اخلاق و عرفان اسلامى از دیدگاه استاد مصباح یزدی
آرشیو
چکیده
متن
در جلسه قبل، فرمایش های حضرت استاد درباره «هواپرستی; علت اصلی انکار خدا و معاد»، «ایمان; اولین عهد انسان با خدا»، «لزوم وفای به عهد»، «تعهّد اخلاقی»، «نفاق; پاداش خلف وعده!»، «ارزش وفاداری در فرهنگ اسلامی» و «ارزش امانت داری در فرهنگ اسلامی» تقدیم گردید. در ادامه، ایشان نکاتی درباره تأکید قرآن بر نماز، به ویژه محافظت بر نماز در انحای گوناگون، ذکر کرده اند.
(وَ الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) (مؤمنون: 9ـ11) در جلسات گذشته، بحثمان در آیات اول سوره مؤمنون، به اینجا رسید که در قرآن کریم، در موارد متعددی کسانی که اهل سعادت، نجات و فلاح هستند با اوصاف خاصی معرفی شده اند.
تأکید قرآن بر نماز
در آیات متعددی هر جا مقتضای مقام و مقتضای حال بوده بعضی از اوصاف مورد تأکید قرار گرفته است. ما کوچک تر از این هستیم که بتوانیم بفهمیم در هر موردی مقتضای حال چه بوده و چرا روی بعضی از اوصاف بیشتر تأکید شده است; ولی چیزی که در همه جا مورد تأکید واقع شده مسئله «نماز» است. مشابه آیاتی که در اول سوره مؤمنون آمده در سوره معارج هم هست. در هر دو مورد، هم در سوره مؤمنون و هم در سوره معارج، درباره نماز دو بار تأکید شده، ولی سایر اوصاف هرکدام یک بار ذکر گردیده است; مانند: (وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ) (مؤمنون: 4) یا (وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) (مؤمنون: 3); اما درباره نماز دو بار بحث شده است: یکی در اول سوره مؤمنون، می فرماید: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ)، بعد هم چندین صفت را ذکر می کند تا می رسد به اینجا که می فرماید: (وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ.) مشابه همین در سوره معارج هم هست; اول می فرماید: (الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ) (معارج: 23) و پس از ذکر اوصافی می فرماید: (وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ) (معارج: 34) هم «صلواتهم» هست، هم «صلاتهم». به هر حال، کمترین چیزی که این بیان بر آن دلالت می کند این است که نماز خیلی مورد توجه است و نقش عظیمی در سعادت انسان دارد. گاهی بر کمّیت و دوام نماز تأکید می شود و گاهی بر کیفیت خاصی از نماز. در سوره معارج، ابتدا می فرماید: (الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ); کسانی که نمازشان را دایم انجام می دهند.
همین جا یادآوری کنم که در جلسات گذشته، اشاره کردیم: این اوصاف کمالی و ارزش هایی که ذکر می شود ذومراتب است; یک مرتبه اش در حدّ وجوب است، اما مراتب دیگری هم هست که در حدّ محبوبیت و مطلوبیت است; مثل اصل خود نماز. نمی فرماید: فقط نماز یومیه، به طور کلی می فرماید: (الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ) یا (الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ); این قدر متیقّنش آن است که از نمازهای واجب کم نگذارید; چنان نباشد که گاهی بخوانید و گاهی نخوانید، مداومت داشته باشید. در نماز، این حداقلی است که به عنوان یک تکلیف واجب باید رعایت کرد، ولی ممکن است اینها معانی دقیق تری هم داشته باشد یا لایه های دیگری از معنا هم داشته باشد که شامل مراتب فضیلت می شود، اگرچه به حدّ وجوب نرسد. در مورد زکات هم عرض کردیم که قدر متیقّنش زکات واجب است، ولی زکات ـ در اصطلاح قرآنی ـ منحصر به زکات اصطلاحی نیست، هر نوع انفاق و صدقه ای را شامل می شود.
به هر حال، مداومت بر نماز یک معنای واجب و حدّ واجب دارد که انسان باید بر آن مواظبت کند که نمازی از او فوت نشود، ولی ممکن است معانی دیگری هم برایش در نظر گرفت که هر وقت فرصت دارند نماز بخوانند. «خوشا آنان که دایم در نمازند»; یعنی روحشان همیشه با نماز است. کارهای دیگر کارهایی است که به قدر ضرورت به خاطر تکالیف خاصی به آنها می پردازند. هر وقت از کارهای دنیا و ضرورت ها رها شوند سراغ نماز می روند. نمونه اش وجود مقدّس پیامبر اکرم و ائمّه اطهار: است; از سیره شان چیزهای عجیبی نقل شده است، در اینکه اصلا لذتشان در این بود که به نماز بپردازند. وقتی از همه چیز خسته می شدند و انواع غم و غصه های دنیا به آنها فشار می آورد لذتشان و خوشی شان و نور چشمشان در نماز بود. این جمله تقریباً از پیامبر اکرم9 متواتر نقل شده است که فرمود: «قرّةُ عینی فی الصلاة»; نور چشم من در نماز است. این هم لایه ای از معنای «مداومت بر نماز» است.
به هر حال، تعبیری که در سوره معارج به کار رفته، و چند بار در قرآن تکرار شده مسئله «محافظت بر نماز» است که می فرماید: (وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ) در سوره بقره هم امر می فرماید: (حَافِظُواْ عَلَی الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَی وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِینَ.) (بقره: 238)
محافظت بر نماز
محافظت بر نماز یعنی چه؟ آیا یک معنای مشخص مضبوطی است یا مثل سایر اوصاف ذومراتب است؟
1. محافظت بر وقت نماز
بله، قدر متیقّنش، که همان واجب باشد، این است که آدم مواظبت داشته باشد نماز را در وقتش بخواند; یعنی نگذارد قضا شود، ولی «محافظت بر نماز» می تواند معنای وسیع تر و گسترده تری هم داشته باشد. از لحاظ وقت، محافظت بر نماز این است که اول وقت نماز بخواند. در روایات، خیلی تأکید شده است که نماز را اول وقت بخوانید. نمازی که اول وقت خوانده شود با ثواب نمازی که در سایر اوقات خوانده شود، تفاوت ارزشش از زمین است تا آسمان. اگر آدم قدری فکر کند، قاعدتاً هم باید همین جور باشد.
نماز ارتباط با خدای متعال است. رفتن به حضور خداست، سخن گفتن با خداست، راز گفتن با خداست. ما اگر خدا را به عظمت بشناسیم، اگر خدا را به عنوان ولی نعمت بشناسیم، اگر خدا را با صفات جمال و کمال بشناسیم، به هر صورتی که خدا را بشناسیم اقتضا دارد که سعی کنیم همیشه نزد او باشیم، با او بیشتر ارتباط پیدا کنیم. همین طور که هر کسی در زندگی خودش، بر اساس فرهنگ خودش، آرزو می کند با شخصیت عظیمی که به او معتقد است ارتباط داشته باشد و با او سخن بگوید ـ فرض کنید اگر میسّر باشد هر وقت دلتان می خواهد بلاواسطه تلفن بزنید و با مقام معظّم رهبری صحبت کنید ـ آیا چنین فرصتی را از دست می دهید؟ اولین وقتی که می توانید این کار را انجام دهید فوراً به سمت تلفن می روید. این نهایت افتخار است که کلام ایشان را بشنوید یا کاری دارد با شما مطرح کند. حال خدا را، که عظمتش بی نهایت است، نعمت هایش، کمالش، جمالش، لطفش، محبتش بی نهایت هست، آدم بداند الآن وقتی است که می شود با خدا تماس گرفت و دوست دارد که با او تماس بگیرید و خودش دعوت می کند که بیایید، آدم پشت گوش بیندازد؟! بگوید: حالا بروم غذا بخورم، بروم با دوستم صحبت کنم، بروم مطالعه کنم، بعد نماز بخوانم؟!
اگر دقت کنیم این کارهای ما معنایش توهین به خداست. خدا می فرماید: بیا، پهلوی من! من می گویم: نه، حالا کار دارم! اگر یکی از دوستان معمولی تان به شما بگوید: بیا با تو کاری دارم، بگویید: نه، حالا نمی آیم، کار دارم، جا دارد، از شما گله کند. خدایی که هستی شما و همه عالم و همه خوبی ها از اوست، شما را دعوت می کند که باز رحمت بیشتری به شما بدهد، در مقابلش، آدم گوشش بده کار نباشد و دنبال کار دیگری برود! این کار خیلی زشتی است! ما به زشتی این کارهایمان فکر نمی کنیم، وگرنه جا دارد برای هر نمازی که آدم لحظه ای از اول وقت به تأخیر می اندازد بارها استغفار کند که خدایا، چه توهینی به مقام تو کردم! تو گفتی بیا، من رفتم سراغ دیگران!
یک مرتبه از «محافظت بر نماز» محافظت بر وقت نماز است، آن هم نه تنها اینکه نماز در وقتش خوانده شود (قضا نشود)، نه; یعنی در اول وقت فضیلتش خوانده شود. در این باره، داستان هایی است، مسائلی است و روایاتی فراوان. مطالبی زیادی از بزرگان درباره آثار نماز اول وقت نقل شده، یک نکته اش را نقل می کنم:
دو تن از بزرگانی که من در عصر خودمان با فضیلت تر از آنها نمی شناسم، هر دو از استادشان نقل کردند که ایشان فرموده بود: اگر کسی به من قول بدهد که همه نمازهایش را اول وقت بخواند من به او قول می دهم که به بالاترین کمالات برسد. یکی از این بزرگواران می فرمود: این سرّی دارد، تا آدم خودش عمل نکند سرّش را نمی فهمد. چه سرّی است در اینکه اگر آدم وقتی مقیّد باشد همیشه نمازش را اول وقت بخواند خدا چنان مقامی به او عطا می کند؟!
2. محافظت بر کیفیت نماز
به هر حال، درباره اهمیت اینکه آدم نماز را در اول وقت بخواند چنین مطالبی هست. این یک معنای محافظت بر نماز است، ولی می تواند معانی دیگری هم درباره کیفیت نماز داشته باشد. اگر احکام فقهی نماز رعایت نشود، واجباتش رعایت نشود نماز باطل است; نتیجه ای نخواهد داشت. این همان قدر متیقّنی است که آدم باید در نمازهای واجبش رعایت کند. احکامش را، که شرط صحّت نماز است، رعایت نماید. ولی یک سلسله آداب هم هست که شرط فضیلت نماز است. همان گونه که اول وقت موجب می شود نماز فضیلتش بالاتر و اثرش بیشتر باشد رعایت آداب نماز هم بسیار مؤثر است در اینکه اثر نماز بیشتر شود، فضیلتش بیشتر باشد، ثوابش بیشتر باشد. این قرب بیشتری برای انسان می آورد. اصل همه اینها «توجه» است. اگر آدم فکر کند درباره اینکه نمازهایی که ما می خوانیم و توجه نداریم، حضور قلب نداریم، می فهمد چقدر کار زشتی است!
برای تقریب به ذهن، می توان مثال زد به اینکه اگر کسی با دوستی همطراز خودش بایستد صحبت کند، اما در حین صحبت، رویش را بگرداند و به او پشت کند، بخواهد جای دیگر را نگاه کند چقدر زشت است! حالا اگر کسی که با او صحبت می کند معلمی باشد، استادی باشد، پدر باشد، شخصیت محترمی باشد به مراتب بر زشتی این کار افزوده می شود; اینکه آدم با کسی صحبت می کند پشتش را طرف او بکند. توجه بفرمایید: (فَأَیْنََما تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ.) (بقره: 115) آدم به هر طرف رو کند خدا هم آنجاست. رو کردن ما به این است که دلمان متوجه او باشد. اگر دلمان به طرف خدا بود در واقع، به طرف خداییم، الی اللّه هستیم، متوجه خدا هستیم. اما اگر دلمان متوجه جای دیگری بود مثل این است که رویمان را از او گردانده ایم. خدا که جسم نیست صورت ما به طرف او باشد، طرف خدا رفتن مواجه شدن با خداست به اینکه روی دلمان به طرف او باشد. وقتی روی دل به سمت دیگری است مثل این است که با جسمی که صورت دارد و با یک طرف با او روبه رو می شویم، رویمان را بگردانیم آنجا که باید با صورتمان با او مواجه بشویم.
روی گرداندن این است که دل به طرف دیگری بگردد; وقتی نماز می خوانیم دلمان جاهای دیگری باشد. اگر فکر کنیم معنای این کارمان آن است که مقابل او ایستاده ایم و پشتمان را به او کرده ایم و با او صحبت می کنیم; تازه صحبت هم که می کنیم، نمی فهمیم چه می گوییم، عادت کرده ایم الفاظی را پشت سر هم بگوییم! وقتی شروع به نماز می کنیم سوره حمد را به سرعت تمام می کنیم، رکوع و سجود را بجا می آوریم، یک وقت می گوییم: «السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته» تازه یادمان می آید که داشتیم نماز می خواندیم! این گونه سخن گفتن رعایت ادب ربوبیت است؟ اگر در این کارمان دقت کنیم برای هر نمازی که با تمام شرایط فقهی اش انجام داده ایم و هیچ اشکالی نداشته باشد، باید هزار بار استغفار کنیم! چقدر در نماز بی ادبی کرده ایم! (فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) (ماعون: 4ـ5) البته «سهو عن الصلاة» می تواند معانی طولی هم داشته باشد. یک مرتبه اش هم همین است که به معنایش توجه نداریم; به موقعیت خودمان در مقابل خدا توجه نداریم.
در قرآن کریم، آیه ای آمده است که می تواند اشاره کوبنده ای برای امثال بنده داشته باشد; می فرماید: (لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکَارَی حَتَّی تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ.) (نساء: 43) می فرماید: در حال مستی نماز نخوانید; برای اینکه بفهمید چه می گویید; یعنی اگر آدم وقتی نماز می خواند نفهمد چه می گوید مثل این است که مست است و دارد حرفی می زند. اگر آدم مست نماز بخواند نمی فهمد چه می گوید. این جور نماز نخوانید، طوری نماز بخوانید که بفهمید. حالا ما خیلی که هنر کنیم، سعی می کنیم مقداری از نمازمان را بفهمیم چه می گوییم; معنای الفاظش چیست، چه رسد به اینکه حال قلب ما با حال زبانمان موافق باشد; آن گونه که نماز اقتضا می کند، حال ما هم همان جور باشد.
اینها مراتبی از «محافظت بر نماز» است. مواظبت بر نماز (حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ) را اگر بخواهیم به زبان عرفی خودمان معنا کنیم یعنی: مواظب نمازتان باشید. چگونه مواظب نماز باشیم؟ نمازتان نماز باشد! ببینید چه می کنید! بدانید چه می گویید و با چه کسی روبه رو هستید! پس از یک سو، اول سوره می فرماید: مفلحان و رستگاران کسانی اند که در نمازشان خشوع دارند. به این اکتفا نمی کند; پس از ذکر اوصاف زیادی می فرماید: یکی از شروط فلاح برای مؤمن این است که (وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ) مواظب همه نمازهایشان باشند، آنها را درست بخوانند; آنها را طوری که شایسته است انجام بدهند، چه از نظر وقت، چه از نظر رعایت احکام و آداب، چه از نظر رعایت توجه قلب و همه چیزهایی که در فضیلت نماز می تواند مؤثر باشد.
نماز شیعه
در بین کسانی که به خدا معتقدند، به خدا و روز قیامت ایمان دارند، در میان ادیان، دین حق را شناختند، در میان مذاهب و طرائق، طریقه حقّه جعفریه را شناختند، از علوم و معارف اهل بیت: بیش از دیگران استفاده کردند، طبعاً اینها باید نمازشان از دیگران بهتر باشد. اگر نماز خوبی خوانده می شود، دست کم باید توسط این افراد باشد. حالا هر کسی کلاه خودش را قاضی کند. ما واقعاً چقدر به نماز اهمیت می دهیم؟ اگر دوست عادی مان گفت: فلان ساعت به منزل شما می آیم، یا شما به منزل ما بیا، مواظب هستیم لباسمان تمیز باشد، موهایمان ژولیده نباشد،... هر کس به اندازه شأن و موقعیت خودش. اما همین شخص در نماز، نه آداب ظاهری اش را رعایت می کند، نه آداب باطنی اش را; هر وقت شد، هر جور شد، با هر لباسی شد! با اینکه چقدر بر تک تک حالاتی که در نماز هست تأکید شده است! که ـ مثلا ـ نمازی که مسواک بزنید چقدر فضیلتش بیش از نماز بدون مسواک است. هر رکعت نمازی که با مسواک خوانده شود برابر یکصد رکعت ثواب دارد.1 نمازی که عطر بزنید و بدنتان خوش بو باشد چقدر ثواب دارد!2 وقتی نماز می خوانید، چه تنها باشید و نیمه شب و در اتاق خودتان باشد و چه در مسجد و در جمع مردم، بدنتان خوش بو باشد! دو رکعت نماز با عطر، ثوابش از هفتاد رکعت نماز بی عطر بیشتر است.3 عمّامه ببندید،4 تحت الحنک بیندازید، محاسنتان را موقع نماز شانه بزنید.5 سجّاده داشته باشید... تمام خصوصیاتی که ممکن است در نماز رعایت شود هر کدام حکمی خاص دارد; دستور مؤکّد است که این کارها را بکنید. برای چه؟ برای اینکه به نماز بیشتر اهتمام بدهیم و توجه داشته باشیم مسئله مهمی است.
نقل شده است که خادم امام زین العابدین7 می گوید: نیمه شبی دیدم حضرت بلند شدند، لباس فاخری پوشیدند، عطر زدند، موهایشان را شانه زدند، خودشان را زینت کردند. گفتم: آقا! شما خودتان را مثل کسی که می خواهد برای خواستگاری عروس برود تزیین کردید. فرمود: بله، می خواهم به خواستگاری حورالعین بروم.6 حالت نمازگزار باید این گونه باشد، باید به آن اهمیت بدهد. پیش از نماز طوری خودش را آماده کند که دلش در نماز باشد، مسائل دیگر را فراموش کند.
البته این کار مشکلی است. بنده به زبان می گویم، دلم هم می خواهد، اما در عمل سخت است! ان شاءاللّه از این سخنان نتیجه خوبی بگیریم! ان شاءاللّه به طفیلی نماز شما، نماز ما هم قبول باشد! کسی چه می داند؟ خدا در گوشه و کنار، بنده هایی دارد که آنها را دوست دارد، آنها هم خدا را دوست دارند، دل به او داده اند; قیافه خاصی هم ندارند، بین مردم گم نامند. خدا به برکت آنها، به دیگران رحم می کند، برای آنها رحمت نازل می کند. در محلی که آنها باشند، خدا بر آنها رحمت می کند و این رحمت شامل همه می شود. ان شاء اللّه ذکر روایات اهل بیت: یا آیات کریمه قرآن موجب شود که دل ها تکانی بخورد و افراد تصمیم بگیرند نماز را از این به بعد قدری بهتر بخوانند; هم در وقتش بیشتر رعایت کنند، هم در آدابش، هم در توجه قلبی اش. به هر حال، اگر چنین شد، می فرماید: (أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ، الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) (مؤمنون: 10و11) کسانی که این اوصاف را داشتند، اهل فلاح هستند و وارث فردوس و بهشت اعلا خواهند بود.
در این تعبیر، نکته های تفسیری است. البته مفسّران بزرگ درباره اش بحث کرده اند. شاید یکی از نکته هایش این باشد: همان گونه که ارثی که به انسان می رسد در مرحله قبلی، دیگران آن را فراهم کرده اند و در این مرحله در اختیار انسان قرار می گیرد، بدون اینکه برای دست یافتن به آن زحمت زیادی کشیده باشد، مؤمنان هم وقتی رحمت های بی پایان الهی را در بهشت دریافت می کنند، می بینند چندان تناسبی با کارهایشان ندارد، چند لحظه ای در دنیایی گذران بوده اند; مثل چشم بر هم زدنی، کارهای ناقصی هم انجام دادند، اما خدا با لطف و تفضّل خودش، این همه نعمت های عظیم به آنها مرحمت کرده که چشم کسی ندیده، گوش کسی نشنیده و به ذهن کسی خطور نکرده است و در این راه ثابت مانده اند ـ نعمت هایی را می بینند که عاریه ای نیست; امور دنیا هر چه بود، چند صباحی در دستشان بود و از آنها گرفتند، اما اینها برایشان ثابت خواهد ماند ـ می بینند وارث بهشت هستند، بهشت ملک آنها می شود; ملکی که بسیار فراتر از زحمتی است که برایش کشیده اند و دیگر کسی از دست آنها در نمی آورد; (هُمْ فِیها خالِدُونَ.)
امیدواریم خدای متعال به برکت اهل بیت:، بخصوص به برکت حضرت ثامن الحجج ـ صلوات اللّه علیه و علی آبائه و ابنائه المعصومین ـ عنایتی بفرماید و همه ما را از صدقه سر اهل بیت: بیامرزد و توفیق پیروی صحیح از دستورات آنها و سیره آنها را به همه مرحمت بفرماید.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ علی(ع): «من استاک کل یوم مرّتین فقد ادام سنّة الانبیاء: ـ و کتب له بکل صلاة یصلّیها ثواب مأة رکعة...» (نرم افزار «معجم عقائدی»، به نقل از: محمّد سبزواری، معارج الیقین فی اصول الدین، ص 151.)
2ـ الصادق7: «اربع من سنن المرسلین: التعطّر و السواک و النساء الحناء» (نرم افزار «معجم فقهی»، به نقل از: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ص 52.
3ـ النبی9: «رکعتان یصلّیهما متعطّر افضل من سبعین رکعة یصلّیهما غیر متعطّر.» (نرم افزار «معجم عقائدی»، به نقل از: بهائی عاملی، مفتاح الفلاح، ص 235.)
4ـ روی عن الصادق7، فی قوله ـ عزّ و جل: (خذوا زینتکم عند کل مسجد)، «ان الزینة هی العمامة و الرداء.» (همان، به نقل از: شیخ مفید، المقنعه، ص 202.)
5ـ عن ابی بصیر عن ابی عبداللّه7 قال: سئلته (خذوا زینتکم عند کل مسجد)، قال: «هو المشط عند کل صلاة فریضة و نافلة.» (همان، به نقل از: حویزی، تفسیر نورالثقلین، ص 19.)
6ـ عن مولی لبنی هاشم عن محمّدبن جعفر بن محمّد، قال: «خرج علی بن الحسین7 لیلة و علیه جبّة خز و کساء خز قد غلف لحیته بالغالیة، فقالوا: فی هذه اللیلة فی هذا الهیئة؟ فقال: انّی ارید ان اخطب حورالعین الی اللّه ـ عزّ و جلّ ـ فی هذه اللیلة.» (همان، به نقل از: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 5، ص 229.)