مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
بازی زبانی
حوزه های تخصصی:
پسامدرنیسم منظری انقلابی، در حوزه مطالعات علوم انسانی و اجتماعی پیشنهاد می کند. این رویکرد، با به پرسش کشیدن اعتبار علم مدرن و انگاره دانش عینی و مقاومت در برابر هر گونه ادعایی درباره حقیقت، افق جدیدی در عرصه علوم انسانی و اجتماعی می گشاید. در تاملی دیرینه شناختی، ریشه های پسامدرنیسم را در انسان گرایی جستجو کرده، به برجسته کردن نقش واژگان در باز ساختار بندی علوم اجتماعی و انسانی می پردازند. آنان همچنین تلاش می کنند تا نشان دهند که چگونه چالش پسامدرنیسم با عقل و سازمان عقلایی، تمامی حوزه های عملی را تحت تاثیر قرار داده است: در روانکاوی، با به پرسش کشیدن آگاهی و سوژه منسجم و منطقی؛ در سیاست، با به چالش کشیدن اقتدار ساختارهای تصمیم سازی سلسله مراتبی و بورو کراتیک که در سپهر و ساحت مشخصی عمل می کنند؛ در انسان شناسی، حمایت از فرهنگ های محلی در مقابل فرهنگ جهانی و ... .
فلسفه سیاسی مصطلح و چالش های جدید
حوزه های تخصصی:
معمولاً چنین تصور می شود که پاره ای از معارف بنیادین و باورهای فلسفی و معرفت شناختی دارای آثار و نتایج سیاسی خاصی هستند که از نگاه یک نظریه پرداز سیاسی، زمانی که به تنقیح و تبیین ایدئولوژی سیاسی خویش می پردازد، نباید پنهان بماند. بنابراین هر نظریه و دکترین سیاسی بر فلسفه سیاسی متناسب با خویش تکیه زده است و یا سلسله مباحثی که در سرشت خود از سنخ مباحث فلسفی و بنیادین است درگیر می شود. در اندیشه سیاسی متأخر شاهد ظهور نگرش هایی هستیم که در ضرورت و اهمیت وجود فلسفه سیاسی به دیده انکار می نگرد و حقانیت و اعتبار یک نظریه سیاسی را در پیوند منطقی با استواری و صحت بنیان های نظری و فلسفی آن نمی داند و برخی از آنان در رویکردی ضد مبناگرایانه از اساس منکر ابتناء و تکیه دکترین سیاسی بر فلسفه سیاسی می شوند.
مقاله حاضر سه دیدگاهی که تلقی مرسوم و متداول از فلسفه سیاسی را به چالش کشیده است بررسی و تحلیل می نماید.
جایگاه زبان در فلسفه تحلیلی ویتگنشتاین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در تلاش است تا جایگاه زبان را در فلسفه سیاسی ویتگنشتاین نشان دهد. از موضوعات اساسی فلسفه سیاسی، مفهوم قدرت است. این مفهوم در دوران جدید ساحتی فلسفی پیدا کرده است. نوشتار حاضر نشان می دهد که برای فهم مفهوم قدرت باید مهمترین مولفه اساسی فکر فلسفی عصر حاضر یعنی زبان را برسی نمود. در چارچوپ فلسفه تحلیلی که ویتگنشتاین، نماینده برجسته آن بشمار می آید، زبان به عنوان مساله اساسی فلسفه مطرح می شود. از این رو یکی از عوامل اصلی شکل گیری نگاه جدید به قدرت، تغییر در فکر فلسفی دوران کنونی است. نگارنده تلاش دارد با پی گیری این تحولات، جایگاه زبان و چرخش زبانی را در نزد ویتگنشتاین متقدم و متاخر مورد مطالعه قرار دهد.
ویتگنشتاین، هایک، گادامر: درآمدی بر نوعی روش شناسی تلفیقی در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، به دست دادن اصولی از نوعی روش شناسی تلفیقی در حوزة علوم اجتماعی است که برمبنای خوانش آرای ویتگنشتاین، هایک و گادامر در افق فکری یکدیگر شکل گرفته است. در ابتدا و پس از بیان مسئله و ضرورت پرداختن به آن، ادبیات بحث بهطور خلاصه مرور شده است و سپس بهطور اجمالی امکان تلفیق آرایاین سه متفکر مورد بحث قرار گرفته است. این امکان با مرور شش شباهت مهم در قالب معادل یابی واژگان کلیدی هر متفکر در بازی زبانی متفکران دیگر مورد بحث قرار گرفته است، این شباهت ها عبارت اند از: وجود بستر اجتماعی قاعده مند در پس زمینة کنش های فردی؛ اصالت فعالیت عملی و ناآگاهانه درمقابل فعالیت نظری و آگاهانه؛ کاربرد استعارة بازی به معنای حفظ وجهی از عاملیت در بستر ساختار؛ آغاز از مبنایی سوبژکتیویستیدر عین دست یابی به عینیتی فراتر از افراد؛ محدودیت شناخت و رد موضع ناظر؛ و درنهایت، تلاش برای به دست دادن معیاری به منظور پرهیز از نسبی گرایی. این شباهت ها همزمان اصول بنیادین روش شناسی تلفیقیِ پیشنهادی را نیز شکل داده اند. در آخرین قسمت مقاله، این اصول در پاسخ به پرسش های سه گانة چیستی موضوع علوم اجتماعی، چگونگی مطالعة آن (الزامات روش شناختی) و هدف از انجام یک مطالعة اجتماعی مورد تصریح و صورت بندی قرار گرفته اند. بر این مبنا، موضوع علوم اجتماعی «نظم های زبانی ـ تاریخی» عنوان شده است که در آن نظم به تعبیر هایک، زبانی بودن به تعبیر ویتگنشتاین و تاریخی بودن به تعبیر گادامر به کار رفته است و هدف از انجام یک مطالعة اجتماعی، «انکشاف» این نظم ها به تعبیر هایدگری - گادامری کلمه و همچنین به دست دادن پیش بینی های محدود برمبنای این انکشاف عنوان شده است؛ برمبنای این موضوع و هدف، الزامات روش شناختیِ انجام یک مطالعة اجتماعی نیز مورد بحث قرار گرفته است.
رهیافت جامعه شناسانه به فلسفة علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی علم به منزله حوزه ای جدا، جدی، و نیرومند از شناخت بشری تا دهة 1970 حضور پررنگی در مناقشه های فیلسوفان نداشت. ولی از حدود اوایل آن دهه، بسیاری از فیلسوفان به گونه ای فزاینده به این حوزه از شناخت بشری روی آوردند. این حوزه از آن زمان تاکنون پیشرفت بزرگی کرده است و دگرگونی های مهمی را پشت سر گذاشته است. در مقالة حاضر نیز، با تمرکز بر جامعه شناسی علم، سعی می شود مؤلفه های اصلی و عناصر سازندة آن و نمایندگان و آثار عمدة آن در سده های اخیر بازنمایانده شود. جامعه شناسی علم حوزه ای است که دادوستد استواری را با فلسفه آغاز کرده است. پاره ای از مسائلی که در جامعه شناسی علم مطرح شده اند، در تاریخ علم نیز مطرح بوده اند، ولی جامعه شناسی علم، یا به عبارت دقیق تر جامعه شناسیِ شناخت بشری، مدعی جانشینی، یا رشتة جانشین فلسفة علم است. مدعای اصلی در مقالة حاضر این است که آنچه موجب بروز رویدادهای علمی می شود، آنچه موجب می شود مردم نظریه ای را به جای نظریه ا ی دیگر باور کنند کنش و واکنش نیروهای اجتماعی است. علم کنشی اجتماعی است و در هیچ دوره ای متکی به دستاوردهای فردی دانشمندان نبوده و نیست. دانشمندان به شکلی جدا و منفرد کار نمی کنند که باعث پیدایش دوره های جدیدی در علم شوند، بلکه خود محصول مناقشه ها، رفع اختلاف ها، سلسله مراتب ها، نابرابری های قدرت، و عامل های اجتماعی دیگرند. تردیدی نیست که تأکید بر جنبه های اجتماعی علم و نادیده گرفتن تأثیر ساختار واقعی جهان، پیامدهای افراطی بسیاری دارد. هدف مقالة حاضر فقط تقریر مباحث عمده در جامعه شناسی علم است ولی نقد و بررسی آن، مجال دیگری می طلبد.
توجیه معرفت شناختی از دیدگاه ویتگنشتاین متاخر، از مبناگرایی تا زمینه گرایی
حوزه های تخصصی:
از آنجا که ادّعای معرفت بدون ارائة دلیل کافی و وافی بی وجه است، اساس معرفت شناسی معاصر بر این است که بنیان نظام معرفت بشری چیست، و نظام معرفتی بشر از کجا آغاز می شود و به کجا سر می سپارد. از نظر ویتگنشتاین متأخّر، توصیف عالم، بدون وجود تعدادی قضایای مبنایی و یقینی ناممکن است، امّا قطعیّت و یقینی بودن این قضایا به معنای مطابقت آن ها با واقع نیست بلکه به طرز نگرش افراد وابسته است. آنچه برای ما محرز و یقینی است، به وسیلة بازی زبانی ای که فرد در آن شرکت می جوید، معیّن می شود. از این رو، معرفت بشر در کنه خود مبتنی بر اعمال او و دیگر الگوهای منشی رفتار اوست. ویتگنشتاین معتقد است که توجیه و عقلانیت، همواره متّکی به بافت و زمینه است و در فعّالیّت های اجتماعی و بازی های زبانی جای می گیرد و چون نحوه های زندگی، جهان- تصویرها یا جهان بینی ها مختلف اند، شیوه های مختلفی از عقلانیّت نیز وجود دارد. در این نوشتار، نخست با تعریف سه جزئی معرفت، تحلیل ویتگنشتاین از معرفت و وجه تمایز آن با یقین را بیان کرده ایم. سپس با اشاره به ساختار مبانی معرفتی ویتگنشتاین، نشان داده ایم که چرا از نظر وی مبناگرایی برای دفاع از اعتبار نظام معرفتی، قرین توفیق نیست و با جایگزینی نظریّة زمینه گرایی چه تفاوتی در مبانی معرفت و کیفیّت ابتنای معارف دیگر بر آن ها رخ خواهد داد. در پایان، با بررسی نظریّة زمینه گرایی و مسئلة شکّاکیّت و با اشاره به برخی مزیّت های این نظریّه، نشان داده ایم که خود با جایز دانستن روایتی از نسبی گرایی، خالی از نوعی گرایش های شک گرایانه نیست.
ویتگنشتاین؛ انکار زبان خصوصی و مسئلة ایمان دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کسی که از لابه لای تفکّر او در «رساله»، پوزیتیویزم منطقی سر بر آورد، همو نیز ضربة نهایی را به پیکره پوزیتیویزم وارد ساخت. ویتگنشتاین، با نقد نظرگاه فلسفی خود در «رساله» دربارة زبان، راه را برای نجات باور دینی از چنبره خشک و تنگ اصل تحقیق پوزیتیویستی فراهم ساخت. گرچه در آثار متأخر ویتگنشتاین، دین چندان نقشی ندارد؛ اما اشارات و تلویحات گاه گاه او به دین، در لابه لای سخنرانی ها و گفتوگوها، چنان تصویر مؤثّری از دین ترسیم کرد که عده ای سخن از اصالت ایمان ویتگنشتاین به میان آورده اند. در این مقاله، نشان داده شده که انکار زبان خصوصی، به عنوان یک مبنای فلسفی، راهی در تفسیر و تبیین زبان فراروی ویتگنشتاین نهاده است که میتواند به جای بیان ناپذیری گزاره های دینی در «رساله»، تصوّر دیگری عرضه کند و از نقش «خدا»، «گناه» و ... سخن بگوید. بیان تأثیرگذار و نافذ ویتگنشتاین در انکار زبان خصوصی و تشبیه زبان به بازی، به عنوان فعالیّتی انسانی و قاعده مند، توانست انحصار زبان در صورت واقع نما و علمی را در هم شکند و برای صورت های دیگر زبانی نیز اهمیّت و معنا قائل شود.
گرچه بعضی محقّقان، نظرگاه ویتگنشتاین در باب باور دینی را «اصالت ایمان ویتگنشتاین» نامیدند؛ ولی این مقاله نشان میدهد که انتشار آثار بعدی ویتگنشتاین، نشان از آن دارد که دیدگاه وی به درستی تعبیر نشده است
لوازم و نتایج دیدگاه متأخر ویتگنشتاین دربارة دین و باور دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدّعای اصلی مقالة حاضر آن است که ویتگنشتاین، بازی زبانی دین را نه ردّ کرده و نه تأیید؛ بلکه تنها گفته است چنین بازی زبانی ای وجود دارد، که پیش فرض ها و حدّ و مرزهایی دارد. در دیدگاه متأخر ویتگنشتاین، طرح پرسش هایی از این دست که آیا خدا واقعاً وجود دارد، بر پایة دستور زبان دینی غلطی استوار شده اند؛ زیرا بیرون از شاکلة مفهومی ای که پذیرفته ایم، نمی توانیم بپرسیم که آیا خدا واقعاً وجود دارد یا نه. مؤمنان، در شاکلة مفهومی خود یا در بازی زبانی خود، مفهوم خدا را از پیش فرض می کنند و سخن گفتن دربارة خدا، در بیرون از مرزهای این شاکلة مفهومی ممکن نیست. کوتاه سخن آن که بر اساس این مدّعا و نتایج به دست آمده از دیدگاه های متأخّر ویتگنشتاین در باب دین و باور دینی، می توان به پرسش هایی بااهمیت دربارة جدایی دین از علم، ایمان گروی ویتگنشتاینی، و ناواقع گروی دینی از منظر ویتگنشتاین پاسخ درخور داد.
آیا ویتگنشتاین ایمان گراست؟نگاهی مجدد به معرفت شناسی دینی منسوب به او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
در باب ایمان گرایی ویتگنشتاینی دو پرسش مغفول افتاده: اولاً آیا ""ویتگنشتاین"" صراحتاً از ایمان گرایی دفاع کرده است؟ و ثانیا آیا ایمان گرایی از اندیشه های او. قابل استنباط می باشد؟ در مقاله حاضر پس از پژوهشی در چیستی ایمان گرایی، نشان داده شده ادعای انتساب ایمان گروی به ویتگنشتاین اغلب بر مبنای تفسیری خاص از بخشی از آموزه های «پژوهش های فلسفی» او بوده است. دقت و تأمل در مجموع آراء ویتگنشتاین به ویژه در «فرهنگ و ارزش» و «درس گفتارها» نشان می دهد ادله و شواهد متعددی در نفی ایمان گرایی ویتگنشتاین وجود دارد که می تواند بدیل نظریه رایج باشد. همچنین بایستی متوجه بود استنتاج ایمان گرایی از تمایز میان بازی زبانی دین و غیر آن به نوعی خلط نظریه بازی های زبانی به عنوان نگره فهم و معنا با نظریه استنتاج و قضاوت است و نهایتاً آنکه پیگیری سیر اندیشه دینی نزد ویتگنشتاین به نوعی نظر متداول تقسیم ساحت های فکری او. به دو دوره را دچار چالش می نماید.
درون گرایی و دیدگاه ویتکنشتاین در بحث زبان خصوصی (Introspection and Wittgenstein's View on Private Language Argument )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استدلال زبان خصوصی از مهم ترین مباحث دورة دوم فلسفی ویتگنشتاین به شمار می رود. آنچه در این باب اهمیّت دارد، این مسئله است که آیا انسان می تواند در خلوتگاه خود، زبانی اختصاصی ایجاد نماید که الفاظ آن تنها برای خود او معنادار باشد؟ ویتگنشتاین با ارجاع به فقدان شرط معناداری هویّات درونی و احساسات و نیز با ردّ خصوصی بودن الفاظ و عبارات و بیان توهّمی بودن آن، مدّعی است که چنین زبانی قابل تصوّر نیست، چراکه باور دارد زبان احساس وابسته به دنیای فیزیکی است و شکل گیری یک زبان مرهون به کارگیری گرامری است که تنها در اجتماع زبانی تکوّن می یابد. در مقالة حاضر، ابتدا به شرح مفهوم «درون نگری» خواهیم پرداخت تا درک بهتری از دیدگاه وی در باب استدلال زبان خصوصی به دست آوریم. در گام بعدی، دیدگاه ویتگنشتاین را در باب استدلال زبان خصوصی که مبتنی بر دو مفهوم کلیدی شرط معناداری و استدلال پیروی از قاعده است، مورد بررسی قرار داده، نشان خواهیم داد که او چگونه با یک برداشت واقع گرایانه از معنا، استدلال خود را صورت بندی می کند.
ناصرخسرو و پساقصیده (تحلیل شاخصه های پسامحوری در قصاید ناصرخسرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصیده از سنتی ترین قالب های ادبی است که بنابه کلیت منسجمش ظرفیت ویژه ای در مدح و تعلیم دارد. موضوع واحد و پردازش این موضوع در یک قالب و ساختار بسته باعث می شود تا القای معنی و تأثیرگذاری قصیده بر مخاطب بیشتر شود. قصاید ناصرخسرو، برعکس قصاید رایج سبک خراسانی، بنابه تأویلی بودن زبان، فرمی فرارونده، صیروری و چندلایه به خود گرفته اند که می توان اصطلاح پساقصیده را برای آنها به کار برد. پساقصیده، ناظر بر فرایند زبانی و فرمیک است که قصیده را در فرایندی واسازانه قرار می دهد. پس در این تعریف، پساقصیده نوعی سبک گریزی دوره ای و شخصی است که بنیان ها و اصول موضوعه خود را ویران، برهنه و تجزیه کرده، از ثبات و استحکام می اندازد. در این پژوهش تلاش شده تا با روشی توصیفی- تحلیلی و رهیافتی پسامحورانه، شاخصه های واسازانه و فروپاشاننده زبانی و فرمی این قصاید بررسی شود. فراروی از تقابل های دوگانه، تناقض معنایی، چندلایگی زبان، صیرورت فرم، سوژه زدایی، بافت زدایی، گفتمان سازی و... مهم ترین شاخصه های پسامحوری قصاید ناصرخسرو محسوب می شوند.
پژوهشی در بازی های زبانی ادبیات عامه کُردی ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازی افزون بر نقش و کارکرد مهمی که در زندگی کودک دارد، به تکامل و رشد او نیز کمک می کند. ازجمله کارکردهای مهم بازی رشد و درمان جسم، رشد اخلاقی و اجتماعی و تربیت کودک است. افزون براین، بازی از نظر زبانی و ادبی نیز اهمیت دارد و نیازمند بررسی و مطالعه است؛ به ویژه برخی از بازی ها که به بازی زبانی موسوم اند و تنها با حرکات زبان پدید می آیند. بازی زبانی گونه ای از کارکردهای زبانی است که درواقع با ذهن کودکان و نوجوانان و حتی بزرگ سالان در پیوند است. این گونه زبانی به مثابه «متن» در ژانر اصلی ادبیات شفاهی و حوزه ادبیات تعلیمی جای می گیرد؛ زیرا ضمن حفظ جنبه تفریحی و سرگرمی، در آموزش زبانی و ذهنی نیز تأثیرگذار است.
در این پژوهش با گردآوری و ذکر مواردی از زبان گیرها و ترانه های بازی کُردی ایلامی، ویژگی های این گونه زبانی و عوامل ایجاد آن ها به روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی- تحلیلی مطالعه و بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که وزن باستانی هجایی، توزیع (هم حروفی)، جناس، تکرار، تنافر حروف، جابه جایی و ... از مهم ترین ویژگی های ادبی بازی های زبانی است.
تحلیلی بر چگونگی نقد و ارزیابی آثار معماری آوانگارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مسایل زمانه ما، درآویختن با شتاب مهارناپذیر زمان است؛ آثار معماری آوانگارد، که خود محصولی از تحولات سریع زمینه ها، نیازها و مقتضیات زمانی- مکانی هر دوره اند، نقطه عطفی در تحولات تاریخ معماری و انتقال سبک محسوب می شوند. تاریخ هنر و معماری معاصر، بسیاری از دگرگونی های خود را، مرهون نگاه آوانگاردیسم بوده است. بنابراین، چگونگیِ نقد و ارزیابی این آثار، نسبت به آن دسته از آثار معماری که دنباله روی قراردادهای رایج جامعه هستند موضوع حساس تر و پراهمیت تری تلقی می شود. می توان اذعان داشت که در بسیاری موارد، نقد و ارزیابی این آثار با اختلافات و چالش های زیادی همراه بوده است. بنابراین، پرسش هایی که این پژوهش با آن آغاز می شود عبارتند از : «بایسته های نقد صحیح اثر معماری آوانگارد کدامند؟» و «عنصر زمان و مکان چگونه بر نقد اثر آوانگارد مؤثر است؟». این پژوهش، ماهیتاً کاربردی، با رویکردی تفسیرگرا، به شیوه ای تحلیلی- تفسیری است؛ با استنتاج منطقی، به تحلیل و واکاوی چگونگیِ نقد و ارزیابی آثار معماری آوانگارد، مبتنی بر نظریه های «بازی های زبانی» 2، «نشانه شناسی فرهنگی»، «نشانه شناسی پساساختارگرا» و «رفتاربودن نقد» می پردازد که چهارچوب نظری پژوهش را تشکیل می دهند. سپس، به عنوان شواهد تاریخی، نمونه هایی از نقد آثار معماری آوانگارد در تاریخ معماری ارایه می شود که می تواند «شاهد» و «مؤیدی» بر درستی پاسخ به پرسش های تحقیق باشد. یافته های تحقیق، حاکی از این است که نقد و ارزیابی آثار آوانگارد، از ویژگی «نسبی»، «مقیّد به زمان» و حتی «مقیّد به مکان» برخوردار است و نتیجه ارزیابی این آثار بسیار وابسته به زمان و مکان است. به منظور داشتن نقدی منصفانه تر، وجود تناسب بین اثر معماری آوانگارد و شیوه خوانش آن امری مطلوب به نظر می رسد منتقد معماری باید بدان آگاه باشد. درنهایت نتیجه گیری می شود که اگر هدف از نقد معماری، ایجاد تغییر، و فراهم آوردن زمینه های یک حرکت رو به جلو در تاریخ معماری باشد، معیارهای از پیش تعیین شده، انتخاب چندان مناسب، کارآ و منصفانه ای برای ارزیابی یک اثر آوانگارد نیستند و بنابراین، در زمان خلق اثر آوانگارد، نتیجه ای بر نقد آن اثر، مبتنی بر رویکردهایی که قوانین و معیارهای از پیش تعیین شده دارند مانند نقد اثبات گرایانه و نقد ساختارگرایانه، مترتب نیست.
نسبیت گرایی در پژوهشهای فلسفی ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوه بحث و بررسی پیرامون برخی مسائل در کتاب پژوهشهای فلسفیبه گونه ایست که امکان ارائه تفاسیری نسبی گرایانه از آنها را فراهم می کند. بازیهای زبانیو قرائت کریپکی از مفهوم پیروی از قاعدهاز جمله مهمترینِ این مسائل هستند. در باب استقلال سبکهای مختلف زندگی و بازیهای زبانی و امکان گفتگو و سنجش آنها با یکدیگر نیز مباحثات دامنه داری میان برخی فلاسفه معاصر در گرفته است. عده ای با تکیه بر بعضی فقرات پژوهشها و نیز انگشت نهادن بر تفاوت میان سبکهای مختلف زندگی، امکان مقایسه آنها با یکدیگر و فهم یکی از دیگری را منتفی دانسته اند. در مقابل عده ای با اشاره به فقراتی دیگر از پژوهشهای فلسفیو نیز یادآوری مشی ویتگنشتاین در رویارویی با سبکهای زندگی و بازیهای زبانی گوناگون، وی را از اتهام نسبیت گرایی مبرّی می سازند. ادعای دسته دوم مشخصا با تکیه بر این مطلب شکل می گیرد که چنانچه سبکهای زندگی را بصورت کاملا مجزا و مستقل از هم بدانیم، شرکت کنندگان در یک سبک زندگی قادر نخواهند بود هیچ شناختی از سبکهای زندگی دیگر حاصل کنند، یا در باب آنها سخنی بگویند یا حتی از آنها ذیل عنوان سبک زندگییاد کنند. به همین ترتیب، در باب قرائت کریپکی از ویتگنشتاین نیز، صف آرایی ادله دو جبهه خودنمایی می کند. یکی جبهه ای که بر عدم وجود معیاری عینی به منظور تعیّن معنا تکیه می کند و دیگری که کاربرد صحیح بر اساس قاعده، مطابق با آنچه کاربران زبان انجام می دهند، را معیاری کافی جهت تعیّن معنا می داند
تبیین و نقد ماهیت زبان دینی از نگاه فیلیپس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
279 - 304
حوزه های تخصصی:
فیلیپس از ناشناختارگرایان در خصوص باورهای دینی است. او با طرح ایده مغالطه تعالی زبان دینی معتقد است که این زبان واجد خصوصیت غیرارجاعی بودن و غیرتوصیفی بودن و جدا بودن وجود واقعی از وجود منطقی در گزاره هایش است. در این مقاله نشان می دهیم که توصیفی بودن زبان دینی در نظام فکری وی به این معناست که در زبان دینی هیچ گاه نباید جدا از متن دینی، اثبات وجود خدا و سایر شاخص های دینی انجام پذیرد، زیرا نحوه زندگی دینی منشأ انتزاع معنا و وجود این باورهاست. از نظر فیلیپس صحبت کردن از خدا و سایر موضوعات دینی، دارای ارجاع به متعلق خود هستند. اگرچه این متعلق امری خارجی نیست، بلکه تحقق یافته در نحوه زندگی مؤمنان است. او توصیفی و ارجاعی بودن زبان دینی را در محدوده نحوه زندگی دینی می پذیرد و البته همین امر مهم ترین نقطه تمایز وی با دیگر فیلسوفان دین تحلیلی است. از همین رو برخی فیلسوفان تحلیل زبانی در حوزه فلسفه دین، انتقادهای زیر را به دیدگاه او مطرح کرده اند: الف) عدم صحت تمایز میان وجود منطقی از وجود واقعی پیرامون خداوند؛ ب) نفی واقعیت عناصر دینی بر اساس مبنای پوزیتویستی فیلیپس؛ ج) عدم اثبات ناتوانی زبان عرفی در صحبت کردن از امور ماورایی.
حقیقت مشروطه در بازی زبانی جامعه ی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۲ بهار ۱۳۹۱ شماره ۱
81 - 98
حوزه های تخصصی:
مشروطه مهم ترین آوردگاه سنت های فکری- سیاسی متفاوت ایرانی، اسلامی و غربی و سنت های تلفیقی برآمده از آنها است. در این میان، اصحاب سنت اسلام فقاهتی در تباین، سازگاری یا ناسازگاری سنت اسلامی با سنت لیبرال غربی راه هایی متفاوت را پیمودند. در این پژوهش از آن دسته از فقها و مراجعی که در خوانش مجدد از اسلام؛ معتقد به سازگاری سنت ایرانی/اسلامی با سنت غربی بودند به عنوان سنت اسلام نواندیش یاد می شود. این سنت با استناد به آیات و روایات اسلامی نه تنها مشروطه را بر خلاف شریعت نمی یافت؛ بلکه از آن به عنوان آموزه ای اسلامی یاد می کرد که به بوسیله غربیان از مسلمانان به عاریت گرفته شده بود و آنک به تعبیر نائینی هذه بضاعتنا ردت الینا شده بود.
تحلیلی مقایسه ای بر خوانش مدرنیستی و پسامدرنیستی اثر معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"نقد اثر معماری" با بررسی خود بنا آغاز میشود؛ اما خاستگاهش، در بنیانهای نظری معماری است. با دانستن این مهم که "نقد" و "نظریه"، دو مقوله مرتبطند، هدف نقد بهعنوان زیرمجموعه تئوری، تفسیر و ارزیابی آثار برمبنای نظریه می باشد. علی رغم مطالعات زیادی که تاکنون بر روی مبانی طراحی « مدرن » و « پسامدرن » و تفاوت هایشان انجام شده؛ اما، تدقیقی بر تفاوت های مبانی و روش شناسیِ خوانش و نقد، و قواعد ارزیابی اثر معماری در این مکاتب صورت نگرفته است. پژوهش حاضر با مطالعه مبانی نظری «مدرن » و « پسامدرن »، ویژگی های « خوانش اثر معماری » و « قواعد نقد » در دو مکتب را مورد تحلیل، واکاوی و قیاس قرار داده است. این پژوهش با ماهیتی کاربردی، و سامانه جستجوی کیفی، با رویکردی تفسیرگرا به تفسیر و تحلیل معنایی داده ها که مشتمل بر نظریات و آراء معتبر نظریه پردازان « مدرن » و « پسامدرن » با محوریت مفهوم نقد است می پردازد. محققان، با روشی توصیفی- تحلیلی و شیوه تحلیل تطبیقی و مقایسه ای، داده های گردآوری شده از طریق مطالعه اسنادی را تحلیل و مقایسه کرده اند؛ در نهایت با ارائه نمونه هایی از نقد آثار معماری به شیوه های مدرن و پسامدرن، تفاوت های خوانش معماری در دو مکتب، به صورت کلّی بازشناخته شده است. یافته های تحقیق، حاکی از تک معنایی و قطعیتی بلاتردید در روند خوانش مدرنیستی اثر است در حالیکه در نظریه های پسامدرنیستی، شاهد عدم قطعیت در داوری به دلیل تکثرمعانی هستیم. خوانش مدرنیستی، کنشی خطی و منطقی با مرکزیت متن و دلالت های صوری و با روند استدلال منظم، خلاصه نگر و تک لایه است و مواجهه محصولگرایانه با اثر دارد، درحالیکه خوانش پسامدرنیستی با مواجهه فرآیندگرایانه، به مثابه یک بازی غیرخطی با محوریت خواننده و دلالت های ضمنی حول لایه های متعدد شکل میگیرد. تفاوت آشکار بین دو خوانش در پژوهش نشان داد که با تکیه برنظریه « بازی های زبانی 1 » ویتگنشتاین، به منظور داشتن نقدی منصفانه تر، وجود تناسب بین اثر معماری و شیوه خوانش آن امری مطلوب به نظر میرسد که منتقد معماری باید بدان آگاه باشد.
تأثیر بازی های زبانی مبتنی بر گفتمان کلاسی بر دایره ی واژگان کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، به منظور تعیینِ میزان تأثیر گذاری بازی های آموزشیِ مبتنی بر گفتمان کلاسی، بر دایره واژگان کودکان کلاس دوم ابتدایی انجام شد. نخست، مفهوم گفتمان کلاسی به درون دادِ ارائه شده و یا تنظیم شده به وسیله معلم و تعامل و پیوند میان دانش آموزان از طریق بازی محدود شد. سپس، 44 دانش آموز پایه دوم ابتدایی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به شیوه تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش گروه بندی شدند. طرح پیش آزمون-پس آزمون با بهره گیری از یک آزمون دایره واژگانِ محقق ساخته که دربرگیرنده 35 پرسش بود، به اجرا درآمد. در ابتدای فرایند پژوهش، پیش آزمون از هر دو گروه به اجرا در آمد تا از میزان یکپارچگی و سطح آگاهی آن ها درباره واژگان اطمینان به دست آید. سپس، گروه آزمایش طی 6 ماه به مدت 3 ساعت در هفته، با روش مبتنی بر بازی های زبانی مبتنی بر گفتمان کلاسی آموزش داده شدند. گروه کنترل نیز بدون تمرکز بر بازی های زبانی و در همان مدت با معلم و کتاب آموزشی، موردِ آموزش سنتی یکسان قرار گرفتند. در پایان دوره آموزشی، پس آزمون پیشرفت زبانی از هر دو گروه به اجرا درآمد. یافته های تحلیل نمرات با بهره گیری از آزمون تی مستقل نشان داد که تفاوت معناداری در یافته های پس آزمون بین گروه آزمایش که تحت آموزش با بازی های زبانیِ مبتنی بر گفتمان کلاسی قرار گرفته بود و گروه کنترل که تحت آموزش سنتی بود، وجود داشت. به این معنا که گروه آزمایش پیشرفت چشمگیری در افزایش دایره واژگان از خود نشان داد. یافته ها می تواند راهگشای معلمان، برنامه ریزان و نگارندگان کتاب های درسی در نظام آموزش و پرورش کشور باشد تا با توجه به رویکردهای گفتمانی روزمره و گنجاندن مفاهیم مرتبط با بازی، علاقه و تمایل دانش آموزان برای یادگیری را افزایش دهند.
تأملی در نظریه بازی های زبانی ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره نوزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۳
95 - 116
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین درباره ی ماهیت معنا و سرشت زبان دو نظریه دارد: دیدگاه نخست، معنا را با مسمای الفاظ و کارکرد زبان را با تسمیه یکی می داند و دیدگاه دوم، معنای الفاظ را با کاربرد آن ها پیوند می زند. زبان فعالیتی اجتماعی و شبیه شرکت در بازی است که برای فهم معانی و قواعد آن، باید در آن بازی زبانی زیست. بازی های زبانی هیچ اشتراکی با یکدیگر ندارند و قواعد آن ها نیز مختص به خود آن هاست. دیدگاه ویتگنشتاین نقایصی دارد؛ ازجمله اینکه در تحلیل ماهیت وضع، نقش قصد، نقش کاربرد در کشف یا تأسیس معنا مبهم است. مرز بازی های زبانی روشن نیست و مشخص نیست یک بازی در کجا آغاز می شود و در کجا پایان می یابد. همچنین دیدگاه او گذشته از آنکه خودمتناقض است، جامع و مانع نیست و مثال های نقض مکرر دارد. علاوه بر همه، این دیدگاه به نفی فرامعیار منتهی می شود که دراین صورت، اعتبار خود این نظریه را نیز مخدوش می کند. نفی امکان گفتگو میان اعضای دو بازی نیز از دیگر اشکالات این نظریه است.
تحلیل گفتمان «تاریخ بیهقی» بر اساس نظریه فراتابی زبانی فرای و بازی زبانی ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیهقی در تاریخش به نکته های ارزشمندی در رابطه با رفتار و کردار اشخاص و علل وقوع حوادث اشاره کرده است. مخاطب به سبب توصیفات جزئی و متوالی، مسحور سخن او می شود و تاریخ را به بهانه شکل داستانی آن می خواند و می پذیرد. این تاریخ مانند تواریخ دیگر تابع ساخت کلیشه ای نیست و بیهقی با برجای گذاشتن برخی نشانگان زبانی، تناقضی در ذهن مخاطب ایجاد کرده و او را به تفکر برای تحلیل و بازیابی نکات و گره های کور تاریخ، فرا می خواند. زبان که پیکره ای از بازی ها و کارکردهای زبانی است، وسیله ای برای دریافت این تناقضات است، اما فهم یک بازی زبانی مستلزمِ شرکت در آن شکلی از زندگی است که بازیِ زبانیِ موردِ نظر در بسترِ آن واقع م ی شود. این مقاله بر آن است با توجه به شکل روایی و رمان گونگی تاریخ بیهقی، توجه مخاطب را به تلاش بیهقی برای کنار هم چیدن تمام گفتمان ها و دیالوگ ها، و تبیین زوایای آن جلب نماید و در مراتب بعد به تحلیل فراتابی ها و بازی های زبانی این گفتمان و اشخاص آن تاکید ورزد. با بررسی آواهای برخاسته از متن، مخاطب به شاکله ذهنی گوینده نزدیک تر می شود و معنای حقیقی حاصل می شود. بنابراین باید با بهره گیری از اطلاعات و نشانه های زبانی برای پر کردن جاهای خالی متن، گام برداشت و با تحلیل لایه های نهانی متن، از «گفتگو» به «زیرگفتگو» رسیده و معانی متن را فعال کرد. ضمن اینکه توجه به عناصر فعال در زمینه متن، سبک نوشتاری و پیش فرض ها و دلالت های ضمنی و داستان های موازی، ما را با بازی های زبانی و کاربرد موقعیت های درون و برون زبانی به جای یکدیگر برای اغوا و ایجاد توهم، آشنا می کند.