مطالب مرتبط با کلیدواژه

روش دیالکتیکی


۱.

روش شناسی هابرماس؛ الگویی برای علوم انتقادی

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هرمنوتیک روانکاوی اثبات گرایی عقل گرایی انتقادی روش دیالکتیکی علوم انتقادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۴۷
این مقاله شرحی است بر روش شناسی یورگن هابرماس. در این مقاله چگونگی گذر وی از اثبات گرایی و عقل گرایی انتقادی کارل پوپر بررسی خواهد شد. هم چنین تلاش هابرماس برای ارایه عقلانیتی عام و جامع از طریق توصیف علایق سه گانه بشری و ارتباط این علایق با سه نوع دانش، یعنی علوم طبیعی، علوم تاریخی - هرمنوتیکی و علوم انتقادی، تبیین خواهد شد و در پایان، چگونگی بهره گیری هابرماس از هرمنوتیک گادامر و روانکاوی فروید برای پی ریزی این علوم و ترسیم وظایف و مرز هر یک شرح داده می شود.
۲.

تمایز روش دیالکتیکی سقراط و افلاطون

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تعریف استقراء روش دیالکتیکی آموزة مُثل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۰۵ تعداد دانلود : ۱۱۰۱
روش دیالکتیکی، ریشه های مشخصی در اندیشة فلسفی یونان پیش افلاطونی دارد. این ریشه ها را می توان از هراکلیتوس و پارمنیدس تا سوفیست ها یافت، و از آن جا می توان نخستین کاربرد منظم آن را نزد سقراط مشاهده کرد، هرچند زنون الئایی از جانب ارسطو به غلط به عنوان مبدع روش دیالکتیکی معرفی شده است. افلاطون در این روش میراث دار سقراط محسوب می شود، اما تمایز آشکاری میان روش دیالکتیکی سقراط و افلاطون مشاهده می شود. تمایزی که با تکیه بر آموزة مُثل آشکارتر هم می شود. این تمایز مبتنی بر تعارض آموزة مُثل با نادانی سقراط است؛ سقراط روش دیالکتیکی را به این دلیل به کار می گرفت که، نشان دهد روش منطقی اش او را از اظهار نظر قاطعانة مبتنی بر دانایی بر حذر می دارد؛ وظیفة او فقط ویرایش است، ویرایشی که انتهایی بر آن متصور نیست. اما افلاطون با واردساختن آموزة مُثل در این روش، آن را به کلی دگرگون می کند؛ با ورود این آموزه روشن می شود که انتهای روش دیالکتیکی، کشف «مثال» موضوع مورد بحث است. در این مقاله می خواهیم نشان دهیم که: 1. ریشه های روش دیالکتیکی در اندیشة فلسفی یونان پیش افلاطونی کشف شدنی است؛ 2. زنون الئایی احتمالاً ربط خاصی به روش دیالکتیکی ندارد؛ 3. آموزة مُثل از آن افلاطون است، نه سقراط؛ 4. افزوده شدن این آموزه به روش دیالکتیکی، تأثیر روشنی در تعیین پایانة جست وجوی منطقی دارد؛ یا به عبارت بهتر، روش دیالکتیکی در پرتو آموزة مُثل، با روش دیالکتیکی بدون این آموزه، متمایز است.
۳.

بازسازی روش شناسی کارل مارکس(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۷۸ تعداد دانلود : ۸۶۰
با توجه به اهمیت روش شناسی در فلسفه علم و به ویژه در علوم اجتماعی، در این مقاله روش شناسی کارل مارکس یکی از موثرترین عالمان اجتماعی بررسی شده است. روش مارکسیستی امروزه به طورگسترده مورد استفاده پژوهشگران می باشد؛ درحالی که کمتر کسی به این مسئله واقف است. روش مارکس در مطالعه پدیده ها به این صورت است که از واقعیاتِ آفاقی پیچیده آغاز می کند و در سیری نزولی به سویِ مفاهیم هرچه بسیط تر پیش می رود. سپس، این مسیر در جهت معکوس طی می شود و از مقولاتِ بسیط به سمتِ مفاهیم مرکب صعود می کند. این چرخه در هر دو مسیر رفت وبرگشت و در تمامی سطوحِ انتزاع به صورت دیالکتیکی انجام می شود. دو عنصر اساسی در روش شناسی مارکس، یکی شرایط تولیدی در هر جامعه و دومی نقش مقولات در جامعه بورژوازی است. مارکس کتاب مستقلی درباره روشِ خود ننوشته است؛ بنابراین برای فهم روش شناسی وی در این مقاله به بررسی دقیقِ آثار و استخراجِ نکات روش شناختی از آنها پرداخته شده است. قراردادن نظریه مارکس تحت عنوانِ یک نظریه مشخص که در تقسیم بندی های رایجِ علوم اجتماعی وجود دارد، ممکن نیست.      هدف این مقاله به دست دادن نوعی دسته بندی منظم از نظریات مارکس درباره روش شناسی است.
۴.

بازسازی تاریخی و اسلوب شخصیت پردازی در رمان سال های ابری: خوانش لوکاچی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روش دیالکتیکی رمان تاریخی شخصیت پردازی علی اشرف درویشیان گئورگ لوکاچ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۹ تعداد دانلود : ۱۱۷
رمان تاریخی نه رمانی است که دربر گیرنده ی روایتی ساده و دم دستی از وقایع و مواد خام یک دوره تاریخی باشد.لوکاچ بر آن است که رمان تاریخی، عصاره ی انتزاع شده ی تاریخی است که جامعه ای از سر گذرانده. تاریخی که از خلال جریان های زندگی مردم عادی بازسازی شده و سعی در زنده کردن آن دسته از گرایشات مهم تاریخی دارد که برآیند ستیزشان، وضعیت کنونی جوامع را رقم زده است. موضوع رمان تاریخی نه روایت تاریخ از نگاه شخصیت های برجسته ی تاریخ، بلکه پرداختن به امور زندگی روزمره ی مردم عادی و به دست دادن دلایل عمل و انگیزه های گرایش های سیاسی-اجتماعی شان است. شخصیت پردازی یکی از مهم ترین ابزارهای فرمی است که رمان نویس در این راستا در اختیار دارد تا به بازسازی تاریخ نایل آید. لوکاچ بر آن است که شخصیت های رمان تاریخی باید در بستر زنجیره رخدادهای رمان شکل بگیرد نه اینکه حاصل توصیف دلبخواهانه ی مؤلف باشد. این پژوهش بر آن است که تمهیدات شخصیت پردازی درویشیان را در رمان سال های ابری مورد ارزیابی قرار دهد و، بر خلاف نظر برخی منتقدین، نشان دهد که وی از پس پرورش دادن کاراکترهای رمان خود از خلال زنجیره ی رخدادها برآمده است. روش به کار گرفته شده در این پژوهش خوانش دیالکتیکی لوکاچ از رمان تاریخی است.