فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۶۱ تا ۹۸۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئینبرن در کتاب وحی از استعاره تا تمثیل به بحث از «وحی گزاره ای» می پردازد. از نظر وی وحی گزاره ای در صورتی قابل تصدیق است که (1) مشتمل بر گزاره های صادقی در خصوص حقایق مهم دینی باشد، (2) همراه با ارائۀ معجزه باشد، (3) نهادی مانند کلیسا را به مثابه متولّیِ تفسیرِ وحی بنا نهاده باشد، و (4) تفاسیر این نهاد از مفاد وحی کاذب یا نامحتمل نباشد. سوئینبرن معتقد است که وحی مسیحی به بهترین نحو هر چهار معیار را تأمین می کند و لذا تنها وحی اصیل در میان ادیان است. زیرا اولاً، رستاخیزْ معجزۀ عظیم عیسی است؛ ثانیاً عیسی با تعیین 12 رسول برای بسط تعالیم خویش، کلیسا را بنا نهاده است؛ ثالثاً اگر ما تمایز میان محتوای فراتاریخی و صورت تاریخیِ وحی و ژانرهای مختلف کتاب مقدس را در نظر داشته باشیم، محتوای وحی مسیحی و تفاسیر کلیسا از این وحی مشتمل بر هیچ مدعای کاذبی نیستند. در نقد دیدگاه سوئینبرن بیان می کنیم که اولاً، به گفتۀ مکلین، سوئینبرن فاقد نگرش تاریخی-هرمنوتیکی است. او علی رغم ادعای موضع فراتاریخی، از موضع مسیحیت به تعیین معیارهای وحی اصیل می پردازد و با دلایل دوری به اثبات حقانیت وحی مسیحی دست می یازد و در نهایت تلاش می کند گفتمان هژمونیک مسیحیت را بر تمام ادیان دیگر تحمیل نماید. ثانیاً تمسّک به تمایز گزاره و مدعا، یا صورت و محتوا، یک روش محافظه کارانه برای ابطال ناپذیر کردن کتاب مقدس است که در خصوص سایر متون اساطیری نیز مورد تمسّک واقع شده است. ثالثاً تصدیق گواهیِ ناقلانِ معجزاتِ عیسی معقول نیست و سوئینبرن پاسخ مقنعی به انتقادات هیوم بر نقل معجزات ارائه نمی کند.
بررسی قاعده نقض تالی در منطق سینوی در پرتو بحث ماهیت قضایای شرطی متصل جزئیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
57 - 85
حوزههای تخصصی:
در سنت منطق سینوی قاعده ای وجود دارد که مطابق آن میان هر دو قضیه شرطی متصل با کمیت یکسان و کیفیت متفاوت، مقدم یکسان و تالی نقیض هم دارند، تلازم برقرار است. این قاعده، نقض تالی نامیده شده است. منطق دانان سینوی در مورد این قاعده اختلاف نظر دارند. برخی از این منطق دانان این قاعده را اثبات کرده و برخی، این اثبات ها را مردود شمرده اند. در مقاله حاضر تلاش نموده ایم نشان دهیم که اختلافات در مورد این اثبات ها با ابهامات موجود در سنت منطق سینوی درباره ماهیت قضایای شرطی متصل جزئیه پیوند خورده است. برخی از شواهد موجود در منطق سینوی بر این مطلب دلالت دارد که ادات مناسب برای صورت بندی رابطه میان مقدم و تالی در شرطی های متصل جزئیه، عطفی است و برخی از شواهد این رابطه را شرطی نشان می دهند. در مقاله حاضر نشان داده ایم که این مطلب تاثیری جدی بر اختلافات موجود در مورد قاعده نقض تالی گذاشته است.
گذار از تعلیم و تربیت الحادی به الهیاتی؛ درآمدی تحلیلی بر فلسفه تعلیم و تربیت هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
۳۳۸-۳۲۷
حوزههای تخصصی:
در عالم غرب مساله «بیلدونگ» بیش از هر کسی در اندیشه هگل مورد توجه قرار گرفته است. او در کتاب های پدیدارشناسی روح و عناصر فلسفه حق و همچنین خطابه های نورنبرگ بر این موضوع تمرکز بیشتری نموده است. در مقاله حاضر دو نکته محوری در اندیشه هگل مورد تاکید قرار گرفته است؛ الف) ضرورت تمایزنهادن میان گونه های مختلف بیلدونگِ «الهیاتی-اخلاقی»، «طبیعی-انسان شناسانه»، «سیاسی» و در نهایت بیلدونگ «فرهنگی-تاریخی» هگلی؛ و سپس رفع اتهام از سیستم هگلی، مبنی بر تلاش در جهت حذف خدا و نگره الهیاتی از مفهوم بیلدونگ، ب) اثبات این مطلب که از نظر هگل فرآیند تعلیم و تربیت همزمان «طبیعت»، «فرد» و «جامعه انسانی» را در بر گرفته و بر خلاف تصور رایج، محدود به فرد انسانی نخواهد بود. ازاین رو وی به هنگام بحث از آگاهی، آزادی، از خودبیگانگی و نظایر آن در واقع مراتب شکل گیری تعلیم و تربیت در این سه ساحت را تبیین می کند.
نسبت فیشته با تاریخ معاصرش و چگونگی شکل گیری دغدغه و نوع خاص روش اندیشیدن فلسفی او(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
125 - 146
حوزههای تخصصی:
فلسفه فیشته به لحاظ شکل گیری تاریخی و همچنین ایجاد دغدغه او در تاریخ معاصری که در آن می زیست، فلسفه ای پیچیده است. نگارنده این مقاله معتقد است اگر بخواهیم از اندیشه فیشته درک درستی پیدا کنیم باید جایگاه تاریخی او در مناسبات سیاسی و نظری را بازیابیم. فیشته در چنین شرایطی است که نوع خاص روش اندیشیدن خویش را کشف می کند. در این پژوهش نگارنده می کوشد شکل گیری روش فلسفیدن فیشته را براساس چهار مؤلفه انقلاب فرانسه، وضعیت کشور آلمان، فلسفه کانت و در نهایت فهم او از ایده آلیسم آلمانی و نقدهای شولته بررسی و تحلیل نماید و سپس مبتنی بر این چهار مؤلفه، تفسیری از فلسفه فیشته ارائه دهد که مخاطب بتواند فلسفه او را در بستر تاریخ سیاسی، اجتماعی و اندیشه زمانه اش مورد درک قرار دهیم.
مدل نمای لحظه ای و محتوای اتمی تجربه های زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
139-121
حوزههای تخصصی:
تجربه های زمانی تجربه هایی هستند که جنبه های زمانیِ جهان را بازنمایی می کنند. به لحاظ پدیدارشناختی، تجربه های زمانیِ ما به طور مستقیم و بی واسطه به ویژگی های زمانی تعلق می گیرند. این حقیقت بدیهیِ پدیدارشناختی با مقدمات دیگری منجر به پارادکس می شود. برای حل این پارادکس مدل هایی برای تبیینِ امکانِ تجربه های ادراکی مستقیمِ ویژگی های زمانی ارایه شده است. سه مدل اصلی عبارتند از نمای لحظه ای (اتم گرایی)، امتدادی و نگهداشتی. براساس مدل نمای لحظه ای، تجربه های ادراکی چیزی بیش از رویدادهای آگاهانه آنی یا کوتاه مدت که در توالیِ یکدیگر قرار گرفته اند نیستند و توالی آنها برای تجربه زمانی کفایت تبیینی دارد. ما در این مقاله نخست پارادکسِ تجربه زمانی و مدل های تجربه زمانی را معرفی می کنیم. سپس به شرحِ اساسی ترین نقد علیه اتم گرایی، یعنی عدمِ کفایتِ توالیِ صرفِ تجربه های اتمی برای توضیح تجربه های زمانی، و ردّ آن می پردازیم. در نهایت کفایت تبیینیِ توالیِ تجربه های اتمی برای تجربه زمانی را نشان می دهیم.
موانع پیش رویِ فلسفه دین در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزش و پژوهش فلسفه دین در ایران، به عنوان شاخه ای اساسی از مطالعات فلسفی درباب دین، در سه دهه گذشته تاکنون با چالش ها و موانع متعددی مواجه بوده است که برخی از آنها عبارتند از: 1. بستر نسبتا الحادی و غربی- مسیحی فلسفه دین، که موجب بدبینی نسبت به آن در جامعه دینی ایران شده است. 2. عدم تقید فلسفه دین به پیش فرض های کلامی سنت اسلامی، که بعضا موجب رویکرد انتقادی به آموزه های سنت دینی اسلامی شده است. ضمن اینکه نگرانی علمای دینی از گسترش بی دینی در نتیجه رشد فلسفه دین به علت نقش مباحث عقلانی آن در اتخاذ رویکرد انتقادی یا فرادینی به دین و اعتقادات دینی دارای اهمیت خاص خود است. 3. سطح پایین معرفت دینی مردم و غلبه وجه تقلیدی اعتقادات دینی، که موجب آسیب پذیری بیشتر دینداری آنها در نتیجه گسترش رویکرد فلسفی به دین می گردد. 4. پیش فرض های کلامی علمای دینی، که مانع اقبال به رویکرد فلسفی به دین شده است. 5. غلبه نگرش انحصارگرایانه نسبت به سنت دینی خودی، که موجب نادیده گرفتن مزایای دیگر سنت های دینی است که در نتیجه رویکرد فلسفی به دین ممکن است حاصل شود. 6. غلبه تاریخی رویکرد فقهی در سنت دینی و دینداری اسلامی، که موجب دوری از نگرش فلسفی و عقلانی و تقویت رویکرد تقلیدی به دین شده است. نتیجه حاصل از این موانع، رشد کُند فلسفه دین و مواجهه اندیشمندان طرفدار آن با مشکلات و چالش های فراوان در مقام آموزش و پژوهش آن است. به همه این موانع بایستی خطرات ناشی از بدفهمی برخی موضوعات و مسائل فلسفه دین را افزود که موجب انحرافات دینی و ضربه زدن به دینداری مردم می گردد.
پیش بینی اشتیاق تحصیلی بر اساس فرهنگ مدرسه در بین دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر کاکی
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اشتیاق تحصیلی بر اساس فرهنگ مدرسه در بین دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر کاکی انجام شده است در سال تحصیلی 1399-1398 انجام شده است. روش کار: نوع این تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر نحوه جمع آوری داده ها، توصیفی– همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را 371 نفر از دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر کاکی تشکیل دادند. حجم نمونه این پژوهش شامل 189 نفر بود که از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای بدست آمد. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های اشتیاق تحصیلی وانگ و همکاران (2011) و فرهنگ مدرسه الساندر و ساد (۱۹۸۸) استفاده شد. نتایج: نتایج حاصل از یافته ها نشان داد که فرهنگ مدرسه قادر به پیش بینی هر یک از مولفه های اشتیاق تحصیلی یعنی رفتاری، هیجانی و شناختی در بین دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر کاکی می باشد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت فرهنگ مدرسه در بین دانش آموزان می توان به بهبود اشتیاق تحصیلی دانش آموزان در مدارس کمک فراوانی نمود.
آیا اعتقاد به خداوند می تواند، بدون داشتن هیچ مبنایی، معقول باشد؟ (قسمت اول)
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
5 - 46
حوزههای تخصصی:
ولترستورف که از نمایندگان معروف معرفت شناسی اصلاح شده است در این مقاله کوشیده است تا پاسخ جدیدی به چالش قرینه گرایی در زمینه باور به خدا ارائه نماید. ترجمه این مقاله در دو شماره پیاپی منتشر می شود. در این قسمت 6 فقره از 14 فقره مقاله به شرح زیر ارائه شده است: فقره 1: قرینه گرایی لاک؛ نقش عقل در شکل گیری ایمان از نظر لاک؛ دلیل قابل بودن وجود خداوند از نظر لاک. فقره 2: شامل: قرینه گرایی و الاهیات طبیعی. فقره 3: رابطه قرینه گرایی و مبناگرایی از نظر پلَنتینگا؛ پیشنهاد طرح معیار جدیدی برای باور عقلانی؛ معنای باور عقلانی؛ رابطه نامعقول بودن و الزام به عدم اعتقاد؛ الزمات مختلف نسبت به باورها. فقره 4: صورت بندی چیزوم از وظایف عقلانی؛ نقد و بررسی صورت بندی چیزوم؛ تأثیرات محیطی بر شکل گیری باورها. فقره 5: سازوکارهای باورساز و میزان ضبط و مهار آنها؛ نظریه رید و انواع گرایش های باورساز؛ گرایش به استدلال؛ اصل استقرا؛ شرطی سازی عامل یا کنش نگر؛ نحوه ضبط و مهار سازوکارهای باورساز؛ موقعیتی بودن عقلانیّت. فقره 6: بررسی موجه بودن در اعتقاد؛ تفاوت موجّه بودن و توجیه کردن. این مقاله از مقالات مهم در حیطه معرفت شناسی اصلاح شده است که تاکنون در سه اثر مختلف به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است.
جایگاه واهمه در عمل از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
37 - 60
حوزههای تخصصی:
از منظر ابن سینا، قوه واهمه یکی از مهم ترین مبادی عمل است. این قوه مبدأ ادراکی عمل است. ادراک پیشین عمل، به کارگیری متصرفه برای تصور عمل، تحریک شوق شهوی و غضبی از طریق ادراک جزئی و تصوری نفع و ضرر، یاری رسانی به عقل عملی، پدیدآوردن برخی از کیفیات نفسانی مانند ترس یا آرزو، تولید گزاره های کاذب، تأثیر در خارج از بدن و واسطه گری بین وضعیت های بدنی و عمل از جمله کارکردهای این قوه است. این قوه برای کارکرد خود به همراهی سایر قوای ادراکی نیازمند است. واهمه انسان به دلیل همراهی با عقل، به کارکرد دیگری مانند اذعانات جزمی و ساخت برخی از گزاره های کلی دست یافته است. تشابه، تجربه، نیاز قوا و الهامات رحمانی الهی از جمله راه هایی است که از آن طریق، واهمه بدون کمک عقل به ادراکات خود دست می یابد. واهمه در اکثر موارد، بدون تصدیق و بلکه با ادراک تصوری نفع و ضرر را ادراک می کند. تصریحات ابن سینا درباره گزاره های مخیله و انفعال نفس از تخیلات بدون تصدیق این مدعا را اثبات می کند. علی رغم ابعاد مختلف اندیشه ابن سینا درباره وهم و جایگاه آن در عمل، اندیشه او دارای تعارضات و ابهاماتی است؛ مانند استناد ادراک کلی به قوه واهمه مادی در برخی موارد و عدم امکان تبیین بعضی کارکردهای وهم.
بررسیِ تأثیر دستاوردهای فلسفی حکمتِ متعالیه در اجتهاد شیعی: مطالعه موردیِ مسئله «وحدتِ وجود»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
167 - 190
حوزههای تخصصی:
مسئله اساسیِ این پژوهش بررسیِ تأثیر یا عدمِ تأثیرِ تحقیقات فلسفی در صدورِ احکامِ فقهی و هدف از آن، اثباتِ این تأثیر با مطالعه موردیِ مسئله «وحدتِ وجود» در حکمت متعالیه است. برخی فُقها در احکامِ مربوط به «کافر» و همچنین در احکام کتب «ضِلال»؛ به مسئله وحدتِ وجود و قائلینِ به آن پرداخته اند و در بابِ مشروعیّت یا عدمِ مشروعیّتِ چنین دیدگاهی به داوری نشسته اند و به تبعِ آن احکامی را در بابِ قائلینِ آن، صادر کرده اند. در این مقاله به روشِ توصیفی-تحلیلی آشکار می شود اجتهاد فقها در این باب، تابعی از نحوه مواجهه و مفاهمه فقهای صاحب رأی با آرای فلسفی است. بر این اساس، پس از ذکر نمونه هایی از داوری فقهای چند سده اخیر و ایضاح پیش فرض های فلسفی یا عرفانی نهفته در آن، نسبت تقریر صدرالمتألهین از مسئله وحدتِ وجود با دیگر تقریرها روشن و ثمره پذیرش یا عدم پذیرش آن در داوری فقها معین شده است. در این مقاله آشکار می گردد اولاً تقریرِ صدرالمتالهین از وحدت وجود از تقریر عرفانی آن متمایز است و ثانیاً پذیرش این تقریر می تواند دوگانگی و غیریت میان توحید فقها و عرفا را رفع نموده؛ و با معاضدت تحقیقات فلسفی حکمت متعالیه، اجتهاد فقها از انتساب بلاوجه صفت کفر و ضلال منزه گردد
The community’s two bodies: incorporation and incarnation in the political phenomenology of Marc Richir
حوزههای تخصصی:
In this paper I present some elements of Marc Richir's political phenomenology. Drawing from the Husserlian distinction between Leib and Körper, as well as from the ontology of the flesh sketched in the last works of Maurice Merleau-Ponty, Richir proposed a novel reading of the relation between phenomenology, the social and the political. His project is built upon the distinction between incarnation and incorporation, two forms of embodiment that, while corresponding to the two ways of experiencing One's own body noted by Husserl and Merleau-Ponty, concern not only the embodied subject but also the individuation of the social body. This approach can be read as a radically embodied inquiry into the social and the political that constitutes a phenomenological critique of identitarian essentialism and disembodied universalism. In the first section of the article I explain the role played by intersubjectivity, asubjectivity and embodiment in Richir's understanding of the process of phenomenalization. The second section is dedicated to his elaborations on the joint sensemaking of the ipse and the community, articulated around the distinction between incarnation and incorporation. In the final section I outline a possible application of the concepts developed by Richir to the contemporary debate around identity-based politics.
درهم تنیدگی واقعیت و ارزش در فعالیتِ پزشکی با اتکا به فلسفه ویتگنشتاینِ واپسین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
57 - 82
حوزههای تخصصی:
دوران مدرن با نقدِ ریشه ای بر سنت آغاز شد و پیش انگاشته هایش را به پرسش کشید. از داعیه های تلویحی دوران سنت این بود که قلمروهای واقعیت و ارزش هم بسته اند. این هم بستگی به سببِ پیش فرض هایی متافیزیکی بود که بیشتر آن ها در زمانه هیوم برافتاده بودند و مهم ترین آن ها واقع باوری افلاطونی بود. هیوم این پیش انگاشت تلویحی را آشکار کرد و برمبنای تجربه باوری مدرن به جدایی واقعیت و ارزش حکم داد. بدین ترتیب، اگر به جدایی این ها حکم کنیم، از پیامدهایش جدایی علوم و اخلاق از یکدیگر است. این وضعیت در زیست و اندیشه مدرن بحران هایی ایجاد کرد و یافتن راه حلی میان این دو موضع به یکی از مسائل محوری دوران مدرن تبدیل شد. در این نوشته تلاش می کنم، با تمرکز بر فلسفه ویتگنشتاین واپسین، راه حلی فراهم آورم. بنابر فلسفه ویتگنشتاین، معنای واژگان و عبارات ما درون یک بافتار و باتوجه به چگونگی به کارگیریِ آن ها یا، به عبارتِ دیگر، کنش هایی که، با آن ها، درون بستر فعالیت های زندگی مان انجام می دهیم متعین می شود. به این ترتیب، مفاهیمی چون واقعیت و ارزش فرامفاهیمی نیستند که بیرون از یک بافتار معنا داشته باشند، بلکه این ها نیز، همچون دیگر مفاهیم، تنها درون فعالیتی که از آن ها استفاده می کنیم معنا می یابند و، درنتیجه، نقش منطقی آن ها روشن می شود و ارتباط های مفهومی شان آشکار می گردد. رهیافتی ویتگنشتاینی به این مسئله نشان می دهد که دو سوی این منازعه -واقع باوری و واقع ناباوری- هر دو بر یک پیش فرض استوارند و اگر آن پیش فرض رد شود، مسئله منحل خواهد شد. آنگاه است که با بینش نوی ویتگنشتاین به زبان می توان بررسید که چگونه در برخی بافتارها مواردی از واقعیت ها و ارزش ها درهم تنیدگی دارند. من از این بینش در فعالیت پزشکی استفاده می کنم و نشان می دهم که این فعالیت در یک بستر یا بافتار بالینی رخ می دهد و همین بافتار بالینی این امکان را فراهم می سازد که در بسیاری از موارد ارتباط میان عبارات ناظربه واقع و ارزشی را درک کرد. به همین سبب، می توان فعالیت پزشکی را قلمرو مهمی در علوم دید که در آن امکان درهم تنیدگی واقعیات و ارزش ها به بهترین شکل نمایان می شود.
Pragmatic Rationalism: Popper, Bartley and varieties of rationalism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
140 - 150
حوزههای تخصصی:
Rational discussion guides, but does not compel individual decisions, and the best process of inquiry and decision should vary with a person’s goals and situation. Sir Karl Popper noted that after a result of observation or experiment has been obtained by independent researchers, scientists agree to reject as false theories that are contradicted by accepted facts. Popper, though, wrongly assumed this consensus also applies to acceptance for purposes of research. In reality researchers develop competing theories about which evidence is currently in conflict, and sometimes even refuting the theories in their current form. Further, Popper asserted that only negative arguments should be used in rational inquiry. In reality, productive inquiry involves also positive arguments, even in science. Positive considerations such as which basic theories are justified by the researcher’s preferred metaphysics, or what theories in applied science are justified by existing accepted basic theories, are also used productively
گزارش و ارزیابی نقد نیکولاس رشر بر تخصص گرایی فزون گرا در فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تخصص گرایی و روی گردانی از سیستم سازی های کلان در فلسفه را می توان از رویه های نسبتاً رایج فیلسوفان تحلیلی دانست. با این همه، فیلسوف معاصر نیکولاس رشر، به عنوان یکی از استثناهای این سنت، نه تنها با این الگو بیگانه است که حتی آن را آسیبی روش شناختی می داند. این نوشتار در میان آثار رشر به مبانی فلسفی این نظرگاه، روش شناسی فلسفی برآمده از آن و روش های جزیی راهبردی آن می پردازد. رشر با اتکا بر مبانی معرفت شناختی خود (به ویژه انسجام گرایی) معتقد است که باید با رویکردی کل نگر و با نظر به تمام زمین فلسفه به حل مسایل آن پرداخت. با اینکه نوع سیستم سازی رشر، به جهت عدم غفلت از جزییات مولفه های سیستم، از برخی ایرادات در امان است، اما همچنان از منظر روش شناختی محتاج اصلاح یا تکمیل است. از مهم ترین خلاهای این دیدگاه فقدان یک الگوی ضابطه مند در مدیریت تعادلی میان جامع نگری و تخصص گرایی و همچنین در تعیین مرزهای بیشینگی سیستم است.
شاخص های معنوی در برنامه های پیشرفت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
137 - 170
حوزههای تخصصی:
از وظایف اساسی حکمرانی برنامه ریزی و اجرای برنامه های پیشرفت همه جانبه در جامعه است که دارای ابعاد متعددی چون پیشرفت در فکر، علم، اقتصاد، امنیت، و ... می باشد. یکی از ابعاد اساسی آن، پیشرفت در عرصه معنویت است. از جمله مسائل مهم در برنامه ریزی، ارائه شاخص های لازم در راستای اجرا و نیز ارزیابی میزان موفقیت آن پس از اتمام دوره های موردنظر می باشد. این پژوهش در صدد پاسخ به چیستی شاخص های معنوی در برنامه های پیشرفت کشور است. یکی از روش های معتبر برای این منظور، استفاده از روش سیکارن می باشد که براساس آن، تدوین شاخص، مستلزم طی چهار مرحله: مفهوم سازی عملیاتی از پدیده مورد نظر، استخراج ابعاد، استخراج مؤلفه ها و در نهایت طراحی شاخص ها و نماگرها است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بر اساس آموزه های اسلامی مهمترین مفهوم عملیاتی ناظر به پدیده موردسنجش، مفهوم پیشرفت همه جانبه در مقابل مفاهیمی چون رشد و توسعه اقتصادی، انسانی و ... است که دارای بار معنایی وسیع تری شامل زندگی مادی و معنوی می شود. مطابق این مفهوم، معنویت مهم ترین بُعد آن تشکیل می دهد به طوری که روح حاکم بر سایر ابعاد می باشد. بر اساس استفاده ای که از آیات قرآن می شود، این بُعد از پیشرفت، دارای مؤلفه هایی چون ایمان، اخلاص، توکل و ایثار است. این پژوهش با بهره مندی از روش یادشده، برای هرکدام از این مؤلفه ها شاخص ها و نماگرهای متعدد طراحی نموده که تفصیل آن در متن مقاله ارائه می شود.
گذار از رویکرد کارکردگرا در فلسفه ذهن به رویکرد بدن مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
153 - 175
حوزههای تخصصی:
رویکرد «کارکردگرا» رویکردی معیار در دهه های اخیر در فلسفه ذهن و علوم شناختی است که با الهام از علوم کامپیوتر و در مقابل انتقادهای وارد بر نظریات پیشین شکل گرفت و مغز را سامانه پردازشگری می داند که داده های حاصل از اشیاء و رویدادها را دریافت و به کمک مفاهیم پیشینیِ ذهن انسان، آنها را در قالب علائم و نمادهایی با کارکرد بازنمایانه ترجمه و ذخیره می کند؛ اما این رویکرد به لحاظ فلسفی با مشکلاتی همچون توجیه معناداری مفاهیم روبه روست. این مقاله با نگاهی تحلیلی می کوشد رویکرد «بدن مند» را به عنوان رویکردی جایگزین ناظر به حل این مشکلات ارائه کند.نگاه بدن مند، مشکلات کارکردگرایی را ناشی از نگاه ماشین وار، منفعل و فرمان بَرِ آن به بدن می داند و به جای آن، ذهن بدن مند را با سه جزء معرفی می کند: 1. سامانه «ادراکی-حرکتی» که به نوعی حضور مابازائی از اشیای خارجی را در ذهن معنادار می سازد؛ 2. سامانه «مفهوم سازی» که اطلاعات حاصل از سامانه ادراکی-حرکتی را به هم مرتبط و متحد می سازد. 3. فرایند «ساخت استعاره» هایی که حاصل سامانه مفهوم سازی هستند و در زبان روزمره، فرازبان و مفاهیم ریاضی به وفور دیده می شوند. این سه فرایند شناختی ذهن ما اغلب ناآگاهانه اند. نشان داده ایم که نگاه بدن مند به ذهن، آن را به مغز فرو نمی کاهد، بدن را صرفاً سخت افزاری فرمان بر و مغز را فرمانده و پردازشگر داده های ادراکی نمی بیند و مفاهیم را هم نه بازنمایی های نمادین از جهان بلکه شبیه سازهایی ذهنی از کیفیات حاصل از «تعامل بدن با جهان» می بیند. انسان (با تمام جنبه های وجودی اش) موجودی «در جهان» است و به عنوان «بخشی از جهان» با پیرامون خود در تعامل است و شکل گیری هر معنایی در ذهن محصول همین تعامل است.
بررسی انتقادی رویکرد میر سید شریف گرگانی (جرجانی) به نظریۀ توحید وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
47 - 71
حوزههای تخصصی:
بررسی آثار میرسیدشریف گرگانی (م816ق) حکایت از آن دارد که نظریۀ وحدت وجود، یکی از پرسش های اصلی او بوده است و گرگانی سعی داشته تا آنجا که مقدور است، استدلال و شهود را در این موضوع به هم نزدیک کند. در نظر او، درک صحیح و تصدیق وحدت وجود عارفان، تنها با طوری ورای طور عقل، یعنی شهود، حاصل می شود؛ عقل می تواند «وحدت وجود» را ثابت کند، اما نه آنطور که عارفان بدان باور دارند، چراکه انکار کثرت در «موجود» در تعارض با حکم عقل به بداهت موجود بودن کثرات است. او متأثر از پیشینیان خویش، بر اساس استدلال ابن سینا بر توحید وجوبی، سعی در استدلال بر گونه ای از توحید وجودی نموده است که البته با مغالطات متعددی همراه است که قبول آن را غیرممکن می سازد. در این نوشتار، بر اساس روش اسنادی، بیانات گرگانی درخصوص توحید وجودی گردآوری شده است و سپس مورد توصیف و تحلیل فلسفی قرار گرفته است.
نقد و بررسی مبانی فلسفی نظریۀ «اِم» بر اساس فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استیون هاوکینگ، فیزیکدان انگلیسی معاصر، با انتشار کتاب طرح بزرگ و ارائه نظریه «اِم»، نزاع دیرین علم و دین را وارد مرحله جدیدی کرد. به رغم ادعای هاوکینگ، مبنی بر «مرگ فلسفه»، او در نظریه اش از برخی مبانی فلسفی بهره برده که این مقاله در صدد ارزیابی و نقد آنها است. مهم ترین مبانی فلسفی ای که نظریۀ اِم بر آنها استوار است عبارت اند از (1) علم گرایی، که بنیادی ترین مبنای نظریۀ اِم تلقی می شود، و در آن مراد از علم به طور خاص علم جدید یا علم تجربی است؛ (2) ابزارگرایی، که مطابق آن قوانین و نظریه ها صرفاً ابزارهایی برای پیش بینی پدیده ها هستند و اساساً واقعیت فیزیکی موضوعیت ندارد؛ (3) نفی اصل علیت، که با استفاده از «اصل عدم قطعیت» و «اصل تصادف» صورت گرفته است. در این مقاله، که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است، پس از تبیین مبانی فوق نشان داده می شود که بر هر یک از این مبانی نقدهای جدی وارد است. علم گرایی، بدون توجه به محدودیت های روش تجربی، سایر منابع معرفتی و از جمله عقل را نادیده می گیرد. ابزارگرایی نهایتاً منجر به پذیرش نظریات متناقض می گردد و واقع گرایی علمی را نفی می کند. انکار اصل علیت نیز، که ریشه در فهم نادرست این مفهوم فلسفی دارد، مستلزم نفی هر گونه ارتباط واقعی میان موجودات جهان است. این نقدهای مبنایی در کنار اشکالات دیگری که در مقاله به آنها پرداخته شده حاکی از ضعف و بی اعتباری نظریه اِم است.
تحلیلِ روایتِ تاریخی_هگلیِ دانتو از استحاله شیء روزمره به اثر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
47 - 65
حوزههای تخصصی:
آرتور دانتو (2013-1924) فیلسوفِ معاصر، برای دستیابی به تعریفِ هنر، ضمن ردِّ دیدگاههای پیشین و مخالفتِ صریح با ذات گراییِ مفهومِ هنر، با نگاهِ کاملاً متفاوتی، درصددِ تبیینِ رویکردی جدید در مواجهه با آثار هنریِ چالش برانگیزِ معاصر است. او با روی گردانی از دیدگاهِ کانتیِ مسلّط بر نظریه های هنر تا اواسطِ قرنِ بیستم، نظریه خود را تحتِ تأثیرِ هگل و بر مبنای زمینه تاریخیِ روندِ ارتقایِ شیء عادی به اثر هنری بنا می نهد. بر این اساس، زمینه ای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی لازم است تا ابژه ها، مشروعیتِ اثر هنری بودن را کسب کنند. از نظر او به واسطه نوعِ نگاهِ هنرمند (در بسترِ تاریخی) به شئ عادی و نحوه ارائه او، روایتِ تازه ای از یک امر معمولی پدید می آید و آن را به عنوان مفهوم و معنایی متجسّد درمی آورد که منجر به استحاله به یک اثر هنری می شود. از آنجا که درکِ محتوای فکریِ اثر و دستیابی به معنای اثر، کنشی فعّالانه از سوی ناظرِ اثر را می طلبد، تأکیدِ بیش از حدِّ نظریه او بر سوژه محوری، تفاسیرِ شخصی را سبب می شود. همچنین با توجه به اینکه نظریه هنرِ دانتو بر فاصله اثرِ هنری از دنیای واقعی تمرکز دارد (اثرِ هنری، ابژه واقعی نیست)، نسبتِ اثر با جهانِ واقع، زیرِ سؤال می رود و با خصائصی که برای اثر هنری قائل می شود، خود به نوعی گرفتارِ ذات گرایی می شود. این مقاله در پیِ سؤالِ چه چیزی اثرِ هنری را اثرِ هنری می کند؟ با بررسی و توصیفِ آرایِ دانتو، ضمنِ اشاره به آثارِ هنریِ موردِ ارجاعِ وی، عواملِ مؤثر در نظریه او را واکاوی می کند تا نهایتاَ به تحلیلِ برخی ایراداتِ این تلقی از مفهومِ هنر بپردازد.
پاسخی نوتومیستی به مسئله رنج حیوانی: مرور و ارزیابی دیدگاه کایل کلتز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
510 - 531
حوزههای تخصصی:
رنج حیوانی و مسئله شر به تازگی به عنوان چالشی برای خداباوری، بسیار موردتوجه قرار گرفته است. کلتز با نگرشی نوتومیستی در صدد پاسخگویی به این مسئله است. این مقاله بررسی و ارزیابی دفاعیه کلتز را به عهده دارد. کلتز هم چون آکویناس، احساسات ناخوشایند چون درد، غم، ترس و ناامیدی را شر تلقی نمی کند بلکه آن ها را فرایندهای فیزیولوژیکی خوبی می داند که برای حیوانات مفیدند. همین طور، وی با بررسی عقلانیت و نشانه های خودآگاهی چون فراشناخت، حافظه رویدادی و نظریه ذهن از مسیر برخی تحقیقات علمی درصدد است نشان دهد که عقلانیت و خودآگاهی حیوانات محل تردید است و از آن جایی که توانایی هایی شناختی با توانایی ادراک درد و رنج رابطه مستقیمی دارد، لذا ادراک درد و رنج در حیوانات نیز محل تشکیک است، براساس نگرش نوتومیستی کلتز، حیوانات، صرفا از قوه وهم برخوردارند که سبب می شود آن ها، استنتاج تجربی را شبیه سازی کنند. اما اگر حیوانات از خودآگاهی برخوردار باشند، می توان حشر و زندگی ابدی را در مورد آن ها نیز مطرح ساخت. شبهات دیگری، چون ماهیت عبث بودن برخی از دردها مثل سندرم درد مزمن، نیز مطرح است. کلتز به این شبهات بر اساس هدف خداوند برای جهان آفرینش، محدودیت های موجود در عالم و پیام اخلاقی که این گونه دردها با خویش به ارمغان می آورند، پاسخ می دهد. در ادامه به نقد برخی از نظرات کلتز پرداخته و نشان داده می شود که وجود حافظه رویدادی و قابلیت مفهوم سازی در حیوانات در برخی آزمایشات، به اثبات رسیده است، بنابراین دیدگاه او درباره انکار درد و رنج حیوانی، توفیق چندانی به دست نخواهد آورد. به نظر می رسد کلتز با اتکای بیشتر بر بخش های دیگر تئودیسه اش نظیر هدف خداوند برای آفرینش جهان، فواید درد و رنج برای مخلوقات زمینی، حیات پس از مرگ حیوانات و جبران درد و رنج های آنان توسط خداوند، موفقیت بیشتری را حاصل خواهد کرد.