آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

جایگاه و نقش اهل بیت(علیهم السلام) در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنى همزمان با نقش تأثیرگذار رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در تفسیر آیات قرآن و تربیت مفسّران گران قدرى از صحابه، از حضرت على(علیه السلام) به عنوان صدرُالمفسّرین و آگاه ترین اشخاص به ظاهر و باطن قرآن، شروع مى شود. على بن ابى طالب(علیه السلام) به عنوان یک شاگرد ویژه، که تمام مسائل وحى و شریعت را از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)آموخته بود، خود به تربیت مفسّران پرداخت و به گونه اى در فرهنگ و دانش آن عصر نفوذ نمود که هیچ یک از صحابه داراى هر دانش و منصبى که بودند، خود را بى نیاز از وى نمى دیدند. بزرگ ترین مفسّران صحابه پس از حضرت على(علیه السلام)مانند ابن عباس، ابن مسعود و اُبىّ بن کعب، به علم بى نظیر آن حضرت اعتراف نموده اند، بلکه در بسیارى از موارد، علم تفسیر خود را وامدار ایشان مى دانند.
ابن عباس مى گوید: تمام آنچه را از تفسیر فرا گرفتم، از على بن ابى طالب(علیه السلام) است.1
ابن مسعود با اتصال معنوى و رابطه فکرى با على(علیه السلام)، آموزه هاى خود را متأثر از دانش و معلومات او مى داند و مى گوید: «من تفسیر را از على(علیه السلام)برگرفتم و از او استفاده بردم و معلوماتم را بر او خواندم. بى شک على(علیه السلام) بهترین و دانشمندترین مردم پس از پیامبر خداست.»2
افزون بر آن، این شیوه در خاندان اهل بیت(علیهم السلام) ادامه یافته و پس از عصر صحابه، در دوران هاى بعد نیز این تلاش ها ادامه مى یابند و پیشوایان از اهل بیت(علیهم السلام)به افاضه علوم و گسترش فرهنگ قرآنى مى پردازند. خانواده على بن ابى طالب نیز این کار را انجام مى دادند و حتى حضرت زینب(علیها السلام) به بانوان قرآن مى آموخت. امام سجاد و امام باقر و سایر ائمه(علیهم السلام)ادامه دهنده این راه بوده اند.
این نوشتار به نقش اهل بیت(علیهم السلام)در تفسیر تابعین مى پردازد. منظور از «تابعى» کسى است که صحابى را ملاقات کرده و ایمان به پیامبر آورده و در حال اسلام از دنیا رفته باشد3 و منظور از «اهل بیت(علیهم السلام)» همان گونه که در آیه «تطهیر» (احزاب: 33) مطرح شده است و روایات فراوانى از شیعه و اهل سنّت آن را تأیید مى کند،4 پیامبر(صلى الله علیه وآله)، على بن ابى طالب، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)است. اما در مفهوم گسترده ترى، مطابق روایات، شامل چهارده معصوم(علیهم السلام)مى شود که در روایات نام تک تک آن ها آمده است.5
اما از آن رو که بیش تر روایات تفسیرى تابعین و مطالب رسیده از آن ها در تفسیر6 همزمان با امام سجّاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)مى باشد، بدین جهت در این نوشتار نقش این سه امام در تفسیر تابعانى که هم عصر بوده اند، مورد بررسى قرار مى گیرد:
افراد زیادى از تابعان که به تفسیر قرآن معروفند، دانش تفسیر خود را وامدار این امامان مى دانند. از جمله آن ها مى توان به سعید بن جبیر، طاووس یمانى، عطیه سعد عوفى، جابر بن یزید جُعفى، محمدبن سائب کلبى، سدّى کبیر، قتاده، زید بن اسلم و ده ها شخصیت دیگر اشاره کرد.
پیش از هر چیز، به برخى از مهم ترین مبانى و اصولى که این امامان به شاگردان خود ارائه نموده اند، اشاره مى شود.
مبانى اهل بیت در تفسیر تابعین
اهل بیت(علیهم السلام) داراى مبانى بسیار روشن و گویایى در تفسیر هستند. این مبانى در آموزه هایى که به شاگردان مکتب تفسیریشان ارائه داده اند، این مبانى نقش تعیین کننده و اثرگذار در فهم و برداشت هاى قرآنى دارند که مهم ترین آن ها عبارتند از:
1. تفسیر با امور علمى و قطعى
شرح و توضیح کلام خداوند با امور ظنى و احتمالى منجر به تفسیر به رأى مى شود و از مصادیق سخن گفتن بدون علم درباره قرآن است که منجر به شبهه «افتراء على الله» خواهد شد. امام باقر(علیه السلام) در مکتب تفسیرى خود از تفسیر به این شیوه نهى نموده است; از جمله در سفارش به قتادة بن دعامه (117 هـ.ق) از تابعین مدرسه عراق (که روایات فروانى در تفسیر دارد) این مطلب را بیان داشته است. زید شحام گوید: قتادة بن دعامه نزد ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) آمد. امام فرمود: اى قتاده، توفقیه اهل بصره هستى؟ گفت: چنین مى پندارند. ابوجعفر فرمود: به من خبر رسیده است که تو قرآن را تفسیر مى کنى؟ قتاده گفت: آرى. امام(علیه السلام) به وى فرمود: با علم آن را تفسیر مى کنى یا با جهل؟ گفت: با علم.
ابوجعفر(علیه السلام) فرمود: اگر با علم آن را تفسیر مى کنى، پس تو، تو هستى (در همان رتبه اى هستى که گمان مى کنى.) حال من از تو مى پرسم.
قتاده گفت: بپرس. امام(علیه السلام) از معناى آیه اى سؤال نمود و او پاسخ ناصحیح داد و امام او را متوجه اشتباهش نمود و فرمود: واى بر تو اى قتاده! اگر قرآن را از پیش خود (و با رأى و دیدگاه شخصى خود) تفسیر مى کنى پس به حقیقت، هم خود هلاک شده اى و هم دیگران را هلاک کرده اى.7
از این روایت استفاده مى شود که تفسیر باید بر اساس علم باشد و در غیر این صورت، اگر بر اساس رأى و دیدگاه شخصى باشد، موجب هلاکت خود مفسّر و دیگران خواهد شد.
2. توجه به مسائل اعتقادى (بُعد توحیدى) آیات
در برخى مواقع، ائمه(علیهم السلام) مخاطبان خود را به بُعد توحیدى آیات توجه مى دادند:
در روایت است که عمرو بن عبید8 از امام باقر(علیه السلام)معناى غضب خداوند در آیه «و مَن یَحلُل علیهِ غضبى فقد هوى» (طه: 81) را پرسید. حضرت فرمود: «هو العقابُ یا عمرو، انّه مَن زَعم انّ اللّه ـ عزّو جلّ ـ زال من شىء الى شىء فقد وصفه صفةَ مخلوق...»9
در روایت دیگرى آمده است: «کسى که گمان ببرد، چیزى مى تواند خداوند را تغییر دهد، کافر است.»10
امام باقر(علیه السلام) توحید حقیقى را بیان نموده و بُعد توحیدى در آیات را مورد توجه قرار داده است.
3. توجه به بُعد ولایى آیات
جابر بن یزید جعفى (م 127 هـ.ق)، که از تابعان مدرسه عراق است، گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره آیه شریفه «لئن قُتِلتم فى سبیل الله اومُتُّم»11 پرسیدم.
امام باقر(علیه السلام) فرمود: اى جابر، آیا مى دانى منظور از «سبیل الله» در آیه چیست؟ پاسخ دادم: نه، نمى دانم، مگر این که از تو بشنوم. حضرت فرمود: "سبیل الله" على(علیه السلام) و فرزندانش مى باشد و آیه مى فرماید: کسى که در راه ولایت اینان کشته شود، کشته شده راه خداست و کسى که در ولایت (و با ولایت) اینان بمیرد، در راه خدا مرده است.12
توجه به بعد ولایى آیات نه تنها در این روایت، بلکه در بسیارى از سخنان ائمه اطهار(علیهم السلام)یک اصل حاکم بر تفسیروفهم قرآن مى باشد. درروایتى،امام صادق (علیه السلام)مى فرماید: «انّ اللّه جعلَ ولایتَنا اهل البیتِ قطبَ القرآنِ و قطبَ جمیعِ الکتب، علیها یستدیرُ محکمُ القرآن.»13
4. جاودانه بودن قرآن
قرآن کریم آخرین کتاب آسمانى براى هدایت بشر است; از این رو، باید قوانین آن به گونه اى باشند که تا روز قیامت بتوانند نقش هدایتگرى براى فرد و جامعه ایفا نمایند. لازمه این مبنا برخوردار بودن قرآن کریم از احکام جاودانه و انطباق با زمان هاى حال و آینده و نیز برخوردارى از باطنى عمیق است.
بدین روى، امام باقر(علیه السلام) در روایتى مى فرماید: «اگر این طور باشد که وقتى آیه اى درباره قومى نازل شد، پس از آن که آن قوم مردند، آیه نیز بمیرد، چیزى از قرآن باقى نمى ماند. ولى قرآن کریم تا آسمان و زمین هست، جارى است.»14
همچنین امام صادق(علیه السلام) فرموده است: «قرآن تأویلى دارد که بسان روز و شب و مه و مهر در جریان است.»15
امام سجاد(علیه السلام) و تفسیر قرآن
على بن الحسین(علیه السلام) صاحب صحیفه کامله سجّادیه، زبور آل محمد(صلى الله علیه وآله)، پس از واقعه کربلا ملجأ و پیشواى دینى و فکرى و معنوى شیعه در عصر خود بود. از لابه لاى تفاسیر شیعه و اهل سنّت روایات تفسیرى فراوان از ایشان به چشم مى خورد که مرحوم سید عبدالرزاق مقرّم در کتاب الامام زین العابدین 21 مورد آن را نقل کرده است.16 همچنین تفسیر معروف و مفصّلى از «بسم الله الرحمن الرحیم» در تفسیر البرهان (ج 1، ص 45 و نیز ص 49) وجود دارد که امام(علیه السلام)تمام کلمات این جمله را به صورت بسیار زیبا و کامل تفسیر کرده است.
در تفسیر نورالثقلین (ج 2، ص 272 و ج 5، ص 664) نیز مذاکرات تفسیرى بین امام سجاد(علیه السلام) و عبّاد بصرى نقل شده است.
در ضمن روایتى از امام على بن الحسین(علیه السلام) نقل شده است: منظور از «قریه» در آیه شریفه «و کم قصمنا من قریة کانَت ظالمة» (انبیاء: 11) اهل قریه است. دلیل آن جمله بعد در همین آیه است: «و انشأنا بعدها قوماً آخرین.» در این جمله، تعبیر به «قوم» شده و این قرینه اى است بر این که اهل قریه اى نابود مى شود و قومى دیگر جاى آن ها مى آید.17 امام سجاد(علیه السلام)شاگردان بسیارى را در تفسیر تربیت نمود که برخى از شاگردان مکتب تفسیرى آن حضرت عبارتند از:
1. سعید بن جبیر (م 95 هـ.ق)
روایات فراوانى در کتاب هاى تفسیرى شیعه و اهل سنّت از وى نقل شده است. وى در سال 95 هـ.ق در سن 49 سالگى به دست حجّاج بن یوسف ثقفى به شهادت رسید.18 مناظره او با حجّاج معروف است.19 از روایات استفاده مى شود که وى شیعه و از محبّان اهل بیت(علیهم السلام)بوده و علت قتل وى را نیز همین دانسته اند. او پیرو امام زین العابدین(علیه السلام) بود و آن حضرت نیز وى را مى ستود.20
سعید بن جبیر اعلم تابعان و مفسّران زمان خود بود  و وثاقت او مورد اتفاق اصحاب صحاح ستّه اهل سنّت و کتب اربعه شیعه مى باشد.21
قتاده، که خود از مفسّران بنام تابعان است، مى گوید: چهار تن در موضوعات و مسائل گوناگون اعلم مردم زمان خود بودند: عطاء بن ابى رباح در احکام و آیین دینى، سعید بن جبیر در تفسیر، عکرمه در تاریخ و سیره و حسن بصرى در حلال و حرام.22
2. سعید بن مسیّب (م 94 هـ.ق)
ابومحمد سعید بن مسیّب از مفسّران معروف تابعان است. در کتاب هاى رجال از شخصیت او تمجید شده و وى را از محبان اهل بیت(علیهم السلام)شمرده اند. کشى در رجال خود، در ضمن روایتى از امام کاظم(علیه السلام) او را حوارى امام على بن الحسین(علیه السلام) به شمار آورده است.23 دانشمندان اهل سنّت نیز او را ستوده اند. ابن خلکان او را «سید تابعان» و یکى از فقهاى سبعه مدینه مى داند.24
در روایتى نیز امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «سعید بن مسیّب و قاسم بن محمد بن ابى بکر و ابوخالد کابلى از ثقات على بن الحسین(علیه السلام)بودند.»25
در هر صورت، شیخ طوسى او را از اصحاب امام سجاد(علیه السلام)مى داند و فرموده: «از آن حضرت شنیده و روایت کرده است.»26 محدّث قمى نیز وى را حوارى امام سجّاد(علیه السلام) به شمار آورده است27 و در نتیجه، مى توان گفت: بعید نیست که او عمده علوم خود را از آن حضرت فرا گرفته باشد. بنابراین، روایاتى که در باره مذمّت او وارد شده همه ضعیف و مردودند.28
3. طاووس بن کیسان (م 106 هـ.ق)
ابوعبدالرحمن طاووس بن کیسان همدانى از ایرانیان و یکى از مفسّران معروف تابعان است.29 روایاتى در فضایل و تقواى او بیان شده است; از جمله این که او از عبّاد یمن و مستجاب الدعوه و کسى بوده که چهل بار حج به جا آورده است.30 ابن شهرآشوب،31 شیخ طوسى و صاحب روضات الجنّات او را از اصحاب امام سجّاد(علیه السلام) معرفى نموده اند.32
4. سُدّى کبیر (م 127 هـ.ق)
اسماعیل بن عبدالرحمن کوفى معروف به «سُدّى کبیر» از مفسّران تابعى و در میان تابعان، از جمله افرادى است که بیش ترین روایات تفسیرى را نقل کرده.33 سُدّى از اصحاب امام سجّاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) بوده است.34
5. زید بن اسلم عَدْوى (م 136 هـ.ق)
ابو اسامه زید بن اسلم عدوى اهل مدینه و از مفسّران تابعى است35 و در کتاب هاى تفسیرى شیعه و سنّى روایاتى از او نقل شده. نام او در سند روایات اهل سنّت آمده و او را از راویان صحاح سته برشمرده اند.36 نام او همچنین در سند روایات شیعه، از جمله در فروع کافى (ج 6، ص 415) و بحارالانوار (ج 2، ص 299 و ج 3، ص 8، حدیث 19) آمده است.
ابن ندیم کتابى تفسیرى براى وى نقل کرده است.37 در هر صورت، اهل سنّت وى را از کبار تابعین و ثقه در روایات معرفى کرده اند.38 علماى شیعه از جمله شیخ طوسى نیز وى را از اصحاب امام سجاد(علیه السلام)برشمرده اند. تعبیر شیخ نشان مى دهد که او با امام سجاد(علیه السلام) همنشین بوده است.39 آیة الله خوئى نیز وى را از اصحاب امام سجاد(علیه السلام) مى داند و مى نویسد: «و عدّه البرقى ایضاً فى اصحاب السجّاد و الصادق(علیهما السلام).»40
6. ابوحمزه ثمالى (م 148 هـ.ق)
ابوحمزه ثمالى ثابت بن دینار کوفى از محبان اهل بیت(علیهم السلام) و از شیعیان خاص امام سجّاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) است. وى صاحب تفسیرى مستقل بوده که با تأسف این تفسیر از بین رفته است.41
امام رضا(علیه السلام) او را سلمان زمان خود معرفى کرده است.42 (در برخى نسخه ها، او لقمان معرفى شده است.)43
ابن ندیم در الفهرست44 و آقابزرگ تهرانى در الذریعه45 و داوودى در طبقات المفسرین46 وى را صاحب تفسیر معرفى کرده اند.
وى روایت کننده «رساله حقوق» و «دعاى سحر ماه رمضان» معروف به «دعاى ابوحمزه ثمالى» از امام سجاد(علیه السلام)است.
7. عطاء بن سائب
عطاء بن سائب ابومحمد ثقفى کوفى از پیشوایان حدیث است که روایات زیادى در کتب تفسیرى شیعه و اهل سنّت دارد.
آیة الله خوئى روایت او را از امام على بن الحسین(علیه السلام) در مسأله «قض» آورده، سپس فرموده است: «این روایت دلالت بر شیعه گرى او دارد.» سپس مى گوید: «توثیقاتى که از او درباره احادیث پیشین او رسیده و پس از آن (از نظر فکرى) تغییر کرده است، شاید از آن جهت باشد که ابتدا از عامّه بوده و سپس مکتب اهل بیت(علیهم السلام)را پذیرفته است.»47
ضحاک بن مزاحم (م 105 هـ.ق)
ضحاک بن ابراهیم هلالى، از مفسّران تابعین، آراء تفسیرى فراوانى در منابع شیعه و اهل سنّت دارد; از جمله مجمع البیان طبرسى و تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر روایات وى را نقل کرده اند: وى داراى تفسیرى بزرگ است که مرجع تفسیر طبرى و طبرسى قرار گرفته است. ضحّاک از اصحاب امام زین العابدین(علیه السلام) شمرده مى شود.48
امام باقر(علیه السلام) و تفسیر قرآن
ابن ندیم در کتاب خود، الفهرست از کتاب تفسیر امام باقر(علیه السلام) نام مى برد: کتاب الباقر محمد بن على(علیه السلام)(57ـ114) این کتاب را ابوالجارود زیاد بن منذر، رئیس فرقه جارودیه زیدیه، از آن حضرت روایت مى کند.49
نجاشى و شیخ طوسى نیز از وجود تفسیرى براى ابوالجارود که آن را از امام باقر(علیه السلام) روایت مى کند، خبر داده اند و این نقل داراى سند نیز مى باشد.50
بسیارى از روایات ابوالجارود از امام باقر(علیه السلام)هم اکنون در تفسیر على بن ابراهیم قمى وجود دارند. شیخ آقا بزرگ طهرانى مى نویسد: «ابوالجارود، نامش زیاد بن منذر (م 150 هـ.ق)، وى از آغاز ولادت نابینا بوده و طایفه زیدیه جارودیه منسوب به اوست. سه امام (امام زین العابدین، امام محمدباقر و امام صادق(علیهم السلام)) را درک کرده است، اما در این تفسیرش از خصوص امام باقر(علیه السلام) روایت مى کند و این در زمانى بوده که از نظر مذهب، مشکل نداشته است. و احتمال این است که ابوالجارود تفسیر را با املاى امام باقر(علیه السلام)نوشته باشد.51
در هر صورت، چه ابوالجارود را موثّق بدانیم یا ندانیم، اشکال این تفسیر این است که راوى آن مجهول است و اتصال سند و واسطه هاى آن از على بن ابراهیم قمى، که اوایل قرن چهارم بوده تا ابوالجارود که فوت او 150 هجرى مى باشد، روشن نیست.
امام باقر(علیه السلام) در عصر خود به توسعه علوم دینى از جمله تفسیر پرداخت و شاگردان فراوانى را تربیت نمود که برخى از شاگردان تفسیرى آن حضرت عبارتند از:
1. عطیه بن سعید عوفى (م 111 هـ.ق)
او از اصحاب امام باقر(علیه السلام) است که تفسیرى بزرگ در پنج جلد به او نسبت داده شده.52 اگر این نسبت صحیح باشد، در آن زمان چنین تفسیرى با این حجم کم نظیر، بلکه بى نظیر بوده است.
2. عطاء بن ابى ریاح (م 114 هـ.ق)
وى از فقهاى نامدار مکّه و فرزندان او (عبدالملک و عبدالله و عریف) همه از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)بوده اند.53 او همان کسى است که حدیث «ولایت» را در آخرین بیمارى ابن عباس از وى نقل کرده است.54
امام باقر(علیه السلام) در روایتى او را ستوده و ابونعیم او را در شمار تابعانى آورده که از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده اند.55
3. ابان بن تغلب (م 141 هـ.ق)
ابوسعید بکرى کوفى، شیخ طوسى درباره او مى گوید: «ثقه و جلیل القدر و داراى منزلتى بزرگ است. او از اصحاب امام سجّاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) بوده و از ایشان روایت کرده و نزد ایشان از جایگاه خاصى برخوردار است.»56
هرگاه به مدینه مى آمد، حلقه هاى درس دیگران به خاطر او تعطیل مى شد و «ساریة النبى» (ستونى در مسجد النبى) پیامبر(صلى الله علیه وآله) کنار آن مى نشست) به وى واگذار مى شد.57 البته این کار به فرمان امام باقر(علیه السلام)انجام مى گرفت. حضرت به او فرمودند: «در مسجد بنشین و فتوا بده; زیرا دوست دارم در میان شیعیانم مثل تو را ببینم.»58
4. جابربن یزید جعفى (م 128 هـ.ق)
جابر از مفسّران تابعى و از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)بود. شیخ طوسى او را از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)شمرده است.59
سید حسن صدر مى نویسد: جابر بن یزید جعفى از پیشوایان حدیث و تفسیر است و آن ها را از محضر امام باقر(علیه السلام)آموخته.60
نجاشى مى گوید: جابر بن یزید جعفى عربى اصیل بود و به دیدار امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نایل آمد و در زمان امام صادق(علیه السلام) در سال 128 هـ.ق درگذشت. او چند کتاب دارد که از جمله آن ها تفسیر است.61 از روایات استفاده مى شود که او از اصحاب سرّ اهل بیت(علیهم السلام) بوده است.62
کشى از جابر نقل کرده است که گفت: امام باقر(علیه السلام)هفتاد هزار حدیث براى من روایت فرمود که آن ها را براى احدى نقل نکرده و نخواهم کرد.63
آراء تفسیرى جابر (مباحث کلامى و اعتقادى، دفاع از ولایت و بیان ناسخ و منسوخ) به نقل از امام باقر(علیه السلام)در تفسیر عیّاشى (از جمله ج 1، ص 227، ح 61 و ص 330 و ح 148 و ص 59) آمده است. در تفاسیر دیگر نیز (از جمله البرهان سید هاشم بحرانى و نورالثقلین حویزى) روایات تفسیرى فراوانى از جابر نقل شده است.
5. شهر بن حوشب اشعرى (م 111 هـ.ق)
وى از مفسّران تابعى، از امام ابوجعفر باقر(علیه السلام) روایت کرده که برخى از روایاتش از طریق ابوحمزه ثمالى است. کلینى در ابواب گوناگون کافى از جمله «الاشارة و النص على الحسن بن على» از وى روایت کرده است.
آیة الله معرفت مى نویسد: طبرسى و على بن ابراهیم قمى بیش تر از طریق ابوحمزه به واسطه شهر بن حوشب از امام باقر(علیه السلام) روایت مى کنند.64
6. ابونضر محمد بن سائب کلبى (م 146 هـ.ق)
وى از مفسّران عالى قدر و از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) بوده است.65
امام صادق(علیه السلام) و تفسیر
مکتب شیعه وامدار تحوّل فرهنگى است که امام صادق(علیه السلام) ایجاد نمود. افزون بر روایات فراوان در مسائل گوناگون اعتقادى، فقهى، اخلاقى و تفسیرى و پر بودن کتاب هاى تفسیرى شیعه مانند تفسیر عیّاشى، نورالثقلین، البرهان، تفسیر قمى و نیز مجمع البیان و تفسیر صافى از گفتارهاى ارزشمند این امام بزرگ، دو کتاب به نام هاى مصباح الشریعه و تفسیر جعفر الصادق در کتاب حقایق التفسیر القرآن به ایشان منسوبند.
مصباح الشریعه تاکنون چند بار به چاپ رسیده است (در ایران توسط حسن مصطفوى و در بیروت با تحقیق على زیعور و توسط مؤسسه عزالدین للطباعة و النشر چاپ شده) ولى مانند بیش تر کتاب هاى حدیثى به صورت سندى و نقل قولى به امام صادق(علیه السلام)منتسب شده است و ظاهر کلماتى که در آغاز هر باب با مدح و اعظام حضرت آمده، نشان مى دهند که این کتاب دست کم توسط حضرت صادق(علیه السلام) نگارش نیافته است. بیش تر کتاب حاوى مضامین اخلاقى و نکات اعتقادى است، اما کلمات آن حضرت در کتاب حقائق التفسیر ابوعبدالرحمن سلّمى (325 ـ 412) و دیگر کتاب هاى منسوب به ایشان که بخش مشخصى از آن مباحث تفسیرى و تأویلى است به خوبى آشکار است و مطالب تفسیرى به نوعى عرفانى و بکر است و گرایش باطنى و رمزى دارد.66
امام صادق(علیه السلام) شاگردان فراوانى تربیت کردند، به گونه اى که شاگردان آن حضرت را تا چهار هزار تن گفته اند. اما شاگردان ایشان در تفسیر افزون بر افرادى مانند ابوحمزه ثمالى، جابربن یزید جُعفى و عطاء بن ابى ریاح و حتى ابوالجارود ـ که پیش از این نام آن ها ذکر شد و اصحاب دو یا سه امام بوده اند ـ شخصیت هاى دیگرى نیز در تفسیر ذکر گردیده است که برخى از آن ها عبارتند از:
1. یحیى بن کثیر (م 105 هـ.ق)
ابونضر یحیى بن کثیر (م 105 هـ.ق) که ابن حجر وى را از جمله راویان امام جعفر بن محمد صادق(علیه السلام)مى شمارد و از برخى نقل کرده است که وى «به پى روى مذهب تشیّع شهرت دارد»67در تفاسیر، نام او آمده است; از جمله در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه 25 سوره بقره که آیه شریفه «واتوا به متشابه» را تفسیر نموده است.68
2. شعبة بن حجّاج (م 106 هـ.ق)
او از نخستین افرادى است که به تدوین مجموعه هاى حدیثى پرداختند. شافعى گفته است: اگر شعبه نبود، روایت و حدیث در عراق شناخته نمى شد.69 شیخ طوسى او را در زمره اصحاب امام صادق(علیه السلام)آورده است.70
3. سفیان بن عیینه (م 198 هـ.ق)
ابو محمّد سفیان بن عیینه هلالى کوفى در سال 163 در مکّه رحل اقامت افکند و همان جا ماند تا این که در سال 198 درگذشت. او از بزرگان سلف، از جمله امام جعفر بن محمد صادق(علیه السلام) روایت کرده و بسیارى از بزرگان حدیث نیز از او روایت کرده اند.
نجاشى مى گوید: «او نوشته اى دارد که از گفتار جعفر بن محمّد فراهم آورده است.» آن گاه سند خود را نسبت به آن نوشته، از وى بیان مى کند.
شیخ طوسى و برقى او را از اصحاب امام صادق(علیه السلام)شمرده اند.
مرحوم کلینى در کافى و شیخ طوسى در تهذیب و على بن ابراهیم قمى در تفسیرش از او روایت کرده اند.71
4. عبدالرحمن بن زید (م 182)
عبدالرحمان بن زید بن اسلم عدوى، پدرش زید بن اسلم پیش از این از جمله اصحاب امام سجّاد(علیه السلام) ذکر شد، اگرچه برقى وى (پدر) را نیز از اصحاب امام صادق(علیه السلام) برشمرده است.
اما مرحوم شیخ طوسى تنها عبدالرحمن بن زید را در شمار اصحاب امام صادق(علیه السلام) آورده است.72
مرحوم کلینى در کتاب کافى در ابواب گوناگون از او روایت کرده است.
افرادى همچون محمدبن فضیل بن کثیر ازدى از وى روایت کرده اند. شیخ مفید در رساله عددیه درباره او مى گوید: او از فقیهان و سرامد بزرگان است که حلال و حرام و فتوا و احکام از ایشان اخذ مى شود و راه طعنه بر آنان بسته است.73
بحث تحوّل فرهنگى که امام صادق(علیه السلام) پدید آورد، خود جایگاه خاصى مى طلبد و نیاز به 74کتاب ها دارد. همچنین بررسى شاگردان ایشان تنها به موارد مزبور خلاصه نمى شود، بلکه افرادى همانند ابوبصیر یحیى بن ابوالقاسم اسدى (م 150 هـ.ق) از اصحاب اجماع و ابان بن تغلب و محمّد بن سائب کلبى و افراد فراوان دیگر را نیز مى توان نام برد; حتى افرادى که مقدارى مسأله دار بوده اند; همانند قتاده و واصل بن عطاء نیز به نوعى از شاگردان آن حضرت به حساب مى آیند. برخى از افراد دیگر نیز، که از تابعان تابعین مى باشند، از جمله شاگردان امام صادق(علیه السلام) ذکر شده اند که در مجموع، به همین مقدار اکتفا مى شود.
نکات لازم در مکتب تفسیرى امام صادق(علیه السلام): با بررسى روایات تفسیرى در منابع تفسیرى شیعه، مى توان نکاتى را در این زمینه مطالعه کرد:
حجم روایات تفسیرى وارد شده از امام صادق(علیه السلام) قریب 21 روایات را تشکیل مى دهد.
بررسى زندگى راویان و وثاقت آن ها با استفاده از کتب تاریخ و رجالى بحثى قابل توجه در کار تحقیق است.
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر روش هاى گوناگونى داشته اند.
مبانى تفسیرى ارائه شده از جانب آن حضرت بحثى قابل بررسى است.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ ذهبى، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 96.
2- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 89، ص 105
3- شهید ثانى، الدرایة فى مصطلح الحدیث، ص 120 و 122
4ـ جلال الدین سیوطى، الدر المنثور، ج 3، ص 603 / احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 331 / طبرى، تفسیر جامع البیان، ج 10
5- صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ص 47 و48
6ـ برخى از محققان از جمله مرحوم مامقانى در مقیاس الهدایة فى علم الدرایة، ج 3، ص 312 و 313 عصر تابعان را از سال سى تا سال 180 هـ.ق مى داند اما بیش ترین روایات تفسیرى ما بین نیمه قرن اول تا نیمه قرن دوم مطرح بوده اند.
7- محمدبن یعقوب کلینى، روضه کافى، ص 142، ح 485
8ـ عمروبن عبید بصرى از یاران و شاگردان حسن بصرى است که معتقد بود: مرتکب کبیره فاسق است. وى در سن 64 سالگى در سال 144 هـ.ق فوت کرد. وى مناظراتى با برخى از افراد داشته; از جمله پرسش هایى از آیات قرآن از امام باقر(علیه السلام) نموده است. (ر.ک: محدّث قمى، سفینة البحار، ج 2، ص 265، ماده «عمرو»)
9ـ حویزى، نورالثقلین، ج 3 ،ص 386.
10ـ محدّث قمى، پیشین، ج 2، ص 265..
11ـ آل عمران: 57
12ـ عیّاشى، تفسیر عیّاشى، ج 1، ص 202
13ـ تفسیر عیّاشى، ج 1، ص 5
14ـ همان، ص 11
15ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 23، ص 79
16ـ سید عبدالرزاق موسوى مقرّم، الامام زین العابدین، ص 289 و نیز ر.ک: عقیقى بخشایشى، طبقات مفسّران شیعه، ج 1، ص 264
17ـ حویزى، پیشین، ج 3، ص 414
18ـ محدث قمى، پیشین، ج 1، ص 622
19ـ کشى، رجال کشى، مؤسسه آل البیت، ج 1، ص 335 و چاپ نجف، ص 110
20ـ همان
21ـ ر.ک: سید محمدباقر حجتى، سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص 45
22-جلال الدین سیوطی ، الاتقان ، ج 4،ص 204
23ـ کشى، اختیار معرفة الرجال، ج 1، ص 43.
24ـ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 2، ص 375
25ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 393 /، باب «مولد الصادق(علیه السلام)»، حدیث 10
26ـ رجال طوسى، ص 90
27ـ محدّث قمى، پیشین، ج 1، ص 623
28ـ ر.ک: سید ابوالقاسم خوئى، معجم رجال حدیث، ج 8، ص 135
29ـ محمدهادى معرفت، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 343.
30ـ ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج 5، ص 8 ـ 10.
31ـ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 177.
32ـ محدث قمى، پیشین، ج 2، ص 94
33ـ ر.ک: خضیرى، تفسیر التابعین، ج 1، ص 302
34ـ صدر، تأسیس الشیعه، ص 326
35ـ ذهبى، پیشین، ج 1، ص 126.
36ـ ابن حجر، پیشین، ج 3، ص 342
37ـ ابن ندیم، الفهرست، ص 366
38ـ ذهبى، پیشین
39ـ طوسى، رجال، ص 114. اگرچه شیخ طوسى در زمره اصحاب امام صادق(علیه السلام) نیز نام وى را ذکر کرده است.
40ـ سید ابوالقاسم خوئى، پیشین، ج 17، ص 3.
41ـ اگرچه اخیراً 35. تفسیرى به نام ایشان با عنوان «تفسیر ابوحمزه ثمالى» منتشر شده که حاصل روایات منقول از ایشان است. (انتشارات دلیل، 1378)
42ـ نجاشى، رجال، ص 15 و 16
43ـ سید ابوالقاسم خوئى، پیشین، ج 21، ص 136
44ـ الفهرست، ج 36.
45ـ آقابزرگ طهرانى، الذریعه، ج 4، ص 252.
46ـ داودى، طبقات المفسرین، ج 1، ص 126..
47ـ سید ابوالقاسم خوئى، پیشین، ج 11، ص 145 (ش 7688)
48ـ ر.ک: محمدهادى معرفت، پیشین، ج 1، ص 460
49ـ ابن ندیم، پیشین، ص 37.
50ـ نجاشى، پیشین، ص 170، رقم 448 / شیخ طوسى، الفهرست، ص 72، رقم 29
51ـ آقابزرگ طهرانى 3. ، ج 4، ص 251.
52ـ همان، ج 4، ص 282.
53ـ ر.ک: کشى، پیشین، ص 188 (چاپ نجف)، و نیز ر.ک: محدث قمى، پیشین، ج 2، ص 216.
54ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 36، ص 287.
55ـ ابونعیم، حلیة الاولیاء، ص 188 و 311.
56ـ شیخ طوسى، پیشین، ص 5 و 6.
57ـ نجاشى، پیشین، ص 8.
58ـ همان، ص 7.
59ـ شیخ طوسى، رجال، ص 111 و 163.
60ـ صدر، پیشین، ص 326.
61ـ اختیار معرفة الرجال، ص 192 (چاپ مشهد)، ش 337.
62ـ ر.ک: ذهبى، پیشین، ج 1، ص 422
63ـ ر.ک: سید ابوالقاسم خوئى، پیشین، ج 4، ص 17 ـ 21.
64ـ محمدهادى معرفت، پیشین، ج 1، ص 465.
65ـ مؤدب، روش هاى تفسیرى، ص 135.
66ـ ر.ک: سیدمحمدعلى ایازى، سیر تطوّر تفاسیر شیعه، ص 39 و 40.
67ـ ابن حجر، پیشین، ج 11، ص 267، ش 538.
68ـ طبرسى، مجمع البیان، ج 1، ص 65.
69ـ ابن حجر، پیشین، ج 4، ص 338.
70ـ شیخ طوسی، رجال، ص 218
71ـ ر.ک: سید ابوالقاسم خوئى، پیشین، ج 8، ص 157، ش 5236.
72ـ شیخ طوسى، رجالو ص 232، ش 138.
73ـ سید ابوالقاسم خوئى، پیشین، ج 9، ص 328 و ج 17، ص 147.
74

تبلیغات