فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۴۱ تا ۲٬۹۶۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه افلاطون و سهروردی در موضوع ماهیت نفس و چگونگی تعلق آن به بدن دارای اشتراکات نظری هستند، درعینحال تفاوت های بنیانی در آرا و نیز شیوه آنها وجود دارد. در این مقاله ابتدا به عالم نفس که از دیدگاه هر دو فیلسوف منشأ نفس انسانی است، پرداخته شده، سپس نظرات آندو در مورد ماهیت نفس و همچنین نظرات و استدلال آنها در مورد حدوث و قدم روح بیان میشود. سهروردی معتقد به حدوث نفس انسانی بوده و نظر افلاطون در مورد قدم روح را که در فایدروس آمده، در حکمتالاشراق نقد و رد مینماید. در ادامه چگونگی تعلق آن به بدن از دیدگاه هر دو فیلسوف بررسی میگردد. شیوه افلاطون برای بیان مسئله روح، بیشتر در قالب اسطوره و تمثیل میباشد، ولی بیان سهروردی فلسفی، با رنگ علمی است و روشنگر این مطلب میباشد که آرای فلسفی سهروردی رونوشتی از آرای افلاطون نیست، بلکه او دارای استقلال رأی و نظرات متفاوت و بدیعی در فلسفه می باشد.
خردگرایی (اصالت عقل)
زندگی سیاسی در اندیشه صدر المتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۰ شماره ۲۰ و ۲۱
حوزههای تخصصی:
مبناگروی سنتی از منظری دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۴
حوزههای تخصصی:
مبناگروى سنّتى، یکى از نظریّههاى ارائه شده در باب توجیه معرفت شناختى مىباشد. این نظریّه که نخستین بار از سوى ارسطو ارائه شده و طرفداران فراوانى را در طول تاریخ فلسفه، خصوصا در میان اندیشمندان مسلمان به خود جذب کرده است، در صدد است که به مسأله شکّاکیّت در ناحیه توجیه پاسخ گوید. این نظریّه با پذیرش باورهایى که آن را موجّه بِنَفسِه تلقّى مىکند و اصل قرار دادن روش قیاسى، ساختار باورهاى انسان را متشکّل از باورهاى موجّه بنفسه و موجّه بغیره مىکند. امّا اینکه نظریّه فوق تا چه اندازه مىتواند بر مشکل شکّاکیّت در ناحیه توجیه فائق آید بحثى است که بعد از توصیف و تبیین نظریّه به آن پرداخته خواهد شد.
مفهوم صدق از دیدگاه ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه زبان
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق فلسفه منطق نظریه های صدق
فرهنگ آزادی و فرهنگ استبداد
منبع:
کیان ۱۳۷۶ شماره ۳۶
حوزههای تخصصی:
قوانین طبیعت، علیت و استقراء در تراکتاتوس
حوزههای تخصصی:
بحث درباره قوانین طبیعت و وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از مباحث طرح شده در رساله منطقى- فلسفى ویتگنشتاین (تراکتاتوس) است. در این نوشته، سعى بر آن است تا ابتدا با ارائه گزارشى عمومى از آرای ویتگنشتاین در رساله، تلقى او از قوانین اصیل طبیعت و رابطه آنها با منطق مورد بررسى قرار گیرد. در اینجا مى توان میان قوانین «عمومى» و قوانین «محدود» تفاوت قائل شد و رابطه هر کدام را مستقلاً با منطق بررسى کرد. پس از این، به بررسى وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از منظر رساله، پرداخته و نشان داده می شود که چرا هیچ کدام از این دو اصل، از نظر نویسنده رساله، در میان قوانین اصیل طبیعت جای ندارند.
در گام بعد، مقایسه اى میان آرای ویتگنشتاین و پوانکاره، به عنوان یک قراردادگرا، در باب قوانین طبیعت صورت گرفته؛ و چند تفاوت مهم میان رویکرد این دو بررسی شده است. در این بخش، اشاره شده که چرا گزارش ویتگنشتاین از قوانین طبیعت، نمی تواند از سوی دانشمند یا فیلسوف علمی که برای تجربه، شانی خاص در فرآیند کار علمی قائل است، جدی تلقی شود.
روش شناسی فلسفی امام خمینی(ره)
حوزههای تخصصی:
دانش همراه با روش متولد میشود؛ از اینرو برای تولید علم، بویژه در علوم انسانی، شناسایی روش، مهم و ضروری است. بطور کلی تمامی علوم انسانی از مبانی فلسفی متأثر هستند؛ یعنی اگر کسی بلحاظ فلسفی الهیاندیش باشد، علوم انسانیش هم رنگ و بوی الهی میگیرد و اگر مادیاندیش باشد، علوم انسانیش رنگ و بوی مادی پیدا میکند. البته بصرف اینکه یک محقق و دانشمند الهی باشد، علوم انسانی تولید شده توسط او الهی نمیشود، بلکه جهت تحقق این امر باید برای تولید نظریه علاوه بر تجربه، از عقل و وحی و شهود نیز استفاده کند.
امام خمینی(ره) یکی از پیروان حکمت متعالیه است که توانسته بخوبی از عهده این مهم برآید. ایشان، نقل و کشف و عقل را برسمیّت میشناسد و از این سه سبیل، در یک صراط استفاده میکند. از آنجا که روش شناسی مبتنی بر شناخت شناسی است، امام خمینی(ره) نقل را برتر از عقل و کشف میداند، اما اگر ظواهر نقل با براهین مسلّم عقلی ناسازگاری داشته باشد ، ظواهر شرع را به کناری مینهد و ضمن آنکه معتقد است عرفان به مناطقی راه دارد که عقل از راه یافتن به آن وادی معذور است، یافته های سرة عرفانی و عقلانی را قبول دارد و بر این باور است که نباید در فلسفه «کشف» را بجای «عقل» نشاند. بنظر میرسد وی در روش و محتوا به ملاصدرا وفادار است؛ برخلاف برخی دیگر از حکمای حکمت متعالیه، همچون علامه طباطبایی که در روش، سینایی و در محتوا صدرایی است.
دلالت ثابت کلمات کلی و مشکل بی مایگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کریپکی در کتاب مشهور «نامگذاری و ضرورت» مفهوم دلالت ثابت(rigid designation) را برای کلمات مفرد(singular terms) و به منظور رد نظریه های وصفی معرفی کرد؛ به این مضمون که یک کلمه دلالتگر، ثابت است اگر و تنها اگر در همه جهانهای ممکن بر یک چیز دلالت کند. او در سخنرانی سوم این مفهوم را به کلماتی که برای انواع طبیعی مورد استفاده قرار می گیرند تعمیم داد.در باب اینکه این تعمیم چگونه خواهد بود بحثهای بسیاری در گرفته است که می توان آنها را به دو دسته کلی قائلین به همسانی در دلالت(sameness in designation) و ذاتگرایان(essentialists) تقسیم کرد؛ لیکن یک مشکل اساسی بر سر راه قائلین به همسانی در دلالت تحت عنوان «مشکل بی مایگی»""(trivialization problem) وجود دارد که می گوید اگر ثبات برای کلمات کلی(general terms) به معنای همسانی در دلالت در میان جهانهای ممکن باشد ،آنگاه علاوه بر کلمات مربوط به انواع طبیعی بقیه کلمات کلی هم ثابت خواهند شد؛ زیرا آنها نیز دلالت بر یک خصوصیت یکسان خواهند کرد.در این مقاله ما یک روش استدلالی را برای دفع مشکل بی مایگی نقد می کنیم.این روش استدلالی بر این اساس است که اوصاف معین می توانند دلالت بر اشیاء وافر(abundant) بکنند و با استفاده از تناظر(parallelism) بین کلمات کلی و کلمات مفرد نتیجه می گیرد عبارات حملی وصفی نیز می توانند دلالت بر خصوصیات وافر بکنند؛ اما به نظر می رسد این ادعا با بعضی اصولی که رفتار سمانتیکی کلمات را توضیح می دهند و شهودهای ما در مورد صدق عبارات شامل این کلمات، همخوانی ندارد.
تاملاتی انسان شناختی بر موضوع هایی فلسفی
حوزههای تخصصی:
جهان روایی از ابتدای اندیشه کلاسیک و آغاز مسیحیت وجه غالب فرهنگ غرب بوده است. این قاعده کلی در قالب پنداره وحدت و یگانگی نوع بشر، باور به اینکه تمام ابناء بشر خاستگاهی یکسان دارند و در پیشگاه خداوند یکسان هستند بیان شده است. این پنداره مسیحی در طول عصر روشنگری غیر دینی شد و مفاهیم مربوط به یکسانی ماهیت انسانی و حقوق جهانی بشر از دل آن بیرون آمد.
تاملّی در اقسام علل ناقصه: رویکرد انتقادی بر حصرگروی علل اربعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تلقّی مشهور از علل ناقصه همان علل چهارگانه ارسطویی است. اما برخی متفکّران افزون بر علل چهارگانه، علل دیگری چون «معد»، «شرط» و «عدم مانع» را از زمره علل ناقصه بر شمرده اند. برخی بر علّیّت «معد»، «شرط» و «عدم مانع» به عنوان علّت ناقصه، دلایلی را ذکر می کنند. مقاله می کوشد نشان دهد از آنجا که «معد» قابل انفکاک از معلول است نمی توان آن را به عنوان علّت در نظر گرفت؛ چرا که علّت و معلول بدون یکدیگر قابل فرض نیستند. از سوی دیگر قائلان به حصر عقلی علل اربعه، «شرط» و «عدم مانع» را بازگشت به علّت فاعلی یا علّت مادی می دهند؛ چراکه یا متمم فاعل اند و یا قابل، و نمی توان آنها را به عنوان علل مستقل در کنار علل اربعه در نظر داشت. اما از آنجا که اساساً استقلال علّی در علل ناقصه امکان پذیر نیست؛ نمی توان این مبنا را پذیرفت. در ثانی علّت غائی به عنوان یکی از علل اربعه، نقشی جزء متمّمیت فاعل ندارد و بر این اساس نمی توان آن را به عنوان قسمی از علل ناقصه دانست. اشکال دیگر بر علّیّت «عدم مانع» آن است که امر عدمی نمی تواند بر امر وجودی تاثیر گذار باشد؛ اما از آنجا که «عدم مانع» بازگشت به امر وجودی دارد، می توان آن را در کنار «شرط» به عنوان یکی از اقسام علل ناقصه برشمرد.
تحلیل و ارزیابی حسن و قبح اخلاقی در نزد معتزله و اشاعره
منبع:
علامه ۱۳۸۵ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
اجرای حدود در عصر غیبت از منظر فقه امامیه
حوزههای تخصصی:
اجرای حدود در عصر غیبت یکی از موضوعات پر ماجرا در فقه امامیه است. در بعد درون فقهی، در خصوص این که در عصر غیبت اقامه کننده حدود چه کسی خواهد بود، بین فقها اختلاف نظر وجود دارد. عده ای از فقها اجرای حدود را جزء وظایف اختصاصی امام معصوم و نایب خاص آن حضرت می دانند و با استناد به اصل عدم ولایت، معتقدند اجرای حدود در زمان غیبت باید تعطیل شود. در مقابل، گروه کثیری از فقها با استناد به اطلاقات دلایل حدود و روایاتی دال بر نیابت عام فقها از سوی امام معصوم در عصر غیبت، به وجوب اجرای آن از سوی ولی فقیه جامع الشرایط معتقدند....
بررسی تطبیقی رابطه وجودی انسان با عالم از دیدگاه هایدگر و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظر هایدگر، نحوه وجود انسان بهگونهای است که در بیرون از خویش قیام دارد. لذا هایدگر با عنوان دازاین از آن یاد میکند. از دید هایدگر همین نحوه وجود استعلایی انسان که ریشه در برونخویشیهای سهگانه دازاین در امتدادهای سهگانه زمانی دارد، بنیان رابطه ناگسستنی بین ساختار وجودی انسان و عالم است. با نگاهی عمیقتر به فلسفه ملاصدرا میتوان به این نتیجه رسید که این نحوه وجود استعلایی (برونخویشی) ریشه در حالتی تناقضآمیز در وجود انسان دارد. انسان موجود محدودی است که واجد نوعی التفات و تعلق وجودی به وجود نامحدود و بینهایت است. لذا همواره در تلاش است تا با تقرب به آن حقیقتِ مطلق، وجود خویش را معنا بخشد. به عبارت دیگر، در وجود انسان قوا و استعدادهای نامحدودی است که با رسیدن به فعلیت معنا مییابد، و عالم، افق یا عرصهای است که در آن فعلیتهای مختلف بهنحو تفصیلی ظهور مییابند. همین التفات و تعلق وجودی به غیر، بنیان رابطه ناگسستنی انسان با عالم است.
نگاه انتقادی گادامر به هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوسرل، علاوه بر دیلتای و هیدگر، یکی از کسانی است که گادامر در «حقیقت و روش» بارها به وی اشاره نموده و از اندیشه هایش تأثیر پذیرفته است. مواجهه گادامر با هوسرل، علی رغم عظمت او در نزد گادامر و تأثرش از وی، همواره مواجهه ای هرمنوتیکی بوده است. گادامر با نقد و بررسی عناصر پدیدارشناسی هوسرل در صدد انکشاف ناگفته های اوست. شمار اندکی از فلسفه ورزان و اهل تتبع در عالم به نسبت و رابطه این دو فیلسوف پرداخته اند و در بین این شمار کم، آنچه بیشتر مد نظر بوده تأثرات گادامر از هوسرل بوده است و نه دیدگاه های انتقادی گادامر نسبت به هوسرل. در عوض، هدف این مقاله آشکار کردن و برجسته نمودن اندیشه های انتقادی گادامر نسبت به مفاهیم کلیدی پدیدارشناسی هوسرل است؛ مفاهیمی همچون ذهنیت استعلایی، ادراک صرف، اندرهم ذهنی، شکاف بین ماهیات و واقعیات، و اگوی دیگر. ضمن نشان دادن وجوه انتقادهای گادامر بر این مفاهیم، به عیان خواهیم دید که وی با وفاداری به سلوک هرمنوتیکی خود صرفاً در صدد بازگویی اندیشه های هوسرل نیست بلکه به پشت اندیشه های او رفته و با نقد آنها ناگفته ها را بیان نموده و افق جدیدی را گشوده است.