مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
معرفت شناسی فضیلت
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر نقد یکی از قرائت های معرفت شناسی فضیلت است از منظر قرائت دیگر: نقد قرائت پلنتینگا از منظر قرائت زاگزبسکی. زاگزبسکی بر اساس تعریفی که از معرفت ارائه می دهد و نقشی که برای اراده و آگاهی در عمل فضیلت مندانه قائل است و با توجه به یکسان دانستن فضیلت اخلاقی و فضیلت معرفتی، نظریه معرفت پلنتینگا را به چالش می کشد. به اعتقاد زاگزبسکی، نظریه «کارکرد درست» پلنتینگا از وثاقت گروی صریح بهتر است و می توان آن را به گونه ای تفسیر کرد که به نظریه معرفت خود وی شبیه گردد و اطلاق معرفت شناسی فضیلت بر آن پذیرفتنی تر به نظر آید، اما با توجه به پیش فرض های معرفت شناختی پلنتینگا و تصویر ماشین واری که از معرفت ارائه می دهد، نظریه «کارکرد درست» وی، در تحلیل نهایی، به دلیل غفلت از عنصر اراده و آگاهی، نمی تواند نوعی معرفت شناسی فضیلت محسوب گردد.
معرفت شناسی فضیلت: ماهیت، خاستگاه و رویکردها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی فضیلت به مجموعه ای از رویکردهای اخیر به معرفت شناسی اطلاق می شود که برخلاف معرفت شناسی تحلیلی، به جای تمرکز بر ارزیابی باور بر ارزیابی معرفتی ویژگی های صاحب باور تمرکز دارد. این مقاله در صدد است تا ماهیت معرفت شناسی فضیلت را تبیین کرده و مهم ترین رویکردهای آن را توضیح دهد. تبیین فضیلت معرفتی به عنوان قوای شناختی قابل اعتماد و ویژگی های مَنِشی، دو رویکرد اعتمادگرایی و مسئولیت گرایی را در معرفت شناسی فضیلت شکل داده است. به دلیل این که ارائه تبیین صحیح از ماهیت این نوع معرفت شناسی در گرو فهم ماهیت فضیلت معرفتی است، این مهم بیش از بقیه عناصر معرفتی مورد توجه قرار گرفته است. این مقاله در ابتدا به خاستگاه معرفت شناسی فضیلت می پردازد و در پایان ضمن اشاره به نقدهای وارد بر این نوع معرفت شناسی از جمله دوگانگی تبیین فضیلت معرفتی، فهم ماهیت معرفت شناسی فضیلت و کارآمد بودن آن را در گرو ارائه تعریفی جامع تر، منعطف تر و منطقی تر از فضیلت معرفتی می داند.
معرفت شناسی فضیلت، بازگشتی به گذشته و جهشی به سوی آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی معاصر تحت تأثیر علم گرایی حاکم بر فلسفه تحلیلی قرن بیستم، رویکردی یکسره مکانیستی به معرفت را اتخاذکرده و تمامی وجوه غیرمعرفتی را از معرفت شناسی زدوده است. این رویکرد باعث نوعی رکود در معرفت شناسی معاصر شده است. اما در سال های اخیر از بطن همین معرفت شناسی، رویکردی جدید روییده است که جریان غالب را برنمی تابد و با الهام از معرفت شناسان گذشته، معتقد است نقش عوامل روانی غیرمعرفتی فاعل شناسا را نمی توان در حصول معرفت نادیده گرفت. دو تن از چهره های برجسته این نظریه که «معرفت شناسی فضیلت» نامیده می شود، عبارتند از ارنست سوزا و لیندا زاگزبسکی. آنها معرفت را محصول کارکرد درست قوایی در فاعل شناسا می دانند که همگی شاید قوای معرفتی، به معنای رایج، تلقی نشوند. آنها شروط معرفت را نه در باور بلکه در فاعل شناسا و عامل شناخت می جویند. در این مقاله ضمن تمرکز بر تأکید معرفت شناسی فضیلت بر نقش عوامل غیرمعرفتی در حصول معرفت، نشان داده شده است که این مؤلفه می تواند افق های جدیدی را در معرفت شناسی معاصر بگشاید و آن را از رکود فعلی خارج کند.
فضایل معرفتی، شرط لازم حقیقت جویی و سازنده هویت عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
123 - 146
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر نقش فضایل معرفتی در شکل گیری هویت فکری و تأثیر آن در بهبود رفتارهای حقیقت جویی مان بررسی شده است. معرفت شناسی فضیلت به دلیل عامل محور بودن و تمرکزش بر منشِ شناختیِ فاعل، از معرفت شناسی تحلیلیِ باورمحورانه متمایز می شود و فضایل معرفتی را عامل سازنده هویت فاعل معرفتی و شرط رسیدن به حقیقت می داند. این مقاله از بین دو رویکرد اعتمادگرایی و مسئولیت گرایی فضیلت، بر رویکرد دوم متمرکز شده و با بهره گیری از فضایل نه گانه معرفتی - که جیسون بئِر مطرح کرده است - نشان می دهد چگونه انسانی با به کارگیری این فضایل و اجتناب از رذایل متناظر، به لحاظ معرفتی خوب و اندیشمند می شود و از این طریق، حقیقت را در حوزه های مختلف معرفتی کسب می کند. پس از توضیح این فضایل و نقش آن در دو حوزه مذکور براساس معرفت شناسی فضیلت، اهمیت این رابطه در دیدگاه ملاصدرا، به منزله نمونه ای از فلسفه اسلامی بررسی می شود و درنهایت پیشنهاد می شود به دلیل اهمیت فضایل معرفتی در بهبود رفتارهای حقیقت جویی، آموزش دهی و پرورش دهی این نوع فضایل می باید بخشی از محتوای درسی گفتاری و نوشتاری دانشگاه ها و مدارس باشد و اندیشه ورزی انتقادی صحیح در وجود افراد جامعه، نهادینه و تقویت شود.
تمایز فضیلت از مهارت از نظر زاگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمایز فضیلت از مهارت از نظر زاگزبسکی *صادق میراحمدی سرپیری ** مهدی دهباشی چکیده : یکی از مسائل مورد بحث در نظریه فضیلت، رابطه بین فضیلت و مهارت است. از آنجا که فضیلت و مهارت هر دو برتری های اکتسابی هستند، تمایز بین آنها دشوار است. زاگزبسکی از پیشگامان نظریه معرفت شناسی فضیلت است که در چهار دهه اخیر مورد توجه معرفت شناسان معاصر قرار گرفته است. او تلاش می کند تا یک تبیین دقیقی از نظریه فضیلت ارائه کند به طوری که شامل همه آن چیزهایی که آنها را فضایل می نامیم، شود. یکی از مباحثی که در این راستا مورد توجه و ارزیابی وی قرار می گیرد تمایز فضیلت از مهارت است. از نظر زاگزبسکی فضیلت متمایز از مهارت است. ما همانطور که دارای فضایل اخلاقی و عقلانی هستیم دارای مهارتهای اخلاقی و عقلانی نیز هستیم. بین فضایل و مهارتها ارتباط هایی وجود دارد و مهارتها به انسان فضیلتمند کمک می کنند که در عمل نیز موثر و کارآمد باشند. با وجود این فضایل به لحاظ ذهنی مقدم بر مهارتها هستند. این مقاله با رویکردی تحلیلی- توصیفی به تبیین تماییز بین فضیلت و مهارت از دیدگاه زاگزبسکی پرداخته است.
بررسی تفکیک فضایل به دو قسم اخلاقی و عقلانی از نگاه معرفت شناسی فضیلت زاگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زاگزبسکی از پیشگامان نظریه معرفت شناسی فضیلت است. از نظر وی دلایل ارسطو برای تفکیک فضیلت اخلاقی از فضیلت عقلانی صحیح نیست و همان تفاوتی که بین دو فضیلت اخلاقی وجود دارد بین یک فضیلت اخلاقی و یک فضیلت عقلانی نیز وجود دارد. بر اساس این نگرش به فضایل، فضایل عقلانی زیرمجموعه فضایل اخلاقی هستند. زاگزبسکی بر این باور است که تنها دلیل نظری مناسب برای تفکیک فضایل از یکدیگر عبارت است از اینکه هر کدام انگیزه بنیادینی دارند که از دیگری متمایز است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیل محتوا به نقد و بررسی دلایل تفکیک فضایل بر اساس معرفت شناسی فضیلت زاگزبسکی پراخته ایم.
طرحی برای خروج از بن بست برآمده از مناقشه درون گرایی و برون گرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
98 - 121
حوزه های تخصصی:
مناقشه درون گرایی و برون گرایی در عمل معرفت شناسی معاصر را به بن بست کشانده است. به همین دلیل، کوشش هایی برای جمع آن دو به قصد خروج از بن بست ایجادشده صورت گرفته است. دو مورد از این کوشش ها بسیار مهم است: یکی کوششی است که ویلیام آلستون از طریق جمع میان مؤلفه مبنا و مؤلفه مؤدی به صدق بودن انجام داده و دیگری کوششی است که در قالب معرفت شناسی فضیلت از سوی دو معرفت شناس مشهور، یعنی ارنست سوزا و لیندا زاگزبسکی صورت پذیرفته است. البته آلستون در اواخر عمر ایده ای انقلابی مطرح کرد که مطابق آن همه معیارهای معرفتی، اعم از درون گرایانه و برون گرایانه، در بستر و متن خاصی کاربرد و مناسبت دارد. بررسی این کوشش ها نشان می دهد می توان به گشایشی در این بن بست امیدوار بود. اهمیت این کوشش ها در این است که بینش عمیق تری را نسبت به مقوله معرفت از خود نشان می دهند، چون بخشی از معرفت را برساخته ذهن و بخشی دیگر را محصول مطابقت ذهن با عالم واقع می دانند.
رابطه قوای ذهنی و فضایل فکری در معرفت شناسی فضیلت
یکی از مهم ترین مسائل مورد بحث در معرفت شناسی فضیلت معاصر رابطه بین قوای ذهنی و فضایل فکری است. معرفت شناسان فضیلت پذیرفتند که فضایل برتری های عامل هستند، درحالی که اعتمادگراها به یگانگی فضایل فکری و قوای ذهنی باور دارند و استدلال می کنند که فضایل فکری همان قوای ذهنی همچون بینایی، حافظه و درون گری هستند و با تمرین و ممارست بهبود پیداکرده و به انسان ها در دستیابی به باورهای صادق کمک می کند، مسئولیتگراها استدلال کردند که فضایل فکری ویژگی های منشی شخصی هستند که به صورت ارادی توسط انسان ها به وجود می آیند و متمایز از قوای ذهنی هستند. در این پژوهش تحلیلی با استفاده از داده های معرفت شناختی و اخلاقی در ادبیات موضوع، مؤلفه های اساسی دیدگاه اعتمادگرایی و مسئولیت گرایی فضیلت استخراج و نقش هرکدام در شکل گیری این نظریه تبیین گردید، سپس نقاط ضعف و قوت دیدگاه آنان درباره رابطه قوای ذهنی و فضایل فکری موردبحث و ارزیابی قرار گرفت.
نگاهی انتقادی به معرفت شناسی فضیلت به روایت لیندا زاگزبسکی: چند ایراد اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرائت لیندا زاگزبسکی از معرفت شناسی فضیلت عناصر بسیاری در کنار هم قرار گرفته اند. در این نظریه ترکیبی -اگر نگوییم التقاطی- زمینه برای طرح ایرادات بسیار است. در این مقاله، پس از ارائه تقریری بسیار مختصر از لبّ نظریه معرفت شناسی فضیلت زاگزبسکی، چهار ایراد درباره آن مطرح شده که از این قرارند: فضیلت و باورِ برآمده از مسیری که زاگزبسکی ترسیم می کند در همه موارد شرط لازم و کافی برای حصول معرفت نیست؛ تفکیک میان فضایل طبیعی و اکتسابی و نقش هر کدام از آنها در کسب معرفت در نظریه زاگزبسکی به روشنی تبیین نشده و قابل مناقشه است؛ جایگاه عامل و باورنده در نظریه زاگزبسکی به مثابه فاعل و دارنده شناخت، از منظر اعتمادگرایانه و طبیعی گرایانه محض قابل مناقشه است؛ از منظر علوم تجربی و همچنین فلسفه مبتنی بر آزمون، فضایل و رذایل و فهرست آنها به شکلی دیگر تبیین می شود؛ و نهایتاً این که جایگاه انگیزه کسب معرفت و همچنین رانه هایی که به حصول معرفت منجر می شوند قابل مناقشه است.
بررسی اهمیت فضایل فکری در آموزش و چگونگی اکتساب آنها
منبع:
تأملات اخلاقی دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
62 - 78
حوزه های تخصصی:
مسئولیت آموزشی اساتید، علاوه بر راهنمایی دانشجویان به سوی زندگی موفق، شامل آماده کردن آنها برای پذیرش و پرورش فضیلت در زندگی شخصی و دانشگاهی خودشان نیز است. معرفت شناسی فضیلت یکی از رویکردهای نوین در فلسفه تحلیلی معاصر است که با توجه و تمرکز بر فضایل فکری و تأکید بر نقش آن ها در کسب و انتقال دانش و معرفت، مجموعه ای غنی از ابزارها را برای نظریه های آموزشی فراهم می آورد تا روش درست اندیشیدن را به دانشجویان یاد دهد. فضایل فکری همچون کنجکاوی، گشوده ذهنی، شجاعت فکری، بخشش فکری، استقلال فکری، فروتنی فکری، همدلی فکری و ... می توانند به اساتید و دانشجویان کمک کنند تا اهداف آموزشی بهتر تحقق یابند. در این پژوهش تحلیلی با استفاده از داده های معرفت شناسیِ فضیلت مسئولیت گرا، فضایل فکری استخراج و مهارت های چهارگانه برای پرورش آنها تبیین گردید. سپس انتقادات اصلی که به نقش و اهمیت فضایل فکری در امر آموزش وارد شد، مورد بحث و ارزیابی قرار گرفت. نتیجه این مطالعه نشان داد که آموزش فضایل فکری به دانشجویان یکی از مهم ترین وظایف اساتید است و جایگاه آن در کمک به دانشجویان برای خودکفایی و کسب آمادگی برای دوران بزرگسالی و نقش مهم آن در زندگی سیاسی و اجتماعی بدون جایگزین است.
نگاهی به رویکردهای اخیر در معرفت شناسیِ فضیلتِ اعتمادگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
211 - 234
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ابتدا منطقِ حاکم بر برخی از مهم ترین تحولات در شاخه اعتمادگرا از معرفت شناسیِ فضیلت به تصویر درمی آید. برای تحققِ این هدف در بخش 2 تحلیلِ سه گانه سوزا از معرفت به مثابه دستآوردی معرفتی و باوری شایسته شرح داده می شود. در بخش 3 بر پایه نقدهای منتقدان دو دسته معضل برای این تحلیل معرفی می گردد. دسته نخست معضلِ معرفت هایی است که دستآورد و باورِ شایسته نیستند و نشان می دهند تحلیلِ سوزا شرطِ لازمِ معرفت نیست. دسته دوم معضلِ باورهای صادق موجه در مثال های گتیه ایِ غیرکلاسیک است که دستآورد و باورِ شایسته هستند ولی معرفت نیستند و نشان می دهند تحلیلِ سوزا شرطِ کافیِ معرفت نیست. پس از آن چهار رویکرد اخیر در معرفت شناسیِ فضیلتِ اعتمادگرا (یعنی معرفت شناسی فضیلتِ ضدشانس، شرحِ قابلیتی، شرحِ وابسته به محیط از توانایی و نهایتا معرفت شناسی فضیلتِ معرفت-اول) معرفی می گردند و نشان داده می شود چگونه هر یک از آن ها کم و بیش در پاسخ به آن دو دسته معضل شکل گرفته اند. من علاوه بر روایتِ نقدهای استاندارد به هر یک از این رویکردها نقدهای جدیدی را نیز به برخی از آن ها وارد می کنم. نهایتاً در بخش 5 چارچوبِ کلیِ یک نسخه جدید از معرفت شناسی فضیلت را عرضه می نمایم. ایده اصلیِ این رویکرد که معرفت شناسیِ فضیلتِ بلد-بودن-اول نام دارد آن است که بلد بودن نه تنها در ساحتِ عملی بلکه در ساحتِ نظری و در توضیحِ معرفتِ گزاره ای در ترازِ تبیینی نخست می آید. من می کوشم با دلایلی مستقل از این شرحِ جایگزین دفاع کنم و نشان دهم این شرح پاسخ هایی تازه برای دو معضلِ مذکور دارد.
بخت معرفتی و معرفت شناسی ضد بخت از منظر دانکن پریچارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخت معرفتی برای توصیف مواقعی به کار می رود که فرد باور صادقی داشته باشد، اما باور او به طور اتفاقی صادق باشد. تا پیش از گتیه، اعتقاد بر این بود که عنصر توجیه برای داشتن معرفت کافی است، اما او نشان داد که می توان باور صادق موجهی داشت که چون صدق آن به دلیل دخالت بخت بوده، مصداق معرفت نباشد. دانکن پریچارد، فیلسوف تحلیلی معاصر، اخیراً به شکل مبسوط و مدون به تحلیل بخت معرفتی پرداخته است. در مقایسه با دیگر تبیین ها (از جمله تصادف و عدم کنترل)، او تبیین وجهی را در تحلیل های خود ترجیح داده که مبتنی بر دو اصل جهان های ممکن و اصل اهمیت است. بخت معرفتی «تأملی» و «راستین» دو قسم بخت ناسازگار با معرفت هستند که پریچارد به آنها می پردازد؛ دغدغه اصلی او قسم دوم است. پریچارد در تلاش است تا یک نوع معرفت شناسی ضد بخت ارائه کند که از اشکالات گتیه و مانند آن در امان بماند. در نهایت، او معرفت شناسی فضیلت ضد بخت را پیشنهاد می کند، که بر دو اصل مصونیت و قوای شناختی استوار است. در این مقاله، پس از توصیف و تحلیل تبیین وجهی و توضیح نظریه معرفتی ضد بخت پریچارد، به ارزیابی دیدگاه وی خواهیم پرداخت. علاوه بر نقدهایی که بر اصل مصونیت و دیگر مؤلفه های دیدگاه وی وارد شده، ابهام در مفهوم جهان های ممکن و دیگر عناصر نظریه معرفتی او موجب می شود دیدگاهش در وضعیت ممتازی قرار نداشته باشد.
بررسی فضایل معرفتی از منظر معرفت شناسان فضیلت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ تیر ۱۴۰۲ شماره ۳۰۷
53-61
حوزه های تخصصی:
فضایل معرفتی محور مباحث معرفت شناسی فضیلت است که رویکردی معاصر در معرفت شناسی و متأثر از احیای اخلاق فضیلت گرا در غرب است. این رویکرد در پاسخ به مشکلات معرفت شناسی به جای تمرکز بر ارزیابی معرفتی باور به ارزیابی معرفتی فاعل شناسا می پردازد. با توجه به ظرفیت فضایل معرفتی در کسب معرفت و موجه سازی باورها در معرفت شناسی معاصر، با روش توصیفی تحلیلی به بررسی آن پرداختیم. اختلاف در تبیین فضایل معرفتی به قوای شناختی یا صفات شخصیتی، این رویکرد را به ترتیب به دوگروه اعتمادگرا و مسئولیت گرا تقسیم می کند. حکمت نظری و عملی مهم ترین فضیلت معرفتی است که ارسطو مطرح می کند. لورین کُد، مسئولیت معرفتی را فضیلت پایه می داند. سوسا، گلدمن و گرکو نگاهی قوامحور دارند و قوای حسی، استدلال، ادراک، درون نگری و حافظه را از مصادیق فضایل معرفتی می دانند. زگزبسکی عشق به حقیقت را انگیزه بنیادین فضایل معرفتی می داند. بائر یک مدل چهاربعدی برای فضایل معرفتی و نُه فضیلت کلیدی در یادگیری مطرح می کند. بر فضیلت گرایی اشکالاتی وارد است؛ ولی به عنوان نگاهی مکمل در معرفت شناسی بخصوص معرفت شناسی دینی مفید است.