفته شد. یافته ها حاکی از آن است که آسیب های این مطالعات را می توان در سه دسته شامل آسیب های معطوف به ماهیت، پژوهشگر و زمینه تطبیق تقسیم بندی کرد. آسیب های معطوف به ماهیت تطبیق شامل ناآشنایی با رویكردها و روش های پژوهش تطبیقی، ناآشنایی با زبان، و ناآشنایی با منابع، آسیب های معطوف به پژوهشگر تطبیقی شامل شتاب زدگی، ساده سازی، تعصب ورزی و آسیب های معطوف به زمینه تطبیق شامل بی توجهی به زمان و مكان، و بی توجهی به فرهنگ می باشند. در بخش پایانی، پرسش هایی كه ممكن است پژوهشگر تطبیقی در مواجهه با این آسیب ها مطرح كند، در قالب بحث بیان و پاسخ هر كدام ارائه شده است.
تبیین مؤلفه های رشد اخلاقی برای دانش آموزان دوره اول متوسطه در چهارچوب فلسفه تعلیم وتربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش مفاهیم اخلاقی، در شکل گیری هویت و ﺑﻬﺒﻮد ارﺗﺒﺎﻃﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ دانش آموزان اهمیت بسیاری دارد. بااین وجود، مطالعات انجام شده نشان می دهد ارزش های اخلاقی آنچنان که باید در وجود آنان نهادینه نشده است و دانش آموزان دﭼﺎر ﺑﺤﺮان ﻫﻮﯾﺖ، ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ و اﺧﻼق ﺷﺪه اند. ازاین رو، لازم است مؤلفه های رشد اخلاقی که بتواند نیازهای آموزش مفاهیم اخلاقی را در آنان برطرف سازد، تبیین شود. لذا هدف از پژوهش حاضر، تبیین مؤلفه های رشد اخلاقی برای دانش آموزان دوره اول متوسطه، در چهارچوب فلسفه تعلیم وتربیت اسلامی است. پژوهش حاضر، با روش توصیفی، کتابخانه ای و استنادی صورت گرفت. جامعه موردبررسی در این پژوهش، اسناد مکتوب، تجارب جهانی، مبانی نظری و پیشینه های موجود در ارتباط با رشد اخلاقی و تعلیم وتربیت اسلامی بود و روش نمونه گیری به صورت هدف مند بوده و تا رسیدن به اشباع نظری داده ها ادامه یافت. یافته ها نشان می دهد با بررسی مبانی نظری مربوط به رشد اخلاقی و تعلیم وتربیت اسلامی، 388 مؤلفه رشد اخلاقی به دست آمد و با تحلیل و ادغام این تعداد مؤلفه، 7 مؤلفه اصلی و 14 مؤلفه فرعی رشد اخلاقی استخراج شد. ازجمله: 1. مؤلفه بازشناسی امور خوب از بد و کشاندن به سوی ارزش ها شامل مؤلفه های انتخاب و تصمیم گیری، بایدها و نبایدها و... بود، 2. مؤلفه استدلال گرایی و قضاوت درست شامل رسیدن به بینش، ایجاد درک درست و ... بود. 3. مؤلفه شکفتن قابلیت ها شامل تعالی وجود، 4. مؤلفه اصول عام و فراگیر شامل اصول اخلاق قراردادی، 5. مؤلفه خودسازی و خودباوری شامل شهودگرایی و...، 6. مؤلفه حکمت عملی شامل رفتارهای انسانی، و 7. مؤلفه قانون مداری شامل توجه به قوانین و مقررات بود. نتایج به دست آمده نشان می دهد از میان مؤلفه های فرعی به دست آمده، مهم ترین نیاز، افزایش توجه به مؤلفه" اصول اخلاق قراردادی" است.
بررسی نابرابری های آموزشی سیستان و بلوچستان در مقایسه با شاخص های کشوری و ارائه الگویی برای تحقق عدالت آموزشی با تأکید بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین دلایل نابرابری های آموزشی سیستان و بلوچستان در مقایسه با شاخص های کشوری و ارائه الگویی برای تحقق عدالت آموزشی با تأکید بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی با روش نظریه زمینه ای در بازه زمانی 1397 تا 1398 در استان سیستان و بلوچستان انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل پیشینه و نمونه است که دربرگیرنده نخبگان علمی، استادان دانشگاهی مرتبط با موضوع و معلمان، نخبگان مذهبی اعم از روحانیون و صاحبنظران دینی و رؤسای آموزش و پرورش (رؤسای در دسترس از گذشته تا کنون) از 32 منطقه آموزش و پرورشی است. جمع آوری داده با کمک بررسی اسناد، مصاحبه و پرسشنامه بوده و روایی و پایایی مصاحبه بر اساس نظریه گوبا و لینکلن، و روایی پرسشنامه از نوع محتوایی و صوری و پایایی آن با کمک آلفای کرونباخ 79/0 برآورد شد. داده های این پژوهش با کمک روش کدگذاری، آزمون تک عاملی و تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد بیشترین تأثیر در بی عدالتی آموزشی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ تخصیص ناعادلانه اعتبارات، کمبود امکانات در جغرافیای وسیع استان و وسعت و پراکندگی درون استانی، و کمترین تأثیر ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ کمبود نیروی بومی قدرتمند وکارآمد در سطح تصمیم ها، مطالبه گرنبودن مردم و قوم گرایانه بودن و چنددسته گی مردم در سطح تصمیم ها است.