فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۰۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
گفتمان عرصه ای برای تولید معناست و پادگفتمان به کارگیری ترفندها و شگردهایی از جانب گفته پرداز درجهت حمایت، ترمیم، تعدیل، تأیید، توجیه و تضمین گفته است. در این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، ضمن تبیین کارکرد پادگفتمان ها در برقراری ارتباط و نقش آن در فرایند تولید و تداوم معنا، مصادیقی از نامه های نیما یوشیج تحت بررسی قرار می گیرد تا با رویکرد نشانه معناشناختی، نشان داده شود که نیما در نامه هایش چگونه ازطریق پادسازی، عناصر معناساز را به کار می گیرد تا بر جنبه ها ی ایجابی گفتمان خود تأکید کند، گفتمانش را توجیه کند، استحکام معنایی آن را بالا برد و از این راه باور مخاطب را افزایش دهد و او را متقاعد سازد. نتایج این پژوهش، مبین آن است که نیما به کمک این هاله سازی های گفتمانی، همواره درپی برجسته سازی زبان خود و ایجاد تحکیم و تداوم معنا در گفته های خویش است.
تبیین معناهای نازیباشناسانه ی بیماری، رنج و مرگ در اشعار نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اشعار نیمایوشیج، شاهد ظهور مضامین نازیباشناسانه زخم، بیماری، خون، رنج و احتضار هستیم. مقاله حاضر با تأمل دراین اشعار به نحوه چگونگی بازنمایی این مضامین میپردازد و معناهای مستتر دراین تصاویر را واکاوی میکند. روش پژوهش، تحلیلی است که سعی دارد تا از تفسیرهای زیباشناسانه صرفاً صوری عبور کرده و بر اساس درونمایه های ادبیات موجود در این زمینه، نخست با ت أکید بر گفتمان مشروطه و تحلیل اشعار نیما در این گفتمان نشان دهد که این اشعار را چگونه میتوان به مثابه بازنمایی کشتار و خونریزی زمان خویش توضیح داد و از وجهی دیگر حضور بدن بیمار را نشانی از دموکراسی خواهی و حضور صداهای اقلیت تفسیر کرد. مبانی نظری این پژوهش با تکیه بر تأملات اندیشمندانی چون شارل بودلر و لیندا ناکلین طرحریزی شده است. بر اساس دیدگاه ناکلین در خصوص بدنهای زخمی و بیمار سعی میشود از میان رفتن انسجام و تمامیت بدن در این اشعار به منزله استعاره ای از فقدان تبیین شود؛ فقدانی که جهان نامنسجم و بدون کلیت و قطعیت مدرن برآمده از آن شمرده میشود. در نگره بودلر نسبتی میان حساسیت هنرمند و حساسیت بیمار برقرار است؛ از این رهگذر تجربه های بیماری و مرگ در اشعار نیما به زبانی تازه، فهم و تبیین میشود. در نهایت تأکید میشود که تصویر بیماری و مرگ در هنر نه به معنای زوال و نیستی بلکه میتواند به معنای «تولدی دیگر» درک و استنباط شود. به بیان دیگر از رهگذر این مضامین نازیباشناسانه درک جدیدی از هنر و زیبایی حاصل میشود.
قیدهای آغازین ، عنصری از الگوی وصفی- روایی در شعرِ نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قید به سبب جایگاه لغزانش در جمله ، کارکردهای گوناگونی دارد . در شعر سنتی ، جایگاه قید در بیت ، مقیّد به چارچوب تساوی مصراع ها و نظام قافیه است؛ اما جایگاه قید در شعر نو محدودیّت شعر سنّتی را ندارد . نیما شمار زیادی از اشعار نوی خود را با قید آغاز می کند و بیشترین کاربرد قیدهای آغازین اشعار نیما را سه قید مکان، زمان و حالت تشکیل می دهد . اینکه چرا نیما شعرهای خود را با قید آغاز می کند، پرسش این پژوهش را سامان می دهد . اگرچه در پاسخ به آن می توان انگیزه های متعددی را ذکر کرد ، مثل فضاسازی ، تمایل به نمایشی و دیداری نمودن شعر ، حتی ضرورت وزن و قافیه ، هدف اصلی نیما از کاربرد آگاهانه قیدهای آغازین تکمیل و تقویّت ساختار وصفی- روایی شعرش است؛ چنانکه در هنر تئاتر و سینما ، حفظ وحدتِ زمان و مکان و توجه به حالت صحنه و بازیگران از اصول مهم دراماتیک محسوب می شود . از این رو ، قیدهای آغازین ، عنصری از الگوی وصفی- روایی شعر نیما را تشکیل می دهند . قید مکان 149 بار ، قید زمان 82 و قید حالت 30 بار در آغاز اشعار نیما به کار رفته اند که قید مکان با 80/57 درصد ، بیشترین بسامد را دارد و نشان می دهد: 1 ) ساختارهای قید مکان نسبت به سایر ساختارها از نظر معنایی و موسیقایی قابلیّت زیبایی آفرینی بیشتری دارند؛ 2 ) قید مکان در شکل گیری الگوی وصفی- روایی شعر نیما نقش کارسازتری دارد و نگرش رئالیسم اجتماعی او را بهتر تصویر می کند . قید زمان در آغاز اشعار نیما بر سه معنای عمده دلالت می کند: 1 ) سمبلیک 2 ) خاطراتی 3 ) تقویمی؛ و قید حالت را می توان در دو مفهوم کلّی جای داد : 1 ) دلهره و اضطراب 2 ) خلوت گزینی و انزوا .
اخلاق و مولّفه های سنّتی و معاصر آن در شعر نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کمتر اتّفاقی مانند مشروطه توانسته است بنیان های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این سرزمین را دست خوش دگرگونی و تحوّل کند. این تحوّل بیش از هر چیز دیگری حاصل تأثیر ارتباط با غرب است؛ غربی که پس از قرون وسطی و مرکز قرار دادن «انسان» و دغدغه های او به عنوان مهم ترین مسأله پیش رو، پس از تجربه رنسانس و انقلاب صنعتی، به مدرنیته رسید. در فرایند تأثیر مدرنیته غرب بر ایران، شعر و ادب فارسی نیز برکنار نبود و نگرش های جدیدی را درباره ویژگی های اثر ادبی به وجود آورد؛ ویژگی هایی که با ظهور نیما به پختگی مطلوب خود دست یافت. در این تغییر نگرش، یکی از مقوله هایی که از حیث رویکرد مولفّه های جدیدی را به خود دید، «اخلاق» است. اخلاق در این دوره، در کنار مضامین سنّتی خود، مولّفه های جدیدی را که حاصل تجربه مدرنیته و به موازات آن تغییر ساختارهای اجتماعی و روابط بین فردی است، تجربه کرد؛ مولّفه هایی مانند وطن پرستی، انسان دوستی، آزادی و ... . این مقاله سعی دارد در کنار پرداختن به مضامین سنّتی اخلاق در شعر نیما، به بررسی مولّفه های تازه ای که نتیجه این دگرگونی فکری و ادبی است، در شعر او به عنوان مطرح ترین نظریه پرداز این تغییر و تحوّل بپردازد.
ویژگی های سبکی زبان نیما یوشیج در منظومه قلعه سقریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه امروز با نام شعر نو نیمایی رسمیت یافته است، محصول تأمل، تغییر، آزمون و سلسله ای از کنش و واکنش های شبه آزمایشگاهی نیما یوشیج است. همگان شعر «ققنوس» را نقطة آغاز شکل تکامل یافتة شعر نو نیمایی دانسته اند؛ اما فرایند پیش از تکامل این نوع، زمینه ای پژوهش پذیر است که در این نوشتار به آن پرداخته ایم. این منظومه، آخرین منظومه ی بلند نیما است که پیش از شعر «ققنوس» سروده شده است. پژوهش در باب ویژگی های زبان نیما در این منظومه، روند شکل گیری ساختارهای زبانی را در آثار این شاعر نوپرداز آشکار می کند. نگارندگان، با شیوه ای تحلیلی و با نگاهی به روش ساختاری زبانشناختی یاکوبسن، زبان را در این منظومه مطالعه کرده اند. بررسی زبان، در این منظومه نشان داد که نیما در بخش هایی از منظومة قلعة سقریم تمایلات نوگرایانه ای چون شیوة خاص استفاده از ساختار های نحوی و به کارگیری زبان محاوره در شعر دارد؛ اما در برخی جنبه ها همچون برگزیدن قالب مثنوی و تمایل فراوان به خلق فضای آرکائیک در سه سطح واژه و جمله و روایت، دنباله رو شعر کهن است. درحقیقت، نخستین تحولات نوگرای زبانی نیما در منظومة قلعة سقریم مشاهده می شود. گویی این منظومه، پلی است میان شعر کلاسیک و نو نیما یوشیج.
جستار برون متنی و درون متنیِ اشعار متعهد نیما یوشیج در دهه های بیست و سی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ریشه یابی بوطیقای نیمایوشیج در غزل های نو سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غزل نو، نوع جدیدی از غزل با نگاهی تازه و زبانی امروزی است که پس از فراگیر شدن شعر نو در جامعه پدید آمده است. سیمین بهبهانی با آثاری چون: «خطی ز سرعت و از آتش»، «دشت ارژن»، «یک دریچه آزادی» و «یکی مثلا اینکه» خود را به عنوان یکی از پیشگامان کوشای این فرم شعری معرفی کرده است. با توجه به تأثیر شعر نیمایی بر پیدایش غزل نو، پاسخ به این سوال ضروری به نظر می رسد که احیاگری بهبهانی در غزل، در چه محورهایی از بوطیقای نیما تاثیر گرفته است؟ بهبهانی در طرز دید و طرز کار تازه که دو پایه ی اساسی بوطیقای نیماست، از وی متأثر است. او در طرز دید به فردیت شاعرانه، عینیت گرایی، جامعه مداری و در طرز کار به زبان جدید، بیان طبیعی، الگوی وصفی-روایی و هارمونی در جهت پویش غزل، دل بسته است. روش تحقیق در این جستار، تحلیلی – توصیفی است.
نگاهی به هنجارگریزی در شعر نیما
حوزه های تخصصی:
پیام های بسیاری در ادبیات، وجود دارد که قواعدصرفی و نحوی را در زبان مخدوش می سازد. شکستن یا گذر از این قواعد، مخاطب را متوجه پیام جدیدی می سازد. زبان ادبی معمولاً به طور آگاهانه و عمدی ، از هر قاعده ای فراتر می رود و به این اعتبار، شاید بتوان ادبیات را به معنای گریز از اقتدار زبان و انقلاب مداوم زبان خواند و شعر را گذر از یک معنا به معناهای بی شمار. از طریق هنجارگریزی درمی یابیم، شاعر با استفاده از این شگردها و فنون، چه اندازه در ایجاد حس و حال تازه، انسجام بیش تر بخشیدن به شعر، نظام مندسازی بهتر آن، تقویت بعد موسیقایی و تأثیرگذاری عمیق تر آن موفق بوده است.
فراهنجاری دستوری، هنجارگریزی، نحوستیزی، کژتابی، عدول از هنجار و برجسته سازی، اصطلاحاتی است که طی چند دهه اخیر به محافل ادبی و متون نقد ادبی راه یافته است. مقاله حاضر، نگاهی دارد به انواع هنجارگریزی در 23 شعر نیمایوشیج و بر آن است که با تعریف این اصطلاحات و ارائه نمونه ها و مصداق های عینی از اشعار این شاعر صاحب سبک ایران، کارکردهای این پدیده را به شیوه ای توصیفی - تحلیلی نشان دهد و میزان خلاقیت شاعر را در آفرینش های زبانی بررسی نماید.
نقد و بررسی ردپای شب های موسه در افسانة نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیما که به عنوان پدر شعر جدید فارسی شناخته می شود، با بهره گیری از آثار ایرانی پیش از خود و منابع فرنگی، به ویژه ادبیات فرانسه، توانست درکنار ساختارشکنی هنری در شعر فارسی، به عنوان شاعری «دوران ساز»، مضامین و تصاویری جدید در شعر فارسی پدید آورد. بررسی تأثیرپذیری نیما از آثار فرنگی، هم به شناسایی منابع و سرچشمه های مضامین و عناصر شعر جدید فارسی کمک می کند و هم در شناخت شخصیت هنری نیما و بوطیقای وی بسیار مؤثر است. برخی از تصاویر جدید نیما که برای اولین بار در شعر فارسی و برپایة قواعد هنری ارائه شده اند، از آثار شاعران فرنگی، به ویژه شاعران رمانتیک فرانسه، الهام گرفته اند.
در پژوهش حاضر، افسانة نیما را با قطعات شب های آلفرد دو موسه (1810-1857)، در چارچوبی علمی و به صورت تطبیقی مقایسه می کنیم و میزان و نوع تأثیرپذیری نیما در سرودن افسانه از الگوی فرانسوی را مورد بررسی قرار می دهیم. این اشعار اشتراکات ویژه ای دارند و به همین دلیل، الگوبرداری نیما از شعر فرانسوی برای ایجاد ساختاری جدید در نظام زیبایی شناسی شعر فارسی قطعیت می یابد. بستر هریک از این اشعار، مکتب رمانتیسم است و درنتیجه تصاویر، عاطفه، تخیل و تمامی اجزای این اشعار به مکتب رمانتیسم تعلق دارند. افسانه و قطعات شب های آلفرد دو موسه انگیزة سرایش و عناصر دراماتیک، اعم از مکالمه و شخصت پردازی مشترکی دارند که در پژوهش حاضر با ارائة نمونه هایی از این اشتراکات، توان هنری نیما در الهام گیری از الگوی فرانسوی را مشخص می کنیم.
سطوح بلاغی خیال در تصاویر شعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر آن است تا با بررسی روند تصویرسازی های ادبی در قلمرو تخیّلات شاعرانه که از مباحث بنیادین و قابل توجّه در بلاغت امروزی است؛ به معرفی سطوح مختلف خیال در این تصاویر بپردازد. مساله بنیادی این مقاله که نگارندگان در پی پاسخ گویی به آن هستند، کیفیت ظبقاتی تصاویر شعری معاصر از نظرگاه خیال و سطوح ادراکی شاعران، گذر از لایه های سطحی ومیانی تخیّل آن ها به لایه های درونی و عمیق و نمایش توانایی های شاعران در عرصه خیال پردازی و هنر تصویرگری آن هاست. در این راستا پس از معرفی لایه های مختلف تصویر در دو حوزه تصویر سطح و تصویر اعماق و معرفی تصاویر اثباتی و اتفاقی با ذکر نمونه هایی برای هرکدام این نتیجه حاصل می شود که میزان پیچیدگی شبکه تصویری در شعر شاعران مختلف ارتباطی مستقیم با شبکه ذهنی آنان دارد به گونه ای که سطوح مختلف این تصاویر به تدریج جزو ویژگی های سبکی آن شاعران می شوند
نیمای رباعی سرا، نوآور است یا سنت گرا؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رباعی یکی از قالب های سنتی مورد علاقه ی نیمایوشیج بوده است. در مجموعه ی اشعار نیما 592 رباعی وجود دارد. این رباعی ها بدون تاریخ سرایش و بر پایه ی حروف الفبای قافیه به صورت الفبایی تنظیم شده اند.
در مقاله ی پیش رو برای بررسی میزان سنت گرایی و نوآوری در رباعی های نیمایوشیج، همه ی آن ها بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد که تنها در ده درصد از تمام این رباعی ها نشانه هایی از نیمای شناخته شده ی نوگرا دیده می شود. بقیه ی رباعی ها در همان فضاهای سنتی و با همان زبانِ گذشته گرا و مفاهیم تکراری، همچون مفاهیم عاشقانه و صوفیانه ی گذشته و نیز مفاهیم خیامی و... سروده شده است. عنصر گفت وگو نیز از عناصر غالب این رباعی هاست.
آن ده درصد از رباعی ها که نشانه هایی از نیما را با خود دارند، در این مقاله زیر عنوان «رباعی های نشان دار» دسته بندی و بررسی شده اند. هر کدام از این رباعی ها یا با شعرهای نوگرایانه ی نیما که در قالب نیمایی سروده شده اند، همانندی دارند؛ یا همسو با برخی گفته ها و نوشته های منثور نیما هستند.
نگاهی به شعر نو تغزلی و شاعران صاحب سبک آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اثر تحوّلاتی که در در دنیای معاصر روی داد، نگاه شاعران به عشق تغییر یافت و در نتیجه در شعر نو تغزلی دگرگونی هایی به وجود آمد. به طوری که، عشق آن مضمون بزرگ، به دور از مفهوم نازل خود، و به دور از خواهش تن به عشق انسانی و از قلمروی فردی به پهنه ی اجتماعی و از زمانه به زمان و تاریخ گسترش یافت. از این رو می بینیم که شعر نو تغزلی در آثار شاعران بزرگ و صاحب سبک معاصر شیوه های مختلفی پیدا کرد. در این پژوهش بر آنیم تا به شیوه ی تحلیلی و توصیفی این نکته را مورد بررسی و مداقّه قرار دهیم، تا ببینیم این تحوّلات در شعر نو تغزلی کدام یک از شاعران بنام معاصر تأثیر گذاشته و این دگرگونی ها در شعر آن ها به چه نحو بوده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که نیما یوشیج با تغییراتی که در صورت و معنای شعر فارسی ایجاد کرد، توانست سبک جدیدی را بیافریند. این شیوه ی جدید بیش از همه در آثار فریدون تولّلی جلوه گر شد. عاشقانه های شاملو به گونه مثلثِ شاعر، معشوق و اجتماع شکل پذیرفته و در سراسر تغزل های وی،تکاپویی پیوسته در یگانگی با معشوق، اجتماع و در نهایت همه ی انسان ها دیده می شود. عاشقانه های سهراب سپهری از لحاظ نظام نظری و معناشناسی و نظام زیبایی شناسی، مبتنی بر جهان نگری و ادراکِ عاطفی احساسی وزیباشناختی کاملاً متفاوت با پیشینه عاشقانه سرایی پارسی است.
تقابل «من» و «دیگران» در شعر «منظومه به شهریار» نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد نشانه- معناشناسی گفتمانی در بررسی متون ادبی و تجزیه و تحلیل آن ها، به عنوان روشی جدید مطرح می شود که می تواند راهگشای نگرش نویی از تحلیل معنایی این متون باشد. در این رویکرد، تولید معنا مستقیماً با شرایط حسی- ادراکی پیوند می خورد. در این شرایط، نه تنها معنا در گرو برنامه ای منطقی و هدفمند نیست، بلکه به واسطة حضور عامل حسی- ادراکی که نشانه را در سراسر گفتمان پدیداری می کند، پیوسته، سیال، چند بعدی و در حال تکثیر و زایش است. پژوهش حاضر در نظر دارد ضمن بررسی فرآیند گفتمانی در سه بعد عاطفی، حسی- ادراکی و زیبایی شناختی در شعر نیما و ارائة دیدگاه نشانه- معناشناختی، به عنوان روشی نو جهت بررسی متون، چگونگی تولید جریان سیال معنا را در اشعار نیما بررسی کند. این بررسی همچنین چگونگی مواجهة شاعر با پدیده های دنیای پیرامون خود و نگاه و رویکرد متفاوت او را مشخص خواهد کرد. بررسی نظام گفتمانی در شعر بلند نیما براساس دیدگاه نشانه- معناشناسی نه تنها موجد خوانشی جدید از شعر نو نیمایی خواهد بود، بلکه بیانگر چگونگی شکل گیری جریان سیال و پویای معنا و نیز بعد زیبایی شناختی در این شعر است.
واژگان عامه در شعر معاصر(نگاهی به چگونگی تبدیل واژه های عامه و محلی به شاخصه ای سبک شناختی در شعر معاصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شاخصه های زبانی شعر معاصر کاربرد واژگان عامه و محلی در آن است، تا آنجا که می توان گفت در شعر معاصر (نیمایی، سپید و ... ) دیگر آن تمایزی که قرن ها میان واژگان ادبی و غیر ادبی (عامه، محلی، بازاری و ... ) وجود داشت، دیده نمی شود. بسیاری از شاعران معاصر (نیما، فروغ فرخزاد، احمد شاملو و ... ) با کاربرد این واژه ها در شعر خود نشان دادند که در نظر آن ها واژه ها ارزشی برابر دارند و تقسیم و طبقه بندی آن ها به ادبی و غیر ادبی (عامه، محلی و ... ) منطق درستی ندارد.
اصلی ترین دلیل تغییر نگاه به واژه های عامه و محلی را باید در استقرار گفتمان مدرن جست وجو کرد؛ در گفتمان پیشامدرن که پیش فرض آن نابرابری و نگاه سلسله مراتبی به جهان است زبان نیز ناگزیر خصلتی طبقاتی و نابرابر (ادبی و غیر ادبی) پیدا می کرد و تنها واژگانی شایسته شعر شناخته می شدند که در رأس هرم (ادبی و نه عامه) باشند. بر این اساس، دیگر در شعر جایی برای واژگان عامه و ... وجود نداشت؛ حال آنکه با استقرار گفتمان مدرن و پیش فرض آن، برابری، نه تنها تمایز و نظام طبقاتی واژه ها از بین رفت، بلکه تمام واژگان چه عامه و چه غیر آن، ارزشی برابر پیدا کردند و شاعرانی چون نیما، فروغ و ... این واژگان را به شعر خود وارد ساختند
مانیفست و تلقی از آن در گفتمان شعر مدرن و پسامدرن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بین منتقدان، صاحب نظران و شاعران در زمینه شعرنوی فارسی سه تلقی نسبت به مانیفست (که گاه بیانیه نیز گفته شده) وجود دارد. نخست متونی که معمولاً از دیدگاه ها و اصول ادبی و هنری برگرفته و با امضای فرد یا افرادی، تحت عنوان مانیفست، بیانیه یا سایر عناوین مشابه منتشر شده اند. دوم متون منتشرشده ای که تحت عنوان های یادشده پیشین منتشرنشده، لکن به علت محتوای ویژه، به عنوان بیانیه جریانی خاص شناخته شده اند. سوم اشعاری که به علت فرم یا محتوای خاص، بیانیه جریان شعری یا شاعری خاص تلقی شده اند.
این پژوهش پس از ارائه ریشه شناسی واژه مانیفست، هفت ویژگی برای مانیفست ارائه و نمونه های شاخص تلقی های سه گانه را معرفی کرده و سپس نقد،تحلیل و ریشه یابی ایجاد این سه تلقی را در شعر مدرن و پسامدرن فارسی(از نیما تاکنون) انجام داده است.
انعکاس فرهنگ و ادب کلاسیک در شعر محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمّدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک) از شاعران معاصر ماست که هم در حوزه نقد و تصحیح متون هم در حوزه شعر و شاعری و تحقیقات ادبی دستی توانا دارد. توغّل او در میراث شعری و فرهنگی و تنوّع مطالعات او سبب شده است که در شعر او حضور گذشته را در حال ملاحظه کنیم. مجموعه این میراث و مطالعات مختلف- که ساختار ذهنی او را شکل داده و اندوخته ذهنی وی را غنا بخشیده است- آگاه و ناآگاه در شعر او متجلّی است. این نوشته تنها عهده دار نشان دادن بخشی از این تجلّی در حوزه تصویر و کنایات و عبارات و مضامین است که در میراث گذشتگان و گهگاه در شعر بعضی از معاصران نیز به کار رفته است.
نگاهی به شیوه های پایان بندی در شعرِ م. سرشک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوه پایان بندی در تمام هنرها اهمیت بسیار دارد. شعر نیز از این ویژگی جدا نیست و از موارد مهم در ساختار شعرْ چگونگی پایان بندی آن است که علاوه بر تأثیر موسیقایی، در استحکام و انسجام بخشیدن به ساختار شعر نیز دخیل است. به همین سبب، شاعران در دوره های گوناگون به این بخش از شعر توجه کرده و کوشیده اند با آراستن آن، باعث تأثیر و ماندگاری بیش تر شعر در اندیشه خواننده شوند. پایان بندی در شعر کلاسیک به صورت به کارگیری آرایه هایی مانندِ حسن مقطع، شریطه، تخلص، و غیره نمود یافته است. در شعر معاصر نیز به چگونگی پایان بندی توجه ویژه ای شده و البته نیما و پیروانش نوآوری هایی در این زمینه ارائه داده اند. از شاعرانی که شعرش از نظر نحوه پایان بندی نوآوری هایی دارد م. سرشک است. او با ارائه شیوه های گوناگون سعی در ایجاد فرمی جدید در پایان بندی اشعارش داشته است؛ از شیوه های مورد استفاده شاعر عبارت اند از: برگردان، انتخاب عنوان از پایان شعر، طرح پرسش، حالت انتظار، خلاف انتظار، پایان نیافتگی، و غیره. به رغم نوآوری های فراوانی که در شیوه پایان بندی شعر شفیعی دیده می شود، او در تعداد اندکی از شعرهایش از روش های سنتی پایان بندی مانند شریطه و حسن مقطع نیز استفاده کرده که البته این را می توان ناشی از شناخت کامل شاعر با ادبیات کلاسیک و مؤانست با آن دانست.
ایجاز و حذف در شعر معاصر (با تکیه بر اشعار نیمایوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری و یدالله رؤیایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایجاز، پیراستنِ کلام از حواشی و عناصرِ غیر لازم است، به گونه ای که بیشترین مضمون با ارائه کمترین کلمات بیان شود؛ شیوه ای که هر چند در ادبیات قدیم نیز به کار می رفته، توجهِ ویژه به آن را باید از مهم ترین دستاوردهای شعر معاصر دانست که علاوه بر موجزکردنِ کلام، تحوّلی نیز در سازه های نحوی ایجاد کرده است. توجهِ شاعرانِ معاصر به برخی از این شیوه ها، عملاً رویکردی به سازه های زبانیِ کهن است، امّا برخی دیگر، از دستاوردهای زبانیِ ادبیات معاصر محسوب می شود. در این پژوهش، شیوه های رسیدن به ایجاز را در دو گروه عمده سازه های ایجازی و شیوه های حذف، در شعر گروهی از شاعران معاصر بررسی و آنها را با شیوه های حذف و ایجاز در ادبیات قدیم مقایسه کرده ایم، با این هدف که در کنارِ شناختِ این شیوه ها در شعر معاصر، تأثیر سازوکارهای زبانیِ ادبیات قدیم را بر بخشی از سازه های ایجازیِ شعر معاصر و نیز نوآورانه بودنِ برخی شیوه های حذف را در شعر این روزگار نشان دهیم.