آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

در جلسه قبل، حضرت استاد نکاتی درباره نماز به عنوان نخستین سفارش خداوند به انبیا و اولیا، بالاترین اعمال، راز و رمز وصول عارفان، و نیز ضرورت توجه و هوشیاری در نماز مطرح کردند. در ادامه همین مباحث، ایشان درباره اصالت نیّت در کارها، ارزش اخلاص و نیز پیرامون ریا نکات ارزشمندی برای اهل معرفت مطرح کرده‏اند که به محضر خوانندگان گرامی تقدیم می‏گردد.
مقدّمه
در جلسه گذشته گفته شد که بالاترین وظیفه‏ای که انسان نسبت به خدای متعال دارد، بر حسب آنچه از آیات و روایات استفاده می‏شود، نماز است، و اهتمامی که در ادیان به نماز شده به هیچ امر دیگری نشده است. این به دلیل تأثیری است که این عمل مقدّس در سعادت، کمال و در رشد و ترقّی معنوی انسان دارد. درباره، نماز چند بخش مسائل مطرح می‏شوند که یک بخش آن‏ها مربوط به مسائل فقهی نماز است.
ضرورت توجه به مسائل نماز
توصیه می‏کنم که برادران و خواهران ارجمند این مسائل را جدّی بگیرند. درست است مسائل نماز ساده‏اند، انجام نماز هم چند دقیقه بیشتر طول نمی‏کشد، ولی گاهی در اثر غفلت و کم توجهی، انسان بعضی از مسائل را درست یاد نمی‏گیرد، یک عمر نماز می‏خواند، بعد معلوم می‏شود همه نمازهایش باطل بوده‏اند. حتی ممکن است بعضی‏ها مسائل غسل را درست عمل نکنند - خدای نکرده - یک عمر زندگی کرده‏اند، بچه‏دار شده‏اند، نوه‏دار شده‏اند، بعد معلوم شود غسلشان باطل بوده است. اگر انسان چند ساعت وقت صرف کند، احکام نماز را با مقدّماتش درست یاد می‏گیرد. یک کلمه که در قرائت نماز، آدم به غلط بگوید، سایر چیزهایش هم که درست باشند، همه نمازش باطل است. گاهی پس از چهل، پنجاه سال معلوم می‏شود همه نمازها باطل بوده‏اند، دوباره باید همه را اعاده کند؛ قضا کند.
به هر حال، این توصیه کلی است که اهتمام داشته باشید، به ویژه مسائل نماز را یاد بگیرید؛ خیلی هم وقت نمی‏گیرد. این جلوگیری می‏کند از اینکه مبادا یک روز متوجه شویم همه نمازهایمان باطل بوده‏اند و آن وقت، دیگر نه برایمان میسّر می‏باشد قضای آن‏ها را بجا بیاوریم و نه می‏شود از آن صرف‏نظر کرد.
ارزش نیّت در کارها
دو دسته دیگر از مسائل هستند که بجاست درباره آن‏ها بحث شود: یک دسته مسائلی که در هر عبادتی توجه به آن‏ها اهمیت دارد؛ یکی از آن‏ها هم نماز است؛ یک دسته هم مسائلی که مخصوص نماز یا اجزای نماز است؛ مانند قرائت و دعا.
آنچه در این ارتباط اهمیت دارد به آن توجه کنیم این است که روح همه اعمال و عبادات «نیّت» است. ارزش هر کاری به نیّت است. ما در رفتارهای ارزشی خودمان که در زندگی روزمرّه انجام می‏دهیم، اگر دقت کنیم، می‏بینیم واقعا وقتی این کارها ارزش دارند که نیّت صحیحی داشته باشند. فرض کنید دوستی به شما می‏رسد، سلام می‏کند، می‏گوید: حال شما چطور است؟ قربانت بروم! چقدر دوستت دارم! دلم برایت تنگ شده بود. اگر واقعا نیّت او این باشد که به شما اظهار محبت کند و باعث این بشود که محبت شما به همدیگر بیشتر گردد و در راهی که خدا دوست دارد این محبت موجب رشد شما شود، این کارش خیلی ارزش دارد. اما اگر متوجه شدید این حرف‏های او کلک است، دامی است برای اینکه از شما استفاده کند و در واقع، علاقه‏ای به شما ندارد و این حرف‏ها نشانه‏ای از محبت درونی او نیست، آیا واقعا برای حرف‏های او هیچ ارزشی قایل هستید؟ یک کسی به شما می‏رسد، احترام می‏کند، تعظیم می‏کند، اگر بدانید دارد شما را مسخره می‏کند ـ با اینکه کار او مانند دیگران است، گفتن کلمات معمولی است، انجام حرکات عادی است ـ آیا این کارهای او هیچ ارزشی دارند؟ اگر ضد ارزش نباشند، ارزش منفی نداشته باشند، ارزش مثبتی هم نخواهند داشت. پس اصولا کارهایی که از عقلا و سرمی‏زند و قابل این هستند که خوب و بد به آن‏ها نسبت داده شود، ارزش آن‏ها بستگی به نیّتی دارد که انجام‏دهنده در نظر دارد.
اینکه نیّت‏ها در ارزش اعمال چقدر فرق می‏کنند یک بحث گسترده دیگری است. به کارهای عرفی و اجتماعی خودمان هم کاری نداریم، بحث ما درباره نماز است. نمازی که این‏همه اهمیت دارد و این همه از فضایل آن در آیات و روایات آمده، همین نماز ممکن است منشأ ترقّی انسان به مدارج و مراتبی بشود که اصلا تصور آن برای ما مشکل است یا میسّر نیست؛ یعنی بندگان خدا، دوستان خدا در اثر نماز به جاهایی رسیده‏اند که ما اصلا نمی‏توانیم تصور کنیم به کجا رسیده‏اند. و این شوخی نیست، تعارف نیست. اجمالا «الصلاةُ معراجُ المؤمنِ»؛ نماز معراج است، می‏تواند آدم را عروج بدهد. تا کجا؟ مراتبی که ممکن است انسان در اثر نماز برایش پیدا شود، شبیه به بی‏نهایت‏اند. اما همین نمازی که این‏قدر هنر دارد، می‏تواند آدم را ته جهنم بفرستد! آدم نماز بخواند با نماز خواندش جهنمی بشود! چرا؟ تفاوت آن‏ها به نیّت است.
ریا؛ عامل سقوط اعمال
این روایت را، هم شیعه نقل کرده است، هم سنّی؛ سندهای متعدد دارد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: دو نفر وارد مسجد می‏شوند، هر دو نماز می‏خوانند؛ یکی با نماز خواندن از عذاب نجات پیدا می‏کند و بهشتی می‏شود، دیگری با همان نماز خواندن جهنمی می‏شود. سؤال کردند: چطور چنین چیزی ممکن است؟ فرمودند: یکی وارد مسجد می‏شود به خودش می‏بالد که عجب نماز خوبی می‏خوانم! نماز می‏خواند برای اینکه توجه دیگران را جلب کند؛ مدّش را می‏کشد، قرائتش را بهتر می‏خواند، اظهار خضوع و خشوع می‏کند؛ برای اینکه خودنمایی کند. این شخص نمازش باطل می‏شود، به خاطر ریایش هم جهنّمی می‏گردد. اما شخص فاسقی وارد مسجد می‏شود، نماز می‏خواند، اما با حالت خجالت و سرافکندگی، با خوف و رجا که آیا نماز من قبول می‏شود یا نه. بعد هم در نماز، حالت توبه برایش پیدا می‏شود، تصمیم می‏گیرد دیگر گناه نکند. همین نمازش باعث می‏شود از جهنم نجات پیدا کند و بهشتی بشود. تفاوت این دو به چه بود؟ به نیّت، به انگیزه‏هایی که باعث انجام این عمل شدند و در کیفیت عمل آن‏ها اثر گذاشتند. پس روح اعمال ارزشی، از کارهایی که خوب و بد هستند، ارزش مثبت یا ارزش منفی دارند، نیّت آن‏هاست؛ یعنی آنچه موجب می‏شود آن کار را انجام دهیم؛ انگیزه‏ای که در درون ما پیدا می‏شود و ما را وادار به انجام آن کار می‏کند تا به شکلی خاص آن را انجام دهیم، آن نیّت است. نیّتی که اینجا منظور ماست، همان «انگیزه» است؛ چیزی که آدم را وادار می‏کند به اینکه کاری را از اصل انجام دهد، یا با یک کیفیت خاصی انجام دهد.
بعضی نیّت‏ها هستند که عبادت‏ها را بکلی باطل می‏کنند و نه تنها هیچ اثر مثبتی ندارند، بلکه موجب سقوط هم می‏شوند؛ مثل نیّت ریا. ریا یعنی: خودنمایی؛ انسان خودش را به دیگران نشان دهد، طوری رفتار کند که دیگران ببینند و او خوشش بیاید که او را این‏جور می‏بینند. عملی را انجام دهد تا دیگران او را بپسندند. شاید یادش هم نیست که خدا هم اعمال او را می‏بیند. توجه دل او به این است که دیگران چه می‏گویند، چه جور رفتار کند که مردم او را آدم خوبی بدانند، اهل عبادت بدانند؛ از این خوشش می‏آید. این انگیزه می‏شود که یا اصلا نماز بخواند یا نمازش را با کیفیت خاصی بخواند. این اسمش «ریا» است.
در قرآن کریم، بخصوص در مورد نماز، در دو جا توجه داده شده است که مواظب باشید اگر ریا در نمازتان بیاید به قول قرآن، وای به حالتان!
(فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ) (ماعون: 4-6) «یراؤون» یعنی: ریا می‏کنند. قرآن می‏فرماید: وای بر این نمازگزاران!
در جای دیگر هم ریا در نماز را نشانه نفاق معرفی می‏کند: (وَإِذَا قَامُواْ إِلَی الصَّلاَةِ قَامُواْ کُسَالَی یُرَآؤُونَ النَّاسَ وَلاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلا) (نساء: 142) منافقان، چه منافقان قدیم، چه منافقان جدید ـ فرقی نمی‏کند ـ نمی‏گفتند ما دین را قبول نداریم. اگر می‏گفتند که منافق نمی‏شدند. «منافق» یعنی کسی که تظاهر به قبول دین می‏کند، ولی در دلش باور ندارد. برای اینکه مردم آن‏ها را دیندار حساب کنند، مسلمان حساب کنند، مسجد هم می‏آمدند، نماز هم می‏خواندند، منتها قرآن آن‏ها را معرفی می‏کند که این‏ها به خاطر نفاقشان، نمازشان با نشاط نیست، با کسالت است: (وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ کُسَالَی) (توبه: 54) چون علاقه‏ای به نماز ندارند. نماز آن‏ها برای نشان دادن است، می‏خواهند به مردم نشان بدهند که ما نمازخوان هستیم. در این دو مورد، در قرآن »ریا« در مورد خود نماز به کار برده شده است: یکی به عنوان وصف منافقان، دیگری هم به عنوان وصف کسانی که از نمازشان بهره‏ای نمی‏برند، بلکه نماز مستوجب عذاب آن‏ها می‏شود.
اما بعضی جاها مطلقا در مورد عبادات، از جمله زکات و جهاد تعبیر «ریا» در قرآن به کار رفته است: در مورد زکات می‏فرماید: (وَالَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاء النَّاسِ) (نساء: 38) «رئاء» همان ریا است، همزه‏اش تبدیل به یاء شده.
یک جا هم در مورد جهاد می‏فرماید: (وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَارِهِم بَطَرا وَرِئَاء النَّاسِ) (انفال: 47)
پس ریا اختصاص به نماز ندارد. هر عبادتی که ممکن است به دیگران نشان داده شود یا آدم از نشان دادن به دیگران خوشش بیاید، بخواهد که دیگران او را انجام‏دهنده این عبادت یا دارای این کیفیت بدانند، این عمل ریا می‏شود.
اخلاص؛ عامل قبول عمل
در مقابل ریا، اخلاص است؛ یعنی قصدش خالص باشد، نشان دادن به دیگران، کسب رضایت آن‏ها و ستایش کسی در آن مقصود نباشد، اگرچه ممکن است در حضور دیگران باشد، دیگران هم او را ببینند. حتی گاهی ممکن است نشان دادن به دیگران هم خودش نوعی عبادت باشد؛ مثلا، قرآن درباره انفاق می‏فرماید: آن را، هم سرّا انجام دهید و هم علنا. در روایاتی که هم از طریق شیعه نقل شده و هم از طریق اهل تسنّن، آمده است که خدا دوست دارد کسی اگر با دست راستش انفاق می‏کند، دست چپش نفهمد؛ چنان این کار مخفیانه انجام بگیرد که هیچ کس متوجه نشود، حتی آن دستش. ولی گاهی انفاق علنی مطلوب است؛ برای اینکه دیگران یاد بگیرند؛ چون هر کار خوبی وقتی در جامعه آشکارا انجام بگیرد، باعث تشویق دیگران می‏شود. ولی در اینجا هم انسان باید مواظب باشد که مبتلا به ریا نشود. آنجا که می‏خواهد علنا کار خیری انجام دهد، باید مواظب دلش باشد که چرا می‏خواهد علنی انجام دهد؟ آیا برای این است که دیگران یاد بگیرند و تشویق بشوند، یا برای این است که او را بشناسند به اینکه آدم خوبی است، بذل و بخشش دارد و کارهای خوب انجام می‏دهد؟
به هر حال، این مسئله بس مهم است؛ چنان‏که یک کار مشخص، با حجم مشخص، با وقت مشخص، مثلا، پنج دقیقه نماز خواندن، یک نفر را جهنمی می‏کند و یک نفر را بهشتی. چیزی که این‏قدر اهمیت دارد، ما هم باید حواسمان را جمع کنیم. نباشد یک وقت دلمان خوش باشد به اینکه کار خوبی انجام داده‏ایم، نماز خوبی خوانده‏ایم، عبادت خوبی کرده‏ایم، ولی بعد که پرونده را باز می‏کنیم، ببینیم هیچ خبری نیست! کجا رفته است؟ می‏گویند: این کار را برای فلان کس انجام دادی، مزدش را از او بگیر. آن کار را کردی که مردم بگویند عجب آدم خوبی است! گفتند، مزدش را گرفتی.
در بعضی روایاتْ تعبیرات عجیب هستند. گاهی در برخی عبادت‏ها، قصدهای ریای خفی وجود دارند که حتی بسیاری از طبقات ملائکه هم متوجه نمی‏شوند. در روایتی نقل شده است که بعضی اعمال یا بعضی نمازها که کسانی انجام می‏دهند ـ چون باید از طبقات آسمان‏ها بگذرد ـ البته ظاهرا منظور این آسمان حسی نیست، مراتبی است که فرشتگان خدا در آن قرار دارند و اعمال را به طرف خدا می‏برند. خدا هم که بالای آسمان‏ها نیست، خدا همه جا هست؛ یعنی از مراتبی که باید بین این وجود مادی محسوس ما باشد تا مقام الوهیت، وسایطی در کارند ـ ملائکه آسمان اول می‏پذیرند، به آسمان دوم می‏برند. ملائکه آسمان دوم آن را بر می‏گردانند، می‏گویند: یک جای آن اشکال دارد؛ نیّت خراب بوده است. بعضی اعمال تا آسمان هفتم هم بالا می‏روند. ملائکه همه این طبقات هم متوجه نمی‏شوند که آن اعمال عیب دارند. وقتی به پیشگاه الهی عرضه می‏کنند، خطاب می‏شود که ببرید آن را به سینه صاحبش بزنید که این کار را برای من انجام نداده است! «ارادَ به غیری.» کاری را که برای غیر من انجام شده است؛ نمی‏پذیرم اگر بعضی از این مضمون‏ها را نقل کنیم شاید موجب یأس و ناامیدی شود. از بقیه این‏ها صرف‏نظر می‏کنیم.
امکان عبادت در سراسر عمر
به هر حال، آدم باید خیلی مواظب دلش باشد که به چه نیّتی کارهایش را انجام می‏دهد. البته ما همه اعمالمان را می‏توانیم به صورت عبادت انجام دهیم، حتی خوردن و خوابیدن را. تمام حرکاتی که انسان در زندگی انجام می‏دهد، می‏تواند به صورت عبادت انجام بدهد، در صورتی که قصدش این باشد که کاری را انجام دهد چون خدا راضی است. هر نشستی، هر برخاستی، هر حرکتی، هر خوردنی و هر خوابیدنی انجام دهید و قصدتان واقعا این باشد که خدا راضی باشد، آن عمل عبادت به حساب می‏آید. در این‏جور عبادت‏ها، اگر آدم قصد خالص نداشته باشد، ضرری نمی‏کند، دیگر او را جهنم نمی‏برند، فقط ثوابش را ندارد. اما وقتی در نماز ریا باشد، نه تنها قبول نمی‏شود و ثواب ندارد، بلکه او را جهنمی هم می‏کند. بنابراین، بخصوص درباره نماز، خیلی باید دقت کنیم که نیّتمان خالص باشد. مبادا عبادتی که کیمیاست و در چند دقیقه می‏تواند انسان را از مراتب بسیار پایین به مراتب بسیار عالی سوق بدهد، چنین گوهر ارزنده‏ای، راحت، از دستمان برود.
شما اگر یک جواهر قیمتی در خانه داشته باشید و از بین برود چقدر ناراحت می‏شوید؟ چیزی که ـ مثلا ـ میلیون‏ها قیمت آن است بشکند، از ارزش می‏افتد. دو رکعت نماز شما می‏تواند قیمتش از همه این عالم مادی بالاتر باشد. چیزی که بتواند آدم را از جهنم در آورد و به بهشت برساند، با چه چیزی قابل مقایسه است؟ اگر آدم نگاه کند، ببیند همین نماز باطل شد، چقدر غصّه دارد! بنابراین، باید حواسمان را جمع کنیم، نیتمان را در عبادات، مطلقا، خالص کنیم، بخصوص درباره نماز که عبادت بسیار ارزشمند و گوهر گران‏بهایی است. خداوند به همه ما توفیق بدهد و به همه ما نیت خالص در انجام همه اعمال مرحمت فرماید.

تبلیغات