۱.
هدف این تحقیق بررسی برازش یک مدل شناخته شده در زمینه خواندن و نارساخوانی و پاسخ به این سوال بود که آیا در نمونه های یک زبانه فارسی زبان عادی و نارساخوان مدل پردازش واج شناختی، مدل تبیینی مناسبی به شمار می رود؟ بدین منظور از جامعه دانش آموزان دبستانی 8-10 سال شهر تهران با بهره گیری از روش نمونه گیری هدفمند 138 دانش آموز نارساخوان پسر و 138 دانش آموز پسر عادی که از لحاظ متغیرهای سن، جنس و هوش همتا شده بودند انتخاب شدند. آزمون هایی برای سنجش آگاهی واج شناختی، حافظه فعال واج شناختی، نامیدن سریع خودکار و تشخیص نارساخوانی اجرا شد و برای سنجش سرعت و صحت خواندن از آزمون متن خوانی و واژه خوانی فلاح چای (1374) استفاده شد. پایایی تمام آزمون های محقق ساخته با استفاده از روش بازآزمایی بررسی گردید. روش تحلیل عاملی برای کشف عوامل مورد نظر و روش مدل یابی معادلات ساختاری جهت برازش مدل نظری بکار رفت. نتایج نشان دادند که مدل پردازش واج شناختی در گروه نارساخوان و گروه عادی از برازش مناسبی برخوردار است. این مدل هم در گروه عادی و هم در گروه نارساخوان می تواند سرعت و صحت خواندن را تبیین نماید. در گروه عادی مدل پردازش واج شناختی یک مفهوم سه بعدی است که از متغیرهای آگاهی واج شناختی، حافظه فعال واج شناختی و نامیدن سریع خودکار تشکیل شده است. اما متغیر نامیدن سریع خودکار به دلیل نداشتن رابطه معنی دار با متغیر حافظه به خوبی در مدل قرار نمی گیرد. در گروه نارساخوان ها سه مولفه پیشنهادی مدل بدلیل همبستگی معنی دار با هم اجزای یک ساختار به شمار می روند. در تمام مولفه های مدل گروه عادی عملکرد بهتری از گروه نارساخوان داشت.
۲.
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش مهارتهای اجتماعی بر افزایش اعتماد به نفس دختران نابینای دبیرستان نرجس بود. روش تحقیق تجربی مقدماتی و بدون گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مشغول به تحصیل در دبیرستان نرجس در سال 1381 با تعداد 51 نفر بود. نمونه پژوهش، نمونه در دسترس بود ابتدا کلیه دانش آموزان به آزمون اعتماد به نفس آیزنگ پاسخ دادند سپس میانگین اعتماد به نفس دانش آموزان محاسبه شد که (18.01) بود. با توجه به میانگین اعتماد به نفس در آزمون آیزنگ (15) و میانگین اعتماد به نفس دانش آموزان (18.01) افرادی انتخاب شدند که نمره اعتماد به نفس آنها (0.5) انحراف استاندارد پایین تر از میانگین بود. به این ترتیب 12 نفر واجد شرایط بودند که در 10 جلسه 90 دقیقه ای آموزش مهارتهای اجتماعی که شامل موضوعاتی از قبیل ارتباط میان فردی، پرسش کردن، توضیح دادن، گوش دادن، افشای خود و ابراز وجود بود، شرکت کردند. آزمودنیهای پس از اتمام جلسات آموزش مجددا به آزمون اعتماد به نفس آیزنگ پاسخ دادند. روش آماری جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده t گروههای وابسته بود. نتایج پژوهش نشان داد، آموزش مهارتهای اجتماعی در افزایش اعتماد به نفس دختران نابینا موثر بوده است.
۳.
نارسایی حرکتی برای توصیف کودکی بکار می رود که بدون وجود بیماری عصبی و یا مغزی با دشواری در اجرای برخی از حرکت ها روبرو باشد. دامنه این دشواریها بسیار وسیع است و ممکن است از مشکل حرکت روی یک خط راست گرفته تا مشکل نوشتن گسترده شده باشد. این مقاله به بحث پیرامون نارسایی حرکتی و دانش آموزان با نارسایی حرکتی می پردازد. این دانش آموزان در صورت فقدان کمکهای مناسب زیان می بینند. به ویژه بر این نکته تاکید می شود که تشخیص نیازهای این کودکان و سیاستهای حمایتی مناسب برای برآورده ساختن نیازهای دانش آموزان با نارسایی حرکتی ضروری است. این دانش آموزان مانند کودکان اوتیسم دارای نیازهای آموزشی ویژه می باشند، ولی این نیازها کمتر بطور قانونی و یا عرفی برسمیت شناخته می شوند. علت اصلی این مورد اخیر این است که کودکان با نارسایی حرکتی مانند دیگر همسالان خود هستند تنها با این تفاوت که نامرتبند و نمی توانند برخی از فعالیتهای حرکتی و یا آکادمیک خود را سازماندهی کنند. گرچه این دانش آموزان از هوش بهنجار برخوردارند ولی دشواری آنها در یادگیری تحت تاثیر نارسایی حرکتی قرار می گیرد. به همین دلیل نارسایی حرکتی را معلولیت پنهان خوانده اند. شایان ذکر است که اختصاص بودجه برای حمایت از کودکان با نیازهای آموزشی ویژه، گر چه لازم است اما کافی نیست. نیازهای آموزشی ویژه همه دانش آموزان باید به رسمیت شناخته شوند و بطور مناسب برآورده گردند.
۴.
پژوهش حاضر، به منظور بررسی رابطه برخی عوامل با نگرش معلمان دانش آموزان دیرآموز در مدارس تلفیقی و با استفاده از روش تحقیق همبستگی و بر روی 154 نفر از معلمان 141) نفر زن و 13 نفر مرد( تلفیقی شهر تهران که به صورت نمونه برداری در دسترس انتخاب شده بودند، به اجرا درآمد. ابزار پژوهش عبارت بود از نگرش سنج محقق ساخته معلمان. نتایج نشان داد که 41.6 درصد از معلمان مورد بررسی نگرش منفی نسبت به آموزش تلفیقی دانش آموزان دیرآموز داشته اند. با استفاده از ضریب توافق C پیرسون مشخص شد که بین دو متغیر سابقه تدریس و تحصیلات معلمان با نگرش شان نسبت به آموزش تلفیقی همبستگی معنی داری وجود ندارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون لوجستیک نشان داد که بین نظر معلمان به "میزان تناسب محتوای کتب درسی با شرایط ذهنی دانش آموزان دیرآموز" و "مشکلات ارتباطی آنها" با نگرش معلمان نسبت به آموزش تلفیقی رابطه معنی داری وجود دارد. نهایتا تحلیل رگرسیون لوجستیک نشان داد که رابطه متغیرهای مورد بررسی دیگر (سابقه تدریس معلمان، تحصیلات معلمان و تعداد کل دانش آموزان حاضر در کلاس) با متغیر ملاک این پژوهش (نگرش معلمان نسبت به آموزش تلفیقی) معنی دار نیست.
۵.
هدف از این پژوهش برآورد میزان شیوع ناتوانی های یادگیری در دانش آموزان ابتدایی کشور بود. با توجه به اینکه چندین پژوهش با حجم نمونه بزرگ در کشور انجام گرفته بود، تحقیق حاضر قصد داشته است تا با استفاده از روش فراتحلیل نرخ شیوع ناتوانی های یادگیری را از مطالعات انجام شده برآورد کند. به این منظور با استفاده از بانک اطلاعاتی اسناد و مدارک علمی ایران و نیز فصلنامه ها و مجلات علمی - پژوهشی یا ترویجی هفت مطالعه شناسایی گردید که دسترسی به تعدادی از این مطالعات به علت جابجایی در مرکز منتشر کننده پژوهشهای مذکور در زمان انجام مطالعه حاضر میسر نشد. چهار مطالعه با حجم نمونه بزرگ بدست آمد که در فراتحلیل حاضر مورد استفاده قرار گرفته اند. از طرف دیگر نرخ شیوع با استفاده از اطلاعات بدست آمده از مراکز ناتوانی های یادگیری در سطح کشور نیز محاسبه گردید. به طور کلی نرخ شیوع ناتوانی های یادگیری با توجه به فراتحلیل حاضر و نیز تحلیل حساسیت عبارت بودند از: شیوع کلی 8.81 درصد در هر دو جنس در چهار مطالعه بدون تحلیل حساسیت، شیوع در خلال تحلیل حساسیت و پس از حذف مطالعه کردستان 6.02 درصد، شیوع در پسران 6 درصد و شیوع در دختران 4.56 درصد. برآوردهای نرخ شیوع حاصل از آمار مراکز ناتوانی های یادگیری برای شیوع ناتوانی های یادگیری در سال های 80-81 و 81-82 که توسط پژوهشگر مطالعه حاضر محاسبه و به دست آمده است به ترتیب 3.19 و 3.7 درصد بوده است. در تحلیل نهایی با احتساب نرخ شیوع بدست آمده از مراکز ناتوانی های یادگیری در فراتحلیل حاضر نرخ شیوع کلی 4.58 درصدی برای ناتوانی های یادگیری در دانش آموزان ابتدایی کشور بدست آمد. از طرف دیگر نتایج فراتحلیل حاضر نشان داد که پسران 1.1 تا 2.2 درصد بیش از دختران به ناتوانی های یادگیری مبتلا می شوند. با توجه به اینکه نرخ شیوع در استانهای کردستان و اردبیل بر اساس مطالعات انجام شده بالاتر از مطالعات تهران و رشت بوده است، احتمال نقش عامل دوزبانگی در ارزیابی های تشخیصی برای وجود ناتوانی های یادگیری می رود.