فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
131 - 151
حوزههای تخصصی:
واکاوی متون برمبنای نظریه های جدید نقد ادبی، یکی از روش های دستیابی به جنبه های ساختاری آن ها در عصر حاضر است. ازجمله این نظریه ها، مدل ارتباطی یاکوبسن، زبان شناس روسی است. یاکوبسن به مسائل ساختار زبانی در شعر توجّه داشته و شعر را جزء جدایی ناپذیر زبان شناسی دانسته است. وی ارتباط را از راه شش کارکرد عاطفی، ترغیبی، همدلی، ارجاعی، فرازبانی و ادبی زبان تعریف کرده است. پژوهش حاضر می کوشد به صورت تطبیقی و با رویکرد توصیفی - تحلیلی، به جستجوی ساختار زبان و کارکردهای اساسی آن از منظر مدل ارتباطی یاکوبسن در اشعار سنیه صالح (1935-1985) شاعر معاصر اهل سوریه و طاهره صفارزاده (1315-1387) شاعر معاصر ایرانی بپردازد. یافته ها نشان می دهد، با توجّه به ویژگی های شعری و همچنین مضامین موجود در دیوان «دیدار صبح» از صفارزاده، وجه غالب نقش های زبانی در آن به ترتیب نقش های؛ ارجاعی، ترغیبی و ادبی است، چنان که نقش های عاطفی، ادبی و ارجاعی از نقش های غالب کلامی در دیوان «الزمن الضیق» از سنیه صالح است. بررسی فرایند ارتباط در دیوان های هر دو شاعر در آشنایی بهتر و بیشتر با نگرش و عقاید و اندیشه شاعران مؤثّر افتاده است.
جستاری بینارشته ای در بازیابی رگه های بِه دینیِ عصر ساسانی در داراب نامه طرسوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
91 - 111
حوزههای تخصصی:
نوشتار پیش رو در راستای پژوهش های تطبیقی و مطالعات بینارشته ای در سه ساحت ادبیات، تاریخ و الهیات مجموعه ای از باورها و اساطیر مزدیسنی در اواخر دوره ساسانی و دوره آغازین اسلامی را در قالب کتاب داراب نامه طرسوسی بررسی کرده است. در این جستار که به روش توصیفی – اسنادی به انجام رسیده، فرض پژوهشگران این است که به دلیل وجود رگه های حماسی و اساطیریِ انکارناشدنی این قصه، به تبع عناصر و بُن مایه های حماسی و اساطیری ملی، سامی و اسلامی در آن دیده می شود. در این قصه عناصر زرتشتی، بِه دینی مزدیسنی ساسانی، زروانیسم، عناصر مانوی، سامی و اسلامی حضوری پررنگ دارد. پرسش های جستار حاضر این است که چه عناصر و باورهایی در آیین بِه دینی مزدیسنی ساسانی وجود داشته و درواقع این آیین در کتاب مورد پژوهش شامل چه عناصری است؟ اهمیت و ضرورت پژوهش در بازشناسی باورها و اعتقادات ایرانیان دوره میانه و دوره ساسانی است تا مراحل تکامل و دگرگونی و حتی آمیزش آن را با دیگر عناصر اعتقادیِ التقاطی، هم سو یا مخالف گزارش کند. درحقیقت از این راه و به مدد منابعی غیر تاریخی، همچون قصه های عامه، می توانیم تاریخ رشد تمدن و فرهنگ ایران را بازکاویم. یافته ها نشان داد که تلفیقی از آیین های اوستایی، مانوی- مندایی و اسلامی در این قصه دید می شود. این مزج اعتقادی و آیینی در داراب نامه در مقوله هایی همچون عناصر زرتشتی و حماسی- ملی مانند جزا و پاداش و همیستگان، تیشتر، کیومرث و جمشید و تهمورث دیوبند، ارزیز و مس گداخته، کوه قاف و البرز، یأجوج و مأجوج و قلعه دیوهره وجود دارد، در بخش عناصر پسازرتشتی مواردی همچون عناصر آیین مانی، آیین مندایی و صابئین، عناصر سامی و عناصر اسلامی وجود دارد که هرکدام شامل مؤلّفه هایی بود که خود این مؤلّفه ها نشان دهنده اشتراک و همسانی مظروف با اختلاف در ظرف آنان است.
تحلیل بینامتنی سمفونی مردگان و مرگ فروشنده؛ بر اساس نظریه ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
801-824
حوزههای تخصصی:
بر پایه نظریه کریستوا، بینامتنیت عمدتاً شیوه ای است که نشان می دهد هر متنی بر پایه متن های پیش از خود شکل گرفته است و روشی است که تاریخ را به ساختارگرایی و متن ها و تفسیرهای یتیم و تنهایش وارد می کند. بر اساس این شیوه، بعضی مقالات و تحقیقات پیشین، رمان سمفونی مردگان را بازتابی از رمان خشم و هیاهو یا رمان باری دیگر شهری که دوست داشتم دانسته اند. هرچند همه این اثرپذیر ها قابل بحث و بررسی است، اما به سبب شباهت بعضی ابعاد فرهنگی و یکسانی برخی وقایع تاریخی و فرهنگی، مانند رخ دادن جنگ های جهانی، نظام فراگیر فاشیسم و سرمایه داری ممکن است خیلی از متون ادبی را از نظر ساختاری و محتوایی به هم نزدیک کند؛ اما به نظر نگارندگان، مهمترین اثری که از نظر محتوایی و ساختاری به رمان سمفونی مردگان نزدیک است، نمایشنامه مرگ فروشنده است که در این مقاله تلاش گردیده این اثرپذیری تا حدودی مشخص گردد. درواقع مطابق تشابهات تاریخی، و تجربه مشترک ملل مختلف در وقایع تاریخی، به جرأت می توان گفت سمفونی مردگان نمونه ای ایرانی شده از نمایشنامه مرگ فروشنده اثر آرتور میلر است که نویسنده مطابق وقایع آن زمان و به سبب اشتراکات تاریخی ملل مختلف توانسته اثری همسان با نمایشنامه آرتور میلر پدید آورد.
بررسی تطبیقی مؤلفه های گروتسک در دو اثر مغازه خودکشی ژان تولی و شازده احتجاب هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
377 - 405
حوزههای تخصصی:
طنز را می توان در دو حوزه ی طنز شیرین و طنز سیاه (گروتسک) دسته بندی کرد. گروتسک به جنبه های تلخ، مشوش و هولناک زندگی به ویژه در وجه فردی آن می پردازد. هدف از این پژوش که به روش توصیفی – تحلیلی صورت گرفته است، شناسایی و مقایسه ی مؤلفه های گروتسک در دو اثر مغازه خودکشی ژان تولی و شازده احتجاب هوشنگ گلشیری است. نتایج پژوهش نشان می دهد که هتاکی و دشنام گویی، خنده آور و خوفناک بودن، اغراق، نابهنجاری و عدم اعتقاد به نظام احسن خلقت از مؤلفه های گروتسک در این دو اثر هستند. که در اثر «مغازه خودکشی»، مؤلفه ی هتاکی به شکل بسیار کمتری نسبت به اثر گلشیری به چشم می خورد. همچنین فحاشی ها در این اثر، بر خلاف اثر شازده احتجاب تماماً از نوع غیررکیک هستند. در اثر مغازه خودکشی، مؤلفه خوفناکی خند ه آور به همان میزانی که در اثر شازده احتجاب وجود دارد، اما با کیفیتی دیگر منعکس شده است. در اثر «شازده احتجاب»، مؤلفه ی اغراق دیده نمی شود. با این وجود اثر «مغازه خودکشی» مشحون از اغراق ها و بزرگنمایی هاست. این بزرگنمایی ها تا حد زیادی به فانتزی این اثر نیز مرتبط است. همچنین در اثر «شازده احتجاب»، فضاسازی ها اگرچه سیاه و نابهنجار است، ولیکن هیچ یک از شخصیت ها نگاهی بدبینانه به جهان هستی ندارند. از این رو مؤلفه «عدم اعتقاد به نظام احسن خلقت» از گروتسک تا حد کمی در این اثر منعکس شده است. این در حالی است که اثر «مغازه خودکشی» بر اساس ایده ی اعتراض به جهان هستی و نگاه منفی به روزگار انسان، شکل گرفته است.
بررسی تطبیقی تئوری «امر آلوده» ژولیا کریستوا در ملکه زیبایی لی نین اثر مارتین مک دونا و شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس فرآیند آلوده انگاری، سوژه با ورود به حوزه امر نمادین، آنچه را که برای مرزهای سوبژکتیویته اش ابژه ای بیگانه و خطرناک تشخیص دهد «امر آلوده» می پندارد و در صدد طرد آن بر می آید. ژولیا کریستوا متن ادبی را همچون یک دال برتر آلوده انگاری، جایگاهی در نظر می گیرد که نویسنده آلودگی های روح افراد و هر آنچه سبب این آلودگی ها می شود را با بکار گیری کلمات و عبارات و فضاسازی متناسب به نمایش می گذارد تا افراد بتوانند به طهارت برسند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تطابق آلوده انگاری در دو اثر ملکه زیبایی لی نین و شازده احتجاب از دو کشور متفاوت می پردازد تا ریشه آسیب ها و پلیدی های روح «شازده» و «مورین» را از خلال امر نشانه ای بررسی نماید. این دو شخصیت در پی برائت خویش و حذف امر آلوده از زندگیشان بر می آیند و به گمان خویش در صدد پیوستن با امر پاک هستند. آنان در این راستا از شیوه های گوناگونی همچون نفی رابطه مادر فرزندی، انکار مادر به عنوان امر آلوده، تلاش برای دفاع از حریم سوبژکتیویته، جدال برای حذف امر آلوده و به کارگیری واژگان ناخوشایند استفاده می کنند. اما درنهایت تلاشهایشان بی فایده است و خود به نوعی تبدیل به امر آلوده گشته، دستشان به خون آلوده می شود و در کام نیستی فرو می روند.
بررسی روان شناختی زنانگی در اشعار فروغ فرخزاد
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
42 - 21
حوزههای تخصصی:
یونگ معتقد است که فرد برای رسیدن به رشد روانی و فردیت شخصیت خود از سه مرحله ی کهن الگویی کلان (سایه، آنیما/ آنیموس و خویشتن) عبور می کند و در هر مرحله با گذر از سطوح کهن الگوی به امکانات بیشتری از یکپارچگی روانی دست می یابد. در این پژوهش، نمادهای رشد مرحله دوم فردیت با تأکید بر کهن الگوی آنیما، در اشعار فروغ فرخزاد، بررسی و تحلیل شده است. نمادهای چهار مرحله ی رشد آنیما که با چهار شخصیت اسطوره ای حوا، هلن، مریم و سوفیا نمادین شده اند، در تمام دفتر های شعری فروغ فرخزاد حضور دارند، اما بسامد آن ها همزمان با رشد روانی شاعر تغییر می کند. در سه دفتر اول، بسامد ظرفیت های روانی حوا و هلن و در دو دفتر پایانی بسامد ظرفیت های مریم و سوفیا بیشتر است. فروغ در شعر خود توانست رشد آنیما را تا متعالی ترین سطح آن نشان دهد و در عین حال هرگز سطوح پست تر آن را سرکوب نکرد. به همین دلیل در دو دفتر پایانی نه تنها شاهد حضور مریم و سوفیا هستیم، بلکه ردّپایی از حوا و هلن نیز در پس زمینه ی شعر او دیده می شود. اشعار فروغ فرخزاد بازتاب دهنده ی رشد و یکپارچگی روانی شاعر در حوزه ی آنیماست. وی توانست پرده از چهره های مختلف و متناقض کهن الگوی آنیما برگیرد و زنانگی را لااقل در شعرش از غریزی ترین تا متعالی ترین خصیصه هایش بیان کند و به عنوان یکی از هنرمندان اصیل امروز، تمامیت آنیما را به نمایش گذارد.
از ققنوس شکسپیر تا سیمرغ عطار: بررسی گذار از عالم محسوس به عالم مثال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پوفسور آی. ای. ریچاردز از چهره های تأثیرگذار در نقد و نظریه ادبی سده بیستم است که در سخنرانی به وجوه معنایی منظومه کوتاه شکسپیر و بیان چند مصراع از منطق الطیر عطار درباره ققنوس اشاره می کند. همین اشاره مختصر، نگارنده را برآن داشت تا در این مقاله به وجوه شباهت و تمایز میان دو اثر عطار و شکسپیر در توجه به مضمون سیر و سلوک عارفانه بپردازد. شیوه اصلی پژوهش حاضر مبتنی بر تحلیل کیفی محتوای دو اثر و همچنین مضمون شناسی تطبیقی است. شعر شکسپیر درباره مجلس عزایی است که پرندگان برای دو عاشق و معشوق یعنی قمری و ققنوس تدارک دیده اند که به تازگی درگذشته اند. عامل پیوند شعر شکسپیر به سنت عرفان فارسی، نوعی معرفت عرفانی است که از طریق کشف و شهود به دست می آید و نه از رهگذر آگاهی و استدلال منطقی. مهم ترین وجه شباهت میان دو اثر، یکی شدن سی مرغ در منظومه عطار و قمری با ققنوس در شعر شکسپیر است. مهم ترین وجه تمایز نیز این است که مرغان در منظومه عطار، سیر و سلوکی عارفانه را برای وصال با سیمرغ آغاز می کنند، اما در شعر شکسپیر، نه سیر و سلوک، بلکه عشق پاک و افلاطونی میان ققنوس و قمری در جریان است. دیگر اینکه هر دو اثر به مفهوم خرد توجه نشان می دهند: خرد از این سیر و سلوک و از این یگانگی و فناپذیری عاشق و معشوق، حیرت می کند. با این همه، مهم ترین وجه مشترک این است که هم سی مرغ و هم قمری و ققنوس برای آنکه بقا و دوام یابند، باید فنا شوند: سی مرغ، بقای خود را در سیمرغ؛ و قمری و ققنوس بقای خود را در ققنوس تازه تولدیافته می بینند. در نهایت، وحدت وجود در عرفان اسلامی با عشق افلاطونی تناظر و همسانی کلی پیدا می کند: هر دو از عالم محسوس درمی گذرند و به جهان مثالی وارد می شوند.
بررسی ترجمه فارسی سخنان وزیر قطر و نماینده عربستان سعودی در افتتاحیه دوره 148 اتحادیه کشورهای عربی بر اساس مدل شفنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرداختن به نقش ترجمه در شکل گرفتن گفتمان های سیاسی، مسئله مهمی است که کمتر مورد توجه پژوهشگران عرصه ترجمه بین زبان عربی و فارسی بوده است؛ گفتمان سیاسی ترجمه بر این مهم تمرکز دارد که هر متنی در خلال ترجمه، لاجرم دچار تغییراتی ایدئولوژیک می شود که شایسته و بایسته بررسی و نقد است. بر همین اساس، پژوهش حاضر تلاش دارد تا ترجمه های متفاوت از گفت وگوی وزیر قطر و نماینده عربستان در افتتاحیه دوره 148 اتحادیه کشورهای عربی را مورد بررسی قرار دهد. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریه کریستینا شفنر و با رویکردی توصیفی- تحلیلی تلاش دارد تا مشخص کند رسانه های مختلف با توجه به رویکرد ایدئولوژیک و سیاسی خود، یک متن واحد را چگونه ترجمه و بازنمایی کرده اند. نتیجه این پژوهش مشخص می کند که تغییرات راه یافته به ترجمه، مبتنی بر ایدئولوژی خودی و غیرخودی است و رسانه های مختلف با توجه به همین مسئله از طریق انتخاب واژگانی، تغییرات نحوی و بازتولید متن، گفتمان متن مبدأ را تغییر داده اند.
خوانشی از رمان نوجوان هستی براساس رویکرد بوم فمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بوم نقد رویکردی جدید در مطالعات ادبی است که باتوجه به افزایش دغدغه های زیست محیطی در چند دهه ی اخیر در پی آن است تا میان ادبیات و محیط زیست پیوند برقرار نماید. اکوفمینیسم یا بوم فمینسیم نیز، شاخه ای از بوم نقد است که در پی اثبات این ادعاست که فرهنگ مردمحور در طول تاریخ به صورت توأمان به زن و طبیعت آسیب های جبران ناپذیری وارد کرده است. استدلال اصلی اکوفمینیست ها آن است که سرکوب مردسالارانه، با عناوین سود و پیشرفت، طبیعت را از بین می برد. این مقاله به روش تحلیل محتوا و با رویکرد توصیفی تحلیلی، بر آن است تا رمان هستی از فرهاد حسن زاده را از منظر اکوفمینسیم، بررسی کند و عناصر این دیدگاه را در اثر یادشده، پیش چشم بیاورد. قهرمان این اثر دختر نوجوانی است که در بحبوحه ی روزهای آغازین جنگ به همراه خانواده، مجبور به ترک شهر و دیار می شود. در این رمان شواهد و تصاویر بسیاری وجود دارد که نشان دهنده ی آسیب های جنگ تحمیلی به زنان و طبیعت است. از سوی دیگر قرائن متعددی نیز به چشم می آید که نشانگر وجه حمایتگری زنان از طبیعت و طبیعت از زنان است. این شواهد رابطه ی بین زنان، طبیعت و محیط زیست و نیز رابطه ی بین مردان، فرهنگ و جنگ را تأیید می کند.
فقر و رفاه: تحلیل رمزگان های اجتماعی در رمان «بازی آخر بانو»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
76 - 105
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی اجتماعی، موقعیت های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سوژه را عامل اصلی در تعیین کنش های او معرفی می کند. در رمان بازی آخر بانو، جایگاه اجتماعی سوژه های اصلی رمان در طی زمان و از فقر به رفاه تغییر می یابد. هدف این مقاله، نشان دادن تحول رمزگان های اجتماعی در نتیجه تغییر شرایط از فقر به رفاه و جابه جایی طبقه اجتماعی سوژه است. مقاله با روش توصیفی تحلیلی سه رمزگان رفتار، خوراک و لحن را در دو وضعیت فقر و رفاه بررسی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد تغییر در شرایط اقتصادی به تنهایی رمزگان اجتماعی را که سوژه در موقعیت های مختلف به کار می گیرد و نیز تمایزهای اجتماعی را، تبیین نمی کند، بلکه هنجار حاکم بر شخصیت سوژه نقشی بسیار تعیین کننده در رفتارها، گزینش ها و لحن او دارد. غلبه هنجار عینی بر شخصیت سوژه باعث می شود، سوژه هم زمان با تغییر در شرایط عینی تغییر کند، اما غلبه هنجار ارزشی سبب تأخیر در تغییر سوژه می شود؛ بدین صورت که شرایط تغییر می یابد، اما سوژه تنها پس از اطمینان به همسانی شرایط با هنجار ارزشی اش، با آن همراهی رمزگانی می کند.
مقایسه تطبیقی مؤلفه های عشق در اندیشه مولانا جلال الدّین بلخی و اروین یالوم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
1 - 29
حوزههای تخصصی:
عشق از مهم ترین و اساسی ترین مباحث عرفانی است که در عرفان اسلامی و در آثار و اندیشه مولانا به طور بارز، مطرح گردیده است؛ به نحوی که در مثنوی، عشق، یکی از راه های رسیدن به وصال پروردگار و فنا شدن در ذات او و بقا یافتن به اوست. در اندیشه عرفانی مولانا، غایت و نهایت عشق، وحدت عاشق و معشوق است؛ ولی در نظر یالوم، عشق یکی از مؤلفه های معنابخش زندگی است. او به قدرت عشق در تحوّل فرد و معنابخشی به زندگی اذعان دارد. اگرچه او عشق را به خلسه های مذهبی تشبیه کرده است؛ اما به دلیل عدم باور به ماوراءالطبیعه و عدم توجّه به امور معنوی در میان اقسام عشق، تنها به عشق زمینی توجّه کرده است. در میان اقسام عشق زمینی، توجّه او بیشتر معطوف به عشق نفسانی و به نوعی اخلاقی است. این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی- تطبیقی به بررسی مؤلفه های عشق در اندیشه مولانا و یالوم بپردازد. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که یالوم برآن است که عشق باید بالغانه و رشد یافته باشد و معتقد است، عشق با خود مسئولیّت به دنبال می آورد و فرد عاشق باید در برابر نیازهای جسمانی و روانی معشوق، پاسخگو باشد و برای منحصر به فرد بودن او، ارزش قائل شود. مولانا نیز همانند یالوم معتقد است که عشق به زندگی، معنا و گرمی می بخشد و همچنین عشق با خود مسئولیت را به دنبال می آورد؛ به نحوی که همسو بودن او در این نظریّه با یالوم به وضوح در اشعارش نمایان است.
مشترکات مضامین اشعار داراشکوه با آموزه های قرآنی و روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
145 - 162
حوزههای تخصصی:
محمد داراشکوه یکی از عجایب هند، دارای شخصیتی کم نظیر در جهان و از دانشمندترین شاهزادگان دوره تیموری بوده است که از طریق تألیف و ترجمه کتاب های بسیاری، تلاش گسترده ای برای وحدت و تقریب مفاهیم عرفان اسلامی و هندو انجام داد. آنچه موجب حیات جاوید و بقای نام داراشکوه شده، نوشته های ادبی و عرفانی اوست. یکی از آثار وی، دیوان اشعار فارسی او به نام اکسیر اعظم، مشتمل بر ۲۱۶ غزل و ۱۴۸ رباعی است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی کلیه شعرهای دیوان او مشخص شد که اشعار او فاقد تغزلات زمینی است و بیش از هر چیز، مضامین عرفانی و آسمانی را دربرداشته است و در عرفان نیز بیشتر نظریه وحدت وجود در آن به چشم می خورد. همچنین گلچینی از دیوان اشعار او که مشتمل بر تمامی موضوعات مذکور در سروده های اوست، برگزیده و در سه دسته «اعتقادات (توحید و صفات الهی؛ نبوت)»، «عبادت و سیر و سلوک» و «مواعظ و اخلاق» طبقه بندی و بررسی شد. نتیجه آنکه، مضمون اکثر اشعار او همسو با آموزه های قرآن و حدیث است و همگرایی منویات او با معارف اسلامی کاملاً قابل مشاهده است. البته در مواردی نیز به اشعار وی نقدهایی وارد می شود.
بررسی نقش محیط در درک ادبیّات و سینما (نیازسنجی مخاطبین: مطالعه تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
53 - 76
حوزههای تخصصی:
ادبیّات و سینما، به عنوان روساختی ترین لایه انعکاس دهنده و تولید کننده ارزش های اجتماعی، پیوندی ناگسستنی دارند. آن چه ادبیّات تطبیقی را به عنوان شاخه ای از خوانش ادبی مطرح می کند مقایسه درک مخاطبین در محیط ها و جوامع مختلف از آثار ادبی می باشد. مخاطب در مواجهه با هر اثر زنجیره ای از پرسش ها را از خود دارد، این که چرا از میان آثار متعدّد موجود این اثر خاص را انتخاب کرده است و چه عواملی در این انتخاب تأثیرگذار بوده اند؟ چه عواملی در ایجاد موقعیت فعلی و شکل گیری هویّت او تأثیرگذارند؟ این اثر چگونه به دست او رسیده است؟ و برآیند تمام این عوامل چه تأثیری در خوانش او از متن پیشِ رویش دارد؟ آن چه در این پژوهش حائز اهمّیّت است صرفاً تاریخ و موقعیت نگارش متن نیست، بلکه به بررسی همین عوامل در ارتباط با مخاطبین در بافت های فرهنگی و اجتماعی مختلف می پردازد. متأسّفانه در چند دهه اخیر، عمده توجّه ادبیّات تطبیقی بر آثار تولید شده و یا مؤلّفین بوده و مهم ترین ضلع خلق آثار که مخاطب است مورد اغماض قرار گرفته است. نیازسنجی مخاطبینِ متعلّق به محیط های مختلف و خلق آثاری که جهان شمول تراند، در عصرجدید که ابزارهای گوناگون سرگرمی برای او فراهم است، تنها راه نجات ادبیّات و سینما در جذب مخاطب و ادامه حیات است.
شواهد تاریخی و ادبی نویافته درباره تبار اشکانیِ داستان ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۲
101 - 130
حوزههای تخصصی:
درباره تبار داستان ویس و رامین از دیرباز مباحث بسیاری مطرح شده است. برخی از پژوهشگران این داستان را متعلق به زمان و مکان خاصی ندانسته و با عنوان «تخیلی» از آن یاد کرده اند. برخی دیگر برای آن هویت تاریخی قائل شده و خاستگاه آن را به روزگار ساسانیان، اشکانیان و دیگر ادوار تاریخی نسبت داده اند. بر مبنای پژوهش مینورسکی، انتساب این داستان به عصر اشکانی محتمل تر از دیگر دوره هاست. در پژوهش حاضر تلاش شده است با واکاوی منابع تاریخی و ادبی از منظری نوین، افزون بر شواهد مینورسکی، شواهد و استناداتی نویافته درباره تبار اشکانی داستان ارائه شود. همچنین شواهد بیشتری در تأیید برخی دیدگاه های او به دست داده شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش پرهیز از کلی گویی و تلاش به منظور به دست دادن جزئیاتی شفاف و مرتبط با تبارِ اشکانی داستان است. ابتدا پیشینه، فرضیه ها و نظریه های مختلف درباره تبار این داستان ذکر شده است؛ سپس با مطالعه تاریخ و منابع مربوط به روزگار اشکانیان، بازتاب وقایع این عصر در ویس و رامین نشان داده می شود. در این راستا، شواهد نویافته ای از دوره اشکانی در پیوند با قلمرو جغرافیایی، سنت های داستانی و حماسی و شفاهی، آیین ها، سرگرمی ها و بازی ها، اهمیت اسب سواری و تیراندازی، ساختار ارتش و مواردی از این دست، مورد ارزیابی و بررسی تحلیلی قرار گرفته است.
واکاوی بن مایه های همگون ادبیات اعتراض در شعر عبدالکریم الکرمی و عارف قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
488 - 513
حوزههای تخصصی:
دو کشور ایران و فلسطین به دلیل برخورداری از دین مشترک، باورها و اعتقادات نزدیک به هم و تجربه های مشترک سیاسی - اجتماعی، مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفته اند، در این میان شاعران، به عنوان رهبران ادبی با تکیه بر رسالت اجتماعی خویش، نقش برجسته ای در بارور کردن روح انقلابی مردم و برچیده شدن بساط ظلم و بی عدالتی داشته اند. دو تن از چهر ه های برجسته این رسالت در این دو کشور، عبدالکریم الکرمی و عارف قزوینی هستند که با اشعار خطابی و کوبنده خود به خوبی توانستند در برابر توطئه های دشمنان بایستند و روح بیداری و تحرک و اعتراض را در مردم بدمانند. در پژوهش حاضر، با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا، به بررسی برخی عناوین مطرح در ادبیات اعتراض در اشعار دو شاعر پرداخته شده و در پایان برخی نتایج حاصل شد: وطن دوستی و اعتراض علیه توطئه های دشمنان و استعمارگران، اعتراض علیه عملکرد حاکمان نالایق، محکوم نمودن عدم اتحاد و عدم یکپارچگی مردم، اعتراض علیه مزدوران و وطن فروشان از مهمترین مضامین ادبیات اعتراض در اشعار دو شاعر هستند. هر دو شاعر با زبانی تند و انتقادی؛ گاه صریح و گاه نمادین به تقبیح کژی ها و نابسامانی های موجود در جامعه پرداخته و احیای هویت ملی را در دستور کار خود قرار داده اند. هر دو یکی از عوامل نابسامانی را بهانه های مختلف دودستگی و اختلاف دانسته که در نظرگاه عارف وجود اختلافات دینی و مذهبی یکی از ریشه های اساسی آن را تشکیل می دهد.
تعاملات و کنش های اجتماعی گروه های جوانمردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین دیرپای جوانمردی در ایران در ابتدا به عنوان جنبشی اجتماعی برای احقاق حق مظلومان شکل گرفت. به تدریج با افزوده شدن مبانی نظری، تعالیم و آداب و اصول اخلاقی به آن، جریان ها و گروه های مختلفی از این آیین منشعب شدند. این گروه ها در دوره های مختلف نقش مهم و بسزایی در جامعه ایفا کردند. به ویژه در دوره پس از اسلام که با تأثیرپذیری جوانمردان در ابعاد مختلف از عارفان، کنش اجتماعی آنان نیز دست خوش تغییرات مهمی شد. باوجود حضور جوانمردی به عنوان یک جریان اجتماعی مؤثر در تاریخ ایران؛ اما تاکنون مبانی نظری، تعاملات با دیگر گروه ها و جریان های اجتماعی و همچنین کنش های اجتماعی آنان به شکلی منسجم تبیین نشده است؛ از این رو پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد تاریخی و روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای تعاملات وکنش های اجتماعی جوانمردان را تحلیل و تبیین کرده است. یافته ها نشان می دهد، هرچند ریشه های جوانمردی را باید در ایران پیش از اسلام جستجو کرد؛ اما می توان عرفان را مهم ترین آبشخور فکری جوانمردان پس از ورود اسلام به ایران و کشورهای دیگر دانست، چنانکه ایشان با عارفان، اهل حکومت و پیشه وران بیش از همه گروه های اجتماعی تعامل مستمر و پویا داشته اند. از مهم ترین کنش های گروه های جوانمردی می توان به موضوعات مبارزه با ظلم حاکمان وقت و ثروتمندان، خدمت به خلق از جمله محافظت از شهرهای مرکزی و شهرهایی که بیشتر مورد حمله بیگانگان قرار می گرفت، انفاق، ایثار و برقراری امنیت در راه های اصلی و کاروان های مسافرتی و تجاری اشاره کرد.
بررسی تطبیقی بازنمایی استعمار در رمان های «الصبار» و «سمفونی مردگان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مردم خاورمیانه –از جمله مردم ایران و فلسطین- در قرن بیستم با جریان مدرنیته روبرو شدند. آنها در این تقابل، وضعیت نسبتا همسانی داشتند؛ چراکه آن ها از یک سو، وارث سنت هایی سخت تنیده و کهن -چون پدرسالاری- بودند و از سویی دیگر با جریانی عصیان گر رویارو شدند که همه چیز را در خود می بلعید و می برد. در عرصه سیاست نیز با استعمار مواجه شدند که به انحاء مختلف سعی در بهره بری از سرزمین شان داشت. سنت ( به شکل خاص سنتِ پدرسالاری)، مدرنیته و استعمار سه بن مایه اصلی داستان های سمفونی مردگان از عباس معروفی و الصبار از سحر خلیفه اند. بررسی تطبیقی این دو اثر داستانی، تجربه تاریخی مشترک دو ملت ایران و فلسطین را در مواجهه با مدرنیته نشان می دهد و ماهیت استعمار و نظام سلطه را عریان می کند و از ضعف ها و قوت های سنت و مدرنیته پرده برمی دارد. از این رو، در پژوهش حاضر سعی شده که نمودهای استعمار، نظام سلطه در دو رمان تحلیل شود و پیوند این دو با جوامع سنتی (خانواده، روشنفکران و بازاری ها) تبیین گردد. نتایج پژوهش نشان دهنده این است که در هر دو داستان، سنت پدرسالاری، چون عنصری همگام با استعمار و استبداد به تصویر کشیده شده است. نویسندگان دو داستان، نظام سرمایه داری را دنباله استعمار دانسته اند و تجربه های همسانی را از استثمارگری های این نظام در خاورمیانه، روایت کرده اند. در هر دو داستان، قهرمان، جوانی شاعر است که با یاری دیگر شخصیت ها -خاصه، زنان- در برابر استبداد و استعمار می ایستد.
تحلیل زمانمندی روایت در داستان های بازنویسی آذریزدی از مثنوی برای کودکان (بر اساس نظریه ژنت و نیکولایوا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درک و شناخت مخاطبان کودک از زمان، متفاوت با بزرگ سالان است؛ بنابراین نویسندگان در نگارش داستان برای این رده ی سنی و تأثیرگذاری بیشتر، باید از الگوی زمانمندی مناسب با فهم آنان استفاده کنند. بر این اساس، هدف در این پژوهش نیز بررسی زمانمندی روایت در داستان های بازنویسی آذریزدی از مثنوی برای مخاطبان کودک است. بدین منظور ابتدا نظریه ی ژنت درباره ی زمانمندی روایت و نگرش نیکولایوا به زمانمندی در داستان کودکان، در چارچوب اصلی پژوهش، بررسی شد و سپس بر مبنای آن ها، عناصر زمانمندی در سه داستان بازنویسی شده از مثنوی به روش اسنادی با این فرض که آذریزدی، مناسب با درک مخاطب کودک از زمان، نوع نگرش به کودکی و اهداف ادبیات کودک، تغییراتی در الگوی زمانمندی داستان ها ایجاد کرده است، تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان می دهد آذریزدی براساس نگرش آموزشی که به ادبیات کودک داشته است و همچنین این دیدگاه که مخاطبان کودک نیاز به توضیح بیشتر درباره ی مطالب دارند، از درنگ توصیفی در بخش شخصیت پردازی و بیان رویدادها، گذشته نگری و بسامد مکرر استفاده کرده که این امر موجب شتاب منفی در داستان های بازنویسی شده است. آذریزدی صحنه های حذف شده در مثنوی را به صورت خلاصه روایت کرده و صحنه های خلاصه را با جزئیات بیشتر بازنویسی کرده است تا اطلاعات ضروری در اختیار مخاطب کودک قرار گیرد. مقایسه ی الگوی زمانمندی داستان های بازنویسی شده با نگرش نیکولایوا نیز نشان می دهد آذریزدی بیشتر به ساختار زمانمندی داستان های کلاسیک کودک نظر داشته است تا داستان های معاصر.
جلیس المشتاق (گزاره منظوم بساتین الانس اختسان دهلوی: 700- 752 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلیس المشتاق سروده شاعری ناشناخته با نام یا تخلّص «علی» است که از شاعران دوره حکمرانی امیر شیرانشاه در شروان آذربایجان (حک: 869- 907 ق) بوده و آن را در سال 870ق به رشته نظم کشیده است. این اثر، برگردانِ منظومِ بساتین الانس اختسان دهلوی، دبیر و ادیب دوره سلطان غیاث الدّین تغلق (720 – 725ق) و محمّد شاه تغلق (725- 752 ق) است. در این منظومه، داستان عاشقانه پادشاه کشورگیر، پسر پادشاه بتیهان (شهری بزرگ در جنوب هند) با ملک آرا (دختر پادشاه چین) به روایت درآمده و حکایات میان پیوندی نیز درآن نقل شده است. علی در جلیس المشتاق ، برخلاف اختسان دهلوی، داستان را عاری از هر گونه تکلّفات زبانی و بیانی روایت کرده است.
بررسی تأثیر تفکرات نیهیلیستی بر شکل گیری پلیدشهر در شعر سیمین بهبهانی و غاده السمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
1 - 25
حوزههای تخصصی:
در تاریخ فرهنگ جهانی، همیشه ارتباط ژرفی میان فلسفه و ادبیات وجود داشته است. بعدها نیز با ظهور مکتب های فلسفی چون نیهیلیسم، ایده های فلسفی در ادبیات نقش اساسی و محوری ایفا کردند. نیهیلیسم به ایدئولوژی گفته می شود که معمولاً با نفی مطلق همراه است؛ لذا در آن معنای زندگی، هستی و بودن از بین می رود. این مکتب فلسفی اواخر سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم گسترش چشمگیری پیدا کرد و به علوم گوناگون راه یافت. ادبیات پلیدشهری که با ادبیات آرمان شهری در تضاد است، در حقیقت بازتاب زندگی فردی و جامعه ناخوشایند و شرایط نامطلوب سیاسی، اجتماعی، فرهنگی خالقان این آثار ادبی است؛ لذا تفکرات، جهان بینی و حتی دلزدگی های آنان را نیز دربرمی گیرد. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و براساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا با هدف نشان دادن ارتباط مکتب فلسفی نیهیلیسم با ادبیات پلیدشهری، اشعار سیمین بهبهانی و غاده السمان را مورد بررسی قرار داده است. نتیجه نشان می دهد؛ که بهبهانی و السمان خلق پلیدشهر را دست مایه مطلوبی برای بیان تفکرات نیهیلیستی خویش قرار داده اند و ازآنجایی که هر دو شاعر زن هستند، لذا معضلات و مشکلات زنان، آنان را بیشتر به سمت تفکرات نیهیلیستی سوق داده و به دنبال آن به خلق پلیدشهر روی آورده اند؛ اما در اشعارالسمان بنابر تاریخچه زن عرب، اندیشه های نیهیلیستی و ترسیم پلیدشهر نمود بیشتری پیدا می کند. به طورکلی، هدف سیمین و غاده از ترسیم پلیدشهر، رسیدن به شهری آرمانی و ایده آل است.