مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
تاریخ نویسی
حوزه های تخصصی:
محمد صادق وقایع نگار مروزی، شخصیت فرهنگی و سیاسی دوره اول سلطنت قاجاریه، فزون بر مناصب و مشاغل دیپلماسی و رایزنی و داروغگی دفترخانه همایون. یکی از بنیانگذارانتاریخ نویسی معاصر ایران به شمار رفته و از طرفی فتحعلی شاه قاجار عنوان رسمی وقایع نگاری را دریافت کرده است و با آن که در دربار و نهاد سلطنت وقایع نگاران متعدد حضور داشته اند اما وی وقایع نگار رسمی به شمار می آمد و پس از مرگش آن سمت و منصب به فرزندش انتقال پیدا کرد.وقایع نگار مروزی د ر مرو متولد شد و در موطن خود و مشهد و کربلا و نجف تحصیل کرد و مدت زمانی هم در کاشان در محضر استاد سلیمان صباحی به آموختن ادب فارسی و شعر اشتغال داشت و در همان دوره با فتحعلی خان صبای کاشانی آشنایی یافت و با کمک وی و دوست دیرینش محمد حسین خان مروی (فرزند بیرامعلی خان قاجار مقتول) که هر دو در درباره فتحعلی شاه مقام و منزلت داشتند، به منشیگری برگزیده شد و به دلیل هوش و کیاست مقام وقایع نگاری به وی تفویض گردید و کتاب تاریخ جهان آرا را تالیف کرد. وقایع نگار مروزی که دارای ذوق ادبی و قریحه شاعری نیز بود و چند کتاب نیز در مسایل ادبی و سیاسی تالیف کرده، کتاب جهان آرا را به ترتیب سنوات تالیف کرد و قصد او بر این بود که هر ده سال یک جلد کتاب تاریخ به نگارش در آورد. جلد اول از زمان پادشاهی آقا محمد خان تا سال 1220 قمری و جلد دوم از 1220 قمری تا 1230 قمری تالیف شده است اما از جلدهای بعدی به دلیل کثرت مشاغل، خبری نشد و این دو جلد کتاب هم هنوز به زیور طبع آراسته نشده است.دو جلد کتاب جهان آرا دنباله سبک تاریخ نویسی ایران عهد صفویه و افشاریه و زندیه است و در مورخان عصر قاجاری تاثیرات زیادی باقی گذاشته است. با آن که جانبداری در این کتاب زیاد است اما مورخان جدید را در شناخت اوضاع آن روزگار مدد فراوان می رساند.
مکتب تاریخ نویسی ملوک نیمروز.روش و بینش در متون تاریخی سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش ها و بررسی های علمی درباره سیستان و تاریخ آن، پیشینه ای طولانی دارد.در این پژوهش ها، شماری ازمنابع مربوط به جنبه های گوناگون تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی در سیستان شناسایی و تعدادی از آنها منتشر شده اند.با این همه، هنوز شماری از منابع مربوط به این منطقه وجوددارند که شناسایی و بررسی نشده و یا اینکه نشر نیافته اند.از خلال پژوهش های تاریخی، آشکار می گردد که تاپیش از تجزیه سیستان در اواخر قرن 12 ه ق ./19م . نظام سیاسی ریشه دار محلی در این منطقه برقرار بوده است که پس از فرمانروایی صفاریان برایران، با عنوان« ملوک نیمروز»شناخته می شده اند؛از بررسی متون تاریخی مربوط به ملوک نیمروز بر می آید که نوعی رسم یاسنت تاریخ نویسی در دستگاه آنان وجود داشته است؛دوکتاب تاریخ سیستان و احیاء الملوک ، بدین سنت تعلق دارند.اینک و در پی جستجوهای جدید، نمونه ای دیگر از متون تاریخی ملوک نیمروز به نام شجرة المولک معرفی وبررسی می شود که می توان آن را آخرین نماینده رسم تاریخ نویسی ملوک نیمروز، به شمار آورد.پژوهش کنونی با طرح نظریه سنت تاریخ نویسی ملوک نیمروز،درصدد است تا نشان دهد که آغاز تاریخ نویسی فارسی در ایران بعد از اسلام، احتمالا با این سنت در سیستان پیوند داشته است.در عین حال این پژوهش می کوشد تاضمن بررسی سه متن متعلق به این سنت ، روش و بینش حاکم بر آنها را نیز ارزیابی کند.
وضعیت نگارش تاریخ در میان زیدیان ایران (322هـ ق تا 652 هـ ق)
حوزه های تخصصی:
شکل گیری نگارش تاریخ زیدیان ایران، در حاشیه آثار فقهی و کلامی و در قالب تک نگاریهایی پیرامون تبیین قیام امامان زیدی به ظهور رسید. این نوع تاریخ نگاری، شخصیت محور و با سیطره نگاه کلامی به گذشته و تلفیقی از مکتب عراق و حجاز بود. سپس در زمان یحیی بن حسین رسّی، گردش در تاریخ نگاری زیدیه یمن باعث شد شکل نگارش تاریخ زیدیان ایران به سیره نگاری متحوّل شود. این سیره نگاری که مرتبط با بحث های فقهی نگاشته می شد، تنها به حوادث بعدازامامت ائمه زیدیه می پرداخت. در چنین سیره نگاری و حتی طبقات نگاری که بعداً از تلفیق دو سنت سیره و تک نگاری شکل گرفت؛ یک نوع قومیت گرائی در تاریخ نگاری، مبتنی بر افضلیت امامان زیدی و همزمان نفی بقیه مکاتب ازجمله امامیه قابل مشاهده است. در جنبه نفی تاریخ امامیه، می توان از: الدعامه، المحیط فی تثبی الامامه یا العقد الثمین فی تبیین الائمه الزیدیه نگارش یحیی بن حسین و عبدالله بن حمزه زیدی یاد کرد. بر این اساس بعید نیست وجود جریانات کلامی و ناپیوستگی در ذکر رویدادهای تاریخی، خصوصیت بارز طبقات نگاری زیدیه قلمداد شود که در کتاب های المصابیح و الافاده فی الائمه الساده نیز نمود یافته است از سویی دیگر، زیدیان ایران نیز بواسطه مهاجرت و انتقال آثار مکتوب، درتجدید حیات تاریخی زیدیان یمن موثر گشتند. نظرات برخی از مستشرقین در این راستا قابل بررسی است.
تاریخ صورتی ؛نگاهی به برخی موانع و ظرفیت ها در دانش تاریخی زنانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قیاس با تعداد کثیر تاریخ نویسانِ مرد، معدودی تاریخ نویس زن می توان سراغ گرفت. آیا ماهیت دانش تاریخ ویژگی هایی مردانه دارد که از حضور زنان در این عرصه استقبال نکرده است، یا موانع و محدودیت هایی بر سر راه ورود زنان به حوزة دانش تاریخ وجود دارد؟ آیا تلقی متعارف از دانش تاریخ که آن را بر حسب موضوع تعریف می کنند مانعی برای رغبت زنان به دانش تاریخ شده است؟ پاسخ به این پرسش ها هر چه باشد پرسشی دیگر را فراروی ما قرار می دهد: چنان چه زنان حضور مؤثرتری در حوزة دانش تاریخ پیدا کنند، این دانش برای دست یابی به اهداف خود چه ظرفیت های جدیدی خواهد یافت؟
مقالة «تاریخ صورتی»، با طرح چنین پرسش هایی و با اتخاذ روش مطالعة تاریخی ـ روان شناختی، در پی آن است که، ضمن واکاویِ رابطة زن و دانش تاریخ و برشمردن عمده ترین موانع حضور زنان در عرصة تاریخ نویسی، تا حد امکان گزینه ها و راهکارهایی برای اعتلای دانش تاریخی، از رهگذر مشارکت بیش تر زنان در فرایند تولید شناخت تاریخی، عرضه کند.
بررسی جایگاه و مؤلفه های تاریخ نویسی محلّی عصر صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ نویسی محلّی در عصر صفویه از مقوله هایی است که کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است. شاید دیدگاه تندروانه ای که دوره صفویه را زمانه انحطاط دانش و ادبیات و تاریخ نگاری می پنداشته است در عدم توجه به این شاخه مهم از تاریخ نگاری مؤثر بوده و در چگونگی و چرایی آن ارزیابی های متفاوتی را رقم زده است. از اینرو، بازکاوی این مقوله میتواند در تصحیح و تعدیل این دیدگاهها راهگشا باشد.در این مقاله، علاوه بر بیان دیدگاه های گوناگون، جایگاه تاریخ نویسی محلّی در عصر صفویه، ویژگی ها و مؤلفه های آن، انگیزه های مؤلفان از نگارش این تواریخ بررسی شده و فهرستی از این دست تواریخ با تعیین حوزه جغرافیایی اثر ارائه شده است.اساس مقاله حاضر بر بنیاد این پرسشها سامان یافته است که آیا در دوره صفویه در تداوم سنّت تاریخ نویسی محلّی مورخان ایرانی در دورههای پیشین، این گونه تواریخ تألیف شده اند؟ یا خیر؟ آیا تاریخنویسی محلّی در عهد صفویه از رونق برخوردار بوده یا ضعف؟ و مؤلفه های این تواریخ و انگیزه های مؤلفان آنها چه بوده است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که در عهد صفویه سنّت تاریخنویسی محلّی، هرچند نه پُررونق، تداوم داشته امّا سیاست تمرکزگرایی صفویه، نیاز به مشروعیتبخشی به حاکمیت سلسله، و برافتادن حکومتهای محلّی، تمایل به تاریخنویسی عمومی و سلسلهای را نسبت به تاریخ محلّی تقویت کرد.
درآمدی بر موانع و دشواری های تاریخ نویسی ایران با تأکید بر عصر قاجار
حوزه های تخصصی:
معرفت تاریخی و تاریخ نویسی از همان دوره ی تکوین تاریخ نویسی در ایران با موانع و سختی هایی روبه رو شد.برخی از این موانع و دشواری ها با جایگاه علم تاریخ در میان علوم و طبقه بندی میان آن ها و سیطره ی الگوهای خارج از حوزه ی این معرفت بشری، ارتباط داشتند و برخی دیگر ناشی از رابطه ی آن با ساختار قدرت و دستگاه دولت و حکومت ها بودند.این موانع که ما در این گفتار از آن ها با عنوان موانع معرفتی و ذهنی و دشواری های سیاسی، اقتصادی و عینی یاد کرده ایم، مفهوم، معنا و معرفت تاریخی و تاریخ نویسی ایرانی را تحت تاثیر قرار دادند و تا مدت ها تداوم یافتند و مانع از این شدند که تاریخ نویسی در میان علوم شأن مستقل یابد ومعرفت تاریخی و تاریخ نویسی از عقلانیت، خردورزی وآزاد اندیشی بهره گیرد. در دوره ی قاجار فضایی ایجاد شد که مورخان این موانع و دشواری ها را نقد کردند و به طرح آسیب ها و آفت های تاریخ نویسی پرداختند.پرداختن به این موانع و طرح آفت های ناشی از آن ها در روند تحول تدریجی معرفت تاریخی و تاریخ نویسی مؤثر بود.
سبک تاریخ نویسی شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
برخی شاهنامه را به دلیل منظوم یا حماسی بودن و یا وجود بخش های اسطوره ای، متنی تاریخی ندانسته یا دست کم ارزش تاریخیش را کم رنگ انگاشته اند. این جستار به دنبال یافتن پاسخ پرسش هایی دربارة سبک و شیوة تاریخ نویسی شاهنامه، شناخت ویژگی های تاریخ نگارانة آن و نشان دادن ارزش و جایگاه آن در روند تاریخ نویسی ایرانی است. در این مقاله پس از نگاهی به تاریخ نویسی ایران باستان و سده های نخستین اسلامی، ویژگی های سبک تاریخ نویسی شاهنامه بررسی شده است و می توان آن را ادامه دهندة راهی کهن در تاریخ نویسی دانست. روش کار چنین است که پس از واکاوی عناصر و درون مایه های تاریخ نگارانة متن، دلایل و نشانه های اهداف و انگیزه های تاریخ نگارانة فردوسی با آوردن گواه هایی از متن شاهنامه در 6 دسته بخش بندی شده است. سویه های شاعرانه، داستانی و اسطوره ای متن، و نیز اهداف اخلاقی و خویشکاری ملی/ هویتی فردوسی، لطمه ای به سویة تاریخی رخ دادها و اعتبار آنها وارد نساخته است. براساس این یافته ها می توان دریافت که شاهنامه افزون بر دارا بودن ویژگی های تاریخ نویسی ایران باستان و نوزایی آن، این شیوه را به اوج نیرومندی و کارایی رسانده و از این رو تأثیری بسیار بر تاریخ های پس از خود نیز داشته است.
تاریخ خودمانی
حوزه های تخصصی:
استاد باستانی پاریزی که حدود هفتاد سال در زمینه های تاریخی، ادبی و غیره قلم فرسایی نمود و آثار فراوانی را عرضه کرد، بدون شک از پرکارترین مورخین معاصر ایران بوده است. در کنار محاسن بسیار کارش که مردم را وارد تاریخ نمود و بیشتر تاریخ محلی و مردمی را نوشت و با شیوه خاص خود مخاطب فراوانی را جذب نمود، دارای ایراداتی هم بود، ازآن جمله که آثارش با معیارهای علمی و آکادمیک تاریخ نویسی فاصله داشت. مطمئناً با مرگ آن سعید فقید فرصت بیشتری است تا عملکرد او در تاریخ نویسی به محک نقد و نقادی گذاشته شود. هدف این مقاله بررسی و تبیین سبک و سیاق استاد باستانی پاریزی در تاریخ نویسی و طرح اشکالات وارده به سبک وی و کنکاش درباره پاسخ های آن مرحوم در آثارش به نقد نقادان کارهایش می باشد.
تاریخ بیهقی؛ کتابی از میان رفته یا آرزویی شکل نگرفته (نظریّه ای دربارة حجم و محتوای تاریخ بیهقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ بیهقی از جمله آثار گرانسنگ نثر فارسی است که با توجّه به موضوع آن، در دو حوزة ادبیّات و تاریخ، مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. یکی از مهم ترین پرسش هایی که در باب این کتاب مطرح است، میزان حجم و محتوای این کتاب است. موضوع تاریخ بیهقی، چنان که امروزه در دست ماست، روایتگر چگونگی به قدرت رسیدن مسعود غزنوی و حوادث دوران زمامداری وی تا اندکی پیش از مرگ اوست. ظاهراً بیهقی در پی تکمیل تاریخ خویش تا پایان دوران مسعود و نوشتن تاریخ جانشینان مسعود نیز بوده است. عدّه ای از پژوهشگران بر اساس پاره ای از مطالب کتاب و نیز سخنان ابن فندق و اشارات چندی که در بعضی از کتاب ها آمده است، چنین استنباط کرده اند که حجم این کتاب، بسی فزون تر از آن چیزی است که امروزه در دسترس است. در مقالة حاضر، با طرح پرسش ها و فرضیه ها و نیز آوردن مطالبی از خود متن تاریخ بیهقی، نشان داده ایم که تاریخ بیهقی کتابی فراتر از آنچه امروزه در دسترس همگان است، نبوده است و حدّاکثر چیزی که می توان بیان کرد، این است که بیهقی در پی طرحی کلان برای نوشتن تاریخ محمود، مسعود و دیگر جانشینان ایشان بوده که بنا به دلایل نامعلوم از انجام آن بازمانده است.
پارادایم تاریخ نویسی در ایران؛ الگویی از تاریخ نگاری هزار ساله (از اواخر قرن سوم تا برآمدن جنبش مشروطه خواهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارائه ی الگویی جامع یا حتی به نسبت جامع از تاریخ نگاری ایرانی با پهنه ی زمانی هزارساله، از اواخر قرن سوم هجری تا برآمدن جنبش مشروطه خواهی، بسیار دشوار می نماید. زیرا این الگو، که شامل مؤلفه های متعددی چون بینش مورخان، نحوه ی گزینش رویدادها، منابع مورد استفاده ی مورخان، روش های تاریخ-نگاری، ابزار سنجش درستی رویدادها، شیوه های تدوین و تنظیم داده ها، خاستگاه اجتماعی و ادبیات به کار گرفته شده ی مورخان است، در هر مورخی منحصر به فرد به نظر می رسد. اما اگر بتوان نقاط اشتراک مؤلفه های مذکور را در ذیل الگویی گرد آورد، به گونه ای که نقاط افتراق بین آن ها و تغییرات به وجود آمده در ادوار مختلف تاریخی، ناقض این الگوی کلی نباشد، می توان از یک پارادایم در تاریخ نگاری ایرانی سخن گفت. یافته های این مقاله بر اساس مقایسه ی آثار تاریخ نگاری در دوره ی مورد نظر، وجود الگویی غالب در تاریخ نگاری ایران پس از اسلام را، با نشان دادن تداوم هشت مؤلفه ی برشمرده شده، نمایان می سازد؛ الگوی غالبی که از آن با عنوان پارادایم تاریخ نویسی یاد خواهد شد.
رضاشاه و پروژه تاریخ نویسی ناسیونالیستی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رضاشاه به دلیل ایجاد اصلاحات، تشکیل دولت مطلقه مدرن و یکسان سازی فرهنگی مورد نظر خود نیازمند به بازسازی هویت ملی جدید بود و به همین جهت برای رسیدن به مقصودش بسیاری از مورخان ایندوره را موظف ساخت تا با بهره گیری از روش تاریخ نگاری ناسیونالیستی به این کار بپردازند؛ به همین دلیل این نوع تاریخ نگاری در دوره رضاشاه پهلوی بسیارمورد اهمیت قرار گرفته است. نظریه ناسیونالیستی تاریخ نگاری مانند بسیاری دیگر از نظریه های تاریخ نگارانه ترکیبی است از استدلال هایی که بیانگر اشتراکاتی از ایران و نشانه های آن روایت پیوسته و متداوم از گذشته سرزمین ایران، تاریخ پرعظمت ایران باستان، تقدیس ارزش های ناسیونالیستی مانند استقلال خواهی و تصویر و تصور ایران یکپارچه که همگان به آن نگاهی یکسان و ستایش آمیز دارند. در پژوهش حاضر تلاش شده تا این نوع تاریخ نگاری مورد بررسی قرار گرفته و ضمن تأکید نگاه ناسیونالیستی حاکم بر این دوره، برخی ازمتون نگارش یافته در این مقطع تاریخی نیز مورد توجه واقع شوند. ارائه نوعی تفسیر و تحلیل ویژه از ترکیب ها و اشتراکات ملی و مذهبی که به صورت بارز و آشکار در آثار تاریخی ایندوره به چشم می خورد که تغییر نگارش تاریخ ایران و تغییر سبک و نگاه به آن را به روشنی نمایان می سازد.
ملاحظاتی در باب تاریخ نویسی شاهزاده های قاجاری (مطالعه موردی تاریخ نویسی محمودمیرزا)
منبع:
پژوهش در تاریخ سال ششم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
11 - 62
حوزه های تخصصی:
تاریخ نویسی ایران در عصر قاجار، حوزه ای است که به رغم اهمیت آن، تا کنون مورد پژوهش های شایسته و همه جانبه ای قرار نگرفته است. این خلأ به ویژه در مورد تاریخ نویسی شاهزادگان قاجاری بیشتر دیده می شود. محمود میرزا یکی از این شاهزادگان قاجاری بود که چندین متن تاریخی را به رشته تحریر درآورد. این مقاله قصد دارد علاوه بر شناخت ویژگی های تاریخ نویسی او در زمینه تکنیک(نقشه) تألیف و هدف تالیفِ دو کتاب تاریخ صاحبقرانی و اخبار محمدی، جایگاه او را در میان تاریخ نویسان دوره نخست قاجاریه و شاهزادگان قاجاری بشناسد. روش این پژوهش بر اساس واکاوی، نحوه چینش و تنظیمِ گزارش های تاریخیِ متون محمودمیرزا و نیز مقایسه دیباچه ها و گزارش های آن دو با متون تاریخی معاصر و چند متن از دیگر شاهزادگان قاجار است.نتیجه نشان داد محمودمیرزا در تنظیم دیباچه ها، از دو کتاب احسن التواریخِ ساروی و مآثر سلطانیه ی دنبلی به یک میزان الگوبرداری کرده است. قصد ظاهری و اولیه ی محمود میرزا در هر دو متن، نگارش دو اثر تاریخی به سبک و شیوه ساده نویسی و به دور از مغلق نویسی است که چندان موفق نبود. هدف مهم تر وی، مشروعیت سازی برای خاندان قاجاریه و پادشاه وقت آن، فتحعلیشاه است که این امر به ویژه در واکنش نویسنده به شکست سنگین حکومت قاجار از دولت روسیه دیده می شود. با این وجود، شیوه های مشروعیت سازی در این دو متن، متفاوت از هم انجام شده است.
تاریخ نویسی مکی: کنشگری سیاسی، قهرمان گرایی و نسبت آن با حرفه تاریخ نویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حسین مکی کنشگر فعال سیاسی است که با باور به نظریه قهرمان تاریخ نوشته است. پژوهش حاضر نسبت کنشگری سیاسی مکی با حرفه تاریخ نویسی او را بررسی می کند و بر این فرضیه استوار است که باور به قهرمان و تغییر قهرمانان نزد مکی ارتباط نزدیکی با پیشه سیاستمداری او دارد و پیشه مکی به عنوان یک سیاستمدار این رابطه را در تاریخ نویسی اش پررنگ جلوه می دهد. بر بنیاد نظریه قهرمان گرایی که او بدان باور داشته است، در تاریخ نویسی فقط سیاستمداران، به ویژه سیاستمداران برجسته در تاریخ حضور دارند و توده های مردم و طبقات فرودست که پایه و شالوده شکل گیری رخدادهای این دوران مانند نهضت ملی شدن نفت بودند، غایب هستند. در نتیجه نوشتار مکی از یک سو تحت تأثیر این نظریه موجب فرایند حاشیه رانی و حذف توده های مردم و طبقات فرودست جامعه در تحولات تاریخ معاصر ایران شده است و به تبع آن تاریخ نویسی او به شدت سیاست محور و فردمحور است و کلیت جامعه و نقش آفرینی گروه های اجتماعی مغفول مانده است. در برابر فرایند حذف و حاشیه رانی، مکی از برجسته سازی استفاده می کند. او از نقش بی بدیل خود و برخی دیگر از قهرمانان مدنظرش در تحولات دهه بیست و سی شمسی پرده برمی دارد؛ قهرمانانی که به دلیل منافع سیاسی و حزبی بعد از مدتی به ضد قهرمان مبدل می شوند.
حقیقت گویی با توجه به جبر سلطان در تاریخ بیهقی
حوزه های تخصصی:
مورخان در روزگاران کهن با تنگناهای متعددی در زمینه ی تاریخ نویسی روبرو بوده اند ، و شاید بزرگترین معضل، بیان راستین حقیقت با توجه به جبر و استبداد سلطان بوده است و قید و بندهای جامعه ی استبدادی زمان در متون تاریخی به صورت های مختلف و تاثیرگذارخودنمایی می کند. باتحقیقی اجمالی این تاثیرات را به صورتی متناقض و دارای کاربردهای کنایی و بعضأمبهم و بیان مقاصد ناگفته و پیچیده در جای جای متن تاریخ بیهقی می توان مشاهده کرد. در هر حال تاریخ بیهقی یکی از ارزشمندترین آثار در حوزه ی تاریخ نویسی به شمار می رود. در این جستار به چگونگی شگردهای بیهقی در بیان حقایق تاریخ می پردازیم و بیان می داریم که با توجه به استبداد آن دوران و تنگناهای مورخ در بیان حقایق که گاه رفتار سلطان را نشانه می گیرد، تاریخ بیهقی چگونه توانسته است بازگو کننده ی گوشه ای از حقایق تاریخ باشد.
نسبت نقدِ تاریخ با فراتاریخ؛ یک پیش نهاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم فروردین ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
217-240
این مقاله درپیِ ترسیمِ منطقِ حاکم بر نقدِ تاریخ ازطریق تأمل در رابطه میان «تاریخ» و «نقدِ تاریخ» است و ابتدا به تبیین این مدعا می پردازد که برخورداری از مبنای نظری ضروری ترین اقدام برای هر تاریخ دان درجهت نگارش و پژوهش تاریخ است. سپس با عرضه یک پیش نهاد به این مهم توجه می دهد که نقد آثار تاریخی نیز مستلزم دو نکته است: اول، آگاهی ناقد از مبنای نظریِ متنی که درصدد نقد آن است و دوم، برخورداریِ ناقد از یک مبنای نظریِ مشخص. ازآن جایی که هرگونه مبنایِ نظری به ساحتِ فراتاریخ مربوط می شود، فوری ترین بحث در این زمینه ایضاح نسبت میان «نقدِ تاریخ» و «فراتاریخ» است. در این مقاله، پنج تلقی از واژه تاریخ مبنای ورود به بحث قرار گرفته است که اولین تلقی (تاریخ به مثابه وقایع گذشته) مربوط به ساحتِ هستی شناختیِ تاریخ و چهار مورد بعدی (تاریخ به مثابه تاریخ نویسی. تاریخ به مثابه تاریخ پژوهی. تاریخ به مثابه تمدن پژوهی، و تاریخ به مثابه فراتاریخ اندیشی) مربوط به ساحتِ معرفت شناختیِ تاریخ (علم تاریخ) است. بخش اعظم مقاله با تحلیلِ ظرفیت های سطوحِ مختلفِ معرفتِ تاریخی به تلاش برای ایضاحِ نسبتِ تاریخ و فراتاریخ در هر دام از ساحت های تاریخ خواهد پرداخت.رویکرد اتخاذشده در این مقاله مبتنی بر روش فلسفه تحلیلیِ تاریخ است، بدین معنا که کوشش می شود با تحلیلِ (به معنای تجزیه) ساحت های معرفتیِ واژه تاریخ ظرفیت های هر ساحت برای کمک به تبیین مفهوم نقدِ تاریخ برجسته شود.
سید جمال الدین اسدآبادی و رویکردهای تازه تر به تاریخ و تاریخ نویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ اسلام سال اول زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴
133-152
حوزه های تخصصی:
دیدگاه روشن فکران و اندیشه گران با تاریخ و شناخت و فهم و برداشت آنان از تاریخ و روند و جریان آن، مقوله ای است که می بایست در بازکاوی گوشه و کنار اندیشه هایشان، بدان توجه کرد. سید جمال الدین اسدآبادی در میان اندیشه گران و روشن فکران عصر قاجار، آگاهی شگفت انگیزی با تاریخ و تاریخ نویسی داشت؛ چنان که کم تر متفکری مانند او دانش تاریخی را در اندیشه ها و هدف های سیاسی و اجتماعی و اصلاح جامعه اش به خدمت گرفت و بر ضرورت تاریخ دانی و بهره گیری علمی و عقلی از آگاهی تاریخی برای شناخت حال و ساخت آینده تأکید کرد. اسدآبادی، متفکری تاریخ دان و تاریخ شناس و به تاریخ نویسی قدیم و جدید آشنا و در تاریخ نویسی توانا بود. موضوع تاریخ نزد او، سیر مدنیت و تاریخ تمدن و فرهنگ و ژرف نگری در اسباب ترقی و انحطاط جوامع به شمار می رفت. وی با رویکرد راهبردی به تاریخ و کارکردهای آن، فلسفه تاریخ را در ایران ابداع کرد و به گسترش دیدگاه فلسفی و انتقادی به تاریخ پرداخت. اندیشه های انتقادی اسدآبادی درباره تاریخ و تاریخ نویسی، در هویت جدید این دانش انسانی و تحول تاریخ نویسی در ایران بسیار تأثیر گذارد.
نقد و بررسی تاریخ سیزده ساله مازندران (762-750ق) در گزارش های منابع تاریخی سده هشتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری سده هشتم مازندران بازتابی است از تلاش حکومت مرعشی جهت دیگرگونه نمودن رخدادها و ارائه روایت دلخواه از تاریخ؛ روایتی که در سده های بعدی، از سوی تاریخ نگاران بازنشرشده تا به «روایتی مسلط» تبدیل می گردد. عدم توجه تاریخ نگاران پس از میرظهیر به جزئیات وقایعی که تاریخ نویسان دستگاه تیموری و اولیاء الله آملی در تاریخ رویان ارائه می کنند موجب شد تا روایتی یکسویه در زمینه تاریخ وقایع سیزده ساله مازندران شکل بگیرد. برداشتی که در آن تمام گناه به پای دودمان چلاوی نوشته شده و مرعشیان از هر نظر تطهیر می گردند. برپایه داده های برگرفته از همه منابع تاریخی می توان گفت که بنیان گذار حکومت مرعشیان کمتر از افراسیاب چلاوی در حوادث سیزده ساله مازندران نقش ایفا ننمود. بی گمان وی که در مجموعه این حوادث دست داشت با نقشه ای حساب شده، دیگر رقبا را از سر راه برداشت. اما حکومت مرعشی هم زمان با اقدامات سیاسی از فعالیت تبلیغی نیز غافل نماند بلکه با برساختن داستانی جعلی گناه تمام حوادث سیزده ساله را بر دوش دشمنان شکست خورده نهاد. هدف غایی این تبلیغات بدنام ساختن مخالفان و آفرینش چهره ای فرهمند از بنیان گذار حکومت مرعشی بود. داستانی که در تاریخ طبرستان میرظهیرالدین مرعشی به صورت بندی نهایی اش رسید و توسط مورخان سده های بعد بی چون و چرا پذیرفته شد
پادشاهی میانه و شاهان خراج گزار ایران در متون کلاسیک چینی؛ بررسی یک ادعا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری در چین، مانند هر کشور دیگری، از فرهنگ آن کشور ﻣﺘﺄثر است. در چین دست کم از قرن ها پیش از کنفوسیوس، سنت اساس فرهنگ مردم بود که به طور طبیعی بر اندیﺸﮥ مورخان چینی نیز ﺗﺄثیر نهاد. جهان بینی سنتی چین از مهم ترین سنت های ﺗﺄثیرگذار بر ذهن مورخ چینی است که باوجود تحولات سیاسی و انحطاط سیاسی در برخی دوره های تاریخ چین، همچنان شالودۀ اصلی نگاه سیاسی چینی هاست. در حالی که کشورهای دیگر نام خود را از اقوام ساکن یا ویژگی خاص سرزمین خود گرفته اند، مردم چین از ابتدای هزارۀ نخست پیش از میلاد، کشور خود را جون گوا (Zhōngguó(中國))، سرزمین میانه، خوانده اند. وجود این بینش که از فلسفۀ کیهان پژوهی چین باستان برخاسته بود، باعث شد امپراتوران چین ادعای «خدایگانی» داشته باشند؛ بنابراین کشورهای اطراف را بربر و باج گزار خود می دانستند که باید «بیایند و متحول شوند»؛ برای نمونه، روایت های مورخان چین باستان دربارۀ شاهان اشکانی و پادشاهان پارس و فرمانروایان محلی ایران بر این نکته ﺗﺄکید می کند که شاهان ایران همواره برای امپراتوران چین هدایایی در حکم پیشکش می فرستادند و حتی در امور مملکتشان از امپراتور یاری و راهنمایی می خواستند. نظر به اهمیت بررسی این ادعا، مقالۀ حاضر بر آن است با روش خوانش و بررسی و تحلیل گزارش های متون چینی، ابتدا مفهوم جون گوا را تحلیل کند؛ سپس نوع تعامل شاهان ایرانی با حاکمان چین را در متون چینی واکاوی کند و ماهیت این ادعا را بررسی کند. فرض نویسنده این است که مورخان چینی به واﺳﻂﮥ اندیﺸﮥ خودمرکزبینی نخبگان چین باستان، از عبارت «پیشکش کردن هدایا» فقط با هدف ﺗﺄکید بر جایگاه «خداگونۀ امپراتور در سرزمین میانه» استفاده می کردند.
معماری، عدالت، تاریخ نویسی: چهارچوب مطالعه تاریخ معماری بر پایه پرسش از مفهوم عدالت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به فراخور مفاهیمی که محور پرسش از تاریخ معماری قرار می گیرد، رویکردها و چهارچوب های نظری ای برای تاریخ نویسی شکل گرفته است. «عدالت» یکی از این معانی و مفاهیم است. اگرچه عدالت در سپهر اندیشه اسلام و ایران معنایی رفیع دارد و پیوندهای غیرتاریخیِ آن با معماری و علوم مرتبط با آن مورد توجه بوده، به ندرت در مطالعه تاریخ هنر و معماری ایران و حتی سایر سرزمین های اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. هدف این مقاله بیان چندوچون و چهارچوب تاریخ نویسی معماری بر پایه عدالت است؛ اینکه چگونه می توان روایتی درباره عادلانه یا ناعادلانه بودن آثار و افعال معماری در طی ادوار تاریخی مختلف به دست داد؟ پاسخ چنین پرسشی، طرح یک رویکرد یا چهارچوب نظری است. راهبرد یا روش رسیدن به چنین پاسخی راهبرد استدلال منطقی است. برای این منظور لازم است چهار پرسش اصلی درباره مفاهیم کلیدی، پرسش اصلی، شیوه پاسخ به پرسش ها، آورده ها و نتایج آن چهارچوب و رویکرد مدنظر بررسی و پاسخ داده شود. پژوهش تاریخی حول نسبت عدالت و معماری می تواند به دو طریق پیش رود: ۱. بر مبنای انگاره و تعریفی مفروض از این دو؛ ۲. بر پایه شناخت این دو از بستر تاریخی مورد مطالعه. در حالت اول بر مبنای تعریف یا نظریه مفروض باید از داده های تاریخی آن دوره پرسش کرد و در حالت دوم، با کمک روش شناسی تاریخ مفهومی باید نخست انگاره تاریخی هر دو (عدالت و معماری) را به درستی بازشناخت. در مرحله بعد نیز باید میان منظومه مفاهیم این دو پیوند برقرار و پرسش های اصلی را طرح کرد. اگر مفهوم بنیادینِ عدالت را تسهیم و توزیع امور و مفهوم بنیادین معماری را تصرف در عالم برای مکان گزینی بدانیم، پرسش اصلی چنین پژوهشی آن است که آیا تسهیم امور و تصرفات و توزیع مواهب و خیرات مرتبط با مکان و مکان گزینی در فلان دوره تاریخی عادلانه بوده است؟ بنا به گستردگی و فراگیری معنای عدالت و در عین حال دلالتِ هنجاری آن، مواردی همچون منشأ اخذ تعریف آن، اقسام معانیِ آن، معیار و مبنای آن و امکان بررسی انتقادی آثار گذشته بر پایه آن، همچنین مطالعه گسترده اسناد زمینه ای و جست وجوی ذهنیت عامه مورد توجه خواهد بود.
وجوه روش شناختیِ تاریخ نویسیِ اندیشه سیاسی جواد طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله کانونی جواد طباطبایی در همه آثارش «ایران به عنوان یک مسئله/مشکل فلسفی» است و این مسئله او را به زوایای گوناگون تاریخ، تاریخ اندیشه و تاریخ اندیشه سیاسی در ایران می کشاند. وی مجموعه ای از رویکرد و روش هایی که تاکنون به این منظور به کار گرفته شده اند را نامناسب دانسته و ردّیه های صریحی بر آن ها می نویسد از جمله رویکردهای تاریخ گرایانه، ایدئولوژیک، جامعه شناختی، تجددستیز، اهل تتبعات ادبی، روشنفکران دینی، مستشرقان، ایران شناشان اروپایی، تاریخ نویسیِ دانشگاهی و روش هایی مانند کشف المحجوب. حال پرسش این است طباطبایی برای بررسی تاریخ و تاریخ اندیشه سیاسی در ایران از چه رویکرد و روشی بهره گرفته است؟ طباطبایی رویکرد خود را «فلسفی»، شیوه نوشتن خود را «استراتژیک» و جای-گاهی که از چشم انداز آن به تاریخ اندیشه سیاسی می نگرد را «اندیشه تجدد» می داند. به صورت خاص، روش عمده و اصلی طباطبایی، «روش تحول تاریخی مفاهیم» است؛ بهره گیری از دستگاه مفاهیم تجدد با قیدِ اجتهاد در آن مفاهیم، مهم ترین مدعای طباطبایی در بهره گیری از چنان روشی است. البته طباطبایی در همه آثارش، الزاماً از روش واحدی بهره نمی گیرد و خود را نیز به همه ابعاد و قیود یک روش مقید نمی سازد، هرچند همه آثار او از منطق کلی یا رویکردی واحد پیروی می کنند.