فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
73 - 91
حوزههای تخصصی:
امروزه گرچه مباحثِ مربوط به معرفت گستره ای وسیع یافته اما پرسش از امکانِ معرفت و یقین، همچنان نقطه یِ آغازِ بحث های معرفت شناسانه است. ویتگنشتاین و مور دو فیلسوفِ جریان ساز قرن بیستم اند که در موقفی مهم در برابر یکدیگر قرار می گیرند. مور تنها فیلسوفی است که ویتگنشتاین در کتابِ در باب یقین از او یاد می کند و این دیدگاهِ مور در بابِ معرفت بود که دست مایه یِ فیلسوفِ اتریشی برای بحثهای بیشتر پیرامونِ معرفت و یقین قرار می گیرد. مور در پاسخ به مسئله ی امکانِ معرفت و مشکلِ شکاکیت، ادعا می کند حقایقی وجود دارند که به آنها معرفت داریم. او فهرستی از گزاره هایی سیاهه می کند که معرفت بدان ها یقینی اند. برخوردِ ویتگنشتاین با این ادعا سویه ای سلبی و سویه ای ایجابی دارد. به باورِ ویتگنشتاین گزاره هایِ مور مانند اینجا دستی وجود دارد نمونه هایِ درستی برای معرفت یا دانستن نیستند. مور آنها را صحیح به کار نمی برد. میان معرفت و یقین تمایز وجود دارد. معرفت و یقین به مقولات مختلفی تعلق دارند. از سویِ دیگر ویتگنشتاین با مور در نسبت دادنِ نقشی متفاوت به گزاره های یاد شده در نظام معرفتی همداستان است. نقدِ ویتگنشتاین به مور به هیچ رو جایگاهِ معرفت شناختیِ گزاره هایِ مور را تضعیف نمی کند بلکه برای این دست گزاره ها پایگاهی اساسی تر قائل است. در این مقاله نخست به دنبالِ روشن ساختنِ محل نزاع و نحوه ی این رویارویی بوده و در ادامه از رهگذر چگونگیِ پاسخِ ویتگنشتاین به مور مواجهه ی هر کدام از این دو فیلسوف با پرسش از امکانِ معرفت، یقین و مواجهه با شکاکان را کاویده و با عیار نقد می سنجیم
الهیاتِ عشق: گذر از آگاپه به اروس و لوازمِ خداشناسانه آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
169-204
حوزههای تخصصی:
کتابِ مقدس، بر آمیختگیِ ایمان و عشق، گواهی می دهد؛ اما هیچ گاه عشق محور الهیات قرار نگرفت و الهیدان ها به آن بی توجهی کردند. در این نوشتار ابتدا عواملِ بی توجهی به مفهومِ عشق در الهیات بررسی شد. این امر ناشی از پذیرش تصویری از عشق است که دو گونه ی آن را جدا می کند: عشق آگاپیک که ریشه در ویژگی هایِ جذابِ معشوق ندارند و عشق اروتیک که به سبب ویژگی هایِ معشوق انگیخته می شود. نوع اولِ عشق در الهیاتِ کلاسیک پذیرفته شد و عشق در نسبت با خدا و همسایه بر همین اساس تبیین شد اما از نوع دوم معمولا نهی می شد. الهیاتِ عشق در این نوشتار، با تجدیدنظر در این تقسیم بندی، تعریفِ سنتِ اروتیک از عشق را در الهیات می پذیرد؛ زیرا آن را تصویر نارازوار و تبیین پذیری از عشق می داند. در نقد نگرش رایج در باب عشق، از دیدگاهِ آلن سوبل، فیلسوفِ معاصر، استفاده شد؛ براین اساس، نشان داده شد که عشق در نسبت با خدا، در سنت اروتیک تبیین پذیر است و می تواند به چالش ها پاسخ دهد. این نگرش لوازم مختلفی دارد، در این نوشتار صرفا به لوازمِ خداشناسانه پرداخته شد که عبارت اند از: خدا شخص وار، انسان وار و دارایِ عواطف است. خداوند حاضر در جهان و در اتحاد با انسان است و از صفتِ مراقبت برخوردار است.
تحلیل سازگاری «تمرکز نفس» با کثرت کنش گری آن از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
137 - 161
حوزههای تخصصی:
تمرکز نفس بر روی موضوعی خاص یکی از محورهای جذاب در نفس پژوهی است. در فرایند تمرکز نفس کنش گر تمام توجه خویش را در یک نقطه ی مرکزی و کانونی معطوف می کند، و برای این منظور بایستی از توزیع قوای ادراکی و تحریکی خویش اجتناب نماید؛ از این رو تمرکز با وحدت سازگاری و با کثرت منافات دارد. از سوی دیگر برخی از نفوس قویه در عین بهره مندی از تمرکزی بالا بر کنش گری های گوناگون توانمندند، و مظهر «لا یشغله شأنٌ عن شأن» شده اند؛ پرسش اصلی آن است با چه تحلیلی می توان میان تمرکز نفس که اقتضای «وحدت» و انجام یک کنش خاص را دارد، با کنش گری های متعدد برخی نفوس وفاق ایجاد نمود؟ «تمرکز» و «تکثّر» چگونه با یکدیگرجمع می شوند؟ این پژوهش بار وش عقلی- تحلیلی در پی حلّ این مسأله است.نفس انسانی در پرتو تکامل ذاتی به درجه ای از بساطت و حدت و جمعیت قوا دست می یابد که می شود مجمع انبوهی از معانی و حقایق به نحو اندماجی، در این مرحله نفس در عین توجه به ذات خویش دربردارنده کثیری از حقایق هستی است. در پرتو حرکت اشتدادی نفس، گستره ی تمرکز از یک محدوده ی مضیّق به یک دامنه ی موسّع گسترش پیدا می کند، و در نتیجه تقابل میان وحدت و کثرت زدوده شده و نفس به مرتبه ی جمعیت قوا دست می یابد.
ماهیت شعر و تفکر شاعرانه از منظر هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیدگر با التفات به موضوع زبان در دوران متأخر حیات فکری خود، برخلاف اغلب فیلسوفان قاره ای، در حوزه ای قدم نهاد که عمدتاً در قرن بیستم محل توجه فیلسوفان تحلیلی واقع شده بود. هیدگر ضمن تأکید بر خاصیت آشکارساز زبان در قیاس با کارکرد ارتباطی آن، زبان را به مثابه یکی از انحاء آشکارگی وجود، رهین شعر می انگارد. شعر از منظر هیدگر نمایش رخداد حقیقت در ساحت زبان است. حقیقت اشیاء آنگاه که در شعر انعکاس می یابد، زبان را ممکن می سازد و به تفکر اصیلِ وجوداندیش مجال بروز می دهد. بر این اساس، عقل و تفکر فلسفی، ذاتی شاعرانه می یابد. پیوند میان شعر و تفکر که عمدتاً از دهه سوم قرن بیستم در آثار هیدگر پدیدار می شود به گونه ای از تفکر موسوم به تفکر شاعرانه موضوعیت می بخشد. تفکر شاعرانه به مثابه سازوکاری در جهت تقرب به امر رازآمیز، مواجهه ای شهودی با امر مقدس را سامان می بخشد و اینچنین در پرتو گوش سپاری به خطابات وجود، مجالی برای آشکارگی آن از رهگذر زبان فراهم می آورد. فهم دقیق ماهیت شعر و تفکر شاعرانه نزد هیدگر، موقوف آشنایی با مفاهیم دیگری در فلسفه متأخر او است که از میان آنها دوگانه های «اقامت گزیدن بی خانمانی» و «وارستگی جنون» در این مقاله محل بحث واقع شده است.
بازخوانی شرط بندی پاسکال در بستر الهیاتی آگوستینی- یانسنیستی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«شرط بندی»، در نظر پاسکال، نه استدلالی جداگانه برای اثبات حقانیت ایمان مسیحی بلکه تنها شیوه ای برای توصیف دوگانگی انسان هبوط کرده بر اثر گناه اولیه است که باید آن را در کنار دیگر فقرات متن اندیشه ها و با توجه ویژه به کارکرد دوگانه قوه قلب درنظرگرفت. شرط بندی همچنین از موادی است که پاسکال در برنامه دفاعیه خود درصدد آن بوده تا آموزه هبوط مسیحیت را در مقام بهترین تبیینش عرضه کند. تضادی که در منطق شرط بندی در خصوص مسئله درخواست تضعیف انفعالات از سوی پاسکال و در عین حال عدم امکان این امر به موجل فساد ذاتی اراده انسان، و حتی تضاد دیگری که در سطحی بالاتر میان جبری بودن ایمان و نفس دفاعیه نویسی پاسکال به چشم می خورد نه ناشی از بی توجهی یا غفلت پاسکال و نشانه شکست وی در برنامه دفاعیه اش بلکه آگاهانه و در سازگاری کامل با انسان شناسی و مبانی الهیاتی آگوستینی-یانسنیستی ای می باشد که پاسکال خود را بدان متعهد می دانسته است. و تنها بدین نحو است که می توان فهم صحیحی از «شرط بندی پاسکال» بدست آورد و آن را به دقت از «استدلال شرط بندی» متمایز ساخت.
راهکار های حل تعارض ضرورت علّی و اراده آزاد بر اساس مبانی فلسفی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
347-374
حوزههای تخصصی:
رابطه ضروری میان علت تامه و معلول امری پذیرفته شده در سنت فلسفه اسلامی است. در این میان اطلاق این اصل و ورود آن بر عالم انسانی موجب تقابل ضرورت علی با آزادی اراده است. برخی آزادی اراده، که قوام آن به امکان انتخاب میان فعل و ترک است، را با ضرورت علّی در تنافی می بینند و ضرورت را هم معنای جبر می دانند، اما در مقابل فلاسفه این مدعا را نپذیرفته اند، در این نوشتار تلاش می شود تا پاسخ های علامه طباطبائی به این مشکل را مورد بررسی قرار دهیم. راهکار اول ایشان تبیین نسبت امکانی اراده در ارتباط با انسان و نسبت ضروری آن در ارتباط با علت تامه است؛ راهکار دیگر ایشان تبدیل تقابل اختیار و جبر به تقابل اختیار و اضطرار است که در این صورت تنافی میان ضرورت و آزادی اراده رفع می شود و در نهایت با کاربست نظریه اعتباریات و ضرورت اعتباری، آزادی اراده را در عین پایبندی به ضرورت علّی نشان می دهند.
نقد دیدگاه مکتب تفکیک پیرامون تباین حداکثری خدا و مخلوقات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه تباین خدا و مخلوقات (غیریت وجودی خدا نسبت به موجودات دیگر) در مقابل نظریه وحدت شخصی وجود قرار می گیرد که مدعی است مخلوقات تعینات ذات الهی هستند و همه به وجود واحد شخصی موجود هستند. نظریه تباین به دو صورت حداقلی و حداکثری قابل تبیین است. براساس تباین حداقلی، گرچه وجود خداوند غیر از مخلوقات است، اما خداوند و مخلوقات با هم وجوه مشترکی دارند. در مقابل، تباین حداکثری مدعی است که هیچ وجه اشتراکی بین خداوند و مخلوقات وجود ندارد و ازاین رو نسبت دادنِ صفاتی نظیر علم، قدرت و... به خداوند به نحو مشترک لفظی است. مدافعین مکتب تفکیک معتقدند نظریه تباین حداکثری از قرآن و روایات اخذ شده است. این مقاله با استفاده از روش تحلیلی انتقادی، ضمن تبیین دیدگاه مکتب تفکیک، نشان خواهد داد که دیدگاه مکتب تفکیک نه تنها برخاسته از آیات و روایات نیست، بلکه مخالف آیات و روایات بوده و نیز با نسبت دادنِ صفات مختلف ایجابی به خداوند تنافی دارد و مستلزم نفی کمالات الهی است. از منظر قرآن و روایات، گرچه خداوند به لحاظ وجوب وجود و کمال محض بودن، هیچ گونه مثل و نظیری ندارد، اما در عین حال این طور نیست که هیچ اشتراکی بین خدا و مخلوقات وجود نداشته و نسبت دادن صفات بشری به خداوند به نحو مشترک لفظی باشد.
نقد و بررسی خوانش نیکلاس وایت از سعادت بر اساس مبانی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
159 - 179
حوزههای تخصصی:
مفهوم «خوشبختی» همواره مورد توجه بیشتر نظام های فلسفی و اخلاقی بوده است. نیکلاس وایت در کتاب تاریخچه خوشبختی، ضمن ارائه ملاک های متفاوت فلاسفه در تعریف خوشبختی، سیر تاریخی این مفهوم را با نگاهی نقادانه واکاوی کرده است و در نهایت، آن را به عنوان راهنمایی کارآمد در به کارگیری امیال و اهداف گوناگون نمی یابد. وایت در این اثر، مفهوم خوشبختی در آثار فلاسفه اسلامی، مانند ملاصدرا، را بررسی نکرده است و از آنجا که نگرش ملاصدرا به سعادت و زندگی سعادتمندانه بر اساس مبانی فلسفی وی، نگرشی متفاوت از سایر فلاسفه است، هدف نگارندگان در این مقاله آن است تا نقد وایت بر معیارهای متعارف سعادت را بر اساس مبانی وجودمحور صدرایی بررسی کنند تا بتوانند پاسخی شایسته برای این پرسش فراهم آورند که آیا حقیقت سعادت در فلسفه صدرایی به وضوح تبیین شده است؟ یا آنکه اشکال های وارد بر سایر نظریه های سعادت بر اساس خوانش وایت بر این نظریه نیز وارد هستند؟ در این مقاله، با روش توصیفی – تحلیلی، سعادت از نظر ملاصدرا و کارآمدی آن نسبت به معیارهای سعادت از منظر دیگر فلاسفه تبیین شده است و یافته های پژوهش نشان می دهد با توجه به مراتب مختلف وجودی و ظرفیت های متفاوت آدمی، مرتبه ای از سعادت برای همگان قابل دست یابی است.
تأویل معنای بخشش به مثابه حضور در منزلگه آنجابودگی و انکشاف توانش وجودی فهم در ساختار روایی ریکور؛ مورد مطالعه: فیلم سینمایی دوران عاشقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
163 - 188
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تأویل و احیای معنای بخشش، به خوانش اصطلاح ریکور از «آنجابودگیِ» بخشش، می پردازد. از این رو، با توجه به فهم هرمنوتیکی، وجود را در معنای بخشش و دادگی تأویل کرده و با بهره گیری از روش هرمنوتیک و رویکرد هستی شناسانه، به این مهم دست یافتیم که شرایط امکان فهم، هستی در جهان و طرح افکنی در امکانات آینده است. همچنین دریافتیم که فهم همچون یک امکان وجودی، امکان بخشش نیز به شمار می آید. با چنین پشتوانه نظری و استفاده از ساختار روایی ریکور، به پرسش های اصلی تحقیق مبنی بر اینکه بخشش چگونه به عنوان یک امر وجودی امکان پذیر می گردد و چگونه انسان می تواند در عرصه «من می توانم» امکان های خود را بفهمد و آن را معنادار سازد، پاسخ داده و برای نشان دادن تجلی بخشش در جهان متن و اینکه چگونه «آنجابودگیِ» دازاین در جهان متن ممکن می گردد با طرح افکنی در امکانات روایی فیلمِ دوران عاشقی از طریق بازپیکربندی، به خوانشی از بخشش پرداخته و به فهمی جدیدی از خود دست می یابیم. با توجه به اینکه از نظر ریکور هر هرمنوتیکی فهم خویشتن از راه فهم دیگری است، با قرار دادن خود در امکانات قهرمان داستان و با تأکید بر «من می توانم» از خودِ کنونی عبور کرده تا برای ورود به عرصه عشق یا بخشش در «آنجا» قرار گیرم.
پیوند کنش و شخصیت اخلاقی در فن شعر ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
287-317
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه ارسطو شخصیتتراژدی باید از نظر اخلاقی خوب، یعنی فضیلتمند باشد و برای اینکه بتواند در مسیر سعادت قرار گیرد، باید طی کنش انتخاب گرانه و آگاهانه، قاعده حد وسط اخلاقی را رعایت کند. بر همین مبنا، در این پژوهش این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان پیوندِ میانِ کنش و شخصیت اخلاقی را توضیح داد؟ برای تأمل و تبیین پاسخ این پرسش، فن شعر در کنار اخلاق نیکوماخوس مورد خوانش و تفسیر قرار می گیرد. هدف این است که با تکیه بر نسبت میان کنش و شخصیت اخلاقی در فن شعر وجوه متعدد کنش و تنیدگی آن با شخصیت و اخلاق _در وجه ایجابی و چه سلبی_ نمایان شود. اهمیت و ضرورت این پژوهش در آن است که به روشن کردن بخش های مهمی از فن شعر، با تکیه بر یافتن جایگاه آن در نظام فلسفه اخلاقی ارسطو یاری خواهد رساند. نتیجه ای که از این پژوهش بدست می آید این است که فن شعر را باید در چارچوب فلسفه ارسطو _ به ویژه فلسفه اخلاق_ مورد خوانش قرار داد و نیز کنش، در اندیشه حاکم بر فن شعر، در حالی که با شخصیت اخلاقی پیوند دارد اما بر آن تقدم نیز دارد.
تقریری بر مفهوم معنا در اندیشه هایدگر متقدم «دازاین و کشف حقیقت وجود»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹
۱۲۹-۱۱۰
حوزههای تخصصی:
مفهوم سنتی معنا در عصر ما به واسطه انفجار در حوزه های دانش و تکنولوژی و متعاقب آن هجرت خدایان جایگاه و اعتبار خویش را از دست داده است. مارتین هایدگر از جمله اندیشمندان معاصری است که معنای زندگی را در تفکر مدرن و در غیاب خدایان مابعدالطبیعی مورد بررسی قرار داده است. او در دوره نخست فکری خود تلاش کرده است تا با نفی هر نوع رهیافت غایت انگارانه و با تکیه بر مفهوم وجودشناسی بنیادین خود معنایی برای زندگی جعل کند. از این رو غرض از تحلیل پدیدارشناسی هرمنوتیکی دازاین در این جستار، وصول به درک معنای زندگی اصیل، که همان رسالت اصلی فلسفه هایدگر متقدم است می باشد. محور نظام فکری هایدگر و وجودشناسی بنیادین او، مسئله انسان به مثابه دازاین است. هایدگر شناخت حقیقت وجود را تنها از طریق دازاین امکان پذیر می داند. چراکه به زعم او انسان تنها افقی است که وجود در آن خود را متجلی می سازد. ازاین رو هایدگر برای جستجوی معنای زندگی، از ساختارهای بنیادین با یکدیگر مرتبط نحوه وجودِ دازاین، همچون در -جهان- بودن، پروا و درنهایت از مرگ آگاهی به روش هرمنوتیکی رازگشایی می کند. او نتیجه می گیرد که دازاین می تواند با مرگ آگاهی و رهایی از تسلط داسمن، با انتخاب های آزادانه به یک زندگی اصیل و متعاقب آن معنادار دست پیدا کند. اما او اراده و خواست انسان را تنها راه حل نمی داند. و بر این اعتقاد است که ما همواره باید منظرِ گشایشی باشیم که خود هستی آن را برای ما فراهم می سازد.
تاثیر آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه اجتماع پژوهشی بر کاهش کمرویی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با طراحی داستانهای مرتبط با مهارت های ارتباطی و آموزش آنها با برنامه آموزش فلسفه برای کودکان، با هدف بررسی تاثیر آن بر کاهش کم رویی دانش آموزان انجام گرفت. پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. یکی از مدارس ابتدایی ناحیه یک آموزش و پرورش شهرستان یزد با تعداد 400 نفر به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 دانش آموز بعنوان نمونه انتخاب گردید. از مقیاس ابراز وجود کمبریل و ریجی برای سنجش ابراز وجود استفاده شد. برای سنجش کم رویی از مقیاس کم رویی استنفورد استفاده شد. یافته ها در دو سطح توصیفی و استنباطی به شیوه تحلیل کواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS2018 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه ی فلسفه برای کودکان باعث افزایش مهارت قاطعیت (p<0.04) و کاهش کم رویی در دانش آموزان کم رو (p<0.03) می گردد. با کنترل پیش آزمون بین افراد کم رو گروه آزمایش و گروه کنترل از لحاظ کم رویی (0.03>p و 5.23=F) تفاوت معناداری وجود دارد. اجرای این برنامه آموزشی بدلیل ایجاد تعاملات سازنده بین دانش آموزان می تواند بطور مؤثر موجب بالا رفتن قاطعیت و در نتیجه کاهش کم رویی فرد گردد.
تبیین هویت اخلاقی و رفتار مطلوب اجتماعی، مبتنی بر مؤلفه های پیشایندی سبک های دلبستگی والدین-نوجوان، دلبستگی به مدرسه و خود تنظیمی (کنترل تلاشگر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه در باره هویت و رفتار اخلاقی از منابع متعددی سرچشمه می گیرد که یکی از این منابع وقوع شکست و فروپاشی اخلاقی و بروز رفتارهای ضد اجتماعی در نسل نوجوان و جوان جوامع است. مطالعه حاضر با هدف تبیین هویت اخلاقی و رفتار مطلوب اجتماعی مبتنی بر متغیرهای پیشایندی سبک دلبستگی والدین- نوجوان، دلبستگی به مدرسه و خودتنظیمی (کنترل تلاشگر) در نوجوانان انجام شد. روش پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و از نظر ماهیت داده ها همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم در سال تحصیلی 99-1398 شهر اهواز بود که 448 نفر از آن ها به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند.شرکت کنندگان به پرسش نامه هویت اخلاقی، مقیاس های رابطه، دلبستگی به مدرسه، مقیاس کنترل تلاشگر و سنجه گرایشات مطلوب اجتماعی پاسخ دادند. نتایج به دست آمده نشان داد که همه ضرایب اثرات مستقیم به جز ضرایب مسیر سبک دلبستگی پریشان و هراسناک به هویت اخلاقی معنی دار بودند. هم چنین ضرایب اثرات غیرمستقیم همه مسیرها به غیر از دلبستگی پریشان به هویت اخلاقی از طریق کنترل تلاشگر معنی دار بود. بنابراین سازه خودتنظیمی به عنوان عاملی برگرفته از شیوه های فرزندپروری با رشد احساس کنترل بر هیجانات، رشد خودآگاهی و درک بهتر روابط اجتماعی به ارتقاء هویت اخلاقی و رفتارمطلوب اجتماعی منجر خواهد شد.
دیدگاه علامه جعفری درباره ارزش اخلاقی و امتدادسنجی آن در نظریه تناسب وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
281 - 299
حوزههای تخصصی:
علامه جعفری مباحث زیاد و متنوعی درباره اخلاق دارد که با جست وجو در آنها می توان به نظریه ای منسجم درباره ارزش اخلاقی از دیدگاه وی رسید. او تفسیری زیبایی شناسانه از ارزش اخلاقی دارد که در بالاترین سطح خود نافی هرگونه نگاه سودگرایانه است. از نظر علامه، جمال مطلق، زیبایی خداوند، قابلیت هیچ تبیینی ندارد، ولی در مرتبه پایین تر در یک سطح انتزاعی می توان برای انواع مختلف زیبایی ها تبیینی واحد بر اساس مفهوم هماهنگی ارایه داد. نظریه تناسب وجودی در باب ارزش اخلاقی وجوه اشتراک قابل توجهی با نظریه زیبایی اخلاقی علامه جعفری دارد و تمایز مهم آن دو در تبیین پذیری زیبایی اخلاقی خداوند است. در این مقاله، صورت بندی ای از نظریه زیبایی اخلاقی علامه جعفری ارایه و چگونگی امتداد آن در نظریه تناسب وجودی روشن می شود.
تقابل فرم با ایده های زیباشناختی در نقد قوه حکم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
111 - 131
حوزههای تخصصی:
فرم یکی از اصطلاحات چالش برانگیز در نقد قوه حکم کانت است. او در نقد عقل محض در بخش حسیات استعلایی فرم را در ارتباط با صور پیشین شهود یعنی زمان و مکان مورد بحث قرار می دهد. در واقع چینش زمانی و مکانیِ شهودات حسی، فرم نامیده می شود. کانت در نقد قوه حکم و به طورخاص در دقیقه سوم اصلی ترین عامل زیباساز در داوری زیباشناختی را فرم می داند و اصطلاحاتی چون طرح و ترکیب بندی را به عنوان مترادفِ آن معرفی می کند. به نظر می رسد که فرم مطرح شده در دقیقه سوم همان فرم مطرح شده در بخش حسیات استعلایی نقد عقل محض است. از سوی دیگر کانت در چرخشی ناگهانی در ذیل بحث نبوغ و هنر زیبا، محتوای آثار هنری یا همان ایده های زیباشناختی از اهمیت بیشتری برخوردار می شود. بدین ترتیب نوعی ناسازگاری در مباحث مطرح شده در نقد قوه حکم به چشم می خورد. برخی از شارحان معتقدند نوعی تغییر دیدگاه به دلیل شکست در توجیه اعتبار کلی حکم زیباشناختی، در زیباشناسیِ کانت مشاهده می شود. در مقابل برخی دیگراز شارحان معتقدند با ارائه تعریف جدید و جامعی از فرم در زیباشناسیِ کانت، می توان دو بخشِ ظاهراً ناسازگار کانت را در نقد قوه حکم با هم دیگر سازگار نمود. بعد از بررسی نظر شارحان مشخص شد که دیدگاه آلیسون در مقایسه با دیدگاه های دیگر موجه تر است. از نظر آلیسون فرم چینش داده های محسوس است به گونه ای که هماهنگی آزاد خیال و فاهمه را ایجاد کند.
طرحواره های تصویری و کارکرد آن ها از دیدگاه زبان شناسی شناختی در سورۀ مبارکه حشر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۰
171 - 211
حوزههای تخصصی:
معناشناسی شناختی، زبان را به عنوان بخشی از توانایی شناختی بشر می داند که می تواند جهان متصور انسان را تبیین کند. تجربه های جسمانی عاملی مهم، برای شکل گیری مفاهیم در ذهن هستند. یکی از تئوری های اصلی در این حوزه طرحواره های تصویری (حجمی، حرکتی، قدرتی) است که از جمله مهم ترین سازوکارها جهت دریافت مفاهیم پنهان قرآن و ابزاری جهت تحلیل معانی آن است. در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای مفاهیم سوره حشر با سازوکار طرحواره های تصویری مورد بررسی قرار گرفته تا تاثیر و کاربرد انواع طرحواره های تصویری در مفهوم سازی مضامین آیات و درک کاملتر از مفاهیم انتزاعی بر مخاطب روشن گردد . یافته ها نشان داد در سوره حشر مفاهیم عذاب، عبرت، قرآن، فقر و... با طرحواره حرکتی و جهنم، لجاجت، قلب، ایمان، حسد و... با طرحواره حجمی و کفر، ایمان، ترک بخل، تقدیر و... با طرحواره قدرتی و نیز برای بیان «فقر» در قالب دو طرحواره حرکتی و قدرتی و «قرآن» در قالب دو طرحواره حرکتی و حجمی استفاده شده است. نتایج بیانگر آن است در این سوره هر سه نوع طرحواره به کار رفته است و طرحواره حجمی از بالاترین بسامد و طرحواره قدرتی از کمترین بسامد برخوردار است.
اعتبار و الزام قانون با توجه به رابطه قانون و اخلاق در نظریه آکویناس و هارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
151 - 175
حوزههای تخصصی:
تحلیل فلسفی از رابطه قانون و اخلاق و آثار آن از جمله مباحث مهم در فلسفه حقوق بشمار می آید. این مقاله با هدف بررسی اعتبار و الزام قانون با توجه به نحوه رابطه قانون و اخلاق از نظر آکویناس و هارت نگارش یافت. اطلاعات به روش کتابخانه ای گردآوری و به روش تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج حاکی بود از اینکه در اندیشه آکویناس اعتبار اخلاقی شرط ضروری اعتبار قانونی است و هر قانونی که ناعادلانه باشد معتبر نخواهد بود و وظیفه اخلاقی شهروندان عدم اطاعت از چنین قانونی است. البته در مواردی برای جلوگیری از آسیب به فرد یا فروپاشی سیستم حقوقی عادلانه، مجوز اطاعت از قوانین ناعادلانه صادر می شود. هارت چنین شرطی را برای قانونیت قانون ضروری نمی داند. از نظر هارت قانون و اخلاق به دو نحوه می توانند رابطه داشته باشند: یکی به صورت عرضی که شامل پذیرش اصول اخلاقی در قاعده رسمیت بخشی و رعایت محتوای حداقلی قوانین از منظر اخلاقی بوده و دیگری رابطه ذاتی که همان رعایت عدالت صوری قانون بوده که به معنای برخورد مشابه با موارد مشابه است. چنین نگرشی چون جنبه شکلی دارد با اصول پوزیتیویسم ناسازگاری ندارد. لذا هم آکویناس و هم هارت به نقش اخلاق در قانون اذعان داشتند با این حال در نحوه تحلیل و نگرش به این موضوع تفاوت منظر داشته به نحوی که برخلاف آکویناس از نظر هارت عدم اعتبار اخلاقی منجر به بی اعتباری قانون نمی شود و تحقق قانون غیر از اعتبار و الزام قانون و ارزیابی آن با معیارهای مختلف از جمله معیار اخلاقی است.
تبیین مؤلفه های معرفت شناختی و غیرمعرفت شناختی ایمان در اندیشه مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم «ایمان» یکی از مفاهیم اساسی در فلسفه دین به شمار می رود که شالوده بسیاری از مسائل جدید در معرفت شناسی دینی معاصر را تشکیل می دهد. گره گشایی از مسائلی چون رابطه ایمان و عقلانیت مبتنی بر فهم ایمان و تبیین مقومات ماهوی آن است. چه در متون دینی و چه در آثار فلسفی، ایمان گستره ای از معانی مختلف از معرفت تا احساس و از اعتقاد تا اعتماد را در برمی گیرد، از این رو ماهیتی غامض و چالش برانگیز دارد. این ابهام در چیستی ایمان به مسائل ثانوی فلسفی نیز سرایت کرده است. لذا برخی پرسش ها در باب معقولیت ایمان همچنان در هاله ای از ابهام مانده اند. این ضرورت بازنگری در ماهیت ایمان و پیرایش نظریه های فلسفی و دینی را آشکار می کند. نوشتار حاضر با رویکرد تحلیلی-انتقادی بر آن است تا با تبیین ایمان بر اساس مؤلفه های معرفت شناختی و غیرمعرفت شناختی نشان دهد ایمان ماهیتی چندگانه دارد. نادیده انگاشتن هر یک از این مؤلفه ها دریافتِ ناقص و ناکافی از معنای ایمان به دنبال دارد. بر اساس رهاورد پژوهش حاضر، ایمان حقیقتی است برساخته از معرفت و اعتقاد، برخاسته از تصدیق و اعتماد، آمیخته با احساس و عمل که ماهیتی مستقل دارد و نمی توان آن را به هیچ یک از مؤلفه های مذکور به تنهایی تحویل برد. تحویل نگری در ماهیت ایمان موجب دامن زدن به چالش ایمان و عقلانیت می شود. در تعیین هسته اصلی ایمان نیز اگر مؤلفه های معرفتی زیربنای مؤلفه های دیگر واقع شوند، به نحوی که مؤلفه های غیرمعرفت شناختی بر آن استوار گردند، مواجهه درستی میان ایمان و عقلانیت برقرار می شود.
نظریه عمل-نوع درباره سرشت گزاره ها و شگرد الغا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
53 - 74
حوزههای تخصصی:
در سه دهه اخیر بسیاری از فیلسوفان زبان قانع شده اند که نظریه های سنتی درباره گزاره ها نمی توانند به نحوِ رضایت بخش توضیح دهند که چرا گزاره ها واجد ویژگی بازنمایی هستند و، بنابراین، ما نیازمند نظریه هایی بدیل برای توضیح بازنمایی گزاره ها هستیم. یکی از نظریه های بدیل که اخیراً پیشنهاد شده است نظریه عمل-نوع است. مطابقِ نظریه عمل-نوع، گزاره نوعِ عملِ حمل است. پیتر هنکس یکی از مدافعان اصلی این نظریه است. او استدلال می کند که عمل حمل عملی التزام آور است. اما مشکل این است که اگر حمل عملی التزام آور باشد، بلافاصله با مسئله ای به نام مسئله فرگه-گیچ مواجه می شویم. هنکس برای پاسخ به مسئله فرگه-گیچ از شگردی استفاده می کند که می توان آن را شگرد الغا نامید. من در این مقاله، پس از معرفی نظریه عمل-نوع از یک سو و توضیح درباره معنای التزام آور بودن عمل حمل، مسئله فرگه-گیچ و راهِ حل مبتنی بر شگرد الغا از سوی دیگر، دو نگرانی مهم را درباره این راهِ حل مطرح می کنم و نتیجه می گیرم که شگرد الغا در شکل فعلی اش پاسخی رضایت بخش برای مسئله فرگه-گیچ فراهم نمی کند. درنهایت، به دو مسیر متفاوت اشاره می کنم که شاید مدافع شگرد الغا بتواند ازآن طریق به مسئله فرگه-گیچ پاسخ دهد.
سه مرتبه اضافه در علم بر مبنای سه سیر فلسفی؛ نگاه ماهوی، اصالت وجود وحدت تشکیکی و وحدت شخصی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
210 - 226
حوزههای تخصصی:
اهمیت شناخت نوع اضافه بین عالم و معلوم، تعیین جایگاه علم در رویکرد جهان شناختی و کارکرد معرفت شناسانه آن است. پرسش اینکه: با تغییر در مبانی فلسفی، نوع اضافه بین عالم و معلوم چه معنا و کارکردی می یابد؟ در نگاه ماهوی نوع این اضافه مقولی است که با فرض دوگانگی طرفین اضافه، سبب معضلاتی چون اعتباریت علم، تمایز عالم از معلوم و اشکالات وجود ذهنی می شود. در سیر دوم یعنی اصالت وجود با رویکرد تشکیکی، اضافه از نوع اشراقی است که در آن علمِ عالم، در رابطه ای طولی و تشکیکی، علت ایجاد معلوم می گردد. رهاورد گذر از وحدت تشکیکی به وحدت شخصی وجود هم، وحدت و بساطت عالم و اضافه قیومی او با شؤون و مظاهرش است. اضافه نیز بین وجود عالم و علم ذاتی اش تحقق می یابد. نتیجه اینکه، متناسب با سیرهای سه گانه، با عبور از کثرت به وحدت، تدریجاً اضافه جای خود را به عینیت عالم و معلوم می دهد تا اینکه در سیر سوم به حضور و شهود تام عالم از خویش در آینه ظهوراتش می انجامد.