مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
اشاعره
حوزه های تخصصی:
تحلیل و ارزیابی حسن و قبح اخلاقی در نزد معتزله و اشاعره
منبع:
علامه ۱۳۸۵ شماره ۱۲
حوزه های تخصصی:
تفسیر آیه«مباهله» از دیدگاه اهل بیت(ع) و اهل سنت(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
طلوع ۱۳۸۳ شماره ۱۰ و ۱۱
حوزه های تخصصی:
تبعیت یا عدم تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعی
منبع:
فقه و حقوق ۱۳۸۴ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
هر چند نصوص معتبر و عقل سلیم بر هدفمند بودن افعال الهی در تکوین و تشریع دلالت میکنند، این سخن به معنای ضرورت و وضوح تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعی و موجود در متعلق حکم نیست. از این رو تبعیت از دیرباز محل بحث بوده و خواهد بود
دلیل آفتاب(بررسى تطبیقى آراى کلامى و عرفانى مولوى در باب اسما و صفات حق تعالى)
حوزه های تخصصی:
چکیده
در قرآن کریم و در عرف متکلمان مسلمان آنچه بهعنوان جایگزین نام اللّه یا در وصف او بهکار مىرود، اسم (جمع آن اسماء) اللّه نامیده مىشود. این که آیا مىتوان خداوند را با نامها و اوصافى خطاب کرد که در قرآن، سنّت و اجماع نیامده و یا آنکه اسماءاللّه توقیفى است؛ یعنى مقیّد به ذکر آنها در منابع مذکور است، از جمله موارد اختلاف مهم اندیشمندان عالم اسلام، بهویژه متکلمان و فلاسفه مسلمان بوده است. اختلاف دیگر آنان این بوده که آیا آنچه بهعنوان اسماء اللّه اطلاق کردهاند، با مسمایشان عینیت دارد یا بهکلى بیگانه است؟
از فِرَق عمده کلامى و غالب اهل سنّت حنبلى و اشعرى بر توقیفیت اطلاق اسما و به عینیت آنها با مسمایشان باور داشتهاند، در هر دو مورد معتزله و شیعه در موضع مخالف ایستادهاند، ولى ماتریدیه با وجود عدم قبول توقیفیت اسماى خداوند، گرچه به عینیت این اسما با مسمایشان اعتقاد راسخ ندارند، لزوما منکر عینیت اسما با ذات و صفات حق نیست.
جلالالدین محمد مولوى (متوفاى 672)، از سویى، در آثارش خداوند را با نامهاى بىشمارى از قبیل: خورشید، آفتاب، دریا، دوست، معشوق، یار، دلبر، خلیفه، شاه، مادر، عروس، صید، صیاد و ... خوانده، اما به منصوص بودن آنها مقید نبوده است و از سوى دیگر، توصیف و اسم شایسته حضرت حق، را چون شب قدر، گمشده در اینها مىداند، اما در هر دو مورد اشعرى نیست و موضعى ماتریدى دارد. با توجه به نظرى که در باب گوهر ایمان و سابق دانستن رحمت الهى دارد، نیت گوینده را بر اقوال او مقدم و مایه نجات مىشمارد.
دلیل آفتاب(بررسى تطبیقى آراى کلامى و عرفانى مولوى در باب اسما و صفات حق تعالى)
حوزه های تخصصی:
چکیده
در قرآن کریم و در عرف متکلمان مسلمان آنچه بهعنوان جایگزین نام اللّه یا در وصف او بهکار مىرود، اسم (جمع آن اسماء) اللّه نامیده مىشود. این که آیا مىتوان خداوند را با نامها و اوصافى خطاب کرد که در قرآن، سنّت و اجماع نیامده و یا آنکه اسماءاللّه توقیفى است؛ یعنى مقیّد به ذکر آنها در منابع مذکور است، از جمله موارد اختلاف مهم اندیشمندان عالم اسلام، بهویژه متکلمان و فلاسفه مسلمان بوده است. اختلاف دیگر آنان این بوده که آیا آنچه بهعنوان اسماء اللّه اطلاق کردهاند، با مسمایشان عینیت دارد یا بهکلى بیگانه است؟
از فِرَق عمده کلامى و غالب اهل سنّت حنبلى و اشعرى بر توقیفیت اطلاق اسما و به عینیت آنها با مسمایشان باور داشتهاند، در هر دو مورد معتزله و شیعه در موضع مخالف ایستادهاند، ولى ماتریدیه با وجود عدم قبول توقیفیت اسماى خداوند، گرچه به عینیت این اسما با مسمایشان اعتقاد راسخ ندارند، لزوما منکر عینیت اسما با ذات و صفات حق نیست.
جلالالدین محمد مولوى (متوفاى 672)، از سویى، در آثارش خداوند را با نامهاى بىشمارى از قبیل: خورشید، آفتاب، دریا، دوست، معشوق، یار، دلبر، خلیفه، شاه، مادر، عروس، صید، صیاد و ... خوانده، اما به منصوص بودن آنها مقید نبوده است و از سوى دیگر، توصیف و اسم شایسته حضرت حق، را چون شب قدر، گمشده در اینها مىداند، اما در هر دو مورد اشعرى نیست و موضعى ماتریدى دارد. با توجه به نظرى که در باب گوهر ایمان و سابق دانستن رحمت الهى دارد، نیت گوینده را بر اقوال او مقدم و مایه نجات مىشمارد.
جایگاه و گونه های روش عقلی در علم کلام(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۵ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مفهوم شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مفهوم شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی معتزله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی اشاعره
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام فرق و مذاهب تشیع
نوشتار حاضر بر آن است تا گوشههایی از کاربرد روش عقلی را در حوزة کلام اسلامی بیان کند، و اینکه پیش از
به کارگیری تفکر عقلی در این حوزه باید به پیشفرضهای آن ملتزم بود؛ یعنی اولاً، متکلم عقل را به منزلة ابزاری مستقل برای کسب معرفت بپذیرد؛ و ثانیاً، به حجیت آن معتقد باشد. از این روی، تمام فرق شیعه وسنی، جز
شمار معدودی همچون اهلحدیث و اخباریها، روش تفکر عقلی را به رسمیت شناختهاند، ولی دیدگاههای یکسانی در باب قلمرو عقل نداشتهاند. به همین جهت، در این نوشتار ملاکهای افراط وتفریط در به کارگیری عقل تبیین شده است.
از میان فرق اسلامی، شیعیان با بهرهگیری از معارف ناب اهلبیت? از عقل به منزلة حجت باطنی، بنیان حیات معقول، راه خداشناسی و ابزار شناختِ خوبیها و بدیها بهره بردهاند.
متکلمان در به کارگیری تفکر عقلی در حوزة کلام به دو گروه طرفدار تفکر عقلی فلسفی و طرفدار تفکر عقلی غیرفلسفی تقسیم شدهاند، که تفکر عقلی فلسفی نیز خود به دو قسم تفکر عقلی فلسفی خاص و تفکر عقلی فلسفی عام تقسیم گشته است. مؤلف معیار این تقسیمبندی را تشریح کرده است.
ادوار تاریخی علم کلام اسلامی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۵ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
علم کلام عهده¬دار تبیین آموزه¬های دین اسلام است و در مقابلِ پرسشها و انتقادهای پیروان دیگر ادیان، از این آموزه¬ها دفاع می¬کند. کلام جزو اولین علوم اسلامی است که در میان مسلمانان پیدا شد و با همت بزرگان و دانشمندان برجستة اسلامی گسترش یافت و جامعة علمی تمدن اسلامی را تغذیه کرد.
با آنکه مسائل علم کلام از زمان آغاز دعوت اسلام مطرح شده بود، فرقه¬ها و مکاتب کلامی پس از وفات پیامبر اسلام? نمود یافتند و هر کدام در اثبات عقاید خود تألیفاتی نگاشته، به ردّیه نویسی رویآوردند. اینکه این گروهها کی و کجا و چگونه پدید آمدند¬؛ چه اهدافی را دنبال می¬کردند؛ و در مباحث کلامی چه روشی داشتند، پرسشهایی هستند که این مقاله به اختصار به آنها پاسخ میدهد، و در ضمن این پاسخ¬ها، خلاصه¬ای از سرگذشت علم کلام در دوره¬های مختلف تاریخی را ارائه میکند.
روش شناسی علم کلام(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۵ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
اهمیت روششناسی علم کلام از آن روست که اختلاف روشها در گذر تاریخ، سبب پیدایی عقاید گوناگون و بعضاً انحرافی شده است.
در این نوشتار با اشارهای اجمالی به تاریخچة بحث، از جدلی بودن روشهای علم کلام در دوران نخستین و چگونگی کاربرد آن در کلام و برهانی بودن کلام شیعی سخن به میان آمده است.
همچنین علل پیدایش ر وشهای کلامی و سه رویکرد بروندینی، دروندینی و جمع آن دو در روش علم کلام بیان گردیده است. نیز به اختصار مکاتب کلامی اهلحدیث، معتزله و اشاعره نقد و بررسی و ویژگیهای مکتب کلامی شیعه برشمرده شده است و در پایان، عقاید هر مکتب در باب صفات خداوند ذیل عنوان دیدگاه معطّله، مشبّهه و دیدگاه بین تشبیه و تعطیل مطرح گردیده است.
دیدگاه های کلامی سعدی بر بنیاد قصاید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعدی یکی از معدود شاعران زبان فارسی است که به واسطه نفوذ آثارش، حضوری دایمی، عمیق و اثر بخش در فرهنگ ایرانی داشته است. در این مقاله تلاش شده تا رابطه میان بخشی از اشعار این شاعر یعنی قصاید وی، که عموما لحن و محتوایی وعظ آمیز، خطابی و دینی و اخلاقی دارد، با اصول و مبانی مکتب کلام اشعری به طور دقیق و مستند بررسی شود. بدین منظور پس از ارایه تعریف؛ ویژگی ها، و دلایل پیدایش علم کلام، به بحثی تاریخی درباره مکاتب کلامی و زمینه های پیدایش آن ها پرداخته شده، اما از آن میان به دو مکتب غالب کلامی در تمدن اسلامی، یعنی معتزله و اشاعره توجه خاصی شده است. در بخش اصلی این مقاله با عنوان، "مکتب کلامی سعدی"، ابتدا دلایل و زمینه های تاریخی گرایش سعدی به کلام اشعری باز نموده شده و نهایتا نشانه های این گرایش و تجلی اشعری گری وی از میان قصاید استخراج و ذیل عناوین معروف مباحث کلامی، هم چون "رویت الهی"، "عدل الهی"، "جبر و اختیار"،... طبقه بندی و تشریح شده است.
نگاهی به نقش منفی حکیم در سنت ادبی
حوزه های تخصصی:
جبر و اختیار از دیدگاه قرآن و کلام اسلامى(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بررسى نظام مسئله جبر و اختیار که بخش انسانى قضا و قدر است، به ویژه از جنبه قرآنى و روایى آن، ضمن نیاز به مبادى تصورى موضوع در اصل متوجه مبادى تصدیقى آن مىباشد. مستندات نظریههاى جبرى صفات خداوند مانند علم ازلى، خالقیت مطلقه، مشیت عام است. تقریر قرآنى و کلامى این آرا، و دلایل آنها و نشان دادن نقطه ضعفهاى دلایل ایشان همراه با تذکر به توالى و همگونى نتایج این نوع تقریرهاى ناصواب، و نیز پیش فرضهایى که دست مایه برداشتهاى ناصواب و آیات قرآنى و صفات الهى شدهاند، در این نوشتار مورد بررسى قرار گرفته است.
فردوسی و معیار اعتزال او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بیشتر تذکره ها و کتب و مقالاتی که در آنها سخنی از فردوسی به میان آمده است، او را با استناد به قول نظامی عروضی، بیشتر به بهانه این بیت از شاهنامه: (به بینندگان آفریننده را/ نبینی مرنجان دو بیننده را) معتزلی معرفی کرده اند.در این مقاله که حاصل مطالعه دقیق سراسر شاهنامه است، تلاش است تا با استناد به کلام خود فردوسی، ثابت شود که او از نظر اصول اعتقادی پیرو دیدگاه اهل سنت (ماتریدیه و اشاعره) بوده است؛ و بحث از رویت در این بیت، بحث از راه های شناخت است و ربطی با مساله رویت در علم کلام ندارد.
بررسی و ارزیابی تطبیقی از مبانی و ادله نظریة رؤیت حق تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نزاع دیرینة فرق اسلامی در مسأله رؤیت حق¬تعالی برآیند مبانی تفسیری و کلامی آنها است. اهمیت بررسی این موضوع نیز، در کشف و ارزیابی این مبانی است. شیعه و معتزله از امتناع رؤیت سخن میگویند و بر مبنای ادلة عقلی، ظواهر آیات را تأویل میکنند. اشاعره با باور بر امکان رؤیت حق¬تعالی در دنیا و وقوع قطعی آن در عالم آخرت، آن را محصول ظواهر آیات، نصوص متواتر و عقیدة سلف می¬انگارند. در این نزاع، قلمرو مدرک عقل و میزان حجیت آن در تأویل و تفسیر نقل (آیات و روایات) در میان فرق، رخ مینماید. صحت و سقم ادعای اثرپذیری شیعه از معتزله در مبانی و ادلّة رؤیت و نیز ادعای اجماع سلف بر رؤیت، محک خواهد خورد و بالاخره میزان کارآمدی نقد هر کدام از دو طرف نزاع، نسبت به ادلة طرف مقابل آشکار خواهد شد.
بررسی تقریر اشاعره از نظریه خلق از عدم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آفرینش از مفاهیم اساسی در جهان بینی اسلامی است که نقشی برجسته در همة ابعاد اندیشه دینی ایفا می¬کند. در این میان متکلمان اشعری به منظور تعظیم خداوند، با وسعت بخشیدن به قلمرو قدرت و ارادة الهی، نظریة خلق از عدم را برگزیده¬اند. این دیدگاه مبتنی بر پیش¬فرضها و لوازم خاصی است و از برخی مشکلات عقلی رنج می¬برد. در این مقاله سعی شده است مبانی این نظریه بررسی و مشکلات و لوازم عقلی آن مطرح شود و سپس مورد نقد قرار گیرد. ترکیب نظریة اشاعره با وجود شناسی ملاصدرا پیشنهادی است که می¬تواند تصویری قابل دفاع از خالقیت الهی پدید آورد.
مباحث کلامی در تاریخ بیهقی
حوزه های تخصصی:
در اینکه ابوالفضل بیهقی اهل سنت بوده تردیدی نیست؛ اما اینکه بر منوال کدامین فرقه می گشته جای درنگ است. از سویی در تاریخ او اعتقاد استواری بر تقدیرگرایی که ذهن را به جانب جبر می برد، وجود دارد؛ در حالی که بیهقی ضمن تقدیرمداری، با توجه به مسئولیتی که برای کارهای شخصیت های تاریخش قائل است، ظاهراً اختیار آدمی را منکر نیست. از دیگر سوی، تمجید و توصیف هایی گسترده از خرد و خردورزی به چشم می آید و این در حالی است که خردگرایان معتزلی را هم رتبه زندیقان و دهریان، دشمنان دین می شمارد. این چه شیوه و مذهبی تواند بود؟
اشعری نمی تواند باشد؛ زیرا اشاعره با خردورزی چندان میانه ا ی نداشتند و حتی تمییز نیک و بد را از حیطه عقل برکنار می دانستند و حسن و قبح شرعی را گردن می نهادند؛ ضمن آن که از جنبه سیاسی نیز تا زمان به قدرت رسیدن سلجوقیان (حدود نیمه قرن پنجم هجری) مکتب اشعری از موقعیت خوبی برخودار نبود. اما در همان زمان که اشعری در بصره و بغداد به اصلاح عقاید دینی پرداخت در ناحیه سمرقند، ابومنصور ماتریدی (متوفای 333هجری) با آرمانی مشابه اشعری ظهور کرد که به سبب اهمیت دادن به خرد – نه تا حد معتزله- شاگردان اشعری را به خود جلب کرد و آنان از عقاید ماتریدی به عنوان احیا کننده تسنن کامل دفاع می کردند. بنابراین، ابوالفضل بیهقی را «ماتریدی» توان دانست؛ به ویژه که در تاریخ خود از ابوحنیفه به نیکی یاد می کند و این، گمان حنفی بودن او را تایید می کند. در زمان قدیم، بیشتر حنفیان ماتریدی بودند؛ در این نوشتار، با در نظر گرفتن برخی نوشته های بیهقی در تطبیق و مقایسه با اندیشه های اشاعره و ماتریدیه، احتمال ماتریدی بودن ابوالفضل بیهقی مطرح شده است.
این خرد خام به میخانه بر (نقدی بر زمینههای خردستیزی در ادب فارسی)
حوزه های تخصصی:
توجه به عقل و تعقل از همان آغاز ظهور اسلام به عنوان یکی از راههای اساسی معرفت و رسیدن به حقیقت در آیات و روایات مطرح شد؛ به طوری که جاهلیت را عین بی عقلی و اسلام را عین عاقلی بیان کرده اند. تاثیر این نوع تفکر را در شعر شاعران سده های نخست ادب فارسی، بویژه فردوسی و ناصر خسرو بخوبی می توان دید؛ تا آنجا که ستایش خرد و عقل یکی از بن مایه های شعر آنان به شمار می رود.
اما به سبب اختلافات مذهبی و ظهور مکاتب کلامی، بویژه پس از ظهور ابوالحسن اشعری در سده سوم و تثبیت اندیشه های او به وسیله مدارس نظامیه در سده پنجم و ترویج این اندیشه ها در آثار کسانی، همچون محمد غزالی، به جای مبارزه با معتزله و فلاسفه، مخالفت با عقل رواج یافت.
تاثیر این نوع اندیشه با ظهور سنایی در ادب فارسی آشکار شد و از آن پس خردستیزی و هیچکاره دانستن عقل یکی از اساسی ترین مضامین شعر شد و عقل بزرگترین رقیب عشق به شمار رفت و این اندیشه سالها حکمرانی کرد؛ به طوری که کوششهای بزرگانی، چون ملاصدرا در حکمت متعالیه یا آثار نویسندگانی، چون صائن الدین علی ترکه نیز نتوانست این نوع اندیشه را بکلی از میان ببرد.
معناشناسی حسن و قبح از دیدگاه عالمان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حسن و قبح یکی از مسائل بسیار مهم است که توجه متکلمان را به خود جلب کرده است. عدلیه، بر ذاتی ـ عقلی بودن حسن و قبح افعال شخص عاقل اصرار دارند، در حالی که اشاعره، بر الهی ـ شرعی بودن چنین افعالی تاکید می ورزند. پرسش اصلی این است که هر کدام از این واژگان (حسن و قبح، ذاتی و الهی و عقلی و شرعی) چه معنایی دارد و مراد اندیشمندان مسلمان از کاربرد آنها کدام معنا و چه چیزی بوده است؟
در پژوهش حاضر چهار معنا برای حسن و قبح در نظر گرفته شده و نشان داده شده که اختلاف نظر عالمان مسلمان اغلب به معنای چهارم (استحقاق مدح و ذم) مربوط است. بنابراین، با توجه به مقام ثبوت و اثبات چهار صورت برای مسئله حسن و قبح به معنای چهارم می توان در نظر گرفت.
الف . حسن و قبح ها از حیث مقام ثبوت، الهی و از حیث مقام اثبات، شرعی باشند؛
ب . حسن و قبح ها از حیث مقام ثبوت، ذاتی و از حیث مقام اثبات، شرعی باشند؛
پ . حسن و قبح ها از حیث مقام ثبوت، الهی و از حیث مقام اثبات، عقلی باشند؛
ت . حسن و قبح ها از حیث مقام ثبوت، ذاتی و از حیث مقام اثبات، عقلی باشند.
منظور اشاعره از حسن و قبح به گزینه «الف» مربوط است، اگر چه ظاهر سخن آنان، نفی مقام ثبوت ـ خواه ذاتی یا الهی ـ است، ولی منظور عدلیه، به گزینه های «ب، پ و ت» مربوط است که توضیح آنها در خلال تحقیق خواهد آمد.
بازخوانی محل نزاع اشاعره و عدلیه درباره حسن و قبح عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث اختلافی مهم اشاعره با معتزله و امامیه مساله حسن و قبح عقلی است. در این مقاله، قبل از طرح و بررسی ادله طرفین، ضروری است محل نزاع به درستی تحریر شود و مشخص گردد آنچه را اشاعره انکار می کنند، چیست؟
این مقاله اولاً، بیان می دارد که حسن و قبح دارای هفت معناست و اینکه معمولاً در منابع برای آن سه معنا ذکر می نمایند، ناشی از عدم بررسی و استقصای کامل است و ثانیاً، کلمات اشاعره در اینکه مراد از حسن و قبح چیست، کاملاً مضطرب و متشتت است؛ لذا با توجه به این اضطراب کلمات، نسبت دادن یک معنا و مطلب مشخص به آنها بسیار مشکل است؛ ولی با توجه به مبنای جبرگرایانه اشاعره، شاید نسبت دادن انکار اصل درک عقلی حسن و قبح به آنها بی وجه نباشد.
افضلیت امام از دیدگاه فرق کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های امام که مورد اختلاف متکلمان مسلمان واقع گردیده، افضلیت او از سایر افراد امت است. افضلیت در نظر ایشان از دو حیث مطرح است: نخست افضلیت به معنای فزون تر بودن کرامت و ثواب او در نزد خداوند و دومی افضلیت در صفاتی که شرط امامت ظاهری است. متکلمان امامیه به اتفاق افضلیت از هر دو حیث را از شرایط ضروری امامت می دانند. این مساله برای اولین بار از طرف شیعیان مطرح گردید تا با تکیه بر افضلیت امامان خود، احق بودن ایشان برای امامت را اثبات کنند. در افرادی که از طرف امام به حکومت نصب می شوند مثل والیان، امیران و قضات، اگرچه افضلیت مطلق شرط نیست، ولی ایشان نیز باید در آنچه بر آن ولایت می یابند، از رعایای خود افضل باشند و در هیچ حال تقدم مفضول بر فاضل جایز نیست. اما متکلمان اهل سنت در این مساله دیدگاه واحد و ثابتی نداشته اند. گروهی در مقام نظر از وجوب امامت افضل جانبداری کرده و در واقعیت تاریخی ترتیب خلفا را به ترتیب افضلیت آن ها دانسته اند. اما اکثر معتزله و اشاعره امامت افضل را ضرورتاً به مصلحت ندانسته و به عذر حفظ مصالح امت، به جواز امامت مفضول با وجود افضل رای داده اند. هرگروه در اثبات مدعای خود به دلایلی از کتاب، سنت، اجماع، و عقل تمسک کرده اند. با عنایت به این که پذیرش هریک ازاین دو مبنا تاثیر عمیقی در ترسیم ساختار نظام سیاسی – حکومتی اسلام دارد، این مقاله در پی آن است که به تبیین و نقد دیدگاه ایشان در این خصوص بپردازد.