مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
اولیات
حوزه های تخصصی:
اولیات، یکی از مبادی معرفت است که معارف نظری صادق بر پایه آن استوار است. این عنوان همه قضایایی را که صرف تصور برای جزم به صدق آنها کافی است دربرمی گیرد؛ اعم از قضایای تحلیلی به اصطلاح کانت یا اصل عدم تناقض یا قضایای دیگری که تعریف اولیات آنها را پوشش می دهد. این مقاله به منظور تبیین وجه صدق اولیات تدوین یافته است. در این مقاله، دو تبیین براساس دو نظریه ازائه شده است: 1. تبیین بر اساس نظریه کلاسیک (نظریه معنایی) که نظریه غالب فلاسفه اسلامی است؛ 2. تبیین بر مبنای نظریه نوین ( نظریه ارجاع به علم حضوری) که نظریه استاد مصباح است؛ نظریه ای که در آموزه علم حضوری علامه طباطبایی ریشه دارد. در ادامه، وجه اشتراک و افتراق این دو نظریه بیان می شود، سپس نوبت به نقد و بررسی می رسد.
مبانی معرفت شناختی سینوی و کاربرد آن در اثبات خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
بررسی چیستی و شرایط تحقق علم، از جمله پرسش های کهن در منطق، متافیزیک، معرفت شناسی و فلسفه علم است. در تفکر سینوی، هویت «علم» صرفاً علم عقلی و یقینی و نیازمند اکتساب است. شیخ الرئیس معلومات پیشینی و فطری را برنمی تابد و مبنای معرفت یقینی در دو حوزه تصور و تصدیق را برپایه تحصیل «اولیات» می داند. از نظر وی، در فرآیند اکتساب معرفت یقینی، «اعتقاد» به مثابه اولین مؤلفه، دارای هویت روان شناختی است که در شرایط خاصی به یقین عینی تبدیل می شود و برهان را یک استدلال مفید معرفت یقینی می سازد. تجربه در اندیشه سینوی، محصول اختلاط قیاس عقلی و استقرای حسی است. از استقرای ناقص حسی، علم یقینی و کلی حاصل نمی شود و آن صرفاً نقش تمهیدی و زمینه سازی دارد؛ اما تجربه که با استقرا فرق دارد، علم یقینی و کلی پدید می آورد. وی در آثار فلسفی خود، با استفاده از مبانی منطقی و روش قیاس برهانی، به اثبات خدا به عنوان یک مسئله نظری و غیر بدیهی پرداخته است. کاربرد مبانی معرفت شناختی ابن سینا در برهان پذیری خدا، به ظاهر قدری متعارض و منشأ بروز مناقشاتی در این زمینه است که سازگاری آنها، با نگاه کلی و جامع نگر به منظومه معرفتی وی قابل تبیین است.
تبیین و بررسى مبناگرایى علامه طباطبائى با نگاهى به شبهات جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
اغلب حکماى مسلمان در حوزه تصورات و تصدیقات به قرائت خاصى از مبناگرایى قایل اند. یکى از این فلاسفه، فیلسوف معاصر علامه طباطبائى است. در مبناگرایى علامه، ابتناى نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف، و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل مى گیرد. وجه تمایز مهم مبناگرایى علامه از دیگر حکماى مسلمان، منحصر ساختن بدیهیات در اولیات است. پرسش اصلى نوشتار حاضر این است که دیدگاه علامه در باب مبناگرایى چیست و چه اشکالاتى بر آن وارد است؟ در این تحقیق با استفاده از روش توصیفى و تحلیلى به بررسى این پرسش پرداخته شده است. به نظر مى رسد با توجه به اینکه علامه، از سویى مبناگرایى خود را بر بدیهیات به ویژه اولیات بنیان نهاده و از سوى دیگر معیار صدق گزاره هاى نظرى را ارجاع آنها به بدیهیات در ماده و صورت دانسته است، اشکالات مطرح شده درباره مبناگرایى وارد نیست و مبناگرایى اسلامى از چنان ظرفیتى برخوردار است که توان پاسخ گویى به انتقادات مطرح شده را داراست؛ هرچند مبناگرایى علامه به جهت منحصر کردن بدیهیات در اولیات، مشکلاتى نیز دارد.
تفسیر نوین معرفت شناختی و هستی شناختی از نفس الامر بر مبنای دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
37 - 61
حوزه های تخصصی:
صدق یکی از مباحث فلسفی، منطقی و معرفت شناختی است که احکام معرفت شناختی و هستی شناختی مهمی دارد. در بُعد معرفت شناختی مبناگرایان معتقد هستند صدق، مطابقت قضیه با واقع است. اما مسئله مهم در بُعد معرفت شناختی، کیفیت احراز صدق و در بُعد هستی شناختی، بررسی حقیقت صدق است. در این مقاله نشان داده ایم، در بُعد معرفت شناختی، صدق نظریات وابسته به قواعد استنتاج و درستی مبادی برهان، بالاخص اولیات است؛ زیرا سایر بدیهیات نیز بر اولیات ابتنا دارند. اما اولیات بدیهی الصدق هستند و در عین حال بر اساس اصل امتناع تناقض صدقشان آشکارسازی می شود. بر این اساس نتیجه گرفته ایم که صدق اصل امتناع تناقض آشکار ترین صدقی است که نیاز به آشکارسازی ندارد و در حقیقت به این نتیجه رسیدیم که صدق در بُعد هستی شناختی به معنای مطابقت است و مطابقت به این معنا می باشد که هرگاه قضیه بر فرض محال از ذهن به خارج منتقل شود، عین واقع خواهد بود و اگر واقع بر فرض محال به ذهن انتقال یابد، همان قضیه خواهد بود. نفس الامر به معنای عام، مطابق قضیه است که بر اساس اصالت وجود عقل در دو مرحله به اضطرار آن را اعتبار می کند.
اعتبار عقل از راه عقل در دستگاه مبناگرایان؛ تبیین و ارزیابی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
31 - 51
حوزه های تخصصی:
مبناگروی با این معضل روبرو است که چگونه می توان معرفت و معرفت های عقلی را از راه منبع عقل ارزیابی کرد؟ بر اساس این اشکال، اعتبار عقل، خود از راه عقل اثبات می شود که این دوری آشکار است. در این نوشتار پس از تبیین و تقریر نقد پیش گفته، به بررسی و ارزیابی آن می پردازیم و با تأمل در تقریرهای اشکال به این نتیجه رهنمون می شویم که این اشکال، متوجه خود پایه ها و مبادی و نه ابتنای گزاره های نظری بر مبادی بدیهی هستند. پیامد این کاوش ژرف و دشوار این است این گونه اشکالات شکاکانه را به دو گونه می توان پاسخ گفت: پاسخ هایی ویژه و پاسخ هایی عام. افزون بر ارائه پاسخ هایی ویژه با تمرکز بر معیار صدق و راه حل های اندیشمندان مسلمان در این مسأله، می توان پاسخ های نقضی وحلی عام بسیاری ارائه کرد که دسته ای از آن پاسخ ها بر استدلال ناپذیری و نیز شهودی بودن مبناگروی برگزیده استوار است.
بررسی نظریه ی اتکای اولیات بر علم حضوری، بر مبنای دیدگاه های ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
47 - 63
حوزه های تخصصی:
نظریه ی ارجاع علم حصولی به علم حضوری ریشه در دیدگاه فیلسوفانی همچون ملاصدرا دارد و در آثار متفکران متاخر همچون مصباح یزدی پرورانده شده است. هدف این مقاله وضوح بخشی معرفت شناسانه به این دیدگاه با ابتناء به آثار ملاصدراست. این منظور با طرح چهار پرسش و پاسخ به آن ها انجام خواهد شد. این چهار پرسش متمرکز به چهار ویژگی اساسی اولیات و پیدا کردن ریشه ی آن ها (سه ویژگی از این چهار ویژگی) در متن علوم حضوری است. اولین ویژگی واقع نمایی اولیات است، دومین ویژگی کلیت آن هاست، سومین ویژگی ضرورت قضایای اولی است و چهارمین ویژگی پایه بودن این قضایاست. بایستی ریشه ی این چهار ویژگی را در متن علم حضوری که واقعیتی شخصی و ظاهرا فاقد وصف ضرورت است پیدا کنیم، آن هم به گونه ای که آنچه می گوییم از سنخ استدلال و استنتاج نباشد، در غیر اینصورت ویژگی چهارم اولیات (پایه بودن اولیات) را رعایت نکرده ایم.
فطریه الإعتقاد بالله: دراسه نقدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
تعتبر مسأله الإعتقاد بالله فی رأی کثیر من علماء المسلمین مسأله فطریه. و سبب شهره هذا الرأی هو وفره الأدله النقلیه، و التی یفهم منها هذا المعنى فی بادئ الأمر. فقد خصصت الکتب الروائیه قدیما بابا تحت هذا العنوان. و فی هذه المقاله سوف نلاحظ أن هذه المسأله لیست أمرا فطریا لا بالمعنى الجبلی و لا بالمعنى الإدراکی؛ و السبب فی ذلک أن جمیع معاییر المعنى الأول لیست تامه کما أن الفطریه بالمعنى الثانی لیست مقبوله لأنها بحاجه إلى بحث عقلی للتصدیق و رد الشبهات، مع أن مفهوم الله فی مرحله التصور بحاجه إلى دقه و بحث کثیر و هذا ما یدل على أن هذا المفهوم هو من المفاهیم النظریه. و من هنا یتبین أنه لیس المراد من الأدله النقلیه هو ما یظهر منها فی الوهله الأولى.
«اصل واقعیت» و جایگاه معرفت شناختی آن در اندیشه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
5 - 28
حوزه های تخصصی:
«اصل واقعیت» در دیدگاه آیت الله جوادی آملی قضیه بدیهی اوّلی است. با توجه به جایگاه قضیه بدیهی اوّلی در بنای معرفت، شناخت مصادیق آن در معرفت شناسی، مهم و اثرگذار است. این مقاله، برپایه روش کتابخانه ای در گردآوری اطلاعات به همراه تحلیل عقلی، «اصل واقعیت» را در اندیشه استاد جوادی آملی شناسانده است. در این تحقیق، مفاد «اصل واقعیت» و چرایی بدیهی اولی بودن آن تبیین و منشأ ادراک «اصل واقعیت» نمایانده شده است؛ سپس برای شناساندن فراگیرترِ ارزش معرفت شناختیِ این اصل، نسبت آن با «اصل امتناع تناقض» از منظر آیت الله جوادی آملی بررسی شده است. این پژوهش نشان داده است که بداهت «اصل واقعیت» به معنای بداهت تحقق واقعیت یا وجود مطلق در خارج نیست، ازاین رو افزون بر یافت های معرفت شناختی، در ساحت هستی شناسی نیز نتایج اثرگذاری فراهم آورده است.
ملاحظاتی بر نظریه ارجاع بدیهیات تصدیقی به علم حضوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدیهیات به عنوان زیرساخت معرفت فلسفی و بلکه همه معارف بشری از گذشته دارای ارزش بسزایی بوده است و لیکن به دلایل مختلفی به چرایی آن جز در مطاوی کلمات فلاسفه پرداخته نشده است. در تبیین و توجیه اعتبار و خطاناپذیری بدیهیات مبانی مختلفی مطرح شده است. یکی از این مبانی ارجاع بدیهیات به علوم حضوری و استفاده از خاصیت خطاناپذیری این علم برای تضمین صحت بدیهیات می باشد. آیت الله مصباح را می توان مبدع و یا نخستین مقرر این نظریه دانست. ایشان از شش بدیهی رایج تنها وجدانیات و اولیات را واجد شرایط بداهت می دانند و به دلیل اینکه علم حصولی و حس را مناشیء وقوع خطا می دانند، تلاش می کنند تا ارتباط وجدانیات و اولیات را با آنها قطع نمایند تا راه ورود خطا به بدیهیات مسدود شود و آن گاه برای تضمین صدق و بداهت بدیهیات آنها را با علم حضوری که سرچشمه ضمانت صحت است، پیوند می دهند. اما این نظریه به نظر می رسد با مشکلاتی روبرو است. نوشتار مذکور درصدد است تا با تبیین نظر ایشان و برشمردن ویژگی های علم حضوری ملاحظات وارد بر این نظریه را بررسی کند.
تمایز اولیات با داده های هوش مصنوعی با تکیه بر مبانی فلسفی علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
43 - 58
حوزه های تخصصی:
After adopting a fundamental approach in epistemology, one important issue is to explain why basic and self-evident propositions are true. From among self-evident propositions, the first (analytical) theorems are of special importance. Referring to many problems and contrary to the approach attributed to the early philosophers, Allameh Misbah Yazdi does not embrace the possibility that first theorems should imitate the external instances and instead seeks for their referents in the relations between concepts in the mind.
Despite mind's intuitive dominance over relations between the concepts in the first theorems and the fact that its explanation for the criterion of the truth of first theorems is provided through reference to the present knowledge, this theory still faces an important question. Assuming that first theorems indicate the relation between the concepts in the mind, how can these mental correlations be considered as a criterion for the identity of instances outside? How can we leave out mind's structure and intervention in the process of establishing such relations? How can we be sure that if our mind were created otherwise or if a different structure was defined for it like the artificial intelligence, it would not consider other propositions as first theorems? It goes without saying that the lack of a proper answer to the above question leads to relativism in the foundations of human knowledge and then to relativism in all sciences.
In their article and through a descriptive method, the authors intend to first explain the foundation of Allameh Misbah Yazdi on how concepts express something and then their difference from how artificial intelligence data signify things. They then provide an appropriate answer to the aforementioned question through the analytical method.
بررسی تطبیقی معیار صدق گزاره های اولی از دیدگاه علامه مصباح یزدی و آیت الله عابدی شاهرودی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۷
82 - 107
حوزه های تخصصی:
در رویکرد مبناگرایی برای توجیه معرفتی، اولیّات گزاره های ضروری اند که پایه و اساس گزاره های دیگر قرار می گیرند. اشکالی درباره ضرورت صدق اولیات مطرح شده است. همین امر موجب توجه فیلسوفان مسلمان از جمله علامه مصباح یزدی و آیت الله عابدی شاهرودی به مسئله تبیین ضرورت صدق این گزاره هاست. این نوشتار در تلاش است با مقایسه تطبیقی نظرات این دو اندیشمند، تبیین رویکرد و بیان اشتراکات و تفاوت های دو نظریه، به این سؤال پاسخ دهد که کدام یک از دو روش اتقان بیشتری داشته و کارآمدی لازم برای توجیه ضرورت صدق اولیات را دارند؟ روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی بوده، از منابع کتابخانه ای بهره خواهد برد. با بررسی نظریات این نتیجه قابل طرح است که روش علامه مصباح با ابتنا بر علم حضوری است. اگرچه تکیه بر اتقان شهود و علم حضوری می تواند راهکاری مناسب برای تبیین مطابقت با واقع باشد، چالش هایی نیز دارد. درمقابل نظریه آیت الله عابدی شاهرودی از راه تحلیل ساختار شناخت به ضروری بودن این قضایا برای شناخت می رسد. ضمن اینکه شباهت هایی مثل توجه به علم حضوری در هر دو نظریه وجود دارد، اشکالاتی به نظریه علامه مصباح قابل طرح است که به نظریه استاد عابدی شاهرودی وارد نیست.