مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
امر نشانه ای
حوزه های تخصصی:
این مقاله کوششی است برای تبیین برخی از جنبه های تعاملات تمدنی شامل ایده گفت و گوی تمدن ها از منظر دیدگاههای جنسیت، به ویژه دیدگاه ژولیا کریستوا، فمینیست بلغاری الاصل فرانسوی.پرسش های بنیادینی که مقاله حاضر در صدد پاسخ دادن به آنهاست، عبارتند از: چنانچه به تعبیر کریستوا سامان نمادین جوامع مدرن را از یکسو و آنارشی نشانه ـ ای سایر جوامع را از سوی دیگر در نظر بگیریم، آیا امکان برقراری یک گفت و گوی تفاهم آمیز میان آنها وجود دارد یا خیر؟ آیا این گفت و گو صرفا نوعی گفت و گوی جدلی خواهد بود که به تعبیر لیوتار در «چنبر تعارض ها» و منازعات قدرت خواهد افتاد؟ نهایتاً آنکه تحت کدام شرایط، امکان چنین گفت و گوی تفاهم آمیزی وجود خواهد داشت؛ گفت و گویی که در آن تحول و تقلیل یک فرهنگ به دیگری (در اینجا تقلیل امر نشانه ای به امر نمادین) صورت نگیرد؟
انقلاب در زبان: مبانی نظریه ی معنا نزد کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
17 - 32
حوزه های تخصصی:
نظریه معناکاوی کریستوا را میتوان متأثر از دو گرایش پدیدارشناسی و روانکاوی دانست. درواقع کریستوا با بیان عمل کرد معنازایی یا به عبارتی مواجهه فرایندهای دلالت (امر نشانهای و امر نمادین ) به پدیدارشناسی و روانکاوی بازگشتی انقلابی دارد. وی برای عمق دادن به تفسیر معنا، و شرح و تفسیر امر نمادین به پدیدارشناسی رجوع می کند و امر نشانهای را از روانکاوی فروید به ارث میبرد. کریستوا با برداشت خود از پدیدارشناسی هوسرل، میان پدیدارشناسی و روانکاوی ارتباط برقرار میکند و می کوشد بر این پایه نظریهای برای فرایند دلالت (معنازایی) ارایه دهد. مواجهه نظریه پدیدارشناسانه و روانکاوانه با یک دیگر بستری را فراهم می آورد تا کریستوا نظریه معنا و سوبژکتیویته خود را بسط دهد. در فضایی که غلبه با امر نمادین است، کریستوا تلاش می کند با بازتعریف فرایند دلالتی، امکان سرکشی و بازتولید معنا را به فرایندی انگیخته و دایمی تبدیل کند. وی می کوشد با بهره گیری از این مفهوم پویا، بازنمایی متفاوتی در زبان تولید کند و این خود انقلابی در درون زبان و ساختارهای فرهنگی است. این نوشتار در پی آن است تا پس از مروری بر عناصر دخیل در «فرایند دلالتی» در اندیشه کریستوا، به تأثیر عواملی هم چون روانکاوی فرویدی لکانی و پدیدارشناسی، در بسط نظریه معنا بپردازد و پرده از این انقلاب بردارد. پروژه کریستوا درحقیقت سویه دیگری از واسازی دریدایی از زبان متافیزیکی است.
مفهوم سرپیچی در فلسفه ادبیات کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی و هنری خلاقه نه تنها معنای تازه ای خلق می کنند، بلکه شیوه تازه ای برای معناداری و درنتیجه تحول و دگرگونی ساختار ادبی و همچنین سوژه هنرمند را در پی دارند. معنایی که بر اساس ساختارهای از پیش موجود و هنجارهای شکل گرفته کار نمی کند و در واقع تنها با با دگرگون ساختن اصول پذیرفته شده، نحوه جدیدی از معناداری را معرفی می کنند. این خصلت دگرگون کننده را کریستوا در زبان شاعران آوانگارد و درون یک سیستم نمادین و از پیش پذیرفته شده تشخیص می دهد. در نظر کریستوا در یک اثر نوآورانه و به طور کلی خلاق ادبی، عناصر متن زایشی یا خصلت نشانه ای زبان، از تغییر جهتی در سوژه سخنگو و وجود ظرفیتی برای بازی و لذت حکایت می کنند که اجبار و الزام کلی قانون نمادین را نقض کرده و مفهومی از «مرز» و همچنین سرپیچی، فراروی و یا تخلف از مرز را به همراه دارد. بنابراین، این «عمل» را می توان پذیرش قانون نمادین و توأمان، فراروی از آن قانون جهت احیای آن دانست. موضوعی که می توان مصادیق آن را در قالب های ادبی و هنری گوناگون سراغ گرفت و بر این اساس چارچوب نظریه ای در ادبیات از منظر کریستوا ترسیم کرد. اما چنین نظریه ای می تواند ابعاد گوناگونی بیابد و از زیبایی شناسی به شکل معمول نیز فراتر رود و برای ادبیات و هنر جایگاهی فراتر از یک ابژه زیبایی شناسی قائل شود. امری که قادر است تحول و دگرگونی سوژه و فرهنگ را در پی داشته باشد.
مفهوم سرپیچی در فلسفه ادبیات کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی و هنری خلاقه نه تنها معنای تازه ای خلق می کنند، بلکه شیوه تازه ای برای معناداری و درنتیجه تحول و دگرگونی ساختار ادبی و همچنین سوژه هنرمند را در پی دارند. معنایی که بر اساس ساختارهای از پیش موجود و هنجارهای شکل گرفته کار نمی کند و در واقع تنها با با دگرگون ساختن اصول پذیرفته شده، نحوه جدیدی از معناداری را معرفی می کنند. این خصلت دگرگون کننده را کریستوا در زبان شاعران آوانگارد و درون یک سیستم نمادین و از پیش پذیرفته شده تشخیص می دهد. در نظر کریستوا در یک اثر نوآورانه و به طور کلی خلاق ادبی، عناصر متن زایشی یا خصلت نشانه ای زبان، از تغییر جهتی در سوژه سخنگو و وجود ظرفیتی برای بازی و لذت حکایت می کنند که اجبار و الزام کلی قانون نمادین را نقض کرده و مفهومی از «مرز» و همچنین سرپیچی، فراروی و یا تخلف از مرز را به همراه دارد. بنابراین، این «عمل» را می توان پذیرش قانون نمادین و توأمان، فراروی از آن قانون جهت احیای آن دانست. موضوعی که می توان مصادیق آن را در قالب های ادبی و هنری گوناگون سراغ گرفت و بر این اساس چارچوب نظریه ای در ادبیات از منظر کریستوا ترسیم کرد. اما چنین نظریه ای می تواند ابعاد گوناگونی بیابد و از زیبایی شناسی به شکل معمول نیز فراتر رود و برای ادبیات و هنر جایگاهی فراتر از یک ابژه زیبایی شناسی قائل شود. امری که قادر است تحول و دگرگونی سوژه و فرهنگ را در پی داشته باشد.
تحلیل امر نشانه ای و امر نمادین در قصه شهر سنگستان بر اساس نظریه کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
615 - 639
حوزه های تخصصی:
دیدگاه های گوناگون اندیشمندان غربی درباره زبان و ادبیات، مجال وسیعی را برای نگرشی تازه از ابعاد گوناگون به متون ادبی فراهم آورده است. از جمله مکاتب ادبی که در قرن بیستم مطرح شد پسا ساختارگرایی است. ژولیا کریستوا یکی از پساساختگرایان است که اندیشه هایش درحوزه آثار ادبی بسیار مورد توجه قرار گرفت. بخشی از نظریات وی مربوط به امر نمادین و نشانه ای در زبان است. به عقیده وی زبان نمی تواند منحصرا نشانه ای یا نمادین باشد بلکه هر یک از این دو امر دیگری را تعدیل می کند و معنی محصول ارتباط میان آنهاست. این پژوهش در صدد پاسخ به این پرسش است که در شعر قصه شهر سنگستان امر نشانه ای بر زبان شاعر چه اثراتی دارد و چگونه می توان با توجه به امر نشانه ای این شعر را تأویل کرد. با بررسی امر نشانه ای و نمادین آشکار می گردد که اخوان بشدت تحت تأثیر رانه های نشانه ای قرار دارد و با دقت در این رانه ها می توان ناامیدی و یأس را مهمترین رانه نشانه ای شعر وی دانست.
تحول مفهوم سوژه و نسبت آن با امر اجتماعی در رویکرد کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۹)
151-177
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله ارائه الگویی از سیر تحول سوژه مدرن (با تاکید بر نظریات دکارت و کانت)به سوژه پساساختارگرا و پسامدرن با توجه به دو بعد یکپارچگی و خود بنیادی سوژه در معنای کلاسیک آن و همچنین بررسی نسبت سوژه با امر اجتماعی در رویکرد نظری ژولیا کریستوا می باشد.سویه های اجتماعی نظریه کریستوا، او را از دیگر پساساختارگرایان و پیشگامان نظری خود جدا می سازد.در این بررسی نظری به این مسئله می پردازیم که چگونه کریستوا به کشف ساختارهای ناهمگون در عرصه زبان، سوژه و جامعه در یک کلیت نظری می پردازد وچگونه از طریق مرکزیت زدایی در هر یک این عرصه ها به بازیابی ابعاد اجتماعی، روانی و زبانی سوژه نائل می شود. نهایتا این مقاله به لزوم پیوند امر نشانه ای و نمادین درهر یک از سطوح اجتماعی، روانی و زبانی و دررابطه پویای ذهن و زبان و جامعه پرداخته و شرح می دهد که چگونه مباحث نظری مرتبط با جایگشت نظام های نشانه ای و نمادین می تواند راهگشای تبیین گفتمان هویتی و اجتماعی باشد.
بررسی رمان شازده احتجاب براساس نظریه آلوده انگاری کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژولیا کریستوا ازجمله نظریه پردازانی است که با طرح نظریات متنوعی در حوزه هایی چون نقد ادبی، فمیسنیم و روان کاوی سعی کرده است میان ادبیات و روان کاوی پیوند نزدیکی برقرار سازد. او با طرح مفاهیمی چون سوژه سخن گو، امر نشانه ای و امر نمادین در پی آن است تا ارتباط زبان و سوژه را در فرایندی دیالکتیکی و پویا بررسی کند و در این مسیر، با نظریه آلوده انگاری سعی دارد ارتباط میان روان کاوی و زبان را روشن سازد. آلوده انگاری فرایندی است که طی آن سوژه زبانی با ورود به حوزه نمادین هرآن چیزی که مرزهای سوبژکیتویته اش را تهدید کند، دیگری پنداشته و سعی در طرد، نفی و واپس زنی آن دارد. در این پژوهش به خوانش رمان شازده احتجابِ هوشنگ گلشیری برپایه نظریه کریستوا می پردازیم. در این خوانشِ رمان با دردها و زخم ها و پلیدی های روح شازده احتجاب رویارو می شویم. او پس از تلاشی بیهوده برای بری کردن خود از هرآنچه آلوده می انگارد و پیوستن به پاکی و خلوص، خسته از بازسازی گذشته و رسیدن به فردیت مطلوب، از کنکاش در زوایای ذهنش دست برمی دارد و تسلیم مرگ می شود. نظریه آلوده انگاری در قالب ادبیات، متن را به مثابه دال برتر آلوده انگاری قلمداد می کند؛ این فرایند در ادبیات به شیوه های مختلفی ازجمله انکار و طرد مادر، نفی رابطه مادر-فرزندی، احساس جدال همیشگی با امر آلوده، تلاش برای دفاع از حریم سوبژکتیویته و ظهور واژگان و اصطلاحات ناخوشایند نشان داده می شود و متن را به جایگاهی برای نشان دادن ناخودآگاهی و تاریکی های روح و هرآنچه سایه ای از آن ترس و وحشت را به درون سوژه فرومی ریزد، تبدیل می کند تا فرد به والایش و تطهیر برسد.
سوبژکتیویته زن و رهایی در اندیشه ژولیا کریستوا: ایده ای برای مشارکت امر نشانه ای خلاق در عرصه عمومی نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
187 - 206
حوزه های تخصصی:
در فلسفه سیاسی متأخر، راه حل های متعددی برای رهایی سوژه زنانه از سرکوب و نابرابری ارائه شده است. برای مثال، فمنیست های پساساختارگرای فوکویی از امتناع دائمی زنان، فمنیست های پسامدرن بودریاری از حادسازی امر واقع مردانه، فمنیست های شالوده شکن پسااستعماری همانند اسپیواک از واکاوی دوگانه های حاکم بر عقل محوری (لوگوس سنتریسم) مردانه استعماری، فمنیست های پسامارکسیستی همانند سیلویا والبای از الحاق زنان به انقلاب سیاسی علیه سرمایه داری، فمنیست های لیبرال متأخر همانند سوزان مولر اوکین از حقوق جهان شمول و... دفاع می کنند. در این میان، به نظر می رسد ژولیا کریستوا متفکری که در مرز میان مدرنیسم و پسامدرنیسم در حرکت است راه حلی متفاوت برای مسئله سوبژکتیویته زن ارائه می کند که بنا بر فرض نگارندگان مقاله، می تواند حاوی پیشنهادهای سازنده ای برای جامعه ما در عصر حاضر باشد. بر این اساس، مقاله حاضر دو پرسش اصلی را طرح می کند: 1. راه حل کریستوا برای رهایی سوژه زنانه از سرکوب و نابرابری چیست؟ 2. این راه حل حاوی چه نتایج عملی و نظری برای جامعه ما در عصر حاضر است؟ به نظر می رسد ایده نبوغ زنانه راه حل خاص کریستوا برای رهایی سوبژکتیویته زن است که براساس آن زنان که بیش از مردان حاوی امر نشانه ای اند می توانند در امر نمادین مردانه مشارکت کنند و آن را به تعادل برسانند. همچنین، به نظر می رسد مهم ترین نتایج این نظریه برای جامعه ما نیز بدین قرار است: 1. به جای تغییرات رادیکال یا مقاومت منفی می توان از ایده مشارکت خلاقانه سوژه های نشانه ای زنانه در بافتار زبانی فرهنگی جامعه بهره برد؛ 2. مشارکت سیاسی اجتماعی زنان ایرانی مستلزم نادیده انگاشتن نهاد خانواده، نقش مادری، و ارزش های زنانه نیست. مقاله حاضر از چارچوب نظری منطق درونی برای بازخوانی کلیت اندیشه کریستوا بهره می برد. روش مقاله هم هرمنوتیک زمینه محور است.
بررسی تطبیقی تئوری «امر آلوده» ژولیا کریستوا در ملکه زیبایی لی نین اثر مارتین مک دونا و شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس فرآیند آلوده انگاری، سوژه با ورود به حوزه امر نمادین، آنچه را که برای مرزهای سوبژکتیویته اش ابژه ای بیگانه و خطرناک تشخیص دهد «امر آلوده» می پندارد و در صدد طرد آن بر می آید. ژولیا کریستوا متن ادبی را همچون یک دال برتر آلوده انگاری، جایگاهی در نظر می گیرد که نویسنده آلودگی های روح افراد و هر آنچه سبب این آلودگی ها می شود را با بکار گیری کلمات و عبارات و فضاسازی متناسب به نمایش می گذارد تا افراد بتوانند به طهارت برسند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تطابق آلوده انگاری در دو اثر ملکه زیبایی لی نین و شازده احتجاب از دو کشور متفاوت می پردازد تا ریشه آسیب ها و پلیدی های روح «شازده» و «مورین» را از خلال امر نشانه ای بررسی نماید. این دو شخصیت در پی برائت خویش و حذف امر آلوده از زندگیشان بر می آیند و به گمان خویش در صدد پیوستن با امر پاک هستند. آنان در این راستا از شیوه های گوناگونی همچون نفی رابطه مادر فرزندی، انکار مادر به عنوان امر آلوده، تلاش برای دفاع از حریم سوبژکتیویته، جدال برای حذف امر آلوده و به کارگیری واژگان ناخوشایند استفاده می کنند. اما درنهایت تلاشهایشان بی فایده است و خود به نوعی تبدیل به امر آلوده گشته، دستشان به خون آلوده می شود و در کام نیستی فرو می روند.
چند پارگی ذهنیت زنان در تجربه زیسته زندگی خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
197 - 228
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های جامعه ایران پدیده ی چند پارگی ذهنیت است.از آنجا که خانواده یکی از مهمترین نهاد های اجتماعی متاثر از این چند گانگی است؛موضوع این مقاله مطالعه جامعه شناختی چند پارگی ذهنیت در تجربه زیسته ی زندگی خانوادگی زنان متاهل می باشد. با در نظرگرفتن سیر تحول مفهوم سوژه، رویکرد نظری ژولیا کریستوا به عنوان چهارچوب نظری انتخاب گردید. مشارکت کنندگان شامل 15 زن متاهل کارمند بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند.رویکرد ما در این مقاله، رویکردی پدیدار شناختی و روش به کار گرفته شده در راستای این رویکرد،روش تحلیل گفتمان پل جی و روث وداک، می باشد.در مرحله توصیف و تقطیع داده ها، گزاره های بیانی مصاحبه شوندگان با توجه به کنش های زبانی مورد نظر پل جی در ذیل دو کارکرد "اقتصاد" و "امورجنسی" مفهوم سازی شدند و در مرحله تفسیر متن، واسازی های صورت گرفته در مرحله توصیف، بازسازی شدند. بر آن بودیم تا لحظات تقابل و شکاف گفتمان های فردمحور مدرن و سنت محورکه در ذهنیت زن ایرانی با یکدیگر آمیخته اند را نشان دهیم. نتایج نشان داد که زن ایرانی با مسائل یکسان در کارکردهای مورد بررسی زندگی خانوادگی، برخورد هایی دو گانه دارد و جهان های ذهنی عقل-محور مدرن و ناعقل محور سنت گرا هر چند یکدیگر را به چالش می کشند و از یکدیگر سرپیچی می کنند، با هم می زی اند و ذهنیتی چند پاره را شکل می دهند.