مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
سحر خلیفه
حوزه های تخصصی:
یکی از کارکردهای ادبیات داستانی معاصر تجسم بخشیدن به دردها و دغدغه های انسان است. این نوع از ادبیات بهترین وسیله برای ترسیم وقایع جوامع بشری است؛ به ویژه آنکه زندگی بشر در حالت جنگ و جامعه زیر یوغ اشغالگران باشد، که آنگاه نقش این گونه از ادبیات در پرداختن به مسائل توده ها و موضع گیری در برابر حوادث دوچندان می گردد. دوگانه سحر خلیفه: صبّار و عبّاد الشمس، زندگی عرب های فلسطینی در کرانه غربی رود اردن را پنج سال پس از شکست سنگین حزیران 1967م ترسیم می کند. از برجسته ترین موضوعاتی که در لابه لای حوادث روایت شده در این دو رمان به چشم می خورد، می توان به خواسته های کلیدی ملت فلسطین یعنی حفظ میهن، اتحاد و امید به آینده وطنی به دور از تفرقه اشاره کرد.
مفهوم میهن در رمان های سحر خلیفه سویه های گوناگونی دارد. از مهم ترین آنها سرزمین، انسان فلسطینی، خاطرات کودکی و فرهنگ است. این رمان ها ایستادگی ملت مقاوم فلسطین اعم از زن و مرد و کودک و بزرگ در حفظ سرزمین و میهن خود را به تصویر می کشند. و توضیح می دهند که این یکپارچگی میان طبقات مختلف جامعه اعم از فرهنگی و غیر فرهنگی و ... ملت را به سوی وحدت در برابر دشمن غاصبشان سوق می دهد، اگر چه در درون خود خالی از اختلافات هم نیستند. به نظر نویسنده، باید بر وحدت و اتحاد تأکید ورزید؛ زیرا تنها راه برون رفت از تمامی مشکلاتی است که اشغالگران پدید آورده اند. البته در کنار این اتحاد، امید به آینده، زدودن ناامیدی و اندوه و سرخوردگی، سپس احیاء میهن دوستی پژمرده شده و فداکاری برای میهن همگی به نظر نویسنده از عوامل مهم و تأثیرگذار برای آزادسازی میهن فلسطین است.
سبک شناسی گفته های داستانی در رمان الصبار سحر خلیفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«گفته های داستانی» ابزار بیان سخنان و اندیشه ها و بستری مناسب برای پیشبرد حوادث داستان است که بخش گستردة هر داستان را تشکیل میدهد؛ «راویتگر» باید بهگونهای آنها را در داستان بازنمایی کند که خواننده عمیقاٌ با داستان آشنا شود؛ از اینرو سبکشناسی بازنمایی گفتههای داستانی برای درک بهتر داستان ضروری مینماید. شیوههای بازنمایی گفتههای داستانی که از رابطة راویت گر با شخصیتهای داستانی به دست میآید، به پنج گونة مستقیم، غیر مستقیم، مستقیم آزاد، غیر مستقیم آزاد و گزارش روایتی تقسیم میشود.
مقالة پیشرو، به شیوة توصیفی ـ تحلیلی و ضمن ارائة جامعة کامل آماری از گفتههای داستانی، به تحلیل رمان الصبار (1976) میپردازد. یافتهها، نشان میدهد که شیوههای بازنمایی گفتة مستقیم، گزارش روایتی و گفتة مستقیم آزاد، به ترتیب بیشترین بسامد کاربرد را در رمان دارند؛ روایت گر، با استفاده از شیوههای گفتة مستقیم و مستقیم آزاد به شخصیتها اجازه داده تا به طور مستقیم با خوانندگان ارتباط برقرار کرده و آنها را با دغدغههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود آشنا نمایند؛ گاهی نیز خود زمام حوادث داستان را به دست گرفته و با شیوة گزارش روایتی، حوادث داستان را به پیش میبرد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوههای بازنمایی سخنان در رمان الصبار و تعیین بسامد کاربرد هر یک از شیوهها میباشد.
دراسه الزمن الروائی فی روایه "حبّی الأوّل" لسحر خلیفه اعتماداً علی نظریه جیرار جنیت البنیویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
137 - 157
حوزه های تخصصی:
یُعتبَر الزمن من العناصر البنیویه التی تحدث الروایه أساساً علیها. وکان الزمن یتشکل على علاقه منطقیه سببیه فی الروایات الکلاسیکیه، ولطالما استفاد الکتّاب منه لتحقیق أغراضهم فی الکتابه، لکنّه ومن خلال الحرکه والتغییر على أرض الواقع، جعلهم یسعون وراء أشکال زمنیه أخرى تفیدهم فی تبیین الخیال والرؤى. وهذا ما یسبب الحرف عن المسیر المتتابع للزمان فی الروایات المعاصره، نتیجهً للمفارقه بین زمن السرد وزمن حدوث القصه وباستخدام تقنیه التسلسل الزمنی وإیقاعه. وسحر خلیفه، الروائیه التی تشکل القضیه الفلسطینیه محوراً مرکزیاً فی روایاتها تعید قراءه التاریخ الفلسطینی وأحداثه، لعرضه على الجیل الجدید من مواطنیها عبر قصه حب فی روایتها "حبّی الأوّل". وقد تناولت هذه الدراسه الزمن فی الروایه المذکوره معتمده آراء "جیرار جنیت" حول الزمن الروائی، التی عرضها فی کتابه "خطاب الحکایه" من خلال تبیین المفارقات بین زمن القصه وزمن الحکایه، وعلى منهج وصفی تحلیلی. وقد استثنت الدراسه التواتر، فوصلت إلى أنّ المفارقات الزمنیه تسود على الروایه بسبب التداخل بین الحاضر والماضی فی نظام تشظظی للبنیه الزمنیه فیرى القارئ نفسه فی تردد بین هذین البعدین من الزمن. وقد أسست خلیفه لهذه البنیه الزمنیه باستخدامها تقنیات متنوعه لتسریع السرد أو إبطائه والحرکه المستمره بین الحاضر والماضی دعماً للأغراض السردیه. ومن هذه التقنیات؛ تیار الوعی والحوارات الداخلیه والاسترجاعات والاستباقات والخلاصه والحذف، مما یجعل الزمن الروائی یطول فی بعض المشاهد ویقصر فی أخرى.
تجلی بن مایه های فرهنگ اسلامی-شرقی در رمان های سحر خلیفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال سوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۹
93 - 107
حوزه های تخصصی:
سحر عدنان خلیفه نویسنده مشهور و مسلمان فلسطینی به عنوان یکی از پرچمداران نویسندگی عرب و فلسطین است. او با پرداختن به مضامینی چون زن شرقی و فلسطینی و همچنین مفاهیم گسترده وطن و پایداری در مقابل ظلم و اشغال بر فرهنگ اصیل اسلامی و مذهبی و در عین حال شرقی تاکید دارد. در آثار او چیستی انسان عربی و فلسطینی و نیز شناخت و تعریف زن به عنوان مهم ترین جلوه های هویت شناخته می شوند. زن شرقی و فلسطینی چهره های مختلف مثبت و منفی دارد که به همان میزان هویت خود را نشان می دهد و نیز هنگامی که به وطن و پایداری می پردازد جز در خدمت هویت ملی گام برنداشته است. در این جستار چگونگی جلوه های هویتی یاد شده مورد بررسی قرار می گیرد. این مقاله از نوع توصیفی و تحلیلی تهیه و تدوین گردیده است و در عین حال با روش کتابخانه ای و مراجعه به اسناد و مدارک معتبر تلاش می نماید داده های مورد نظر را تنظیم نماید. با نقد و بررسی آثار سحر خلیفه یافته ها بیانگر آنست که به رغم تحصیل در ممالک غربی هرگز از تمدن و فرهنگ اسلامی و شرقی خود دوری نگزیده است.
بازتاب خود و دیگری در رمان عباد الشمس (با تکیه بر تحلیل گفتمان انتقادی ون دایک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژانر رمان مقاومت فلسطین مجموعه متنوعی از صداهای ملت بحران زده و محروم از جوش وخروش زندگی است که نویسندگان آن در تلاشند تا از ابزار زبانی در برجسته سازی نگرش ها و عقاید سیاسی خویش در قالب ادبی مدرن بهره وافری جسته و رابطه واقعی وحقیقی میان انگاره های خویش و بافت های بیرونی رمان را به بهترین شکل برای مخاطب ترسیم نمایند. پژوهش حاضر در همین راستا، رمان «عباد الشمس» اثر سحر خلیفه، رمان نویس شهیر فلسطینی را با روش گفتمانی – انتقادی و بر مبنای تحلیل گفتمان انتقادی ون دایک مورد بررسی قرار داده تا از ایدئولوژی نویسنده در بیان واقعیت های زندگی ملت در بند اهریمن، پرده بگشاید و فلسطینیان را به عنوان انسان هایی که باتمام وجود برای باز پس گیری سرزمین شان پیکار می نمایند، به جهانیان بشناساند. نویسنده در این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این سؤال است که چگونه می توان با کمک استراتژی های ون دایک، سطح اندیشگانی نویسنده رمان را درباره فلسطینیان با هویت «خودی» و اشغالگران فلسطین با هویت «دیگری» مورد کنکاش قرار داد؟ نتایج نشان می دهد که از کاربست استراتژی های زبانی، مؤلفه های وجهیت، انگاره های ذهنی، گواه نمایی، برجسته سازی و انتخاب واژگانی بیشترین بسامد را برای بازنمایی چهره خودی و دیگری، در رمان مذکور داشته که حکایت از سوگیرانه بودن گفتمان سحر خلیفه در پرداختن به مسائل فلسطین دارد.
فلسطین در آیینه رمان زنان فلسطینی بررسی موردی «عبادالشّمس» سحر خلیفه
منبع:
پژواک زنان در تاریخ سال دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵
47-66
حوزه های تخصصی:
اشغال فلسطین یکی از مؤلفههای برسازنده احساس هویت ملی در این سرزمین است. گره خوردن مشکلات عادی زندگی با معضلی فراگیر برای مرد و زنِ یک ملت، محتوایی چند لایه به روایتهای رماننویسان فلسطینی یا رماننویسان عربی داده است که درباره فلسطین نوشتهاند. اما روایتهای زنانه از این قضیه افزون بر آنکه تلاشی برای زنده ماندن تاریخ مبارزات فلسطین و برساختن تصاویری از واقعیت استعمار و اشغال این سرزمین است، میتواند ساختار اجتماعی آن را به لحاظ جنسیتی نیز به چالش کشد و مخاطب را با لایههای عمیقتری از این واقعیت آشنا و درگیر کند. سحر خلیفه از معروفترین چهرههای رمان فلسطینی، در کودکی و همزمان با اشغال کشورش مجبور به ترک آن شده است. عبادالشّ مس (آفتابگردان)(1980) سومین رمان این نویسنده تا حدّ زیادی مشکلات آوارگان فلسطینی را در وطن خودشان نشان دهد. در این نوشتار با بررسی این رمان به یکی از صداهای جدّی زنانه در ادبیات فلسطین پرداختهایم. خود و دیگری، هویت، نقشهای مختلف اجتماعی و رابطه زن و وطن از جمله مسائلی است که در این رمان مورد بررسی قرار گرفته است.
المکان وتوظیفه الدّلالی فی روایه حبّی الأوّل لسحر خلیفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۴
25 - 50
إنّ المکان کأحد العناصر المکونه للسرد، یعکس محل وقوع الأحداث والوقائع، ویعرض صوره شامله للروایه. وهذا العنصر إضافه علی تصرف قسم کبیر من الروایات الفلسطینیه، یؤدّی دوراً عملیاً فی تعمیق المواضیع المدروسه من قبل الروائیین الفلسطینیین. وسحر خلیفه کإحدی الکتّاب الفلسطینیین الملتزمین، والتی لاتزال لدیها الاهتمام بوطنها المحتل، استطاعت أن تشیر إلى أسباب هزیمه الفلسطینیین عبر توظیف هذا العنصر فی روایه حب ّی الأوّل الرومانسیه التی ألّفتها عام 2010م. هذا المقال بصدد دراسه مکانه ودور الأماکن الرئیسه والتقابلات الموجوده بینها فی هذه الروایه معتمداً المنهج الوصفی-التحلیلی وکذلک معالجه دلالات الأماکن الفرعیه التی تستخدم فی بناء الأماکن الرئیسه، من منظور الانفتاح والإغلاق، وکذلک الحمیمیه والوحشیه. تبین النتائج بأن الأماکن الرئیسه فی هذه الروایه هی المدن والقری، والأماکن الفرعیه هی المقهی والمطار وبیت آل قحطان. ومدینتی النابلس والشام من بین الأماکن الرئیسه تحظى بدور هامّ فی هذه الروایه لتجسید الأجواء السائده علی فلسطین آنذاک. ویعتبر المقهی علی أنّه مکان فرعی آخر ولکن مفتوح، أفضل مکان لتصویر أسباب هزیمه الفلسطینیین فی هذه الروایه. إنّ أهمّ أداه تستخدمها الکاتبه لإظهار الأمکنه فی حبی الأول هو الوصف والذی یلعب دوراً هاماً فی العرض التفصیلی للقری والطبیعه والناس کما أنّ توظیفه الإیهامی والجمالی هما الأکثر استخداماً من بین أدات الوصف فی روایه سحر خلیفه.
تحلیل الخطاب السردی فی الأدب المقاوم الفلسطینی(دراسه روایه "باب الساحه" نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
33 - 56
حوزه های تخصصی:
الخطاب السردی وسیله هامه لإبراز الأفعال، والأحادیث، والأفکار الروائیه؛ ویوجد من موقع الراوی والشخصیات الروائیه، وهذا الموضوع قد حظی بعنایه النقاد وعلماء الأسلوب فی العصر الحاضر، ومن أهم العلماء الذین تناولوا هذا الموضوع لیتش و شورت ، وإنهما تحدثا عن خمسه أسالیب فی الخطاب السردی وهی التقریر السردی، والأسلوب غیر المباشر، والأسلوب الحر غیر المباشر، الأسلوب المباشر، الأسلوب الحر المباشر فی استحضار الأقوال والأفکار. یقوم هذا المقال مستمداً من المنهج الوصفی ضمن احصاء الأفکار الروائیه؛ بتحلیل طرق استحضار الأفکار فی روایه «باب الساحه»(1990م) لسحر خلیفه ؛ نتائج البحث تدل علی أن الراوی قد استمد من الفکر المباشر، والتقریر السردی للأفکار، والفکر الحر غیر المباشر کإطار لسرده الروائی؛ لأن الفکر المباشر یتیح الفرصه للشخصیات کی تعبروا عن خلجانات نفوسهم فی مختلف المجالات السیاسیه، والإجتماعیه و... واستخدام الأسلوب الحر غیر المباشر یسبب لکی ینتقل الموضوع من قبل خلال صوتین إلی القارئ: صوت الشخصیه وصوت الراوی. وهذا الأمر یؤدی إلی تأثیر الروایه بصوره قویه إلی القارئ. وسحر خلیفه من خلال هذه الأسالیب ترسم المجتمع الفلسطینی وحیاه المرأه فیه بصوره دقیقه وشامله خلال السنوات الأولی للإنتفاضه.
سیمای زن در «دیگر کنیزهای تان نیستیم» و «عادت می کنیم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳۶
9 - 26
حوزه های تخصصی:
این پژوهش که به شیوه تحلیلی- توصیفی تدوین شده بر آن است که با بررسی سیمای زن و حضور وی در اجتماع در دو رمان «دیگر کنیزهای تان نیستیم» از سحر خلیفه و رمان «عادت می کنیم» از زویا پیرزاد ، گامی کوچک در شناساندن افکار فمنیستی هر دو نویسنده بردارد؛ ضمن بررسی آثار هر دو نویسنده درمی یابیم که زنان ترسیم شده در هر دو رمان زنانی بی باک و سلطه جو هستند که با حضور فعال و پرشور خویش در عرصه های اجتماعی، اقتصادی و تعامل با مردان، از قوانین جوامع مردسالار و سنتی خویش سرپیچی کرده اند.
نمادگرایی در دو رمان «جزیره سرگردانی» و «حبی الأول»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳۹
83 - 106
حوزه های تخصصی:
سیمین دانشور و سحر خلیفه ، دو نویسنده مشهور ایرانی و فلسطینی از جمله افرادی هستند که در آثارشان از نماد استفاده کرده اند. در این مقاله سعی شده است تا جنبه های نمادین مضامین مشترکی که هر دو نویسنده در اثر خود «جزیره سرگردانی» و «حبی الأول» از آن ها به عنوان نماد استفاده کرده اند و برخی معانی آن ها استخراج گردد. اینگونه برمی آید که هر دو نویسنده در آثار خود، موضع گیری صریحی نسبت به قضایای سیاسی و اجتماعی کشورشان داشته اند که با واقعیت موجود در جامعه همخوانی دارد و این موضع گیری در گفت وگو و شخصیت های داستانی نمایانگر است. گفت وگو با توجه به فضای داستان، نقش اساسی در معرفی شخصیت ها و خصوصیت های روحی و خلقی آنان دارد و به پیشبرد داستان کمک شایانی کرده است.
بررسی تطبیقی بازنمایی استعمار در رمان های «الصبار» و «سمفونی مردگان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مردم خاورمیانه –از جمله مردم ایران و فلسطین- در قرن بیستم با جریان مدرنیته روبرو شدند. آنها در این تقابل، وضعیت نسبتا همسانی داشتند؛ چراکه آن ها از یک سو، وارث سنت هایی سخت تنیده و کهن -چون پدرسالاری- بودند و از سویی دیگر با جریانی عصیان گر رویارو شدند که همه چیز را در خود می بلعید و می برد. در عرصه سیاست نیز با استعمار مواجه شدند که به انحاء مختلف سعی در بهره بری از سرزمین شان داشت. سنت ( به شکل خاص سنتِ پدرسالاری)، مدرنیته و استعمار سه بن مایه اصلی داستان های سمفونی مردگان از عباس معروفی و الصبار از سحر خلیفه اند. بررسی تطبیقی این دو اثر داستانی، تجربه تاریخی مشترک دو ملت ایران و فلسطین را در مواجهه با مدرنیته نشان می دهد و ماهیت استعمار و نظام سلطه را عریان می کند و از ضعف ها و قوت های سنت و مدرنیته پرده برمی دارد. از این رو، در پژوهش حاضر سعی شده که نمودهای استعمار، نظام سلطه در دو رمان تحلیل شود و پیوند این دو با جوامع سنتی (خانواده، روشنفکران و بازاری ها) تبیین گردد. نتایج پژوهش نشان دهنده این است که در هر دو داستان، سنت پدرسالاری، چون عنصری همگام با استعمار و استبداد به تصویر کشیده شده است. نویسندگان دو داستان، نظام سرمایه داری را دنباله استعمار دانسته اند و تجربه های همسانی را از استثمارگری های این نظام در خاورمیانه، روایت کرده اند. در هر دو داستان، قهرمان، جوانی شاعر است که با یاری دیگر شخصیت ها -خاصه، زنان- در برابر استبداد و استعمار می ایستد.
خوانشی روانکاوانه از الصبار بر اساس نظریه شخصیت فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
56 - 41
حوزه های تخصصی:
الصبار نوشته سحر خلیفه بیانگر ذهنیت ملت استعمار زده فلسطین در دهه های پایانی قرن بیستم است. این داستان شخصیت های بسیاری دارد که هرکدام نمایانگر بخشی از این ذهنیت اند. با تحلیل روانکاوانه شخصیت های داستان، می توان لایه های پنهان آن را رمزگشایی کرد و ذهنیت جامعه فلسطینی، در نیمه دوم قرن بیستم را درک نمود. طبق دیدگاه فروید، روان انسان (خودآگاه و ناخودآگاه) از سه بخش شکل گرفته است. بخش نخست، نهاد است که دربردارنده خواسته های طبیعی نخستین انسان و غریزه لذت و حیات است. رویارویی کودک با واقعیت، سبب شکل گیری بخشی واقع بین و منطقی در نهاد می شود که فروید آن را «من» می نامد. در ادامه روند رشد انسان، بخشی به نام «فرامن»، از دل «من» جدا می شود. فرامن، بعد آرمان گرا و اخلاق مدار ذهن است که همواره نهاد را به خاطر تمایلات غریزی اش ناچیز می شمارد و «من» را به خاطر همراهی گاه به گاه اش با نهاد، سرزنش می کند. طبق خوانش صورت گرفته از داستان، شخصیت های الصبار سه نوع اند در نظر گرفته شده اند و هر کدام نمودی از یکی از بخش های سه گانه ذهن انگاشته شده اند؛ عامه مردم و کارگران، نماینده نهاد فرض شده اند؛ آنها آرمان ها را کنار گذاشته اند و تنها به نیازهای اولیه و بقا می اندیشند. عادل –که فردی خردگرا و واقع بین است و امور کارگران را سامان می دهد- نماینده «من» فرض شده است. اسامه نیز نمودی از فرامن تلقی شده؛ او همواره عادل را به آرمان گرایی دعوت می کند و از او می خواهد مردم را به مقاومت فرابخواند، ولی عادل، اسامه را به واقع بینی دعوت می کند. عادل در طول داستان، نقطه مقابل اسامه است و دیدگاه های او را همواره رد می کند ولی در پایان، تغییر موضع می دهد و از جایگاه من، به من متعالی تبدیل می شود و و نگاهش به واقعیت، آرمان گرایانه می شود. به نحوی که شخصیت تکامل یافته او، هم مصلحت اندیش است و هم آرمان گرا و عمل گرا؛ ذهنیت عادلِ پایان داستان، همانی است که خلیفه، در ناخودآگاهش برای ملت فلسطین می خواهد و آرزو دارد.