توسعه مفهومی پیچیده است که راجع به چیستی و چگونگی دستیابی به آن اجماعی در میان محققان و نظریه پردازان وجود ندارد. با گذر از توسعه به مثابه رشد اقتصادی، توسعه اکنون بعنوان مفهومی چندبعدی و مرتبط با اقتصاد سیاسی دیده می شود که فراتر از موضوع اقتصاد، موضوعاتی همچون سیاست، دولت، جنسیت و محیط زیست از جمله ابعاد و مولفه های مهم آن به حساب می آیند، علیرغم پررنگ شدن و مورد توجه قرار گرفتن توسعه بعنوان موضوعی چند لایه و پیچیده و تاکید بر ابعاد اجتماعی و انسانی در آن، از نگاه رویکرد غالب به توسعه، همچنان اقتصاد موضوع محوری در توسعه به حساب می آید. مساله مورد مطالعه در این مقاله درکنار توجه به دستاوردهای رویکرد غالب به توسعه، بررسی نارسایی های این رویکرد در توضیح پدیده هایی از جمله شکاف میان شمال و جنوب، مسائل زیست محیطی و مسائل زنان می باشد که جهان امروز با آن مواجه است. این پژوهش بر این باور است که مواجهه بهتر با نارسایی های رویکرد غالب به توسعه در تبیین مشکلات گفته شده نیازمند بازنگری رویکرد غالب پیرامون موضوعاتی مهم همچون نقش دولت ها و جایگاه سیاست، مشارکت مردمی، موضوع جنسیت و محیط زیست در توسعه می باشد. روش مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی- تحلیلی می باشد که با استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی نارسایی های نادیده گرفته شدن نقش سیاست در موضوع توسعه پرداخته است.