کودکان استثنایی (پژوهش در حیطه کودکان استثنایی)
کودکان استثنایی سال 22 زمستان 1400 شماره 4 (پیاپی 82) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی بازی درمانی گشتالتی و لگو درمانی بر شایستگی اجتماعی هیجانی در کودکان ناشنوا انجام شد. روش: پژوهش حاضر، یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. نمونه آماری این پژوهش شامل 42 نفر از کودکان ناشنوای 4 تا 6 ساله می شد که به روش نمونه گیری در دسترس از مرکز توانبخشی مادر و کودک آوا در شهر اصفهان انتخاب شدند و به روش تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل 14 نفری اختصاص یافتند. یکی از گروه های آزمایش در برنامه بازی درمانی گشتالتی در 8 جلسه (یک بار در هفته ، هر جلسه 45 دقیقه) و گروه آزمایش بعدی در برنامه لگو درمانی در 10 جلسه (یک بار در هفته ، هر جلسه 35 تا 40 دقیقه ) شرکت کردند در حالی که گروه کنترل در این برنامه ها شرکت نکرده و در برنامه رایج مرکز شرکت داشتند. شرکت کنندگان با استفاده از مقیاس شایستگی اجتماعی هیجانی (2013) ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بازی درمانی گشتالتی و لگو درمانی بر شایستگی اجتماعی هیجانی در کودکان ناشنوا تاثیر مثبت و معناداری داشت (001/0 > P). علاوه بر این، نتایج مقایسه این دو نوع بازی درمانی نشان داد که بین میزان اثربخشی بازی درمانی گشتالتی و لگو درمانی بر شایستگی اجتماعی هیجانی در کودکان ناشنوا تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0 > P). نتیجه گیری: بازی درمانی گشتالتی و لگو درمانی منجر به بهبود شایستگی اجتماعی هیجانی در این کودکان شد. یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می کند که بازی درمانی گشتالتی و لگو درمانی پیامدهای مثبت و موثری برای کودکان ناشنوا دارد.
مقایسه اثربخشی مداخله های خودتنظیمی رفتار توجهی با خودتنظیمی رفتار انگیزشی بر کاهش علایم اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی (ADHD)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: یکی از اختلال های شایع دوران کودکی، اختلال بیش فعالی- نارسایی توجه است که می تواند ناشی از کمبود خودتنظیمی باشد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مداخله های خودتنظیمی رفتار توجهی با خودتنظیمی رفتار انگیزشی بر کاهش علایم اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی دانش آموزان مقطع ابتدایی انجام شد. روش: پژوهش حاضر آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل کلیه کودکان 7 تا 12 ساله مبتلا به نارسایی توجه و بیش فعالی بود که در سال تحصیلی 99-1398 به مراکز مشاوره و روان شناسی منطقه 5 تهران مراجعه کرده و تحت درمان دارویی ریتالین قرار داشتند. نخست به وسیله سیاهه علایم مرضی کودکان (CSI-4) غربالگری شدند. سپس 45 نفر از دانش آموزانی که بیش ترین تراز ADHD را داشتند، به تصادف انتخاب و در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) به طور تصادفی جایگزین شدند. داده های به دست آمده نیز با روش تحلیل کواریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بن فرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که دو گروه آزمایش نسبت به گروه گواه افزایش معناداری را در پس آزمون داشته اند (001/0p<). علاوه بر این نتایج نشان داد که بین میانگین ADHD گروه مداخله های خودتنظیمی رفتار توجهی با میانگین ADHD گروه خودتنظیمی رفتار انگیزشی تفاوت معناداری وجود ندارد. به عبارت دیگر تأثیر دو روش درمانی در کاهش نارسایی توجه و بیش فعالی یکسان است (01/0p<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل می توان نتیجه گرفت آموزش فرایندهای خودتنظیمی رفتار انگیزشی و رفتار توجهی می توانند بر کاهش علایم اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی در این کودکان کمک قابل توجهی کنند(01/0p<).
مقایسه کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی، اختلال یادگیری خاص و عادی از لحاظ پردازش حسی، کمک طلبی تحصیلی و راهبردهای حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه پردازش حسی، کمک طلبی تحصیلی و راهبردهای حل مسئله در کودکان مبتلا به اختلال های نقص توجه/ بیش فعالی، یادگیری خاص و دانش آموزان عادی انجام شد. روش: در پژوهش حاضر که از نوع علی مقایسه ای بود، از میان تمامی دانش آموزان 10 تا 12 ساله با اختلال های نقص توجه/ بیش فعالی، یادگیری خاص و عادی شهر شیراز که در سال 1399 مشغول به تحصیل بودند، 150 نفر (50 نفر با اختلال نقص توجه/ بیش فعال، 50 نفر با اختلال یادگیری خاص و 50 نفر عادی) به شیوه نمونه گیری هدفمند و با لحاظ کردن ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. از ابزارهای مقیاس تشخیصی اختلال نقص توجه/ بیش فعالی SNAP (فرم والدین) مقیاس پردازش حسی، کمک طلبی تحصیلی و راهبردهای حل مسئله برای ارزیابی افراد استفاده شد. داده ها از راه آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد هر سه گروه دانش آموزان مبتلا به اختلال های نقص توجه/ بیش فعالی، یادگیری خاص و عادی در مؤلفه های پردازش حسی، کمک طلبی تحصیلی و راهبرد های حل مسئله اختلاف معناداری با هم دارند. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه شواهدی بر مشکلات پردازش حسی، کمک طلبی تحصیلی و راهبرد های حل مسئله در دانش آموزان مبتلا به اختلال های یادگیری خاص و نقص توجه/بیش فعالی فراهم می کند. بنابراین لازم است مداخله ها و آموزش های روان شناختی در جهت بهبود و اصلاح مشکلات این دانش آموزان لحاظ شود.
بررسی تأثیر برنامه توانبخشی مبتنی بر روش حرکتی اسپارک بر مهارت های حرکتی و هوش هیجانی در دانش آموزان با آسیب بینایی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه توان بخشی مبتنی بر روش حرکتی اسپارک بر مهارت های حرکتی و هوش هیجانی در دانش آموزان با آسیب بینایی شهر اصفهان در سال 1399 انجام شد. روش: در این پژوهش نیمه تجربی که به صورت پ یش آزمون– پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد، 30 نفر از دانش آموزان با آسیب بینایی شهر اصفهان با میانگین سن 17/12 سال با استفاده از شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به 2 گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. برنامه توانبخشی مبتنی بر فعالیت های بدنی برگرفته از روش حرکتی اسپارک به مدت 8 هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه 60 دقیقه روی گروه آزمایش اجرا شد. گروه کنترل در این مدت در برنامه تمرینی شرکت نداشتند. در آغاز و انتهای برنامه توانبخشی، شاخص های مهارت های حرکتی و هوش هیجانی در هر دو گروه در شرایطی مشابه با استفاده از پرسشنامه های استاندارد هوش هیجانی شات و همکاران (1998) و آزمون تبحر حرکتی برونینکس-اوزرتسکی (1972) برآورد شد. داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل کواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که برنامه های توانبخشی مبتنی بر فعالیت بدنی بر شاخص های مهارت های حرکتی در دانش آموزان با آسیب بینایی شهر اصفهان تأثیر معناداری داشت (05/0P≤). همچنین تأثیر برنامه تمرینی بر هوش هیجانی آزمودنی ها معنادار بود (05/0P≤). نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهد که برنامه های توانبخشی مبتنی بر فعالیت بدنی بر مهارت های حرکتی و هوش هیجانی در دانش آموزان با آسیب بینایی مؤثر است. از این رو پیشنهاد می شود تا دست اندرکاران آسیب دیدگان بینایی، مربیان، والدین و ورزشکاران کم بینا از این روش برای پیشرفت و بهبود اجراهای ورزشی و هوش هیجانی استفاده کنند.
تجربه های زیسته دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری ویژه از بافت تحصیلی: رویکردی پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه های زیسته دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری ویژه از بافت تحصیلی آنان انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کیفی و مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی است. جامعه پژوهش دانش آموزان دختر دارای اختلال یادگیری ویژه در تبریز بودند که به روش نمونه گیری هدفمند آزمودنی ها انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و از 14 دانش آموز دارای ملاک های ورود به پژوهش گردآوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پدیدارشناسی اسمیت استفاده شد که در آن 3 مضمون اصلی و 19 مضمون فرعی از داده ها استخراج شد. یافته ها: براساس نتایج حاصل از تحلیل داده ها مضامین اصلی و فرعی این پژوهش عبارت هستند از پاسخ های هیجانی (استرس، تنش، خشم، احساس حقارت، احساس تنهایی، خستگی هیجانی، نگرانی و خودسرزنشگری)، پاسخ های روانی تحصیلی (استقلال نداشتن در انجام تکالیف، بی ارزش جلوه دادن درس و تحصیل، پنهان کاری تحصیلی، پرخاشگری، درماندگی آموخته، ترس از امتحان، عزت نفس پایین و اعتماد به نفس پایین) و پاسخ های اجتماعی (خجالت کشیدن، احساس طرد شدن از جانب همسالان و معلمان و انزوا). نتیجه گیری: نتایج حاصل از این پژوهش راهگشای پژوهش های بیشتر در حوزه مداخله های مربوط به اختلال یادگیری ویژه خواهد بود زیرا یافته های حاصل، طراحی و ارزیابی اثربخشی روش های درمانی را می طلبد که بتواند ابعاد مختلف مشکلات این گروه از دانش آموزان را پوشش دهد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری دانش آموزانِ با نقص بینایی شهر یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری دانش آموزانِ با نقص بینایی (کم بینا و نابینا) شهر یاسوج بررسی شده است. روش: این پژوهش به روش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزانِ با نقص بینایی مدرسه شقایق شهر یاسوج است که در سال تحصیلی 1397-98 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش نیز شامل تمامی جامعه آماری (10 نفر مورد آموزش ذهن آگاهی قرار گرفتند و 10 نفر دانش آموز که هیچ مداخله ای روی آنها انجام نشد) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهش آموزش مداخله ذهن آگاهی، پرسشنامه تاب آوری کونر و دیویدسون (2003) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی مارتین و روبین (1995) بود. روش مداخله ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش ارائه شد. داده ها با نرم افزار Spss-21 و آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده از مقایسه پس آزمون مؤلفه های انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری در دو گروه با کنترل کردن اثر پیش آزمون، پس از شرکت در جلسه های مداخلات ذهن آگاهی نشان داد نمرات مؤلفه های انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری دانش آموزانی که در گروه آزمایش شرکت داشتند، نسبت به آنهایی که در گروه کنترل جایگزین شده بودند، افزایش معناداری داشت (05/0 ≥ P). نتیجه گیری: آموزش ذهن آگاهی می تواند رویکردی مؤثر در انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری افراد کم بینا و نابینا باشد.
مقایسه اثر اسنارک (تداعی عدد- مکان) در نوجوانان مبتلا به اختلال بیش فعالی، نقص توجه و نوجوانان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثر اسنارک و بررسی بازنمایی عدد- مکان در نوجوانان ایرانی مبتلا به اختلال بیش فعالی، اختلال نقص توجه و نوجوانان بدون اختلال طراحی و انجام شد. روش: طرح پژوهش توصیفی، از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری نوجوانان 10 تا 15 ساله شهر تهران و گروه نمونه شامل 30 فرد مبتلا به اختلال بیش فعالی، 30 فرد مبتلا به اختلال نقص توجه و30 نوجوان بدون اختلال بودند که با روش نمونه گیری به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب شدند. همه این افراد تکلیف بزرگی اعداد (جورجز، 2017) را اجرا کردند و به آن پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد که اثر اسنارک در نوجوانان عادی و مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه وجود دارد، به صورتی که بیشترین مقدار اسنارک در افراد مبتلا به بیش فعالی و کمترین مقدار مربوط به افراد عادی است. این اثر به شکل بازنمایی اعداد کوچک در سمت راست و بازنمایی اعداد بزرگ در سمت چپ دیده می شود. همچنین گروه سالم بیش ترین پاسخ های صحیح و گروه دارای نقص توجه، کمترین تعداد پاسخ های صحیح را داده اند. زمان واکنش گروه نقص توجه نیز بیش ترین و زمان واکنش گروه بیش فعال کمترین مقدار بوده است. نتیجه گیری: این نتایج نخست مشخص می کند که اثر اسنارک معکوس در فارسی زبانان ایرانی وجود دارد و همچنین نشان دهنده بزرگ تر بودن اثر اسنارک در افراد مبتلا به اختلال بیش فعالی- نقص توجه است.
اثربخشی آموزش رایانه ای مهارت های دیداری- حرکتی بر تکانش وری حرکتی و بازداری پاسخ کودکان با اختلال کم توجهی/بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش رایانه ای مهارت های دیداری- حرکتی بر تکانش وری حرکتی و بازداری پاسخ کودکان با اختلال کم توجهی/ بیش فعالی انجام شد. روش : پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان پسر با اختلال کم توجهی/ بیش فعالی بود که در سال تحصیلی 98-99 در مقطع ابتدایی شهر مشهد مشغول به تحصیل بودند. نخست 450 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به وسیله مقیاس درجه بندی کانرز فرم معلم غربال گری شدند. تعداد 56 نفر نمره بالای 26 داشتند. از این افراد تعداد 30 نفر به تصادف انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزارهای بازی رایانه ای رایاپویا پژوهشگر ساخته با الگوبرداری از نرم افزار آلمانی Cog Pack (بسته آموزشی شناختی) (مارکر، 1987-2007)، مقیاس درجه بندی کانرز فرم معلم (1969)، آزمون جایگذاری اوکانر (1920) و آزمون استروپ (1935) استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که پس از کنترل نمره های پیش آزمون، تفاوت آماری معناداری بین میانگین نمره های پس آزمون دو گروه آزمایش و کنترل در متغیر اختلال کم توجهی/ بیش فعالی وجود دارد. نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد آموزش شناختی رایانه ای مهارت های دیداری- حرکتی یک روش یادگیری امیدوار کننده است که باعث کاهش تکانش وری حرکتی و افزایش بازداری پاسخ کودکان با اختلال کم توجهی/ بیش فعالی شده است. بنابراین می توان از آن به عنوان یک روش جایگزین یا مکمل برای مداخله های معمول اختلال کم توجهی/ بیش فعالی استفاده کرد.
بررسی اثربخشی آموزش تئوری انتخاب بر مشکلات عصب روان شناختی و تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان قلدر دارای اختلال بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش تئوری انتخاب بر مشکلات عصب روان شناختی و تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان قلدر دارای اختلال بیش فعالی انجام شد. روش: پژوهش حاضر ی ک مطالعه نیم ه آزمایشی با گروه گواه و پیش آزمون و پس آزمون همراه با گمارش تصادفی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام دانش آموزان قلدر دارای اختلال بیش فعالی شهرستان اردکان در سال تحصیلی 1398-1399 بود. با روش نمونه گیری در دسترس، 26 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه 13 نفری (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه های استاندارد مشکلات عصب روان شناختی کانرز (2004) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاوم (۲۰۰۱) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون پاسخ دادند. گروه آزمایش مداخله تئوری انتخاب را در 12 جلسه یک ساعته و هر هفته دو جلسه دریافت کردند، در صورتی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را طی مدت زمان انجام پژوهش دریافت نکردند. در پایان نیز داده های پژوهش با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری و در سطح معنا داری 005/0 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمره های مشکلات عصب روان شناختی و تنظیم شناختی هیجان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری پیدا کرده است (001/0>p). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، آموزش تئوری انتخاب می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر در کاهش مشکلات روان شناختی دانش آموزان قلدر دارای اختلال بیش فعالی مورد توجه قرار گیرد.
مقایسه تأثیر مداخله آموزش بارشناختی با آموزش فراشناخت بر علایم مشکلات رفتاری درونی شده دانش آموزان دختر دوره اول دبیرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر مداخله آموزش بارشناختی با آموزش فراشناخت بر علایم مشکلات رفتاری درونی شده دانش آموزان بود روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و دو گروه آزمایشی بود. انتخاب نمونه ها هدفمند و انتصاب آنها به گروه ها تصادفی بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از بین نواحی شش گانه آموزش و پرورش ناحیه سه شهر اصفهان به صورت تصادفی انتخاب و از بین مدارس ناحیه سه، سه مدرسه انتخاب شدند که تعداد دانش آموزان 320 نفر بودند. سپس با اجرای سیاهه رفتاری کودک آخنباخ بر این دانش آموزان و کسب نمره یک انحراف بالاتر از میانگین، در این سیاهه، به روش نمونه گیری هدفمند 45 دانش آموز انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی (آموزش بارشناختی و آموزش فراشناخت) و یک گروه کنترل (بدون مداخله آموزشی) گمارده شدند. سپس به معلمان گروه های آزمایشی آموزش های لازم در زمینه بار شناختی (گروه اول آزمایشی) و فراشناخت (گروه دوم آزمایشی) داده شد. نتایج پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری به دست آمد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد آموزش بارشناختی و آموزش فراشناخت بر کاهش علایم دانش آموزان دارای مشکلات درونی شده تأثیر داشته است (در زمینه تفاوت بین اثربخشی آموزش بارشناختی و آموزش فراشناخت نتایج پژوهش نشان داد که در کاهش علایم دانش آموزان دارای مشکلات درونی شده، تأثیر آموزش بارشناختی بیشتر بوده است). نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود که از آموزش بارشناختی و کاربرد آن در تدریس به وسیله معلمان برای کاهش علایم مشکلات رفتاری درونی شده دانش آموزان استفاده شود. همچنین با توجه به ماهیت سلسله مراتبی آموزش های بارشناختی به برنامه ریزان آموزشی پیشنهاد می شود که استفاده از یافته های این پژوهش در جهت تجدید نظر در برنامه های درسی دانش آموزان را مد نظر قرار دهند.